eitaa logo
حدیث اشک
9.2هزار دنبال‌کننده
75 عکس
152 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
ولدی اگر که پر زده روحم ، فدای جسم علی که اعظم ست برایم ، عزای جسم علی عمود و تیغ به فکر طلا شدن هستند اگر شدند تماما گدای جسم علی پی تنی که شده پخش آمدم اما به چند تکه رسیدم به جای جسم علی عبای پیغمبر روی شانه های من ست پیمبر ست ، عبا پس برای جسم علی عصای من شده یک چیز ، نیزهٔ غربت به عکس، من شدم اینجا عصای جسم علی بگو به شمر نیاید میان آن گودال که قتلگاهِ من اینجاست پای جسم علی حامد آقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
علی اکبرم چشم من گرچه شده تار حواسم به تو هست دستپاچه شدم این بار حواسم به تو هست هر طرف پرت شد اعضات و دل من هر جاست پیش تو نیستم انگار حواسم به تو هست جگرم پاره شد از وا شدن زخم لبت نفست را تو نگهدار، حواسم به تو هست جان نکن جان نکنم، آه نکش پا نکشم گر شدم پیر و گرفتار حواسم به تو هست گرچه صد تیر به روی بدنت ریخته است روی این دشت پر از خار حواسم به تو هست چارگوشه شده از چند جهت صحن تنت جگرم سوخت به ناچار، حواسم به تو هست صد و ده تا شده ای جلب توجه بکنی می زنم دور و برت زار، حواسم به تو هست نیزه ها دور سر تو همه سرگردانند تو خودت پاشو و بشمار، حواسم به تو هست عمه ات بی خبر آمد ز حرم فکری کن گرچه کارم شده دشوار حواسم به تو هست چون پریشانی موی تو پریشان شده ام عمه و معجر و اصرار... حواسم به تو هست دست بردم به عبا تا بروی سمت حرم وسط خندهء اشرار حواسم به تو هست رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نظر از عشق هم اكثر اوقات گرفتم نظر از عشق هم مانده برايم فقط اين چشم تر از عشق در منزل حيرت سخن از عقل نبوده است آموخته عقل از دم ساقي هنر از عشق آري،جگر شير طلب ميكند اين راه منهي نشود هيچ زماني خطر از عشق در كرب و بلا عاشق و معشوق يكي بود پس ريخته در كرب و بلا بال و پر از عشق در كرب و بلا سر عجيبي ست،كه مخفي ست رفته به سر نيزه چهل بار سر از عشق ممسوس خدا بوده علي اكبر اين قوم حل گشته به ذات احديت پسر از عشق هفتاد و دو دلدار به جز چشم نگفتند بايد چه بگويم كه بسوزي دگر از عشق تفسير نمي كرد اگر عشق و جنون را هرگز به خداوند نمي ماند اثر از عشق...  محسن صرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عزیز لیلا گذاشت بین عبایش تمام اعضا را گرفت از دل صحرا عزیز لیلا را به احتیاط عبا را بلند کرد ولی گذاشت روی زمین جسم اربااربا را نشست پهلوی اکبر بلند آه کشید چنان که دید در آتش دوباره زهرا را اذان کرب و بلا را هجاهجا کردند بریده اند دَم لا اله الّا را اگر که عمه در آن کشمکش نمی آمد قرار بود که تشییع کنند بابا را سوال مبهم مقتل شده است اینکه چرا گذاشت بین عبا آن بلند بالا را  علی کاوند لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
علی اکبرم برای روضه ی اکبر بیار امشب دل زارو باید حتما پدر باشی بفهمی حال آقارو نخ تسبیح و بازش کن‌ میون‌جمعیت بنداز صدا کن پیرمردی رو بگو جمعش کن اینارو نمیشه جمع و جورش کرد تنی که اربا اربا شه باید سرهم‌ کنیش آروم بذاری پیش سر.. پارو! شکاف پهلوشو تا دید به یاد میخ در افتاد حسین بالا سر اکبر دوباره دید زهرارو پاشو تا معجرم باشه نذار موهام پریشون شه داره زینب با این حرفا به هم میریزه دنیارو جوونای بنی هاشم کمک کار حسین بودن چجوری یه جوون مرده بگرده کل صحرارو؟! یکی روی عبا میرفت یکی زیر عبا میرفت پسر تشییع شد حالا ببین تشییع بابارو تمام صورتش زخمه تمام صورتش کنده ست یکی پاشه توی خیمه بگیره دست لیلارو سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ولدی شانه ی ماذنه ها با قدمش زیباتر ظاهرا ماذنه میرفت ولی بالاتر لیله العشق پدر گشته کمی رعناتر صوت والحان قشنگش ز همه گیرا تر صوت در مکه کجا خاطره ی عشق کجا وقت تکبیر و اذان حنجره ی عشق کجا دور خورشید خطر بود و پر از چشم حسود سخنش خواب زچشمان شب تیره ربود این عصا یاری دستان پدر آمده بود اختر هاشمیان بر لبش اینگونه سرود
جاده و عرش مهیاست بیا تا برویم 

کربلا منتظر ماست بیا تا برویم 
آمد و از پدرش رخصت میدان می خواست قلب این معرکه انگار که طوفان می خواست گویا کرب و بلا از نفسش جا ن می خواست مردی از طایفه و بیشه ی شیران می خواست عقل وهوش همه را برده ای ازیاد اکبر ناز شصتت به خدا دست مریزاد اکبر آب بر صفحه پیشانی ساحل می ریخت از مسیحای دمش نقلِ فضائل می ریخت از سر زلف سیاهش به زمین دل می ریخت اشک بر گونه ی ارباب مقاتل می ریخت برق شمشیر علی میمنه را ریخت به هم چرخی درمعرکه زد میسره را ریخت به هم تشنگی خیمه زد و تاب و توانش را برد هرم گرما و عطش روح و روانش را برد تا در قلعه ی فردوس زبانش را برد بوسه بر تلخی یاقوت امانش را برد قلبش آتشکده ی حادثه ای دیگر بود آخرین لحظه دیدار علی اکبر بود دشمن از دور کمی رنگ ولعابش را دید بین ابروی علی اخم و عتابش را دید در فرود آمدن تیغ شتابش را دید ضرب شصتی قَدَر از دست جنابش را دید مرکبش دستخوش خنده ی این مردم شد دل به بیراهه زد و بین جماعت گم شد گفت یا فاطمه و کوچه برایش وا شد یا علی گفت و مصلای سرش پیدا شد از غم کوچه کمی قامت رعنا تا شد نقش بر خاک زمین دسته گل لیلا شد از بد حادثه در معرکه چرخید تنش مثل گندم وسط مزرعه پاشید تنش آنقدر سوره ی رمّان تنش خندان است در عبای پدرش مجلس گلریزان است چه کسی گفته که تششیع علی آسان است؟ هرکجا پا بنهد آیه ای از قرآن است این چه شوریست که در قلب پدر افتاده همه گفتند حسین بن علی جان داده بین تابوت عبا نیمه ی جانش را برد روی ستان حرم جسم جوانش رابرد داغ این حادثه تا خیمه توانش را برد زینب آمد به کمک، قدکمانش را برد کربلا از بدن او شده یکدست حسین تو به فکر کفنی چادر من هست حسین جسم گلگون شده را پیروهنش چادر من بشود جای عبایت کفنش چادر من می برد تا حرم اعضای تنش چادر من تا تبرک بشود از بدنش چادر من از ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سروِ رعنا سروِ رعنایِ قدت قامت من خم کرده داغِ تو نام مرا شهرهٔ عالم کرده پیرِ عشقم من و تو حاصل عمرم هستی ای جوان ماتم تو عمر مرا کم کرده خبرِ کشتنِ تودتا که رسیده به زنان حرمِ امن مرا خیمه ماتم کرده ارباًاربا تنِ تو این فزعِ آخرِ تو لحظهٔ مرگ مرا خوب فراهم کرده این شکافی که زده نیزه به پهلوت علی صحن مادر و مسمار مجسم کرده خیز و بین اشک من و کف زدن دشمن را داغ تو شادی این قوم فراهم کرده چه شده جسم تو از لایِ زره می‌ریزد نیزه ترکیب تنت؛ وای چه دَرهم کرده فرصتی داشت دشمن که چنین پیکر تو قطعه قطعه به بُرِشهای منظم کرده دختری بعد تو با اذن عموم عباسش زیر چادر گره مقنعه محکم کرده  قاسم نعمتی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سنگها صورت او را عوضم بوسیدند تیرها سخت به آغوش علی چسبیدند داشت می رفت به میدان قد و بالایی داشت عمه هایش همگی دور سرش چرخیدند سرو من تشنه به میدان شهادت می رفت خواهرانش عوض ابر بر او باریدند پیرمردان همه گفتند رسول‌الله است جمعیت از نفس افتاد، همه ترسیدند نمک زندگی من پسرم بود ولی نمک زندگی ام را به زمین پاشیدند مجلس ختم گرفتیم کنار بدنش عوض فاتحه خوانی همگی رقصیدند هفت بار از جگر سوخته ام ناله زدم مرد و نامرد همه غربت من را دیدند آمدم جمع کنم زندگی ام‌ را از خاک دسته جمعی به من