eitaa logo
حدیث (کلامکم نور)
63 دنبال‌کننده
61 عکس
2 ویدیو
9 فایل
کَلَامُکُمْ نُورٌ وَ أَمْرُکُمْ رُشْدٌ وَ وَصِیَّتُکُمُ التَّقْوَی وَ فِعلِکَم الخَیر.... نشر معارف ودرر کلام اهل بیت سلام الله علیهم
مشاهده در ایتا
دانلود
مرحوم صدوق ، راوندى و ديگر بزرگان آورده اند: يكى از دوستان حضرت ابوالحسن ، امام هادى عليه السلام به نام صقر بن ابودلف - ابن اُورمه - حكايت كند: در دوران حكومت متوكّل عبّاسى راهى سامراء شدم و چون وارد شهر سامراء گشتم ، حضور يكى از وزراى متوكّل به نام سعيد حاجب رفتم تا بلكه بتوانم با مولايم امام هادى عليه السلام كه در زندانِ وى ملاقاتى داشته باشم . سعيد حاجب گفت : آيا دوست دارى خدايت را مشاهده كنى ؟ گفتم : سبحان اللّه ! اين چه حرفى است ؟! خداوند متعال را هيچكس نمى تواند مشاهده كند. سعيد اظهار داشت : منظورم آن كسى است كه شما گمان مى كنيد او امام و پيشواى شما است ، متوكّل او را تحويل من داده است تا او را به قتل برسانم و اين كار را فردا انجام خواهم داد. و پس از گذشت لحظاتى مرا داخل زندان بُرد، همين كه وارد زندان شدم ، حضرت را ديدم كه بر قطعه حصيرى نشسته و مشغول عبادت و مناجات مى باشد، پس با حالت گريه سلام كردم و كنارى نشستم و به جمال نورانى آن حضرت نگاه مى كردم . امام عليه السلام پس از جواب سلام ، به من فرمود: اى صقر! براى چه اينجا آمده اى ؟ و چرا ناراحت و گريان هستى ؟! در پاسخ گفتم : چون شما را در اين مكان و با اين حالت مى بينم ؛ و نمى دانم كه آن ها چه تصميمى درباره شما دارند؟! حضرت فرمود: اى صقر! ناراحت مباش ، آن ها هرگز به قصد خود نمى رسند، چون كه بيش از دو روز ديگر زنده نخواهند ماند و كشته خواهند شد بعد از آن ، از امام هادى عليه السلام پيرامون معناى حديثى كه از پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله وارد شده است كه فرمود: با روزگار، دشمنى و عداوت روا مداريد كه با شما دشمنى كند، سؤ ال كردم كه مقصود چيست ؟ امام عليه السلام در جواب فرمود: بلى ، منظور از روزگار، ما اهل بيت عصمت و طهارت هستيم كه بجهت ما آسمان و زمين پابرجا مانده است . خداوند روزهای هفته را به نام ما اهل بیت قرار داده است ، به طوریکه روز شنبه بنام پیامبر اعظم و روز یکشنبه بنام امیر المومنین علی و فاطمه زهرا و روز دو شنبه بنام امام حسن و امام حسین و روز سه‌شنبه به عنوان سجّاد و محمّد باقر و جعفر صادق ، و چهارشنبه به عنوان موسى بن جعفر و علىّ بن موسى الرّضا و محمّد جواد و من و پنج شنبه به عنوان فرزندم حسن و روز جمعه به عنوان فرزند پسرم مهدى موعود صلوات اللّه و سلامه عليهم اجمعين تعيين گشته است . و حكومت حقّ به دست با كفايت او ايجاد مى گردد و اوست كه عدل و داد را بر زمين پهناور، گسترش مى دهد. و سپس فرمود: آرى ، اين معناى حديث بود، زود خداحافظى كن و برو كه مى ترسم خطرى متوجّه تو گردد. راوى گويد: به خدا قسم ! بيش از دو روز نگذشت كه هر دوى آن دو نفر - يعنى متوكّل و سعيد حاجب - كشته شدند و من خداوند متعال را شكر كردم . 📚إ كمال الدّين : ص 383، ح 9، خصال شيخ صدوق : ج 1، ص 395، ح 102، خرايج و جرايح : ج 1، ص 412، ح 17، بحارالا نوار: ج 50، ص 195، ح 7، با مختصر تفاوت .
حضرت پيـامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) در شأن حضرت امام علی(عَلَیهِ­ السَّلام) فرموده اند: «ذِكْرُ عَلِیٍّ عِبادَة»، «اَلنَّظَرُ اِلى وَجْهِ عَلِیٍّ عِبادَةٌ».
➖با اموالی که از راه حرام به دست آمده‌اند چه باید کرد؟ 🛑علِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: كَانَ لِي صَدِيقٌ مِنْ كُتَّابِ بَنِي أُمَيَّةَ فَقَالَ لِيَ اسْتَأْذِنْ لِي عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَاسْتَأْذَنْتُ لَهُ فَلَمَّا دَخَلَ سَلَّمَ وَ جَلَسَ ثُمَّ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي كُنْتُ فِي دِيوَانِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ فَأَصَبْتُ مِنْ دُنْيَاهُمْ مَالًا كَثِيراً وَ أَغْمَضْتُ فِي مَطَالِبِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَوْ لَا أَنَّ بَنِي أُمَيَّةَ وَجَدُوا مَنْ يَكْتُبُ لَهُمْ وَ يَجْبِي لَهُمُ الْفَيْ‏ءَ وَ يُقَاتِلُ عَنْهُمْ وَ يَشْهَدُ جَمَاعَتَهُمْ لَمَا سَلَبُونَا حَقَّنَا وَ لَوْ تَرَكَهُمُ النَّاسُ وَ مَا فِي أَيْدِيهِمْ مَا وَجَدُوا شَيْئاً إِلَّا مَا وَقَعَ فِي أَيْدِيهِمْ فَقَالَ الْفَتَى جُعِلْتُ فِدَاكَ فَهَلْ لِي مِنْ مَخْرَجٍ مِنْهُ قَالَ إِنْ قُلْتُ لَكَ تَفْعَلُ قَالَ أَفْعَلُ قَالَ اخْرُجْ مِنْ جَمِيعِ مَا كَسَبْتَ فِي دَوَاوِينِهِمْ فَمَنْ عَرَفْتَ مِنْهُمْ رَدَدْتَ عَلَيْهِ مَالَهُ وَ مَنْ لَمْ تَعْرِفْ تَصَدَّقْتَ بِهِ وَ أَنَا أَضْمَنُ لَكَ عَلَى اللَّهِ الْجَنَّةَ قَالَ فَأَطْرَقَ الْفَتَى طَوِيلًا فَقَالَ قَدْ فَعَلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ ابْنُ أَبِي حَمْزَةَ فَرَجَعَ الْفَتَى مَعَنَا إِلَى الْكُوفَةِ فَمَا تَرَكَ شَيْئاً عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ إِلَّا خَرَجَ مِنْهُ حَتَّى ثِيَابَهُ الَّتِي كَانَتْ عَلَى بَدَنِهِ قَالَ فَقَسَمْنَا لَهُ قِسْمَةً وَ اشْتَرَيْنَا لَهُ ثِيَاباً وَ بَعَثْنَا لَهُ بِنَفَقَةٍ قَالَ فَمَا أَتَى عَلَيْهِ أَشْهُرٌ قَلَائِلُ حَتَّى مَرِضَ فَكُنَّا نَعُودُهُ قَالَ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ يَوْماً وَ هُوَ فِي السِّيَاقِ- فَفَتَحَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ وَفَى لِي وَ اللَّهِ صَاحِبُكَ قَالَ ثُمَّ مَاتَ فَوَلِينَا أَمْرَهُ فَخَرَجْتُ حَتَّى دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيَّ قَالَ يَا عَلِيُّ وَفَيْنَا وَ اللَّهِ لِصَاحِبِكَ قَالَ فَقُلْتُ صَدَقْتَ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَكَذَا قَالَ لِي وَ اللَّهِ عِنْدَ مَوْتِه‏ 🔰ابن‌ابی‌حمزه گفت: من دوستی داشتم که از نویسندگان بنی‌امیه بود. گفت به من اجازه بده نزد امام صادق «علیه السلام» بروم. برای او اجازه گرفتم. وقتی داخل شد، سلام کرد و نشست. سپس گفت: فدای شما شوم، من در دیوان این قوم بودم و از دنیاشان مال زیادی به دست آوردم و در مطالبهٔ آن چشم‌پوشی کردم. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: اگر بنی‌امیه کسانی را پیدا نمی‌کردند که برایشان بنویسند و خراج جمع کنند، بجنگند و در جماعتشان حضور یابند، حق ما را غصب نمی‌کردند. اگر مردم آنها را با آنچه در دست دارند، رها می‌کردند، چیزی نمی‌یافتند جز آنچه به دستشان افتاده بود. جوان گفت: فدای شما شوم، آیا راهی برای خروج از این وضع دارم؟ امام فرمودند: اگر بگویم، انجام می‌دهی؟ گفت: بله، انجام می‌دهم. امام فرمودند: از تمام آنچه در دیوان‌های آنها کسب کرده‌ای، خارج شو. هر کس را که می‌شناسی، مالش را به او برگردان و هر کس را نمی‌شناسی، با آن صدقه بده. من بهشت را نزد خدا برایت ضمانت می‌کنم. جوان مدت زیادی ساکت ماند و سپس گفت: انجام دادم، فدای شما شوم. ابن ابی حمزه گفت: جوان با ما به کوفه بازگشت و هر چه داشت، حتی لباس‌های بدنش را بیرون آورد. برای او لباس خریدیم و هزینه‌ای برایش فرستادیم. پس از چند ماه بیمار شد و ما به عیادتش می‌رفتیم. روزی به دیدارش رفتم، در حال جان دادن بود. چشمانش را باز کرد و گفت: ای علی، دوستت به وعده‌اش وفا کرد. سپس درگذشت. ما امورش را بر عهده گرفتیم تا اینکه نزد امام صادق (علیه السلام) رفتم. وقتی مرا دیدند، گفتند: ای علی، ما به وعده‌مان به دوستت وفا کردیم. گفتم: درست است، فدای شما شوم، این‌گونه به من گفتند. 📚: الکافي ج5 ص 106
 وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ أَحَداً [18] و اينكه مساجد از آنِ خداست، پس هيچ‌كس را با خدا. الکاظم (علیه السلام)- عَنْ عِیسَی‌بْنِ‌دَاوُدَ النَّجَّارِ عَنْ مُوسَی‌ْعنِ‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ عَزَّوَجَلَّ: وَ أَنَّ الْمَساجِدَ للهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ أَحَداً قَالَ سَمِعْتُ أَبِی‌جَعْفَرَبْنَ‌مُحَمَّدٍ (علیه السلام) یَقُولُ هُمُ الْأَوْصِیَاءُ وَ الْأَئِمَّهًُْ (علیهم السلام) مِنَّا وَاحِداً فَوَاحِداً فَلَا تَدْعُوا إِلَی غَیْرِهِمْ فَتَکُونُوا کَمَنْ دَعَا مَعَ اللَّهِ أَحَداً هَکَذَا نَزَلَتْ. امام کاظم (علیه السلام)- عیسی‌بن‌داود نجّار از امام کاظم (علیه السلام) درباره‌ی آیه: وَ أَنَّ المَساجِدَ لِلهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ أَحَداً نقل می‌کند که فرمود: «از پدرم جعفربن‌محمّد (علیه السلام) شنیدم که می‌فرمود: «آن‌ها اوصیا و ائمّه (علیهم السلام) از ما، یکی پس از دیگری هستند. به‌سوی غیر آن‌ها دعوت نکنید که در این صورت مثل کسانی میشوید که با خدا کس دیگری خوانده است، این گونه نازل شده است». تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۱۰۸  بحارالأنوار، ج۲۳، ص۳۳۰/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۷۰۵
امام رضا عليه السلام : هذا [الامام الجواد عليه السلام] المَولُودُ الّذي لَم يُولَد مَولُودٌ أعظَمُ بَرَكَةً عَلى شيعَتِنا مِنهُ ؛  امام رضا عليه السلام :امام جواد مولودى است كه پر بركت تر از او براى شيعه ما به دنيا نيامده است اصول کافی ، ج ۱ ص ۳۲۱
♦️ اسم اعظم الإمام الهادي عليه السلام : اِسمُ اللّه ِ الأَعظَمُ ثَلاثَةٌ وسَبعونَ حَرفًا ، كانَ عِندَ آصَفَ حَرفٌ فَتَكَلَّمَ بِهِ فَانخَرَقَت لَهُ الأَرضُ فيما بَينَهُ وبَينَ سَبَأٍ ، فَتَناوَلَ عَرشَ بِلقيسَ حَتّى صَيَّرَهُ إلى سُلَيمانَ، ثُمَّ انبَسَطَتِ الأَرضُ في أقَلَّ مِن طَرفَةِ عَينٍ ، وعِندَنا مِنهُ اثنانِ وسَبعونَ حَرفًا ، وحَرفٌ عِندَ اللّه ِ مُستَأثَرٌ بِهِ في عِلمِ الغَيبِ امام هادى عليه السلام : اسم اعظم خداوند هفتاد و سه حرف دارد كه آصف تنها يك حرف از آن را مى دانست و آن را بر زبان جارى ساخت و زمين ميان او و سبأ شكافته شد و تخت بلقيس را برگرفت و آن را به سليمان رساند و سپس زمين در مدّتى كمتر از يك چشم بر هم زدن هموار گشت و هفتاد و دو حرف آن نزد ماست و يك حرف را خداوند در علم غيب به خود اختصاص داده است. الكافي : 1 / 230 / 3
ابن‌حمزه از محمد بن فرج نقل می‌کند که گفت: امام هادی علیه‌السلام به من فرمود: هرگاه خواستی سؤالی بپرسی، آن را در نامه‌ای بنویس، و نامه را زیر سجاده خود بگذار، و ساعتی صبر کن، سپس آن را بیرون بیاور، و بنگر. محمد بن فرج می‌گوید: من انجام دادم، و پاسخ سئوال خود را نوشته شده، در آن یافتم. مجلسی رحمه الله از «کشف المحجة» سید ابن‌طاووس، و او با سند خود از «الرسائل» کلینی، و او از کسی که نامش را می‌برد نقل می‌کند که گفت: به امام هادی علیه‌السلام نوشتم که: آدمی دوست دارد به امامش برساند آن مطلبی را که می‌خواهد به پروردگارش برساند. امام علیه‌السلام در پاسخ نوشت: اگر حاجتی داشتی، لبان خود را بجنبان، که پاسخت آماده است. روی ابن‌حمزة: عن محمد بن الفرج، قال: قال لی علی بن محمد علیهماالسلام: اذا أردت أن تسأل مسألة، فاکتبها وضع الکتاب تحت مصلاک، ودعه ساعة، ثم أخرجه و انظر الیه. قال محمد: ففعلت، فوجدت جواب ما سألت عنه موقعا فی الکتاب [1] . قال المجلسی: روی السید ابن‌طاوس فی «کشف المحجة» باسناده من کتاب «الرسائل» للکلینی عمن سماه، قال: کتبت الی أبی‌الحسن علیه‌السلام: أن الرجل یحب أن یفضی الی امامه ما یحب أن یفضی الی ربه. قال: فکتب: ان کان لک حاجة فحرک شفتیک، فان الجواب یأتیک [2] . [~hr~]پی نوشت ها: (1) الثاقب فی المناقب: 548 ح 7، کشف الغمة 2: 395، بحارالأنوار 50: 155 ح 41. (2) بحارالأنوار 50: 155 ح 42، و 53: 306 و 94: 22 ح 18.
♦️گاهی کور بهتر از بقیه می بیند ... 🔸ابوبصير مي گويد : در خدمت امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ وارد مسجد شدم جمعيت بسياري در رفت و آمد بودند امام ـ عليه السلام ـ به من فرمود: از مردم بپرس آيا امام باقر را مي بينند؟ از هر كس كه پرسيدم اباجعفر را دیدی مي گفت: نه! با اينكه آن حضرت در كنار من ايستاده بود . 🔹️تا اينكه ابوهارون مكفوف (نابينا) آمده، حضرت باقر ـ عليه السلام ـ فرمود: از او بپرس گفتم امام محمد باقر را ديدي؟ گفت: آري ايشان هم اينجا ايستاده اند گفتم از كجا فهميدی؟ 🍃گفت: (وَكَيْفَ لا اَعْلَمُ وَ هُوَ نُورٌ ساطِعٌ) چگونه ندانم در صورتي كه آنجناب نوري است درخشان و آفتابي است تابان. ديده اي خواهم كه باشد شه شناس تا شناسد شاه را در هر لباس  📚اثباه الهداه ج ۴ ص ۱۱۱
رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: «إنّ حلقة باب الجنّة من ياقوتةٍ حمراء علی صفائح الذهب فإذا دقّت الحلقة علی الصفحة، طنّت وقالت: يا علی»[۱]  وقتی بهشتيان وارد بهشت می شوند، كوبه در را می كوبند و به اصطلاح دقّ الباب می كنند، زيرا در زدن خود نوعی رعايت ادب برای مهمان است، كسی كه به جايی وارد می شود، گرچه در بسته نباشد، بهتر است در بزند.  