هدایت شده از علی علیزاده - جدال
«پویش شکافنده حصر»
بند آخر طومار پویش مردمی شکافنده حصر:
ما دانشجویان و مردم ایران بدین وسیله از نمایندگان خانه ملّت، مسئولین قوه مجریه، بالاخص شخص رئیس محترم جمهور و شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی درخواست و مطالبه داریم تا برای پایان دادن به خلق دوباره تصاویر دخترکان قحطیزده فلسطینی، برای شروع یک جریان امیدبخش دیگر، برای شکست هیمنه دروغین صهیونیستها، برای جلوگیری از قتلعام مردم مظلوم غزه، تدارکات و اقدامات لازم را برای ارسال کشتی حامل مواد غذایی، تجهیزات دارویی، کمکهای بشر دوستانه و مردمی و سایر مایحتاج برای ارسال به غزه فراهم کند.
🔴 امضا مطالبه اعزام کشتی به غزه:
🔗 survey.porsline.ir/s/73OTHhB
🔴 عضویت در گروه پویش شکافنده حصر:
🔗
🔴 متن کامل مطالبه اعزام کشتی به غزه:
🔗
#نشر_حداکثری
🇮🇷 قرارگاه دانشجویان مقاومت اسلامی
🆔
میراث
هوالنّور . ای که شبیه نیاز رود به جریان بین من و انتظار توست تلاقی! چشمم و مشتاق خواندن غزل وصل شعرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و نور به یاران جان و همراهان مهربان.
شعرخوانی این کمترین در مرحله ی نخست برنامه ی سرزمین شعر.
اگر به دلتان نشست، نام حسن خسروی وقار را به شماره ی ۳۰۰۰۰۴۳ پیامک کنید.
.
@hasankhosravivaghar
هدایت شده از کتیبه تاک
دعوتید مجموعه های #کتیبه_تاک را #به_زبان_مادری #لب_خوانی کنید
#علی_اصغر_شیری
https://eitaa.com/aliasgharshiri
ما خواب مذاکرات و گفتگوی تمدّن ها را می دیدیم و غرب وحشی حرف هایش را با کشتار ما می زد...
چو قاب عکس شهیدان کنج طاقچه ایم
نشسته است در این روزها غبار به ما...
.
#حسن_خسروی_وقار
آقای جمهوری اسلامی عزیز!
بدون بمب اتم و جلب حمایت حدّاکثری مردم نمی توانی سگ هار حافظ منافع توحّش غرب در ایران زمین (اسرائیل) را از میان ببری.
از رئیس مجلسی که فرزندش کانادا نشین باشد و امام جمعه ای که بیت المال را بیت الحال ببیند و صدا و سیمایی که مستضعفین در ادبیّاتش اقشار آسیب پذیر باشند و فلان وابسته ی بیتی که مدرسه ی آغازاده اش را بر زمین غصبی بنیاد مستضعفان بنا کند، تقابل با غرب وحشی در نمی آید.
نظام مقدّسی که جان خودم و خانواده ام فدای بقایت باشد!
نمی توان در سیاست خارجی ضدّ امپریالیسم آمریکا بود و در سیاست داخلی نعل به نعل مجری اوامر نئولیبرالی سرمایه داران یهودی شد! این ها با هم جور در نمی آیند.
کی می خواهی بفهمی بزرگتر من؟
هدایت شده از 🔴 مقاومت نیوز🌴
⛔ یادآوری لیست بلند بالای انتقامها که سالهاست دارد خاک میخورد و هر روز هم اسم جدیدی به آن افزوده میشود!
- انتقام شهید مجید شهریاری
- انتقام شهید مصطفی احمدی روشن
- انتقام شهید مسعود علیمحمدی
- انتقام شهید داریوش رضایی نژاد
- انتقام شهید رضا قشقایی فرد
- انتقام شهید حسن طهرانی مقدم
- انتقام شهید بزرگوارمان، سردار عزیزمان #حاج_قاسم سلیمانی
- انتقام شهید مصطفی محمدمیرزایی ( در یمن همزمان با ترور حاج قاسم)
- انتقام سردار شهید محمدعلی اللهدادی
- انتقام شهید محسن فخری زاده
- انتقام شهید رکن آبادی
- انتقام شهید احمد حاتمی
- انتقام شهید حسن ایرلو
- انتقام ۷ شهید پایگاه T4
- انتقام شهید سعیدنژاد
- انتقام شهید کربلایی پور
- انتقام دکتر اردشیر حسین پور
- انتقام دکتر علی هاشمی
- انتقام دکتر ایوب انتظاری
- انتقام شهید صیاد خدایی
- انتقام شهید داوود جعفری
- انتقام شهید قاسم فتح اللهی
- انتقام سردار شهید محمدعلی عطایی شوچه
- انتقام سردار شهید پناه تقی زاده
- انتقام شهید سیدرضی موسوی
- انتقام شهیدحجت الله امیدوار
- انتقام شهیدعلی آقازاده
- انتقام شهید حسین محمدی
- انتقام شهید سعید کریمی
- انتقام شهید سعید علیدادی
- انتقام شهید رضا زارعی
- انتقام شهید بهروز واحدی
انتقام سردار شهید محمدرضا زاهدی
انتقام سردار شهید امیرالله
انتقام سردار شهید رحیمی
و انتقامهای دیگری که خاطرمان یاری نمیکند...
#ماه_رمضان
#خبرفوری
#فلسطین #غزه
#امام_زمان
#روسیه #اوکراین
🔴 شبکه رسانه ای #مقاومت_نیوز
🇮🇶🇵🇸🇱🇧🇸🇾🇮🇷🇾🇪🇦🇫🇵🇰
🔵 اخبار مقاومت جهان اسلام
https://eitaa.com/joinchat/2218066109C2272e7b5f3
هوالشّاهد
.
با نقطه نقطه ی اين شعر گریه شده ام...
.
#غربت ۲
.
اسیر سردی مرگیم، کاش برگردی
نهال زیر تگرگیم، کاش برگردی
شبیه قدس در آوار بی کسی ماندیم
به این امید که یک روز می رسی، ماندیم
گلوی شهر گرفته ست و خانه تب کرده ست
بدون هرم نفس های تو هوا سرد است
سرشک دهقان در مزرعی ملخ زده ایم
نگاه بی ثمری بر درخت یخ زده ایم
هنوز هم سر همسایه در گریبان است
کسی نگفته سلامی به ما، زمستان است...
بگو که سردی دل های سنگ را چه کنیم؟
به سوی باغ پدر سوز جنگ را چه کنیم؟
به دست پرچمی از صلح داشت لشکر ما
نماند جز دو سه انگشت از برادر ما
یکی به خون زد و امضاش پای قطع شده ست
بیا ببین! سندش دست های قطع شده ست
یکی به گوش جهان رفت، اگر شنید مرا
غریب ماندم و مردم، کسی ندید مرا
یکی به رنج مسلمانی ام اشاره نکرد
برای کشتن من شیخی استخاره نکرد
برای کشتن من یک فشنگ کافی بود
نه انفجار، که شیپور جنگ کافی بود
شب شکست می آمد سیاهه ی سکرات
یهود سایه می انداخت بر سر عرفات
از آسمان پی هم مرگ باغ می بارید
به روی شاخه ی زیتون کلاغ می بارید
به سوی پرچم تسلیم باد می آمد
شبی که ما می مردیم، باد می آمد
به زور مرگ شکستیم، تکّه تکّه شدیم
شب تگرگ نشستیم، تکّه تکّه شدیم
یکی کرانه شد، از دور ناپدید ولی
منم یکی، یم دور از حصار دید ولی
به تشنگان یم بی آب را نشان ندهید
به خستگان قفس قول آسمان ندهید!
اگر که با پدرم نوحه ی هبوط نبود
نوار من پر موسیقی سکوت نبود
منم که مویه شدم خط به خط عزايم را!
چرا نمی شنود هیچ کس صدایم را؟
به رغم بی کسی خانه سوز، می شنوم
خودم صدای خودم را هنوز می شنوم
خودم برای خودم باز خانه می سازم
زمان اگرچه ندارم، زمانه می سازم
برون می آورم از خاک تکّه هایم را
برای گریه ی یک شهر شانه می سازم
به اشک می شویم شعر جنگ را، آن گاه
به شوق او غزلی عاشقانه می سازم
نوار من پر آهنگ شاد خواهد شد
به ساز او می رقصم، ترانه می سازم
به خنده گفت: «دل خوش بهانه می خواهد»
برای دلخوشی او بهانه می سازم
هنوز عطر شب فتح در هوای من است!
هنوز در نفس صبح های های من است
ببین که خون وطن در تن من است هنوز
هنوز میهن من... میهن من است هنوز!
جدا نمی کنم از سینه ام هوایش را
شهید داده ام ای دوست! جای جایش را
بگو اگر به تن من ردای مرگ کند
دوباره صبح و شبم را پر از تگرگ کند...
بگو به مرگ زبان تفنگ را بلدم
که خط به خط ادبیّات جنگ را بلدم
قشون نیاید، با پای لنگ خواهم رفت
اگرچه تنها، امّا به جنگ خواهم رفت
اگرچه زخمی ام و برنگشته منجی من
گمان مکن از خونم گذشته منجی من!
گمان مکن در خون مانده را سپاهی نیست
که گفته است دل خسته را پناهی نیست؟
به دست خسته تفنگ است، یا علی مددی
«زمانه بر سر جنگ است، یا علی مددی
مدد ز غير تو ننگ است، یا علی مددی»
به دست خسته تفنگ است، یا علی مددی
.
#حسن_خسروی_وقار
.
آذر ۱۴۰۲
.
#طوفان_الاقصی
#فلسطین_واحد
#پیمان_اسلو_آمریکاییست
#انقلاب_اسلامی
#شعر_انقلاب
#مرگ_بر_آمریکا
#مرگ_بر_اسرائیل
#انتقام_سخت
.
@hasankhosravivaghar
هوالنّور
.
ننه سرما به حرف آمده است
چای دم کن که برف آمده است...
.
آخرین مرحله ی حضور این کمترین در نخستين برنامه ی سرزمین شعر.
انشاءالله امشب ساعت ده و سی دقیقه از شبکه ی چهار.
سپاس از آقای زارعان عزیز، تهیّه کننده ی بزرگوار برنامه و نیز دوستان شبکه ی چهار سیما که با شعر همراه اند.
راستی
منی که شکر خدا تاکنون برای هیچ جشنواره ای شعر نسروده ام و قلمم جز به زبان دلم نچرخیده است، به لطف خدا در حدود یکصد جشنواره ی استانی، ملّی و بین المللی پیروز بوده ام و گَرد خستگی را از گرده ی معلّمان عزیزم کمی سترده ام.
در برخی از جشنواره ها هم بازنده بوده ام و جز یکی دو مورد که یقین داشتم حقّم ضایع شده، از باختن غمین نشده ام و خود را هماره در برابر شعرها و شاعران بهتر از خویش، خاکسار دیده ام. امّا در این مسابقه پس از کنار گذاشته شدن با نظر داوران، به هیچ روی نتوانستم با رأی ایشان که سه تنشان را در شعر و اخلاق اسوه می دانم، همراهی کنم.
قضاوت را به مخاطبان عزیزم واگذار می کنم و می خواهم اگر شما هم حذف این کمترین را ناعادلانه می دانید، پس از دیدن برنامه نام حسن خسروی وقار را به ۳۰۰۰۰۴۳ پیامک کنید.
.
ارادتمند
حسن خسروی وقار
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
.
@hasankhosravivaghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به دست خسته تفنگ است، یا علی مددی
«زمانه بر سر جنگ است، یا علی مددی
مدد ز غير تو ننگ است، یا علی مددی»
به دست خسته تفنگ است، یا علی مددی
.
