eitaa logo
حدیث اشک
5.9هزار دنبال‌کننده
34 عکس
69 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
ای ابر پرُ باران ای ابر پرُ باران در این عصر کویری دست مرا پُر کن در ایام فقیری صحرا به صحرا آمدم دنبالت آقا بوسه به پایت می زنم در هر مسیری ای دلخوشی زندگی، بی عشق رویت این زندگی دارد فقط حکم اسیری حتما” به من هم میرسد یکبار دیدار دلخوش به دیدار توام هنگام پیری ای کاش می شد از شما امضا بگیرم یک گوشه بنشینی، عبایت را بگیرم ای آسمانها جلوه ای از روی ماهت برگی نمی افتد زمین جز با نگاهت بر سیصد و بر سیزده یارت اسیرم اصلاً سیاهی لشگرم بین سپاهت ای ذوالفقار دست مولا هر کجایی دست امیر المومنین پشت و پناهت در پشت پرده ماندنت تقصیر من شد تقصیر من، این عبد سر تا پا گناهت تا کی بگویم زیر لب آقا نیامد آقا نیامد یوسف زهرا نیامد آمین بگو حاجات عمرم را بگیرم تا عمر دارم با خودت احیا بگیرم حتی اگر که ماه پشت ابر باشی یعنی سرم را میشود بالا بگیرم من بیقرار یک قرارم چند وقت است امشب کجای جمکرانت جا بگیرم ای افضل الاعمال من دیدار رویت عیدی خود را من کی از زهرا بگیرم یکجا فدای تو همه ایل و تبارم شرمنده ام اما شما را دوست دارم چشمم نداده قطره ای پیش تو نَم پس تو حاضری در غیبت کبرا منم پس در شادی و غم دستهایم را گرفتید اما منم که دستتان را میزنم پس حیف است بی رعیت بماند خانه تو جایی به دردت میخورد این بودنم پس جنگ یمن وقتی علامات ظهور است تحت لوای پرچم تو ایمنم پس من دشمن دیرینه آل سعودم چون بی خیال سیلی زهرا نبودم رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
اسوه‌ی اهل ولا همینکه اسوه‌ی اهل ولا ام ابیها شد ظهور دین ما هم با تولا و تبرا شد دلیل از مادرش باید بپرسد حتماََ ان کس که به قدر اَرزنی بغض علی در سینه اش جا شد خود جبریل فرموده خدا وقتی که خلقش کرد برای بار اول دیده اش رو به علی وا شد علی بود و خدا در پیش او از اول خلقت به حبش امتحان شداز ازل هرچیز ابدا شد به هر محفل که وارد شد ولی اللهِ پیغمبر به شوق احترام او نبی از جای خود پا شد خدا تکمیل کرده دین خود را ان زمانی که علی بر امت پیغمبر اسلام مولا شد درخت معرفت را نزلونا آبیاری کرد ولیکن در دلم او هم خداوندانه یکتا شد از انجا که نمیگجند به عقل هیچکس شانش نمیدانم خدا شاید به وجه او هویدا شد  حمید رحیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شیطان بزرگ شیطان بزرگ، شیطنت کرده با دین خدا مخالفت کرده با بغض بگو که بشنود مکرون نقّاش فرانسوی غلط کرده از غیر علی نمی کُنم خواهش با کفرِ زمان نمی کُنم سازش لعنت به جهالت ِ مدرنیزه نفرین به تفکّرِ ابوداعش ای ذرّه ی ناشی طرفِ خورشید... باشی و نباشی طرفِ خورشید... نورِ نبوی نمی شود خاموش گر خاک بپاشی طرف خورشید توحید شده باورم از اوّل دنبال می کوثرم از اوّل یک عمر، فقط علی علی گفتم چون نوکر پیغمبرم از اوّل رضا دین پرور یه_واله_تا_قیام_قیامت_لعنت لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حیدر مدد حیدر نباشد صبح محشر کار ما زار است صبحی که بی نام علی باشد شب تار است گرمای خورشید از دم این ماه کرار است در قطره قطره عشق او دریا پدیدار است
حیدر مدد” را قبلِ 
یا الله” میگوییم در آستان ساقی کوثر مدد جوییم امداد غیبیِ تمام انبیا او بود اصلا نبوت بی ولای او ندارد سود در عالم ذر شان هرکس تا که شد مشهود پیغمبران بودند و حیدر خطبه میفرمود وقتی انا‌الاول به لبهای علی گل کرد آدم سر تعظیم سوی او فرود آورد `من کُنتُ مولا” شد شروع تازه‌ی تاریخ شد مشتری خاک نعلین علی مریخ در هر دو دنیا با علی کارم ندارد بیخ اما دلِ بی او شدیداً میشود توبیخ ما دشمن سر سخت بدخواه یداللهیم یعنی تولا بی تبرا را نمیخواهیم ما بچه های فاطمه از فتنه بیزاریم ما کوه صبریم و به دل آتشفشان داریم ما غالباً غالب به دشمن وقت پیکاریم هیهات اگر دست از سر طاغوت برداریم انگار دین بازیچه شد دست دو تا بچه گوساله‌های سامری را به خلافت چه! بر دشمنان مادرم ام الحُجج لعنت بر مادر فتنه دلیل راه کج لعنت بر جبت و بر طاغوت تا صبح فرج لعنت بر سومین غاصب همان لنگِ فلج لعنت لعنت به نسل و پیروان آن سه تا اشرار رحمت به روح شیعیان حیدر کرار  عماد بهرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
