eitaa logo
حرف حساب
7.2هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
46 ویدیو
16 فایل
برش‌هایی از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیه السلام ارتباط با مدیر: @Einizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ سرنوشت کوفی 🔻 شیعیانی که تمام خود را به نداده‌اند، می‌توانند در آینه‌ی کوفه، آینده‌ی خود را بنگرند. سرنوشت کوفیان، سرنوشت هر امتی است که دارد، ولی در دینداری پاکباز نیست. 👤 📚 📖 صفحه ۹۳ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ ▪️ انا لله و انا الیه راجعون 🔻 کانال حرف حساب رحلت عالم ربانی و استاد برجسته اخلاق، آیت‌الله محمدعلی ناصری را به تمام دوستداران ایشان تسلیت عرض می‌کند. ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ این‌گونه تقوا داشته باشید! 🔻 (رحمة الله علیه) جایی در رابطه با فرموده بودند: منظور از تقوا یعنی صبح تا شب آن‌چه را که کرده‌اید، در طَبَقی قرار دهید و بر سر بگذارید و از این که دیگران آن را می‌بینند، خجالت نکشید. ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ تو با کسی محشوری که دوستش می‌داری! 🔻 یکی از حالات نفْس انسان، و است که باید آن را در مسیر حق به کار گیرد و نتیجه‌ی آن را در لحظه‌ی ، ، و درنهایت، و خالد، مشاهده کند. چه زیباست کلام موجز و پرمغز امیرمؤمنان علیه‌السلام خطاب به حارث همدانی که فرمودند: «یَا حَارِثُ قَصِیرَةً مِنْ طَوِیلَةٍ أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَکَ مَا اکْتَسَبْتَ» ای حارث! آنچه گفتم بپذیر که اندکى است از بسیار (و نمونه‌‏اى است از خروار)، تو با کسى محشورى که دوستش می‌دارى، و براى تو است تمام اعمالى که خود کسب کرده‌‏اى. قرآن کریم نیز می‌فرماید: «يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» (روزی که ما هر گروهی از مردم را با پیشوایشان می‌خوانیم) (اسراء، ۷۱). 🔸 و چه خوفناک و چه شورانگیز است این جمله‌ی بزرگان که می‌فرمودند: « در راه است!» خوفناک است در جایی که ابدیت انسان گره بخورد با خویشتنی تباه‌شده، و شیاطین و محبوبانی که وصفشان «بِئْسَ الْقَرِين»ُ است. شورانگیز است در جایی که ابدیت انسان گره بخورد با نفسی ارتقایافته در پرتو ، و معیّت با محبوبانی که اولیای طاهرین‌اند و وصفشان «وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا» است. 👤 📚 از کتاب | ج ۱ 📖 ص ۴۴ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ قدم اول 🔻 خدمت بودیم. یکی از حضار گفت: «حاج آقا یک نصیحتی بفرمایید استفاده کنیم.» آقای بهجت سرش پایین بود. این جمله را که شنید سرش را بالا آورد و فرمود: «از آنچه تا الان یاد گرفته‌ای، استفاده‌ی لازم را کرده‌ای؟!» سپس ادامه داد: «شما بحمدالله همه می‌خوانید ولی آیا واقعا از نظر نفسانی و معنوی از این نماز که عمود دین و مایه‌ی تقرب به خداست بهره‌ی کافی را برده‌اید؟ آیا آثار آن را در نفس خود احساس می‌کنید؟ زمانی که محضر استادمان مشرف می‌شدیم، به ما اینگونه می‌فرمودند. ما هم معنای این نکته را خوب نفهمیدیم مگر پس از ریاضت‌ها و تأمل‌های فراوان. باید را با و بردارید. بهترین چیز برای شروع همین نماز است. قدم دوم را اگر نمی‌دانستید، خدای متعال کسی را با لطف و کرم خود می‌فرستد تا به شما یاد دهد.» 📚 برگرفته از کتاب | صد روایت از زندگی 📖 ص ۱۱۵ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
