eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
978 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • 💠 حلقه‌ی‌ ازدواج 💍 🔰حلقه ی ازدواج من هزار تومن💵 قیمتش بود. ابراهیم به من گفت: من ح
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • ❗️ ، از همان ابتدا سعی می‌کند دانش آموزان را با راه و روش و افکار امام خمینی(ره) آشنا کند👌 و همین می‌شود که از ساواک کارت قرمز می‌گیرد♨️. حضور سیاسی و انقلابی روز به روز پر رنگ‌تر می‌شود✌️ تا جایی که برای اولین بار در ایران، مجسمه شاه توسط او در شهرضا پایین کشیده می‌شود و همین جسارت‌ها و رشادت‌ها، حکم اعدامش را هم روی میز ساواک می‌گذارد😱. مادر از فعالیت‌های دوران انقلاب و جسارت و نترس بودن بی حد و حسابش تعریف می‌کند و می‌گوید: «نزدیک انقلاب که شد، درس و مدرسه را گذاشت کنار؛ گفت فقط امام! جانش بود و حضرت امام...!🙂👌 می‌رفت زیرزمین، موزاییک ها را برمی‌داشت و اعلامیه‌های امام را آنجا پنهان می‌کرد🙊. رویش هم خاک می‌ریخت که پیدا نباشد. البته پدرش خیلی موافق این کارهایش نبود و می‌گفت اگر ساواک اینها را پیدا کند، بیچاره‌ات می‌کند🙁! هم فقط در جواب شان می‌گفت: شما نگران من نباشید.»😊😉 :مادرشهید ❤️ 🌱🌈🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
👌فوری و مهم باسلام وادب واحترام امشب پنجشنبه ساعت ۸شب ازشبکه ۳ سیما مستندی پخش میشودکه در محضر حکیم ایران زمین، امام خامنه ای (حفظه الله) جواب خیلی ازشبهات و سوالات جامعه داده خواهد شد لطفا اطلاع رسانی فرماییدتا ملت شریف ایران حتما ببینند http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
💠 لیست شرکت کنندگان در 💠 💠چله صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانے 🔷➖🔷 ۱- دلتنگ شهید همتم ۲_خانم سیاهکویے ۳-خانم باران ۴_خانم بهرامے ۵-خانم موسوی ۶-خانم اقیان ۷-خانم حکانے ۸-خانم حداد ۹-خانم فاطیما ۱۰-خانم ایمانی ۱۱-خانم یاامام رضا ۱۲-خانم مامان امیرعلی ۱۳-خانم قادری ۱۴- خانم ملک احمدی ۱۵-خانم سیده فاطمه حسینی ۱۶-خانم ترنم زندگے ۱۷-خانم سعادتپور ۱۸-خانم زهراکریمے ۱۹-عبدالزهرا ۲۰-خانم نیکنام ۲۱-خانم یا فاطمه الزهرا ۲۲- ۲۳- ۲۴- ۲۵- ۲۶- ۲۷- ۲۸- ۲۹_ ۳۰- ۳۱- ۳۲- ۳۳- ۳۴‌- ۳۵- ۳۶- ۳۷- ۳۸- ۳۹- ۴۰- 🔷➖🔷 🔲این لیست جهت اطلاع اعضا، از تعداد شرکت کنندگان میباشد👌 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🚨توجه🚨➖🚨توجه🚨 صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانے برای ثبت نام خانومها و آقایون به این آی دی مراجعه کنید👇👇👇👇 @deltange_hemmat50 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • #معلمےکه_از_ساواک_کارت_قرمز_گرفت❗️ #حاجی، از همان ابتدا سعی می‌کند دانش آموزان را
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • عصباني بود ... سرباز بود و مسئول آش‌پزخانه كرده بودندش.😐 ماه رمضان آمده بود و او گفته بود هركس بخواهد روزه بگيرد، سحري به‌ش مي‌رساند.🙂 ولي يك هفته نشده، خبر سحري دادن‌ها به گوش سرلشكر ناجي رسيده بود. او هم سرضرب خودش را رسانده بود و دستور داده بود همه‌ي سربازها به خط شوند😕 و بعد، يكي يك ليوان آب به خوردشان داده بود😤 كه «سربازها را چه به روزه گرفتن و حالا بعد از بيست و چهار ساعت بازداشت، برگشته بود آشپزخانه با چند نفر ديگر، كف آشپزخانه را تميز شستند و با روغن موزاييك‌ها را برق انداختند و منتظر شدند ،🙊 براي اولين بار خدا خدا مي‌كردند سرلشكر ناجي سر برسد ناجي در درگاهِ آش‌پزخانه ايستاد. نگاه مشكوكي به اطراف كرد و وارد شد. ولي اولين قدم را كه گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان كشيده شده بود كه كارش به بيمارستان كشيد ...!😂👌 پاي سرلشكر شكسته بود و مي‌بايست چند صباحي توي بيمارستان بماند😏 ؛ تا آخر ماه رمضان، بچه‌ها با خيال راحت روزه گرفتند....🙂😂 ❤️ 🌱🌈🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • #کلامی_از_بهشــت✨ هر موقع در مناطقِ ‌جنگی راھ گم کردید نگاھ‌ کنید آتش‌ دشمن♨️ ک
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • ابراهیمی که با چشم بسته راه میرفت و ما دخترها از تقوای چشمش😌 حرف میزدیم ،کارش به جایی کشید که از زنش شنید"تو از طریق همین چشمات شهید میشی"😢 گفت:"چرا؟" گفتم:"خدا به این چشم ها هم کمال داده هم جمال."😊 چشم های زیبایی داشت.خودش هم میدانست.شاید به خاطر همین بود هیچ وقت نمی گذاشت آرام بماند😇.یا سرخ از اشک و دعا و توبه بود یا سرخ از خستگی روزها جنگیدن و نخوابیدن.👌 ❤️ 🌱🌈🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • #به_مجنون_گفتم_زنده_بمان ابراهیمی که با چشم بسته راه میرفت و ما دخترها از تقوای چش
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • و يونس در تاريكي به نماز ايستاده‌اند. گروهبان، سـيني غـذا و آب را كنارشان ميگذارد و با حسرت نگاهشان ميكند🙁. يك لحظه به ياد مرخصي ميافتد. ميتوانست اين لحظات ماه رمضان را در كنار خانواده و در راحتي و آسايش سپري كند👌. او روزه گرفتن در محلة دلنشين خودشان، نمازهاي جماعـت مسـجد محل و افطاري در ايوان باصفاي خانه🙂 ـ آن هم در كنار كربلايي و ننه نصرت را خيلي دوست داشت☺️، اما گروهبان خـوب مـيدانسـت كـه روزهـاي سـخت و طاقت‌فرساي بازداشتگاه و در کنار بقیه سربازها براي او لذت‌بخشتر از هر چيز ديگري است.🌹 🌱🌈🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
2243004820.mp3
7.42M
🎼] 🎵   ●━━━━━━─────── ⇆ㅤㅤㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷ ...!🎼 🕌 _رڪــعــت هـــشــتـــمـــ‌‌ ...💛 🎤 پیشنهاددانلود.😍😍 •|ʝσiη✨|•🍒🌿 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 #هر_روز_با_شهدا_٦۱ #بوى_بدن_كباب_شده! 🌷هر وقت مى خواهيم با سيد برويم توى شهر قدمى بزنيم، يکى، دو
🌷 ٦۲ .... 🌷از صفحه اول شناسنامه اش یه کپی گرفت، بعد ١٣٤٩ رو کرد ١٣٣٩، می خواست دوباره از روش کپی بگیره که باباش از دور پیداش شد. 🌷پرسید: دارى چیکار می کنی؟ جواب داد: اومدم برا ثبت نام کپی بگیرم. اما نگفت واسه چه ثبت نامی! 🌷توی مجلس سوم، صاحب عکاسی به باباش گفت: محمد تقی از شناسنامه اش چندبار کپی گرفت، شما نمی دونید برای چی مى خواست؟ 🌷و باباش تازه متوجه شده بود ثبت نامی که پسرش اون روز جلوی درب عکاسی بهش گفت، کاروان کربلا بوده و باباش حالا به این نتیجه رسید که نباید برای نرفتنش به جبهه مانع تراشی می کرد. چون پسرش گلچین شده بود. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 #هر_روز_با_شهدا_٦۲ #ثبت_نام_در_كاروان_كربلا .... 🌷از صفحه اول شناسنامه اش یه کپی گرفت، بعد ١٣٤٩
🌷 ٦۳ ١٣_ساله_ها! 🌷با عصبانيت فرياد زدم: اين بچه رو كى آورده اينجا! مرد ميانسالى براى وساطت آمد: بَرش نگردونيد. اين بچه حالا كه اومده، من خودم ازش مراقبت مى كنم. 🌷گفتم: نميشه پدر جان، اگه اين بچه شهيد بشه، فردا پدر و مادرش مشكل درست مى كنن، مردم بدبين مى شن. 🌷گفت: پدر اين بچه منم!! خواهش مى كنم بذاريد بمونه. سيزده سالشه اما به اندازه يه مرد پنجاه ساله قدرت داره! http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨☁️ 12 ☁️✨ 📣فایل تصویری 🔳موضوع: تقوا چیه؟ ➿حجم: 250 kb ⏰زمان: 1:04 👇👇 🌙🍂🌙🍂 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • #خاطرات‌شهیدهمت‌ماه‌رمضان #ابراهيم و يونس در تاريكي به نماز ايستاده‌اند. گروهبان،
. ‍ من همٺ هستم، اما فرمانده لشڪر نیستم . بهترین عكسم شاید همان تصویری باشد كه از شهید محمد ابراهیم همت و لبخندش به ثبت رساندم. من وصف شهید همت را خیلی شنیده بودم. خیلی دوست داشتم از نزدیك ایشان را ببینم. بعد از عملیات والفجر ۴ در پنجوین عراق كارت تردد گرفتم و با هماهنگی با وزارت ارشاد به منطقه رفتم. وقتی به پنجوین رفتم و متوجه شدم همت فرمانده لشكر ۲۷ محمدرسول‌الله(ص) است. از عمو حسن خواستم به من كمك كند تا همت را ببینم. گفت تو لباس نظامی نداری؟ باید لباس رزمی بپوشی. برای همین یك دست لباس نظامی به من داد. به من گفت برای دیدن همت هم باید صبر كنی تا فرصتی مغتنم پیش آید. مدتی گذشت. یك بار داشتم عكاسی می‌كردم كه متوجه شدم یك نفر كنار منبع آب وضو می‌گیرد و دو نفر هم كنارش ایستاده‌اند. جلو رفتم و سؤال كردم ببخشید آقای همت را می‌خواهم ببینم. گفت من همت هستم، اما فرمانده لشكر نیستم. من هم باور كردم و برگشتم. حین بازگشت یكی صدایم كرد و گفت بیا ایشان خود همت هستند. من برگشتم و به ایشان گفتم حاج آقا من دوست داشتم شما را زیارت كنم. شهید همت گفت همه این بچه‌ها از این رزمنده ۱۴ ساله گرفته تا آن رزمنده ۸۵ ساله همه آنها هستند و من از اینها درس می‌گیرم. اینها بچه‌های نازنینی هستند كه من در كنار آنها خیلی چیزها یاد می‌گیرم. بعد همین طور كه داشت برای رزمنده‌ها حرف می‌زد و تشكر می‌كرد و دست روی سینه‌اش گذاشت من همان لحظه از ایشان عكس گرفتم. عكسی كه بسیار معروف شد و مورد استفاده قرار گرفت. به عبارتی این عكس‌ها می‌سازند. راوی: اباصلت بیات http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🚨توجه🚨➖🚨توجه🚨 صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانے برای ثبت نام خانومها و آقایون به این آی دی مراجعه کنید👇👇👇👇 @deltange_hemmat50 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 #هر_روز_با_شهدا_٦۳ #قدرت_١٣_ساله_ها! 🌷با عصبانيت فرياد زدم: اين بچه رو كى آورده اينجا! مرد ميانس
🌷 ۶۴ ! 🌷صحبت از شهادت و جدایی بود و اینکه بعضی جنازه‌ها زیر آتش می‌مانند و یا به نحوی شهید می‌شوند که قابل شناسایی نیستند. هر کس از خود نشانه‌ای می‌داد تا شناسایی جنازه ممکن باشد. یکی می‌گفت: «دست راست من این انگشتری است.» دیگری می‌گفت: «من تسبیحم را دور گردنم می‌اندازم.» 🌷نشانه‌ای که یکی از بچه‌ها داد برای ما بسیار جالب بود. او می‌گفت: «من در خواب خُر و پُف می‌کنم، پس اگر شهیدی را دیدید که خُر و پُف می‌کند، شک نکنید که خودم هست.» http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 #هر_روز_با_شهدا_۶۴ #خر_و_پف_شهید! 🌷صحبت از شهادت و جدایی بود و اینکه بعضی جنازه‌ها زیر آتش می‌ما
🌷 ۶۵ ! 🌷يک روز استاد توى کلاس درس گفت: تمام عضله هاى بدن از مغز دستور مى گيرند. اگر ارتباط مغز با اعضاى بدن قطع شود، حرکت و فعاليت آنها مختل مى شود و اگر هم واکنش داشته باشند، غير ارادى و نامنظم است. 🌷يکى از دانشجويان که سن بيشترى نسبت به بقيه داشت و همواره خاموش بود، بلند شد و گفت: ببخشيد استاد! وقتى ترکشِ توپ سرِ رفيقِ من را از زير چشم هايش برد، زبانش تا يک دقيقه الله اکبر مى گفت! http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 #هر_روز_با_شهدا_۶۵ #وقتى_تركش_توپ_معادله_را_بهم_زد! 🌷يک روز استاد توى کلاس درس گفت: تمام عضله ها
🌷 ۶۶ 🌷در منطقه تفحص، بدنهای شهدا پیدا نمی شد. یکی گفت: بیایید به قمربنی هاشم متوسل بشویم. نشستند و به دست های علمدار سیدالشهداء متوسل شدند. درست است که دست های قمربنی هاشم قطع شد، اما باب الحوائج است. خود سیدالشهداء هم وقتی کارش در کربلا گره مى خورد به عباس رو مى انداخت. 🌷نشستند و متوسل شدند؛ بعد از آن بلند شدند و خاک ها رو به هم زدند. یک جنازه زیر خاک دیدند، او را بیرون آوردند. الله اکبر! دیدند اسم این شهید عباس است. شهید عباس امیری گفتند: شاید پیدا شدن شهیدی به نام عباس اتفاقی است. 🌷گشتند و یک جنازه دیگر پیدا شد که دست راستش در عملياتى دیگر قطع شده و مصنوعی بود. او را بیرون آوردند دیدند اسمش ابوالفضل است. فهمیدند اینجا خیمه گاه بنی هاشم است. گفتند: اسم این مکان را بگذاریم مقر ابوالفضل العباس. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