قصد دارم اثری از لب کوثر بکشم تاکه دست از می و میخانه وساغر بکشم وقت معراج، هوالهوی مکرّر بکشم به خدا رو کنم و سمت نجف پربکشم مژه بر خاک کف گیوه ی حیدر بکشم نشکستند مرا و دل غمخوار مرا نسپردند به دست احدی کار مرا برسانید دم حیدر کرار مرا لیف خرمای مرا میثم تمّار مرا میل دارم که سری خانه قنبر بکشم دست خالی نشدم حبل متینم علیَ است صاحب لوح وقلم؛ روح یقینم علیَ است بنویسید که ایمانم و دینم علیَ است شاه لولاک؛ یل خاک نشینم علیَ است من کیم ناز علی حیدر صفدر بکشم دور خُم کوثر زهراست سرازیر شده مصطفی هم سر این سفره نمک گیرشده چشم من از همه کس غیرعلی سیر شده دست من رابرسانید به او دیر شده باید از خُمره ی لعل لب او سر بکشم میشود گفت مگر بین حرا نیست علی؟ شب معراج ببینید کجا نیست علی همه جاهست فقط جای خدا نیست علی علت دلبری رکن یمانیست علی باید اورا به رخ قلعه خیبر بکشم خال مشکی لبش نقطه زیر لب باست قاب قوسین دو ابروی علی اَو اَدناست نیمه ی گمشده ای داشته آنهم زهراست پرچم شیعه او روز قیامت بالاست پس چرا دست خوداز دامن دلبر بکشم؟ قدکوتاه علی پایه افلاک و زمین باحصیر قدمش فرش شده عرش برین نام من رابگذارید سگ کهف حصین تاابد گوشه نشین نجفم که پس از این… منّت کعبه از این زاویه کمتر بکشم در می آید به خدا بهر علی جان نجف زمزم چشم من است از نم باران نجف به طلا طعنه زده ریگ بیابان نجف من مؤید شده ام گوشه ایوان نجف که علی را همه جا مُظهر و مَظهر بکشم خانه کوچک او تا به سحر جای همه است سائل فاطمه اش هرکه شد آقای همه است کربلای پسراوست که دنیای همه است دست او دست خدا بوده که بالای همه است دست او را به سر دست پیمبر بکشم میزند تیغ، علی و به کسی کارش نیست او خدایی است که شخصی پی انکارش نیست چه کسی هست بگویند گرفتارش نیست وقت جان دادن اگر فرصت دیدارش نیست جان خود را بگذارید به محشر بکشم می نشینم در این خانه که احسان بشوم ذکر حیدر به لبم هست که میزان بشوم عجب از لقمه او نیست که لقمان بشوم زیرپاهای علی گر که سلیمان بشوم…. مورم و قصد من اینست که لشکر بکشم سرنوشت همه با یار، مقدّر شدنی است نوکر خانه او مالک اشتر شدنی است لرزه بر عرش، به یک نعره حیدر، شدنی است علی نسل علی نیز، پیمبر شدنی است آمدم که صد و ده بار علی اکبر بکشم کاش این وصل شدن رابه جدایی نکشند وسط کوچه کسی رابه عزایی نکشند از سر دوش علی پاره عبایی نکشند چادر فاطمه را کاش به جایی نکشند کاش میخی که بلند است از این در بکشم رضا دین پرور
ولای علی سری ندیدم در این حوالی که خاک پای علی نباشد که خاکِ چسبیده بر عبایش، دگر جدای علی نباشد قسم به مالک قسم به قنبر `ولی” فقط حیدر است حیدر موالیِ هیچکس نباشم اگر ولای علی نباشد به شام معراج و عرش اعلی، خدایِ از گفت و گو مبرّا چگونه خوانَد پیمبرش را اگر صدای علی نباشد؟ نه چون غُلاتش علی پرستم نه از خداییش دل گسستم که من خدا را نمی پرستم اگر خدای علی نباشد! عدو بغل در خرافه آمد، شمارشش در گزافه آمد سه تا خلیفه اضافه آمد! عمر که جای علی نباشد! علی شریعت علی طریقت علیست لا ینفک از حقیقت علی قسیمِ جحیم و جنت، عمر که جای علی نباشد علی ولایت علی عدالت علی صداقت علی اصالت علی کند رزق را حوالت، عمر که جای علی نباشد علی شفاعت علی سیادت علی سخاوت علی عبادت علی ست در کعبه اش ولادت، عمر که جای علی نباشد علی به لیل المبیت خفته، علیست سِرّ از نبی شنفته علی شهادت نخست گفته، عمر که جای علی نباشد علی ز موسی و آدم اکمل علی ز عیسی و نوح افضل بگو برادر! مکن معطل، عمر که جای علی نباشد شدم سراپا خجالت آن دم، که نام سگ نزد شیر خواندم بسوزدم این سخن که راندم اگر سخای علی نباشد... حسین نادری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم علی من مست علی هستم هشیار نخواهم شد وزخواب خوش مستی بیدار نخواهم شد مقصود من از باده دیدار رخ ساقی است من مست ز می قدرِ دیدار نخواهم شد در وقت تولد می از گوش چنان خوردم تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد بر شاخه خشک دل گر نام تو را خوانند بی برگ نمی ماند بی بار نخواهم شد در بند علی هر گز در بند نمی مانم زندانی جز زلف دلدار نخواهم شد منت کش این دردم کز عشق تو برخیزد بیمار تو تا