خوانش شعر #غربت ۲ در یادواره ی شهدای #طریق_القدس از #حسن_خسروی_وقار
.
@hasankhosravivaghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هوالشّاهد
.
ننه سرما به حرف آمده است
چای دم کن که برف آمده است...
.
خوانش غزلمثنوی #ردّپا از #حسن_خسروی_وقار در برنامه ی #سرزمین_شعر.
.
@hasankhosravivaghar
هدایت شده از میراث
به دلخواه نادیده ام
شهید مصطفی نوروزی۱
.
#ردّپا
.
ننه سرما به حرف آمده است
چای دم کن که برف آمده است
قصّه ها _غصّه های_ دیرینه
شب طوفان کنار شومینه
گریه دارم، بیا در آغوشم
نکند باز هم فراموشم...؟
سوز مرگ است در زمانه ی مان
گرچه سردی گرفته خانه ی مان_
_باز هم لقمه ای بهاری هست
نان داغی سر بخاری هست
گرچه کولاک می کشد شلّاق
دل من گرم آش روی اجاق
خانه ی ما بهاری است اگر
چادری گل گلی نشانده به سر
شب برف است و خاطرات کهن
ننه جان! کو عبای پشمی من؟
خبری باز هم در آن بالاست
مهر و سجّاده کو؟ شب یلداست
خون به دل از غم بهار شدن
شب یلدا شب انار شدن
شب دیدار یار در میقات
شب عاشق شدن، شب صلوات
برف ها دانه های تسبیح اند
در زبان خدا تواشیح اند
«إنّهو خیرُ ناصرٍ وَ مُعین»
باغ را در پناه برف ببین
به دل لاله ها سپیدی داد
برف آمد به دشت عیدی داد
برف از سوگ ما خبر دارد؟
که چنین شهر را به بر دارد
شهر ما داستان رنجوری ست
بی نوایان در به در دارد
خاک گل های پرپر است این شهر
چقدَر داغ بر جگر دارد!
سر هر کوچه روضه ای برپاست
سر ولی روضه بیشتر دارد!
صد نفر رفته اند در گودال
و در این بین یک نفر دارد...
آسمان هم سیاه پوشیده ست
خیمه را شام گریه بردارد
باز هم یک شهید آوردند
مادری دست بر کمر دارد
با چه رویی سپید می بارد؟
برف از سوگ ما خبر دارد؟
برف را رنگی از جنون می زد
آسمان داشت حرف خون می زد
باز رخت عزا به تن کرده
برف شهر مرا کفن کرده
شهر جز حسرتی بهاری نیست
جز غمش در هوای ساری نیست
همچنان هر اذان دچار کسی ست
مسجد شهر بی قرار کسی ست
گَرد خاک از خودش زدوده چقدر
زندگی را شهید بوده چقدر
مثل احمد مگر خدا گونه ست؟
مصطفایی که مصطفی گونه ست
منِ خاکی اگر ندیده امش
از لب چشمه ها شنیده امش
که پر از سوز مانده اسفندم
شب عید است و رفته لبخندم
جاری ام مثل اشک در حرمش
از خزر تا خلیج فارس غمش...
موج در موج سینه زن دریاست
باز بی تاب ماه من دریاست
غم بزرگ است و کوچک است دلم
تکّه ای از کنارک است دلم
گریه دارم، دلم پر از درد است
کو زمستانی ام؟ هوا سرد است
گفت: «پاینده اند، می شنوی؟
شهدا زنده اند، می شنوی؟»
ننه سرما به حرف آمده باز
چای دم کن که برف آمده باز
باز هم جان به شهر برگشته
مصطفی مان به شهر برگشته
شک ندارم که پیک نوروزی ست
برف، این بار برف پیروزی ست
انقلابی تر از من است این برف
سوز شب های بهمن است این برف
برف آمد که آفتی نرسد
باغ را دست غارتی نرسد
غرب جنگل به فتنه سر نکند
شرق را زخمی تبر نکند
سخنی نیست، حرف معلوم است
ردّ پا روی برف معلوم است
گفت: «صبح زمانه نزدیک است
قدس آنجاست، خانه نزدیک است
کو زمستانی ات؟ بیا برویم
شب طوفان به کربلا برویم»
شب دراز و هوا اگرچه بد است
مصطفی راه امن را بلد است
.
