eitaa logo
اشعار و سبک های حسن کردی
572 دنبال‌کننده
53 عکس
5 ویدیو
0 فایل
زندگی بی تو هست آخر هیچ عشق یعنی حسین و دیگر هیچ
مشاهده در ایتا
دانلود
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها توان نمانده بگیرم تو را در آغوشم هنوز درد بد نیزه مانده بر دوشم سر تو خوب شلوغ است،من خبر دارم ولی نگو که مرا کرده ای فراموشم پس از تو ای پدر تشنه لب،لبم شاهد به غیر زخم زبان شربتی نمی نوشم هنوز در اثر مشت های نامحرم تمام روز کنار خرابه مدهوشم چرا شبیه گذشته دگر نمی شنوم؟ صدای عمه ضعیف است یا که من گوشم...؟ از آن شبی که مرا زجر بی حیا ترساند به هر صدای بلندی ز ترس می جوشم خراش پنجه ی آن گرگ هار را بابا ز چشم زخمی تو با دو دست می پوشم https://telegram.me/joinchat/BE87JT3IMXezIJ9xe7T-EA ایتا @hkordy
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها سلام ای سر که با پیشانی خون بار می آیی به عشق دخترت تا اخرین دیدار می آیی گواهی می دهد زخم عمیق روی ابرویت تو هم مانند ما از کوچه و بازار می آیی به خود گفتم ز نیزه گر چه راحت در نمی آیی به دیدارم ولی حتی شده یک بار می آیی من از تحقیر دختر بچه های شام می آیم تو هم از بار عام مجلس اغیار می آیی شباهت می دهد گیسوی من با گیسویت بابا نمی خواهی بفهمم از تنور انگار می آیی حجاب آستین پاره ام را خوب می فهمی تو که دل خون تر از من داری از انظار می آیی تو ای مجروح زیبای من ای آشفته گیسویم چه رفته بر سرت که اینچین تب دار می آیی @hkordy
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها آمدی جانم به قربان شما بابای من مهربان ساکن بر نیزه ها بابای من چه عجب که نیزه ها دست از سرت برداشتند نازنینم تو کجا اینجا کجا؟ بابای من جای تو آغوش من باشد نه در طشت طلا من بدم می آید از طشت طلا بابای من من که دلتنگ نوازش های دستان تو ام دست هایت را نیاوردی چرا؟ بابای من حرف هایم را اگر آرام می گویم ببخش از گلویم در نمی آید صدا بابای من باورش سخت است اما راه رفتن های من سخت گردیده برایم بی عصا بابای من ماجرای کوچه های شام پیرم کرده است چشم های بی حیا کشته مرا بابای من تو به روی نیزه ای و من به روی ناقه ای می شنیدم می شنیدی ناسزا بابای من خسته ام من از طناب و از عذاب بی کسی خسته ام از زجر پست بی حیا بابای من از لباس پاره ی عمه خجالت می کشم بعد من گاهی به دیدارش بیا بابای من ایتا https://eitaa.com/hkordy
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها گفتم نزن افتادم از پا باز هم زد او را قسم دادم به زهرا باز هم زد کودک زدن دارد مگر،صد بار گفتم من که ندارم با تو دعوا باز هم زد ناراحتم خیلی به بابا حرف بد زد گفتم نگوید بد به بابا باز هم زد او چکمه پایش بود و من پای برهنه خون می چکید از هر دو تا پا باز هم زد فریاد می زد بر سر من از سر قیض گفتم خودم می آیم آقا،باز هم زد از زجر بی زارم بدم می آید از او چون حال من را دید،اما باز هم زد با پا مرا هل داد خیلی وحشیانه بر سر گرفتم دست ها را باز هم زد گفتم بگو آخر خودت دختر نداری؟ بابا نبودی هیچ آیا؟باز هم زد ایتا https://eitaa.com/hkordy
مرثیه طفلان حضرت زینب سلام الله علیها خلوت شده دور و برت جانم فدایت ای جان زینب، جان طفلانم فدایت فرزند ها هستند بی شک جان مادر من جان برایت هدیه آوردم برادر ای کعبه ی من رنجشی از زائرت نیست؟ قربانیان من قبول خاطرت نیست؟ افسوس، من، از این دو گل بهتر ندارم باید برایت عاشقانه سر بیارم آه ای سلیمان هدیه ای ناچیز دارم از هدیه ام حالی غرور انگیز دارم در پیش مادر سربلندت می کنم من عون و محمد را پسندت میکنم من بر قامت این کودکان حق پرستم با دست های خود لباس رزم بستم از نیزه ها بر جانشان باکی ندارم از کینه ی شمر و سنان باکی ندارم شرط مواسات من است این جان خواهر باید به خون غلطند این دو مثل اکبر شاید که کارت با عدو بالا نگیرد بگذار تا فرزند من جایت بمیرد حتی تن این ها اگر شد اربآ اربا هرگز نخواهی دید اشک خواهرت را من از همین دم دست از آنها کشیدم از تو نه اما از پسرها دل بریدم بر آسمان نیزه ها باید نشینند بهتر که عصر غارت ما را نبینند وقتی که دست مادر آنجا بسته باشد خوب است چشم غیرتی ها بسته باشد بهتر که جولان سنان ها را نبینند بر صورت مادر نشان ها را نبینند آنجا که دست و پای طفلانت بسوزد آنجا که معجرهای طفلانت بسوزد بر ناقه های بی حجاب افتاده باشیم آنجا که در بزم شراب افتاده باشیم باشد که در خیرات نان آنها نباشند دروازه ی ساعات را آنجا نباشند بهتر مرا با چادر پاره نبینند در کوچه های شام آواره نبینند تا دور بینم از سرت سنگ بلا را نذر سپر کردم برایت بچه ها را تا سنگ ها شان سمت این دو سر بیافتد شاید سرت از نیزه ها کمتر بیافتد @hkordy
طفلان حضرت زینب سلام الله علیها نور چشمم فدای طفلانت جان زینب همیشه قربانت زندگی من و تب و تابم دست من خالی است دریابم حیف شد بیش از این توانم نیست حاصلی جز دو نوجوانم نیست تو که دریای رحمتی آقا تحفه ام را عنایتی آقا این دو فرزند نازنین،هدیه من و شرمندگی از این هدیه این دو گرچه تعلقات منند حاصل عمر من حیات منند تو ولی زندگی و جان منی من زمینم تو آسمان منی دوست دارم به راه تو بروند پیش مرگ سپاه تو بروند لحظه لحظه اگر سترگ شدند این دو با عشق تو بزرگ شدند من نبینم غریب خواهی شد لحظه ای بی حبیب خواهی شد فکر این دو نشسته بر آهم فکر غیر از تو را نمی خواهم بعد از این خستگی نباید داشت جز تو وابستگی نباید داشت ای که آهنگ التماس منی بعد از این تو فقط حواس منی می شوم بی سپر فدای سرت مادری خون جگر فدای سرت سر تو نازنین سلامت باد سر این دو پسر فدای سرت اشک هایم فقط به خاطر توست این همه چشم تر فدای سرت سر طفلم اگر شود فردا روی نی جلوه گر فدای سرت تن اینها اگر ز هم پاشید آه من را کسی نخواهد دید نوه ی مرتضی همان بهتر که نبیند اسیری مادر ایتا https://eitaa.com/hkordy
ای راه مستقیم الی الله یا حسین ای زینت همیشه ی عرش خدا حسین باید طبیب ها به شما رو بیاورند نامت دواست ذکر شما هم شفا حسین دست مرا بگیر که این دست عمری است بر سینه ام فقط زده سنگ تو را حسین تنها به اشک روضه تو پاک می شود بعضی گناه های گنه کار ها حسین سوءالقضاست مهر تو در دل نداشتن حُسن القضاست عشق به کرببلا حسین آشوب درد بودم و حالا به مهر تو آرامشی عجیب گرفته مرا حسین محتاج مثل من که چنین سربلند دید؟ محتاج توست زندگی این گدا حسین می خواستم که دل نسپارم به هیچ خاک عشق به کربلای تو نگذاشت یا حسین در خلسه ی حقیقت شبهای روضه هست حالی که نیست بهتر از آن هیچ جا حسین تعریف عشق با تو عوض میشود مدام هر اربعین شروع دوباره ست با حسین ایتا https://eitaa.com/hkordy تلگرام https://telegram.me/joinchat/BE87JT3IMXezIJ9xe7T-EA
مرثیه حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام شب ششم شد و قلبم در اضطراب شده ز حجم مرثیه در سینه انقلاب شده هوای مرثیه امشب خراب و طوفانی ست بخوان که روضه از آن روضه های بارانی ست حسین گفتم و این بهترین عمل شده است دوباره روضه ی احلی من العسل شده است کشیده ام نفسِ اعتقادیه روضه زدم به نام حسن دل به وادیه روضه دوباره روضه ی مردی کریم میخوانم شب ششم ز بلایی عظیم میخوانم کسی که در دل میدان زره نپوشیده چو شیر شرزه ی در تاب و تب خروشیده دل حسین از این حُسن عارضش لرزید دل سپاه ز هل مِن مبارزش لرزید ز اهل کوفه به جنگش چه آبروها برد به غیرتی_که ندارند_ کوفیان برخورد همینکه شعله ی ان تنکرونی اش پیچید اجل به دور سر نحس کوفیان چرخید نشست تیغ نگاهش به پیکر ازرق پرید زود به یک ضربه اش سر ازرق حکایت ضرباتش به مرتضی رفته غرور سرخ نگاهش به مجتبی رفته ولی چه حیف زمان حماسه کوتاه است بخوان به روضه که باران سنگ در راه است ز سنگ ها خطِ سرخی روی جبین افتاد به نیزه ای بدنش بی هوا زمین افتاد چه زخم ها که نشسته به دست و بازویش رسیده پنجه ی یک بی حیا به گیسوی‌ چقدر خم شده این جسم زخمیِ درهم نمای چهره اش از تیغ ها شده مبهم چه زخم های مهیبی زده بر این پیکر شکسته تر شده حتی ز قامت اکبر چقدر جای سُمِ مرکب است روی تنش چقدر کم شده از حجم کوچک بدنش غبار کوچه نشسته است روی گیسویش کشیده نیزه عمو از شکاف پهلویش @hkordy
شور امام حسین علیه السلام منم رفیق روضه هات قلبم تپش تپش فدات هواتو کردم ای حسین بسه فراق کربلات آقا_دوست داره دلم عمیقأ همه بجز تو نارفیقن بده برات نمیرم آقا از من_تو بی وفایی کم ندیدی بریدم اما نبریدی توو معرفت فقیرم آقا خیال کربلای تو شد آرزوی هرشبم قسم به پرچم حرم که جان رسیده بر لبم چه دردیه غم حرم غمی که مثل مردنه نگاه به گنبدت حسین دوای هق هق منه آقا... @hkordy
@qazalegerye زمزمه حضرت رباب و حضرت علی اصغر ع داری می کشی تو_خودت رو با گریه شده کار چشمات_شب و روزا گریه با دستای خالی_لالایی میخونی می ترسم با این حال_تو زنده نمونی زیر نور افتاب_ سر و صورت سوخت تو سن جوونی_قد و قامتت سوخت صدات سوخته از بس_لالالالا خوندی همه کاروانو_با گریه ت سوزوندی لالالالایی گل پرپرم نیست حالایی که شیر هست علی اصغرم نیست ۲ اروم باش ربابم_رباب سرافراز ببین نیزه دارا_دارن می رسن باز نکن گریه با این_چشای پر از خون دوباره چی دیدی_شدی ابر و بارون درسته که چشمات_برا تو ملاکه خیال کن هنوزم_علی ت زیر خاکه درسته که این غم_غم کوچکی نیست خیال کن رو نیزه_سر کودکی نیست لالالالایی گل پرپرم نیست حالایی که شیر هست علی اصغرم نیست ۳ لالایی انیسم_بخواب روی نیزه لالایی می خونم_برات سوی نیزه لالایی بیا که_برات اب اوردم تو رو روی نیزه_به بابات سپردم چوب نیزه هاشون_براتو بلنده ببین حرمله باز_به گریم می خنده خون لخته لخته_گرفته چشاتو نوک پهن نیزه_بزرگه براتو لالالالایی گل پرپرم نیست حالایی که شیر هست علی اصغرم نیست @hkordy
201.5K
زمزمه حضرت رباب سلام الله علیها
شب تاسوعا مرثیه برخیز جان فاطمه اینجا نمان برو بگذار روی خاک مرا نیمه جان برو هی آه می کشی و تنم لرزه می کشد قربان مهربانی ات ای مهربان برو دستم بریده و کمرت را شکسته اند برخیز ای شکسته دل قد کمان برو بیرون مکش یکی و دوتا نیست تیرها جانم فدات ناله مزن این چنان برو این هرزه چشم ها به حرم چشم بسته اند برگرد خیمه زود نمانده زمان برو خون گریه های چشم ترم نذر زینب است آقا به جان خواهر تنهایمان برو برخیز و بی کسی حرم را نظاره کن زینب کجا و صحبت نامحرمان برو از من گذشت غربت و در انتظار توست گودال خون و نیزه و سنگ و سنان برو من سر به زانوان تو دارم چه ماتم است الشمرُ جالسٌ...سر تو ناگهان...برو @hkordy
@qazalegerye جهان عشق مرید مرام عباس است ادب همیشه در عالم به نام عباس است طبیب درد تمام مذاهب عالم کبوترانه شفا جلد بام عباس است شنیده از لب مولای خود به نفسی انت چه جمله بهتر از این در مقام عباس است قیامت از همه سرها سر است بی تردید بهشت باغچه ای زیر گام عباس است "خدا به طالع او مهر پادشاهی زد" هرآنکسی که غلام غلام عباس است قیام کرده به پایش قیامت کبری قسم به عشق قیامت قیام عباس است کسی ندیده کنار حسین بنشیند مطیع محض امامت پیام عباس است فراز کعبه بلندای خطبه اش فرمود که طوف بیت به گرد امام عباس است دوباره سائل هر ساله آمده بر در و مستمند جواب سلام عباس است @hkordy
@qazalegerye نوحه سنگین حضرت ابوالفضل علیه السلام ساقی کرببلا یا ابوفاضل پسر شیر خدا یا ابوفاضل یل دریادل_کلید هر مشکل تو گرفتاری_می گم ابوفاضل در شام تار غم_من با تو روشنم سنگ تو رو فقط بر سینه می زنم(۲) ۲ حرمت عرش خدا_یا ابوفاضل پرچمت قبله نما_یا ابوفاضل میر سرداری_دلبر و دلداری تو سپاه عشق_یکهّ علمداری کرببلات شده_مأوا و مأمنم سنگ تو رو فقط بر سینه می زنم ۳ يا منِ اسمُكَ دوا_يا ابوفاضل اي كه ذكرُكَ شفا_يا ابوفاضل روح درماني_تو جان ايماني درد نوكر را_نگفته می دانی تا زنده ام ز تو_من دل نمی کنم سنگ تو رو فقط بر سینه می زنم @hkordy
89.5K
ساقی کرببلا یا ابوفاضل
@qazalegerye مگه قول ندادی می ری آب میاری مگه قول ندادی که تنهام نذاری پاشو آبرویم پاشو لشکر من بدون تو غم ها میریزه سر من پاشو که نباشی جسور میشه دشمن بدون تو غرق غرور میشه دشمن کی بعد از تو داره هوا خواهر تو جلو او می بندن رو نیزه سر تو ۲ هنوز رو لب تو رد بنده مشکه یه چشم تو خونو یه چشمت پر اشکه فدای سرت که نشد آب بیاری تنت آب شده از غم و بی قراری چقد سخته بی دست ز رو اسب بیافتی جلو چشم دشمن یه آخم نگفتی هزارتا پره تیر میبینم تو جسمت باقی مونده عباس فقط از تو اسمت ۳ پاشو ای علمدار غرورم شکسته ببین مادر من کنارت نشسته یه لشکر جری شد با افتادن تو دارم جون می دم من با جون دادن تو پاشو که براتو حرم بی قراره رقیه پس از تو النگو نداره چه جور رفته تاراج قد و قامت تو چه بد جور شکسته شده هیبت تو @hkordy
118.2K
چقدر سخته یک مرد غریب گیر بیافته
عشق بدون روضه ات رنگ سراب می شود نفس برای نوکرت بی تو عذاب می شود عطر بهشت می وزد از تن و جان سینه زن قطره ی اشک گریه کن رود گلاب می شود اهل نماز می شود هر که تو را شناخته گرچه نماز دشمنت کفر حساب می شود هر که دل هوایی اش روضه نشین عشق شد نقشه ی نفس سرکشش نقش بر آب می شود در تب و تاب زندگی وقت طلوع رنج ها با هیجان نام تو درد جواب می شود با تو همیشه حال من خوب تر از گذشته است بی تو امید در دلم خانه خراب می شود آمده ای که خاک را وصل کنی به آسمان جز تو کدام حادثه عشق خطاب می شود @qazalegerye @hkordy
@qazalegerye غم اگر هست در دلم غم توست همه ی سال من محرم توست تو به این چشم ها نظر داری که حسینیه های اعظم توست شهر آلوده از تباهی ها سایه سارش نسیم پرچم توست پشت پلک فرشته های خدا چشمه در چشمه اشک زمزم توست روضه ات را همیشه می بارم با همین اشک ها که مرهم توست موج در موج گریه ام وقتی روضه ی سخت آخرین دم توست زودتر کاش خواهرت برسد ساربان در خیال خاتم توست آه ای غیرت قبیله ی عشق چشم نامحرمان به محرم توست زخمی نیزه های دین داران مادرت روضه خوان ماتم توست @qazalegerye @hkordy
مرثیه عاشورایی @qazalegerye می بینم از نسیم سبک تر شده تنت از بسکه تکه تکه مکرر شده تنت با سی هزار حرمله تنها شدی و بعد تصویر چند تا علی اصغر شده تنت دل کند می شوند مگر از تو نیزه ها بر دست های نیزه کبوتر شده تنت هرگز کسی به اربن و اربایی تو نیست بدتر ز پیکر علی اکبر شده تنت دورت هزار نیزه ی وحشی کمین زده در کینه زار حمزه ی دیگر شده تنت تا هر قبیله مشق نویسد به پیکرت چون صفحه های پاره ی دفتر شده تنت یک ضربه نه دو ضربه نه وقتی که ضربه ها رأس دوازده شده بی سر شده تنت @qazalegerye @hkordy
مرثیه عاشورایی @qazalegerye زخم بر زخم نشست و بدنت را پر کرد فرش خون پهن شد و حجم تنت را پر کرد نیزه پیچید به اعماق تنت از پهلو یاد مادر همه ی پیرهنت را پر کرد روضه مکشوف شد آن وقت که از دست کمان ناگهان تیر پرید و دهنت را پر کرد غیرت بادیه جوشید از این عریانی خاک برخواست و جای کفنت را پر کرد نعل ها محض تن و پیرهنت تازه شدند سمِّ مرکب همه ی دشت تنت را پر کرد غارت از خیمه زمانی که به گودال رسید ساربان چشم عقیق یمنت را پر کرد @qazalegerye @hkordy
مرثیه عاشورایی دلت می لرزد از فریادهای آخرم برگرد دلم می لرزد از خون گریه های خواهرم برگرد مرا بگذار در گودال با سر نیزه ها تنها نبینی نیزه کاری تا شود بال و پرم برگرد برو جان تو و جان صلابت های معجرها تویی بعد از من و عباس امید حرم برگرد نگاهت را بگیر از چشم های من خداحافظ ببین که شمر پرسه می زند دور و برم برگرد نفس هایم به آخر میرسد طاقت نداری تو ببینی کُندی خنجر به زیر حنجرم برگرد برایت سخت خواهد بود از نزدیک این صحنه چه خواهد کرد تاب پنجه با موی سرم برگرد هنوز از ضربه هایش چند تای دیگری مانده شده وقت حسینم وا حسین مادرم برگرد گلی گم کرده بودی گر که امشب در دل صحرا بیا گودال دنبالش بیا با دخترم برگرد @qazalegerye @hkordy