هستم بیمار نخواهم شد گرسجده به ابرویت کفر است منم کافر گرقبله جز این باشد دیندار نخواهم شد در خواب ببینم گر یک شب مه رخسارت تا صبح قیامت هم بیدار نخواهم شد موسی علیمرادی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بختِ بلند بختِ بلند، از پسِ کوهِ ازل بچین. دامانِ عمرِ خویش ز چنگِ اجل بچین. از روزگار و عمرِ هدر رفته ات مَنال. زانوی غصه را به اُمید از بغل بچین. تا چشم کار می کند از رویِ ماهِ دوست. درویشِ دیده، در تبِ رویا غزل بچین. در شوقِ دیدنش، گل لبخند و اشک را. بر عرشِ لب، به دامنه ای از گُسَل بچین. جارو به دستِ هر مژه ات نازِ عشق را. از ردِّ پایِ هر قدمش در محل بچین. از آسمانِ چشمِ پُر از لطف و رحمتش. خورشید و ماه در سَبَدی از زحل بچین. کندو بیار از کفِ پا تا سرش بگیر. با بوسه از بهشتِ حقیقی عسل بچین. وقت نماز در خَمِ گیسویش الدخیل‌. قد قامَتِ الصلا کن و خیر العمل بچین. با قندِ پارس، از رطبِ نوبرِ عرب. در واژه ها ارادتِ ضرب المثل بچین. دل، دیده، جورچینِ غزل نا مرتب است. مفعول و فاعلات و فعول و فعل بچین. وصل و فراقِ یار، به تصویرِ عاشقی. در قالبِ ظهور بکش، بی بدل بچین. خاور میانه را که نه، با دستِ باورت. ترکیبِ نو از اطلسِ بین الملل بچین. رسول رشیدی راد(مجتبی) (مجتبی) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حب علی می کشند امشب مرا بالا و بالا از نجف سود بالا می دهد بازار دنیا از نجف اهل ایرانم ولیکن لهجه دارم چون عرب مادرم اهل مدینه هست و بابا از نجف گرد و خاکی میشوی وقتی کنار حیدری می برد مولا بهشت خویش ما را از نجف بی جهت چشمان پیغمبر نشد حیدر پسند می درخشد مثل درّی نور زهرا از نجف میل معراجی که احمد داشت حبّ مرتضاست انتهای عرش رحمانست پیدا از نجف طاق این میخانه را همرنگ ایوان می کند او بخواهد کم ندارد خاک اینجا از نجف دلو آبی نیست امّا مشک بر دوش علی است تشنه لب هستیم و می آید بفرما از نجف خواب دیدم که به زودی کربلایی میشوم راه می افتم همین امروز و فردا از نجف رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا حیدر کرار علیست آنکه فلک را ستاره باران کرد همان کسی که خدا را به ما نمایان کرد سلامتی علی میدهد خدا صدقه تصدق سر او رزق را فراوان کرد سلامتی علی میدهد نبی خیرات اُحُد گذشت و همین خیر را دو‌ چندان کرد همان اُحد که سند شد به کفر آن دو نفر چه سجده ها که به آن دو رجیم ، شیطان کرد برای چند غنیمت رسول تنها ماند علی به جای تمام سپاه جبران کرد دوباره حیدر کرار ماندو یک لشگر دوباره یک تنه کار هزار گردان کرد شبیه باد میان نبرد می چرخید اُحُد به چشم خودش دید اینکه طوفان کرد ز خندقش چه بگویم که خیره شد احزاب به اینکه تیغ علی کفر را پریشان کرد چه خندقی که علی غیرتی شد و غرید و هر که دید به غوغای شیر اذعان کرد شبیه زلزله آمد ، ذلیل شد دشمن نداد مهلت و مثل خرابه ویران کرد همان نبرد که پور ابی قهافهء پست میان خیمه خودش را ز ترس پنهان کرد همان نبرد که عَمر بن عبدود با خشم مبارزی طلبیدو نظر به عثمان کرد پس از سه مرتبه آخر علی ز جا پا شد لباس جنگ تن ذوالفقار عریان کرد ثواب ضربهء مولا به عَمر افضل بود ز هر ثواب‌ و عبادت که جن و انسان کرد هزار مرتبه لعنت به هر که بعد نبی ربود حق علی را و ‌ظلم و عصیان کرد «برادرم به تریج قبات بر نخورد» رسول را چه کسی متهم به هذیان کرد..!؟ قسم به خنجر فیروز من یقین دارم علی از اول خلقت نظر به ایران کرد سلیم گفت علی ، همدم سلیمان شد چه لطف ها که علی به تبار سلمان کرد کسی که مست علی نیست نامسلمان است خدا گواه که ما را علی مسلمان کرد علیست آنکه نشسته به سایه اش خورشید ستاره ای که هزاران قمر فروزان کرد بگو تو یا علی از دل که هرکه گفت انگار هزار مرتبه در مکه ختم قرآن کرد به گوش حضرت موسی فرشته ای میگفت بگو علی تو اگر رود نیل طغیان کرد به نور ذات علی داشت تکیه ابراهیم همینکه گفت «علی» نار را گلستان کرد پرید سمت خدا ، پیر دِیر دنیا شد پیمبری که توسل به پور عمران کرد عنایت علی از خاک کیمیاگر ساخت رموز نام علی لال را سخنران کرد علی کسیست که فرموده «نَزّلِونا..» را علی کسیست که جبریل را غزلخوان کرد خدا نخواندمش اما خدای من شاهد خدا پرستی ما را عجیب آسان کرد علی که بود!؟ به زهرا قسم نمیدانیم علی خداست!؟ نه این را نباید عنوان کرد... عماد بهرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عشق علی دانه را صیاد می پاشد، کبوتر میخورد زحمتش را می کشد مولا و نوکر میخورد خلقتم دست خدا بود و علی و فاطمه ریشه ام حتماً به سلمان یا ابوذر میخورد چاکر آهنگری هستم که با عشق علی حلقه اش درگوش من یا کوبه در میخورد لیف خرما و طناب دار هر دو شاهدند دُر، به دست میثم تمار بهتر میخورد من ضریحش را نمی بوسم، علی میبوسدم طفل در آغوش بابا غصّه کمتر میخورد مستی ناد علی را نوش جان کن در نجف با علی و یا علی ساغر به ساغر میخورد بیشتر، رزّاق حیدر گریه های فاطمه است او بهشت است و بهشت از آب کوثر میخورد مرتضا ، معراج هم سهم خودش را میبرد گرچه سیب عرش را آنجا پیمبر میخورد مصطفی داماد میخواهد، علی را فاطمه این لباسی هست که تنها به حیدر میخورد من سگ اصحاب کهف حیدرم با این حساب* گر نگیرم لقمه از دستش به او بر میخورد قلعه ها و کاخ ها را میکند یک مُشتِ خاک تا که یک مُشت یل خیبربه خیبر میخورد جان پیغمبر به دستِ ساعتِ خواب علی است لشکری ترفند از این دو برادر میخورد نوبت سیلی حیدر هم می آید دیر و زود غاصب باغ فدک راهش به محشر میخورد! رضا دین پرور *وَکَلبُهُم باسِطُ ذِراعَیهِ بِالوَصید (سوره مبارکه کهف- آیه ۱۸) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ذکر یا حیدر ذکر یا حیدر به جانم نور ایمان ریخته یا علی گفتم که دیدم قلب قرآن ریخته می دهد از ناودان کعبه حاجت بیشتر آب باران نجف که زیر ایوان ریخته مانده ام با لافتی الا علی جبریل از دهان منکرانت چند دندان ریخته باضریحت میشود دل کَند حتّی از بهشت بسکه پرهای ملائک در شبستان ریخته کشته های عشق تو باهم شهادت میدهند از هرانگشتت هزار و یک مسلمان ریخته تا تعارف کردی از خرمای نخلستان خود زود دیدم فاطمه در سفره ام نان ریخته مزّه ی چای نجف بیخود نمیچسبد به دل فاطمه با دست خود باده به فنجان ریخته در قیام و در قنوت و در سلام هر شبت از لب زهرا فقط ذکر علی جان ریخته نخل ها و چاه ها ارزانی اهل عراق اشکهایت را خدا در آب ایران ریخته از نجف تا کربلا از کربلا تا کاظمین نقشه ی راه مرا شاه خراسان ریخته رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
چه فایده؟! در خُم اگر شراب نباشد چه فایده؟! چشمت اگر پر آب نباشد چه فایده؟! آتش گرفته ام که به بزمت رَهم دهی در بزمِ مِی کباب نباشد چه فایده؟! گُل کرده است رحمتِ تو از گناه ما ما را به جز ثواب نباشد چه فایده؟! دستی اگر نبود خدا بال و پر دهد در آستین جواب نباشد چه فایده؟! ما بی علی بهشت خدا هم نمیرویم جایی که بوتراب نباشد چه فایده؟! عاصی خراسانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عشق علی پیر با عشق علی میل جوانی میکند بعد از آن هم دم به دم لعنت به ثانی میکند هرکجا مدح علی گفتند زهرا آمده کار مجلس را همیشه شخص بانی میکند من ز ردالشمس این نکته به ذهنم میرسد مهدی ما با علی صاحب زمانی میکند کوری بدخواه او دائم بگو هو یا علی نام مولا دشمنانش را روانی میکند هرکسی که اینچنین بغض علی دارد به دل مادرش هم کارهای آنچنانی میکند این خلافت حق نور الله اعظم حیدر است نه کسی که درمدینه خرچرانی میکند سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ” یا مَن تُحَلُّ... ” دامن ِ حیدر ، گره‌گُشاست توبه ، دخیلِ عصمتِ این مَظهرِ خداست او دست ِ رد به سینه‌ی سائل ، نمی‌زند! ” اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ... ” اخلاقِ مرتضاست باشد علی ، مُجیر و علی ، یَستشیرِ ما لُطفِ علی به درد و به اَمراض ِ ما دواست ” بابُ الْفَرَج ” بُوَد درِ این بیت ِ محترم ” روحُ الْفَرَج ” ، نسیم ِ صفابخش ِ این سراست با حُبّ ِ او سوال ، سریعُ الْاِجابه است حاجات ِ دوستانِ علی ، زودتر رواست ” حَدُّ الشَّدَائِد ” است به لُطفش شکستنی بیش از همه ، علی به مُصیبات ، آشناست باشد علی ، دعای صباح و سمات ِ ما ما را محبّت ِ علوی ، حرز ِ در بلاست آقای ما معلّم ِ علم ِ ملائک است آقای ما چراغِ هدایت به انبیاست ما را بسی حلاوت صُنعش ، اسیر کرد مولای ما تجلّی ِ اسمای کبریاست در شام ِ بی‌‌پناهی‌ِ‌مان ، صُبحِ حِصن اوست خیلی زیاد ، حیدرِ کرّار ، با وفاست ” ذَلَّتْ لِقُدْرَتِه... ” بُوَد ایمانِ ما به او بیچاره ، آن کسی که ز بندِ علی جداست مستی فقط ز جام ِ ولایت ، حرام نیست افراط ِ در محبّت ِ این آستان ، به جاست ” طُوبىٰ لِمَن أحَبَّ علیّاََ.