#حسن_خسروی_وقار
.
بهمن ۱۴۰۱
.
۱) شهید عزیز ما _مصطفی نوروزی_ که شکر خدا به چشمش آمده ام، در دفاع از امنیت سرزمین مان در اسفند ۱۳۹۹ در آب های ساحل کنارک بندر چابهار توانست خدا را با شهادت در آغوش بگیرد. پس از چند روزی که پیکر پاکش مهمان آب بود، به لطف مادرش بی بی زهرا (سلام الله علیها) به شهرش ساری برگشت و با بدرقه ی اشک های مردم شریف آن دیار در گلزار شهدا به خاک سپرده شد.
.
راستی
دلم گرفته شهید!
حرف های زیادی با تو دارم
اما شاید بغضم را این دوبیتی قیصر بهتر بیان کند:
نه از مهر و نه از کین می نویسم
نه از کفر و نه از دین می نویسم
دلم خون است، می دانی برادر؟
دلم خون است، از این می نویسم
انشاءالله روزی با شهادت می بینمت و در آغوشت دلتنگی هایم را اشک می شوم.
هو یا علی مدد.
.
@hasankhosravivaghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هوالشّاهد
.
ننه سرما به حرف آمده است
چای دم کن که برف آمده است
قصه ها_ غصه های_ دیرینه
شب طوفان کنار شومینه
گریه دارم، بیا در آغوشم
نکند باز هم فراموشم...
.
#حسن_خسروی_وقار
از شعر #ردّپا
هوالقاصم
.
بگو اگر به تن من ردای مرگ کند
دوباره صبح و شبم را پر از تگرگ کند...
بگو به مرگ زبان تفنگ را بلدم
که خط به خط ادبیّات جنگ را بلدم
قشون نیاید، با پای لنگ خواهم رفت
اگرچه تنها، امّا به جنگ خواهم رفت
اگرچه زخمی ام و برنگشته منجی من
گمان مکن از خونم گذشته منجی من!
گمان مکن در خون مانده را سپاهی نیست
که گفته است دل خسته را پناهی نیست؟
به دست خسته تفنگ است، یا علی مددی
«زمانه بر سر جنگ است، یا علی مددی
مدد ز غير تو ننگ است، یا علی مددی»
به دست خسته تفنگ است، یا علی مددی
.
#حسن_خسروی_وقار
از شعر #غربت ۲
.
حمله موشکی و پهپادی ایران الهی به رژیم شیطانی اسرائیل آغاز شد.
اللّه اکبر
اللّه اکبر
اللّه اکبر
لباس رزمم را آماده کرده ام.
@hasankhosravivaghar
هوالقادر
.
گرز فریدون و ذوالفقار علی را
در يد بيضات ديده ام من یاغی
.
عبور پهپادهای ایرانیان از آسمان کربلا.
تیغ مولا به همراهتان.
.
@hasankhosravivaghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هوالمنتقم
.
در آسمان ها شادی ما را ببیند
رقصیدن پهپادی ما را ببیند
دنیا بخواند از من و تو عاشقانه
«این چامه را با من بخوان، باقی فسانه»
چون طرح نو در آسمان انداختیمش
هر آرزویی بود، با هم ساختیمش...
.
خوانش برشی از شعر #میراث_۵
#حسن_خسروی_وقار
.
@hasankhosravivaghar
هوالقاصم
.
هنوز انتقام کفش حاج قاسم را هم نگرفته ایم...
تازه آغاز ماجراست.
هو یا علی مدد.
.
@hasankhosravivaghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هوالشّاهد
.
هنوز عطر شب فتح در هوای من است
هنوز در نفس صبح های های من است
ببین که خون وطن در تن من است هنوز
هنوز میهن من... میهن من است هنوز!
جدا نمی کنم از سینه ام هوایش را
شهید داده ام ای دوست! جای جایش را
.
خوانش برشی از شعر #غربت ۲
#حسن_خسروی_وقار
.
غرّش موشک ها و پهپادهای ایران و ناله های ترسان آل صهیون در بامداد یکشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۳ خواب را از چشمان من و همسرم گرفت. آرام و قرار نداشتیم و می خواستیم کاری کنیم. رفتیم به دیدار شهدای گمنام در کوه خضر نبی (ع). دو فیلم کوتاه از خوانش ابیاتی از برخی شعرهایم را ضبط کردیم. یک فیلم هم در حرم مطهّر بی بی معصومه (س) گرفتیم. فیلمبرداری با او بود و شعر و خوانش از من.
خدا را شکر، کارمان به چشم شهدا آمد.
دیشب همسرم در خواب دیده بود که خانه ای به ما داده اند در همسایگی #شهید_زاهدی و ما مهمان خانه ی شهید بودیم.
امّید که سرانجام مان با شهادت رقم بخورد و همنشین آن مرد خدا شویم.
اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج.
هو یا علی مدد.
.
@hasankhosravivaghar
هدایت شده از میراث
هوالغفور
.
به خورشید هشتم:
.
#راهی
.
.
اشهد أنّ من خمارم و کاش هر صلاة سحر مرا مِی بود
حمدُ للّه ربّ می خواران! حاجتم اهدنا الی می بود
با خماری اگرچه سر کردم، بارها تا خدا سفر کردم
از سر و سردی اش گذر کردم، دل من گرم ذکر يا می بود
یاد ساقی زکات فطریه را به رفیقان زاهدم دادم
رمضان رفت و قوت غالب من یا دعا بود و اشک یا می بود
شهر را در شراب می دیدم، در شب قدر خواب می دیدم
شيخ ما مست بود و معتکف مسجد جامع میامی بود
من ولی راهی حرم بودم، تشنه ی کاسه ای کرم بودم
آمدم صحن کوثر و دیدم حاجت شاه یا گدا می بود
گفت رندی به من که: «گمراهی! از مقام رضا چه می خواهی؟
گفتم: «اَبرارَ یَشرَبونَ الخَمر، شرح آیات هل اَتی می بود»
صحبت اوست در سماع شبم، طربی داشتم اگر، به لبم
السلام علیک یا ساقی، السلام علیک یا می بود
نور جام ولا در آینگی ست، مشهدی در نگاه من نجفی ست
پس ضريح رضا ضريح علی ست طرح ها تاک و نقش ها می بود
ساغر اوست عروة الوثقی، من و از باده...؟ لاانفصام لها
با عنايات حضرت مولا سر و کارم مدام با می بود
.
#حسن_خسروی_وقار
.
مشهد، فروردین ۱۴۰۲
.
@hasankhosravivaghar
هدایت شده از کتیبه تاک
#یا_شاه_خراسان
بارها با آن که توفیق زیارت داشتم
در دل درمانده اما باز حسرت داشتم
گرچه عمری من نمک گیر قمم، فرقی نداشت
حس من این است در مشهد اقامت داشتم
با هم از پرواز می گفتیم روی گنبدت
کاش با بچه کبوترها رفاقت داشتم
مادرم پیغام داده دست خالی برنگرد
مادرم تنها خبر دارد که حاجت داشتم
شعر را روی بلیت خود نوشتم، ای عزیز!
در ضریح انداختم آنچه بضاعت داشتم
باید از هر خادمت کسب حلالیت کنم
تا تو را پیدا کنم، هر صبح زحمت داشتم
#امام_رضا
#دهه_کرامت
#علی_اصغر_شیری
https://eitaa.com/aliasgharshiri