باعشق تو
حس کرد زمان با نفست ثانیه ها را
باعشق تو چیدم همه ی قافیه هارا
وقتی که گشوده ست درخانه ی لطفت
خوبست ببندند در خیریه ها را
از روی نماز تو خداوند کشیده
بی نقصترین، وضعیت زاویه ها را
برگشتن خورشید به فرمان لب تو
یکباره بهم ریخت همه فرضیه هارا
برخیز پراعجازترین دست الهی
لبریز کن از عطر عبایت ریه ها را
شیرانه بکش نعره بینند شغالان
ازکاسه برون آمدن قرنیه ها را
ای عقده گشای همه ی عالم وآدم
گفتی به دل چاه چرا مرثیه ها را
عالیه رجبی
#شعر_روضه #شعر_مذهبی #شعر_مناجات_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_هیئت #عالیه_رجبی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ای درتن بی تاب زمین،قلب تپنده
درگوش زمان اسم تو دیوانه کننده
همنام یداللهی واعجاب برانگیز
در دست تو هر معجزه یک برگ برنده
پیچیده در آغوش پراز مهر حریمت
آرامش دلهای ظریف وشکننده
با پنجره فولاد عجیب تو عجین ست
درمان مرضهای مداوا نشونده
بسته ست به کندوی عسل خیز ضریحت
شیرین شدن تلخی غمهای گزنده
آواز مسیحایی نقاره ی صحنت
ناخواسته دل میبرد از هر شنونده
ازبسکه دل ما به هوایت زده پرپر
زیرقدمت پرشده از بال پرنده
یک روز اگر ازحرمت دور بمانم
جان میدهم ازغصه ی این درد کُشنده
عالیه رجبی
#شعر_ایام_دهه_کرامت #شعر_ولادت_امام_رئوف #شعر_ولادت_امام_رضا #شعر_ولادت_اهل_بیت #عالیه_رجبی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
صدای خنده ی کفتار
زهری میان سینه ای بیمار میپیچید
غم برگلویش چون طناب دار میپیچید
یک آن تمام نظم عالم را بهم میریخت
تا ناله اش در گنبد دوّار میپیچید
از دردهایش کم نمیشد ذره ای حتی
روی زمین حجره هر مقدار میپیچید
یک سو صدای ناله ای جانسوز می آمد
یک سو صدای خنده ی کفتار میپیچید
روی شکم هرقدر پارا جابه جا میکرد
طاقت نمی آورد و بالاجبار میپیچید
لب تشنه جان داد و صدای `یَبنی المظلوم”
با گریه های مادری هربار میپیچید
هنگام برخورد سرش با پله های بام
در گوش زهرا ضجه ی دیوار میپیچید
دیوار گفتم داغ مادر را تداعی کرد
جنگ میان آتش و در را تداعی کرد
آمد فشاری استخوان سینه مو برداشت
دستی رسید و چهره ی آیینه مو برداشت
تا عرش زیر چکمه ی یک بی شرف افتاد
در یک طرف افتاد مادر یک طرف افتاد
این اتفاق تلخ را تاریخ میفهمد
داغ درون سینه ها را میخ میفهمد
عالیه رجبی
#شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_جواد_الئمه #شعر_مرثیه #عالیه_رجبی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یه دختری
میریزه اشکام دونه دونه
آهسته آهسته رو گونه
یه دردی دارم توی سینه
دردی که هیشکی نمیدونه
وقتی که افتادم رو خارا
یکی بهم حرفای بد زد
هردفه اسمتو آوردم
محکم به پهلوهام لگد زد
به عمه جون نشون نمیدم
جای لگدهاشو رو پهلوم
صورتمو بادست گرفتم
تانشه جای سیلی معلوم
سر تو روی نیزه داره
واسه دلم قرآن میخونه
چی سر دندونات آوردند
بیا که برگردیم به خونه
ازمشتایی که توسرم خورد
گُلِ سرم یه تیکه خونه
طعنه ی دخترای کوفی
بابا دلم رو میسوزنه
یه دختری همش میخندید
به من و این لباس پاره
نمیتونستم راه برم خوب
دیدم ادامو در میاره
گوشوارمو دیدم تو گوشش
لباس تو تن باباش بود
خوش بحالش هرجا که میرفت
باباجونش همش باهاش بود
کجایی پس بابای خوبم
شب خرابه خیلی سرده
یکی به من گفته که بابات
رفته سفر بر نمیگرده
عالیه رجبی
#شعر_خرابه_شام #شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_سه_ساله_کربلا #شهادت_حضرت_رقیه #عالیه_رجبی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بوریا
درمیان بغضهای بیصدای بوریا
سورهٔ جسم تو نازل شد برای بوریا
باتمام سعی ام،اما نامنظم جمع شد
آیه های روی خاک افتاده، لای بوریا
آنقدر پاشیده ای ازهم که میریزد به خاک
تکه های پیکرت از درزهای بوریا
باتمام تاروپودش درغمت خون گریه کرد
آسمان لرزید بین های های بوریا
حسرتش آتش بجانم میزند ایکاش بود
لااقل آن کهنه پیراهن بجای بوریا
عالیه رجبی
#شعر_روضه #شعر_محرم_1402 #شعر_مرثیه #عالیه_رجبی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بانوی خانه ی من تکیه به دیوار نکن
آنقدر باتن مجروح خودت کارنکن
آرزوهای علی یک شبه برباد مرو
به جوانمرگی خود اینهمه اصرارنکن
سوی تابوت خودت خنده ی پر دردنکن
فاطمه!قلب مرا اینهمه آزارنکن
پیش چشمم کفن آماده نکن زهراجان
اینقدرخون به دل حیدرکرار نکن
#عالیه_رجبی
#شعر_شهادت_حضرت_زهرا
@hadithashk
پیوند عاشقانه
وحی در هفت آسمان تا میزند ناقوس را
میبرد از خواب عالم وحشت کابوس را
پابه پای ناخدای خویش میخواند خدا
محرمیت نامه ی بین دواقیانوس را
شال سبز و چادر مشکی مجسم میکند
پیش چشم عالمی رنگ پر طاووس را
ازدواج حیدرو حوریه معنا میدهد
ارتباط بین یاسبوح ویاقدوس را
می نشاند بر لبان مرتضی لبخند را
تا که میخواند محمد خطبه ی پیوند را
بانگاهش میبرد هوش از سر آیینه تا
فاطمه وا میکند از چهره اش روبند را
شرم در لبخند محجوبانه دختر نشست
تاپدر در گردنش انداخت گردنبند را
بی خدیجه اشک در چشمان احمد میدود
لحظه هایی که تماشا میکند فرزند را
عالیه رجبی
#شعر_ازدواج_امام_علی #شعر_ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین #شغر_ازدواج_حضرت_زهرا #عالیه_رجبی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