#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
آن کودکی که در دلِ میدان اَمان نداشت
تابِ گلوی خُشکِ وِرا آسمان نداشت
میخواست یککلام بگوید که "تشنهام"
اما هِزار حِیف که طفلی زَبان نداشت
میخواست تا به اَشک کُند رَفعِ تشنگی
یک قطره هم به چَشمِ خود اَشکِ رَوان نداشت
مادر همیشه مَظهرِ اَمواجِ دَردهاست
اینجا رُباب هم بهجز آه و فَغان نداشت
دیدند با عَبای رَسول آمَده حُسین
حُجَّت تمامتر به دِلِ کاروان نداشت
موجی فُرات میزد و لَب روی لَب عَلی
بی رَحمیِ عَیان که نیازِ بیان نداشت
تَحریک شُد قُلوبِ تَمامِ سِپاهیان
گُفتند: شیرخواره که بَر ما زیان نداشت...
**
یک تیر آمد و سه هَدف را نِشانه زد
جُز طِفل و قَلبِ مادَر و بابا، نِشان نداشت
با سُرعَتی که تیر به حُلقومِ او نِشَست
حَتّی برای بَستنِ چَشمَش زَمان نداشت
گیرَم گِرِه حُسِین زِ قُنداقه باز کرد
تا دستوپا زَنَد، تَنِ اَصغر که جان نداشت
پاشید خونِ او به سَما و به ناله گُفت:
ششماهه که نیاز به تیر و کَمان نداشت
✍ #رضا_رسول_زاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
ششماههی حسین لبش التهاب خورد
آنجا که اسب شمر، لب نهر آب خورد
آورد طفل را وسط دشت و آب خواست
گوشش ولی به هلهله جای جواب خورد
شاه احتجاج کرد ولی در جواب شاه
تیری به حنجر پسرش با شتاب خورد
آنقدر تیز بود که یکجا ز جا پرید
مثل تلنگری که به روی حباب خورد
از نهر آب رفت و به نحر علی نشست
هی تیر تاب خورد و علی پیچ و تاب خورد
یک بار خون اصغر و یک بار قتلگاه
پس صورت حسین دو دفعه خضاب خورد
آورد طفل را ببرد سمت دار حرب
یک دفعه چشمهاش به چشم رباب خورد
✍ #وحید_عظیم_پور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
تو که لبتشنه بودی، چارهای را دست و پا کردند
برایت عاقبت زیرِ گلویت چشمه وا کردند
تنت را موقعِ بیرون کشیدن از درونِ خاک
به زورِ ضربههایِ محکمِ سرنیزه تا کردند
فقط یک نیزه خالی بود و نیزهدار سر میخواست
که اینها با سرِ تو حاجت او را رَوا کردند
غریبی میکنی بالایِ آن نیزه نمیمانی
سرت را چند باری رویِ نیزه جابهجا کردند
نخِ قنداق، یا معجر، نمیدانم چه بود اما
سرت تا بند شد بر نیزه، جشنی را به پا کردند
سرت بر رویِ نیزه، رو به رویِ مادرت اما
تنت را مثلِ بابا در بیابانها رها کردند
✍ #مهدی_قربانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
خیمهها را عجیبتر میکرد
گریههایِ عجیبِ آن نوزاد
پیشِ گهوارهاش زمین میخورد
مادرِ بی شکیبِ آن نوزاد
همه مشغولِ کودکش بودند
خبر از سمتِ علقمه آمد
که عمو رویِ خاک افتاده
وَ پدر دست، بر کمر میزد
نا امیدانه مادرِ اصغر...
رو به زینب، چکار باید کرد؟
دارد از دست میرود طفلم
سوخت از تب، چکار باید کرد؟
اینچنین صحنه را تصور کن
این همه درد را کجا دیدی؟
تا به حالا تمامِ عمر آیا
سُرفهی خشکِ طفل را دیدی؟
پدرش آمد و عبایی خواست
طفل را در عبایِ خود پیچید
نرم و آهسته گام بر میداشت
لبِ او را چقدر میبوسید
تا عبا را کنار زد بابا
دید طفلش دوباره تب میکرد
پسرِ مظهرِ مناعتِ طبع
آب از دشمنش طلب میکرد
اشکِ بابا فقط تمسخر داشت
به علی رحم شد؟ بگو اصلاً
حرمله آمد و نشانه گرفت
یک سه شعبه رسید تا گردن
گره افتاده بود در کارش
پدری مانده بود شرمنده
این طرف گریهی حرم بود و
آن طرف یک سپاه در خنده
وَ گذشت و گذشت و گذشت
روزگاری به مادرش طی شد
اصغرش را ندید تا وقتی
که سرِ او سوارِ بر نِی شد
گفت حالا به رویِ این نیزه
لااقل قد کشیدهای، مادر
از کبودیِ پلکِ تو پیداست
چِقَدَر زجر دیدهای مادر
✍ #مهدی_قربانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
از گلویت پسرم هرم عطش میبارد
لبت از تشنگی انگار که آتش دارد
میزند شعله لب سوختهات بر جگرم
تاب یک ناله نماندهست برایت پسرم
برو ای تشنه محال است که آبت ندهند
نه! بعید است که این قوم جوابت ندهند
**
تو بمیری ز عطش هم به دلشان غم نیست
بین این طایفهی شبزده یک آدم نیست
مهلت حرف ندادند به لبهای پدر
خون لبهای تو پاشید به سیمای پدر
حرمله کاش که شرمندهی رویت میشد
کاش دستم سپر زیر گلویت میشد
ناگهان کشت مرا درد صدای گلویت
چقدر تیر بزرگ است برای گلویت
میچکد خون ز لبت قطره به قطره پسرم
ماندهام با تو چگونه بروم سمت حرم
✍ #حسن_کردی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#زبان_حال_حضرت_رباب_س
#محاوره
شب و روزام اینطوری سر نمیشه
بدتر از این میشه بهتر نمیشه
دلمو به گهوارهش خوش نکنین
اینا واسم علی اصغر نمیشه
حرمله وصلهی جونمو گرفت
عصای قدّ کمونمو گرفت
مگه من چند تا دیگه پسر دارم
حرمله یکی یدونهمو گرفت
اشک ابر تو مگه یادم میره
قتل صبر تو مگه یادم میره
کفْن و دفن تو اگه یادم بره
نبش قبر تو مگه یادم میره
نیزه میخواد بی نقابت ببره
بهره از بوی گلابت ببره
وقتی نیزهدار داره تابت میده
لالایی میگم که خوابت ببره
سندی بودی که رو شدی علی
هق هق بُغض گلو شدی علی
آرزوم بود ببینم بزرگ شدی
حالا همقدّ عمو شدی علی
✍سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
@dobeity_robaey
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
آنقَدَر لب تشنه و معصوم بود
گریه هم میکرد، نامفهوم بود
صورتی کوچک شبیه غنچه داشت
استخوانش نرم، مثل موم بود
مادرش از تشنگی شیری نداشت
در میان خیمهها مغموم بود
جان به قربانِ غریبیِ حسین
از دو قطره آب هم محروم بود
آب را بستن به روی کودکان
در کدام آیین و دین مرسوم بود؟!
شد از این کودک تلظی کردنش_
سهم بابایی که خود مظلوم بود
با سه شعبه، طفل ششماهه زدن
در میان کفر هم مذموم بود
بین دستش یک طرف جسم علی
یک طرف هم صورت و حلقوم بود
گوش تا گوش علی پاشیده شد
چون به جرم عاشقی محکوم بود
**
عصر عاشورا رسید و صحبت از
نبش قبر کودکی معصوم بود
پیش چشم مادرش رأس علی
لا به لای نیزهها معلوم بود
✍ #محمدجواد_شیرازی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
شبیه هاجرِ دنبالِ آب، باگریه
دوید در دل صحرا رباب باگریه
برای مادر اصغر در آسمان، آنروز
نشست، روضه گرفت، آفتاب باگریه
به یاد گریهی طفل رباب، ساقی شد...
کنار علقمه از غصّه، آب، باگریه
شبیه عاشق دلتنگ، تیر از چلّه
دوید سمت علی باشتاب، باگریه
بهگریه گفت: که سیراب شد علیاصغر؟
حسین داد بهزینب جواب؛ باگریه...
حسین گفت: علیجانْ خدانگهدارت!
رباب گفت: عزیزم بخواب...، باگریه
برای داغ دل مادر علیاصغر
دل زمین و زمان شد کباب باگریه
به روی حنجر او فتح باب شد با تیر
اگر چه بسته شد آخر کتاب باگریه
دلی که سوخت به یاد گلوی نازک او
به روسیاهی خود زد نقاب باگریه
✍ #سجاد_روانمرد
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_مدح_و_شهادت
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
نمیرسد به مقامات تو گمان کسی
نبوده لایق توصیف تو، بیان کسی
به هیبت تو یقیناً به طور جلوه کند
خدا اگر که خودش را دهد نشان کسی
به آستان گلویت دخیل میبندد
اگر که کارد رسیده به استخوان کسی
علیتر از همه اوقات میشوی امروز
شدهست نغمهی لالاییات اذان کسی
برای اینکه به "نورِ" تو سر به راه شوند
به ناکسان زده رو، قلبِ مهربان کسی
رسیده بر عتباتِ لبِ تو هُرمِ عطش
رسیده بر لب خشکیدهی تو جانِ کسی
به جز حسین که جان داده با تلظّیِ تو
نبود صبر در این امتحان توان کسی
بهشت، روضهی تو گشته گوش تا گوشش
سهشعبه آمده بی اذن در جنانِ کسی
به آسمان دم مظلوم میدهد پدرت
که خون حنجرهات هست نوحهخوان کسی
پی غنیمتِ قتل تو آسمان و زمین
تنت از آنِ کسی و سرت از آنِ کسی
رباب بعد تو دیگر به زیر سایه نرفت
به روی نیزه سر توست، سایهبان کسی
✍حجتالاسلام #محسن_حنیفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی؛ #شب_هشتم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
نزدیکتری از رگِ گردن به گدایت
ماییم و طوافِ حرم کرب و بلایت
هر جای جهان مینگرم نام تو آنجاست
از هر نظر انگار شبیهی به خدایت
گشتیم تمامی جهان را و ندیدیم
شیرینتر و دلچسبتر از شور عزایت
در روز قیامت که جهان دور تو جَمعست
بگذار که ما نیز بیفتیم به پایت
بگذار که من نیز گرفتار تو باشم
یک جرعه بنوشان به من از جام بلایت
پَرسوخته چون فطرس و دلسوخته چون حُر
من آمدهام باز به امید عطایت
ای آنکه جهان تکیه به دستان تو دادهست
حالا چه شده تکیه زدی خود به عصایت؟
**
با خوود و سپر رفت به میدان علی اکبر
از معرکه برگشت ولی بین عبایت
دیدند ملائک همگی گوشهی گودال
آغوش گشودهست خداوند برایت
بر نیزه شدی قاری قرآن، چه شکوهی...
ای آنکه دل از فاطمه میبُرد صدایت
✍ #احسان_نرگسی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#محاوره
برای روضهی اکبر، بیار امشب دل زارو
باید حتماً پدر باشی، بفهمی حال آقارو
نخ تسبیح و بازش کن، میونِ جمعیت بنداز
صدا کن پیرمردی رو، بگو جمعش کن اینارو
نمیشه جمع و جورش کرد، تنی که ارباً اربا شه
باید سرهم کنیش آروم، بذاری پیش سر، پارو!
شکاف پهلوشو تا دید، به یاد میخ در اُفتاد
حسین بالاسرِ اکبر، دوباره دید زهرارو
پاشو تا معجرم باشه، نذار موهام پریشون شه
داره زینب با این حرفا، به هم میریزه دنیارو
جوونای بنیهاشم، کمککارِ حسین بودن
چجوری یه جَوون مُرده، بگرده کل صحرارو؟!