و گشتن من خندیدند  گروه `یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ولدی علی اکبر حرفی تو بزن تا که دوصد گوش بیارم بابا چه کنم تا که تو را هوش بیارم بگذار همین جا به کنار تو بمیرم جایِ کفن از خون تو تن پوش بیارم ای زینت دوشم که سبک بال پریدی تن از تو نمانده که روی دوش بیارم تا خیمه تو را می برمت ، آه اگر که اندازه این دشت من آغوش بیارم حالا که شده بدرقه ات خندهٔ لشکر پشتِ سر تو نالهٔ چاوش بیارم  حامد آقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا علی اکبر(ع) یک جلوه است جلوه‌ی اعظم فقط علیست یک معنی است معنی خاتم فقط علیست آیات کبریاییِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ آئینه خدای معظم فقط علیست شمس الحقِ علیست رسول خدا فقط صبح و شبِ پیمبرِ اکرم فقط علیست تا آخرین نَفَس به خودش تکیه داده است کوه است قله است مصمم فقط علیست اصلا بهانه‌ی نَفَس فاطمه است او اصلا بهانه‌ی همه عالم فقط علیست جبریل هم موذن ایوان طلای اوست بین نجف سلامِ خدا هم فقط علیست گفتند او خداست و گفتند او جداست باید که لال بود که مبهم فقط علیست آری بهشتِ شیعه تماشای مرتضاست آری برای کفر جهنم فقط علیست اسلام را دلیل حیات است یا حسین اسلام را سلوک مسلم فقط علیست هجده علی حسین به میدان روانه کرد یعنی که در میانِ بساطم فقط علیست حُسنِ شروع علی‌است و حُسنِ ختام هم اول علی و آخرِ آن هم فقط علیست در کربلا نخست علی اذن جنگ خواست یعنی برای رزم مقدم فقط علیست در پنجه تا که تیغِ دو دوم را گرفت گفت : قائم مقامِ ضربِ دمادم فقط علیست در ابتدا تمامِ عَلم‌هایشان شکست تا بنگرند صاحب پرچم فقط علیست طوری سپاه بهم ریخت ... هرکه دید فریاد زد که مرگِ مجسم فقط علیست حق داشت که حسین به دنبال او دوید تنها پیامِ ماه محرم فقط علیست ما با علی علی شب خود صبح می‌کنیم دنیا به کام ماست که عالم فقط علیست  حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ولدی علی اکبر می‌روی میدان علی اکبرم قبل از همه از تو دل کندند پس اهل حرم قبل از همه می‌روی و میبری دل‌های اهل خیمه را دلربایی می‌کنی ای دلبرم قبل از همه تو به محض اینکه دیدی اینچنین تنها شدم زودتر حاضر شدی در محضرم قبل از همه ای علی! با رفتن تو شد سپاهم ناامید رفته‌ای میدان امید لشکرم قبل از همه تا که بر فرقت عمود آهنین آمد فرود آمد از میدان صدای مادرم قبل از همه تا که افتادی دویدم سوی تو اما علی آمده بالای جسمت خواهرم قبل از همه اشک می‌ریزند همراهم همه اهل حرم بد بلایی آمد آخر بر سرم قبل از همه جان به قربان تو و جدم که گفتی «ای پدر... ... میهمان حضرت پیغمبرم قبل از همه»  آرش براری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
در بغل می‌گیرمت در بغل می‌گیرمت افسوس دَرهَم می‌شوی گاه پیدا می‌شوی و گاه مبهم می‌شوی اینکه بر دوش من عمری بود تابوت تو بود در عبا می‌چینم اما زود دَرهَم می‌شوی بوسه‌ای حتی تنت را نامرتب می‌کند آه با نازی عزیزم نامنظم می‌شوی پیش زینب پیش تو دارم خجالت می‌کشم وای داری بر سرم خاک دو عالم می‌شوی خیمه‌ام را دخترانم را صدایت کُشت کُشت آبرویم مرهم این چند مَحرم می‌شوی روی زین اسب بودی نیزه‌ها پیچاندنت روی زین از درد دیدم هرطرف خم می‌شوی نیزه هم قلبش به حالت سوخت وقتی که دید... طعمه‌ی یک دشت تیغ و دشنه از دَم می‌شوی روی یال اُفتاده بودی اسب راهش را ندید روی یال اُفتادی و دیدم فقط کم می‌شوی قاتلت تا دید وضعم را به حالم گریه کرد قبل آن گودال داری قتلگاهم می‌شوی خوب شد لیلا کنارت نیست هنگام غروب بر سر سرنیزه‌ای با زور محکم می‌شوی  حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