❤️🍃❤️
#مردان_بدانند
💠 مردان بدانند که باید برای همسرشان بیشتر از فرزندان #ارزش قائل شوند.
کاری کنید که #بچهها بدانند شما اول از همه به همسرتان توجه دارید.
💠 چنین توجهی از جانب شما #انرژی مضاعف به همسرتان میبخشد و هر دوی شما را نسبت به اداره مشکلات، هماهنگ و #همدل میسازد.
❤️ علاوه بر اینکه بسیار در #حل اختلافات و نیز تولید #محبت جدید کارساز است.
🔴 #صمیمیت_به_همراه_احترام
💠 مهم نیست که چند وقت از #ازدواج شما میگذرد، #صمیمیت و به هم #احترام گذاشتن هرگز ضد هم نیستند.
💠 در گفتگوهای خود از کلماتی مانند: لطفاً، متشکرم، متأسفم، ببخشید و ... استفاده کنید.
💠 در رفتارهای خود، احترام به همسرتان مشهود باشد.
💠 طرز #گفتار و #رفتار شما نشان میدهد چقدر برای همسرتان #ارزش قائل هستید و به او احترام میگذارید.
💠 نتیجه #تکریم و احترام به یکدیگر، افزایش و #تقویت صفات خوب و کمرنگ شدن صفات رذیله در انسان است.
🍃❤️ @haram110
💛💚💛
💚💛
💛
#حجاب😎
#خواهرانه
🔆 دختر یک گنجه، خیلی با ارزش تر از #گنج های توی قصه ها❗️
💁🏻♂ آخه آفریده ای دارند که فوق العاده عاشقشونه و با ظرافت و لطافتی که تو خلقتشون به خرج داده، حسابی نور چشمی #خدا و با ارزش شدند...
🔹 پس یادت نره تو از زیباترین #خلقت های خداوندی
که
💎 قطعا #ارزش تو رو فقط خدا میدونه و در صورت بکر موندن خواستنی تر میشی❗️
❌ اگه در دسترس این و اون باشی و زیبایی هات رو به حراج بذاری،
دیگه مثل #گنج دست نیافتنی و با ارزش نخواهی بود..
💁🏻 قلب یه خانوم حرمت داره، که اگه #شکسته بشه،#قلب خدا هم میشکنه و حرمت توئه دخترخانوم...
⛔️ حیا و عفته ⛔️
☝️🏻پس قدمی بردار برای حفظ ارزش هات...
✅فقط کافیه به این فکر کنی که #تحسین و #تمجید خدا از زیبایی هات ارزشش بیشتره یا خلق خدا⁉️
😌 از تو #حرکت از خدا #برکت ، خدا
🍃منتظر اولین قدم توعه ...
🌸حیا و #عفاف داشته باشی این نیست که حتما چادر سرکنی میشه با مانتو هم همون حجب و #حیا رو رعایت کنی و داشته باشی ...
☝️🏻 در #دین هیچ سختی و اجباری نیست...
🥀 خواهرم دلگیر نشو از #اجباری بودن هااا..
💁🏻♂فقط تو این راه هوای چادر #حضرت_زهرا رو داشته باش چون #چادر یه حرمت خیلی خاصی داره...
💁🏻کسی میتونه چادری شه که اول یک مانتویی با #حجب و حیاباشه❗️
🙅🏻♂ وگرنه محصولش و نتیجه ش میشه چادری های بد حجاب...
☝️🏻پس مراقب #مظلومیت چادر باش...
🤝 من بهت قول میدم میتونی به خدا تکیه کنی .
😍خدا منتظرته شروع کن...🌹
🌸خواهرم ممنون که به حرف های من گوش دادی دوست دارم عزیز دلم آخه میدونی:
#دختر_امام_زمانی_گناه_نمیکنه😉❤️
💕الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💕
🍃 @haram110
🌟🍃
🍃🌟🍃
• آیا شما هم دوست دارید برای همه جذاب باشید؟
• آیا شما هم دوست دارید براتون سر و دست بشکنن؟!
✅ این حق شماست و کاملا طبیعیه😊
🍃این حس رو خود #خدا در وجود #انسان قرار داده و راحتترین راه برای رسیدن به این آرزوی خوب رو هم خودش پیشنهاد داده:
🔸حتما شنیدید که «الانسان حریص علی ما مُنِع»*
یعنی هر چی که برای آدمها ممنوع بشه بیشتر براش #حرص میزنن ...
