امامت،
امامت است؛
نه خلافت است نه سلطنت.
حضرت زهرا سلام الله علیها
در مقابل بدعتِ «خلافت در برابر امامت» قیام کرد و خون خود را برای این نهی از منکر داد
و حسین بن علی علیهماالسلام
در مقابل بدعتِ «سلطنت در برابر امامت»
حسین علیه السلام در برابر شخص یزید قیام نکرد؛
جای یزید یک نمازشب خوان هم بود، امام در برابر او قیام میکرد.
چرا که مسئله، مسئله بدعت «ولیعهدی» بود که معاویه آن را پایه گذاری کرد.
در مکتب اسلام شیعه،
ولایتعهدی نداریم.
امام
حکم امامت را از خود خداوند دارد.
و با این حال
در #مردم_سالارانه ترین حالت است:
فقط در صورتی حکومت تشکیل میدهد که «مردم او را بخواهند».
در غیر این صورت، #امامت را در جای خود، در عرصه عالم، دارد اما #حکومت را میسپارد به آن کس که خود مردم انتخاب کرده اند!
کمااینکه امیرالمؤمنین چنین کرد، حسن بن علی چنین کرد،
و کمااینکه سایر ائمه حکومت نکردند چون مردم نخواستند...
بدعت در دین نیز از مواردی است که باید در برابر آن قیام کرد؛
و شرایط نهی از منکر (مانند احتمال اثر) برای آن مصداق ندارد!
باید فریاد زد که «این، دین نیست! این بدعت است»
@hejrat_kon
سخنرانی حاجآقا قنبریان
امشب
مراسم شام غریبان حضرت مادر
با اندکی تصرف (در جمله بندی نه محتوا)
مستأصلم
دو هفته است دنبال بلیتم برای رفتن و سر زدن به مادرم. این روزها کنارش نباشم، کی باشم؟!
انگار تخم بلیت قطار و هواپیما را ملخ خورده.
هرچه فکر میکنم به نظرم عادی نمیآید که این موقع سال قحطی بلیت باشد؛
يعنی مردم دارند در این فصل، و اول و وسط و آخر هفته، با این حجم، به کرمان سفر میکنند؟!
که همه قطارها و پروازها پر است؟
به نظرم عادی نیست
که حتی آشنایی که در آژانس مسافرتی داریم هم نمیتواند برای امروز و فردا بلیت جور کند.
و ناخودآگاه به دل شکستهام، نفرین میآید برای هر آن کسی که دارد این وسط کارشکنی میکند و کیسه دوخته و کاسبی میکند. یا حتی دلسوز است اما نادان و بی فکر و بی مشاور.
انقدر این روزها بابت مسائل خرد و کلان جامعه حرص خوردهام و اشک ریختهام که نگو
هنوز هم دلم پر است و مشوش
مستأصلم
ولی برای ما راههای زمینی که بسته میشود، راههای آسمان همیشه باز است.
متوسل میشوم به ذکر.
و یادم میفتد به معصوم های خانه مان، بچهها.
صدا میکنم: «بچهها بیاید یه لحظه همه، کارتون دارم»
دعای بچهها حتماً نزدیکتر است به آسمان، به اجابت.
میآیند.
- : بچهها اصلاً بلیت پیدا نمیشه من بتونم برم به مامان جون سر بزنم. میشه همهتون با هم صلوات بفرستین جور بشه که من بتونم برم؟
- : بری ما تنها میمونیم؟
- : آره... نه. بابا که هست.
تعلل میکنند. باید برای رفتن مادر دعا کنند.
«بفرستین دیگه!»
میفرستند.
دلم خوش میشود. ممنونشان میشوم. بی تاب رفتنم.
همانجا دل بغض دار و شکسته ام
پر میکشد به هزار و خردی سال قبل،
به خانهای پشت دری نیم سوخته.
آنجا که مادری بچههای خود را جمع کرده کنار بستر خود.
سالها، در همه ساعت ها و حالت ها، فقط برای دیگران دعا کرده
اما این بار قصد دارد برای خود دعا کند؛
دعا کند و بچهها آمین بگویند:
الهي عجّل وفاتي سریعاً …
@hejrat_kon
التماس دعا🙏💔
هجرت | مامان دکتر |موحد
من از قطار به دعای معصوم های بهشت خونه مون و شما 💕
شنیدین تو یه شهر خشکسالی اومده بود، مردم تصميم گرفتن جمع بشن و برای باران دعا کنن؟
بعد میگن بین همممه جمعیت،
فقط اون بچه ای مؤمن واقعی به این کار و حرکت بود که با «چتر» اومده بود...
حالا منم صبح با ساک [کوچک] سفر، رفتم دانشگاه.
باید امروز بلیت گیر میومد و من میرفتم...
⚜ زن فرعونیت جمال دارد و مرد فرعونیت جلال.
يعنی هر دو، نفس أمارهشان دعوت میكنند به اينكه خودشان را معبود قرار بدهند و ديگران را پرستنده و عابد خودشان.
💠 استاد سید منیرالدین حسینی الهاشمی
۱۳۷۷٫۶٫۲۱
☑️ @AndisheMonir
هجرت | مامان دکتر |موحد
⚜ زن فرعونیت جمال دارد و مرد فرعونیت جلال. يعنی هر دو، نفس أمارهشان دعوت میكنند به اينكه خودشان
و در ادامه - با توجه به بند اول- احتمالا اینه که زن هم اگر دنبال این باشه که دیگران برای جمالش دنبالش باشند و خاضع او بشن، اول صدمه به خودش میرسه، خودش دچار اضطراب میشه و آرامش ازش سلب میشه
بعضی چیزها را تا خودت مادر نشوی، متوجه نمیشوی.
مثل چیزهایی که مادر را خوشحال میکند...
یا چیزهایی که دل مادر را، هرچند به روی خودش نیاورد، میشکند...
امروز توی حیاط خانه مادربزرگ، نشستم کنار مادرم که چند دقيقه ای آمده بود در آفتاب-سایه پاییزی هوا بخورد،
و با اشتها و ولع، یک انار از انارهای باغ شکستم و خوردم.
مادرها خیلی دوست دارند با اشتها خوردنِ بچههایشان را ببینند... خوشحال میشوند... دوست دارند...
حالا اگر بچهشان دختر باشد و باردار باشد و آنها از راه دور مدام نگران اینکه «نکند به خودت نرسی» ، «نکند ضعیف شوی» ، «یک چیزی بخور جان بگیری»، دیگر خیلی بیشتر....
بعد هم با اشتیاق یک خرمالو از آن شاخه های بالایی درخت چیدم و خوردم. شاخه های پایین میوه نداشت اما من باید نشان میدادم که دلم خرمالو میخواهد و حالا که دلم خواسته، تهیه میکنم و میخورم...
مادرها دوست دارند ببینند بچهها حواسشان به خودشان هست...
این را از نگاهی که تمام مدت به من و خوردن من داشت، میشد خوب فهمید...
مخصوصاً این منی که مادرم نگران است که نکند پنج فرزند پشت هم بعلاوه درس و کار و امور زندگی و اجتماعی، توانم را گرفته باشد یا از خودم غافل کرده باشد...
داستان، اگر با بچههایم آمده بودم البته کمی متفاوت بود. توجهش به آنها، تمرکزش روی من را کمی میشکست و تعدیل میکرد. اما من به دلایلی تنها آمده ام دیدنش. و خب همه حواسش حالا به من است…
سر سفره نهار بشقابم را از همیشه کمی پُر تر میکنم. حالا مادربزرگم هم اینجا هست و تیز و مهربان، حواسش جمع است که من اگر میشود حتی همه سفره را بخورم!
دو مادر اینجا نظاره گر و مراقبند و کار من سخت تر!
آخ
چه قشنگ،
چهار نسل سر یک سفره…
- نینیِ همراهم را هم حساب میکنم-
خدا همه را حفظ کند… سایه بزرگترها را بیشتر…
خدایا، مادرها نباشند، چه کسی سفارش ویژه ما را به درگاه تو بکند؟ چه کسی دست بالا بیاورد به سوی تو و تو شرم کنی از رد کردن دعایش؟……
عصر با این که هیچکس دیگر طالب چایی نبود، برای خودم چای دم کردم و جلوی مادر و مادربزرگم با یک کُماچ خاله پَز خوردم. غروب یکی دیگر از خالهها آمد و سمنوی تازه خاله پَز آورد. دو سه قاشق پر هم با اشتها از آن…
نیمه شب شده و مادرها خوابند.
و من فکر میکنم به قشنگی این آیین
که چطور میشود با ولع خوردن یک انار، در آن عبادت باشد!
فکر میکنم چه قشنگ است که وقتی پای تعبد و اطاعت در میان است، خوردن ها و نخوردن ها هردو میتواند مصداق عبادت و بندگی و کسب رضایت معبود باشد.
میخوری برای اینکه مادرت خوشش بیاید. و این خوشایند مادر از بالاترین خوشایندهای پروردگار است. و لذا آن لحظات خوردن، میشود لحظاتی که خداوند با لبخند و رضا تو را می نگرد!…
چنین آیین زیبایی، چنین دین و مکتب دلبری، کجای این عالم یافت میشود؟!
و حالا تو ببین خود مادری چه جور، چه قدر، تا چه حد
مصداق عبودیت و عبادت است!…
شگفتا مادری…
✍ هـجرتــــــــــــ
بله و ایتا @hejrat_kon
اینستاگرام @dr.mother8
#نشربامنبع
#مادری_نیمی_از_عرفان_است
#مادری_رشد_است
#مادری_قرب_است
#شگفتا_مادری
#عبودیت #عبادت
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کوچه خانه مادربزرگ 😊
@hejrat_kon
این صحنهها برا ماها که تو خونههای آپارتمانی کوچک تو شهرهای بزرگ آلوده صوتی-بصری-آب و هوایی، زندگی میکنیم، شبیه رؤیا و بهشته😅
هعییی
این دو روز دنیا هم با همه خوشیها و سختیهاش میگذره
اونچه که میمونه، حقیقت وجودی ماست.... (که از انواع آلودگی های شهرای بزرگم وحشتناک تره🤪😅😓😞)