در بهشت باز است، ولی مؤمنان اهل بهشت كه وارد می شوند، در می زنند. وقتی بهشتی كوبه در را می كوبد، اين صدا شنيده می شود: يا علی يا علی! طنين كوبه «يا علی» است. مرحوم علاّمه طباطبايی(رضوان الله عليه) در شرح اين حديث و اين كه چرا صدای كوبه در بهشت يا علی است، می فرمودند:  مهمان وقتی به خانه ای می رود، صاحب خانه را صدا می زند. اگر صاحب خانه نام معينی داشته باشد، مهمان همان نام معيّن را می برد. صاحب بهشت و مهماندار بهشت علی بن ابی طالب(سلام الله عليه) است. از اين رو، صدای كوبه در بهشت هم «يا علی» است. چون هر كس به بهشت می رود، در سايه هدايت و رهبری اين خاندان و مهمان اين خاندان است. اگر اين انوار طيّبه نبودند، كسی راه بهشت را طی نمی كرد. ما به خوبی می توانيم احساس كنيم كه الآن در بهشت هستيم يا نه! درِ بهشت به روی ما باز است يا نه. [۱]الامالی و المجالس شیخ صدوق ص۴۷۱
: ✓ خداوند، محمّد صلى الله علیه و آله را به حق برانگیخت تا بندگانش را از عبادت بت‌ها به سوى عبادت خود بیرون كشاند و از طاعت شیطان به طاعت خویش در آورد، با قرآنى كه آن را آشكار و استوار نمود تا بندگان در آن هنگام كه پروردگارشان را نمى شناختند، بشناسندش و به وجود او كه انكارش مى‌كردند، اعتراف كنند و هستى او را كه باور نمى‌كردند، اثبات نمایند. ✧ فبَعَثَ اللّهُ محمّدا صلى الله علیه و آله بالحَقِّ، لیخرِجَ عِبادَهُ مِن عِبادَةِ الأوثانِ إلى عِبادَتِهِ، و مِن طاعَةِ الشَّیطانِ إلى طاعَتِهِ، بقُرآنٍ قد بَینَهُ و أحكَمَهُ، لِیعلَمَ العِبادُ رَبَّهُم إذ جَهِلوهُ، و لیقِرُّوا بهِ بعدَ إذ جَحَدوهُ، و لیثبِتوهُ بعدَ إذ أنكَروهُ. ◌ نهج‌البلاغه: خطبه۱۴۷ ┈┈❀┈┈
🏷 منت خدا بر ولایت! 🔅 (ﷺ): «هر كه خداوند با شناخت اهل بيت من و ولايت ايشان، بر او منّت نهاده باشد، خداوند، همه خير را براى او گرد آورده است». 🔹«مَن مَنَّ اللّهُ عَلَيهِ بِمَعرِفَةِ أهلِ بَيتي و وَلايَتِهِم، فَقَد جَمَعَ اللّهُ لَهُ الخَيرَ كُلَّهُ» 📚 امالي صدوق: ص٥٦١ ح٧٥١
💠امام صادق علیه السلام 🔹أنَّ اَلْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لَمَّا طُعِنَ وَ اِخْتَلَفَ اَلنَّاسُ عَلَيْهِ سَلَّمَ اَلْأَمْرَ لِمُعَاوِيَةَ فَسَلَّمَتْ عَلَيْهِ اَلشِّيعَةُ عَلَيْكَ اَلسَّلاَمُ يَا مُذِلَّ اَلْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مَا أَنَا بِمُذِلِّ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ لَكِنِّي مُعِزُّ اَلْمُؤْمِنِينَ إِنِّي لَمَّا رَأَيْتُكُمْ لَيْسَ بِكُمْ عَلَيْهِمْ قُوَّةٌ سَلَّمْتُ اَلْأَمْرَ لِأَبْقَى أَنَا وَ أَنْتُمْ بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ كَمَا عَابَ اَلْعَالِمُ اَلسَّفِينَةَ لِتَبْقَى لِأَصْحَابِهَا وَ كَذَلِكَ نَفْسِي وَ أَنْتُمْ لِنَبْقَى بَيْنَهُمْ 🔸حسن بن على عليهما السلام پس از آن كه به جانش سوء قصد شد و پيروانش از در ناسازگارى با وى در آمدند ، حکومت را به معاويه وا گذاشت . آنگاه شيعيانش به آن حضرت چنين سلام كردند : «سلام بر تو اى خوار كننده مؤمنان» . حضرت فرمود : من خوار كننده مؤمنان نيستم ، بلكه عزّت بخش مؤمنانم . وقتى ديدم شما در برابر دشمن قدرتى نداريد ، حکومت را به او وا گذاشتم تا من و شما در ميان آنان باقى بمانيم ؛ همچنان كه آن عالِم (خضر) كشتى را سوراخ كرد تا براى صاحبانش باقى بماند ، و اينچنين [است حكايت] من و شما تا در ميان آنها باقى بمانيم . 📗تحف العقول ص307