🔺این یه جمله عربی ساده نیست. یه حدیثه و به تجربه هم ثابت شده ...
👈پس هر چه زودتر دسترسی به #زیبایی هات رو برای #نامحرم ها ممنوع کن تا برات حرص بزنن ...
کار رو به جایی برسون که برای دیدن ناخن پات هم سر و دست بشکنن !!😉
📌مورخین اروپایی میگن؛
روزگاری توی اروپا، مردها آرزوی دیدن ناخن پای زنان و دختران رو داشتن ...
اما حالا که نسل جدیدشون #بیحجاب شدن و راحت خودشون رو به نمایش میذارن دیگه مثل قبل تو جامعهشون #ارزش ندارن چون به راحتی در دسترس همه هستن⚡️
#دلنوشنه💔
باکسی نباش که هر لحظه مجبور باشی #خودت را به هر اجباری لای لحظه هایش جا بدهی...
با کسی باش که لحظه هایش را روی مدار #ِتو تنظیم کند..
با کسی که #مشغله هایش را بخاطر تو #دوست داشته باشد... که تو را بخواهد.. که #اولویت اولش باشی... !
#ارزشِ تو خیلی بالاتر از #یدک بودن است..
جنس #اعلا باش.. جنس اعلا که یدک نمی شود!!!
یاد بگیر که هر ماندنی #ارزشش را ندارد..!
یاد بگیر گاهی #تنها بودن، #ترجیحِ #خودت باشد...!
خیلی وقت ها #غرور واقعا چیزِ خوبیست...!
📣 خانم های نازنین توجه کنید 👇
خانمهای خانه دار بیایيد امسال و اول از خودتون شروع کنید
۱_ کارهای خونه، تمومی نداره
۲_ زندگی فقط حمالی کردن واسه بقیه نیست
۳_ با بارک الله بارک الله چیزی بهت نمی رسه
۴_ به خودت بیا این همه در طول سال کار کردی رفتی شستی پختی، چی شد از کمر افتادی که چی
۵_ این همه با مواد شیمیایی بشور و بساب نکنید. عوارضش وحشتناکه
۶_ آخرش چی میشه هیچی تو مریض و داغون میشی، آقاتون سالم و سر حال واسه خودش زندگی میکنه، تازه اگه براش اخ نشی
۷_ بیا امسال یاد بگیریم خیلی به خر حمالیهای خونه اهمییت ندیم. مردا خیلی هر و از پر تشخیص نمیدن. به حرف خاله زنکها هم اهمییت نده
۸_ وقتی علیل و ذلیل شدی، کسی به دادت نمیرسه. همون آقایی هم که براش کلفتی میکنی، زورش میاد دکتر دوات کنه
۹_اگه خیلی آقا باشه میذاره تا بمیریی میره زن میگیره در غیر این صورت. به بهونه اینکه توانایی ندارید و از عهده کارهای منزل بر نمیاد میره هوو رو سرتون میاره
۱۰_ پس تا دیر نشده به خودت بیا مردها از زن خوشگل و ترگل ورگل بیشتر خوشششون میاد تا از خونه تر و تمیز
۱۱_به اندامت توجه کن. روز به روز داری بی ریخت تر میشی ، موهات داره سفید میشه، پوستت چروک و تیره میشه، دستات رو ببین ظرافتش رو داره از دست میده
۱۲_ به کجا چنین شتابان. اول به خودت برس. بعد کمی هم به خانه تکانی. سخت نگیرید👍 سال جدید انتشار دهید تا تمام زنان ایرانی کمی به خودشان برسند
لباس های کهنه خود را دور بریزید ...
غذاهای کودکانتان را نخورید ...
گوشت بزرگتر را برای همسرتان و کودکتان نگذارید ...
بلکه همه به اندازه هم باید گوشت و...
همسر شما وقتی خوشحال میشود که شما به #خودتان اهمیت دهید ...
اگر مرد شما عادت کرده که گوشت بزرگتر را برمیدارد بدانید که شما #عادتش دادید و #اشتباه_کردین ...
زنها در زندگی باید خانم خونه باشند ...
موقع ظرف و لباس شستن از دستکش استفاده کنین ...
گاهی که همسرتان در موقعیت مناسبی است از وی بخواهید که برایتان آب بیاورد ...
یا به او بگویید میوه بیاور که با هم بخوریم ...
قید کنید باهم بخوریم ...
بعد از او بخاطر انجامش تشکر کنید ...
بدون توجه به همسرتان هر روزه دوش بگیرید و خودتان را معطر کنید ...
من از عطرهای میلیونی صحبت نمیکنم ...
یه رایحه ملایم کافیست ...
بگذارید همسرتان بفهمد که شما برای خودتان #ارزش قائل هستید ...
بگذارید بفهمد که شما تغییر کردید...
اگر منزل و خودتان هر دو نامرتب هستید، #خودتان را در #اولویت قرار دهید ... بعد منزل ...
آرایش کنید ...
من از آرایش غلیظ حرف نمیزنم... آرایشی که شما را سرحال نشان دهد ... آرایشی که نشان دهد به فکر خود بوده اید...
گاهی خانم ها فکر میکنند که همسر من به آرایش من توجه ندارد ...
قرار نیست شما برای همسرتان آرایش کنید ...
بلکه قرار است شما ارزشمند بودن خود و ظاهر خود را نشان دهید، نه برای کسی بلکه برای خود ...
در یک جمله بگویم در هر کاری اول خودتان ...
شما زیاد از حد خودتان را نادیده گرفته اید ...
این کارها نیاز به #تمرین دارد ...
نیاز به فکر دارد ...
این بار که خواستید ته دیگ بهتر را به همسرتان دهید برای خودتان بردارید ...
در لحظه لحظه زندگیتان خودتان را دوست داشته باشید ...
رمز موفقیت است....
موارد ذکر شده مربوط به شخص خودتان است...
باید تک تک آنها رعایت شود
بخشی از سخنان
#دکتر_شاهین_فرهنگ
🌹👍👍👍👍👍
@haram110
❤️🍃❤️
#سیاست_های_همسرداری
تهیه #نیاز های همـسر
موقع برگشت به خونه، بهش تلفن بزن و بگو:عزيزم چيزی احتياج داری که سر راهم بخرم؟
آقايان لطفاً نترسيد که ممکنه خيلی سفارش بده!
زماني که اين همه مهر و صميميت شما را ببينه
خودش ملاحظه تون رو ميکنه و اکثراً میگه چيزی نمی خوام
اگر خانمت قبل از خروج از خونه لوازم مورد نياز رو واست ليست کرده سعی کن براش تهيه کنی
در موقع بازگشت به منزل، منتظرته ...
اگر شما به طور مثال بگی که اینقدر کار واسم پيش آمد که اصلاً يادم رفت. فوق العاده ناراحت و نگران میشه و احساس ميکنه که براش #ارزش و اهميت قائل نشدی
زندگی صميمانه و زيباتری خواهی داشت اگر به گفته ها و نيازهای همسرت #توجه کنید
@haram110
هدایت شده از حرم
#دلنوشنه💔
باکسی نباش که هر لحظه مجبور باشی #خودت را به هر اجباری لای لحظه هایش جا بدهی...
با کسی باش که لحظه هایش را روی مدار #ِتو تنظیم کند..
با کسی که #مشغله هایش را بخاطر تو #دوست داشته باشد... که تو را بخواهد.. که #اولویت اولش باشی... !
#ارزشِ تو خیلی بالاتر از #یدک بودن است..
جنس #اعلا باش.. جنس اعلا که یدک نمی شود!!!
یاد بگیر که هر ماندنی #ارزشش را ندارد..!
یاد بگیر گاهی #تنها بودن، #ترجیحِ #خودت باشد...!
خیلی وقت ها #غرور واقعا چیزِ خوبیست...!
*همه بخونن*
*صمیمیت_به_همراه_احترام*
💠 مهم نیست که چند وقت از #ازدواج شما میگذرد، #صمیمیت و به هم #احترام گذاشتن هرگز ضد هم نیستند.
💠 در گفتگوهای خود از کلماتی مانند: لطفاً، متشکرم، متأسفم، ببخشید و ... استفاده کنید.
💠 در رفتارهای خود، احترام به همسرتان مشهود باشد.
💠 طرز #گفتار و #رفتار شما نشان میدهد چقدر برای همسرتان #ارزش قائل هستید و به او احترام میگذارید.
💠 نتیجه #تکریم و احترام به یکدیگر، افزایش و #تقویت صفات خوب و کمرنگ شدن صفات رذیله در انسان است.
هدایت شده از حرم
#دلنوشنه💔
باکسی نباش که هر لحظه مجبور باشی #خودت را به هر اجباری لای لحظه هایش جا بدهی...
با کسی باش که لحظه هایش را روی مدار #ِتو تنظیم کند..
با کسی که #مشغله هایش را بخاطر تو #دوست داشته باشد... که تو را بخواهد.. که #اولویت اولش باشی... !
#ارزشِ تو خیلی بالاتر از #یدک بودن است..
جنس #اعلا باش.. جنس اعلا که یدک نمی شود!!!
یاد بگیر که هر ماندنی #ارزشش را ندارد..!
یاد بگیر گاهی #تنها بودن، #ترجیحِ #خودت باشد...!
خیلی وقت ها #غرور واقعا چیزِ خوبیست...!
*همه بخونن*
*صمیمیت_به_همراه_احترام*
💠 مهم نیست که چند وقت از #ازدواج شما میگذرد، #صمیمیت و به هم #احترام گذاشتن هرگز ضد هم نیستند.
💠 در گفتگوهای خود از کلماتی مانند: لطفاً، متشکرم، متأسفم، ببخشید و ... استفاده کنید.
💠 در رفتارهای خود، احترام به همسرتان مشهود باشد.
💠 طرز #گفتار و #رفتار شما نشان میدهد چقدر برای همسرتان #ارزش قائل هستید و به او احترام میگذارید.
💠 نتیجه #تکریم و احترام به یکدیگر، افزایش و #تقویت صفات خوب و کمرنگ شدن صفات رذیله در انسان است.
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎
💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے
💎 #حرمت_عشق
💞 قسمت ۶
وارد سالن پذیرایی شدند...
همه بلند شدند،گویا همه آمده بودند وآنها نفر آخر..! به محض ورودشان بدستور کوروش خان #موسیقی_خاموش_شد. گرچه موافق نبودند.و صدای اعتراض همه را بلند کرد، اما همیشه #احترام برادر کوچکتر را داشت.
همه بودند...
*خاله شهین و اکبرآقا با دخترانش سهیلا و سمیرا و پسرشان حمید
*عموسهراب و مریم خانم با دخترش فتانه و پسرش مهرداد
*عمومحمد و طاهره خانم با دخترانشان مرضیه و ریحانه
*آقای سخایی با تک دخترش مهسا
از همه بیشتر با حمید و علی راحت بود...
و میتوانست ارتباط برقرار کند.به سمت اکیپ پسرها رفت.مهرداد، حمید، یاشار و دوستان یاشار هم، به جمع اضافه شده بودند.
حمید_ببین کی اومده.اشتباه اومدیااا.
مهرداد _عهههه مگه شمام دعوتین
با این جمله خنده بقیه پسرها بلند شد
جواب یوسف مهلت را از بقیه گرفت و گفت:
یوسف_ اره دیگه هی ما گفتیم نمیتونیم بیایماااا. ولی خب دیگه نشد هی اصرار کردن.بالاخره اومدیم
هنوز حمید جوابش را نداده بود که از پشت سر کسی او را میخواند.کمی خودش را کنار کشید.از اکیپ فاصله گرفت..
حدسش زیاد سخت نبود.باز هم سمیرا بود که #مجبور بود تحملش کند.آن هم مقابل همه.اما مجبور نبود به حرفهایش گوش کند و جواب دهد.!!نگاهی نمیکرد به او. خوب میدانست که #هرنگاه چقدر #ارزش دارد.
_یووسف دارم با تو حرف میزنماا..!! باز که نگاهت روی زمینه. ببین بخاطر تو رفتم این لباسو خریدم.
مقابلش چرخی زد..
دیگر نتوانست خوددار باشد...