‌‌.. ” هزار ، شُکر جوشن‌کبیر ِ ما نخی از جنس ِ این لواست فیروزی است غیرت ِ ما در دفاعِ او ناموس ِ ما علیست که ذو الْمَجد ِ وَ الْعُلاست با او نمی‌کنیم عوض ، هیچ چیز را جز ، خدمتش بهشت ، کجا ؛ آبرو ، کجاست؟! محمد علی نوری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شیعیان آمده اند واژه ها در هیجانند که سجّاده شوند.. پیشِ پاهای تو ای آینه..افتاده شوند.. شاعران آمده اند تا به نوایی برسند.. رخصتی گر بدهی با قلم آماده شوند باز کن میکده را ای پسرِ خون خدا.. شیعیان آمده اند تا که پُر از باده شوند جلوه ای کن که ببینند تو را اهلِ هنر روی تو دیده و کُلاً همه دلداده شوند (حضرت عشق..امامِ ششمین..نورِ خدا) (جلوه ای کن که بتابی به دلِ آینه ها) آمدی جهلِ بشر بلکه سرافکنده شود آمدی با نَفَست..دینِ نبی زنده شود آمدی ای پسرِ حضرتِ باقر..گلِ عشق ..باشکوفایی تو ..عطر پراکنده شود آمدی شمسِ ولایت که به یک طُرفه نگاه نورِ تو در دلِ هر شیفته..تابنده شود آمدی تا که تلاشی بکنی بهرِ خدا.. لبِ پیغمبرِ اسلام پُر از خنده شود (صادق آل محمّد..قدمت بر سرِ چشم) (بنویس اسم مرا که قلمت بر سرِ چشم ) چه هیاهوی عجیبی ست در این مکتبِ عشق سر زدی از افقِ دین و شدی کوکبِ عشق علمِ تو علمِ لدّنی ست نه از علم زمین زان سبب شعله وری شعله کِشی از تبِ عشق سخنانِ تو همه خطبه ی مولاست وَ یا ختمِ رسل سخنی تازه بگو با منِ افتاده ز پا از لبِ عشق آمدم تا بنشینم ز تو سیراب شوم.. کی به گوشم برسد از دهنت مطلبِ عشق (عشق را مکتبت آموخته با شورِ کلام) (پُر کن این جامِ تهی را که شوم مستِ مدام) ببرم شهرِ مدینه که ببینم حرمت نکند باز که محروم شوم از کرمت مرقدِ خاکی تو می کُشدم حضرت نور قدمی رنجه بفرما بفدای قدمت جای تو در دلِ شیعه ست خدا داند و بس که بر افراشته است تا به قیامت علمت دِینِ تو دِینِ بزرگی ست روی گردنِ ما.. زندگی کردن خوب است ز انفاسِ دمت (هر که هستیم در این عرصه اگر که پستیم) (صادق آل محمد به شما دل بستیم)  محسن راحت حق لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
زنده کن بایست کوه بداند وقار یعنی چه؟ بتاب ماه ببیند نگار یعنی چه شبی به روی خودت میزبان حاتم باش که تا نشان بدهی سفره دار یعنی چه به لطف چشم دل انگیز زنده کن گِل را به خاک مرده بگو چشمه سار یعنی چه مرا به پلک زدنها ورق زن آقا که زمان مجاب شود روزگار یعنی چه به باد دادن آن گیسوان گیرایت بگو به میثم تمار دار یعنی چه گره بزن به دو ابرو که از گرفتن جان غلاف درک کند ذوالفقار یعنی چی بخواه کشته شویم و بخواه زنده شویم به ما نشان بده پروردگار یعنی چه حامد آقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
امام اوست قسم به خالق بى چون و صدر بَدر انام که بعد سید کونین، حیدر است امام امام اوست، به حکم خدا و قول رسول که مستحق امامت بُود ز نصّ کلام امام اوست که چون پاى در رکاب آورد روان ز طى لسان کرد هفت سبع تمام امام اوست که دست بریده کرد درست نه آن که کرد به صد حیله وصله بر اندام میانه ی حق و باطل چگونه فرق نهد؟! مقلّدى که نداند حلال را ز حرام اسیر چاه طبیعت، کجا خبر دارد؟ که مبطلات کلام است و واجبات کدام؟! «فغانى» از ازل آورده بهر چند زوال به خود نساخته از بهر التفات عوام سفینه ی دلم از مدح شاه پر گوهر است گواه حال بدان، علم عالم اسلام جواد هاشمی ( تربت ) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خرمن غصه ها شرار گرفت سوز را حملهء بهار گرفت سینهء سبزه ها قرار گرفت بلبل از پای غنچه خوار گرفت شجر وحی برگ و بار گرفت همهء سنگها قمر شده اند زیر پایش تمام زر شده اند باد و باران رفیق تر شده اند بی پسرهایمان پدر شده اند تا توسل به زلف یار گرفت در سماوات بوی گل پیچید غنچه ای باز شد نسیم وزید شک ندارم که باغبان خندید او که خندید آسمان خندید آسمان عطر نوبهار گرفت حق بنا داشت سینه خلق کند بهر خلقت زمینه خلق کند بعد از آن هم مدینه خلق کند تا که یک بی قرینه خلق کند قدرتش را خدا به کار گرفت غمزهء دل فریب میگیرد چشم مستش حبیب میگیرید عطر و بویش عجیب میگیرد از خدا نصفه سیب میگیرد دخترش از خدا انار گرفت جانشین خداست روی زمین دخترانش تمام پرده نشین ثقلینش جواز خُلد برین حب اولاد اوست حصن حصین دور شیعه نبی حصار گرفت ما که نه هود و نوح و یحییٰ هم یوسف و سام و شیث و موسی هم همه هستند مخلصش باهم شک ندارم دم مسیحا هم از نفس هاش حکم کار گرفت احمد و خاتم و رسول امین مصطفی و مُزَمِّل و یاسین سیدالکائنات و هادی دین اُمّی و أبطحی و شمس مبین چقدر نام مستعار گرفت مصطفی کیست؟ گوهر نایاب مصطفی کیست؟ بهترین ارباب مصطفی کیست؟ شوکت محراب در اُحُد قند در دلش شد آب تا علی(ع) تیغ ذوالفقار گرفت مصطفی کیست؟ حق پرست خدا مصطفی کیست؟ مستِ مست خدا بهترین است.. ناز شصت خدا عید مبعث که شد ز دست خدا بیرقش را طلایه دار گرفت شب معراج مست صهبا رفت ذکر حیدر شنید هر جا رفت در غدیر از دلش محن ها رفت و یدالله تا که بالا رفت دین جاوید اعتبار گرفت  عماد بهرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خیر البشر خیر البشر وقتی که ختم المرسلین باشد روزی ما با رحمه للعالمین باشد عرش از پس کار امانت بر نمی آمد آمد محمد تا امانت دار دین باشد ایوان شکست و روح دریاها تلاطم کرد دل پس نباید در دل اهل زمین باشد ابلیس از هفت آسمان محروم شد، یعنی آمد نبی ، آرامش اهل یقین باشد بت ها شکست آوای توحیدی میلادش او مقدمش پایان کار مشرکین باشد شلاق ها بخشیده شد روزی که او آمد خیرش نصیب خلق، حتی مجرمین باشد جانم فدای آنکه حیدر شد هوادارش دست خدا زیباست در دست امین باشد بوی کرامت می وزد از خاندان عشق بختش بلند آن دل که با رحمت قرین باشد اسلام ما حق است می مانیم با احمد لبیک‌ می گوییم ما ، لبیک یا احمد ناصر دودانگه لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
اُف بر زمین بگوید اگر اُف به آمنه چشم زمان زمان توقف به آمنه تسبیحی از ستاره به دستش گرفته است حق می دهد مجال تصرف به آمنه از سادگی صفا شده مهمان خانه اش اصلا نیامده ست تکلف به آمنه من فکر میکنم که خداوند در ازل بخت بلند کرده تعارف به آمنه عالم دخیل دامن راحیل دیگری ست پیداست از توسل یوسف به آمنه از برکت محمدش او هم به عرش رفت حق داده است اذن تشرف به آمنه شوق صله مجال تلفظ به من نداد شعرم از احتیاج دلم گف(ت) به آمنهاین دل که با امید در ابواء دخیل بست از طیف شاعران مدینه نرفته است شخصیتی ستوده و برجسته مصطفی معنا دهد به واژه ی وارسته مصطفی او تا سپیده دم همه شب سر به سجده داشت الگوی ناب ؛ بنده ی شایسته مصطفی بالذات عقل کامل و بالفطره عالم است کاری نکرده است ندانسته مصطفی تا حسن عاقبت به همه ارمغان دهد با جان و مال خویش کمر بسته مصطفی مرد جهاد بود که طائف به چشم دید با ابروی شکسته نشد خسته مصطفی نفرین نکرد امت خود را رسول مهر سرشار از محبت پیوسته مصطفی شور و شکوه و روح اذان است و می دهد پس حیثیت به گنبد و گلدسته مصطفی بیش از علی که عاشق زهرای اطهر است باشد به عشق فاطمه وابسته مصطفی هست علی ست بسته به هستی فاطمه هستی فاطمه همه از هست مصطفی بالا گرفت بین تمامی دست ها دست امام فاطمه را دست مصطفی وقتی دهد برات مدینه خدا کند باشم میان جمله ی فهرست مصطفی هستیم بر ارادت خود  پایبند تر هدیه به محضرش صلواتی بلندتر در زمره ی بشر نه همانا پدیده است او را خدا برای خودش برگزیده است خورشید هم به یاد ندارد طلوع وی چرخ و فلک شبیه محمد ندیده است او را نخست قبل ظهور ستاره ها با دست خویش حضرت حق افریده است پایان شام زنده به گوری دختران در ظل افتاب هدایت دمیده است دل های ما به هم شده نزدیک شام عید با دست او نسیم محبت وزیده است دستش میان سفره ی ما نان گذاشته همواره بانی نعمات عدیده است از اسمان به سمت زمین میکند شتاب باران برای بوسه به پایش رسیده است بی مرتضی تمامی ابیات ابتر اند ذکر علی به داد قصیده رسیده است با این که هست جشن رسول خدا ولی خشنودی پیمبر و زهرا بگو علی بانی فیض فیض مجدد فقط علی ست مستم دلیل مستی بی حد فقط علی ست انگشتری دهد به گدا در رکوع خود بر عجز مستمند مقید فقط علی ست میراث مرتضاست کرامات مجتبی عمری ابالکریم زبانزد فقط علی ست میل سفر نمیکنم الا سوی نجف مقصود من ولایت و مقصد فقط علی ست بی خود که محو گنبد و گلدسته نیستم نقش و نگار پرچم گنبد فقط علی ست دزد است ان که تکیه زده جای مصطفی اهل سقیفه صاحب مسند فقط علی ست هر شیر پاک خورده قسم یاد میکند نفس و دم و وصی محمد فقط علی ست ان کس که میبرد عتباتم فقط رضاست ان که دهد حواله ی مشهد فقط علی ست در بند حیدرم نه که در بند قافیه ارباب تا قیام قیامت فقط علی ست اول سری به خاک نهاده ادب کنم دوم از او برات مدینه طلب کنم   علیرضا خاکساری
خُلد بَرین مَجذوب تو شد کوخ نشین کاخ نشین هم بَر روی زمین بودی و در خُلد بَرین هم یک لحظه در آن بودی و یک لحظه درین هم فهمیده ز تدریس تو جبریل اَمین هم این وَرطه یقین می طَلبد جای گمان نیست هشیار جهانیم از آن روز که مستیم بگذار بگویند که ما باده پرستیم از بخشش بی حَدِّ تو ما توبه شکستیم تا دل به تو بستیم ز غیر تو گسستیم عشقی که عیان است نیازی به بیان نیست روحُ القُدُسِ شعر تو برداشته دَف را شمشیر تو آموخت به ما راز شَرف را ما فوق جَنان رفته و دیدیم هدف را یک شعبه ی زیباو دل انگیزِ نجف را ایوان تو در اَصل درین کون و مکان نیست عاقل شده با شعرجنون خیز تو دعبل عاشق شدن آسان و رسیدن به تو مشکل شمشیر تو بر جنت و دوزخ شده حائل ای خالق و ای رازق و ای شافع و عادل فهمیدن اسرار تو در حد توان نیست نزدیک شود لحظه به لحظه قدم مرگ با لطف تو در فکر کسی نیست غم مرگ خورشید شدی در شب پر پیچ و خم مرگ فهمیده ام از وعده ی شیرین دم مرگ جز خط کش میزان شما خط امان نیست علی اصغر یزدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا محمد به جلوه ای بشِکن اقتدار کاهن را بهم بریز از آغاز خود مدائن را به نام نامی تو ساوه خشک شد دهنش که دیده است به خال لبت، قرائن را ستاره ای که درخشیدی از نگاه خدا... حلول کن که ببینیم غیر ممکن را برای آنکه قبولم کند خدا به صلات قرار شد بفرستم برای تو صلوات شد عرش، عرش! تو داری برو بیا بسکه مُوحّدیم، تو گفتی خدا خدا بسکه نیامده همه گفتیم لا شریکَ له صدای پای تو پیچیده در حرا بسکه بزرگ و کوچک بتها به سجده افتادند زگریه ی سحرت ریخت ربّنا بسکه تویی که حور و ملک شد اسیر و مدهوشت ردای سبز نبوّت نشسته بر دوشت به استناد همه آیه های جبرائیل نریخت از دهنت غیر باده ی تهلیل بخوان به دین تو ایمان بیاورند اکنون هزار بار زبور و هزار بار انجیل بخوان! بلال بگوید اذان، دمِ کعبه بگو به ابرهه دیگر رسیده عام الفیل از ابتدا شده فرق تو با همه معلوم نشسته اند کنار تو چارده معصوم کنار موی سیاهت سحر که چیزی نیست ز معجزات تو شق القمر که چیزی نیست به زیر پای شما ریخته سپاه ملک به روی تاج سرت، چند پَر که چیزی نیست بگو که منکرت اصلاً بیاورد دنیا شبیه حضرت زهرا اگر که چیزی نیست توئی که دست خدا را در آستین داری محمدی و خدائی که آفرین داری زکوثر تو دهد شاخه های طوبا بَر نمی شود ز تو پیدا در این جهان بهتر روایت تو ز معراج می کند اثبات که در جمیع ذواتی به صورتی دیگر علی مگر که نخوابیده است جای شما پس امر کن بنشیند به جای تو حیدر نشانده اند پس از تو جماعتی خودخواه سه تا خلیفه به جای علی ولی الله علی امام من است و به خویش می بالم علی است روزی هر روز و رزق هر سالم یتیم کوچه نشینِ حوالی نجفم چه خوب! چونکه می آید خودش به دنبالم مگر نگفته به حارث فَمَن یَمُت یَرَنی خودم فدای علی میشوم که خوشحالم بهشت، حُجره ای از وادی السّلام علی است اگر که محترمم من به احترام علی است شده بهشت به نام علی و عاشق ها به دست آمده باهم دلِ موافق ها رسانده خلق خدا را به عالم بالا رسانده ظرف گدایی به دست لایق ها حسینی ام، حسنی ام به فاطمه سوگند چه باده ای به لبم ریخت قالَ صادق ها هزار نقشه کشیدیم از رواق بقیع به طاق عرش رسیدیم زیر طاق بقیع رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
امروز نوشتند امروز نوشتند کبوتر شدنم را پرواز کنان راهی دلبر شدنم را چشمان من از شوق مهیای شراب است مدیون توام لذت ساغر شدنم را آنقدر نرفتم زدر خانه گرفتم تا روز ابد سائل این در شدنم را گفتند برو نوکر صاحب کرمی باش دادم به شما نامه ی قنبر شدنم را یک عمر به دور سرتو گرم طوافم امضا بزن از اهل جهان سرشدنم را باید که به گوش همه حالا برسانم فورا خبر مست پیمبر شدنم را خوبست بدانند به دربار رسیدم تا پشت در احمد مختار رسیدم روزی که تو از راه رسیدی دل ما ریخت خیر قدمت ولوله در ارض و سما ریخت کفار هم از بودن تو بهره گرفتند باران کرامات تو آقا همه جا ریخت مکه زنفسهای تو توحید سرا شد از بس که به هرجا گذرت عطر خدا ریخت دیدند به ایوان مدائن ترک افتاد از هیبت سبحانی تو بتکده ها ریخت پیچید درعالم خبر آمدن تو تا صبح درخانه تو خیل گدا ریخت گراهل مناجات شدیم علتش این بود الطاف تو درکاسه ما شوق دعا ریخت با امر شما ساعت خورشید عوض شد حتی جهت حرکت خورشید عوض شد تا هست خدا نام تو برجاست یقینا بردامن تو دست گداهاست یقینا درکشور ما اسم تو درصدر اسامی است چون نام محمد شرف ماست یقینا یک عمر پناه غم تو چادر زهراست پس دختر تو ام ابیهاست یقینا فهمیدم ازین بوسه هرروزه بدستش آرامش تو حضرت زهراست یقینا وقتی همه جا ورد زبان تو علی بود یعنی که وصی حضرت مولاست یقینا هربار که در جنگ به کارتو گره خورد شمشیر علی حل معماست یقینا با تیغ کج آورده به حیرت دو همگان را خم کرده قدوقامت شمشاد قدان را ما تا به ابد دست به دامان شماییم خاریم ولی جزو گلستان شماییم خشکیم کویریم ولی شکرگزاریم صد شکر که لب تشنه باران شماییم از ری به امیدی در این خانه رسیدیم راهی بده آقا همه مهمان شماییم ای کاش که مارا به غلامی بپذیرید تا فخر کنیم اینکه غلامان شماییم ما شیعه شدیم از کرم حضرت صادق مومن به تعالیم و مسلمان شماییم ارث از تو گرفتیم که بی تاب حسینیم دلسوخته ی دیده گریان شماییم از یمن روایات شما روضه نشینیم در بند حسینیم و گرفتار ترینیم... سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
در گرگ و میش صبح پر از ظلمتی که باز افکند پرده روی سر مردم حجاز نور حقیقت از طرف عرش سر زد و لرزید روی فرش تن هر چه که مجاز شیطان دوباره رانده تر از قبل خویش شد بت ها به سجده آمده با نیت نماز آری محمد؛ آنکه رسولان قبل از او محض نیاز آمده تا او رسد به ناز او می رسد که بیرق عشقی عمیق را بر بام روزگار درآرد به اهتزاز او می رسد که باز خدا منجلی شود او آمده منادی عشق علی شود ای آخرین طلوع نبی ها پیام ها وی اولین شروع وصی ها امام ها دریا رسیده ای به مصاف سراب ها دریا رسیده ای به لب تشنه کام ها افتاده پای معجزه ی آسمانیت تیغ بیان صاحب علم و کلام ها باید فقط ز وصف تو و اهل بیت گفت تا آن زمان که هست زبانی به کام ها سلمان محمدی شده چون عاشق علی ست مولاست کیل سنجش تو در مقام ها نابرده رنج، گنج، میسر نمی شود هر ثروتی محبت حیدر نمی شود آوردی از بهشت، به دنیا نسیم را با خود نسیم مهر خدای رحیم را آورده ای برای همه سائلان دهر پشت سر خود ایل و تباری کریم را آه ای یتیم مکه! تو بابای امتی زیر پرت امان بده مشتی یتیم را پر می کشد به گنبد سبزت دلی سیاه در حائرت مکان بده این یاکریم را برگرد در غدیر و بگو که صراط کیست گم می کنیم گاه ره مستقیم را زخم مرا رهین مداوای خویش کن من را گدای خانه ی زهرای خویش کن آرام از کنار پیمبر قدم بزن شاعر! برو بقیع و در آنجا قلم بزن حالا برای حضرت صادق غزل بگو اما کمی به شادی خود رنگ غم بزن آن قبرهای خاکی غمبار را ببین این وضع را درون خیالت به هم بزن بر روی هر مزار، ضریحی درست کن بر آن ضریح های خیالی حرم بزن خود را کنار پنجره فولاد فرض کن و سرنوشت عاشقی ات را رقم بزن قدری ببار و گریه کن و سلسبیل شو بر آن مزارهای خیالی دخیل شو شاعر! دوباره مست شو از فیض ساغری به به چه ساغری چه شرابی چه کوثری مردی که شیعیان ز عنایات مکتبش معروف می شوند پس از این به جعفری جان ای امام عشق! که می روید از لبت گل های تازه با نفحات پیمبری صدها چون ابن حیان یا چون زراره را باید که پای مکتب علمت بپروری یا قال باقر است و یا قال صادق است هر عالمی که خوانده حدیثی به منبری سرسختی مرا به نگاهی ملیح کن من را در عشق ایل و تبارت فقیه کن حالا منم که با دل بی تاب و عاشقم سرمست بزم عشق تو و این دقایقم مشتاق حرف های توام آیه ای بخوان محتاج حرف های تو و قال صادقم بین حدیث های تو تا حرف کربلاست من جزو بیقرارترین خلایقم حرف از حسین می زنی و گریه می کنم کافی ست که نگاه کنی به سوابقم این بنده را روانه کن امشب به کربلا در حائری که زائر آنجاست خالقم ما را بیا و مثل خودت روضه دار کن در کشتی سعادت جدت سوار کن محمدعلی بیابانی