eitaa logo
هیئت جامع دختران حاج قاسم
1.6هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
917 ویدیو
21 فایل
﷽ 🌷بزرگترین تشکل دخترانه ی کاشان🌷 دبیرخانه تشکل های دخترانه دانش آموزی و دانشجویی باشگاه مخاطبین و ارتباط با ما : @h_d_hajghasem_120 تبادل و تبلیغ: @haj_Qasim_1398
مشاهده در ایتا
دانلود
صحنه ی زیبا از شکار برنج😂 😁😉 😍
«گروه هنری ریحانه بهشت از پایگاه بسیج کوثرالنبی النبی تقدیم میکند»💠 🎭🎬آموزش سطح ۲ تئاتر🎭🎬 آموزش مباحث تئوری با تمرینات عملی✅ مدرس: سرکار خانم فاطمه سمنگان ویژه خواهرانی که سطح ۱ را گذرانده‌اند✅ مکان:مهد شکوفه های ظهور✅ زمان:از یکشنبه ۲۴اردیبهشت ماه✅ برای ثبت نام به شماره و آیدی زیر مراجعه کنید 9903996392 @Rbehesht99 ___💚🎭🎭🎭💚______
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
( ♥️ ° 📕 ) 📚| ✍| 📖| فصل باران۲ سلما تعریف می‌کند و من می‌نویسم: - الآن مثل دهه شصت نیست. نمی‌دانم درست است حرف‌هایم یا نه؟ اما از دیروز دارم فکر می‌کنم که اگر فرهاد مثل عبدالمهدی خواستگاری می‌کرد من قبول می‌کردم یا نه؟ بعد فکر کردم اصلاً اگر من مثل بانو بودم، فرهاد باز هم مرا می‌خواست یا نه؟ بعد دیدم که نمی‌دانم چه جوابی بدهم. به خودم گفتم که صبر کن چند روزی از عبدالمهدی و مرامش با بانو و خانواده بنویسد، بعد تصمیم بگیر در چگونگی‌ها! سلما در سکوت خم می‌شود روی کیفش و فلاکس کوچکی را در می‌آورد. دو تا استکان، خرما و دم‌نوش خوش‌رنگ بادرنجبویه! (گیاه معطری که هم خام می‌خورند و هم دم می‌کنند و نوش جان می‌کنند. مورد علاقۀ امیرالمومنین بوده و اثرات خاصی دارد.) می‌گویم: - دختر خوب، سوروسات راه انداختی، رسوا می‌شیم که! می‌گوید: - دیشب به آقا عبدالمهدی متوسل شدم که یک ساعت بزم روزانۀ ما کنار مزارش، جز ما کسی رو پذیرش نکنه! می‌خندم: - و جواب؟ شانه بالا می‌اندازد و می‌گوید: - توی مرامش نیست که جواب رد بده. چیزی نخواستم که! ابرو بالا می‌اندازم و عطر خوش بادرنجبویه را بو می‌کشم. سلما ظرف کوچک خرما را مقابلم می‌گیرد و می‌گوید: - وسطش گردو گذاشتم، پودر نارگیلم ریختم. بعدش پشیمون شدم؛ گفتم شاید دوست نداشته باشی! و نگاه می‌اندازد توی صورت من! دنبال رد و اثبات است. من از این ریز محبت‌ها، سرشار احساس می‌شوم؛ ظاهرش ریز است اما فلفل است و تمام حس روحی را درگیر می‌کند. یادم باشد در زمان مناسبش به سلما بگویم همین توجه‌های کوچک، ریشه‌های قطور و عمیق می‌شود برای عمری که قرار است من و او کنار هم سپری کنیم. همین که هسته را در می‌آورد، همین که گردو را می‌شکند، همین که می‌گذارد میان خرما، همین که خرما را می‌چیند در ظرفی و تزئینش می‌کند با پودر نارگیل... اگر پای محبت وسط نباشد؛ این همین‌ها اتفاق نمی‌افتد. دیگر بدیهیات را که اثبات نمی‌کنند. ⏳ادامه دارد... ⏳ 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
( ♥️ ° 📕 ) 📚| ✍| 📖| سلما ادامه می‌دهد: - من هم بگویم که از طرف مرد هم همین، همین‌هاست. همین که می‌بیند این زمان گذاشتن خانم خانه را، همین که نگاه محبتش از ظرف تعارفی می‌کشد تا صورت خانمش، همین که لبخند از چشم و دهان و دست شروع می‌شود تا حرکت زبان و کلمه می‌شود. همین که اول این فصل، حرف مرا می‌نویسد؛ ما زن‌ها همین توجه مرد را می‌خواهیم، حتی اگر حرفمان را قبول ندارند، گوش که دارند، گوش بدهند... و وسط صحبتش می‌نویسم: - خانمم، آمده‌ام که... می‌گوید: - آمده‌ایم که از عبدالمهدی بنویسیم اما نشسته‌ایم وصف خود می‌گوئیم. و بسم الله را می‌نویسم تا دیگر از من و او ننویسم. از مایی بنویسم که به خاطر فداکاری او برای خدا، «ما» در امنیت است و می‌نویسد. ا□■□ا اما بعد؛ عبدالمهدی مأموریت بود. با موتور رفته بود به یکی از روستاهای زرند برای سرکشی و روز پرکاری را هم گذرانده بود. بانو اطلاع داده بود که مادرم می‌خواهد دامادش را ببیند. گفته باشم که خانوادۀ بانو، هم وضعیت مالی خوبی داشتند و هم در زرند کرمان سرشناس بودند. بانو در ناز و نعمت بزرگ شده بود و در خانه سختی نمی‌کشید. اما خانوادۀ گرم عبدالمهدی از لحاظ مالی خیلی معمولی بودند. مادر بانو حساس بود روی خواستگارهای دختر نازدانه‌اش. داماد آمد اما با چه هیبتی؛ لباسش خاکی بود و موهایش پشت موتور ژولیده. سعی کرده بود با انگشتانش آن‌ها را مرتب کند اما فقط سعی بود و بس. بانو در دلش واویلا شد که با این حال، مادر قبول نمی‌کند. اما حواسش نبود که عبدالمهدی حال‌وقالش، دل‌ها را آرام می‌کند. مادر خودش اهل دین بود و وقتی عبدالمهدی را دین‌دار و مردم‌دار و خدامحور دیده بود، شده بود شیفتة دامادش. مادر به پدر گفت: - خواستگار دختر نازدانه‌ات مسئول روابط عمومی سپاه زرند است و زیرک است و مؤمن است و البته مالش اندک است. ⏳ادامه دارد... ⏳ 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤ اے بهاری ترین آینه هستی یوسف کنعانی من، سلام آقاجانم... بیا و اذان عشق بخوان تا جهان سراسر مسلمان شود بیا و «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ....»را فریاد کن... چشم انتظار مانده‌ام ؛ من سر خوشم از لذت این چشم بہ راهی و چشم انتظار می‌مانم ... 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
( ♥️ ° 📕 ) 📚| ✍| 📖| هرکس از دوستان و اقوام هم که اسم عبدالمهدی را می‌شنید. از رسمش تعریف می‌کرد. حتی یکی دو نفر مخالف این ازدواج هم نتوانستند تأییدیه ندهند به عبدالمهدی و خوشبختی بودن با او. یکی‌اش هم کسی بود که خودش عبدالمهدی را در زمان سربازی اذیت کرده بود؛ به خاطر نماز اول وقت خواندنش، به خاطر بانگ اذانش، به خاطر قرآن و معارفی که می‌گفت برای سربازها... حتی در گونی کرده بودند و انداخته بودند وسط برف‌های محوطه پادگان... او هم، از خُلق عبدالمهدی تعریف کرد. حالا پدر می‌خواست دامادش را ببیند. عبدالمهدی یک ساعت مرخصی گرفت و روانهٔ خانه بانو شد. با برادر بانو رفیق درآمد و جلسه شد خاطره‌گویی دو برادر و نتیجه: پدر گفت دختر به نظامی نمی‌دهم. عبدالمهدی قرار شش ماهه با سپاه داشت و پدر گفت: - شش ماه و تمام! بله را دادند و گرفتند و نتیجه: - سر مهریه بحث شد. عبدالمهدی از خانواده‌ی ساده‌ای بودند اما پدر بانو مهر سنگین می‌خواست. جلسه داشت به هم می‌خورد؛ بانو به عبدالمهدی رساند که حرف پدرم را بپذیرید و بخشش مهریه از جانب من را هم بپذیرید. عبدالمهدی هم گفت: - من الآن پولی ندارم تا مهریه بدهم اما در آینده دارایی‌ام را می‌زنم به نام تو! ⏳ادامه دارد... ⏳ 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
( ♥️ ° 📕 ) 📚| ✍| 📖| فصل باران 3 با شاهرخ رفته‌ایم دنبال کار و بار خانه‌اش. کمی تعمیر، کمی جابه‌جایی وسایل، کمی خرید... اگر بتواند کارش را راه بیندازد، با مادر صحبت کرده‌ایم که زن هم بگیرد؛ البته ما تصمیم گرفته‌ایم، خودش خبر ندارد. قرار می‌شود که سلما با مادر بیایند گلزار و من هم برسم. از دور که می‌بینمشان خنده‌ام می‌گیرد؛ سبد حصیری کنار مزار یعنی مادر بساط کرده است. بلند سلام می‌کنم و می‌گویم: - وجداناً شما زن‌ها هرجا بروید باید بار داشته باشید. مادر تأمل نمی‌کند تا سلما خودش و زبانش را پیدا کند. زودتر می‌گوید: - شما مردها هم هرجا می‌روید شکمتان را همراهتان می‌آورید که اگر یک لحظه پر نباشد، زندگی را به هم می‌ریزید. چون جوابش با وجدان ما مردها سازگار است فقط می‌خندم و می‌نشینم روی حصیری که انداخته‌اند. سلما می‌گوید: - سروش را ندیدی؟ لبخند روی لبم خشک می‌شود و لب می‌گزم و می‌گویم: - کجا؟ - داره میاد این‌جا. نیم‌خیز می‌شوم که مادر می‌غرد: - فرهاد، کنار مزار حاجی هم جای توئه، هم جای سروش. شاهرخ کجاست؟ صدای سلام شاهرخ که می‌آید سلما خودش را جمع‌وجور می‌کند و مادر تحویلش می‌گیرد. نمی‌نشیند کنار مزار، دستی به عکس عبدالمهدی می‌کشد و چای تعارفی مادر را سر می‌کشد. چند دقیقه مانده، نمانده می‌رود. سلما می‌گوید: - نمی‌نویسی؟ مادر می‌گوید: - بلند بنویس! ⏳ادامه دارد... ⏳ 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ سلام امام زمانم 🖐❣ دوست داشتنَت❤ سحـرخیـزترین حسِ دنیاست❤ که صبــــح‌ها🌤 پیش از باز شدنِ چشم‌هایم👀 در من بیدار می‌شود ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 ای مهربانترین ! امروز هم احساس مرا عالی‌، اندیشه ام را زیبا و صبح مرا پراز انرژی مثبت بفرما. 🌸 ای زیباترین! امروز درد و غم ها را، باورهای محدود کننده را‌، همه ی آرزوهای غیر حقیقی را، 🌸 فقر وتنگدستی را، چون وچرا و اگر را، گذشته را ، رابطه های بی اثر را، همه را رها میکنم، چون به یاری تو اعتماد دارم. روزتون عالی ❤️ 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem ❤️🧡💛💚💙💜
♨️سالگرد جدایی استان چهاردهم ایران، مروارید خلیج فارس 🤯۲۴ اردیبهشت ۱۳۴۹ سالروز موافقت حکومت شاهنشاهی ایران، با جدایی بحرین 📌برای آگاهی بخشیدن به دانش آموزان خود، مستند آسوده بخواب کوروش را می‌توانید از طریق لینک زیر دانلود کنید: http://dl.mediasafir.com/Asoode%20Bekhan%20Koorosh/Asoode%20Bekhan%20Koorosh-SafirTamasha.mp4 🙏تصاویر اکران‌های خود را به آیدی@H_Javadi144 ارسال کنید. 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
🔰 بدمینتون بازان دختر کاشانی نایب قهرمان استان اصفهان شدند. 🔸 در سی و سومین دوره از رقابت های ورزشی قهرمانی دانش آموزی دختر استان اصفهان، تیم اعزامی کاشان با مربیگری سرکار خانم، مریم بختی و سرپرستی سرکار خانم، طیبه طحانی، به مقام دوم رقابت های بدمینتون متوسطه اول دست یافت. 🔸محمدواحدی، کارشناس مسئول تربیت بدنی مدارس شهرستان کاشان با اعلام این خبر افزود: دانش آموزان کاشانی در رشته های مختلف ورزشی استعداد بالایی داشته و کسب عناوین متعدد قهرمانی تیم های اعزامی به استان، تاییدکننده این مطلب است. ______________ پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین👇 @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
𝐓𝐡𝐞 𝐛𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥 𝐭𝐡𝐢𝐧𝐠 𝐚𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐥𝐢𝐟𝐞 𝐢𝐬 𝐲𝐨𝐮 𝐜𝐚𝐧 𝐚𝐥𝐰𝐚𝐲𝐬 𝐜𝐡𝐚𝐧𝐠𝐞, 𝐠𝐫𝐨𝐰 𝐚𝐧𝐝 𝐛𝐞𝐜𝐨𝐦𝐞 𝐛𝐞𝐭𝐭𝐞𝐫... زیباترین چیز زندگی اینه که شما همیشه میتونید تغییر کنید، رشد کنید و بهتر بشید 🌚🍂 '‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
🌸🌸 با مقوا پروانه های کوچیک و بزرگ دربیارید و یک قسمت از دیوار اتاقتون رو با چسبوندن پروانه ها تزیین کنید 😍👍 ❤️🧡💛💚💙💜 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا