🌱 ⸤﷽⸣ 🌱
🔰 رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله:
💠 إذا عَظَّمَتْ اُمّتي الدُّنيا نَزَعَ اللّه ُ منها هَيْبَةَ الإسلامِ.
🌀 هرگاه امّت من دنيا را بزرگ بدارند، خداوند شكوه اسلام را از آنان مى گيرد.
🔻 Whenever My community (nation) aggrandizes the world, Allah will remove the slendour of Islam from them.
🔹 aggrandize: بزرگشمردن
🔹 remove: برداشتن، ازالهکردن
🔹 slendour: شکوه، هیبت
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰کنترل و جهتدهی احساسات، هدف عقل و ایمان
✍ اصغر آقائی
همراه با شعری از سهراب سپهری
_____________________
🔻#حیات_معقول یعنی کنترل احساسات، چه احساس مثبت و چه منفی؛ هرچند اگر دقیق باشیم آن احساس مثبت اما خارجشده از کنترل، دیگر مثبت نیست و منفی است.
🔻فرض کنید مادری به فرزندش میگوید امشب حالم خوب نیست و خانه باش و روضه امام حسین عليهالسلام نرو؛ اما فرزند قبول نمیکند. در این فرض، احساسِ ظاهراً مثبتِ فرزند، سبب شده است که او از #حیات_ایمانی، یا همان حیات معقول، دور شود.
🔻 اگر احساسات کنترل نشود، گاه اتفاقات تلخی میافتد. به فرض کسانی که #شهید_آرمان عزیز را به قتل رساندند، به درستی از حکومت ناراضی بودند، آیا کشتن یک فرد به دلیل نارضایتی از حکومت، آن هم بدان صورت فجیع، کار عقل بود؟ نه کار عقل و نه کار وجدان، که همان هویتِ فطرتاً مؤمنِ بشر است، بود.
🔻 به همین علّت است که هویّت #بردباری، به عنوان یکی از شاخصترین آموزههای دین و ثمرههای ایمان، در احادیث #عقلانیت معرفی شده است. امام على عليه السلام فرمود:
💠 اَلْحِلْمُ نورٌ جَوهَرُهُ الْعَقْلُ: بردبارى نورى است كه جوهره آن عقل است.
🔹 خوب است در این زمینه شعری از مرحوم #سهراب_سپهری را بخوانیم:
🔻به خودم می گفتم:
بچهها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند
درس ومشق خود را…
🔻باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند…
🔻خطکشی آوردم،
در هوا چرخاندم…
چشمها در پی چوب، هرطرف میغلطید
🔻مشقها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !
اولی کامل بود،
دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم…
🔻سومی می لرزید…
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود…
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف، آنطرف، نیمکتش را میگشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان میلرزید…
” پاک تنبل شده ای بچه بد ”
” به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند”
” ما نوشتیم آقا ”
🔻باز کن دستت را…
خطکشم بالا رفت، خواستم بر کف دستش بزنم
او تقلا میکرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد…
گوشهی صورت او قرمز شد
هق هقی کرد و سپس ساکت شد…
همچنان میگریید…
مثل شخصی آرام، بیخروش و ناله
🔻ناگهان حمدالله، در کنارم خم شد
زیر یک میز، کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد ...
🔻گفت: آقا ایناهاش
دفتر مشق حسن
🔻چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود
🔻غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید …..
🔻صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
سوی من می آیند…
🔻خجل و دلنگران،
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوهای یا گلهای،
یا که دعوا شاید
سخت در اندیشهی آنان بودم
🔻پدرش بعدِ سلام،
گفت: لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما ”
گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت: این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده
بچهی سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصهیی ساخته است
زیر ابرو و کنار چشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
میبریمش دکتر
با اجازه آقا ….
چشمم افتاد به چشم کودک…
غرق اندوه و تاثر گشتم
🔻منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی میداد
بیکتاب و دفتر ….
من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سر خشم، به سرش آوردم
✅ عیب کار از خود من بود و نمیدانستم
من از آن روز معلم شدهام ….
او به من یاد بداد درس زیبایی را…
که به هنگامهی خشم،
نه به دل تصمیمی،
نه به لب دستوری،
نه کنم تنبیهی.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
هدایت شده از عکسنوشت🌿
#عکس_نوشت
⸤﷽⸣
🕊️🕊️
قلمی برداشتم
که بنویسم شاد از خورشید،
تا گذاشتم قلمم بر کاغذ،
ناگاه،
دلم از غصه بر خود پیچید،
و نوشتم من،
از غروبش دلگیر؛
و قلم ایستاد در دستم،
که همین یک واژه
که همین آه را چاره
و کشیدم آهی،
و نوشتم در دل،
که بیایید روزی،
که بیاید نوری،
و قلم باز رقصید،
و نوشتم من نوری،
خواهد آمد او روزی.
عکسنوشت🌿
اینجا دلنوشتهها در قاب تصاویر، قلب و روحت را به جستجو در معنای زندگی دعوت میکند.
@aksneveshtnoora
🌱 ⸤﷽⸣ 🌱
🔰 رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله:
💠 مَثَلُ أهلِ بَيتي مَثَلُ سَفينَةِ نُوحٍ؛ مَن رَكِبَها نَجا و مَن تَخَلّفَ عَنها غَرِقَ.
🌀 مَثَل اهل بيت من، مثل كشتى نوح است كه هر كس سوارش شد نجات يافت و هر كس كه از آن باز مانْد غرق گشت.
🔻 Indeed the example of my household among you is like that of Noah's Ark; whosoever embarked it was saved and whosoever chose to temain it was drowned.
🔹 Indeed: یقینا
🔹 example: مَثَل
🔹 household: اهل بیت
🔹 ark: کشتی
🔹 embrak: درنشستن، سوارشدن
🔹 remain behind: عقبافتادن
🔹 drowned: غرقشدن
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰ایمان و عقلانیت: بررسی مصداقی تشکیکیبودن ایمان
✍ اصغر آقائی
___________________
🔻با توجّه به آنچه امروزه در #جهان در جریان است، به نظر میرسد تأمّل در برخی مطالب جا داشته باشد.
🔻قبل از از بیان اصل مطلبی که میخواهم عرض کنم، توجّه شما را به #چند_مثال جلب میکنم:
✔️ فردی #بیدین و یا #بودایی و مانند آنان را در نظر بگیرید که در برابر #اسرائیل ایستاده، از #ظلم آنان بیزاری جسته، با آنان مقابله میکند.
✔️ فردی #مسیحی را در نظر بگیرید که از اسرائیل، به عنوان #وعدهای که در #کتاب_مقدس داده شده است، دفاع میکند؛ تا پس از حکومت آنان و برخی اتفاقات، چون آرماگدون، #مسیح بازگردد.
✔️ فردی را در نظر بگیرید که از اسرائیل تنها به دلیل #غیر_مسلمانبودن و صرفاً بر اساس #تعصب، و یا منافع شخصی، دفاع میکند و کاری به آموزه کتاب مقدس ندارد.
✔️ فردی فلسطینی را در نظر بگیرید که معتقد است در اسلام کنیز و #بردهگرفتن امری جاری در تمام زمانهاست و وقتی مثلاً یک زن اسرائیلی را اسیر میکند، چونان داعشیان، آن را کنیز خود گرفته و یا خرید و فروش میکند.
✔️ فردی فلسطینی را در نظر بگیرید که با اشک #قرآن میخواند و از #ایمان خود به پیامبر ص سخن میگوید و یا با خواندن قرآن به خود تسکین میدهد.
✔️ فردی فلسطینی را در نظر بگیرید که معتقد است در اسلام کنیز و #بردهگرفتن امری است که در زمان ما نمیتواند جریان داشته باشد، لذا با یک زن اسیر فلسطینی، برخوردی متناسب با او انجام میدهد و حتی به او نیز از غذای خود میدهد و تفاوتی قائل نمیشود.
🔻 بررسی این چند مثال:
✅ آیا این چند مصداق یکی هستند؟ طبیعتاً خیر. هر یک را اجمالا بررسی میکنید:
☑️ مورد اوّل: این فرد هرچند #موحّد نیست و یا اساساً بیدین است، اما در #دایره_ایمان است؛ زیرا ایمان یعنی #کرنش_در_برابر_حق؛ پس هر دوی آنها به همان میزان که در برابر حکم #عقل، که همان #حجّت_باطنی خداوند است، کرنش میکنند، در حقیقت در برابر خداوند کرنش کردهاند؛ لذا این عمل آنان در دائره ایمان تعریف شده، و این ایمان باطنی آنان، در روز آشکارشدن باطنها «یوم تبلی السرائر» آشکار میشود؛ چرا که قیامت مظهر #الظاهر به عنوان اسم خداوند است.
☑️ مورد دوم نیز حتما #مؤمن است و ایمان او از مثال اول نیز قویتر است زیرا در برابر #دو_حجّت خداوندی، یعنی حجّت باطنی و حجّت ظاهری، کرنش کرده است؛ لذا به میزان خود در دائره ایمان است؛ زیرا انتظار مسيح او را به پذیرفتن اسرائیل کشیده است.
☑️ مورد سوّم: این فرد از دائره ایمان #خارج است زیرا #کرنشی در برابر حق ندارد (بر اساس مثال).
☑️ مورد چهارم: #قضاوت درباره ایمان این فرد کمی دشوار است؛ زیرا مصادیق مختلفی دارد، ولی تنها یک سؤال میپرسم: آیا عمل این فرد در #تبلیغ اسلام مؤثر است؟ فرض بگیرید با #زنان_اسرائیلی اسیرشده، مانند کنیز عمل میشد، آیا پس از رهاشدن آنان، به هر دلیلی، و سخنانی که در شیوه برخورد با آنان گفته میشد، میتوانستیم، از اسلام #دفاع کنیم؟
☑️ موردهای پنجم و ششم: هر دو بر اساس توضیحاتی که دادم در دائره ایمان هستند.
🔻 نتایج این اجمال:
بنابراین:
۱) ایمان امری #تشکیکی است و #مختص_شیعه نیست؛
۲) هر کسی که از #عقل خویش، حقیقتا تبعیّت میکند، هرچند حجّت ظاهری نیز به او نرسیده باشد، و یا رسیده و درک نکرده باشد، در دائره ایمان است؛ زیرا ایمان یعنی #کرنش در برابر حق برآمده از عقل یا نقل و یا هر دو.
۳) بر اساس #فقه_مقاصدی، اصل #کرامت_انسان بر همه یا بسیاری از احکام دین حاکم است، لذا تا جایی که ممکن بود در طول حیات اولیاءالله، انبیا و امامان، با آن یعنی بردهداری، مبارزه میشد؛ بنابراین در زمان ما که #بردهداری با طبع بشر امروزی که گرایش به آن اصل متین، یعنی کرامت ذاتی انسان، دارد، همراه شده است، پذیرفتن حکم بردهداری به عنوان حکمی اسلامی وجهی ندارد.
۴) #نکته_مهم: هر یک از مصادیق میتواند جنبههای دیگری نیز داشته باشد؛ که در این کوتاهنوشته، نمیگنجد. مثلا: در مثال دوم، طبیعتا در این مصداق، نکات ریز دیگری هم هست مانند تعارض بین عقل و نقل؛ زیرا از سویی ظلم اسرائیل با عقل او نمیسازد و از سویی دیگر کتاب مقدس، یا عالمان دینشان، گفته است که یهود تا در سرزمین مقدس حاکم نشود، بازگشت مسیح اتفاق نمیافتد. لذا در بررسی مصادیق حتما حیطه و جهت آن باید مورد توجه باشد، و جهت بحث در مثال بنده تنها و تنها، پذیرش حکومت یهود و اتفاقات آن بر اساس آموزههای دین است؛ مانند یک مسلمان که معتقد است کشتهشدن برخی انسانها قبل از قیام مهدی عج و بعد از آن، امر طبیعی و لازمه قیام است. لطفا دقت کنید.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🌱 ⸤﷽⸣ 🌱
🔰 رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله:
💠 ما ثَبّتَ اللّه ُ حُبَّ عليٍّ في قلبِ مؤمنٍ فَزلَّتْ به قدمٌ إلّا ثَبّتَ اللّه ُ قَدَما يومَ القيامةِ علَى الصِّراطِ.
🌀 هرگاه خداوند عشق و دوستى على را در دل مؤمنى استوار سازد و با اين حال قدمش بلغزد (خطايى از او سر زند) خداوند قدمش را در روز قيامت بر صراط، استوار نگه مىدارد.
🔻 When Allah secures the love for Alī in a believer's heart, whenever his foot slips, Allah will secure his foot on the Sirāț [Bridge outstretched over Hell] on the Day of Resurrection.
🔹 secure: ایمنساختن، تثبیتکردن
🔹 believer: مؤمن
🔹 slip: لغزیدن
🔹 Bridge: پل
🔹 outstretched: کشیدهشده
🔹 Hell: جهنم
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۲۴)
✍ اصغر آقائی
________________
🌀 گام سوم: با ابراهیم ع: جوان قیامکرده (۴)
🔻#معبد ... واژهای که مرا از دیروز به هراس انداخته بود، اکنون مقابل من است. ... ستونهای برافراشته، #بتهای قد و نیمقد ...
🔻با بازشدن درب معبد، وارد شدیم. من ناگهان خشکم زد. درون معبد چنان تزیین شده بود که بهت تمام وجودم را گرفته بود.
🔻 اما #ابراهیم انگارنه انگار ... حتی گویی در زندان افتاده است. روح بزرگ #انسان_کامل، با دیدن #مظاهر_جهل بشرِ دو پا همیشه در آزار است و ابراهیمی که حتی بویی از شرک در سخن و رفتار او نبود، ... تحمل آن مکان برایش سخت بود. «ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»
🔻امّا ... چه شده است؟ ابراهیم کنار بتی ایستاد. عجیب است!؟ من که به خاطر حیرت از آنچه در قاب چشمانم قرار گرفته بود، قدمهایم شل شده بود، از ابراهیم عقب افتاده بودم، که همیشه #زیبایی_ظاهری دنیا انسان را از مسیر و همراهی با انسان کامل دور میکند، دوان دوان خود را به ابراهیم رساندم.
🔻بتی عظیم الجثه که بسیار با ابهّت نیز تزئین شده بود، گویی تمام وجودم را #تسخیر کرده بود. ...
🔻ابراهیم که در چشمان بت بزرگ خیره شده بود، زیر لب چیزی میگفت. نمیدانستم چه میگوید اما معلوم بود #فکری در سر دارد.
🔻هنوز ذهنم درگیر این اتفاق بود که ابراهیم خطاب به من گفت: این #بت_بزرگ است؛ خدای خدایان این مردم. و قرار است همکار من باشد و در خدمت من. لبخندی تلخ بر لبانش نشست و آرام به راه افتاد.
🔻خیلی وقتها از #جملات کوتاهی که در این سفر از انسان کامل میشنیدم، ذهنم پر از سؤال میشد ... خوب بت بزرگ باشد؛ چه در سر داری؟ همکار تو باشد یعنی چه؟ تا دیروز بیجان و کر و کور بود و الان یکهوووووو همکار تو شد؟!
🔻بارها در طول سفر از #رفتار انسان کامل گیج و منگ شده بودم؛ اما آموخته بودم تا در حیرت قرار نگیری، مسیرت را نخواهی یافت که حیرت مقدمه ظهور عقلانیت و در پس آن عشق به معبود حیرتآفرین است.
🔻من هرچند میدانستم نقشههای در ذهن را به دیگران گفتن، کار یک انسان عادی هم نیست، چه رسد به انسان کامل؛ اما #حس کنجکاوی من را اذیتم میکرد؛ ولی میدانستم هیچگاه انسان کامل تنها و تنها به خاطر حس کنجکاوی دیگران و خواستههای محدود آنان، #اهداف عالی خود را قربانی نمیکند.
🔻و من محکوم به سکوت بودم؛ چرا که حس کنجکاوی من همیشه در طول این سفر، در برابر #عقلانیت #عقل_کامل، خود را از پیش باخته میدانست؛ تا زمانی که خود او مرا آگاه سازد. من سکوت کردم تا ببینم چه خواهد شد.
🔻حقیقتاً چقدر سخت است درکِ حال انسان کاملی که تمام لحظات او بردباری است «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لأوَّاهٌ حَلِيمٌ»
🔻ابراهیم سوی دربی بزرگ به راه افتاد و من هم در پیِ او ... و ابراهیم زیر لب گفت: خدای من مرا به راه مستقیمت هدایت کن و مرا از مشرکان دور ساز «قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»
🔻اکنون ابراهیم در برابر کاهن بزرگ ایستاده است و من کناری؛ چه خواهد شد؟ این را در دل با خود گفتم و کمی راستش ترسیدم نکند ... ابراهیم پاسخی نداشته باشد ... .
🔻از فاصله که به ابراهیم نگریستم، صلابت او را بیشتر حس کردم. و کمی قوت قلب یافتم.
🔻به دور و اطراف که نگاهی کردم، سرهای به زیرافکنده، دستان بر هم به رسمِ اطاعت و بندگی، گذاشته شده، ... همه نشان از رقّیت و سرسپردگی داشت و ابراهیم یگانه و تنها در آن همه شکوه تصنعی، صلابتی دیگر داشت. کوهی سر به فلک کشیده، دریایی آرام ... و من محو او شده بودم که صدایی مرا به خود آورد. ...
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
#سفر_عشق
🆔 @hayatemaqul
🔻 وقتی عطر #انسان_کامل در فضا میپیچد، حتی کسی که او را نمیشناسد، #بوی_پدر را حس میکند؛ و گلواژههای #حیات_معقول با پرسشهایی فطری بر لبان انسانها شکفته میشود؛
🔻 جهان بهپاخواسته در جستجوی #پدر است؛ که امام مهربانیها فرمود: "الإِمامُ الوالِدُ الشَّفيقُ: امام چون پدری مهربان است"
🔻 پدر جان، فرزندانت را دریاب.🥺🥺
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🌱 ⸤﷽⸣ 🌱
🔰 رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله:
💠 اِنَّ عَليّاً مِنّي و اَنَا مِنهُ وَ هُوَ وَليُّ کُلِّ مُؤمنٍ بَعدي.
🌀 على از من است و من از او. او بعد از من ولىّ هر مؤمنى است.
🔻 Certainly Alī is from me and I am from him, and he is the custodian of every believer.
🔹 Certainly: یقینا
🔹 custodian: ولیّ، متولّی
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۲۵)
✍ اصغر آقائی
____________
🌀 گام سوم: با ابراهیم ع: در معبد (۵)
🔻#کاهن که گویی از چیزی نگران است، نگاهی به اطراف کرد و آرام به ابراهیم گفت: #ابراهیم، من تو را فردی عاقل میدانستم! امیدوارم آنچه که شنیدهام درست نباشد. شنیدهام درباره بتها چیزهایی گفتهای که هم خدای خدایان، بت بزرگ را به خشم آورده است و هم مردمان از گستاخی تو سخت ناراحت شدهاند.
🔻هرچند او نگفت بت بزرگ که سخن نمیگوید، چگونه خشم خویش را به او گفته است.
🔻ابراهیم که خدای مهربان قلب او را به لطف خویش هدایت کرده، #رشد ویژه خود را نصیب او کرده بود تا در طوفانهای روزگار، هادی مردمان باشد «وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَكُنَّا بِه عَالِمِينَ»، نگاهی به کاهن کرد و گفت: این #سنگهای تراشیده، این تمثالها و بتهای بیجان چیست که میپرستید؟ «إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ»
🔻کاهن با لبخندی، که بیشتر به نیشخند میماند، گفت: ابراهیم این چه حرفی است؟ #تعصب و وطنپرستیات کجا رفته؟ فکر نمیکردم جوانی چون تو چنین به میراث اجدادی قوم خویش پشت کند؟ #پدران ما پشت در پشت، آنان را #عبادت میکردهاند؟ «قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءنَا لَهَا عَابِدِينَ»
🔻ابراهیم چون استادی کاربلد که گویی از زبان کاهن حرف میکشد و میخواهد ضعف #استدلال او را برای حاضران آشکار کند، گفت: این چه سخنی است کاهن بزرگ؟ چرا فکر میکنی هر آنچه گذشتگان انجام دادهاند درست است؟ چه اشتباهی از این بزرگتر که بتهای دستساز خود را تنها به علت آنکه گذشتگان آنها را میپرستیدند، ما هم باید بپرستیم؟ نباید تفکر کرد؟ آیا گمراهتر از این حالت میتوان یافت؟ «قَالَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ»
🔻گویی که تیر رهاشده از چلّه کمان #تدبیر و درایت #انسان_کامل، بر هدف نشست. کاهن رفتاری آشنا داشت. بارها و بارها در طول سفر دیده بودم که #مخالفان انبیا در برابر استدلال آنان تنها و تنها #هوچیگری میکردند و یا از تعصبات کورکورانه مردم شهر، برای سرکوب انبیا بهره میگرفتند.
🔻اصلا یادم نمیرود روزی #نوح در میدان شهر با گروهی از مردم نشسته بود. او پر شور و هیجان از آفرینش و نظم و خدای جهانآفرین میگفت. «أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا* وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا* وَاللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا»
🔻نوح گفت و گفت، و من دیگر مطمئن شدم که آنان ایمان خواهند آورد؛ که ناگهان با شیهه بلند اسبی، ارّابهای ایستاد. هنوز ارابه کامل نایستاده بود که فردی از آن بیرون پرید و بدون سؤالی گفت: های مردم! به شماااااااا مگر نگفتمممممممممم نوووووووووووح دیوااااانهههههههه شده استتتتتتتت. چند بار باید بگویم خدایان از شما ناراضی هستند؟
🔻او که نگفت خدایان چگونه به او نارضایتی خود را گفتهاند با حالتی حق به جانب و بغضآلود ادامه داد: چرااااااااااا چراااااااااا خدایان را رها میکنید، خدایان اجدادیتان را؟ شما را چه شده است که به آیین اجدادی خود پشت کرده، به سخن دیوانهای گوش فرادادهاید «وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا»
🔻نوح آرام گفت: عزیزان من، همشهریان و همقبیلهایهای من! من #دیوانه نیستم؛ من تنها فرستاده پروردگار جهانیان هستم. «قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفَاهَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ»
🔻آن فرد یکی از سران قوم نوح بود.
🔻دیگر رفتار کاهنان و مخالفان انبیا تا حد بالایی دستم آمده است. تحقیر و استهزا و سوءاستفاده از جهل و احساسات بدون پشتوانه تعصبات قوم و ... .
🔻کاهن، حقبهجانب، ادامه داد: ابراهیم جااان وقت مرا نگیر. باید به امورات مردم برسم. سخنی داری بگو. #معبد که جای #گفتگوها و #بازیهای کودکانه و بیاساس نیست. «قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ»
🔻ابراهیم که فریبکاری او را میدانست بدون آنکه در دام هوچیگری او بیافتد گفت: پروردگار شما، همان پروردگار آسمانها و زمین است. معنا ندارد که شما را خدایی و آسمان و زمین را خدایی دیگر باشد. مثلا بگوییم ما را بتهای بیجان آفریدهاند و آسمان و زمین را خدایی دیگر ... کدام عقل این را قبول میکند. «قَالَ بَل رَّبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ»
🔻کاهن که دیگر سخنی نداشت، گفت: او را از معبد بیرون کنید؛ جوان گستاخ! در برابر ما به خدایان توهین میکند!
🔻امّا کاهن نگفت ابراهیم چه توهینی کرده است؟ آیا پرسش از علّت پرستش بتهای سنگی، توهین است؟
... سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
#سفر_عشق
🆔 @hayatemaqul
🌱 ⸤﷽⸣ 🌱
🔰 رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله:
💠 علی مع الحق و القرآن و الحق و القرآن مع على و لن یفترقا حتّى یردا علىّ الحوض.
🌀 على با حق و قرآن است و قرآن با علی است و این دو تا روزی که در کنار حوض بر من وارد شوند، کنار هم هستند.
🔻 Ali is with the truth and the Quran, and the the truth and the Quran are with Ali, and they will not separate until they come to me at the Heavenly Waters.
🔹 truth: حق
🔹 separate: جداشدن
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul