eitaa logo
حدیث (کلامکم نور)
59 دنبال‌کننده
67 عکس
2 ویدیو
10 فایل
کَلَامُکُمْ نُورٌ وَ أَمْرُکُمْ رُشْدٌ وَ وَصِیَّتُکُمُ التَّقْوَی وَ فِعلِکَم الخَیر.... نشر معارف ودرر کلام اهل بیت سلام الله علیهم
مشاهده در ایتا
دانلود
در بعضی روایات وارد شده است که «بعد از آنکه ایوب پیغمبر علیه السلام مبتلا شد و مدت مدیدی در انواع محنت و بلا و رنج و عناد گذرانید، روزی عرض کرد که: پروردگارا تو مرا به این بلا مبتلا ساختی و هیچ امری از برای من روی نداد مگر اینکه رضای تو را طلبیدم و خواهش تو را بر خواهش خود مقدم داشتم پس پارچه ابری بر بالای سر او ایستاده و از میان آن ده هزار آواز برآمد که ای ایوب از کجا این صفت از برای تو حاصل شد؟ و که آن را به تو داد؟ پس ایوب علیه السلام مشتی خاکستر برداشت و بر سر خود نهاد و گفت: «منک یا رب» ای پروردگار این نیز از تو است و به این سبب که سید رسل صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که «احدی نیست که عمل و طاعت او باعث نجات او شود عرض کردند که تو نیز چنین نیستی؟ فرمود نه، من هم چنین نیستم مگر اینکه رحمت خدا مرا فراگیرد» معراج السعاده
🛑عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْم‏ قَالَ:سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ: «إِنَّ رَجُلًا فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ عَبَدَ اللَّهَ أَرْبَعِينَ سَنَةً، ثُمَّ قَرَّبَ قُرْبَاناً، فَلَمْ يُقْبَلْ مِنْهُ، فَقَالَ لِنَفْسِهِ: مَا أُتِيتُ إِلَّا مِنْكِ، وَ مَا الذَّنْبُ إِلَّا لَكِ». قَالَ: «فَأَوْحَى اللَّهُ- تَبَارَكَ وَ تَعَالى‏- إِلَيْهِ: ذَمُّكَ لِنَفْسِكَ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَتِكَ أَرْبَعِينَ سَنَةً». 🔰أبو الحسن (علیه السلام) مى‏فرمود: مردى در بنى اسرائيل چهل سال خدا را عبادت كرد و سپس يك قربانى تقديم داشت و از او پذيرفته نشد، با خود گفت: اين نالايقى را از خوددارى و گناه جز از تو نيست، خدا تبارك و تعالى به او وحى كرد كه: اين نكوهشى كه از خود كردى بهتر است از پرستش چهل ساله‏ات.
🛑...عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي دَاوُدَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: «دَخَلَ رَجُلَانِ الْمَسْجِدَ أَحَدُهُمَا عَابِدٌ وَ الْآخَرُ فَاسِقٌ فَخَرَجَا مِنَ الْمَسْجِدِ وَ الْفَاسِقُ صِدِّيقٌ وَ الْعَابِدُ فَاسِقٌ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ يَدْخُلُ الْعَابِدُ الْمَسْجِدَ مُدِلًّا بِعِبَادَتِهِ يُدِلُّ بِهَا فَتَكُونُ فِكْرَتُهُ فِي ذَلِكَ وَ تَكُونُ فِكْرَةُ الْفَاسِقِ فِي التَّنَدُّمِ عَلَى فِسْقِهِ وَ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مِمَّا صَنَعَ مِنَ الذُّنُوبِ.» 🔰از امام باقر یا امام صادق (علیهماالسلام) نقل شده است: «دو مرد وارد مسجد شدند؛ یکی‌شان عابد و دیگری فاسق بود. اما در حالی از مسجد خارج شدند که مرد فاسق، صِدّیق (مؤمنی راستین) و مرد عابد، فاسق گشته بود! دلیلش این است که مرد عابد در حالی وارد مسجد می‌شود که به عبادتش می‌نازد، پس در همین فکر است. اما مرد فاسق در فکر پشیمانی از گناهانش است و از خداوند (عزّوجلّ) می‌خواهد گناهانی را که مرتکب شده را بیامرزد.» 📚الكافي، ج۲، ص۳۱۴
📍 نگرانی حضرت موسی(ع) نسبت به بعد از مرگ خود برای بچّۀ کوچکش ❗️ 📌در کتب تاریخ می نویسند: حضرت موسی(ع) هم که از انبیای مرسل(ع) است، موقع وفاتش که شد، عزرائیل(ع) نزد او آمد. حضرت به او گفت: برای چه آمده ای؟ برای ملاقات آمدی یا برای قبض روح؟ گفت: برای قبض روح شما آمده ام. گفت: بسیار خوب؛ اجازه بده از خانواده ام خداحافظی کنم. عزرائیل(ع) گفت: من اجازه ندارم. حضرت گفت: اجازه بده سجده کنم. ملک الموت گفت: باشد، این مقدار را وقت دارید. حضرت سجده کرد و در سجده گفت: خدایا! به او امر کن که به من اجازه دهد تا با خانواده ام خداحافظی کنم. خدا هم دعای او را مستجاب کرد و به عزرائیل(ع) امر فرمود که به حضرت موسی(ع) مهلت دهد. بعد حضرت موسی(ع) رفت و اوّل با مادرش خداحافظی کرد. به مادرش گفت: می خواهم به سفر بروم. مادر پرسید: کجا؟ گفت: سفر آخرت! مادرش گریه کرد و با او خداحافظی کرد و با هم وداع کردند. آن حضرت نزد همسر و بچّه هایش آمد و با آن ها هم خداحافظی کرد. من در تاریخ این گونه دیدم که حضرت بچّۀ کوچکی داشت که شروع کرد به گریه کردن و حضرت موسی(ع) هم خودش به گریه افتاد. از ناحیۀ خداوند خطاب رسید: یا موسی! تو می خواهی اکنون به ملاقات ما بیایی، چرا گریه می کنی؟ پاسخ داد: من برای این ها، وضعشان و این بچّه که مورد علاقۀ من است گریه می کنم. به او خطاب شد: یا موسی! عصایت را به دریا بزن. حضرت عصایش را به دریا زد و دریا شکافته شد. این کار سابقه هم داشت و حضرت موسی(ع) این کارها را می کرد. بعد حضرت عصایش را به سنگی زد و دید که کِرمی در دل سنگ است و دارد برگ سبزی را می خورد. خدا گفت: موسی!ربوبیّت مرا می خواهی ببینی؟ نگاه کن؛ ته دریا، در دل سنگ، کرم کوچکی هست، من دارم روزی اش را می دهم و حواسم به او هست؛ آن وقت بچّه تو را یادم برود؟ اینجا حضرت موسی(ع) به عزرائیل(ع) گفت: جانم را بگیر و مسئله تمام شد. 〰〰〰〰〰 📚
این بیان شریف را از دست ندهید..👆 بسم الله الرحمان الرحیم ..
🔹▪️جنگ معارف وعقاید حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْوَهَّابِ بْنِ نَضْرِ بْنِ عَبْدِ اَلْوَهَّابِ بْنِ عَطَاءِ بْنِ وَاصِلٍ اَلسِّجْزِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو اَلْحَسَنِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ ضَمْرَةَ اَلشَّعْرَانِيُّ اَلْعَمَّارِيُّ مِنْ وُلْدِ عَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عُبَيْدُ اَللَّهِ بْنُ يَحْيَى بْنِ عَبْدِ اَلْبَاقِي اَلْأَذَنِيُّ بِأَذَنَةَ عَنْ أَبِي اَلْمِقْدَامِ بْنِ شُرَيْحِ بْنِ هَانِئٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: إِنَّ أَعْرَابِيّاً قَامَ يَوْمَ اَلْجَمَلِ إِلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَ تَقُولُ إِنَّ اَللَّهَ وَاحِدٌ قَالَ فَحَمَلَ اَلنَّاسُ عَلَيْهِ وَ قَالُوا يَا أَعْرَابِيُّ أَ مَا تَرَى مَا فِيهِ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنْ تَقَسُّمِ اَلْقَلْبِ فَقَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ دَعُوهُ فَإِنَّ اَلَّذِي يُرِيدُهُ اَلْأَعْرَابِيُّ هُوَ اَلَّذِي نُرِيدُهُ مِنَ اَلْقَوْمِ ثُمَّ قَالَ يَا أَعْرَابِيُّ إِنَّ اَلْقَوْلَ فِي أَنَّ اَللَّهَ وَاحِدٌ عَلَى أَرْبَعَةِ أَقْسَامٍ فَوَجْهَانِ مِنْهَا لاَ يَجُوزَانِ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَجْهَانِ يَثْبُتَانِ فِيهِ فَأَمَّا اَللَّذَانِ لاَ يَجُوزَانِ عَلَيْهِ فَقَوْلُ اَلْقَائِلِ وَاحِدٌ يَقْصِدُ بِهِ بَابَ اَلْأَعْدَادِ فَهَذَا مَا لاَ يَجُوزُ لِأَنَّ مَا لاَ ثَانِيَ لَهُ لاَ يَدْخُلُ فِي بَابِ اَلْأَعْدَادِ أَ لاَ تَرَى أَنَّهُ كَفَرَ مَنْ قَالَ ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ وَ قَوْلُ اَلْقَائِلِ هُوَ وَاحِدٌ مِنَ اَلنَّاسَ يُرِيدُ اَلنَّوْعَ مِنَ اَلْجِنْسَ فَهَذَا مَا لاَ يَجُوزُ لِأَنَّهُ تَشْبِيهٌ وَ جَلَّ رَبُّنَا عَنْ ذَلِكَ وَ تَعَالَى وَ أَمَّا اَلْوَجْهَانِ اَللَّذَانِ يَثْبُتَانِ فِيهِ فَقَوْلُ اَلْقَائِلِ هُوَ وَاحِدٌ لَيْسَ لَهُ فِي اَلْأَشْيَاءِ شِبْهٌ كَذَلِكَ رَبُّنَا وَ قَوْلُ اَلْقَائِلِ إِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَدِيُّ اَلْمَعْنَى يَعْنِي بِهِ أَنَّهُ لاَ يَنْقَسِمُ فِي وُجُودٍ وَ لاَ عَقْلٍ وَ لاَ وَهْمٍ كَذَلِكَ رَبُّنَا عَزَّ وَ جَلَّ .
✨﷽✨ ✳️ ببین به چه چیز دل بسته‌ای؟ 🔻 در نیم‌روزی گرم، شخصی به حضرت علی علیه‌السلام عرض کرد: مرا موعظه کن. حضرت فرمود: مجالس فراوانی را با هم بودیم و سخنرانی‌های زیادی را از ما شنیدی؛ الآن در این نیم‌روز گرم چه حاجت که موعظه‌ای از ما بشنوی؟ عرض کرد: دامن شما را رها نمی‌کنم مگر اینکه سخنی بگویید. حضرت فرمود: «انت مع من احببت» تو با محبوبت محشور می‌شوی. ببین به چه چیز دل بسته‌ای؟ مورد علاقهٔ تو چیست؟ چه می‌خواهی؟ ‼️ مباد آنکه به فکر همه چیز باشیم، ولی به فکر خود نباشیم. سری به درونمان نزنیم که درونمان چه کسی و چه چیزی را می‌خواهد. گاهی ممکن است انسان عمری غافل باشد و نداند چه می‌طلبد. 👤 📚 از کتاب 📖 صفحات ۲۴۸ و ۲۴۹
دو داستان آموزنده شخصی محضر امام زین العابدین رسید و از وضع زندگیش شکایت نمود. امام علیه السلام فرمود: بیچاره فرزند آدم هرروز گرفتار سه مصیبت است که از هیچکدام از آنها پند و عبرت نمی گیرد. اگر عبرت بگیرد دنیا و مشکلات آن برایش آسان می شود. مصیبت اول اینکه، هر روز از عمرش کاسته میشود. اگر زیان در اموال وی پیش بیاید غمگین می گردد، با اینکه سرمایه ممکن است بار دیگر باز گردد ولی عمر قابل برگشت نیست. دوم: هر روز، روزی خود را می خورد، اگر حلال باشد باید حساب آن را پس بدهد و اگر حرام باشد باید بر آن کیفر ببیند. سپس فرمود: سومی مهمتر از این است. گفته شد، آن چیست؟ امام فرمود: هر روز را که به پایان می رساند یک قدم به آخرت نزدیک شده اما نمی داند به سوی بهشت می رود یا به طرف جهنم. آنگاه فرمود: طولانی ترین روز عمر آدم، روزی است که از مادر متولد می شود. دانشمندان گفته اند این سخن را کسی پیش از امام سجاد علیه السلام نگفته است. داستان دوم راوی می گوید: در شام بودم اسیران آل محمد را آوردند، در بازار شام، درب مسجد، همانجایی که معمولاً سایر اسیران را نگه می داشتند، باز داشتند، پیر مردی از اهالی شام جلو رفت و گفت: سپاس خدای را که شما را کشت و آتش فتنه را خاموش کرد و از این گونه حرفهای زشت بسیار گفت. وقتی سخنش تمام شد، امام زین العابدین به او فرمود: آیا قرآن خوانده ای؟ گفت: آری، خوانده ام امام: آیا این آیه را خوانده ای؟ قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی : بگو ای پیامبر! در مقابل رسالت، پاداشی جز محبت اهل بیت و خویشانم نمی خواهم. پیر مرد: آری، خوانده ام امام: اهل بیت و خویشان پیامبر ما هستیم. آیا این آیه را خوانده ای؟ و آت ذا القربی حقه : حق ذی القربی را بده! مرد: آری، خوانده ام. امام: مائیم ذوالقربی که خداوند به پیامبرش دستور داده، حق آنان را بده. مرد: آیا واقعاً شما هستید؟ امام: آری، ما هستیم. آیا این آیه را خوانده ای؟ و اعلموا انما غنمتم من شیی ء فان لله خمسه و للرسول و لذی القربی : بدانید هر چه به دست می آورید پنچ یک آن از آن خدا و پیامبرش و ذی القربی است. مرد: آری، خوانده ام. امام: ما ذوالقربی هستیم. آیا این آیه را خوانده ای؟ انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تطهیرا همانا خداوند اراده کرده که هرگونه آلودگی را از شما اهل بیت دور کند و پاکتان سازد. مرد: آری، خوانده ام. امام: آنها ما هستیم. پیر مرد پس از شنیدن سخنان امام علیه السلام دستها را به سوی آسمان بلند کرد و سه مرتبه گفت: خدایا! توبه کردم، پروردگارا از کشندگان خاندان پیامبر تو محمد صلی الله علیه و آله بیزارم، من با این که قبلاً قران را خوانده بودم ولی تاکنون این حقایق را نمی دانستم. و بدینوسیله عذر خواهی کرد و توبه نمود و بر قاتلین امام حسین علیه السلام لعن و نفرین نمود و چون این جریان به گوش حکومت ابن زیاد رسید ، دستور داد آن پیرمرد را به شهادت رساندند
🔹اطاعت وارجاع امور به اهل بیت سلام الله علیهم محمدبن مسلم راوی معتبر می گوید: روزی خدمت امام باقر بودم، ناگاه یک جفت کبوتر نر و ماده به نزد حضرت آمدند و به زبان خود صدا می کردند و حضرت جوابی چند به آنها فرمود. پس از چند لحظه پرواز کردند و بر سر دیوار نشستند و در آنجا نیز هر دو اندکی صحبت کردند و رفتند. حقیقت ماجرا را از امام پرسیدم، فرمود: پسر مسلم! هر چه خدا آفریده؛ پرندگان، حیوانات و هر موجود زنده ای از ما اطاعت می کنند. این کبوتر نر، گمان بدی به جفت خود داشت و کبوتر ماده قسم یاد می کرد که من پاکم، گمان بد به من نداشته باش! کبوتر نر قبول نمی کرد. ماده گفت: راضی هستی برای محکمه نزد امام باقر برویم و درباره ما قضاوت کند؟ نر پذیرفت. پیش من که آمدند، گفتم: ماده راست می گوید و بی گناه است. آنها هم قضاوت مرا پذیرفتند و رفتند.
امام صادق علیه السلام می فرماید: زن زیبایی را روز قیامت در دادگاه عدل الهی حاضر می کنند که بخاطر جمال و زیبایی خود به گناه افتاده است؛ می پرسند: چرا گناه کردی؟ در پاسخ می گوید: خدایا! چون مرا زیبا آفریدی به این جهت به گناه آلوده شدم. خداوند دستور می دهد حضرت مریم را می آورند،و به آن زن گفته می شود که تو زیباتر بودی یا این مریم؟ در حالی که او را زیبا آفریدیم، اما، او به خاطر جمال خود فریب نخورد و گناه نکرد آنگاه مرد زیبا و صاحب جمالی را در دادگاه حاضر می کنند که بخاطر زیبایی خود به گناه آلوده شده است می گوید: پروردگارا! مرا زیبا آفریدی و زنان به سوی من میل و رغبت پیدا کردند و مرا فریفتند و گرفتار گناه گشتم. در این وقت حضرت یوسف علیه السلام را می آورند و به او می گویند: تو زیباتر بودی یا یوسف؟ ما به او جمال و زیبای دادیم ولی فریب زنان نخورد سپس صاحب بلا را می آورند که به خاطر بلاها و گرفتاری هایش معصیت کرده است. او هم می گوید: خداوندا! بلاها و مصیبت ها را بر من سخت کردی لذا به گناه افتادم. در این موقع ایوب علیه السلام را می آورند و به آن شخص می گویند: بلای تو سخت تر بود یا بلای ایوب؟ در صورتی که ما او را به بلای سخت مبتلا کردیم اما مرتکب گناه نشد.! بدین گونه راه عذر و بهانه بر گناهکاران بسته می شود.
و في عيون الأخبار ، بإسناده الى عبد السلام بن صالح الهروي ، قال: قلت للرضا - عليه السلام -: يا بن رسول اللّه ! أخبرني عن الشجرة التي أكل منها آدم و حوا ، ما كانت؟ فقد اختلف الناس، فيها. فمنهم من يروي أنها الحنطة. و منهم من يروي أنها العنب. و منهم من يروي أنها شجرة الحسد. فقال - عليه السلام-: كل ذلك حق. قلت: فما معنى هذه الوجوه، على اختلافها؟ فقال: يا أبا الصلت ! ان شجرة الجنة ، تحمل أنواعا. فكانت شجرة الحنطة و فيها عنب. و ليست كشجرة الدنيا. و ان آدم ، لما أكرمه اللّه - تعالى ذكره - بإسجاد ملائكته له و بإدخاله الجنة ، قال في نفسه: هل خلق اللّه بشرا، أفضل مني. فعلم اللّه - عز و جل - ما وقع في نفسه. فناداه: ارفع رأسك، يا آدم ! و انظر «الى ساق عرشي » . فنظر الى ساق العرش . فوجد عليه مكتوبا: لا اله الا اللّه . محمد ، رسول اللّه - صلى اللّه عليه و آله -. علي بن أبي طالب ، أمير المؤمنين. و زوجته فاطمة ، سيدة نساء العالمين. و الحسن و الحسين ، سيدا شباب أهل الجنة . فقال آدم - عليه السلام - يا رب! من هؤلاء؟ فقال - عز و جل-: هؤلاء من ذريتك. و هم خير منك و من جميع خلقي. و لولاهم ما خلقتك و لا خلقت الجنة و النار و لا السماء و الأرض. فإياك أن تنظر اليهم، بعين الحسد، [فأخرجك عن جواري. فنظر اليهم بعين الحسد] . و تمنى منزلتهم. فتسلط عليه الشيطان ، حتى أكل من الشجرة التي نهي عنها. و تسلط على حواء ، لنظرها الى فاطمة - عليها السلام - بعين الحسد، حتى أكلت من الشجرة، كما أكل آدم . فأخرجهما اللّه تعالى، عن جنته. فأهبطهما عن جواره الى الأرض