eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.3هزار دنبال‌کننده
480 عکس
135 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای https://eitaa.com/Taha_121 نگاشته‌های سید مهدی موسوی طلبه و مدرس فقه واصول-دکتری فلسفه علوم اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت باقرالعلوم محمدبن علی الباقر (سلام الله علیه): وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : لاَ يُقْبَلُ عَمَلٌ إِلاَّ بِمَعْرِفَةٍ وَ لاَ مَعْرِفَةَ إِلاَّ بِعَمَلٍ وَ مَنْ عَرَفَ دَلَّتْهُ مَعْرِفَتُهُ عَلَى اَلْعَمَلِ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْ فَلاَ عَمَلَ لَهُ. هيچ كردارى جز با شناخت و آگاهى،پذيرفته نگردد و هيچ شناختى جز با كردار به دست نيايد و هر آن كه آگاه گرديد،آگاهى‌اش او را به كردار رهنمون سازد و كسى كه آگاهى ندارد كردارى هم ندارد. تحف العقول عن آل الرسول ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
🌸🌹🍀☘🌹🌸🌹🍀☘🌹🌸🌹🍀☘🌸🌹🌸 مراتب بهره گیری و ارتباط با حقیقت غدیر: 🔹 مرتبه اول: ارتباط احساسی با شخصیت جذاب و جامع اضداد امیرالمومنین علیه السلام و تمایز از نواصب 🔸 مرتبه دوم: ارتباط عقیدتی با اصل امامت و جانشینی پیامبر خدا و تمایز با اهل خلافت 🔹 مرتبه سوم: ارتباط نظریه ای با جریان ولایت و امامت سیاسی و اجتماعی و ضرورت حکومت اسلامی و تمایز با سکولاریسم 🔸 مرتبه چهارم: ارتباط وجودی با حقیقت علویه و تجلی تام خلافت الهیه و ورود به وادی توحید ناب ☘🍀☘🍀☘🌹☘🍀☘🍀🌹☘🍀☘🍀🌹☘ ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
🟢 چرا از دیدگاه قرآن‌، روح دین امامت است؟ 🔸 الْیوْمَ اکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ اتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکمُ الْاسْلامَ دیناً (مائده/۳) 🔹 اینجا دو تعبیر داریم: یکی اینکه‏ «اکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ»، دیگر اینکه‏ «اتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتی». دین شما را به حد کمال رساندم و نعمت خودم را - که همین نعمت دین است - به اتمام رساندم. 🔸 فرق است میان اتمام و اکمال. پس دین را، هم اکمال کردم و هم اتمام کردم. اتمام در جایی گفته می‌شود که یک ساخته‌ای ناقص است به معنی اینکه بعضی از اجزائش هنوز ناتمام است. مثلا یک ساختمان قبل از آنکه همه کارها تمام بشود که بتوان از آن استفاده کرد، مثل اینکه سقفش مانده باشد یا درهایش را هنوز کار نگذاشته باشند، «ناتمام» می‌گویند. اما مسئله‌ اکمال چیز دیگری است. 🔹 یک شی‏ء ممکن است پیکره‌‏اش درست و تمام باشد اما از باب اینکه روح ندارد و آن واقعیتش و آثاری که منتظَر است بر آن مترتب بشود مترتب نمی‌شود، کامل نیست. مثلاً اگر بگویند کمال «علم» به «عمل» است معنایش این نیست که تا عمل نیامده است علم یک جزئش ناقص است؛ خیر، علم علم است، علم با علم تمام می‌شود ولی علم با عمل کامل می‌شود، یعنی آن آثاری که از علم باید گرفت با عمل گرفته می‌شود. 🔸 الْیوْمَ اکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ اتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتی‏. با این دستور [یعنی نصب امیرالمؤمنین علیه السلام به امامت‏] نعمت دین به اعتبار اینکه یک جزء از اجزاء آن و یک دستور از دستورهای آن ناتمام بود، تمام شد. از طرف دیگر این دستور به اعتبار اینکه اگر نبود همه دستورهای دیگر ناکامل بود، کمال همه آنها به این دستور است. 🔹 این است که می‌گوییم روح دین، ولایت و امامت است. اگر انسان ولایت و امامت نداشته باشد اعمالش حکم یک پیکر بدون روح را پیدا می‌کند. ‌ 📝 استاد مطهری، پانزده گفتار، ص۶۴-۶۳ (با اندک تلخیص)
دکتر کریم مجتهدی (استاد تمام فلسفه غرب دانشگاه تهران): از قول من هيچ كلمه خارجي به كار نبريد، بعد از يك عمر كار به اين نتيجه رسيدم كه يكي از بدآموزي‌هاي ما و سوفسطايي‌گري‌هاي امروزي ما به كار بردن نادرست يا حتي درست كلمات خارجي است. ما ايراني‌ها بايد شخصيت‌مان را حفظ كنيم، ما زباني داريم و بايد با زبان خودمان كار كنيم. بدترين كلمه ايراني و فارسي از بهترين كلمه غربي در متون فارسي بهتر است. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
پیامبر صلی الله علیه و آله تَعَلَّمُوا الْعِلْمَ، فَاِنَّ تَعَلُّمَهُ حَسَنَةٌ وَمُدارَسَتَهُ تَسْبيحٌ وَ الْبَحْثَ عَنْهُ جِهادٌ وَتَعْليمَهُ مَنْ لايَعْلَمُهُ صَدَقَةٌ وَ بَذْلَهُ لاِهْلِهِ قُرْبَةٌ؛ لاِنـَّهُ مَعالِمُ الْحَلالِ وَالْحَرامِ وَسالِكٌ بِطالِبِهِ سَبيلَ الْجَنَّةِ وَهُوَ اَنيسٌ فِی الْوَحْشَةِ وَصاحِبٌ فِی الْوَحْدَةِ وَدَليلٌ عَلَی السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ وَسِلاحٌ عَلَی الاَعْداءِ وَ زَيْنٌ لِلاَخِلاّءِ. يَرْفَعُ اللّه ُ بِهِ اَقْواما يَجْعَلُهُمْ فِی الْخَيْرِ اَئِمَّةً يُقْتَدی بِهِمْ، تُرْمَقُ اَعْمالُهُمْ وَتُقْتَبَسُ آثارُهُمْ وَ تَرْغَبُ الْمَلائِكَةُ فی خِلَّتِهِمْ يَمْسَحونَهُمْ فی صَلاتِهِمْ بِاَجْنِحَتِهِمْ وَيَسْتَغْفِرُ لَهُمْ كُلُّ شَیْ ءٍ حَتّی حيتانِ الْبُحورِ وَ هَوامِّها وَسِباعِ الْبَرِّ وَاَنـْعامِها؛لاِنَّ الْعِلْمَ حَيْاةُ الْقُلوبِ وَنورُ الاَبْصارِ مِنَ الْعَمی وَقُوَّةُ الاَبْدانِ مِنَ الضَّعْفِ. يُنْزِلُ اللّه ُ حامِلَهُ مَنازِلَ الاَخْيارِ وَيَمْنَحُهُ مَجالِسَ الاَبْرارِ فِی الدُّنْيا وَ الآْخِرَةِ. بِالْعِلْمِ يُطاعُ اللّه ُ وَيُعْبَدُ وَبِالْعِلْمِ يُعْرَفُ اللّه ُ وَيُوْخَذُ وَبِالْعِلْمِ توصَلُ الاَرْحامُ وَبِهِ يُعْرَفُ الْحَلالُ وَالْحَرامُ وَالْعِلْمُ اِمامَ الْعَمَلِ وَالْعَمَلُ تابِعُهُ يُلْهِمُهُ اللّه ُ السُّعَداءَ وَيَحْرِمُهُ الاَشْقياءَ؛ علم بیاموزید كه آموختن آن، نیكی است و خواندن و دوره كردن آن، تسبیح و بحث آن، جهاد و آموزشش به كسی كه آن را نمی داند، صدقه و بذل آن به اهلش، مایه نزدیكی به خداست؛ چرا كه علم، نشان دهنده حلال و حرام است و جوینده اش را به بهشت راهبری می كند و در وحشت، مونس و در تنهایی، همراه و در خوشی و ناخوشی، راهنما و سِلاحی علیه دشمنان و زیوری برای همدلان است. خداوند، كسانی را با آن بالا می برد و آنها را پیشوایان نیكی قرار می دهد كه به ایشان اقتدا می كنند و به اعمالشان می نگرند و از آثارشان استفاده می شود و فرشتگان به دوستی آنها رغبت دارند و با بال هایشان آنها را در نماز لمس می كنند و هر چیزی، حتّی ماهیان و جانواران دریاها و درندگان و چهارپایان خشكی برای آنها آمرزش می طلبند؛ چرا كه دانش، حیات دلها و روشنایی دیدگان از نابینایی و توانایی پیكرها از ناتوانی است. خدا، حاملان دانش را به جایگاه های برگزیدگان می رساند و مجالس نیكان را در دنیا و آخرت ارزانی شان می گرداند. با علم، خداوند اطاعت و عبادت و شناخته و به خدایی گرفته می شود. با دانش، صله رحم انجام و حلال و حرام شناخته می شود. دانش، پیشوای عمل است و عمل، پیرو آن. خدا، آن را به نیكبختان الهام می كند و تیره بختان را از آن، محروم می دارد. منابع: خصال، ص 522، ح 12. الأمالي الشيخ الصدوق ، ج 1 ص 713 ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
بزرگترین بیماری جامعه ما نبود عقلانیت است. جامعه احساسی وکوتاه مدت ایران باعث می شود که هرطرح و لایحه و حرف و کلیپ و صوت و تصویر و فیلم و جمله و رفت و آمد و نقد و انتقاد و تعریف و تمجید و پرآبی و بی آبی، بابرقی و بی برقی، نبود واکسن و تولید واکسن، زدن واکسن و نزدن واکسن، طب جدید و طب سنتی، هوای خوب و هوای بد، ارزانی و گرانی و ... خلاصه هرچیزی سریعا به یک جنجال سیاسی، اجتماعی، قومی و قبیلگی تبدیل شود و بهانه ای باشد که به انواع توهین و تخریب و تهمت و دروغ و لجن پراکنی بپردازیم. چپ و راست، مذهبی و غیرمذهبی، غرب ستیز و غرب پرست، سیاسی و غیر سیاسی ندارد. همه با هم همشکل و هم کلامیم بهانه هایمان متفاوت است. اگر خوب این شرایط را بفهمیم به فلسفه اصرار امام کاظم در تبیین پی می بریم. نیاز امروز ما مطالعه عمیق و درک حدیث عقل امام موسی الکاظم (علیه السلام) و سفارشات ایشان به هشام بن حکم (فیلسوف بزرگ تمدن اسلامی) هستیم. چاره ای نداریم مگر آنکه عقل را بشناسیم و جامعه را به عقلانیت بازگردانیم و این ممکن نیست مگر از طریق مکتب اجتهادی و حکمی اهل بیت(علیهم السلام). https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3872/8026/105436/ ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
داستان مباهله 🌺💐💐🌺 گروهى از مسیحیان نجران همراه با چند تن از علما و اسقفهایشان مانند «عاقب» و «سید» براى تحقیق پیرامون حضرت محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و مباحثه و مناظره با او به مدینه آمدند. آنها به خدمت پیامبر رسیدند و مناظره را شروع کردند، آنها ضمن سخنان خود عیسى علیه‏السلام را پسر خدا معرفى نمودند و دلیل آنها همان تولد عیسى بدون پدر بود. خداوند در پاسخ آنها اظهار مى‏دارد که داستان عیسى نزد خداوند همچون داستان آدم است که او را از خاک آفرید، یعنى اگر عیسى پدر نداشت آدم هم پدر و مادر نداشت و اگر بنا باشد که عیسى را به خاطر آن ویژگى پسر خدا بدانند، باید درباره آدم نیز چنین عقیده‏اى داشته باشید، بلکه آدم اولى است. درحالى که هر دو نفر مخلوق خدا هستند و خداوند با قدرت خود آنها را به طور غیر معمول آفریده است. خداوند پس از بیان این مطلب مهم، جهت آرامش خاطر پیامبر اسلام، او را به این خطاب مفتخر مى‏سازد که حق از جانب پروردگار توست و تو از شک‏کنندگان نباش. البته پیامبر در حق و حقیقت شک نداشت واین خطاب تنها براى آرامش دل او و داشتن اطمینان بیشتر نازل شده است تا هرگز در برابر مسیحیان نجران که با آن حضرت مباحثه و مناظره مى‏کردند، کم نیاورد. وفد نجران این پاسخ را که واقعاً مستدل و منطقى بود نپذیرفتند و لذا پیامبر به دستور خداوند، آنها را به «مباهله» دعوت کرد. به این صورت که آنها عزیزان خود مانند فرزندان و زنان و جانهایشان را بخوانند و اینها نیز چنین کنند و روبروى هم قرار بگیرند و هر دو گروه دست به دعا بردارند و در پیشگاه خدا تضرع و زارى نمایند و طرف دیگر را نفرین کنند و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار بدهند. این عمل را «مباهله» مى‏گفتند و اگر با شرایط خاص خود انجام مى‏گرفت، طرفى که ناحق بود گرفتار نفرین مى‏شد و عذاب الهى بر آنان نازل مى‏گشت و مسلم است تنها کسانى به مباهله حاضر مى‏شوند که به عقیده خود اطمینان کامل داشته باشند. وقتى پیامبر آنها را به مباهله دعوت کرد و آنها اطمینان خاطر و ثبات قدم پیامبر را دیدند از او یک شب مهلت خواستند تا در این‏باره بیندیشند. آنها به قرارگاه خود برگشتند و راجع به پیشنهاد پیامبر با همدیگر مشورت کردند. اسقف بزرگ آنها گفت: فردا بنگرید اگر محمد با نزدیکان و خانواده خود براى مباهله آمد، از مباهله با او خوددارى کنید ولى اگر با اصحاب خود آمد با او مباهله کنید. فرداى آن روز حضرت محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را دیدند که همراه با حسن و حسین علیهماالسلام به عنوان فرزندان؛ و فاطمه زهرا علیهاالسلام به عنوان زنان؛ و على علیه‏السلام به عنوان جان پیامبر براى مباهله مى‏آید. نصارى از ترکیب این گروه پرسیدند، به آنها گفته شد آن مرد على‏بن‏ابیطالب است که داماد پیامبر و عزیزترین شخص پیش اوست و آن دو کودک حسن و حسین نوه‏هاى پیامبر هستند و آن زن دختر پیامبر است که بسیار دوستش مى‏دارد. ابوحارثه اسقف وفد نجران که این منظره را دید، گفت: به خدا قسم که همانند پیامبران به مباهله آمده است و چون به او گفتند که مباهله را شروع کند گفت: من در برابر این چهره‏ها جرئت مباهله ندارم و مى‏ترسم راستگو باشد که در این صورت اگر مباهله کنم یک سال نمى‏گذرد مگر اینکه در دنیا هیچ نصرانى پیدا نمى‏شود. آنگاه خطاب به پیامبر اسلام گفت: اى ابوالقاسم ما با تو مباهله نمى‏کنیم و با تو مصالحه مى‏کنیم. این بود که صلحنامه‏اى میان دو طرف نوشته شد و طبق آن، نصاراى نجران متعهد شدند که هر سال دوهزار دست لباس که هر یک به قیمت تقریبى چهل درهم باشد به مسلمانان بدهند و نیز اگر جنگى اتفاق افتاد سى عدد زره جنگى و سى عدد نیزه و سى رأس اسب به عنوان امانت در اختیار مسلمانان قرار بدهند که پس از جنگ به خودشان عودت داده شود. روایت شده است که اسقف نجران گفته بود: من قیافه‏هایى را مى‏بینم که اگر از خدا بخواهند که کوه را از جاى خود بکَند، کوه کنده مى‏شود، با آنان مباهله نکنید که هلاک مى‏شوید و تا روز قیامت یک نصرانى در روى زمین پیدا نمى‏شود. و پیامبر گفته بود: به خدا قسم اگر مباهله مى‏کردند، به صورت میمون و خوک مسخ مى‏شدند و در میان آتش مى‏سوختند و سالى نمى‏گذشت مگر اینکه تمام نصارى هلاک مى‏شدند. و نیز روایت شده که گروه نصارى به نجران برگشتند. چندى نگذشت که عاقب و سید خدمت پیامبر رسیدند و مسلمان شدند و هدایایى به آن حضرت تقدیم کردند.
🔹گزارشی از فضای سفارت انگلیس در تحصن مردم آن‌چه در پی می‌خوانید تفصیلی است که ادوراد براون در تاریخ مشروطه‌ی خود از یک انگلیسی مستقر در سفارت بریتانیا درباره‌ی بست‌نشینان نقل می‌کند: حدود یک ماه قبل ـ یعنی ژوئیه‌ی ۱۹۰۶ – شایع شد تعدادی از مردم قصد دارند در مقر نمایندگی بریتانیا در این شهر بست بنشینند... من به آن‌جا رفته و قریب چهل و چند تن از تجار و روحانیون را در باغ سفارت یافتم... روز بعد، تعداد آنان بسیار افزایش یافت... من سه هفته در آن‌جا ماندم که مسلم تجربه‌ای بی‌نظیر بود. شمار بستیان سریعا فزونی گرفت. تا آن‌که تمامی بازارها بسته و قریب دوازده هزار نفر در باغ سفارت اردو زدند. منظره‌ای بی‌نهایت جالب بود و مطمئن هستم که شما را شادمان می‌ساخت... تصور کنید همه‌ی نقاط باغ با چادرها پوشیده شده و مملو از هزارن تن از مردم تمامی طبقات، از جمله تجار، علما، اصناف و غیره بود که روزهای متمادی با شکیبایی سرسختانه‌ای در آن‌جا نشسته و مصمم بودند تا کسب خواسته‌های‌شان در پناه بیرق بریتانیا باقی بمانند. آن‌ها به نکوترین وجهی از خود حفاظت می‌کردند و با توجه به تعدادشان، دردسر اندکی به وجود می‌آوردند. آشپزخانه و ترتیب تغذیه‌ی آنان نمونه‌ای از نظم و ترتیب بود، آن‌ها به سرعت آشپزخانه‌ای از خشت و گل در پشت اتاق نگهبان ساختند و هر روز صفی از پاتیل‌ها دیده می‌شد که به پخت و پز این گروه اختصاص داشت. غذاها توسط اصناف مختلف داده می‌شد و سه ساعت طول می‌کشید تا هر وعده غذا تقسیم و تناول شود. احتمالا این صحنه در شب از بدیع‌ترین صحنه‌ها بود. تقریبا تمامی چادرها یک روضه‌خوان داشتند. این چادرها با دایره‌ای از شنوندگان و منبر روضه‌خوان‌ در انتهای آن، در حالی که مصایب حسین را نقل می‌کرد، تابلویی قابل تحسین بود. در بخش‌های غم‌انگیز روزضه شنوندگان به شیوه‌ی خاص و خارق‌العاده‌ی ایرانی می‌گریستند و به نشانه‌ی اندوه به سر می‌زدند. من بین چادرها می‌گشتم و هر شب شاهد این منظره‌ی جالب بودم. واقعا معتقدم در این سه هفته بیش از تمامی شهوری که در ایران بوده‌ام، زبان فارسی آموختم. هر روز سران مردم به دیدن من می‌آمدند و خواهان اخبار و مشورت می‌شدند. به رغم گرمای هوا و تعفن باغ، هنگامی که ماجرا پایان یافت واقعا متاسف شدم. (ادوارد براون، ص ۱۵۸)
🔷 ره چنان رو که ره روان رفتند 🔸امتداد حکمت و فلسفه را می بایست ابتکاری هوشمندانه از سوی رهبر حکیم و فرزانه دانست که در حقیقت توصیفی هنرمندانه از مکتب فکری امام خمینی و انقلاب اسلامی است. چرا که انقلاب اسلامی و دست آوردهای جمهوری اسلامی نتیجه امتداد حکمت و فلسفه اسلامی از طریق فعال سازی فقاهت در عرصه عینیت است. 🔹 در طرح امام خمینی و شاگردان واقعی ایشان، حکمت و فقاهت، شریعت و معیشت، معنویت و عقلانیت، تمدن و فرهنگ در کنار هم و به عنوان یک تفکر واحد هماهنگ نظام مند ظهور پیدا کرد و طرحی برای تعالی و پیشرفت جامعه عرضه شد که مورد اقبال و توجه مردم و روشنفکران و مصلحان اجتماعی قرار گرفت. 🔸 امتداد حکمت و فلسفه الهی را نه در رنسانس فلسفی و یا تاسیس فلسفه جدید، بلکه در ادامه مسیر حرکت فکری امام خمینی جستجو کرد و به طور عمیق به همه مکتوبات فلسفی، عرفانی و فقهی و سیاسی ایشان مراجعه کرد. 🔸 اثار و مکتوبات امام خمینی همچون: ✔️شرح چهل حدیث ✔️مصباح الهدایه ✔️تفسیر سوره حمد ✔️شرح جنود عقل و جهل ✔️تقریرات فلسفه ✔️مناهج الاصول ✔️البیع ✔️اجتهاد و تقلید ✔️تحریرالوسیله ✔️صحیفه امام ✔️نامه های عرفانی امام به سید احمد و بستگان ✔️نامه امام خمینی به گورباچف و... هر کدام منبعی ارزشمند برای حرکت در مسیر امتداد حکمت و فلسفه الهی است. ره چنان رو که ره روان رفتند ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌پرسش گری آغاز و نهایت حکمت 🔹ابوالحسن‌علی‌بن‌عیسی، فقیه نام‌داری که در لحظه‌های پایانی بر بالین ابوریحان بیرونی بود، نوشته است: 🔸«آن‌گاه که نفس در سینۀ او به شماره افتاد، بر بالین او حاضر آمدم و در آن حال از من پرسشی فقهی پرسید. گفتم اکنون چه جای این پرسش است. گفت ای مرد کدام یک از این دو کار بهتر است، این مسئله را بدانم و بمیرم یا نادانسته از دنیا بروم؟ و من آن مسئله را بازگفتم و فرا گرفتم و از نزد وی بازگشتم. هنوز بخشی از راه را نپیموده بودم که شیون از خانۀ او برخاست.» ره چنان رو که ره روان رفتند ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌رنسانس فلسفی یا امتداد حکمت 🔹در ماجرای رویارویی با تمدن جدید غرب و علم مدرن در جهان اسلام و ایران جریانهای مختلفی شکل گرفت. برخی به تقلید مطلق و برخی به نفی مطلق روی آوردند. 🔸اما دو جریان به رویارویی فلسفی با تمدن غرب و علم مدرن روی آوردند. 🔹جریان اول کسانی هستند که به ناتوانی فلسفه اسلامی و ضرورت معتقد شدند و به تاسیس فلسفه های جدیدی روی آوردند که توان فهم مدرنیته و مناسبات انسان مدرن را داشته باشد. این جریان معتقد بود که متافیزیک، فلسفه سنتی و کلاسیک از زبان و روش متناسبی برای رویارویی فلسفی با دنیای مدرن برخوردار نیست و دوران آن به سر آمده است. از این رو با استفاده از تجربه فلسفی دنیای مدرن از بیکن تا هگل، مارکس و هایدگر، سعی در مهندسی معکوس داشتند و به رنسانس فلسفی و تاسیس فلسفه جدید ناظر به اجتماع و انسان انضمامی روی آوردند. ایده های "چپ اسلامی" و "فلسفه شدن" و "فلسفه حوالت محور" از جمله نحله های این جریان هستند. 🔸جریان دوم، جریانی است که رویارویی فلسفی با تمدن غرب و علم مدرن معتقد است اما بر این باور است که فلسفه اسلامی بخصوص حکمت متعالیه از ظرفیت و استعداد لازم برخوردار است و با استفاده از بنیانهای آن می تواند ادبیات لازم فلسفی را باز تولید کرد و به درک عمیق غرب و علم مدرن پرداخت. از این رو تلاش گسترده ای برای بازخوانی و باز تولید فلسفه اسلامی به خرج دادند و از دل حکمت متعالیه اثار ارزشمندی تولید کردند. این جریان علی رغم ادعام به ضرورت متافیزیک از توجه به جامعه، تاریخ و سیاست سخن می گویند و مبتنی بر جهانبینی توحیدی درصدد تولید مکتب و برنامه زندگی توحیدی هستند. 🔹 سید جمال الدین اسدآبادی، آیت الله شاه ابادی، امام خمینی، علامه طباطبایی، شهید مطهری، امام خامنه ای، ایت الله مصباح یزدی، آیت الله جوادی آملی و ... از جمله این افراد هستند. 🔸امام خامنه‌ای به صراحت می فرماید که رنسانس فلسفی لازم نیست بلکه خطرناک است بلکه به جای طرح عقیم رنسانس فلسفی باید به توجه کرد همانگونه که شهید والامقام مطهری حکیم چنین کرد. ✔️ره چنان رو که ره روان رفتند 🌹 ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌نقش فلسفه در فهم مسائل اجتماعی یکی از عناصر مهم در حکمرانی اجتماعی و خط مشی گذاری عمومی است. شناخت درست مسائل و درک جامع از همه ابعاد و لایه های مسائل نقش اساسی را در اجتماعی دارد و بدون آن امکان برنامه ریزی دقیق وجود ندارد. حل مسئله بدون فهم مسئله به یک تلقی هندسی و مکانیکی از واقعیت اجتماعی و روابط انسان می انجامد. تلقی مهندسی از انسان و جامع به تقلیل گرایی و ندیدن همه لایه ها و ابعاد می انجامد که نتیجه طبیعی آن تحریف واقعیت و عدم شناخت بیماری و مسئله است. فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه نقش اساسی در و توصیف جامع واقعیت می تواند داشته باشد تلقی مبتنی بر هستی شناسی و انسان شناسی هماهنگ و نظام مند. فلسفه گونه ای فهم وجودی ار هستی و واقعیت ارائه می دهد که نتیجه آن، هم افق شدن با هستی و درک همدلانه واقعیات است. فهم مسئله را باید جدی گرفت چرا که در واقع مجموع زندگی، مسیر حرکت برای فهم وجودی مسئله و مواجعه عاقلانه با وقایع و پدیده هاست. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌 گفتمان‌ فلسفی نوصدرایی آیت الله علی اکبر رشاد منتقدان‌ و منکران‌ فلسفه‌ی‌ اسلامی‌ از گروهها و گرایشهای‌ گوناگونی‌ تشکیل‌ می‌شوند، نص‌بسنده‌گان، اشعری‌ مسلکان، شهودگرایان، اصحاب‌ مکتب‌ تفکیک، تجربیان، علم‌پرستان، از جمله‌ی‌ آنانند که‌ هر یک‌ به‌ سیاقی‌ زبان‌ به‌ قدح‌ و جرح‌ فلسفه‌ی‌ اسلامی‌ گشوده‌اند، گروههای‌ یاد شده، گاه‌ معرفت‌ عقلی‌ را انکار کرده‌اند، گاه‌ اسلامیت‌ فلسفه، و گاه‌ کارایی‌ حکمت‌ اسلامی‌ را. تهمت‌ کافری‌ و طعنه‌ی‌ بیگانه‌ تباری، داغهای‌ سنتی‌یی‌ بودند که‌ هر از چندی‌ در مجامع‌ عالمانه‌ و عامیانه‌ از سوی‌ کسی‌ یا گروهی‌ بر پیشانی‌ سپید و ستبر حکمت‌ اسلامی‌ نهاده‌ می‌شد، و اکنون‌ تحت‌ تأثیر گرایشهای‌ تحصلی‌ یا فرامدرن، با عناوین‌ «ناکارآمدی‌ و اندراس» نغمه‌های‌ تازه‌تری‌ علیه‌ فلسفه‌ی‌ استوار و دیرپای‌ اسلامی‌ ساز شده‌ است. برغم‌ آنکه‌ عقلانیت‌ اسلامی‌ هنوز از غنی‌ترین‌ و استوارترین‌ جریانهای‌ فکری‌ جامعه‌ی‌ بشری‌ است،اما به‌ نظر نگارنده، حکمت‌ اسلامی‌ امروز نیازمند احیأ و تحول‌ اساسی‌ است‌ و این‌ احیاگری‌ و دگرگونسازی‌ باید دقیقاً‌ ناظر به‌ چالشهای‌ طرح‌ شده‌ از سوی‌ گرایشهای‌ نامبرده‌ و نیازهای‌ زمانه‌ صورت‌ بندد، خوشبختانه‌ چندی‌ است‌ این‌ تحول‌ فرخنده‌ فام‌ آغاز شده‌ است. گفتمان‌ فلسفی‌یی‌ که‌ از دهه‌ی‌ بیست‌ قرن‌ حاضر خورشیدی‌ (دهه‌ی‌ چهل‌ قرن‌ بیستم‌ میلادی) با علمداری‌ علامه‌ی‌ بزرگ‌ سید محمدحسین‌ طباطبایی‌ و قلمداری‌ شهید سترگ‌ استاد مرتضی‌ مطهری‌ و دیگر تلامیذ علامه‌ در ایران‌ آغاز گردید مطلع‌ این‌ دگرگونی‌ بود، هرچند عهد طفولیت‌ این‌ جنبش‌ حکمی‌ به‌ درازا کشید، اما چالشهای‌ تازه‌یی‌ که‌ طی‌ دهه‌ی‌ هفتاد شمسی‌ در حوزه‌های‌ شناختارپژوهی، هستی‌شناسی‌ و الهیات، در ایران‌ ظهور کرده‌ است، بستر بسیار مساعدی‌ را برای‌ بالیدن‌ و بارور شدن‌ این‌ نهال‌ جوان‌ فراهم‌ ساخته‌ است. ادامه ... http://rashad.ir/sadraei/ ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌تربیت عقلانی جامعه حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای : قوّه‌ی عاقله چیست؟ عقل چیست؟ عقل در ادبیّات اسلامی فقط آن دستگاهی نیست که محاسبات مادّی میکند برای ما؛ نه، اَلعَقلُ‌ ما عُبِدَ بِهِ‌ الرَّحمٰنُ‌ وَ اکتُسِبَ بِهِ الجَنان؛ عقل این است. اَلعَقلُ‌ یَهدی‌ وَ یُنجی؛ عقل این است. عقل باید بتواند انسانها را تعالی ببخشد. عقل در یک سطح، آن عاملی است که انسان را به مقام قُرب میرساند، به مقام توحید میرساند در یک سطح پایین‌تر، عقل آن چیزی است که انسان را به سبْک زندگی اسلامی میرساند؛ در یک سطح دیگر هم عقل آن چیزی است که ارتباطات مادّی زندگی دنیا را تنظیم میکند؛ همه‌ی اینها کار عقل است. عقل و قوّه‌ی عاقله آن قوّه‌ای است که بتواند همه‌ی اینها را دارا باشد؛ پس احتیاج به تربیت معنوی دارد. دانشجوها را تربیت معنوی کنید. اینها جوانند؛ جوان به‌طورطبیعی لطیف است، بالنّسبه پاکیزه است، قابل حرکت در جهت معنوی است؛ و این باید در دانشگاه تأمین بشود. لا یُستَعانُ‌ عَلَى‌ الدَّهرِ اِلّا بِالعَقل؛ زندگی بدون عقل که ممکن نیست. بنابراین جنبه‌ی تربیتیِ این قوّه‌ی عاقله بایستی قوی باشد. دانشگاه باید جوانهایی را تربیت کند که باایمان باشند، باشرف باشند، اهل اقدام باشند، تنبل نباشند، اهل تلاش باشند، دارای اعتمادبه‌نفس باشند، حق‌پذیر باشند، حق‌طلب باشند؛ اینها خصلتهای یک انسان والا است؛ اسلام این‌جور انسانی را میخواهد؛ این انسان است که اگر چنانچه به مدیریّت جامعه رسید، جامعه را میتواند به سمت صلاح و فلاح هدایت بکند. بیانات در دیدار جمعی از استادان، نخبگان و پژوهشگران دانشگاه‌ها ۱۳۹۷/۰۳/۲۰ ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌 حکمت و فقاهت دو بنیان تمدن نوین اسلامی 🔹تمدن نوین اسلامی، مهمترین مفهوم فکر معاصر اسلامی است که جرقه های اولیه آن را سید جمال الدین اسدآبادی در ذهنها زد و بعد از او مرحله به مرحله مشتعل شد و در نهایت توسط امام خمینی (ره) و شاگردان حکیم و فقیه ایشان به بلوغ رسید و در انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران وارد عرصه عینیت و تحقق شد و پس از ایشان نیز، امام خامنه ای به بسط و تعمیق این اندیشه پرداخت و ابعاد مختلف راهبردی و سیاستگذاری آن را بیان کرده اند. 🔸از مهمترین راهبردهای تحقق تمدن نوین اسلامی، توجه توأمان به حکمت متعالیه اسلامی و فقاهت جواهری است. این دو میراث علمی و تمدنی مسلمین ، ریشه در کتاب، سنت و عقل دارد و در پرتو مکتب اهلبیت(علهیم السلام) تکامل پیدا کرده است و در انقلاب اسلامی به هم رسیده اند و منبع انقلاب و نظام سازی اسلامی شده است. این دو دانش، تشکیل دهنده بنیانهای معرفتی و حقوقی تمدن نوین اسلامی است.در حقیقت این دو نقش اساسی در تمدن نوین را دارد که براساس آن و نظام اسلامی شکل می گیرد. 🔹در یک تحلیل عمیق از فرایند پیروزی انقلاب اسلامی و شکل گیری نظام ولایی مردم سالاری دینی روشن می شود که حکمت متعالیه و آراء و اندیشه های حکیمان و فیلسوفان مسلمان همچون امام خمینی، علامه طباطبایی، شهید مطهری، شهید بهشتی و برخی دیگر از رهبران و متفکران، بنیان فلسفی طرح جدید از مکتب اسلام را به وجود آورده است که علاوه بر مبارزه جدی با مکاتب و ایسم های غربی (لیبرالیسم و مارکسیسم) به تحلیل فلسفی حیات اجتماعی و فرایند تکاملی سعادت انسان در حیات دنیوی پرداخته است و دلهای مومنان و حقیقت جویان را به توحید و معارف اسلامی متمایل ساخته است. از مهمترین تولیدات معرفتی و بنیانی حکمت متعالیه در عرصه تمدن سازی این تولیدات است: 1. معرفت شناسی اسلامی، 2. هستی شناسی توحیدی، 3. چارچوب نظری تبیین جامعه فاضله نبوی، 4. چارچوب نظری ساختار ولایی حکومت 5. ترسیم نقش انسان به عنوان موجود مختار کنشگر جامعه ساز و آینده پرداز، 🔸پس از این مرحله، طرح جامعه اسلامی و مدینه فاضله تبیین شده است و مولفه ها و شاخصه های آن به جامعه عرضه شده است. طرحی که از یک سو ریشه در جهانبینی توحیدی و توحید عملی دارد و از سوی دیگر بر اصول معارف فقهی و دستگاه اجتهادی دانش فقه استوار است. 1. دستگاه فقاهت شیعی هم یک روش شناسی مستدل و مبرهن از فهم و استظهار معارف دینی و فرایند کشف احکام الهی ارائه داده است که جلوی التقاط و تحریف، غلو و تقصیر را می گیرد و تعادل و توازن در فهم و ادراک دینی را فراهم می سازد 2. و هم به تبیین احکام و برنامه زندگی، بایدها و نبایدها پرداخته است. برنامه ای که موجب امیدواری مردم برای تحقق جامعه اسلامی شد و آنها را به ولایت فقاهت و عدالت امیدوار ساخت. 3. تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی و تبیین ساختار جمهوری اسلامی از دیگر آثار حضور فعال فقاهت حکمی و اجتماعی اسلام در عرصه نظام سازی و جامعه پردازی است. 🔹امام خمینی (ره) با این دو زیر ساخت تمدنی، طرح تمدن نوین اسلامی را ترسیم کرد و ابعاد نظری آن را تبیین نمود. طرح ایشان از یک سو مبتنی بر مصباح الهدایه، شرح چهل حدیث و شرح حدیث جنود عقل و جهل، تفسیر سوره حمد و سرالصلاة و ... است و از سوی دیگر بر مناهج الاصول، البیع، الطهارة، اجتهاد و تقلید و تحریر الوسیله استوار است. این دو خط در کتاب صحیفه امام (متن بیانات، احکام و پیام های ایشان) به صورت در هم تنیده، منظومه ای و شبکه وار عرضه شده است. این جمع شبکه ای مبتنی بر منظومه روشی و دستگاه منسجم فقاهتی امام خمینی است که در عرفان، فلسفه، فقه، حدیث و سیاست او حضور جدی و اساسی دارد و نشان دهنده وجود این منظومه روشی و شبکه مفاهیم اسلامی مبتنی بر دستگاه عقلانیت اسلامی و اجتهاد عمیق دینی در اصول و فروع است. 📍تلاش برای افتراق وجدایی افکندن میان این دو زیرساخت و اساس تمدن نوین اسلامی، جفایی بزرگ به بشریت است. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
حکمت متعالیه و تأمین اتصال تمدنی 🔹یکی از زیرساخت های نظری توجه به اتصالها و انفصالها، پیوستگی ها و گسستگی هاست. در حقیقت حیات انسان در روابط و نسبت ها معنا می یابد و محور این روابط نیز حب و بغض است. حب و بغض نیز نتیجه معرفت و شناخت و احساس هم افقی و هم فکری و هم زبانی است. اگر هم افقی، هم فکری و هم زبانی شکل گرفت آرام آرام محبت و هم دلی و دلدادگی شکل می گیرد و مشارکت در کارها و هم شکلی و هم رنگی و هم افزایی را در پی خواهد داشت. نتیجه طبیعی این روند تولید قدرت و گسترش اقتدار جامعه است. اما اگر میان افق ها و نگاه ها و نگرش ها فاصله افتاد ، دلها از هم دور می شود و بذر جدایی و تنافر کاشتهمی شود. در این صورت دیگر مشارکت، هم شکلی و هم افزایی نخواهد بود بلکه تکثر، نشتت، گسستگی جای آن را خواهد گرفت. بر این اساس، تمدن محصول اتصال فکرها، نزدیکی افقها، پیوستگی دلها، هم افزایی در کارها و ایجاد قدرت جمعی و اقتدار ملی است. 🔸اتصال تمدنی، صرف اتصال هم زمانی جمعی از افراد جامعه برای کسب قدرت و منفعت و تولید ابزار و فن آوری نیست. توضیح اینکه برخی تصور می کنند که اگر افراد یک جامعه دارای اهداف مشترک و مشارکت در کارها و اقدامات باشند می توانند تولید «تمدن» کنند. از این رو، حکم به تأسیس دانش های نوین و ابزار و تکنولوژی های بدیع می کنند تا بتوانند در رقابت با سایر ملل، از مزیت نسبی کسب قدرت بهرمند شوند و دست برتر بازار رقابت «تمدن سازی» را داشته باشند. در حالی که این نگرش خام است و از افق تمدنی تهی است. نهایتا این نگرش به ساخت یک کشور مقتدر می انجامد. 🔹 اما آنچه منجر به تمدن سازی می شود، علاوه بر همبستگی و اتصال سیاسی و اجتماعی افراد یک جامعه، اتصال و پیوستگی با بشریت و انسان است. به تعبیر دیگر باید بتواند نشان دهد که او با دردها و مشکلات انسان آشناست و از دیرباز با این دردها ومشکلات دست وپنجه نرممی کند، باید نشان دهد که افقه های مشترک انسانی و پیوستگی فکری و هویتی با انسان امروز دارد، باید حلقه های وصل ارتباطی و اتصالی را بشناسد و بر معرفی و توسعه آنها تمرکز کند. به عبارت واضح تر، باید یک پیوستگی تاریخی با «انسان» و «انسانیت» و دغدغه های بشریت برقرار کند و خود را ادامه آن تاریخ مشترکِ متصل به همپیوسته روایت کند تا بتواند از «تمدن» سخن بگوید. 🔸حکمت و فلسفه می تواند این نقش مهم را برعهده بگیرد تا با کشف عناصر مشترک انسانی، روایتی جدید از تاریخ بشر و میراث علمی و فرهنگی بشریت ارائه دهد به نحوی که نوع انسانها گمشده خود را در آن روایت جستجو کنند. حکمت متعالیه و فلسفه الهی با تأکید بر و حاکمیت خیر بر نظام خلقت و اذعان به سنت ها و قوانین الهی بر جهان و همچنین ارائه روایتی منسجم و هماهنگ از تاریخ انبیاء و حکما و مصلحان اجتماعی، می تواند چنین نقش بزرگی را ایفا کند. 🔹حکمت متعالیه بر خلاف فلسفه های اصالت ماهیتی و اصالت تقابل و تضاد «دیالکتیک» که بر تغایر و تضاد و تنافر استوارند، بر «اصالت وجود» و «تشکیک وجود» و «حرکت جوهری» مبتنی است از این طریق، پیوستگی، تکامل و پویایی نظام خلقت، و حیات اجتماعی انسان را نشان می دهد به نحوی که همه موجودات این جهان، همچون کاروان متصل در حال حرکت و تکاملند. 🔸حکمت متعالیه علاوه بر توجه به تفاوت ها، تغایرها و تضادها، هیچ گاه آنها را اصل و اساس قرار نمی دهد بلکه همه آنها را عارض بر نظام هستی روایت می کند که در صیرورت و شدن دائمی قرار دارند و تحت حاکمیت هدایت الهی و ولایت خلیفه الهی ظرفیت حرکت تکاملی به سوی توحید را دارند. 🔹در این روایت، همه انبیاء و اولیای خدا، نقش آفرینان اصلی حیات بشریت هستند و به واسطه حضور دائمی و متصل آنها، حقیقت، جاری و ساری است و باطل همچون کف آبی نمود دارد و خودی نشان می دهد و به جنگ با جبهه حق می پردازد، اما همواره باطل محکوم به شکست در برابر جبهه حق بوده و است و سرنوشت محتوم آن، هضم بهره های حقیقی آنها در رودخانه جاری هستی و دفع بدی ها و نواقص آن است. آنچه بشریت را از حیث علم، فرهنگ و ابزار بهجلو آورده ، جهل و شیطان و طاغوت نیست. بلکه محصول هدایت الهی و کاربست عقل در مسیر فطرت حقیقت طلب انسان بوده است که در محدوده هایی از زمان، مورد سوء استفاده ظواغیت قرار گرفته و فرهنگ حاکم بر آنها را نیز طاغوتی کرده است. از این رو به یک مواجهه و رویارویی فلسفی - تمدنی نیازمندیم تا به فهم توحیدی و حکیمانه از عالَم و آدم بپردازد و بر آن اساس به هضم اجتهادی و استحاله حکیمانه دست آوردهای تمدن مادی و طاغوتی قیام کند. به نحوی که روح شرک و الحاد را بزداید و روح توحید و تعالی را در آنها بدمد. همچنانکه قرآنکریم و نبی مکرم اسلام (ص)، روح توحید را در مناسبات و معادلات اجتماعی شرک آلود جامعه جاهلی حجاز دمیدند. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌مدرسه فلسفی حوزه علمیه قم بخش اول: 🔹مدرسه فلسفی معاصر قم همزمان با تأسیس حوزه علمیه قم توسط آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری شکل گرفت. این مدرسه فلسفی با حضور حکیم متأله میرزا علی اکبر حکمی یزدی، آیت الله رفیعی قزوینی و آیت الله میرزا جوادآقا ملکی تبریزی در قم آغاز شد و به تدریج رشد کرد. 🔹پس از مدتی با هجرت آیت الله محمد علی شاه آبادی به قم این مدرسه تقویت شد و برخی از طلاب بر درس ایشان حاضر می شدند که مهمترین آنها، حضرت امام خمینی بودند که در نبود آنها، این مدرسه را ادامه و توسعه دادند و جمعی از طلاب فاضل در درس محدود فلسفی ایشان شرکت می کنند و البته عموم طلاب و حتی بازاریان قم از درس اخلاق عمومی ایشان در مدرسه فیضیه بهره می بردند. 🔸در حقیقت ریاست مدرسه فلسفه قم را امام خمینی عهده دار شدند و به طوری که ایشان ممتحن علوم معقول و مرجع این علوم در حوزه علمیه قم معرفی می شدند. 🔸در واقع این جریان فلسفی در ادامه مدرسه فلسفی تهران و در ادامه حکمت متعالیه و عرفان نظری تکون یافت. مهمترین ویژگی های این جریان فلسفی از این قرار است: 1. توجه کامل به ابعاد مختلف حکمت متعالیه و جمع آن با عرفان نظری و عرفان عملی؛ 2. اهتمام ویژه به دو بحث توحید و نفس؛ 3. مهمترین دغدغه این جریان، تبیین حکمی و عرفانی معارف اسلامی و تربیت نفوس مستعده در مسیر اسفار اربعه است. 4. انتخاب طلاب فاضل و مستعد و پرهیز از عمومی سازی درس فلسفه و بخصوص عرفان؛ 5. توجه به وضعیت اجتماعی و سیاسی و ارائه تحلیل فلسفی - عرفانی از برخی وقایع و مشکلات جامعه اسلامی و ارائه طرح ها و پیشنهادهایی جهت رفع انها؛ 6. اهتمام به فقه و کسب اجتهاد در علوم نقلی و فهم دقیق متون دینی. 🔹با ورود آیت الله بروجردی در سال 1323 شمسی و همچنین هجرت علامه طباطبایی در سال 1325 از تبریز به قم. امام خمینی درس فلسفه و عرفان خود را تعطیل به فقه و اصول پرداخت هر چند در لابلای اصول، از بیان برخی تدقیقات فلسفی ابا نداشت اما هم و غم جدی ایشان فقه و اصول شد و ریاست مدرسه فلسفی قم به علامه طباطبایی منتقل شد. 🔸با حضور علامه طباطبایی و مرجعیت ایشان در علوم عقلی، دوران جدیدی در مدرسه فلسفی قم آغاز شد. ادامه دارد .... ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
