الصّادق (علیه السلام)- عَنِ الْمُفَضَّلِبْنِعُمَرَ قَال: سَأَلْتُ سَیِّدِیَ الصَّادِقَ (علیه السلام) ... یَا مَوْلَایَ أَیُّ ذَنْبٍ کَانَ لِرسول الله (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) یَا مُفَضَّلُ إِنَّ رسول الله (علیه السلام) قَالَ اللَّهُمَّ حَمِّلْنِی ذُنُوبَ شِیعَهًِْ أَخِی وَ أَوْلَادِی الْأَوْصِیَاءِ مَا تَقَدَّمَ مِنْهَا وَ مَا تَأَخَّرَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ وَ لَا تَفْضَحْنِی بَیْنَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ (مِنْ شِیعَتِنَا فَحَمَّلَهُ اللَّهُ إِیَّاهَا وَ غَفَرَ جَمِیعَهَا قَالَ الْمُفَضَّلُ فَبَکَیْتُ بُکَاءً طَوِیلًا وَ قُلْتُ یَا سَیِّدِی هَذَا بِفَضْلِ اللَّهِ عَلَیْنَا فِیکُمْ قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) یَا مُفَضَّلُ مَا هُوَ إِلَّا أَنْتَ وَ أَمْثَالُکَ بَلَی یَا مُفَضَّلُ لَا تُحَدِّثْ بِهَذَا الْحَدِیثِ أَصْحَابَ الرُّخَصِ مِنْ شِیعَتِنَا فَیَتَّکِلُونَ عَلَی هَذَا الْفَضْلِ وَ یَتْرُکُونَ الْعَمَلَ فَلَا یُغْنِی عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً لِأَنَّا کَمَا قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فِینَا لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ.
امام صادق ( مفضّل گوید: از امام صادق (پرسیدم: ... آقا! پیغمبر چه گناهی کرده بود، که خدا میفرماید: گناهان گذشته و آیندهی تو را ببخشد؟. (فتح/۲) فرمود: «ای مفضّل پیغمبر (عرض کرد: خدایا! گناهان گذشته و آیندهی شیعیان برادرم (علیّبنابیطالب () و اولادم که جانشینان منند تا روز قیامت به من واگذار کن و مرا میان پیغمبران و انبیاء (از کردهی پیروانم رسوا مگردان». خدا هم گناهان آنها را به پیغمبر (واگذار کرد و همهی آنان را بخشید». مفضّل میگوید: «در این وقت من سخت گریستم، و عرض کردم: آقا، این از موهبت خداوند است که به برکت وجود شما به ما رسیده است». حضرت (فرمود: «ای مفضّل! شیعیانی که پیغمبر گناهان آنها را به گردن گرفت تو و امثال تو هستی. ای مفضّل این حدیث را برای بعضی از شیعیان ما که در امر دین لاابالی هستند نگو. زیرا به اعتماد این فضیلت، عمل به احکام دین را ترک میگویند و در نتیجه از رحمت الهی محروم میگردند. خداوند دربارهی آنها فرمود: لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۳۹۸
بحارا لأنوار، ج۵۳، ص۳۳
#اهل_بیت
#خاص
#تبلیغ
#اصول_احادیث
#روشی
#شیعه
#احادیث_داستانی
#خاص
#احادیث_داستانی
فِي تَفْسِيرِ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ : وَ أَمَّا قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اِصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ اَلَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدٰاةِ وَ اَلْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لاٰ تَعْدُ عَيْنٰاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ اَلْحَيٰاةِ اَلدُّنْيٰا فَهَذِهِ نَزَلَتْ فِي سَلْمَانَ اَلْفَارِسِيِّ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ، كَانَ عَلَيْهِ كِسَاءٌ يَكُونُ فِيهِ طَعَامُهُ وَ هُوَ دِثَارُهُ وَ رِدَاؤُهُ، وَ كَانَ كِسَاءً مِنْ صُوفٍ، فَدَخَلَ عُيَيْنَةُ بْنُ حُصَيْنٍ عَلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلْمَانُ (ره) عِنْدَهُ فَتَأَذَّى عُيَيْنَةُ بِرِيحِ كِسَاءِ سَلْمَانَ ، وَ قَدْ كَانَ عَرِقَ فِيهِ وَ كَانَ يَوْماً شَدِيدَ اَلْحَرِّ، فَعَرِقَ فِي اَلْكِسَاءِ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اَللَّهِ إِذَا نَحْنُ دَخَلْنَا عَلَيْكَ فَأَخْرِجْ هَذَا وَ اِصْرِفْهُ مِنْ عِنْدِكَ، فَإِذَا نَحْنُ خَرَجْنَا فَأَدْخِلْ مَنْ شِئْتَ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ لاٰ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنٰا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنٰا وَ هُوَ عُيَيْنَةُ بْنُ حُصَيْنِ بْنِ حُذَيْفَةَ بْنِ بَدْرٍ اَلْفَزَارِيُّ
#آهنگ
#لهو
#سوال
من لا يحضره الفقيه :
إنّ لي جِيرانا و لَهُم جَوارٍ يَتَغَنَّينَ و يَضرِبن بالعُودِ ، فرُبّما دَخَلتُ المَخرَجَ فَاُطِيلُ الجُلُوسَ استِماعا مِنّي لَهُنَّ؟··· فقالَ لَهُ الصّادقُ عليه السلام : تاللّه ِ أنتَ ! أ ما سَمِعتَ اللّه َ عزّ و جلّ يقولُ : «إنَّ السَّمْعَ و البَصَرَ و الفُؤادَ كُلُّ اُولئكَ كانَ عنه مَسْؤولاً» ؟! .
مردى به امام صادق عليه السلام عرض كرد : همسايگانى دارم كه كنيزكانشان آواز مى خوانند و عود مى نوازند و من گاهى اوقات به دستشويى مى روم و براى گوش دادن به ساز و آواز آنها نشستنم را طول مى دهم . . . حضرت فرمود : عجبا! سوگند به خدا تو [هم]؟! مگر نشنيده اى كه خداوند عزّ و جلّ مى فرمايد : « همانا گوش و چشم و دل ، همگى ، بازخواست مى شوند»؟!
( كتاب من لا يحضره الفقيه : ۱/
#احادیث_داستانی
#اهل_بیت
#امیرالمومنین
#توحیدی
#احادیث_داستانی
#خاص
#غدیر
عبور یهودی بر روی آب با خواندن اسم اعظم الهی
روزی امیرالمؤمنین (علیه السلام) در راهی عبور میکردند یک نفر یهودی ازیهودیان خیبر با آن حضرت همراه شد، در بین راه به درّه ای که بر اثر سیل، آب زیادی در آن جمع شده بود رسیدند، یهودی فوراً پارچه ای را که نخی یا پشمی بود به خود پیچید و روی آب به راه افتاد، مقداری که رفت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را صدا زد و گفت: اگر آنچه که من میدانستم تو هم میدانستی از آب عبور میکردی همانطور که من عبور کردم.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) به او فرمودند: قدری توقف کن، سپس اشاره ای فرمودند. فورا آب منجمد گردید و به روی آب به راه افتادند.
یهودی که چنین دید، خود را بر قدمهای حضرت انداخته و عرض کرد: ای جوانمرد! چه چیزی گفتی که آب را به سنگ تبدیل کردی؟!
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: تو چه چیزی گفتی که بر روی آب عبور کردی؟
عرض کرد: من خدا را به اسم اعظم او خواندم.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: اسم اعظم خدا چیست؟
عرض کرد: اسم جانشین حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم).
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «من جانشین حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هستم».
یهودی به حقانیت آن حضرت اعتراف کرد و اسلام آورد. [۱]
----------
[۱]: - مشارق انوار الیقین ۳۲۳؛ مدینة المعاجز ۱ / ۴۳۰؛ مجمع النورین ۱۸۰.
[فضایل حیدری : شامل 110 فضیلت و معجزه از امیرالمومنین علی علیه السلام - صفحه ۲۹۵]
#اهل_بیت
#خاص
#توحیدی
#احادیث_داستانی
، حدیث اشتقاق را که در شأنیت مقام خليفة اللهي انسان كامل بوده و در تفسیر صافی مرحوم فیض ذیل آیهی كريمه، إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِخليفة ذكر شده است بیان میکنند:
حضرت علی بن الحسین(ع) فرمود: پدرم از پدر خود از پیامبر(ص) نقل کرد که فرمود:
ای بندگان خدا وقتی آدم(ع) ، نوری را از صلب خود درخشان دید در زمانی که خداوند اشباح ما را از بالای عرش به صلب او منتقل کرده بود آن نور را مشاهده کرد، اما اشباح را ندید. گفت: «خدایا این نورها چیست؟ »
خداوند فرمود: «نور اشباحی است که از بهترین جای عرش به پشت تو منتقل کردهام و به همین جهت ملائکه را دستور به سجده ی تو دادم؛ چون تو ظرف این انوار بودی.»
آدم گفت: «خدایا برایم توضیح بده» فرمود:
« آدم! نگاه کن به بالای عرش» آدم نگاه کرد. نور اشباح ما از صلب آدم به بالای عرش افتاد، در آن صورتهایی نقش بست مثل آینه که در آن صورت نقش میبندد. پس اشباح ما را مشاهده کرد و عرض کرد:
«خدایا! این شبحها چیست؟»
خداوند فرمود:
«اینها اشباح بهترین خلق و مردماند: این محمد است و من حمید محمود در افعالم، اسمی از اسمای خود برای او جدا کردهام، و این علی است و من علی عظیم هستم نامی از نام های خود برای او جدا کردهام، و این فاطمه است و من فاطر آسمانها و زمینهایم و جدا کنندهی دشمنان خود از رحمتم در روز قیامت و جدا کنندهی دوستانم هستم از چیزهایی که موجب ناراحتی و آلودگی آنها می شود، برای او یک اسم از اسمهای خود جدا کردهام، و این حسن و این حسین است و من محسن نیکوکارم، یک اسم از اسمهای خود برای آن دو جدا کردهام.
اینها بهترین مخلوق و گرامیترین افراد هستند، به وسیلهی آنها مؤاخذه می کنم و توسط آنها میبخشم و به واسطهی آنها کیفر میکنم و به وسیلهی آنها ثواب میدهم.
آدم! هر گاه ناراحتی به تو رسید. آنها را شفیع خود در نزد من قرار بده. من سوگند یاد کردهام بر خود سوگندی به حق، کسی که به وسیلهی آنها امیدی داشته باشد.
نا امید نکنم و هر کس به وسیلهی آنها درخواستی نماید رد نکنم.
(امام علی بن الحسین(ع) در ادامه فرمودند:) به همین جهت وقتی از او لغزشی سر زد خدا را به واسطهی آنها خواند و از او گذشت و او را بخشید.
▪️نکات
اهل بیت اسمائ الله تعالی
وتوجه به وجود نوری حضرات معصومین قبل خلقت آدم وعالم
اهل بیت هم هدف خلقت وهم غایت خلقت اند وباطن همه ی عوالم حضراتند وابتدا وانتها همه آنها هستند به حقیقت واحده ی محمدیه صلوات الله علیه وآله که تنها تجلی حق تعالی وصادر اول وآخر است وحقیقت آیه شریفه انا لله وانا الیه راجعون اند
اهل بیت علت سجده ی ملائکه بر آدم
اهل بیت تنها طریق الی الله تعالی وتنها مسیر بازگشت در سیر وقوس صعودی ...