یکی روی عبا میرفت، یکی زیر عبا میرفت
پسر تشییع شد حالا، ببین تشییع بابارو
تمام صورتش زخمه، تمام صورتش کندهست
یکی پاشه توی خیمه، بگیره دست لیلارو
✍ #سیدپوریا_هاشمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
گویا که نگینِ روی انگشترم افتاد
وقتی به روی خاک، علی اکبرم افتاد
با ضربهی نیزه، وسط معرکه دیدم
از پشت فرس، جلوهی پیغمبرم افتاد
هم میوهی دل بود مرا، هم پر پرواز
هم میوهی دل چیده شد و هم پرم افتاد
دیدم که شده خُرد عصایم سر پیری
در هر قدمی تا بدنش پیکرم افتاد
بر صورت خونیِ علی بر سر زانو
با حالت حیرت زده، چشم ترم افتاد
آن قدر که با کینه بر او تیغ کشیدند
هر گوشهای از دشت، گل پرپرم افتاد
شد گریهی من باعث خندیدن دشمن
عمامه، کنار بدنش از سرم افتاد
دلشورهی جان دادنم از خس خس اکبر
بر سینهی پر عاطفهی خواهرم افتاد
در خیمه بنی فاطمه با گریه به لیلا
گفتند که پیغمبر اهل حرم افتاد
✍ #محمدجواد_شیرازی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
کاش که در باغ اضطراب نیفتد
روی زمین شیشهی گلاب نیفتد
چشم ابوالفضل در حرم نگران است
پای علی اکبر از رکاب نیفتد
میرود ارباب مثل باز شکاری
شیر حرم از روی عقاب نیفتد
کرده کمین نیزهای به قصد تقرب
نقشه کشیدهست از ثواب نیفتد!
آمده شیطان ز صحنه عکس بگیرد
حرمله نزدیک شد ز قاب نیفتد
فاطمهی کربلاست حضرت زینب
آمده تا باز ابو تراب نیفتد
خیمهی لیلا غریق اشک حرم شد
خانهی کس اینچنین در آب نیفتد
گفت که از ما گذشت؛ کاش خدایا
ولوله در خیمهی رباب نیفتد
✍ #سیدمیلاد_حسنی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
تو تنت تا شده و تا شده من هم کمرم
مثل تو درد گرفته همهی بال و پرم
گرچه من عین حسن زهر نخوردم اما
پاره پاره شده حالا همه جای جگرم
ترسم این است که زنهای حرم جان بدهند
گر ببینند که افتادهای از پا پسرم
چشم من تار شده یا که تو کوچک شدهای؟
علی اکبر، علی اصغر شدهای در نظرم
خبرش پخش شده: پخش شدی روی زمین
خبرش پخش شده: ریختهای دور و برم
من از این چند برابر شدنت فهمیدم
چقدر کینه به دل داشتهاند از پدرم
بغلت میکنم و از بغلم میریزی
آه بابا چه کنم با تو و این دردسرم
با چنین ریخت و پاشی که شدی ممکن نیست
که تو را یک نفری تا دم خیمه ببرم
دارد از سمت حرم عمهی تو میآید
ولدی گفتنم انگار رسیده به حرم
✍سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
کار من نیست تنت را ز زمین بردارم
مثل این است که از خاک نگین بردارم
عضوهای تو در این بادیه تکثیر شدند
همهی گرگ صفتها ز تنت سیر شدند
تا کنار تو مرا محتضر و گریان دید
پدری در صف دشمن پسرش را بوسید
من کنار تو شکستم؛ همه این را دیدند
نیزهها یک به یک اعضای تو را دزدیدند
شده یک تیر؛ ولی چند نشان کشتن تو
مجلس ختم حسین است کنار تن تو
خیز از جا و ببین سختترین مرحلهها
از حرم آمده عمه وسط حرملهها
نیزهها از کمر تا شدهاش دور شوید
هر چه از جسم علی برده به من پس بدهید
ترسم این است که در دشت تنش گم بشود
نکند زینتیِ نیزهی مردم بشود
✍ #حسن_کردی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
مجلس ختم حسین است! علی محتضر است!
داغ جان دادن اولاد به قلب پدر است
این علی نیست فقط؛ احمد و حیدر هم هست
روضهاش بین محرم، رمضان و صفر است
یا پسر مرده شده یا که برادر مرده...
هرکجا دیدی اگر دست کسی بر کمر است!
سر زخمش سر مولاست کهرفته به سجود
پهلویش پهلوی زهراست که در پشت در است
یک طرف تیغ زیاد و طرفی نیزه زیاد
یکطرف کمشده و یکطرفش بیشتر است
صحبت معجر زینب شد و پا شد آقا
چه کند؟ زینب کبرای حرم در خطر است
ای جوانان بنی هاشمی آماده شوید
که دگر موقع تشییع تن دو نفر است
✍ #سیدپوریا_هاشمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#نوحه #زمینه
نسیمی جانفزا میآید
بوی کرببلا میآید
واویلا واویلا واویلا
داغ تو کرده پیرم بابا
پیکرت گشته ارباً اربا
واویلا واویلا واویلا
برسرت دست و پا گم کردم
مسیر خیمه را گم کردم
بین این همه تیر و نیزه
من لبان تورا گم کردم
یک علی اکبر و یک صحرا
واویلا واویلا واویلا
هر طرف یک علی میبینم
شاهد این غم سنگینم
تکه تکه تورا با عباس
در میان عبا میچینم
زینب آمد بجای لیلا
واویلا واویلا واویلا
✍ #قاسم_نعمتی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#شب_هشتم
هرکس که عمر خویش را با عشق سر کرد
از اول عمرش هوای درد سر کرد
من به کسی از گریهام چیزی نگفتم
یک شهر را چشمان سُرخم با خبر کرد
حتماً سرم را میگذارم زیر پایش
از کوچهی ما هم اگر روزی گذر کرد
هرچه که من کمتر برایش کار کردم
مزد مرا هر روز اما بیشتر کرد
اینبار هم دیر آمدم روضه ولیکن
مثل همیشه چشم من را زود، تر کرد
اینجا ادای گریه را هم میپذیرند
هرکس نشد مهموم در روضه، ضرر کرد
هر چند ما را عشق او دیوانه کرده
مِهر علیّ اکبرش دیوانهتر کرد
**
جان داد وقتی باغبان خسته فهمید
یک لشگر از روی گل باغش گذر کرد
با اکبر او نیزه کاری کرد مثلِ
کاری که با پهلوی زهرا میخ در کرد
میریخت بیرون از دهانش لختهی خون
حال پسر، حال پدر را محتضر کرد
"اولادنا اکبادنا" یعنی پدر را
مقراض اهل کوفه تقطیع جگر کرد
✍سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
شب هشتم شده و سینه فقط غم دارد
روضهی امشب ما پیر شدن هم دارد
مثل ارباب کنار تن مجروح علی
مستمع در شب هشتم کمری خم دارد
روضهی دفن حسین است و به تنهایی خود
داغ، اندازهی یک ماه محرم دارد
روضه میخوانم از آن سرو رشید مجروح
که تنش روی عبا چند قلم کم دارد
آسمان، غم زدهی روضه و خون میبارد
پای این روضه اگر مُرد کسی، حق دارد
روضه خوانِ شب هشتم بدنش میلرزد
مثل ارباب در این روضه تنش میلرزد
پدر داغ جوان دیده اگر هست اینجا
تازه شد داغ دلش باز، ببخشد ما را
جگرم سوخته مرهم بگذارید مرا
امشب ای سلسله سادات ببخشید مرا
نیمهی سیب رسول است و مسیحای حسین
رفت با رفتنش امید ز سیمای حسین
پسری غرق به خون، نقش زمین در صحراست
کمر روضه خم از واژهی ارباً ارباست
از کمر تا شده این پیکر چون کوهی که...
ریخته روی زمین قامت مجروحی که...
میچکد خون ز گلو، چشم و دهان، دست و سرش
جای یک بوسه نماندهست برای پدرش
دشت را چشم پدر پُر ز علی میبیند
گل پرپر شده را روی عبا میچیند
لشکری کرد اشاره پدر پیرش را
خندهها کُشت دوباره پدر پیرش را
گیسوان پسرش روی زمین پا خورده
دید یک تیغ میان کمرش تا خورده
نیزهای از وسط سینهی او رد شده است
خون نشسته به گلو، راه نفس سد شده است
✍ #حسن_کردی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
دنیای بی تو رنگ آسایش ندارد
این زندگی بی عشق تو، ارزش ندارد
مارا مران از خانهات چون هیچ جایی
اندازهی این خانه آرامش ندارد
حب تو شرط بخشش اهل گناه است
بیچاره آنکه باب آمرزش ندارد
جز در عزای تو که اندوهی عظیم است
چشم ترم انگیزهی بارش ندارد
بدجور دلتنگ غروب کربلاییم
گریهکنت غیر از همین خواهش ندارد
این زندگی بی عشق تو همزاد مرگ است
بی عشق تو این زندگی ارزش ندارد
✍ #محمود_یوسفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
#امام_حسین_ع_شهادت
دلپذیر است در آغوش تو بیدار شدن
در حسینیهی اشک تو گرفتار شدن...
با خیالِ حرمت تشنهی دیدار شدن
تکیه در تکیه به عشق تو میاندار شدن
دل به دریای غمی تازه و دیرینه زدن
در غمت بر سر و بر صورت و بر سینه زدن
آسمان در غم تو، غرق ترنم شده است
خیمه یادآورِ آن کوچه و هیزم شده است
#دودمه وردِ زبان همه مردم شده است
(باز هم طفل یتیمی ز حرم گم شده است)
آخرین بار شنیدند که نجوا میکرد
طلب از گم شدهگانِ لب دریا میکرد
کم کم از تشنگی او دل دریا خون شد
از غم اکبر لیلا دو جهان مجنون شد
دشت ماتم زده از خون تنش گلگون شد
کفر اگر نیست، بگویید: خدا محزون شد
او که بر دست جوانان بنی هاشم بود
موقع بردنش آن روز، عبا لازم بود
هرکه مجنون بشود، خانهی ما خانهی اوست
زینب آن کوهِ صبور است که پروانهی اوست
بارِ اندوهِ جهان است که بر شانهی اوست
(این حسین کیست که عالم همه دیوانهی اوست)
شده زیر علمش امنترین جای جهان
هیچ کس نیست به اندازهی زینب نگران
(یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش)
بوریا گشت در این غربت صحرا کفنش
جگرم سوخته از کهنهگی پیرهنش
جان به قربان حسین و پسرانِ حسنش
دوش وقت سحر از روضهی قاسم میخواند
روضه آن بود که حاج اکبر ناظم میخواند
عاشقم عاشق آن درد که بی درمان است
آسمان با خبر از تشنگی طفلان است
پس بخوان نوحه از آن داغ که بی پایان است
(امشبی را شه دین در حرمش مهمان است)
ظهر فردا، شود آشوب در این دشت، شروع
ای شب تیره بمان و مکن ای صبح طلوع
تشنهی علقمه هستیم که دلدار آنجاست
ماه بیتِ غزلِ حیدر کرار آنجاست
ساقیِ تشنه لبان، سید و سالار آنجاست
آه، ای اهل حرم! میر و علمدار آنجاست
سالها بر سر این سفره نمکگیر شدیم
ما غلامیم و درِ خانهی او پیر شدیم
آه ای قلهی سر سختِ بی اندازه بلند
ای تبرخوردهترین سروِ سرافرازِ بلند
باز هرگز نهراسیده ز پرواز بلند
(چه شد آن دست بلندی که به آواز بلند
دعویاش بود که من بازوی حیدر دارم)
پدری مثل علی، فاتح خیبر دارم
ای رباب! آب در این معرکه نایاب شده
تیر از چله به یک چلچله پرتاب شده
دل سنگ از غم ششماههی تو آب شده
به روی دست پدر بوده و سیراب شده
نکند حرمله و با تیر و کمان آمده است!
اصغرت از چه زمانی به زبان آمده است؟
حُر که سرمست شد و نعره کشید از شادی
بود بر روی لبانش، چه مبارکبادی
حضرت عشق به او گفت که تا جان دادی
بندهی عشقی و از هر دو جهان آزادی
نینوا بین که عجب شور و نوایی دارد
مطرب عشق عجب کرببلایی دارد
✍ #احمد_علوی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
صحبت از رفتن علی تا شد
کمر شاه کربلا تا شد
هر کجا را نگاه کرد حسین
تکه ای از علی هویدا شد
اشک بر دیدهی حسین نشست
زخم بر پیکرش که پیدا شد
چه قدر سنگ خورد سینهی او
چه قدر نیزه بر تنش جا شد
اولین بار بود در تاریخ
پای زینب به معرکه وا شد
گریه کردیم و زخمهای حسین
غیر یک زخم او مداوا شد
درد اکبر نمیشود درمان
چون فقط اکبر ارباً اربا شد
✍ #شهریار_سنجری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
هرچه سوی معرکه تازهجوان آمد جلو
پشت سر بابای او سینهزنان آمد جلو
گفت جدّ من علی و جدّهی من فاطمهست
ابنملجم پا شد و قنفذ دوان آمد جلو
جسم اکبر هدیه بر سلاخهای کوفه شد
اینیکی با تیغ و آنیک با سنان آمد جلو
تار صوتی مؤذن نیزه نیزه پاره شد
لختهخونها در گلویش با اذان آمد جلو
از علیاکبر فقط این چند تکه مانده بود
هر که آمد اینطرف، با قصد جان آمد جلو
قبل ازآنیکه حسین این سمتوسو پیدا شود
بانویی آشفته از بین زنان آمد جلو!
آنکه روی سایهاش عباس غیرت داشته!
بعد این پنجاه سال عمرش عیان آمد جلو!
روی زانو شاه میآید خدا صبرش دهد
خورد از مرکب زمین و قد کمان آمد جلو
آخر سر این پسر بین عبایی جمع شد
سورهی کوثر به دوش دوستان آمد جلو
✍ #سیدپوریا_هاشمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شب_هشتم #شب_سوم
چنان غرق عزای توست روز و ماه و سال من
که از اندوه تو، امروز و فردا را نمیدانم
مسیحای من ای از دم گرفتار تو بیماران!
من از تو زندهام، باقی دنیا را نمیدانم
نشستم نامه بنویسم برایت خیس شد کاغذ
زبان ایل من اشک است، الفبا را نمیدانم
دلی از داغ تو پر خون و اشکی از غمت دارم
حلالم کن که من قدر همینها را نمیدانم
به سویت میپرم با شوق و سمتت میدوم با سر
سر تو معنی این پا و آن پا را نمیدانم
خبر از کربلایت فطرست ای کاش میآورد
یکی اینجا دلش تنگ است...، آنجا را نمیدانم
سه روز از آب منعت کردهاند و سخت مبهوتم
که حال تشنهی مانده به صحرا را نمیدانم
**
برای روضههای داغ اکبر هر کجا گفتم
میان هلهله من حال آقا را نمیدانم
تمام جسم او ذره به ذره در عبا جا شد؟
چه بنویسم که شکل ارباً اربا را نمیدانم
به ویرانه رقیه دخترت با خواهرت میگفت:
که من خیلی دلم تنگ است...، بابا را نمیدانم!
✍ #مصطفی_جلیلی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
مثل آهی که نهاد از مصدرش بیرون کشید
نیزه را بابا ز حلق اکبرش بیرون کشید
دشنهای نای اذانگویِ حرم را باز کرد...
چندتا اَشهَد ز عُمق حنجرش بیرون کشید
فرض کن شمشیر با فَرقِ جوانی لج کند...
تیغ را باید چگونه از سرش بیرون کشید؟!
آنقَدَر پا خورد..، جلد مصحفش پاشیده شد
بَرگه بَرگه میتوان از دفترش بیرون کشید
با عبایی که حسین آورد در آن ازدحام...
چندعضوی را فقط از پیکرش بیرون کشید
زخم پهلوی پسر را دید..، داغش تازه شد...
میخ را با چه عذابی مادرش بیرون کشید
هر دری زد تا علی "بابا" بگوید که..، نشد
لختهی خون را اگرچه آخرش بیرون کشید
**
روی نعش شاهزاده داشت جان میداد..، آه...
شاه را از این مصیبت خواهرش بیرون کشید
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e