سلام‌رفقا‌‌‌🖐🏻 میدونید‌که‌ا‌زفردا‌‌ایام‌فاطمیه‌شروع‌میشه🥀 وشهادت‌‌سرداࢪ‌مون‌حاج‌قاسم‌سلیمانی‌‌نزدیکه🖤 و‌تصمیم‌گرفتیم‌به‌‌این‌دو‌مناسبت😭 ختم‌صلوات‌بزاریم📿 تا‌شاید‌بتونیم‌یکم‌✨ حضرت‌زهرا(س)‌و‌حاج‌قاسمون‌🙂 ࢪو‌خوشحال‌کنیم🥀 یادمون‌نره‌سرداࢪمون‌چه‌کارهای‌که‌برای‌ آࢪامش‌ما‌از‌دستش‌میومدو‌انجام‌داد‌ و‌کم‌نزاشت☔️ و‌یادمون‌نره‌‌بانو‌حضرت‌زهرا(س)😞 که‌چه‌غریبانه‌شهید‌‌گمنام‌شد‌💔 لطفا‌تعداد‌صلواتاتون‌رو‌به‌آیدی‌زیࢪ‌بفرستین👇🏻 @deltange_hemmat50 حتی‌⁵تادونه‌صلوات‌!🦋 اجرتون‌با‌حضرت‌زهرا(س)‌و‌سرداࢪ‌دل‌ها🌱❤️ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|♥️|حدیث‌کم‌نظیر از''حضرت ‌زهرا''{س} 👈🏻 توصیه‌مادرانه‌اےکھ با آن.. نگاهت‌به دنیا تغییرمی‌کند!!👌 خیلے قشنگه /🌱/ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f لبیک -یا -زهرا
【دکترگفت: بہ‌هرحآل‌برای‌جنگیدن‌هم‌آدم‌نیاز بہ‌استراحت‌داره‌وهم‌نیازبہ‌خواب. اگربخوای‌اینجوری‌پیش‌بری‌حتما ازپامےافتی! ابراهیم‌گفت:من‌هم‌دلم‌میخواد چنددقیقہ‌چشم‌روی‌هم‌بگذارم امادشمن‌امان‌نمیده. وقتش‌کہ‌برسہ‌من‌هم‌فرصتِ خواب‌پیدامیکنم! یہ‌خواب‌عمیق‌وطولانی ... «قرن‌هاخواهیم‌خفت زیراین‌ابرسفید روی‌این‌موج‌کبود تہ‌این‌دره‌ژرف» دکترگفت: ان‌شاءالله‌صدسآل‌زنده‌باشی؛ وابراهیم‌تبسم‌کرد :)】 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌹🥀🌺🌸🌼🌻🌹🥀🌺🌸🌼🌺 این قسمت دشت های سوخته فصل هشتم قسمت9⃣
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌹🥀🌺🌸🌼🌸🌺🥀🌹🌸🌻🌼 این قسمت دشت های سوخته فصل هشتم قسمت0⃣4⃣1⃣ انشاالله که همین دور و برها است و پیدایش می شود 😔 حاج احمد خیره می شود به حاج همت دل او هم لرزیده است اما به رو نمی آورد از چیزی که توی ذهنش دور می زند میترسد و سعی می کند آن را پس بزند 😢 حاج محمود می آید دور هم جمع می شویم آزادی خرمشهر را تماشا می کنیم و برای مان نهج‌البلاغه می‌خواند و تفسیر می‌کند و ما دوباره مثل بچه مدرسه ای ها چشم میدوزیم به دهان او تا چیزهای تازه‌ای بشنویم 👌 حاج محمود همیشه معلم بزرگی است حاج احمد تکیه داده بر عصا آرام آرام از کنار حاج همت دور می شود حاج همت از پشت سر رفتن او را تماشا می کند و می بیند که حالا این فقط جسم حاج احمد نیست که می لنگد دلش هم انگار دارد لنگ میزند که اینجور خسته راه میرود همت هم بدتر از او 😢😔😞 حاج محمود حالا تو کدام سنگر خوابیده است به کمی خواب احتیاج دارد او 😢 چشم های همت میسوزد قلبش هم بدتر از زمانی 😢😭 یکی می آید نفس نفس زنان و می‌گوید حاج محمود را دیده است اما فقط پاره‌ای از او را😭😭 و همت اشک میریزد همیشه بی قرار می آمد و بیقرار تر برمی‌گشت حالا هم برگشته بود چند روزی را در منطقه به رتق و فتق امور و سر و سامان دادن نیروهای لشکر گذراند تا اینکه در یک بعد از ظهر در بعد از ظهر ۲۴ فروردین‌ماه سال ۱۳۶۱ به اتفاق حاج احمد متوسلیان و محمود شهبازی به همراه جمعی از فرماندهان گردان ها از جمله محسن وزوایی حسین قجه ای رضا چراغی علی اکبر حاجی پور اسماعیل قهرمانی علی اصغر رنجبران علیرضا موحد دانش و تعدادی دیگر دور هم جمع شدند پس از تجزیه و تحلیل همه جانبه ی اوضاع و بررسی نقش تیپ ۲۷ محمد رسول الله در عملیات فتح المبین در حقیقت اولین نشست خود را برای شرکت در عملیات جدید برگزار کردند 👌 حاج احمد متوسلیان در آن جلسه تاکید کرد که تیپ حضرت رسول (ص) با ۱۲ گردان رزمی در عملیات جدید شرکت خواهد کرد بنابراین همه ما باید تمام امکانات لازم را فراهم سازیم و نیرو ها باید حداکثر آمادگی و توان رسمی خود را داشته باشند و حاج همت ضمن تاکید این مطلب نگران کمبود فرصت لازم برای رسیدن به این آمادگی بود اما می گفت انشالله خداوند به ما کمک خواهد کرد و پیروزی از آن لشکر مخلص خداست 👌👌 چند روز بعد تعدادی از نیروهای تیپ محمد رسول الله ( ص) به دارخوین محل تاسیسات انرژی اتمی منتقل شدند و با دقت بیشتری مشغول شناسایی منطقه عملیاتی شدند😢 حاج همت ضمن حضور در جلسات فرماندهان در قرارگاه های مختلف مشغول برنامه ریزی تدارکاتی و هماهنگی بین گردان ها بود 👌 پس از حدود یک ماه شناسایی و برنامه ریزی و سازماندهی نیروها و پشت سر گذاشتن آموزش های فشرده و مانورهای عملیاتی سنگین کم کم همه چیز برای شروع عملیات آزادسازی خرمشهر مهیا گشت.😢 برای آزادی شهری که در غروب روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ وقتی مردم در کوچه و بازار مشغول کار و زندگی خویش بودند چیزی می‌فروختند چیزی می‌خریدند از این در و آن در حرف می زدند به دنبال تهیه قلم و دفتر و کیف و کتاب بچه هایشان بودند که قرار بود فردای آن روز به مدرسه بروند ناگاه با صدایی گوشخراش در هر کجا که بودند ایستادند وحشت‌زده به سمت صدا سر برگرداندند پیش از آنکه بفهمند چه اتفاقی افتاده است با بارانی از شلیک گلوله و خمپاره مواجه شدند و دیدند که در چند قدمی آنها آتش نشانی ترکش توپ سر موتور سواری را از تن جدا کرد😭😭😢😢 موتور زمین خورد و لباس‌های موتورسوار آتش گرفت😭 ماشین آتش نشانی که رسید بر جسد جزغاله شده آب می‌پاشید😭😢 دیدند که در خیابان شهید مقبل تانکر نفت با شعله های سیاه میسوخت دیدند که در همان نزدیکی گلوله توپی میان اعضای یک خانواده خورد😭😢 پدر دو نیم شد و از همسر و فرزندانش جز تکه‌هایی پخش شده در اطراف و چسبیده به سقف چیزی باقی نماند 😭😢دیدند که دو کوچه آن طرف‌تر خمپاره خورد میان اعضای خانواده‌ای که در حیاط خانه شان داشتند غذا می‌خوردند 😭😔 مادر که در آشپزخانه بود وحشت زده به حیاط آمد و تکه های گوشت و استخوان عزیزانش را که در حیاط و در سفره دید دیوانه شد😭😭😭😔 ادامه دارد.... ادامه این داستان ان شاالله فردا در کانال تخصصی شهید همت😢 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
جگرم میسوزد وقتی... به یاد پهلوی شکسته و نوزاد بی گناه در شکم تو می افتم💔 آخࢪ غم تو... تا چه حد باید بسوزاند جگرم را مادر😭🖤 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f