کودکی
کودکی باغی از ریاحین است
آسمانش ستاره آذین است
کودکی فصل خوب خاطره هاست
و پر از روزهای شیرین است
روزهایی شبیه یک رویا
مملو از خوابهای رنگین است
ولی انگار خاطرات شما
راوی زخمهای دیرین است
توی تصویر چار سالگی ات
کودکی بغض کرده غمگین است
با سوالی که ذبح شش ماهه
راه و رسم کدام آیین است؟
یا سوالی شبیه اینکه چرا
عمه پیشانیاش پر از چین است
چه بگویم خودت که میدانی
روضهی قتلگاه سنگین است
دستهایی که میرود بالا
دستهایی که رو به پایین است
میلاد حسنی
#السلام_علیک_یا_باقر_العلوم #حسینیه_شعر #روشه_شهادت_امام_باقر #شعر_شهادت_امام_باقر #میلاد_حسنی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
قرآن بخوان
ما بامِنا روضه برای تو گرفتیم
با مادرت زهرا عزای تو گرفتیم
حالا که در صحن و سرایت زائری نیست
اینجا عزا با دوستهای تو گرفتیم
داری تـَقَـلّا می کنی مانند گودال
محکم رَدای تو ...عبای تو...گرفتیم
می سوزی اما خنجری بر حنجرت نیست
پس پای نی روضه به جای تو گرفتیم
قرآن بخوان تا خیزران دور و برت نیست
ما ختم قرآن درعزای تو گرفتیم
هرچند صحنت خاکی و تاریک و خالیست
هرشب تب صحن وسرای تو گرفتیم
مثل دعـای ندبه باران بهـاریم
این درس را از کربلا ی تو گرفتیم
حسین ایمانی
#اشعار_شهادت #اشعار_هیئتی #حسین_ایمانی #شعر_شهادت_امام_باقر #غزل_مصیبت_امام_باقر
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
گریه کنید
از سن کودکی شده غم آشنای من
باد خزان وزیده به دولت سرای من
بغض و شرر گرفته مسیر صدای من
بالا گرفته کار دل و گریه های من
خاک مزار من ز جفا بی نصیب نیست
زائر نمانده دور حریمم، عجیب نیست
مانند من امام غریبی، غریب نیست
گریه کنید اهل منا در عزای من
اهل زمانه غصه به قلبم رسانده اند
بر روح و جان من غم و غربت چشانده اند
من را به روی مرکب سمی نشانده اند
از زهرِ زینِ اسب ورم کرده پای من
از کودکی رسیده به من چهره ای کبود
در کربلا و کوفه و جولانگه یهود
از بس که زخم های تنم در فشار بود
مانده نشان سلسله بر جای جای من
بر روی خار سخت مغیلان دویده ام
از ابن سعد و حرمله طعنه شنیده ام
هفتاد و دو ستاره سر نیزه دیده ام
این روضه هاست گوشه ای از ماجرای من
بازار و ازدحام نرفته ز خاطرم
آتش ز پشت بام نرفته ز خاطرم
بزم حرام شام نرفته ز خاطرم
مانده ز شام کرب و بلایی برای من
یادم نرفته چشم ترِ عمه زینبم
آتش گرفته بود، پر عمه زینبم
یاد لباس شعله ور عمه زینبم
فریاد می کشد جگر مبتلای من
من روضه خوان غربت عمه رقیه ام
مردم شکست، حرمت عمه رقیه ام
آه... از شب شهادت عمه رقیه ام
تغییر کرده صحبت و حال و هوای من
یاد غروب کرب و بلا زار و مضطرم
آن خاطرات می گذرد از برابرم
یک عمر یاد تشنگی جد اطهرم
ذکر حسین گشته دعا و نوای من
داغش برای اهل ولا سینه سوز ماند
بی حال، زیر خنجر آن کینه توز ماند
در زیر آفتاب بیابان سه روز ماند
اعضای جدِ تشنه لب و سر جدای من
محمد جواد شیرازی