با سلام خدمت عزیزان گرامی، باخبر شدیم یکی از دوستان مان دیروز در راه جاده قم تصادف کرده و در حال حاضر به همراه خواهر خردسال خود در کما به سر میبرند و حالشان بسیار وخیم میباشد از دوستان عزیز تمنا داریم قلباً دعا بفرمایند. بخوانیم یک حمد و سه صلوات و سه بار دعای اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ
✳️ مایيم و ابديّت ما! 🔻 يك بيان نورانی‌ای (سلام الله عليه) دارد كه چقدر زود می‌گذرد؛ به چه سرعت می‌گذرد، می‌شود؛ روزها به چه سرعت می‌گذرد، می‌شود؛ هفته‌ها به چه سرعت می‌گذرد، و را پشت سر می‌گذارد؛ و اين ماه‌ها و سال‌ها به چه سرعت می‌گذرد و را تأمين می‌كند! تا انسان بجنبد، می‌بيند: از آن سرد آمد اين كاخ دلاويز كه تا جا گرم كردی، گويدت خيز ‼️ هميشه است؛ زيرا هر كسی چند لحظه‌ای آن‌جا نشست، تا جای خود را گرم بكند، به او می‌گويند: نوبت تو به سر آمده! 🔺 مایيم و ما! شما می‌بينيد انسان اين‌چنين نيست كه عمرش با كهكشان‌ها قابل قياس باشد! انسان يك جان مجرّدی دارد كه فوق ميلياردها سال نوری است. اصلاً نه متزمّن در زمان است، نه متمكّن در مكان... 👤 📝 #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
نامه_ای به پسرصخر.pdf
294.9K
✳️ نامه‌ای به پسر صخر | سرنخی برای جوانان جویای حقیقت در رابطه با شخصیت‌شناسی معاویه 🔻 اخیرا مشاهده می‌شود که شخصیتی چون که در تمام دوران نهضت صلی‌الله‌علیه‌وآله در مکه و مدینه به همراه پدرش ابوسفیان، سایر افراد بنی امیه و سران شرک، در صف اول پیکار با مسلمانان قرار داشته و آنچه در توان داشت برای نابودی اسلام به کار گرفت، و عاقبت با مشاهده‌ی قدرت‌یافتن اسلام چاره‌ای جز تسلیم‌شدن ندید، از سوی تفرقه‌افکنان مورد تمجید و ستایش واقع شده و کتاب‌هایی در مناقب وی در تیراژ زیاد در کشورمان توزیع می‌شود. ⚠️ اگر چه شرح جنایات و دشمنی‌های او و افراد قبیله‌اش با اسلام حتی پس از غصب حکومت، مجالی به قدر ده‌ها جلد کتاب می‌طلبد، و البته کتاب‌های زیادی هم در این زمینه نگاشته شده، اما برای جوانانی که با تاریخ اسلام آشنایی چندانی ندارند، یک نمونه‌ی تاریخی می‌تواند در معرفی چهره‌ی او کافی باشد. بدین منظور ترجمه‌ی یک مکاتبه میان محمدبن‌ابوبکر، فرزند خلیفه‌ی اول با این شخصیت دو رو ارائه می‌شود تا سرنخی باشد برای جوانان جویای حقیقت. 👤 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳ شجاع‌ترین چهره‌ی تاریخ اسلام 🔻 من معتقدم علیه السلام شجاع‏‌ترین چهره‌‏ى تاریخ اسلام است. می‌پرسید از علیه السلام هم شجاع‏‌تر است، از برادرش علیه السلام هم شجاع‏‌تر است که در میدان جنگ، آن جنگ خونین، با آن فداکارى عجیب خودش را به کشتن داد؟ بله، شجاعت واقعى این است که انسان برطبق آنچه مصلحت فکر و ایدئولوژى او است اقدام بکند، اگرچه کسى نفهمد. و امام حسن حاضر شد خود را و نام خود را و وجهه‏‌ى خود را و محبوبیّت خود را در میان دوستان نزدیکش، فداى مصلحت واقعى بکند؛ حاضر شد که او را نشناسند، براى اینکه اسلام را بشناسند و اسلام بماند. 🔸 آیا امام حسن می‌توانست در جنگ با معاویه شهید باشد؟ نه، نمی‌توانست! شهید کیست؟ شهید آن کسى است که جان خود را مایه می‌گذارد، خون خود را می‌ریزد، براى ابقای فکر و ایده‌‏اى که به آن احترام می‌گذارد؛ این شهید است. امام حسن اگر در میدان جنگ کشته می‌شد، به این معنا بود که معاویه تنها منازع خود را، تنها کسى را که امکان دارد نقش افشاگرى و رسواگرى در برابر روش‌هاى پنهانى و ریاکارانه‏‌ى معاویه ایفا کند، یک چنین رقیبى را دیگر در مقابل راه خود نبیند. 👤 📚 📖 صفحات ۴۲ تا ۴۴ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ ظرف دانش و چراغ هدایت باشید! 🔻 ما موظفیم گذشته از به گرامی اسلام که همگان موظف به آن هستند، هر روز و هر لحظه خود را بالا ببریم وگرنه در واقع به ایشان تأسی نکرده‌ایم. 🔸 از وجود مبارک (سلام الله علیه) رسیده است که «کونوا أوْعیة العلم و مصابیح الهدی» ظرف باشید و چراغ . حضرت می‌فرمایند شما ظرف دانش باشید، نگذارید در جان شما غیر دانش چیزی رسوخ کند و برای اینکه این علم نافع باشد، فرمود چراغ هدایت باشید. 🔺 علمی است که هم به حال انسان سودمند باشد، هم به حال . 👤 📚 📣 #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ مثل اسیران کربلا 🔻 جلوی من حرکت می‌کرد که پام رو گذاشتم پشت پاشنه‌اش و ناخواسته کف کفشش جدا شد. اتفاق عجیب‌وغریبی بود؛ توی گشت پشت عراقیا و پونزده کیلومتر مسیر بازگشت تا مقر خودی! از سر شرم گفتم: «علی آقا، بیا کفش من رو بپوش.» با خوش‌رویی نپذیرفت. 🔸 راه به اتمام رسیده بود و اون مسیر پر از سنگلاخ و خاروخاشاک رو لنگ‌لنگان اومده بود؛ بی‌هیچ اعتراضی. به مقر که رسیدیم، چشمام به تاول‌ها و زخم پاش افتاد. زبونم از خجالت بند اومد. اون هم این حس رو در من فهمید و زبون به تشکر باز کرد. حالا هم شرمنده بودم و هم متعجب. پرسیدم: «چرا تشکر؟» گفت: «چه لذتی بالاتر از همدردی با اسیران کربلا!» و ادامه داد: «شما سبب توفیق بزرگی برای من شدید. تمام این مسیر برای من روضه بود؛ روضهٔ یتیمان اباعبدالله!» اشک چشمام رو پر کرد. 📚 برگرفته از کتاب | روایت حماسهٔ نابغهٔ اطلاعات عملیات سردار 📖 ص۷۴ 👤 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ بانی محترم! 🔻 آمده بود تا از بنّاها و معمارها تشکر کند. قطعه‌ای را به همت او در مسجد کوفه ساخته بودند. هنوز چیزی از ورودش نگذشته بود که ناگهان چهره‌اش به‌هم ریخت و برآشفته شد. قدری به دوروبر نگاه کرد. انگار دنبال چیزی می‌گشت. چشمش به یکی از کارگرها افتاد. با شتاب به‌سمت او رفت و کلنگش را از دستش بیرون کشید. همه هاج‌وواج مانده بودیم... خدایا چه اتفاقی افتاده...؟! کلنگ به دست و با شتاب به‌سمت تابلویی که بر دیوار نصب شده بود رفت. کلنگ را بالا آورد و محکم به تابلو کوبید. همین که تابلو خرد شد و به زمین ریخت، لبخند هم به لبان آقای برگشت. معلوم شد بنّاها اسم او را به‌عنوان بانیِ ساخت آن قسمت روی تابلویی نوشته بودند و آن‌جا نصب کرده بودند. 📚 برگرفته از کتاب | صد روایت از زندگی 📖 ص ۴۲ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f