عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت810 📝
༊────────୨୧────────༊
ماشین را به حرکت می آورد و صدای جیغ لاستیک ها به هوا میرود، دستم را به دستگیره در میگیرم و لرزان میپرسم:
-شهاب جان بگو چی شده... به خدا دلم شور میزنه!
با اخم به مقابلش چشم دوخته، هیچ نمیگوید، قصد دارد روانی ام کند! بی طاقت صدایم بالا میرود:
-گفتم چی شده شهاب! حرف بزن!
روی ترمز میزند که به جلو پرت میشوم، نگاهم میکند:
-چی شده؟ روانی شدم... دنیا برام تموم شد... دلم میخواد همین الان خدا جونمو ازم بگیره تا این چشما دیگه هیچی نبینه و این گوشا هیچی نشنوه... تا مغزم و قلبم هر دو از کار بیفته و اینجوری زجر نکشم!
چشمانم روی صورتش دو دو میزند، باور ندارم چیزهایی که از دهانش خارج شده، شهاب من چه بلایی سرش آمده که دو روز مانده به عقدمان از خدا طلب مرگ میکند؟
به حال وخیمش نگاه میکنم و اشکم میریزد:
-خدا نکنه شهاب... خدا نکنه عزیزدلم... چی شده مگه؟ چی شده که مرد محکم من این حرفارو میزنه؟
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع