eitaa logo
هیئت جامع دختران حاج قاسم
1.7هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
775 ویدیو
21 فایل
﷽ 🌷بزرگترین تشکل دخترانه ی کاشان🌷 دبیرخانه تشکل های دخترانه دانش آموزی و دانشجویی باشگاه مخاطبین و ارتباط با ما : @h_d_hajghasem_120 تبادل و تبلیغ: @haj_Qasim_1398
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰کارگاه جریان سازی اجتماعی تشکل ها ، ثمره جذب و حفظ صحیح ________________ ⭕️پنجشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۷:۳۰ صبح ⭕️حسینیه شهدای پاسدار __________________ 👇👇👇👇👇 ✅ساعت ۷:۳۰ تا ۷:۵۰ صرف صبحانه بر سفره حسینی دوستانی که همچنان میخوان دوره کارگاه مقدماتی مدیران گروه های دخترانه رو شرکت کنن 💢فقط تا امشب فرصت دارن برا ثبتنام ☺️ @zahra_1602 _____________
📣 میخوام بهت بگم‌👇 ⚜ خسته شدی❓ برو یک هفته ، استراحت کن‼️ ⚜ کم اوردی❓ کلا بیخیال شو‼️ نه❗️❌ 🚫 تو نمیتونی از رویاهات دست برداری. ❌ تو حق اینو نداری آرزو هاتو محال بدونی... اونا دست یافتنین ✌️ فقط کافیه ✅ بجنگی برای آرزوهات❕ ✅ تلاش کنی برای اهدافت❕ ✅ وقت بذاری برای رویاهات ❕ میدونم 🔰 ممکن سخت باشه 🔰 ممکنه خسته کننده باشه اما اینو هیچوقت فراموش نکن 🔆 تو به این دنیا نیومدی تا یه آدم معمولی باشی 🔆 تو به این دنیا نیومدی تا یک زندگی عادی داشته باشی! 〽️ تلاش کن برای اون چیزی که میخوای💪 〽️ بزار خودت، به خودت افتخارکنی https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
ببین من یه چیزی میگم و میرم؛ حواستون به آدمای زندگیتون باشه، ولی به اون آدمایی که فکر میکنید از همه قوی‌ترن بیشتر حواستون باشه. اون دسته آدمایی که میگن "خودم انجامش میدم، خودم میتونم، خودم میرم، خودم میام، خودم میخرم، خودم خوب میشم، تحمل میکنم، خودم میدونم چیکار کنم…" اون دسته آدمایی که وقتی عصبانی میشن کمتر حرف میزنن، وقتی ناراحتن پیداشون نمیکنی ولی وقتی خوشحالید کنارتون میمونن، اون آدمایی که یه لاکِ تنهایی دارن واسه وقتایی که نیاز دارن حالشون خوب بشه، اون آدمایی که خودشون واسه خودشون راهِ زندگی رو هموار کردن و خودشون تنها از پسِ همه‌چیز براومدن… اونا هیچوقت نمیان بهتون بگن: "هِی فلانی! حواست به من باشه!" اونا هیچوقت نمیگن: -خوب نیستم، کمک میخوام، حالم سرجاش نیست، بهم کمک کن، بگو چیکار کنم.." اونا خودشون تنها دارن بارِ یه زندگی رو به دوش میکشن، هیچوقت متوجه نمیشید چه دردی رو تحمل میکنن تا آروم و خونسرد به‌نظر برسن… شما حواستون هست که آدمای زودرنج ناراحت نشن، آدمای حساس، دلخور نشن، آدمای ضعیف‌تر تنها نمونن .اما حواستون نیست آدمای قوی چطور دارن دنیای تاریکشونو روشن جلوه میدن، حواستون نیست آدمایی که بی‌نیاز به‌نظر میرسن به چی نیاز دارن تا حالِ خوبشون موندگار بمونه… آدمایی که قوی به‌نظر میرسن یه‌روزی، یه‌جایی، یه‌جوری کم‌ میارن که نه شما و نه هیچ نیروی دیگه ای نمیتونه اونارو برگردونه به حالتِ سابق… حواستون باشه کی تنهایی داره حالِ خودشو خوب میکنه… https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 نفسم حبس، جسم ترسیدم شده بود. دستام به شدت می لرزید . سرما به بدنم رسوخ کرده بود . حس کسی رو داشتم که انگار بین کوهی از یخ گیر افتاده و در هر ثانیه دماي بدنش کم و کم تر می شد . هواپیما تکون سختی خورد و در کمال ناباوري اوج گرفت . همه ي مسافرا که تا اون لحظه ساکت بودن با این اوج شروع کردن به صلوات فرستادن و بعضی دست زدن . بی اختیار چنگی به قفسه ي سینه م انداختم . انگار تازه داشت سعی می کرد خودش رو به مدد نفس هاي عمیقم پر کنه از هوا براي ادامه ي زندگی . هنوز هواپیما خیلی اوج نگرفته بود که دوباره به شدت به سمت پایین کشیده شد . اینبار صداي جیغ و فریاد از هر گوشه بلند بود . - خدا به دادمون برس . - یا ابوالفضل . - بسم الله ... و منی که اینبار مطمئن بودم قبل از هر اتفاقی سکته می کنم . چراغ ها به طور کامل خاموش شد... 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 چراغ ها به طور کامل خاموش شد به شدت با چیزي برخورد کردیم و احساس معلق بودن بهم دست داد . و سیاهی ................... بوي بد و زننده اي بینیم رو پر کرد . یه چیزي مخلوط از بوي روغن داغ ، موتور سوخته یا داغ کرده ، بویی که وقتی ماشین داغ می کنه و جوش میاره ، و یه بوي بد دیگه مثل بوي خون . خون مردار . اُه . بوي بدي بود . چشمام هنوز بسته بود و من اصلا حوصله نداشتم بازش کنم . از کی خوابم برده بود ؟ . چرا مامان بیدارم نکرده بود ؟ واي .... تازه یادم اومد من داشتم می رفتم کیش . توي هواپیما بودم که .... دوباره قلبم ضربان گرفت . مرده م یا زنده ؟ نکنه روح شدم ؟ دستم رو تکون دادم . معلق بود . حس کردم واقعاً روح شدم که یه دفعه دستم به چیزي خورد . سریع چشم باز کردم... 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 سریع چشم باز کردم. وای ............................... چیزي که می دیدم بدترین صحنه اي بود که به عمرم دیده بودم . بچه ي چند ماهه اي که با اون لباس سفید غرق در خون مادرش ، توي آغوش مادرش ؛ در حالی که سرش در اثر ضربه فرو رفته و کمی له شده بود . معلوم بود هر دو مردن . بی اختیار بغض کردم . همون مادر و بچه اي که ردیف جلویی من نشسته بودن . یه لحظه سعی کردم موقعیت خودم رو ببینم . چرا معلق بودم ؟ سرم و نیمی از کتفم بین دوتا صندلی گیر کرده بود . صندلی هایی که روي صندلی هاي کنده شده ي دیگه اي افتاده بود . حس می کردم چیز سنگینی هم روي کمرم و پاهام افتاده . پاهام رو حرکت دادم . حسشون می کردم ولی اون چیز سنگین نمی ذاشت حرکت قابل توجهی بهشون بدم . انگار پاهام زیر وزنه ي سنگینی گیر افتاده بود . دستم رو بالا آوردم و فشاري به دو تا صندلیی که بینشون گیر کرده بودم ؛ دادم . ذره اي جا به جا نشدم ! 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 ذره ای جابه جا نشدم! یا دستام به اندازه ي کافی جون نداشت تا من رو از اون مهلکه نجات بده و یا اون مقدار فشار براي رهایی کم بود . اصلا اوضاع خوبی نداشتم . به خصوص که اون صحنه ي جلوي چشمم به شدت حالم رو بد می کرد . کمی به گردنم زاویه دادم . کف هواپیما کمی خونی بود و این نشون می داد تعداد افراد آسیب دیده باید زیاد باشه . بوي زننده اي که حالا می دونستم بوي خون باید باشه بیشتر از قبل زیر بینیم پیچیده بود و حالم رو بدتر می کرد . نسیم خنکی گوشه ي استینم رو به بازي گرفت . نمی دونستم این نسیم از کجا میاد . صندلیی که بینش گیر کرده بودم مانع دیدم می شد . یه لحظه از ذهنم گذشت که وقتی هواپیما سقوط می کنه یه قسمت هاییش له می شه دیگه . تازه امکان آتیش گرفتنش هم هست . از تصور آتیش گرفتنش تموم وجودم پر از ترس شد . اگر آتیش می گرفت و من قبلش نمی تونستم خودم رو از اون بین بیرون بکشم حتما می سوختم . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
طرفدار های رمان هر ۵ نفری که به کانال اضافه بشن یه پارت سوپرایز تقدیمتون میکنیم پس کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید
دوستان چندتا از شما خوبا گفتن یک پارت کمه بخاطر روی گلتون دو پارت قرار میدیم😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢💢هم اکنون دوره مقدماتی مدیران گروه های دخترانه شهرستان کاشان 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