#اشعار_شهادت_حضرت_باقر #شعر_آیینی #شعر_روضه_امام_باقر #شعر_شهادت_امام_باقر #محمد_جواد_شیرازی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
روضه خوان
چهار ساله است و مثل کاروانیان مسافر است
چهارساله است و شاهد غمین ترین مناظر است
بنا به کربلا رسیدن است، کربلا رسیدنی است
بنا به داغ دیدن است ، دیده و شکسته خاطر است
امام زاده است و خود امام ، از نبی بر او سلام
مخاطب سلام ، او ، مبلّغ سلام ، جابر است
بناست وارث گدازه های منبر پدر شود
کنون که نسل عنترِ بنی امیّه بر منابر است
لهوفها رساله می شوند و تیغها قلم از او
آهای وارثان جهل و ظلم ، این امام باقر است
نمیشود همیشه گریه را سرود و اشک را نوشت
اگرچه روضه خوان دردهای او همیشه شاعر است
چقدر نیزه دید و دشنه دید ، اتّفاق تشنه دید
چقدر کربلا که در مقابلش هنوز حاضر است
محسن ناصحی
#اشعار_شهادت_اهل_بیت #شعر_روضه_امام_باقر #غزل_مصیبت #محسن_ناصحی #مرثیه_امام_باقر
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
هزاران غم
یکبارِ دیگر هفتِ ذلحجّه
آمد ولی حالا مزارِ تو
خالی شده از جمعِ یارانت
حجاج رفتند ازکنارِ تو
از غربتت هرسال میسوزم
وقتی کمی فرصت نمی ماند
وقتی که حتی یک نفر روزِ
هجرانِ تو پیشَت نمی ماند
صحنِ تو بویِ کربلا دارد
عاشق فقط میفهمد این بورا
بینِ تمام گریه های خود
بینِ زیارت های عاشورا
میخواهم امشب شاعرَت باشم
رخصت بگیرم از نگاهِ تو
هر بَندبَندش نور خواهد شد
شعری که باشد در پناهِ تو
از نسلِ باران از دو خورشیدی
بابایِ تو یک شیر زن دارد
خون رگت تنها حسینی نیست
تو مادرت خونِ حسن دارد
قدرِ تورا خورشید می داند
عطرِ تو در تورات می ماند!
عشق از نگاهَت باده می نوشد
علم از شکوهَت مات می ماند
من شک ندارم بی نگاهِ تو
هر عالِمی خودکامه خواهد شد
من شک ندارم با نگاهِ تو
دیوانه هم عَلامه خواهد شد
از آسمانَت نور می بارَد
بَر دفتر ِ شیخِ کُلینی ها
تاریخ هم پایِ تو می گریَد
در کاروانی از حسینی ها
در کودکی دیدی هزاران غم
حتی تمامِ جنگ ها را هم
از کربلا تا کوفه می دیدی
خون گریه های سنگ ها را هم
آن روزهای سردِ پاییزی
دستِ قضا هَمبازی ات را بُرد
داغِ سه ساله داغِ سنگینیست
سنگین تر از دستی که بر او خورد!!!
*** شاعر شدم تنها به عشقِ تو
تا شعر من با بودنَت باشد
شعرم کُمیتی می شود آقا
وقتی صِله پیراهنَت باشد...
محسن کاویانی
#اشعار_شهادت_باقرالعلوم #شعر_آیینی_هیئت #شعر_شهادت_امام_محمد_باقر #کودک_کربلا #محسن_کاویانی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
شهر جهنم
هزار خاطره از غم نمی رود از یاد
غروب سرخ محرم نمی رود از یاد
به گاهواره ی خالی اصغرم سوگند
رباب و خیمه ی ماتم نمی رود از یاد
فرات بود و عطش بود و کودکان حرم
خروش غیرت زمزم نمی رود از یاد
دمی که هستی زینب ز روی زین افتاد
همان مصیبت اعظم نمی رود از یاد
به دشت، دختر و زنها برهنه پا و دوان...
...بدون یاور و محرم، نمی رود از یاد
اسیر بودن با خواهران بی معجر...