کار خطرناک فرهنگستان آیت الله العظمی امام خامنه ای ❇️ بیانات بسیار مهم و تذکرات جدی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای به حجت‌الاسلام میرباقری و اعضای دفتر قم در ۱۳۸۹/۴/۱۴ : ❗️در آموزش‌های بنیانی با طلبه ها سر و کار دارد، دست زدن به پایه های اساسی است، می‌کنید؟ ❗️چه در زمینه‌ی منطق، چه در زمینه‌ی اصول، چه حتی گاهی در زمینه‌ی نحو و ادبیات. ❗️یک وقت آدم می‌بیند که به یک پایه‌ای دست می‌زنند و یک چیزی کنارش درست می کند این پایه‌ها طاقت نمی آورد و سقف می‌آید پایین. یعنی خیلی باید به این داشت. ❗️چون پایه‌ها هم در طول سال‌های متمادی و با تراکم اذهان بسیار برجسته و پیچیده و والا به وجود آمده. 🔆یعنی واقعاً "" را هیچ نمی شود دست کم گرفت، 🔆یا فرض کنید "" را 🔆یا مثلاً فرض کنید در زمینه مسائل عقلی منطق "" را 🔆یا "" را 🔆یا "" را. 🔆اینها بودند 🔆آنی هم که الان دست ماست این محصول و این کار متراکم و در هم تنیده مجموعه‌ی این هاست. ❗️اگر چنانچه بنا کنیم این پایه ها را کردند یک وقتی می‌بینیم که نتوانستیم آن پایه‌ی مناسب محکم را کنارش درست کنیم آن وقت سقف می‌آید پایین؛ یعنی به این باید بشود! ❗️دو سه سال قبل از این، بعضی از این نوشته ها را (که نمی دانم مربوط به منطق بود یا چی بود) آوردند پیش من، به نظرم این معنا آمد و منتظر بودم یک وقتی با جنابعالی ملاقات بشود و این را عرض بکنم. خیلی خوب، حالا غرض همین؛ مهم است؛ این که این را بکنید. منشور حوزه و روحانیت ج۵ ص۶ و۷. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌امتداد حکمت در نقش "طلب فرهنگ" دکتر رضا داوری اردکانی: «علم زمان ما کارها و راه انجام دادن آنها را می شناسد ولی برای آن‌که بدانیم چه کارها باید کرد و چه نباید کرد و هر کار را کی و کجا باید انجام داد خرد و فرهنگ خاص لازم است. این خرد و فرهنگ را باید به جدّ طلبید و طلب آن برعهده همه کسانی است که به آینده کشورشان می اندیشند و پیداست که در این میان اهل دانش و معرفت و حکمت و ادب و سیاستمداران دلبسته به مصالح کشور، وظیفه اصلی را برعهده دارند و آنها باید چراغ افسرده فرهنگ را برافروزند و روشن نگاه دارند.  اگر این خرد و فرهنگ نباشد، از علم و سواد و اطلاعات، سودی که باید عاید نمی شود و چه بسا که بعضی داشته ها مصروف بیهوده کاری شود. نیاز اصلی ما، نیاز به فرهنگ راهنما و صورتبخش و هماهنگ کننده است.» ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌امتداد حکمت در نقش رویارویی نظری با اشعری گری و اخباری گری بخش اول: 🔹 یکی از بزرگترین موانع پیشرفت و توسعه جامعه اسلامی تفکرات اشعری گری و تلقی های اخباری گری است که به سکون جامعه و سکوت در برابر امر جدید و ستیز با نظم جدید دعوت می کند که نتیجه خارجی آن ناامیدی و هضم در دنیای جدید بر اساس قاعده جواز خوردن مردار در دوران گذار و شرایط اضطرار است. 🔸 به طور قطع و یقین هیچ خطری برای جامعه و سیاست بالاتر از سیطره اشعری گری و اخباری گری نیست. این خطر وقتی بیشتر می شود که از یک سو برای آن فلسفه ای دست و پا شود و صورت شبه منطقی و شبه علمی به خود بگیرد و از دیگر سو، با نفاق خود را چهره ای معقول و اهل تفاهم نشان دهد و مکنونات قلبی و تحجر درونی را پنهان کند و قیافه حکمت و فقاهت به خود بگیرد. در این صورت، مسئله بسیار پیچیده می شود و عموم اهل جامعه و حتی اهل علم و عمل را اقناع می کند. و از این هم خطرناکتر وقتی است که با قدرت و اهل سیاست همنشین شود و در آنها نفوذ کند و با قدرت رسانه ای سنتی و مدرن، سعی در انتشار تدریجی تلقی های خود به افکار عمومی باشد که در این صورت با درورزدن نهاد علم قدرت و پشتوانه مردمی برای خود ایجاد کند. قدرتی که می تواند در آینده منشأ تحولات بزرگی باشد. 🔹خطر اصلی اشعری گری و اخباری گری، تخریب بنیانهای حکمی و فقاهتی جامعه و تضعیف زیرساخت های فرهنگ، ادب، شعر و هنر است. چرا که هرجامعه پویا و پایداری بر نوع خاصی از حکمت و عقلانیت و همچنین دستگاهی از منطق فقاهت(اصول فقه) و ساخت فقهی، حقوقی و هنجاری استوار است که در جان مردم رسوخ یافته و فرهنگ و هنر متناسب با خود را ساخته است و به تبع آن، نظم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را پدید آورده است. بر این اساس قوام هر جامعه ای به فرهنگ، حکمت و فقاهت آن جامعه است. هر جامعه ای بواسطه و تاریخی که از طریق دانش، هنر و ادب دارای هویت و شخصیت مستقل است و از سایر جوامع متمایز می شود و همین اتصال فرهنگی و تاریخی برآمده از علوم، هنر و ادب، بزرگترین حصن و دژ اجتماعی دربرابر تهاجم نرم و سخت دشمن خارجی است. 🔸اشعری گری و اخباری گری با تعطیل کردن عقل و تقلیل گرایی معرفتی و اصرار بر ایمان گرایی شخصی و نقلی، راه را بر تأملات عقلی و نظری فقاهت و اجتهاد می بندد و با نفی حجیت میراث فقهی و منطق اصولی، از ساخت فقه و اصول دیگری سخن به میان می آورد سخنی که هیچ گاه به عمل صحیح نمی انجامد بلکه التقاطی از مکاتب شرقی و غربی را در پوششی از دغدغه خلوص و ادعای تکامل در پی دارد. در واقع اشهری گری و اخباری گری بر طبل وتاریخی می کوبد و به بهانه های مختلف و تعصبات متنوع به تحریم و حذف عناصر هویتی و فرهنگی جامعه اسلامی می پردازند. یک روز فلسفه و منطق را، روز دیگر شعر و ادب را، برخی سعدی، حافظ و مولانا را، گروهی علم اصول فقه و منطق فقاهت را. گاه قرآن را دایره فهم خارج می کنند و خواب را جایگزین آن می کنند، گاه روایات و احادیث صحیح را با اسرائلیات و غلویات در می آمیزند و به رؤیاپردازی و تاریخ سازی و قهرمان سازی از خود می پردازند و گاه تکنولوژی غربی را آرمان بشر قلمداد می کنند و از ساخت فلسفه و فقهی جدید برای دست یابی به تکنولوژی و ابزارِ سرپرستی احتماع سخن می گویند. 🔹براساس این تحلیل آینده پژوهانه، یکی از بزرگترین اقدامات لازم برای حفاظت از فرهنگ جامعه و بخصوص "جامعه مبتنی بر اندیشه حکمت و فقاهت"، این است که باید در برابر این خطر بزرگ ایستد و ازبنیانهای حکمی و فقاهتی فرهنگ و ادب، هنر و شعر و سنتهای اجتماعی پاسبانی کرد. و به افشای بنیان های فکری غلط و آثار مخرب بلند مدت اشعری گری و اخباری گری پرداخت. سکوت و انفعال در برابر این جریان به هر بهانه ای همچون وحدت جبهه ای شاید در کوتاه مدت ثمرات مقطعی داشته باشد اما در بلندمدت چنین نخواهد بود بلکه به بی بنیان کردن جامعه و فروریختن سقف ساختمان فرهنگ، اجتماع، اقتصاد و سیاست می انجامد. 🔸آن دانشی که می تواند در برابر این موج تخریبی ویران گر، بایستد و از حریم منطق فقاهت، دانش فقه و بنیانهای فرهنگ و جامعه پاسداری و دفاع کند حکمت و عقلانیت است. حکمت و عقلانیت برآمده از همه معارف دینی (قرآن و سنت) و برآمده از تأملات، دقت نظرها و تجربه های صحیح متکلمان، فقیهان، محدثان، حکیمان، عارفان، مفسران و مورخان مسلمان. عقلانیتی که توسط امام خمینی (ره) و متفکران اصیل انقلاب اسلامی صورت بندی به روز و جدیدی یافته است و در آثار این متفکران به طور مبسوط تبیین شده است. ادامه دارد .... ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌امتداد حکمت در نقش رویارویی نظری با اشعری گری و اخباری گری بخش دوم: 🔹 یکی از اقدامات بسیار مهم متفکران معاصر مسلمان همچون امام خمینی، امام خامنه ای، علامه طباطبایی، شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح،آیت الله مصباح یزدی، آیت الله جوادی آملی و علامه جعفری، مقابله با جریان اخباری گری و اشعری گری بوده است. این مقابله و مبارزه عمیق و طولانی مدت با تفکرات اخباری و اشعری و همچنین ترسیم صحیح عقلانیت اسلامی و دفاع از زیرساخت های فقاهت و فرهنگ اسلامی و ایرانی، نقش بسیار مهمی در اققبال عمومی همه اقشار اجتماع و همراهی مردم با امام خمینی و نقش آفرینی در انقلاب اسلامی و ساخت نظام جمهوری اسلامی ایران بود. 🔸از آنجا که علت بقای هر انقلابی، همان علت حدوث و ایجاد است؛ ضروری است که از بنیانهای حکمت، فقاهت و فرهنگ حفاظت وپاسداری شود و مانع تحریف و تخریب آن و نفوذ تفکرات اشعری گری و اخباری گری در برنامه ریزی و سیاستگذاری جامعه اسلامی شد. نفوذ اشعری گری و اخباری گری در لباس انقلابی گری و تکامل حکمت و فقاهت، خطر بزرگی برای جامعه و نظام اسلامی است. البته این به معنای حذف آنها و برخورد فیزیکی و امنیتی با آنها نیست چرا که با اندیشه و تفکر نمی توان پلیسی و امنیتی مواجه شد بلکه باید هوشیار بود و خطرات آن را به درستی شناخت و برای مواجهه و استفاده هوشمندانه از آنها برنامه داشت. برنامه ای که بتواند آنها را کنترل و مدیریت کند و در عین حال از برخی نقطه نظرات مثبت و آسیب شناسی های برآمده از فکر و اندیشه استقبال کرد و براساس آن تمهیداتی برای اصلاح فراهم کرد. 🔹سخن آخر اینکه، در این صحنه و میدان جدال علمی و نظری که امتداد اجتماعی و سیاسی دارد، حکمت و فلسفه الهی و عقلانیت انقلابی برآمده از آثار متفکران انقلاب اسلامی، رسالتی بزرگ و مهم دارد و در ادامه همان حرکت رو به جلوی متفکران و رهبران انقلاب اسلامی، باید اقدامات مهمی را انجام دارد که بر ازمهمترین آنها این قرار است: 📌رسالت حکمت در مقابله با اشعری گری و اخباری گری 📎1. حکمت و عقلانیت می بایست با ترسیم صحیح مبادی و مبانی معرفت شناسی، خلأها و خطاهای معرفت شناسی اشعری گری و اخباری گری را نشان دهد و از مغالطات آنها پرده بردارد. 📎2. پاسخ به شبهات اشعریان و اخباریان در باب ماهیت حکمت و فقاهت و آشکار سازی سوء برداشت ها و سطحی نگری های آنها که نوعا محصول عدم تحصیل صحیح علوم و معارف و عجله در نوآوری و علاقه به تأسیس علم و موسس بودن است. 📎3. یکی از دغدغه اشعریان و اخباریان، دغدغه خلوص و استناد به روایات و احادیث نقلی است. از این رو، بر جریان حکمت و فقاهت فرض است تا به مستندات روایی و نقلی اصول و پایه های خود اهتمام بیشتری داشته باشند و آثاری را با مرکزیت روایات و احادیث تدوین کنند که به صراحت نشان دهد که بنیانهای حکمت و اصول فقه (به مثابه منطق فقاهت) در قرآن و حدیث است و از این آبشخور فیاض الهی سیراب شده و می شود. 📎 4. مهمترین دلیل گرایش مردم و اهل جامعه به جریان اشعری گری و اخباری گری، شعارهای جذاب و وسوسه انگیز ناظر به زندگی، ایمان و سعادت است. این جریانها اینچنین به جامعه القا می کنند که حکمت و فقاهت اموری خارج از دایره حجیت و محصول عقل انتزاعی اندیش و غیر ناظر به زندگی، ایمان و سعادت مردم است. از این رو با سوء استفاده از اصطلاح خود را جریان ناظر به عینیت و زندگی معرفی می کنند و تمام جریان حکمت و فقاهت را منقطع از عینیت و زندگی اجتماعی و سرپرستی جامعه معرفی می کنند. به این جهت لازم است تا اهل حکمت و فقاهت به مقوله امتداد اجتماعی توجه بیشتری داشته باشند و الگوهای سیاستگذاری و مدیریتی جامعه را به زبان قوم و اهل علم و دانش عرضه کنند. "عملیاتی سازی مفاهیم اسلامی" بزرگترین رسالتی است که امروز بر دوش حکیمان و فقیهان انقلاب اسلامی است که فقط بر اساس بنیانهای همین حکمت و فقاهت اسلامی موجود قابل تحقق است. 📎 5. فهم عمیق فرهنگ و جامعه امروز و مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی حاکم بر جهان و تلاش برای ارائه توصیف و روایت حکمی و فقاهتی از آن (غربشناسی/ تجددشناسی) از دیگر عرصه ها و میدان های حضور حکمت و فقاهت و کنار زدن اشعری گری و اخباری گری است. 📎 حضور سازنده در اجتماع و برقراری ارتباط وثیق و صمیمی با عموم مردم و بخصوص اهل علم و هنر و هیئات مذهبی، از دیگر رسالت های مهم حکیمان و فقیهان انقلاب اسلامی است. غفلت از مردم از یک سو موجب دوری از مسائل اصیل و جاری در میدان و زندگی می شود و قدرت گفتگو را پایین می آورد از سوی دیگر مروجان اشعریگری و اخباری گری از طریق منبر و رسانه، افکار عمومی را مدیریت می کنند و با سطحی سازی مردم و بدبین کردن آنها نسبت به حکمت و فقاهت، اندیشه ها و تفکرات خود را جایگزین می کنند. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121