پیاز، معجزه‌ای برای قند خون و پوکی استخوان 👌 طبق تحقیقات ؛ مصرف ۳٫۵ انس پیاز خام به طور روزانه، سطح قند خون را در افرادی با دیابت نوع دوم کاهش میدهد. همچنین پیاز بر افراد مبتلا به دیابت نوع یک نیز موثر است. پیازها تراکم استخوان را به ویژه در زنان یائسه افزایش می‌دهند. همچنین پیاز به کاهش خطر ابتلا به پوکی استخوان نیز کمک می‌کند. 🖤 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 اگر آتیش میگرفت و من قبلش نمیتونستم خودم رو از اون بین بیرون بکشم حتما میسوختم. تصورش هم سخت بود چه برسه که من این مرگ دردناك رو تو یه قدمیم می دیدم . باید خودم رو نجات می دادم . لرز بدي تو جونم نشست . نمی خواستم اونجوري بمیرم . بایدخودم رو نجات می دادم . به هر نحوي که شده . دوباره دستم رو بالا آوردم و فشاري به صندلی دادم . اگر می تونستم دست دیگه م که از کتف بین صندلی گیر افتاده بود رو هم تکون بدم و با هر دو دست به صندلی فشار بیارم شاید زودتر نجات پیدا می کردم . ولی افسوس که این کار شدنی نبود . دوباره و دوباره فشار دادم . نه . نمی شد . براي لحظه اي بی اختیار ، مثل تموم آدم هایی که وقت گرفتاري یاد خدا می افتن و زمان خوشی ازش غافلن ؛ خدا رو بلند صدا کردم . من – خدایا . به دادم برس . آه . ه . ه . ه .......... و فشار دیگه اي به صندلی دادم . در همون حین تو فضاي آهنی باقی مونده از اون غول آهنی صداي مردونه اي پیچید . - کسی زنده ست ؟ .... 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 _کسی زنده‌ست؟ احساس کردم اشتباه شنیدم . شاید توهم زده بودم که صداي کسی میاد . براي همین با تردید بلند گفتم . من – کمک ....... و گوش هام رو تیز کردم براي شنیدن صداي آدمی که می تونست برام نوید زندگی دوباره باشه . - شما کجایین ؟ باز هم همون تن صداي مردونه و آروم که نشون می داد اون شخص باید کمی دورتر از من باشه . صداش نشون می داد باید یه مرد جوان باشه . تو لحن صداش کمی درد بود یا بهتر بود بگم انگار حس گرفتار بودن رو به آدم القا می کرد نمی دونم چرا حس کردم باید یکی از مسافرایی باشه که زنده مونده . هر چی بود باید می گفتم بیاد کمکم . حالم داشت از اون بو و تصویر رو به روم به هم می خورد . خوشحال بودم از اینکه تنها نیستم . با صداي بلند گفتم . من – می شه بیاین کمکم . من اینجا گیر کردم . جوابم رو داد . - منم گیر کردم . صندلی افتاده روي پام . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 _منم گیر کردم. صندلی افتاده روی پام. بدتر از این نمی شد . به امید چه کسی بودم ! خودش بدتر از من جایی گیر کرده بود . باید وضعم رو براش شرح می دادم که بفهمه به هیچ عنوان نمی تونم از اونجا بدون کمک بیرون بیام . من – من اینجا بین دوتا صندلی گیر کردم . کتفم هم گیر کرده و نمی تونم یکی از دستام رو تکون بدم . پاهام هم یه جورایی بین زمین و آسمونه و یه چیزي افتاده روش که نمی تونم حرکتشون بدم . صداش باز پیچید . - تکون نخورین . ممکنه دست یا پاتون در رفته باشه . من سعی می کنم پام رو بیرون بکشم و بیام کمکتون . با این حرفش نور امیدي تو دلم زنده شد . اینکه یکی هست که اگر بتونه میاد کمکم . آروم گرفتم به امید اینکه شاید بتونه پاش رو به قول خودش بیرون بکشه . چند دقیقه اي گذشت . نه صدایی ازش میومد و نه خودش پیداش شده بود . ترسیدم نکنه مرده باشه یا از هوش رفته باشه ! از طرفی ترس از منفجر شدن هواپیما یه بار دیگه اومد سراغم . بلند گفتم . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 از طرفی ترس از منفجر شدن هواپیما یه بار دیگه اومد سراغم. بلند گفتم من– چی شد ؟ . تونستین پاتون رو بیرون بیارین ؟ صداي آخش بلند شد . - آخ . خ . خ . خ ........ با ترس صداش کردم . - آقا ! چی شد ؟ با مکث جوابم رو داد . با صدایی که پر از ناله بود . - چیزي نیست . پام زخمی شده . چند دقیقه ي دیگه میام کمکتون . خیالم بابت خودش راحت شد . البته بیشتر از این جهت که میاد کمکم . باز با یادآوري هواپیما با التماس گفتم . من – عجله کنید . ممکنه هواپیما منفجر بشه . با صدایی که نشون می داد در حال تلاش براي بلند کردن چیزیه جوابم رو داد . - منفجر ؟ نترسین . چیزی اتفاق نمی افته . حرصم گرفت . از کجا انقدر مطمئن بود ؟ . انگار از همه چیزخبر داشت . پر حرص گفتم . - جناب پیشگو ! مگه تو تلویزیون ندیدي هواپیما وقتی سقوط میکنه منفجر می شه . انگار از حرفم و لحنم حرصش گرفت که با حرص گفت .... 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem