چادر زهرا
پناه هر دو جهان است چادر زهرا
امید کون و مکان است چادر زهرا
شبی دلیل نجات چهل یهودی شد
که منجی همگان است چادر زهرا
چه سایه ای که شده مهد ِ یازده خورشید
چه قدر خیر رسان است چادر زهرا
زبان همیشه ز وصفش به مِن مِن افتاده
همیشه فوق بیان است چادر زهرا
قسم به زینب و صبر و وقار و غیرت او
سلاح شیر زنان است چادر زهرا
همیشه محرم و مرهم به کوه غم های ِ
دل امام زمان است چادر زهرا
اگر چه سوخت ، اگر گشت خاکی اما باز
پناه هر دو جهان است چادر زهرا
محمد حسین رحیمیان
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_زهرا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
زهرای من
در خانه ام نشسته ام و گریه می کنم
بر زخم های فاطمه و گریه های او
افتاده ام به هق هق و ساکت نمی شوم
همراه اشک و گریه این بچه های او
یادم نمی رود که صدا کرد فضه را ...
سوزی که داشت نالهی ” فضه بیا `ی او
فضه دوید و غیر عبا چاره ای نبود
چون درد داشت ، درد عجیبی صدای او
من با عبا رسیدم و فضه به چادرش
زهرا برای من شد و محسن برای او
علی رفیعی (حبیب)
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_زهرا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
وای مادرم
او کز حیا خجالت هر مرد می کشید
پیش مغیره روی زمین درد می کشید
قنفذ رسید و فاطمه با بازوی کبود
چادر ز زیر چکمه نامرد می کشید
طوری لگد زد که به دیوار خانه هم ...
طوری که روز و شب همه سردرد می کشید
فهمیده بود بازوی زهرا شکسته است
آن دست را گرفته و از قصد می کشید
در بین گریه های پر از درد فاطمه ...
قنفذ مرا به کوچه به لبخند می کشید
علی رفیعی (حبیب)
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_زهرا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا زهرا(س)
این روزا توو خونه زحمت می کشی
سخته این همه مصیبت می کشی
لااقل پیشَمی سربهزیر نباش
نکنه ازم خجالت می کشی
اشکای چشم حسن فدا سرت
زخم رو گونه ی من فدا سرت
حاضرم پای تو جونمم بدم
حالا یه سیلی زدن..،فدا سرت
شهرمون مثل غروبه..،دلگیره
دل تو به داغ غربت اسیره
تا میبیننت راهو کج می کنن
الهی فاطمه واست بمیره
مگه میشه غصه ی تو رو نخورد
مگه میشه پای گریه هات نمرد
تو همین که حس نکردی..،بَسَّمه
چه فشاری در به دنده هام آوُرد
نفس آدم تووی دود میبُره
ریه ام از دوده ی هیزما پُره
من همون فاطمه ام..،پیر نشدم
صورتی که می سوزه چین میخوره
گره خورده سرنوشتمون به غم
عُمر باهم بودنِ ما شده کم
لحظهای که میخ به پهلوهام گرفت
داد زدم فضّه کجاااایی؟ محسِنم...
دشمنت توو کوچه ها چه ها می کرد
روی چادرم برو بیا می کرد
قنفذ لعنتی تا کم میاورد
جاشو با مغیره جابجا می کرد
طاقت یه ذره گرما ندارم
دوس دارم که راه برم..،پا ندارم
موی زینبت پریشونه هنوز
برا شونه کردنش نا ندارم
گریه هام گریه ی پیوسته شدن
راه آه و ناله هام بسته شدن
دعا کن همین روزا..، زود بمیرم
در و همسایه دیگه خسته شدن
ای عزیزدلم ، ای همه کَسَم!
دم آخری بُریده نفسم
هوای حسینمونو داشته باش...
برا خشکیِ لبش دلواپسم
یه روزی میرسه تشنه میموونه
بدنِ بی رمقش ناتوونه
اِنقَدَر با نیزه ها میزننش
روی پاش میخواد پا شه..،نمیتونه
مُشتی بی حیا ولش نمی کنن
پیرا با عصا ولش نمی کنن
بدنش با خاک یکی میشه..،علی!
نعل مرکبا ولش نمی کنن
بردیا محمدی
#ام_ابیها #ام_الائمه #بردیا_محمدی #بقیع #شعر_شهادت_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
وای مادرم
ای شمع من نبودن نورت مصیبت است
از کوچه رد نشو که عبورت مصیبت است
بعد از عبور زخم غرورت مصیبت است
طی کردن مسافت دورت مصیبت است
زخم زبان برای فدک میخوری نرو
هنگم بازگشت کتک میخوری نرو
هرکس به تو رسید علی را صدا بزن
فریاد اگر کشید علی را صدا بزن
جانت به لب رسید علی را صدا بزن
رنگ از رخت پرید علی را بزن
سد شد اگر که راه تو اصلا به رو نیار
وقت خطر سریع خودت را بکش کنار!
آرامش دم گذرت میخورد به هم
یکجور میزند که پرت میخورد به هم!
باضربه ای حجاب سرت میخورد به هم
دیوار سنگی و کمرت میخورد به هم
پا میخوری و جسم تو خونمرده میشود
از ضربه لگد تنت آزرده میشود
تا میخوری زمین بدنت تیر میکشد
بال و پرت ز پر زدنت تیر میکشد
تا ناله میزنی دهنت تیر میکشد
مثل سرت سر حسنت تیر میکشد
سرگیجه ای شدید بلای تو میشود
تا که حسن دوباره عصای تو میشود
تب میکنی و مثل تو سهم تنم تب است
باور بکن که کاسه ی صبرم لبالب است
روز علی همیشه ازین غصه ها شب است
صورتکبود بعدی این خانه زینب است
پای برهنه تا که به گودال میرود
هی تازیانه میخورد از حال میرود
مثل تو چادرش ز سرش باز میشود
یک کوچه لحظه گذرش باز میشود
به محض اینکه بال و پرش باز میشود
شلاق های دور و برش باز میشود
حس میکنم که مثل تو از غصه تا شده
نقش زمین ز سیلی چپ دست ها شده
سید پوریا هاشمی
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #سید_پوریا_هاشمی #شعر_شهادت_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا الله
ابلیس حِقد و کینه را بیکار نگذاشت
بیت خدا را نیز بی آزار نگذاشت
گفتند زهرا پشت این در ایستاده
گفتند او را راحتش بگذار، نگذاشت
در شعله ور شد! غنچه اش را در خطر دید
میخواست برگردد ولی دیوار نگذاشت
سعی فراوان کرد حتی بین آتش
در را نگه دارد ولی مسمار نگذاشت
دیگر نشد پای علی برخیزد از جا
میخواست برخیزد، تن تبدار نگذاشت
شاید از آن پس مرتضی هر خانه ای ساخت
دیگر به روی درب آن مسمار نگذاشت
علی ذوالقدر
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_زهرا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
انتظار یار
به چشم روشنی شام تار منتظرم
به صبح – آن قسم آشکار- منتظرم
بیا که عید بیاید به خانهی دل ما
حضور سبز تو را ای بهار منتظرم
اگرچه دیر شده با گذشت اینهمه سال
به حکم مطلق پروردگار منتظرم
تورا نخواستم آنگونهای که باید خواست
شبیه مردم اهل شعار منتظرم
زمانه میگذرد نا امید ؛ اما من
به رغم خستگی روزگار – منتظرم
هنوز آمدنت آرزوی عقربه هاست
به دیرپایی این انتظار منتظرم
تو را ندارم و از هرکسی ندارترم
کجاست آن کرم بیشمار ؟ منتظرم
میان روضه هوای مدینه پیچیده
به خاک چادر آن بی مزار منتظرم
محمد حسن بیات لو
#شعر_آیینی #شعر_فراق_امام_زمان #شعر_مذهبی #شعر_مناجات_اهل_بیت #محمد_حسن_بیات_لو
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
من حیدرم می خواهم از زهرا بگویم
می خواهم از نور دل طاها بگویم
زهرای من محبوبه ی حی مبین است
زهرای من جانان ختم المرسلین است
زهرای من نور خدای لایزال است
زهرای من در بین عالم بی مثال است
صحرای من روشنگر قرآن و دین است
تا روز محشر شیعه را حبل المتین است
زهرای من تفسیر نور و قدر و کوثر
در آسمان دین حق ماه منور
زهرای من شمع وجود عالمین است
او مادر زینب حسن کلثوم حسین است
زهرای من برمن بود نور دو دیده
زهرای من دختر چوزینب پروریده
زهرای من اسطوره ی مهر و وفا بود
زهرای من سرمنشأ جود و سخا بود
بعد از نبی حق ذوالقربی ادا شد
زهرای من در راه دین جانش فدا شد
بعد از نبی نامردمان با هم نشستند
عهدی که بسته با پیمبر را شکستند
اندر سقیفه حق من را غصب کردند
جای پیمبر جاهلی را نصب کردند
دشمن بسوی خانه ی من حمله ورشد
از ظلم و کینه خانه ی من شعله ور شد
آتش زدرب خانه ام می زد زبانه
زد بالگد بر درب خانه وحشیانه
آن دم خدا داند که زهرا پشت در بود
آزرده از آن آتش و مسمار و در بود
زهرای من با ناله و صوت حزینی
در پشت آن در گفت یافضه خزینی
دنیا بداند دستهایم را ببستند
درپشت درپهلوی زهراراشکستند
زخم مرا آن دشمن مشرک نمک زد
زهرای من راپیش چشم من کتک زد
زهرای من روی مهش گردید نیلی
با دست آن دور از خدا از ضرب سیلی
آن بی حیای بی مروت ظالمانه
بر فاطمه از کینه میزد تازیانه
تا صبح محشر ناله زن براین رثایم
روز جزا هم دستگیر این رضایم
#رضا_یعقوبیان
#شعر_شهادت_حضرت_زهرا_س
@hadithashk
خانه وقتی شعله شد دیگر نمیدانم چهشد
گُر گرفتم بینِ آتش، در نمیدانم چهشد
تا جماعت رد شدند از در ، خدایا در شکست
خاکت ای غم بر سرم، مادر نمیدانم چهشد
تا که زیر دست و پا بودیم فهمیدم چهشد
تا که چشمم تار شد، دیگر نمیدانم چهشد
چشمهایم وا شد و دیدم که گلچین رفته بود
ردِّ خونی بود ، نیلوفر نمیدانم چهشد
میرسید از سمتِ مسجد نعره محکمتر بزن...
هرچه شد در کوچه شد ، بهتر نمیدانم چهشد
روضه از در خواندم اما مجتبی از کوچه خواند:
بعد از آن سیلیِ دردآور نمیدانم چهشد
خوب شد خوردم زمین و چشمهایم تار شد
شمر وقتی رفت با خنجر، نمیدانم چهشد
گرچه فهمیدم چه آمد بر سرِ هر پارهاش
آخرش انگشت و انگشتر نمیدانم چهشد
#شعر_شهادت_حضرت_زهرا
#حسن_لطفی
@hadithashk
بانوی خانه ی من تکیه به دیوار نکن
آنقدر باتن مجروح خودت کارنکن
آرزوهای علی یک شبه برباد مرو
به جوانمرگی خود اینهمه اصرارنکن
سوی تابوت خودت خنده ی پر دردنکن
فاطمه!قلب مرا اینهمه آزارنکن
پیش چشمم کفن آماده نکن زهراجان
اینقدرخون به دل حیدرکرار نکن
#عالیه_رجبی
#شعر_شهادت_حضرت_زهرا
@hadithashk
این عرش و فرش باشد یک سر برای زهرا
قرآن برای زهرا ، کوثر برای زهرا
گردیده خلق پیش از ، حوا و آدم اصلا
زهرا برای حیدر ، حیدر برای زهرا
بیچاره بچه های آن خانه که نباشند
مرد و زنش کنیز و نوکر برای زهرا
دارد چه قدر دیدن ، کوری چشم دشمن
سنگ تمام خالق ، محشر برای زهرا
ما آمدیم دنیا دور سرش بگردیم
ما را بزرگ کرده ، مادر برای زهرا
از فاطمیه ها ما شرمنده ایم خیلی
ای وای جان ندادیم ، آخر برای زهرا
لعنت بر آن خلیفه ، لعنت بر آن چهل تن
واویلتا کشیدند لشکر برای زهرا
دین را خلیفه ی دین ، می برد دست بسته
چشم یهودی شهر ، شد تر برای زهرا
جای رسول خالی ، آتش ، غلاف ، سیلی
اجری نبود از این، بهتر برای زهرا
#شعر_شهادت_حضرت_زهرا
#محمد_حسین_رحیمیان
@hadithashk
ما گداییم ، گدای کرم مادرمان
جانمان هست بدهکار دم مادرمان
چادر حضرت زهرا همه سرمایه ماست
سایه ی روی سر ما عَلَم مادرمان
هر کجا حرف علی بن ابیطالب هست
به خدا هست همانجا حرم مادرمان
پیش ما فاطمیه ، حرف غم غیر نزن
هر چه غم هست به قربان غم مادرمان
کوری چشم فلانی و فلانی ابدا
فاطمیه نگذاریم کم ِ مادرمان
بهترین فرصت توبه به خدا فاطمیه است
هست دنبال رهایی همه ، مادرمان
#شعر_شهادت_حضرت_زهرا
#محمد_حسین_رحیمیان
@hadithashk