🔴 مسافرت در رمضان
كسى كه در ماه رمضان مسافرت كرده، آيا علاوه بر قضا، بايد كفّاره هم بدهد؟
ج) خير، تنها قضاى روزهها واجب است و كفّاره ندارد؛ ولى اگر قضاى روزهها را تا ماه رمضان سال بعد به تأخير اندازد، به جهت تأخير، بايد براى هر روز يك مد طعام كفّاره بدهد.
#احکام_روزه
#ماه_رمضان
🖤 دورهمی حــواے آدمی ها 🖤
🖤 @havayeadam 🖤
⚛لطفا به خاطر عجله داشتن، استقلال کودکان را نگيريد و شخصا خودتان كارهايشان را انجام ندهيد.
⚛کودکان نياز به تمرين دارند تا مهارتهای حركتیشان پيشرفت كند و هول كردن، غر زدن، داد زدن و دعوا كردن شما باعث افزايش سرعت آنها نخواهد شد، تنها روی اعتماد به نفس و حرمت كودكان تاثير خواهد داشت.
#سه_شنبه_های_تربیتی
#فرزندپروری
💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕
❤️ @havayeadam 💚
▪️شب قــــدر دارد از راه میرسد
و من باور دارم
هر کس در این شب،
جز تو را آرزو کند،
"قــــدر" شناس نیست...
▪️بازنده کسی بُوَد که در لیلهی قــدر...
در لحظه به لحظهاش دعاخوان تو نیست!
🖤 مـهـــدی جان!
لیلةالقدر تویی! قـدر نمیدانیمت...
الـهـــی بـالحجــة... 🤲
#شب_قدر
#ماه_رمضان
#امام_زمان عج
🖤 دورهمی حــواے آدمی ها 🖤
🖤 @havayeadam 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴شعر بی نظیر در مدح مولا🥰
🌴شاعر: حسن بهاری🖋
🌴 یه دقیقه اولش رو ببین، اگر تونستی بقیه اش رو نبین😊
#رمضان
#ماه_رمضان
#بندگی_عارفانه_زندگی_عاشقانه
💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕
❤️ @havayeadam 💚
🍂🍃🍂🍃
📜 #رمان_اعتراض
📌پارت بیست و دو
وقتی از ماشین حامد پیاده شدم، تازه فهمیدم که قراره براشون چیکار کنم!🤦🏻♀️
سردار رحمانی؟!!!
وای من چرا قبول کردم؟!
اگه خودم لو برم چی؟!!
اصلا مگه بابای ریحانه سردار بوده؟!
یعنی من الان باید جاسوسی کنم؟!
وااای اگه ریحانه بفهمه چجوری توی روش نگاه کنم؟! مامانش چی 🤦♀️
مخم داشت از اینهمه سوال و بهت و حیرت منفجر میشد؛ چیکار کنم؟ واقعا کارم درسته؛
البته خب کاره خاصی نیست ک...
دارم به رویام نزدیک میشم، ولش کن، عذاب وجدانِ الکی دارم... با چارتا اطلاعات دادن که مشکلی برای کسی پیش نمیاد...اتفاقی نمی افته
اینقدر ذهنم درگیر بود که نفهمیدم کی رسیدم خونه. انگار کل روز رو در حال بارکشیدن بودم از خستگی بدون اینکه لباسامو عوض کنم روی تخت بیهوش شدم.
🏠 منزل بهار
با صدای زنگ گوشی چشامو باز کردم
هوا روشن بود
اونقدر فکر و خستگی داشتم که تا صبح فردا یه ریز خوابیده بودم.
گوشی رو برداشتم
شماره ناشناس بود، جواب دادم. اصلا مهلت نداد حتی بگم " بله "...!
_ امروز میری خونه دوستت، ایمیلت رو ببین و دریافتش رو اطلاع بده.
بعد قطع کرد، در حد چند ثانیه...
ایمیلم رو دیدم...
تصویر بابای ریحانه رو فرستاده بودن که تایید کنم همونه... ولی با لباس نظامی بود
برنامه و ساعت ورود و خروج از منزل رو خواسته بودن، اینکه خونشون سیستم امنیتی داره یا نه، اینکه اسلحه همراهش هست یانه، و در نهایت من باید زمان خروجش از کشور رو میفهمیدم و اگر حرفی توی خونه در مورد اغتشاشات میزنه رو ضبط کنم. حرفای ریحانه و مامانش همه رو ضبط کنم و بفرستم.
همونجا خشکم زد، هم نمیدونستم دارم چیکار میکنم هم انگار میخواستم تا تهش برم که خلاص بشم از این کشور.
خودم رو هی توجیه میکردم که اگه بابای ریحانه از همون آدما باشه که بر علیه زنها داره کار میکنه پس شاید کارم درست باشه. از طرفی تا الان چنین چیزهایی رو توی رفتارشون ندیده بودم.
با ناباوری از کاری که قبول کردم، دستورالعمل هارو مرور کردم و پاشدم تا چیزی بخورم و برم سمت ریحانه.
بهش زنگ زدم، بیمارستان بود!
ای بابا، حالا تا بیمارستان باید برم🤦🏻♀️
یه اسنپ گرفتم سمت بیمارستان خاتم الانبیا.
خب الان من برم، حتما کار داره، نمیتونه بشینه با من حرف بزنه، واااااای از این سردرگمی 🤦🏻♀️
اصلا نمیتونم تصمیم درست رو بگیرم.
تو گیجیِ خودم سیر میکردم که راننده گفت رسیدیم، همینجا پیاده میشین؟
گوشیم زنگ خورد باز یه شماره ناشناس دیگه!
با اشاره به راننده اسنپ گفتم چند لحظه صبر کنه
برداشتم گفت:
-یادت نرفته که کجا میخواستی بری؟
- نه، ریحانه یعنی دختر آقای رحمانی توی بیمارستان خاتم کار میکنه الان اسنپ..
هنوز حرفم تموم نشده بود که گفت:
- اسنپ گرفتی؟! احمق شدی؟ از این به بعد با ماشینای عبوری میری و ردی از حرکاتت جا نمی گذاری.
- خب من که نمیدونستم
- بار آخرت باشه زودتر پیاده شو
از همون بیمارستان هم شروع کن، شیفت کاری، مسئول بخش، مسئولیتش، اتاق کار و .. همه رو دربیار بفرست.
تماس که قطع شد اضطرابم بیشتر شد. چیزی نیست اینا رو که همه میدونن ... خودمو آروم کردم😰
از ماشین پیاده شدم، به ریحانه زنگ زدم.
خوشبختانه موقع ناهار رسیدم.
یه ساعتی حداقل وقت دارم. نباید اَمون بدم هم باید کاری کنم که بتونم برم خونه شون هم از کار و بارش بپرسم.
ریحانه اومد دم در دنبالم، با هم رفتیم تو یه اتاق بزرگ ، یه میز بزرگ بود که ۷،۸ نفردور میز نشسته بودن، مشغول خوردن غذا...
ریحانه همون موقع که بهش زنگ زده بودم، فهمید میخوام بیام، واسم غذا گرفته بود، بابا لامصب اینقد خوب نباش😢
تو دلم خیلی ناراحتش بودم. یعنی اگر من اطلاعاتی که اونا میخوان رو بگیرم چی میخواد بشه؟ ممکنه ریحانه ، پدرش رو از دست بده؟؟!!😰
ادامه دارد...
📚رمان اختصاصی کانال حوای آدم
کپی فقط با لینک (فوروارد)
#رمضان
#ماه_رمضان
#بندگی_عارفانه_زندگی_عاشقانه
🍂🍃🍂🍃
💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕
❤️ @havayeadam 💚
انشاءالله امشب...
در صفحهی آخر مقدراتمان
ملائکه این جمله را بنویسند:
"مُحِبِّ امیرالمومنین است
عاقبتش ختم بهخیر است"
🖤الهی بعلیٍ...🤲
#شب_قدر
#ماه_رمضان
#شهادت_امام_علی ع
🖤 دورهمی حــواے آدمی ها 🖤
🖤 @havayeadam 🖤
Joze23.mp3
4.28M
🎧 تندخوانی جزء بیست و سوم ، قرآن کریم
🎧 همچنین میتوانید به صورت آنلاین گوش بدید:
http://j.mp/2brItxm
التماس دعا🤲
#ماه_رمضان
#رمضان
💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕
❤️ @havayeadam 💚
💠دستور امام صادق علیه السلام برای روز قدر
▫️عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: صَبِيحَةُ يَوْمِ لَيْلَةِ اَلْقَدْرِ مِثْلُ لَيْلَةِ اَلْقَدْرِ فَاعْمَلْ وَ اِجْتَهِدْ.
▫️امام صادق عليه السّلام فرمودند: صبحِ روزِ (فردای) شب قدر همچون شب قدر است (همان منزلت را دارد)؛ پس عمل (عبادت) كن و بكوش.
📚الأمالی (للصدوق)، جلد1، صفحه654
#شب_قدر
#ماه_رمضان
🖤 دورهمی حــواے آدمی ها 🖤
🖤 @havayeadam 🖤
🔴 روزۀ مستحبی هنگام بر عهده داشتن روزۀ قضا
آیا کسی که روزه قضا بر عهده دارد میتواند در ماه شعبان، روزۀ مستحبی بگیرد؟
روزۀ مستحب برای کسی که روزۀ قضا بر عهده دارد، صحیح نیست اما اگر در روزهایی که روزه، مستحب است به نیت روزۀ قضا، روزه بگیرد از اجر و ثواب روزه در آن روز نیز بهرهمند خواهد شد.
#احکام_روزه
#ماه_رمضان
🖤 دورهمی حــواے آدمی ها 🖤
🖤 @havayeadam 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍چطور خانواده ایرانی را به لجن بکشیم؟
#خانواده
#چهارشنبه_های_معرفتی
#رابرت_مرداک
💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕
❤️ @havayeadam 💚
🍂🍃🍂🍃
📜 #رمان_اعتراض
📌پارت بیست و سه
🏠 بیمارستان
وقتی وارد اتاق شدیم، ریحانه منو به همکاراش معرفی کرد. منو کنار خودش نشوند.
غذا رو گذاشت جلوم، اون مشغول خوردن بود و من تو سرم دنبال کلمات مناسب میگشتم که شروع کنم.
_ اینجا کارِت چیه؟ پرستاری میکنی؟
غذاشو با عجله قورت داد..
_ مثله اینکه گرسنه نیستی...
همکارش جواب داد:
_ نه، انگار غذای بیمارستان رو دوست نداره
یکی دیگه گفت:
_ نگران نباش ، با خوردن غذای بیمارستان مریض نمیشی😅
خواستم بگم ، نمک ریختن هاتون تموم شد؟! من دارم از استرس میمیرم ، این بی نمکها شوخیشون گرفته. بالاجبار یه پوزخندی زدم...
_ نه، من وسواسی نیستم، فقط سیرم
ریحانه جواب داد:
_ بیخود، باید بخوری😊
_ نکنه جزء خدماتی که جواب نمیدی!😅
_ دوره کارآموزیم افتاده این بیمارستان . با یه تیم درجه یک ...
بعد یه نگاه به همکاراش انداخت و چشمک زد بهشون...
هرکی یه جوابی میداد که خوبی از خودشه، یه تیکه جواهره ، دو سه بار هم جای من وایستاد و...
ریحانه هر جا میرفت، همه ازش راضی بودن.. مدت زمان زیادی نیست که اینجاست، اما خودشو تو دل همه جا کرده...
وااااای ، باوجود اینا مگه من میتونم حرف بکشم از ریحانه....🤦🏻♀️
باز کم نیاوردم و ادامه دادم:
_ چند وقته اینجایی، چجوریه ساعت کاریت؟
_ یه ماهی میشه، هفته ای سه بار از ساعت ۷ صبح تا ۷ شب...
بعضی وقتا با بچه ها جابجا میکنیم یا من بیشتر میمونم..
_ بالاخره به آرزوت رسیدی😊 میتونی باباتو خوشحال کنی... راستی اومد عمو از مسافرت؟
_ آره چند روزی میشه...
_ کجا میره؟ سفر و تفریح بدون شما؟ نکنه میره پیش اون یکی زنش؟😅
_ هیشکی نه بابا احمده من! عاشق مامانمه🥰
_ پس کجا میره؟ هی دوماه، سه ماه میمونه؟ به جووونه خودم همیشه پای یک زن درمیونه😉
ریحانه یواش تو گوشم گفت که ادامه ندم...
سرخ و سفید شدم، نه از خجالت از استرس...
پس دیگه مطمئن شدم خبری هست که ریحانه نمیخواست چیزی بگه و از جواب طفره میرفت...
اونا غذا میخوردن من حرص.... خب الان اگر زنگ بزنن، ازم اطلاعات بخوان، بگن چیکار کردی چی جواب بدم!
ول کنش نبودم بعد از خوردن ناهار بهش گفتم:
_ با مامان اینا بحثم شده، میخوام باهات بیام خونه اتون
شونه هاش افتاد و حالت گلایه گفت:
_ واااای از دست تو دختر، اینقد این پدر و مادرت رو دق نده، کم غصه داداشتو خوردن که با بی توجهی به شرایط اتون رفت خارج، یه سراغ از مادر و پدرت نمیگیره، اینم از تو...بخدا گناه دارن...
_ هیچکس اندازه من گناه نداره، هیچکس منو درک نمیکنه، پول نداشتن، بیخود بچه دار شدن😢
_ نگو این حرفارو خدا قهرش میگیره...
_ الان یعنی چی، نمیخوای رام بدی خونتون؟
_ این چه حرفیه، خسته میشی بمونی...من کارم معلوم نیست، شاید تا دوساعت بیکار باشم شاید دیگه تا ساعت ۷ نتونم ببینمت، همه چیز بستگی به بیماران و حالشون داره، اگر حوصله ات سر نمیره بمون.
ادامه دارد...
📚رمان اختصاصی کانال حوای آدم
کپی فقط با لینک (فوروارد)
#رمضان
#ماه_رمضان
#بندگی_عارفانه_زندگی_عاشقانه
🍂🍃🍂🍃
💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕
❤️ @havayeadam 💚
1_2273940263.mp3
4M
🎧 تندخوانی جزء بیست و چهارم ، قرآن کریم
🎧 همچنین میتوانید به صورت آنلاین گوش بدید:
http://j.mp/2brHKw5
التماس دعا🤲
#ماه_رمضان
#رمضان
💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕
❤️ @havayeadam 💚