eitaa logo
حامیان انقلاب
306 دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
14.3هزار ویدیو
835 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
17.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📨 :‏تصاویری زیبا از افطاری مشترک روز اول ماه مبارک رمضان در میان خرابه‌های غزه....🌙 ┏━━ °•🖌•°━━┓ @jahad_tabein ┗━━ °•🖌•°━━┛
هدایت شده از فتح قلم🖋
482.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهید نصرالله: شما تنها نیستید، ما همه یمنی هستیم...
سلام اهالی حسینیهٔ پناه‍ حضرت ولی امر مسلمین بپا خواستند .. الهی ، نکند ما نشسته باشیم ایستاده سخن گفتن در پیام روز قدس معنا دارد ، معنای عزم و حماسه و تا پای جان برای آرمان های الهی .. 🇵🇸 ✌️🏻
8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📷 راهپیمایی ۲۲بهمن؟ نه. تظاهرات مردم هلند برای آزادی فلسطین👌🇵🇸 پ.ن: اینکه چند بار در تجمع ها شرکت کردیم و گهگداری در پویش ایران همدل سرمایه هایمان را با امت مظلوم به اشتراک گذاشتیم خیال مان راحت نباشد.تصور نکنیم خیلی کار بزرگی کردیم. غربی ها که نه نزدیکی اعتقادی و فرهنگی با اهالی فلسطین دارند نه صنمی با مردم منطقه ما ،معلوم نیست دین و ایمان درست و حسابی هم داشته باشند ولی "هنوز" پای کار غزه اند.👌 🔹فتح قلم🔹 @fatheghalam
📚 سید مقاومت کتاب «سید مقاومت» از مجموعه ، با زبانی کودکانه و تصاویری زیبا، داستان زندگی را روایت می‌کند. این کتاب پر از عکس‌ها و قصه های شیرینه که ما را با زندگی ، از بچگی تا وقتی که یه مرد بزرگ و شجاع شد، آشنا می‌کنه. در این کتاب می‌خوانیم که سید حسن چقدر مردمش را دوست داشت و همیشه به فکر کمک به آنها بود. ایشان یک رهبر خیلی خوب بود و توانست مردم لبنان را در برابر سختی‌ها و مشکلات، متحد کنه. این کتاب پر از درس‌های خوبیه. به ما یاد می‌ده که چطور شجاع باشیم، چطور از حق خودمون دفاع کنیم و چطور به دیگران کمک کنیم. به ما یاد می‌ده که حتی توی سختی‌ها هم می‌شه قوی بود و امید داشت. 🏷 ◽️ نویسنده: محمد علی جابری ▫️تصویرگر: لیلا اریابی ▫️ناشر: کتابک ◽️ قطع: وزیری ▫️نوع جلد: شومیز ( نرم) 📒 تعداد صفحات: ۴۸ ✅ مناسب سنین ۱۰ تا ۱۶ سال 📸 بعضی از صفحات این کتاب 👇 https://eitaa.com/tasavir2/8048 🔴 قیمت پشت جلد: 80.000 تومان 🔵 قیمت با تخفیف: 76.000 تومان ادمین ثبت سفارش۱: @clerk2 ادمین ثبت سفارش۲: @book_20 📚 کتاب سرای رضوان 👇 ➡️ @child_book 🛍 فروشگاه فرهنگی رضوان👇 ➡️ @rezvanshop2
🚩✨﷽ 〰〰〰〰〰 این پویش رو جدی بگیرید در پاسخ به سوالات مشکوک بگید البته من این پویشو تو خونه هم راه انداختم خیلی جواب بود😌 جورابم کجاس؟ ناهار چی میدی؟ چرا دایناسورا منقرض شدن؟ بابا کی میاد؟ گوشیتو میدی بازی کنم؟ چرا به مهدی هیچی نمیگی منو میزنه؟ 〰〰〰〰〰 🔻روایت‌های حماسی خود را برای ما ارسال کنید. 〰〰〰〰〰 @khatterevayat @otaghekonji
پیام تقدیر و تشکر خانم دکتر برقعی مدیر ارجمند جامعه الزهرا از خانم سحر امامی مجری برنامه در شبکه خبر دختر نازنینم،سرکار خانم سحر امامی مجری پرتلاش و شجاع شبکه خبر سلام و درود بی‌پایان و سپاس فراوان نثار شما بانوی گرانقدر که در لحظات سخت و بحرانی حملهٔ رژیم صهیونیستی به ساختمان شیشه ای، با شهامت و استواری کم‌نظیر، در برابر چشم میلیون‌ها بیننده، نماد ، حرفه‌گرایی و تداوم رسالت رسانه‌ای بودید.ایستادگی شما در استودیوی خبر، نه‌تنها یک اقدام حرفه‌ای، بلکه درس وفاداری به آرمان‌های میهن و مسئولیت اجتماعی بود. این روحیهٔ قهرمانانه، الگویی درخشان برای همهٔ زنان و مردان این سرزمین است، به‌ویژه بانوانی که در عرصه‌های حساس، با اقتدار و آگاهی، نقش‌آفرینی می‌کنند.برای این روحیه تعهد،صلابت، شجاعت و اقتدار و حفظ صحنه تا آخرین ثانیه ها به شما و که در دامان او تربیت شده اید؛تبریک می‌گویم. دعای ما در جامعه الزهرا بدرقه راه شما و همه پرچمداران ولایی و انقلابی رسانه ملی که در این لحظه های سخت، با مخابره درست اخبار،رشادت های پیروزمندانه سربازان انقلاب را به گوش مردم می‌رسانند. سیده زهره برقعی مدیر جامعه‌الزهرا ┄┅═══••✾••═══┅┄ @jz_news | کانال رسمی جامعه الزهرا
*تهران تسلیم نمی‌شود. می‌دانید چرا؟ * 🔹چون املتی‌هایش هنوز بازند. باور نمی‌کنی؟ کافه‌های ادایی و مغازه‌های لاکچری و پت‌شاپ‌ها تعطیل کرده‌اند اما املتی‌ها بازند. می‌روی داخل قهوه‌خانه، املت و پیازت را می‌خوری و می‌بینی که یکی دارد مزخرفات ایران اینترنشنال را تحویل بقیه می‌دهد. می‌خواهی جوابش را بدهی که دو نفر دیگر، قشنگ طوری طرف را با منطق و زبان آبکش می‌کنند که دیگر جرات نکند حرف اضافه بزند. به همان نعمت خدا قسم یکطوری طرف را شستند که قشنگ به فکر فرو رفت و به کارهای بدش فکر کرد. 🔹تهران جمعیتش نمی‌دانم چند میلیون نفر است ولی هشتاد میلیون نیست. بیشتر است. یک ملت که دلشان با تهران است. آمار را از آدم می‌گیرند. 🔹بگو خب! ایرانی‌های خارجی از کشور هم. بگو خب! مسلمان‌های کشورهای دیگر هم. بگو خب! تیک تاکرهای غیرمسلمان سراسر دنیا هم! همان‌ها که این روزها ورد زبانشان این است: ایران دو ایت! 🔹باید کمی زبان بلد باشی تا بدانی این «دو ایت» یا «انجامش بده» بازی با زبان هم هست و در حقیقت یک معنای پنهان دیگر هم دارد: «ایران! ترتیبشان را بده!» 🔹دنیا با تهران است. افکار عمومی با تهران است. رسانه‌های دنیا با تهرانند. نگذار فرقه بنی اسقاطیل دروغ تحویلت بدهند. دنیا با آنها نیست... دنیا از آنها متنفر است. از دورویی بی‌شرمانه‌شان که به قول یکی از بلاگرهای آمریکایی، فقط جنگیدن با زنان و کودکان بی سلاح را بلدند! 🔹جمعیت تهران چقدر است؟ هشتاد و شش میلیون؟ نه رفیق! خیلی بیشتر. هفت هزار سال تمدن پارسی به تهران امروزش می‌نگرد. هفت هزار سال فر ایزدی امروز در تهران منتظر است برای تماشای نبرد با اهرمن! چه ارتش‌ها، چه فرماندهان باستانی، چه مدافعان وطنی، چه سرداران و دژداران و سپهسالارانی که روحشان امروز از فراز دیوارهای تهران به افق می‌نگرد. عمرا اگر این جمعیت را بشود تا هشتاد و شش میلیون کم کرد. ما بیشتر از این حرف‌هاییم. ما خیلی بیشتر از این حرف‌هاییم... - منبع: فرهیختگان به لطف خداوند همه باهم هستیم. کانال ارتباط موثر @ertebatmoaserdini .
. روایت رهبری از جنگ و آتش بس روایتی بود نه خنثی یا ناامیدانه. بنابراین با نگاه ایشان، هزینه فایده این مقاومت تا آتش بس به گونه ای بوده که منافع و آثار ارزشمند آن بیش از خسارت ها بوده.خوش بین باشیم و به تدبیر رهبر حکیم، اعتماد کنیم. 🔹فتح قلم🔹 @fatheghalam
🚩✨﷽ 〰〰〰〰〰 صف نانوایی ایستاده بودم. تعداد کارتهای در صف حدود بیست عدد بود. سرانگشتی حساب کردم از تعداد آدم های در صف حداقل پنج شش کارت بیشتر بود. حدس زدم حتما کسی بیشتر از هفت عدد نان می خواهد و دوتا کارت گذاشته است. شاطر اعلام کرد که دیگر کارت قبول نمی کند و هرکس آمد بگوییم نان تمام شده است. دو سه نفری آمدند و با جواب رد شاطر را شنیدند و رفتند. اما یک خانم آمد و بعد شنیدن جواب شاطر گفت: حالا نمیشه دوتا سه تا بهم نون بدی؟ من چندتا نون وایی رفتم هر جا دوتا سه تا گرفتم. پیرمردی از جمع گفت :خوب بسه دیگه. خانم در جواب روبه جمع گفت: نه من مهمون دارم و شش ،هفت تا نون کمه. شاطر گفت: من نمی دونم خودتون باهم کنار بیاین. ببین کسی نونش رو بهت میده. زن نگاهی به جمع کرد و از مهمانهایش گفت. گفت که به طور خودجوش چند خانه از فامیل را خالی کرده اند و همه در خانه بزرگتر فامیل جمع شده اند و مهمانانی که بخاطر شرایط جنگ از خانه و زندگیشان آوره شده اند را در آن خانه ها پذیرایی می کنند تعدادشان حدود بیست و پنج نفر است. او هم مسول خرید نان برای شام هست و امروز چون ساعت کاریش تغییر کرده بود، نتوانسته قبل شلوغی نانوایی ها خودش را برساند. یاد اربعیین و مهمان نوازی عراقیها افتادم. صداها از داخل جمعیت بلند شد. خانمی گفت: من شش تا نون میخواستم دوتا را شما بگیر. چند نفری هم همینطور همراهی کردند. من در تردید بودم که از دوتا از پنج عدد نانم بگذرم یا نه . یکی دو نفر که کارت اضافه گذاشته بودند، گفتند که قصد داشتند نان را در یخچال بگذارند، ولی فردا دوباره صف می ایستند و صف نان را به او دادند. در این میان همان پیرمرد که در ابتدا به زن اعتراض کرده بود گفت: این چه وضعیه چرا جنگ. این چه بلایی دارن سر مردم میارن خوب مذاکره می کردید. قبل اینکه کسی جواب دهد، پسرجوان حدود هجده ساله ایی که خالکوبی روی گردن داشت و دستبند و گردنبد سِت بسته بود گفت:حاجی مگه ما جنگ رو شروع کردیم. ما که وسط مذاکره بودیم. پیرمرد گفت: از بس ما به لونه زنبور چوب میزنیم. به همه چی کار داریم. مردی خواست چیزی بگوید که جوان گفت: ما که تو کشور خودمون با گرونی و بدبختی خودمون داشتیم زندگی می کردیم اونا هستن که دارو نمیزارن بیاد نمیزارن نفت بفروشیم. پیرمرد پوف بلندی کشید و گفت: منم همینو میگم از دستتون برمیاد کشور خودتونو درست کنین چیکار به بقیه دارین. الان ما چجوری جلوی اینا وایستیم. جوان که خودش رو عرشیا معرفی کرد حالا رگ گردنش ورم کرده بود، گفت: حاجی من عرشیام هجده سال سن دارم کم با این مسولین مشکل ندارم. ولی حاجی من تو کَتم نمیره زور بشنوم. به اونا چه ربطی داره ما موشک داریم ما هسته ایی داریم. ما چیکار می کنین. مگه اونا دارن ما می گیم چرا دارین. پیرمرد گفت: شماها بچه ایین چرا باید جنگ ببینین. من میگم ما کم مشکل داریم تو مملکتمون، که حالا جنگم بیاد وسطش؟ جوان که صدایش بلندتر شده بود گفت: حاجی همسن بابابزرگمی چی داری تو زندگیت؟خونه ،ماشین،زمین،مغازه؟ من نمی خوام به سن تو برسم و به اینا برسم اگه قراره اجنبی بیاد تو مملکتم. نبین تتو دارم. لباسم بسیجی نیست. ولی بخدا دیشب رفتم به فرمانده بسیج محل گفتم گوشت دم توپ میخواین بگین منو دوستام میایم ولی این حرومیا زن و بچه کُش رو ادب کنین. من اگه با بابام دعوا داشته باشم و از دست داداشم عصبانی باشم، ولی نمی زارم کسی نگاه چپ بهشون بکنه چه برسه بخواد بلا سرشون بیاره. مردی با سیبیل کلفت که به راننده کامیون ها شباهت داشت، میان جمع تقریبا فریاد زد: سلامتی این جوون مرد صلوات بعد از و عجل فرجهم صلوات هم بلند گفت: مرگ بر اسراییل هم از جو درست شده قند در دلم آب شده بود و در دل قربان صدقه پسر می رفتم. هم خنده ام گرفته بود. ملت در نانوایی شعار می دادند. طنز ماجرا وقتی بیشتر شد که مرد رو به پیرمرد شعار داد: مرگ بر آمریکای پدرسگ بعد گفت:حاجی تو که ناراحت نمیشی. پیرمرد جلو آمد و صورت پسر را بوسیدو گفت من فکر می کردم: نسل شماها تموم شده. فکر نمی کردم جوونامون هنوز پای کار کشور باشن. بعد نگاه باغضبی به مردی که شعار می داد کرد و گفت: خانم مهمونات گفتی چند نفرن؟ زن با مکث جواب داد: بیست و پنج نفر پیرمرد گفت : شماره من رو بنویس نون رو رسوندی بیا برای ناهار فردا برنج وسیله بدم ببری ولی خودتون درست کنید حاج خانم دست و پاش درد می کنه نمی تونه . مرد سبیلو این بار بلندگفت: حاجی از خودمونه. سلامتی حاجی صلوات. حالا همه می خندیدند. ✍ 〰〰〰〰〰 🔻روایت‌های حماسی خود را برای ما ارسال کنید. 〰〰〰〰〰 https://eitaa.com/khatterevayat
14.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴✨﷽ 〰〰〰〰〰 از ثانیهٔ ۴٠ به بعد فیلم، که پاها مال خودش نبودند، که دست بُرد تا زانو را جلو بیاورد و ستون کند، که دو مرد زیر بغلش را گرفته بودند اما باز هم با تقلا و جان‌کندن بلند شد، که نتواست قدم بردارد، که چهاردست‌وپا خودش را کناری کشاند، که بغل تابوت دراز کشید و دستش را حلقه کرد دور برادر، زار زدم. سر سوزنی از سنگینی "اَلْان اِنکَسَرَ ظَهْری" اباعبدالله توی این یک دقیقه است. ✍ 〰〰〰〰〰 🔻روایت‌های محرمی خود را برای ما ارسال کنید. 〰〰〰〰〰 https://eitaa.com/khatterevayat @siminpourmahmoud
🌱«درگیر شدن» ✍به قلم طیبه فرید دیروز آرمیتا رضایی نژاد می گفت اشتباهی به «جنگ دوازده روزه» می گویند جنگ دوازده روزه! من چند هزار روز است که پدرم را ندیدم! حق با آرمیتاست! جنگ را آدم درگیر می فهمد! آدمی که خسارت داده. نمود و بروزش می شود آن دوازده روز. و ما تمام روزهای قبل و بعد از آن دوازده روز را در حال جنگ بودیم و حواسمان نبود. آن دوازده روز تکان بود! تا دست و پایمان که سِر شده و چشم‌هایمان که گرم بیدار شود. بعضی ها یک جوری جنگ را چشیدند که وقتی شیر آب را باز می کنند باورشان نمی شود با آب تصفیه دارند دستشان را می شورند. باورشان نمی شود هر لحظه اراده کنند دوشاخه را بزنند به پریز تلفنشان شارژ می شود. انتخاب بین خامه با مربای آلبالو و اُملت برای صبحانه برایشان یک شوخی مضحک می شود... بعضی ها جنگ باورشان شده! جنگ را عین جنگ زده ها جدی گرفتند. مستی ناشی از عافیت طلبی روزهای سلم را گذاشته اند دمِ در توی بازیافت. جنگ اخلاق آدم را عوض می کند. چند روز است از بس صورت های لاغر و چشم های گود و لب های بی حس و اسکلت های روکش دار دیدم دست و دلم به نوشتن نمی رود. توی جاده بیرون شهر «خان خمیس» را خان یونس می بینم گرد و خاک غزه نشسته روی سر و پکالم. همه اشیا و وسایل خانه به طرز آگاهانه ای غزه را برایم یادآوری می کند. حتی آلبوم عکس های عروسی... از خودم می پرسم یعنی این روزها توی غزه کسی عاشق کسی می شود؟! زندگی و اولویت های آدم عوض می شود وقتی آدم هایی آن طرف دنیا توی صف مردن ایستادند. یک قلمش آن صورت های لاغر است! زنی که دوسال است شبانه روز با روسری و مانتو زندگی کرده ، بچه ای که نه ماه با دل امید تنگی و تاریکی رحم مادرش را گذرانده و به دنیا آمده برای زندگی اما اسرائیل دست و پایش را گرفته و مردی که .... علی ای حال جنگ غزه به ما ربط دارد. گواهش همین گرد و خاکی که روی سرمان نشسته... بد است جنگ بیاید و ما همه همتمان پس انداز و ذخیره باشد. بد است کاسه چه کنم چه کنم دستمان بگیریم و بگوئیم ما که کاری از دستمان بر نمی آید. به زودی درباره غزه از ما می پرسند! از اسکلت های روکش داری که هزینه بیداری مردم دنیا را دادند.... هزینه اینکه ما معنی شر مطلق بودن اسرائیل را بفهمیم. گاهی هزینه بیداری آدم خیلی گران تمام می شود... به مردم غزه کمک کنید با دعا با پول با تبیین. 🆔 @bonyadkhadijah 💳🇵🇸 شماره کارت‌های بنیاد خدیجه کبری (کمک به مردم غزه): بانک پاسارگاد: 5022291329674046 بانک ملت: 6104338926896834 بانک ملی: 6037997599838944 https://eitaa.com/tayebefarid