هجوم سیلی محکم، نمی رود از یاد
به شام، بر سر ما سنگ می زدند ز بام
بلای شهر جهنم نمی رود از یاد
به شهر شام، به بزم یزید، بین طشت
سر شکسته و درهم نمی رود از یاد
رضا رسول زاده
#اشعار_آیینی #رضا_رسول_زاده #روضع_امام_باقر #شعر_شهادت_امام_باقر #شعر_مذهبی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
سر بازار
تن بى سر شده چون بیکس و بى یار شود
بازى دست اراذل سر بازار شود
ترسم این است بلایى که سر من امد
بین گودال سر جسم تو تکرار شود
پوشیه چادر خلخال النگو معجر
همه را کوفه نامرد خریدار شود
من ندیدم سر خونى نشده در این شهر
کودک و پیر کسى وارد دربار شود
سنگ از بام کند کار عمود اهن
همه سرها به خدا مثل علمدار شود
سر هر کوچه کمى از بدنم ریخت است
خاک راه پسر حیدر کرار شود
سر بر نیزه و سنگ و چقدر چشم چران
دختران فاطمه بد جور گرفتار شود
سر دروازه حسین منتظرات میمانم
تا که اى نیزه نشین لحظه دیدار شود
حنجر پاره شده ارثیه پهلو شد
نوک نیزه اثرش چون نوک مسمار شود
قاسم نعمتی
#اشعار_روضه_حضرت_مسلم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #غزل_روضه #قاسم_نعمتی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
کوفیا نامردن
تو خودت پسر داری پسر عمو
چنتایی قمر داری پسر عمو
چی کشیدم که اونا بزرگ بشن
از دلم خبر داری پسر عمو
با خودت بیار فقط فدات بشن
الهی شهید کربلات بشن
قابل تو رو ندارن پسرام
بچه هام قربون بچه هات بشن
اولش گَرم و الان سردن حسین
چقد این کوفیا نامردن حسین
اینا ارزون دادن اون دنیاشونو
واسه دِرهَم با تو لَج کردن حسین
کی میگه درده اینا دینه؟ نیا!
دست رد زدن به این سینه نیا!
شاید این نامه به دستت برسه
دو شبه دعام فقط اینه! نیا!
اینجا حتی ندارم یه دادرسی
کاش به روز من نیفته هیچ کسی
دست من بشکنه که نوشت بیا
حالا من موندم و این دل واپسی
هیچ کسی پشت سرم نماز نخوند
هیچ کسی دوروبرم دیگه نموند
خدا خیرش بده این پیره زنو
توی این بی کسی آب به من رسوند
چش چرونای بی بند و بارشون
اکثراً کنیز دارن کنارشون
حالا که داری میای بیا....فقط
دختراتو جون من نیارشون
رسول عسگری
#رسول_عسگری #شعر_ایام_مسلیمه #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_مرثیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
دلشوره دارم
این روزها دلشوره دارم بیش از پیش
کاری بجز گریه ندارم بیش از پیش
این روزها قلب مرا ماتم گرفته
باز این لبم نام شمارا دم گرفته
این روزها دلشوره دارم مثل هرسال
هر شب گریزی میزنم تنها به گودال
اما همه ترسم جدایی از تو شد ، آه
اینکه نباشد دستک از ماه تو کوتاه
ای کاش با عشق تو در روضه بمیرم
من ، این منه بی ننگ و بی عرزه بمیرم
ای کاش با گریه توانم را بگیری
امسال بین روضه جانم را بگیری
ای کاش این ماه محرم با تو باشم
ای کاش در این روضه مَحرم با تو باشم
تا اینکه مارا مادرت درهم ببیند
مارا سیه پوش غم و ماتم ببیند
کاری بکن غیر از غمت ، غم را نبینم
ماهی بجز ماه محرم را نبینم
زهراست مارا راهی این جاده کرده
مارا برای نوکری آماده کرده
فهم محرم را به ما امشب عطا کن
راه حسین ابن علی را راه ما کن
هر چند که صحرایی از غم تشنه اوست
او تشنه بود اما دوعالم تشنه اوست
امیرفرخنده
#امیر_فرخنده #شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_مناجات_امام_حسین #شعر_هیئت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا مسلم ابن عقیل
کوفه همان شهری که مسلم کوچه گردش بود
کوفه همان شهری که تنها طوعه مردش بود
یک پیرزن تنها پناه ناله هایم بود
خون دل و اشک بصر تنها غذایم بود
اینها فقط اقا بیا اقا بیا کردند
بیعت شکستند و مرا تنها رها کردند
شهر ریا و فتنه و عیاش ها کوفه
پر گشته از ولگردها کلاش ها کوفه
چیزی که من دیدم ریا و بی حیایی بود
ظاهر خدایی بود باطن بی خدایی بود
گفتم بیا آقا سفیرت را حلالش کن
نعم الامیری و اسیرت را حلالش کن
دیگر رسیده جان من بر لب پشیمانم
اقا به جان خواهرت زینب پشیمانم
آقا به جان مادرت جان عموی من
برگشتنت گشته تمام آرزوی من
برگرد تا روی سرت خود سایبان داری
تا یک قمر دور و بر این کاروان داری
مسلم فدای قامت اکبر شود برگرد
زود است اهوی حرم بی سر شود برگرد
اینجا کسی فکر تو و نیلوفرانت نیست
اینجا به جز شمشیر چیزی میزبانت نیست
این مردها از غارت معجر نمی ترسند
از غارت خلخال از دختر نمی ترسند
حرف از گلوی اصغر و تیر و کمان هم بود
در پشت بامی سنگ در دست زنان هم بود
دیدم که در شب لشگر اوباش ها مستند
حرف از سر عباس بود و شرط میبستند
حرف از طلا و درهم و سوغات زیور هست
خورجین برای بردن و اوردن سر هست
بی سر شدن پای تو اقا ارزویم بود
در لحظه ی اخر دو چشمت روبرویم بود
من از سر دارالاماره داد خواهم زد
تنها فقط اسم تو را فریاد خواهم زد
تقدیر مسلم تشنگی بود و لب پاره
سر بر در دارالاماره تن به قناره......
امیر علوی زاده(پلک تر)
#امیر_علوی #شعر_ایام_مسلیمه #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_مرثیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
گریه هایم
گریه هایم می شود از شرمساری بیشتر
هر دقیقه می شود این بی قراری بیشتر
جای این زخم زبان ای کاش تنها می زدند
طعنه از هر تیغ دارد زخم کاری بیشتر
هر چه سنگین می شود بار خجالت در دلم
می شود باریدن ابر بهاری بیشتر
بیشتر در کوچه سنگش می زنند این بام ها
هر چه می آید به کوفه صوت قاری بیشتر
هر قَدر من نا امیدم در میان شهر غم
حرمله دارد ولی امیدواری بیشتر
خاِردر چشمم اگر چه تیغ هاشان شد ولی
از سه شعبه می رود بر چشم خاری بیشتر
گرچه در دارالعماره خون من را ریختند
از سرم هرکوچه دارد یادگاری بیشتر
گوشواره گرچه دارد دختر شهر طمع
از پدر می خواهد اما گوشواری بیشتر
از اسیری خودم در کوفه فهمیدم حسین
میکشند اینجا عزیزان را به خواری بیشتر
موسی علیمرادی
#شعر_ایام_مسلیمه #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_مرثیه #موسی_علیمرادی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مردِ غمگین
وقتی نفس از سینه بالاتر نیاید
جز هِق هِق از این مردِ غمگین بر نیاید
خیلی برایِ آبرویم بد شد اینجا
آنقدر بد دیدم که در باور نیاید
در را خودم بر رویِ دشمن باز کردم
گفتم به طوعه تا که پشتِ در نیاید
سوگند خوردم در مدینه بعدِ زهرا
خانومِ خانه پشتِ در دیگر نیاید
دیر است اما کاش می شد تا عقیله
شهرِ تنور و خار و خاکستر نیاید
بر پُشتِ دستم میزنم دیدی چه کردم
هرکس بیاید مادرِ اصغر نیاید
ای کوفه باتو آرزویم رفت از دست
بی آبروها آبرویم رفت از دست
در کوچهها بر خاکها رویم کشیدند
در را شکستند و به پهلویم کشیدند
در پیشِ زنهاشان غرورم را شکستند
با پا زدنهاشان غرورم را شکستند
از بس که زخمم میزدند از حال رفتم
بینِ جماعت بودم و گودال رفتم
عمامهی من را که غارت کرد نامرد
با نیزهای آمد جسارت کرد نامرد
دو کودکم دیدند بر جانِ من اُفتاد
دو کودکم دیدند دندانِ من اُفتاد
طفلانِ من دیدند طفلانت نبینند
آقا جسارت را به دندانت نبینند
با سنگهای خود سرِ من را شکستند
انگشتِ بی انگشترِ من را شکستند
ای کاش میشد لحظهی آخر نیاید
یا ساربان دنبالِ انگشتر نیاید
وای از دلِ زینب چه میآید سرِ او
وقتی که انگشتر زِ دستت در نیاید
یا لااقل دنبالِ این هشتاد خانوم
نامحرمی با خیزرانِ تَر نیاید
بالا سرت وقتی که گودالت شلوغ است
هرکس بیاید کاشکی مادر نیاید
حسن لطفی
#حسن_لطفی #شعر_ایام_مسلیمه #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_مرثیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