eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.9هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
349 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
خوشا آنانکه بر سر سایبان از پرچمی دارند به گرمای بیابان هم بهشت خرمی دارند کسانی که به دنبال خدای خویش میگردند مگر غیر از تماشای علی دیگر غمی دارند خوشا آنانکه باور کرده اند رزق از نجف آید و بر این باور خود اعتقاد محکمی دارند علی گویان نمی جویند امواج تعلق را از این دریای دنیا بهره به قدر نمی دارند درِ این خانه چه از دور یا نزدیک فرقی نیست همیشه یک اویسی یا همیشه میثمی دارند همین ساعت که ما در حسرت یک بوسه میسوزیم کسانی در نجف پیش ضریحش عالمی دارند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ذکر توسل همه ی انبیا علی ست دست خدا و گوش و زبان خدا علی ست وابسته است گردش هفت آسمان به او بعد از خدای اول بی انتها علی ست چشم تمام خلق قیامت به دست اوست زیرا فقط مقسِّم روز جزا علی ست در های و هوی سخت تمامی غزوه ها روی لبِ رسول خداوند یا علی ست آن یک نفس که می رسد الطاف قدسی اش بر کلِّ "ما سِوا" نفس مرتضی علی ست ما را چه هول لحظه مرگ است بی گمان تا قبض روح شیعه ی دلداده با علی ست صدها خلیفه یک نخ کفشش نمی شوند "لا" بوده اند آن دو و نون لنا علی ست ما را به آن فراری از جنگ ها چه کار شکر خدا که رهبر میدان ما علی ست فردا که روز بی کسیِ دشمن علی ست فریاد قلب خسته ی ما یک صدا علی ست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قلم لال است اما می‌نویسم داستانش را من و مدح علی؟!حتی نمیبردم گمانش را گروهی‌ باعلی‌ مشغول و جمعی باعلی عاشق مسلمان جای‌خود دارد چه سازم هندوانش‌ را علی را بی خدا اصلاً - خدا را بی علی هرگز نه‌ میخواهم‌ چنینش را - نه‌ میخواهم‌ چنانش‌ را نه تنها مجلس خود را بنا بر گفته‌ی احمد مزین کرده با نام علی شیعه اذانش را به‌قربان‌ وجودی که‌ وجودم از وجود اوست چنان‌ میخواهمش‌ آری که‌ هر موجود جانش‌ را خدا فرموده‌ قبل از خلقت‌ عالم علی‌ بوده‌است و من اصلاً نمی‌فهمم مکانش را زمانش را بگویم‌ فاش‌حیدر کیست‌ ممسوس‌ خداوند است زبانم تند می‌راند که می‌گیرم عنانش را همیشه از خودم می‌پرسم و هربار میمانم چگونه شکر باید کرد لطف بیکرانش را ضریحش که‌ به‌جای‌خود دلم‌ آنقدرها تنگ‌ است کسیکه یاعلی‌گفته‌ است میبوسم دهانش را زمان‌ خطبه‌‌خوانی‌ اوسخنران‌ نه‌ سخندانست که منبر می‌برد حظ شیوه‌ی فنّ بیانش را خدا خود را اگر مومن‌صداکرده‌‌است‌ میخواهد که اینگونه کند مدح امیر مومنانش را قسیم نار والجنه-علی-تنها علی بوده‌است کسی که با یتیمان میکند تقسیم نانش را به‌قدر نان جو از ملک این دنیا نمیخواهد نخواهد بست زنجیری به دنیا؛ بازوانش‌را خداآغاز خلقت یاعلی گفت‌است پس حتماً به پایان می‌برد با "یاعلی" کار جهانش را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یکه بود و بی حریف، این شد که لشگر باب شد لشگری را کشت ، جنگ نابرابر باب شد تیغ بر کف با نقابی از دل لشگر گذشت در عرب، تشبیه ابروها به خنجر باب شد هیبتش را چون موذن داخل محراب دید ابتدای هر اذان الله اکبر باب شد شیعیان توحیدشان را در ولایت یافتند در نماز این شد که بعد از حمد، کوثر باب شد اصلا از وقتی که فهمیدیم کوثر با علی ست ختم قرآن بین ما از جزء آخر باب شد گفت پیغمبر انا علمٌ علیٌ بابها در مدینه ناگهان سوزاندن در باب شد! هر چه را شد باب کردند، آخرش اما چه شد؟ آخرش حیدر امیرالمومنین ارباب شد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تقدیم به شهید والامقام حجت‌الاسلام فکر کن از قبیله ی سادات یک نفر مرد بین ما باشد چه تعجب غریب باشد اگر نام این مرد مجتبی باشد مجتباهای عرصه ی تاریخ در دل خاطرات می مانند مثل نوّاب، ثبت تاریخ است هرکه انگیزه اش خدا باشد او که الگوی رهبری بوده شیوه اش عزّت آوری بوده تن به ذلّت نمی دهد در عمر هرکه چشمش به کربلا باشد دشمن از انقلاب او ترسید، شیعه ی حیدر است و چون سلمان بر لبش موقع دفاع از حق، أشهدُ أنِّ مرتضی باشد خون سرخش چه روسفیدش کرد اهل حق شد خدا شهیدش کرد به شهادت یقین می انجامد هر قنوتی پر از دعا باشد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اگر بال و پرم بخشند بی زهرا نمی‌خواهم و گر جان و سرم بخشند بی زهرا نمی‌خواهم اگر روز قیامت از عطش جانم به لب آید شراب کوثرم بخشند بی زهرا نمی‌خواهم اگر آب بقا ریزند، بی حیدر نمی‌نوشم و گر چشم ترم بخشند بی زهرا نمی‌خواهم اگر سلمان شوم بی مهر زهرا نامسلمانم خلوص بوذرم بخشند بی زهرا نمی‌خواهم اگر چون نخل خشکی باشم و از روضه‌ی رضوان همه برگ و برم بخشند بی زهرا نمی‌خواهم اگر با آن همه فیض مِنی در ماه ذیحجّه وقوف مشعرم بخشند بی زهرا نمی‌خواهم اگر با دست جبریل امین پروانه‌ی جنّت به صبح محشرم بخشند بی زهرا نمی‌خواهم اگر از کلّ سادات ملک بر قلّه‌ی گردون مقام برترم بخشند بی زهرا نمی‌خواهم اگر بر مسند شاهی به بام عرش بنشینم هزاران کشورم بخشند بی زهرا نمی‌خواهم اگر از کثرت اشگ سحر در خلوت شب‌ها دو دریا گوهرم بخشند بی زهرا نمی‌خواهم اگر دائم بمیرم وز نفس‌های مسیحایی روان بر پیکرم بخشند بی زهرا نمی‌خواهم اگر با جام خضر از چشمه‌ی آب بقا، هر دم حیات دیگرم بخشند بی زهرا نمی‌خواهم کی‌ام من «میثمم» عمری گدای کوی زهرایم و گر صد افسرم بخشند بی زهرا نمی‌خواهم شاعر: استاد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
همه عمر در تباهی همه عمر غرق غفلت به دلم هزار غصه به دلم هزار حسرت پی کار خویش بودم پی کار من دویدی ز بزرگی تو شاها چه کنم من از خجالت چه زیان تورا که یک دم بغلت کنم عزیزم نظری که شام هجران برسد به صبح وصلت دل من گرفته آقا تو بیا برس به دادم سحری تو یاد من کن که خوشم به این حمایت به هوای گریه هایم تو فقط بمان برایم تو بسی برای نوکر به غریبه ها چه حاجت نفسی که بی تو باشد برود که برنگردد به تو بسته است جانم ز نخست تا قیامت منِ کربلا نرفته به خودت امیدوارم سفرم به گردن تو، تو نما قبول زحمت ** همه روضه ها اگرچه زده آتشی به جانت به غرور تو شرر زد غم روضه ی اسارت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
داغ حسینی بین دل ها سر گرفته عالم ازین غم چهره ای دیگر گرفته هر کس که در کشتی امنش می نشیند اذن ورود از ساحت مادر گرفته حتی خدا نزد تمام انبیایش روضه برای سبط پیغمبر گرفته شخص حبیب بن مظاهر غبطه خورده بر حال هر کس رزق چشم تر گرفته آغوش گرم هیچ کس را برنتابیم ما را حسین بن علی در بر گرفته از کودکی اش جابِرُ العَظمِ الکَسیر است فطرس هم از گهواره ی او پر گرفته نوکر کجا دارد به غیر از کوی ارباب؟! نوکر هر آنچه دارد از این در گرفته تا روز محشر هر کسی شد کربلایی برگ برات از جانب خواهر گرفته آن قدر شأن زینب کبری عظیم است عمری رکابش را علی اکبر گرفته ** گفتند وقتی شمر آمد سوی مقتل زینب دو دستش را به روی سر گرفته خنجر مقصر نیست، حنجر حرز دارد زینب به گریه بوسه از حنجر گرفته شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روزی به پات غم نخورم شب نمی شود این دلشکسته صاحبِ منصب نمی شود مُردن به پای "یار"،ملاک تَقَرُّب است "پروانه" تا نسوخت مُقَرَّب نمی شود حُر را ادب به مرتبه ی حُرّیَت رساند هرگز قفس سرای مودب نمی شود در بارِگاه شاه،یکی جُون می شود هر نوکری،غلامِ مُجَرَّب نمی شود هیئت کلاس حضرت زهرا برای ماست جز او کسی معلم مکتب نمی شود این روضه ها ستون بنای تشیُّع است مذهب بدون روضه که مذهب نمی شود هرکس که صحبت از تو کند..،گریه می کنم دیوانه پیش خلق مُعَذَّب نمی شود ما گریه کرده ایم ولی هیچ گریه ای مانند گریه بر غم زینب نمی شود ** قربان جسم دَرهَم شاهی که اهل دِه هر کار می کنند مرتب نمی شود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
همیشه هر شب جمعه به سینه غم دارم حرارتی است قدیمی که در دلم دارم اگرچه دستِ تهی دارم و گدا طبعم دلِ شکسته ی خود را که دستِ کم دارم میان نامه ی من خالی است از خوبی گناه و جرم و خطا را همه رقم دارم مرا به حُرمتِ موسی الرضاست می بخشید خوشم که رعیتم و شاهِ ذوالکرم دارم به امرِ حضرت سلطان، حسین می گویم به لطف فاطمه ارباب محترم دارم حسین گفتم و جان و دلم به جوش آمد مرا ببخش، فقط اشک تازه دم دارم نشد که زائر کرب و بلا شوم، باشد دلم خوش است میان دلم حرم دارم  برات کرب و بلایم به دست عباس است دوباره مُلتمس دامنِ علمدارم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به کجا می‌رود امروز جهانم بی تو؟ من به آینده‌ی دنیا نگرانم‌ بی تو از فراق تو اگر دق بکنم‌ نیست عجیب این عجیب است که من زنده بمانم بی تو سینه‌ام تنگ و دلم خون و نگاهم ابری‌ست چشمِ کم‌سو و دلی بی‌ضربانم بی تو اشک سرخ از رخ زردم به زمین می‌ریزد آه، عمری‌ست که همرنگ خزانم بی تو کیست تا اشک بریزیم غمت را با هم؟ رفته از دست ببین تاب و توانم بی تو تا تماشای تو در هر نفسم افسوس است آه می‌خیزد از آیینه‌ی جانم بی تو با تو می‌مانم و از عشق تو دم خواهم زد هرچه دنیا بزند زخم‌زبانم بی تو شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیا که روز سفیدم، سیاه می‌گذرد شبم به ناله و با اشک وآه می‌گذرد بیا که بی تو پریشان و نابسامانم بدون تو همه عمرم، تباه می‌گذرد چگونه آب نگردم ز شرم جرم و گناه که لحظه لحظه‌ی من با گناه می‌گذرد مرا پناه بده زیر سایه‌ی کرمت ببین چه بر سر این بی‌پناه می‌گذرد درست کن به نگاهی تو روزگار مرا خدا نکرده اگر اشتباه می‌گذرد تو را که داشته باشم کجا تهی‌دستم تمام زندگی‌ام در رفاه می‌گذرد تو را به حق حسین از گناه ما بگذر به حق آن که ز حُر با نگاه می‌گذرد منم مرید کسی که به خاک کرب‌وبلا زجان خویش به راه اله می‌گذرد اگر که بغض «وفایی» شکست با فریاد مسیر این غزل از قتلگاه می‌گذرد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e