باید کمی تندی میکرد!! نباید؟!! نگاهش را کمی بالا آورد اما نه به سمت سمیرا.باید اول مطمئن میشد، فقط برای #حفظ_آبروی_پدرومادرش. با نگاهش چرخی زد. همه سرگرم بودند.
#چهره_درهم کشید.
_بنده نیازی نمیبینم بخام نظر بدم. مفهومه!؟
این را گفت و سریع از کنارش دور شد.
انقدر همه درحال گفتگو و خنده بودند. که کسی صحبتهای آنها، عصبی شدن یوسف، و دلخوری سمیرا را ندید.
خودش را به زیرزمین حیاط رساند...
کیسه بکسی از سقف زیرزمین آویزان کرده بود برای این روزهایش.ضربه میزد تا آرام شود. تمام عصبانیتش را.روی کیسه خالی کرد.
آرامتر شد...
به حیاط آمد #وضو گرفت. مانند آبی بر آتش آرامترش کرد.
قلبش تپش داشت.مدتی بود که اعتنا نمیکرد به تپشهای قلبش.
دستهایش را درجیبش فرو کرد..
نگاهی به آسمان کرد.با نگاهش با خالق و معبودش، حرف میزد...
«خدایا...میدونم که میبینی...میدونم از تک تک سلول بدنم خبر داری... میدونی #نمیخوام نافرمانی کنم... میدونی چی میگم... کمکم کن...نکنه #رها کنی... نکنه #نظر نکنی... ای وااای من...میدونم میدی هرچی بخوام...اگه هم ندی به حکمتت #اعتماد دارم...تو که میدونی چی میگم.تا کی صبر کنم؟؟ #میترسم. نکنه پام بلغزه...
تپش قلبش، او را، مجبور به نشستن کرد. نشست. پشت درختی بود. کسی او را نمیدید. همانجا روی زمین #سجده رفت.
خدایا...میترسم..! میترسم..! #ازایمانم از #نفسم! خودت کمکم کن. تا کی مهمونی، تا کی تحمل کنم، تا کی..!؟ خدایا اگه امتحانه، #امتحانت خیلی سخته. نکنه عذابه..میترسم نکشم.ببرم..یارب العالمین. یا غیاث المستغیثین. »
مثل باران بهاری، اشک ازچشمش سرازیر بود...
سردرد بدی گرفته بود..کی تمام میشد این #کابوسها،.. بسمت آبخوری کنار حیاط رفت، باز صورتش را شست، تا کمی از قرمزی چشمانش و التهاب صورتش دراثر گریه ها، کمتر شود..
آرام بسمت ورودی خانه رفت...
به آشپزخانه رسیده بود که این بار سهیلا و فتانه باهم دست به یکی کرده بودند.
سهیلا_یوسف جونییی.. کجایی؟! یه ساعته دارم دنبالت میگردم!!
تحویلش نگرفت مثل همیشه..!!
فتانه خواست نزدیکتر شود.اما خودش را کنار کشید. #بی_تفاوت از کنارش گذشت.
فتانه بدون هیچ عکس العملی گفت:
_وای یوسف چقدر این لباس بهت میاد! خیلی جذابت کرده..!
با نگاهش بدنبال مادرش میگشت،..
#تنهامحرمش بود در این مجلس.بالاخره او را یافت.#بدون_کلامی_جواب بسمت مادرش رفت.
آرام نجواکنان کنار گوش مادرش گفت:
_سردرد بدی دارم. تو اتاقم هستم. کاریم داشتین بگید
_ینی چی که میری تو اتاق.؟؟!!
_نمیتونم مادرمن! نمیتونم..
به محض سکوت مادرش از فرصت استفاده کرد.بسمت اتاقش که در طبقه بالا بود رفت..
میانه راه پله، خاله شهین و مریم خانم او را دید.مدام باتعریف و تمجید سعی داشتند او را بحرف آورند. و چند دقیقه ای همکلامش شوند.سر به زیر لحظه ای مکث کرد.با گفتن "بااجازتون.." ادامه راه پله را بالا رفت...
وارد اتاقش شد..
همان اتاقی که تمام خانه را با آن عوض نمیکرد.با داشتن کتابخانه محبوبش،قاب ها و پوسترهایی از شهدا و حضرت آقا، کامپیوتر، و دستگاه پخشی که همیشه با نوای مداحی، روح و جانش را تسکین میداد.