#طریق
#اهل_بیت
#شیطان
#ولایت
#طریق
#خاص
عبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ: دَخَلْتُ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ فَرَأَيْتُ مَوْلًى لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَمِلْتُ إِلَيْهِ لِأَسْأَلَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَإِذَا أَنَا بِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع سَاجِداً فَانْتَظَرْتُهُ طَوِيلًا فَطَالَ سُجُودُهُ عَلَيَّ فَقُمْتُ وَ صَلَّيْتُ رَكَعَاتٍ وَ انْصَرَفْتُ وَ هُوَ بَعْدُ سَاجِدٌ فَسَأَلْتُ مَوْلَاهُ مَتَى سَجَدَ فَقَالَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنَا فَلَمَّا سَمِعَ كَلَامِي رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ أَبَا مُحَمَّدٍ ادْنُ مِنِّي فَدَنَوْتُ مِنْهُ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَسَمِعَ صَوْتاً خَلْفَهُ فَقَالَ مَا هَذِهِ الْأَصْوَاتُ الْمُرْتَفِعَةُ فَقُلْتُ هَؤُلَاءِ قَوْمٌ مِنَ الْمُرْجِئَةِ وَ الْقَدَرِيَّةِ وَ الْمُعْتَزِلَةِ فَقَالَ إِنَّ الْقَوْمَ يُرِيدُونِّي فَقُمْ بِنَا فَقُمْتُ مَعَهُ فَلَمَّا أَنْ رَأَوْهُ نَهَضُوا نَحْوَهُ فَقَالَ لَهُمْ كُفُّوا أَنْفُسَكُمْ عَنِّي وَ لَا تُؤْذُونِي وَ تَعْرِضُونِي لِلسُّلْطَانِ فَإِنِّي لَسْتُ بِمُفْتٍ لَكُمْ ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِي وَ تَرَكَهُمْ وَ مَضَى فَلَمَّا خَرَجَ مِنَ الْمَسْجِدِ قَالَ لِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ إِبْلِيسَ سَجَدَ لِلَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ بَعْدَ الْمَعْصِيَةِ وَ التَّكَبُّرِ عُمُرَ الدُّنْيَا مَا نَفَعَهُ ذَلِكَ وَ لَا قَبِلَهُ اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ مَا لَمْ يَسْجُدْ لآِدَمَ كَمَا أَمَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَسْجُدَ لَهُ وَ كَذَلِكَ هَذِهِ الْأُمَّةُ الْعَاصِيَةُ الْمَفْتُونَةُ بَعْدَ نَبِيِّهَا ص وَ بَعْدَ تَرْكِهِمُ الْإِمَامَ الَّذِي نَصَبَهُ نَبِيُّهُمْ ص لَهُمْ فَلَنْ يَقْبَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَهُمْ عَمَلًا وَ لَنْ يَرْفَعَ لَهُمْ حَسَنَةً حَتَّى يَأْتُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ وَ يَتَوَلَّوُا الْإِمَامَ الَّذِي أُمِرُوا بِوَلَايَتِهِ وَ يَدْخُلُوا مِنَ الْبَابِ الَّذِي فَتَحَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ لَهُمْ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ عَلَى أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص خَمْسَ فَرَائِضَ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الصِّيَامَ وَ الْحَجَّ وَ وَلَايَتَنَا فَرَخَّصَ لَهُمْ فِي أَشْيَاءَ مِنَ الْفَرَائِضِ الْأَرْبَعَةِ وَ لَمْ يُرَخِّصْ لِأَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ فِي تَرْكِ وَلَايَتِنَا لَا وَ اللَّهِ مَا فِيهَا رُخْصَةٌ.
عبد الحميد بن ابو العلاء مىگويد:
وارد مسجد الحرام شدم و يكى از خدمتگزاران امام صادق عليهالسّلام را ديدم پس به سوى او رفتم تا از حال امام صادق عليه السّلام پرسش كنم. ناگهان چشمم به امام صادق عليه السّلام افتاد كه در حال سجده هست. بسيار منتظر ماندم و سجده او به نظر من طولانى رسيد.
برخاستم و چند ركعت نماز گزاردم و باز حضرت را در حال سجده يافتم.
از خدمتكار ايشان پرسيدم: چند وقت است امام به سجده رفته؟ او گفت: پيش از آنكه تو نزد ما آيى.
همين كه امام عليه السّلام صداى مرا شنيد سر از سجده برداشت
و فرمود: اى ابا محمّد! نزد من بيا.
من نزديك حضرت رفتم و بر او درود فرستادم پس پشت سر آن حضرت صدايى شنيدم.
فرمود: اين صداى چيست؟ عرض كردم: گروهى از مرجئهو قدريه و معتزله هستند. فرمود: اينها مرا مىخواهند پس برخيز تا به نزد آنها برويم.حضرت برخاست و من نيز با ايشان برخاستم، و چون آنها ديدند كه حضرت برخاست ايشان نيز به سوى حضرت آمدند. امام عليه السّلام بديشان فرمود: دست از من بداريد و مرا نيازاريد و نزد سلطانم مبريد زيرا من فتوايى براى شما نخواهم داشت. آن گاه دست مرا گرفت و آنها را به حال خويش وانهاد و به راه افتاد.
چون از مسجد خارج شد به من فرمود: اى ابا محمّد! بخدا سوگند اگر شيطان پس از آن نافرمانى و تكبّرى كه كرده به اندازه عمر دنيا براى خداوند سجده كند سودى برايش نخواهد داشت و خداوند سجده او را نخواهد پذيرفت تا آن هنگام كه خدا به او دستور داد در برابر آدم به سجده افتد. همين گونه است همين امّت گنهپيشه پس از رهايى پيامبر و رهبرى كه پيامبرشان براى آنها گمارده بود به فتنه افتادند.پس خداوند تبارك و تعالى عملى از آنها را نپذيرد و حسنهاى از آنها را بالا نبرد تا از همان راهى به درگاهش روند كه او مقرّر كرده، و از همان امامى پيروى كنند كه به پيروى از او مأمور شدهاند، و از همان درى كه خدا و پيامبر به روى آنها گشودهاند درآيند. اى ابا محمّد! همانا خداوند عزّ و جلّ پنج فريضه را حتمى ساخته است: نماز، زكات، روزه، حج و ولايت ما، و در مواردى چهار فريضه را بديشان رخصت داده ولى به هيچ روى براى هيچ يك از مسلمانان در ترك ولايت ما رخصتى داده نشده است، نه بخدا سوگند در ولايت ما رخصتى نيست.
📚: الكافي ج8، ص: 270
عبادت بی ولایت اهل بیت بندگی شیطان است...
#احادیث_داستانی
#اصول_احادیث
#خانواده
#والدین
#خاص
#احادیث_داستانی
همانگونه که از امام صادق(ع) نقل شده است: در زمان رسول خدا(ص) مردی از اهل مدینه در حالت بیماری که با همان بیماری از دنیا رفت زبانش گرفت و بسته شد. رسول خدا(ص) بر بالین او آمد و فرمود: بگو: «لا إله إلا الله» مرد نتوانست بگوید.... زنی بر بالین مرد بود. پیامبر(ص) از او پرسید: آیا این مرد مادرش زنده است؟ زن گفت: من مادر اویم. رسول خدا(ص) به او فرمود: آیا تو از او راضی هستی؟ گفت: نه. پیامبر از زن خواست که از فرزندش بگذرد و زن گفت به خاطر رضایت تو از او راضی شدم سپس پیامبر(ص) به بیمار فرمود: بگو «لا إله إلا الله» و او گفت و پس از آن خواندن دعای مختصری که پیامبر به او آموخت، از دنیا رفت.
من لایحضره الفقیه
حدیث (کلامکم نور)
#اصول_احادیث قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَلسَّلاَمِ بْنُ صَالِحٍ اَلْهَرَوِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَ
👆👆👆👆👆
حدیثی بس بزرگ وعجیب در شان مخلوق اول وحقیقت محمدیه صلوات الله علیه وآله
و رابطه ی او با خالق کل
و ورابطه ی او با سایر مخلوقات
وبیان سر انشائ و ایجاد والقائ اذکار معروفه همانند لا اله الا الله و... توسط حضرت به مخلوقات ومادون
#رسول_الله
#اهل_بیت
#خاص
#مهدویت
#ولایت
#خلافت
#احادیث_داستانی
#هدف_خلقت
#طریق
#عرفانی
#حب
#خاص
#احادیث_داستانی
شعیب پیغمبر که از رسول خدا (ص) نقل شده فرمود: «حضرت شعیب (ع) به عشق خدا آن قدر گریه کرد تا نابینا شد، خداوند او را بینا کرد، باز آن قدر گریست تا نابینا شد، باز خداوند او را بینا کرد، برای بار سوم نیز آن قدر به عشق الهی گریست که نابینا شد، خداوند باز او را بینا کرد، در مرتبه چهارم خداوند به او چنین وحی کرد: «ای شعیب! تا کی به این حالت ادامه میدهی؟ اگر گریه تو از ترس آتش دوزخ است، آن را بر تو حرام کردم، و اگر از شوق بهشت است، آن را برای تو مباح نمودم.» شعیب (ع) عرض کرد: «اِلهِی وَ سَیدِی اَنْتَ تَعْلَمُ اَنِّی ما بَکیتُ خَوْفاً مِنْ نارِک وَ لا شَوْقاً اِلی جَنَّتِک، وَ لکنْ عُقِدَ حُبُّک عَلی قَلْبِی فَلَسْتُ اَصْبِرُ اَوْ اَراک؛ ای خدای من و ای آقای من! تو می دانی که من نه از خوف آتش دوزخ تو گریه می کنم، و نه به خاطر اشتیاق بهشت تو، بلکه حبّ و عشق تو در قلبم گره خورده که قرار و صبر ندارم تا تو را (با چشم دل) بنگرم و به درجه نهایی عرفان و یقین برسم، و مرا به عنوان حبیب درگاهت بپذیری.»
خداوند به شعیب فرمود: «اکنون که دارای چنین حالتی هستی به زودی کلیم و هم سخن خودم موسی(ع) را خدمتگزار تو میکنم.» چنان که در شرح زندگی حضرت موسی(ع) ذکرشده است، حضرت موسی(ع)بیش از ده سال چوپان حضرت شعیب (ع) گردید: بحار، ج ۱۲، ص ۳۸۱
#اهل_بیت
#شیعه
#احادیث_داستانی
حضرت امام رضا(علیهالسلام) به یونس بن عبدالرحمن فرمودند :
☘ ای یونس! وقتی امام تو ، از تو راضی باشد ، تو را چه باک که مردم دربارهی تو چه میگویند.
☘ ای یونس! اگر در دست تو طلا باشد و مردم تصور کنند که کلوخ (یا سنگ و خاک) است ، آيا قضاوت مردم ، ارزش طلا را مىکاهد؟
عرضه داشت : خير.
☘ امام رضا(علیه السلام) فرمودند :
✍ اگر در دست تو کلوخی باشد و مردم بگويند که در دست تو طلا است ، آيا داوری مردم به آنچه که در دست توست، قيمت میدهد؟
گفت : خير
☘ فرمودند : يونس! اگر امام عصر تو از تو راضى بود و تمام دنيا با تو بد باشد ، نبايد تأثيری در روحيه تو بگذارد. چون قضاوت مردم ، قيمت و ارزش تو را پايين نمىآورد.
📚 بحارالأنوار ، ج۲ ، ص۶۶