eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
چند اسب سوار به سوى ما مى آيند. آنها كيستند و در اينجا چه مى خواهند؟ نزديك تر مى شوند، الآن مى توانم به راحتى آنها را ببينم. اين كه همان آقاى "مَحيصه" است كه پيامبر او را به فَدَك فرستاده بود. فكر مى كنم كسانى كه همراه او هستند بزرگان فدك باشند. من جلو مى روم، سلام مى كنم و از مَحيصه مى خواهم تا برايم توضيحاتى بدهد. او در جواب من مى گويد: "وقتى من به فدك رفتم به آنها خبر دادم كه مهمّ ترين قلعه خيبر فتح شده است. آنها حرف مرا باور نكردند; امّا بعد از چند روز خبر سقوط خيبر به آنها رسيد و آنها خيلى ترسيدند و فهميدند كه ديگر مقاومت فايده اى ندارد. آنها مى دانستند كه اگر نخواهند تسليم شوند لشكر اسلام به سرزمين آنها خواهد آمد، اكنون آنها همراه من براى صلح با پيامبر به اينجا آمده اند". همسفرم! آن پيرمرد را مى بينى كه همراه مَحيصه مى آيد؟ آيا او را مى شناسى؟ او رهبر مردم فدك است. اسمش "يوشع" است. مَحيصه با همراهانش وارد خيمه پيامبر مى شوند. سلام كرده و مى نشينند. مَحيصه به پيامبر مى گويد كه آنها حاضر هستند نيمى از سرزمين فدك را واگذار كنند. آنها مى خواهند پيامبر همانگونه كه با مردم خيبر برخورد كرد با آنها برخورد كند و اجازه بدهد بر دين و آيين خود باقى بمانند. پيامبر پيشنهاد آنها را قبول مى كند و پيمان نامه صلح ميان پيامبر و سران فدك نوشته مى شود. اكنون سران فدك خيلى خوشحال هستند زيرا آنها همان امتيازاتى را دارند كه مردم خيبر دارند. يعنى محتواى پيمان نامه آنها مثل پيمان نامه مردم خيبر است. البته يك تفاوتى در اينجا هست كه مردم خيبر، بهترين سرداران خود را از دست دادند، ولى مردم فدك، هيچ هزينه اى نكرده اند! به هر حال، مردم خيبر و فدك مى توانند آزادانه بر دين يهود باقى بمانند. 🔶🔶🔶🔶🌻🔶🔶🔶🔶 https://eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
تنگ غروب عمّار در خانه نشسته است و با خود فكر مى كند. آيا موافقى نزد او برويم و قدرى با او سخن بگوييم؟ ــ به چه فكر مى كنى؟ عمّار! ــ آرى، من بايد پيام خديجه را به محمّد برسانم; امّا نمى دانم چگونه؟ ــ همين امشب نزد محمّد برو و ماجرا را بگو. ــ تو كه نويسنده هستى، نمى شود يك متنى را براى من بنويسى؟ ــ براى چه؟ ــ تا من آن را بخوانم و پيام خديجه را اين گونه برسانم. ــ من خود نيز در نوشتن اين كتاب، بارها ماندم چه بنويسم و آرزو كردم كاش اين كتاب را يك نويسنده زن مى نوشت، ما مردها هر كارى هم بكنيم نمى توانيم احساسات نجيبانه يك زن را بيان كنيم! ــ پس مى گويى چه كنم؟ چه بگويم؟ ــ توكّل به خدا داشته باش، خودش كمكت مى كند. ساعتى از شب گذشته است. درِ خانه به صدا در مى آيد، محمّد(ص) برمى خيزد و درِ خانه را باز مى كند و عمّار را مى بيند. او را به داخل خانه دعوت مى كند. محمّد(ص) برايش نوشيدنىِ خنك مى آورد. عمّار مى گويد: ــ شنيدم كه عمويت، ابوطالب مى خواهد برايت زن بگيرد. ــ آرى، من ديگر بايد ازدواج كنم. ــ بگو بدانم خودت كسى را هم در نظر دارى؟ ــ من اين كار را به عمويم ابوطالب و عمّه ام صَفيّه سپردم. ــ من براى تو يك همسر خوب سراغ دارم. ــ خوب، برو به عمو و عمّه ام بگو، اگر آنها پسند كردند به خواستگاريش مى رويم. عمّار به صورت پاك و نورانى محمّد(ص) نگاه مى كند لبخند شادمانى مى زند و مى گويد: ــ اين كسى را كه من مى گويم آنها حتماً مى پسندند، مهم اين است كه تو بخواهى با او ازدواج كنى. ــ چه كسى را مى خواهى معرّفى كنى؟ ــ خديجه. عمّار خيلى خوشحال است كه توانست وظيفه خود را انجام بدهد. او با محمّد(ص) خداحافظى مى كند و به خانه خود مى رود. او وقتى به خانه مى رسد از خود سؤال مى كند: آيا محمّد(ص) به خواستگارى خديجه خواهد رفت؟ حتماً محمّد(ص) مى داند كه خديجه خواستگاران زيادى دارد. خديجه زيباترين و ثروتمندترين زن عرب است، به همين دليل، شاه يمن به خواستگارى او آمده است. ثروتمندان مكّه نيز به خواستگارى او آمده اند; امّا خديجه همه آنها را نااميد كرده است. بايد امشب محمد(ص) تصميم خود را بگيرد، آيا او به خواستگارى خديجه خواهد رفت؟ او به خوبى مى داند كه مردم مكّه فقط به يك بانو، "طاهره" مى گويند، آن هم خديجه است. طاهره يعنى پاكدامن! هيچ كس به پاكدامنى و نجابت خديجه نمى رسد، او از نسل ابراهيم(ع) است. خديجه دختر عموى اوست و محمّد(ص) به خوبى او را مى شناسد. خيلى ها آرزو دارند جاى او باشند، زيباترين و ثروتمندترين بانوى عرب شيفته او شده است. به راستى محمّد(ع) شيفته كدام خوبى خديجه مى شود؟ آيا او به زيبايى خديجه دل مى ببندد يا به ثروت خديجه؟ هرگز!! او مى خواهد سراغ خودِ خديجه برود، نه سراغ ثروت بى اندازه او و نه سراغ زيبايى او! 🌻🌻🌻🌻💖🌻🌻🌻🌻 @shohada_vamahdawiat @hedye110