eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم برای شهدای ▶️ خوشا سري كه سرِ دار آبرومند است به پاي مرگ چنين سجده اي خوشايند است چه ديده است در آن سوي پرده ي هستي كسي كه روي لبش وقت مرگ لبخند است @hosenih به سن و سال، به نام و نشان نگاه مكن شناسنامه ي سرباز نقش سربند است زبان مشترك نسل هاي ما عشق است ببين سلاح پدر روي دوش فرزند است ز جاهلان سخن ناشناس بي مقدار بپرس قيمت خون عزيزشان چند است؟! @hosenih مدافعان حرم پاي جانفشاني شان بدان كه چيزي اگر خورده اند، سوگند است خوشا به حال شهيدان كه سربلند شدند كه مرگِ غير شهادت ز خويش شرمنده است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دیشبی را شهِ دین در حرمش مهمان بود امشب ای وای سر او شده مهمانِ تنور *** سر شب نانی اگر پخته شده باشد، پس نیمه شب رفته سرش در دلِ سوزانِ تنور شاعر: @dobeity_robaey
تقدیم به روح ملکوتی مگو آتش‌نشان، اين كوه‌ها آتش‌فشان بودند چنان ققنوس -گرچه بين آتش- جاودان بودند صلات ظهر با "حيّ علي خير العمل" رفتند فراز نردبام نور، سرگرم اذان بودند عزيز مادري، باباي طفلي، همسر عشقي همه چشم انتظاري داشتند آري؛ جوان بودند چرا ما درپي اسطوره در افسانه‌ها هستيم؟ همين جا، در همين تهران، همين‌ها قهرمان بودند پي جسمِ كه مي‌گرديد زير تلّي از آوار؟ پرستوها از اول نيز سهم آسمان بودند دوباره زير لب با آه افسوسي به خود گفتم: شهيدان هركجا بودند، از ما بهتران بودند © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بترسيد! آری‌آری چون‌كه ما ازنسل طوفانيم و طومار شما را عاقبت در هم بپيچانيم... @dobeity_robaey
نمی‌ترسيم ما از داغ‌ها و تلخكامي‌ها نمی‌ترسيم ما از هاي و هوي اين حرامی‌ها نمی‌ترسيم از آل سگ و از آل بوزينه ز دندان‌هاي بر هم قفل گشته از سر كينه نمی‌ترسيم از چنگال خونخوار يهودي‌ها يهودی‌هاي پنهان گشته در پشت سعودی‌ها براي ما كه معلوم است حقه بازي اين‌ها نمی‌ترسيم هرگز از ترقه بازي اين‌ها نمی‌ترسيم از دشمن، ز تهديد و ز تحريمش اگر درياي خون باشد، نمی‌گرديم تسليمش نمی‌ترسيم از آتش، كه ما از نسل زهراييم و قطره قطره قطره از پی هم، موج درياييم كه ما حقيم و هرگز از كف باطل نمي‌ترسيم شهادت افتخار ماست، از قاتل نمي‌ترسيم نمي‌خواهيم سازش را و از چالش نمی‌ترسيم كه ما از داعش و از بدتر از داعش نمی‌ترسيم بترسيد از دمي كه خون به رگ‌هامان به جوش آيد همان روزي كه درياي تشيع در خروش آيد بترسيد از همين بغضي كه عمري در گلو داريم بترسيد از شهادت، چون كه آن را آرزو داريم بترسيد آري آري چون كه ما از نسل طوفانيم و طومار شما را عاقبت در هم بپيچانيم سر آل يهود آن روز خواهم ريخت دادم را بترسيد آه اگر آقا دهد حكم جهادم را كه ما از غُصه‌هامان قِصه‌اي بشكوه می‌سازيم ز سرهاي شما تا آسمان‌ها كوه می‌سازيم چه پيروزي، چه مرگ، آل علي خوشبخت خواهد بود بدانيد انتقام ما ز دشمن سخت خواهد بود بدان بيت المقدس عاقبت آزاد خواهد شد بقيع آن روز با عشق علی آباد خواهد شد نمی‌ترسيم چون كه زخم‌هايي بر بدن داريم نمی‌ترسيم آري چون حسيني بي كفن داريم * * به روي خاك جسمش را چرا بي پيرهن كردند تن صد پاره‌ی او را به خاك و خون كفن كردند سرش بر نيزه رفت و جسم او در زير مركب ماند غم انگشترش اما به روي قلب زينب ماند مگر آن پيكر در خاك و خون بوده تماشايي؟! كه در آن قتلگه زينب نديده غير زيبايی... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آسمان بودي و در دامان مهرت ماه بود قله‌ی ايثار! هر كوهي كنارت كاه بود همسر مولا شدي اما درون خانه‌اش كودک زهرا به چشم تو ولی الله بود نيستي زهرا ولي اينقدر می‌دانيم كه مثل او تنها علی از رتبه‌ات آگاه بود زود از داغ پسرهاي رشيدت سوختي آه، عمر نامت ای ام البنين كوتاه بود در كنار چار نقش قبر، كارت روز و شب آه بود و اشك بود و اشك بود و آه بود با خجالت از رباب آخر وجودت آب شد تا كه حرف مشك می‌شد اشك تو در راه بود خواستم وصفی كنم از عشق عباس و حسين مصرعي كوتاه شد، خورشيد محو ماه بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پدر خاک آمده به زمين از فراسوي قله‌ی ادراك رونمايي شده‌ست در خلقت دومين قيد جمله‌ی لولاك من چه گويم ز شأن مادر او بي نظيري كه بي نظير آورد غير از اين نيست وصف بنت اسد دختر شير بود و شير آورد مستجيري به مستجار آمد روح تازه گرفت بيت عتيق كعبه‌اي كه علي درونش نيست چون ركابي شود بدون عقيق صاحب خانه رفته در خانه ديگر اذن دخول لازم نيست حيدر از حفظ بود قرآن را با وجودش نزول لازم نيست بين آغوش احمد مكي آيه‌هايي ز مومنون مي‌خواند عقل كل بود و با كراماتش عاشقان را سوي جنون مي‌خواند كيست مولا، همان كه در كعبه بر روي شانه‌ی پيمبر رفت شانه‌هاي نبي همان عرش است حيدر از عرش هم فراتر رفت گردش روزگار دست علي است كهكشان دانه‌هاي تسبيحش درِ خيبر شكسته، چيزي نيست فتح آن قلعه بود تفريحش چند سالي درست قبل ازل زندگي را شروع كرده علي هر زمان رزق مي‌رسد از راه شک ندارم ركوع كرده علي شب معراج مصطفي حس كرد در پس پرده روبروي علي‌ست به گواه فمن يمت يرني بازگشت همه به سوي علي‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اگرچه عاشق ناقابل شماست دلم بیا به خانه‌ی خود، منزل شماست دلم اگر که شیعه شدم از دل شماست دلم که از اضافه‌ی آب و گِل شماست دلم من آفریده شدم تو دل مرا ببری طفیل هستی عشق‌اند آدمی و پری تو آمدی، رمضان سفره‌ی ضیافت شد شب تولد تو، تازه ماه رؤیت شد همین که در دو جهان کار تو کرامت شد خیال من دگر از روز حشر راحت شد به شکر آنکه برای خدا حسن شده‌ای چهار رکعت یومیه‌های من شده‌ای سه بار زندگی‌ات را به این و آن دادی جذامی آمده و روی خوش نشان دادی به آنکه گفت به تو ناسزا، امان دادی گرسنه بود و به او قرص‌های نان دادی هزار سفره اگر هم فراهم آورده کَرَم کنار کریمی تو کم آورده ازل ندیده دگر تا ابد همانندت غزل چه هست به جز بندهای دربندت جمل شکسته شده فتنه‌اش ز ترفندت عسل شده‌ست چه شیرین ز کام فرزندت برای روز مبادا دوتا پسر داری دوتا پسر که نه، یک جفت شیر نر داری سفید نیست که سرخ است پرچم صلحت و نیست صحبت سازش در عالم صلحت نبود تیغ برنده‌تر از دم صلحت بپاست کرب و بلا از مُحرم صلحت سکوت تو ثمرش می‌شود قیام حسین شما امامْ حسن هستی و امامِ حسین تو اعتبار زمین، افتخار زهرایی قرار فاطمه‌ای، بیقرار زهرایی توئی که تا به ابد رازدار زهرایی میان کوچه فقط تو کنار زهرایی دوباره حرف تو شد، نام مادرت بردم مرا ببخش اگر خاطر تو آزردم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به‌مناسبت نمی‌ترسيم ما از داغ‌ها و تلخكامی‌ها نمی‌ترسيم ما از های و هوی اين حرامی‌ها براي ما كه معلوم است حقه بازی اين‌ها نمی‌ترسيم هرگز از ترقه‌بازی اين‌ها نمی‌ترسيم از دشمن، ز تهديد و ز تحريمش اگر درياي خون باشد، نمی‌گرديم تسليمش نمی‌ترسيم از آتش، كه ما از نسل زهراييم و قطره قطره قطره از پی هم، موج درياييم كه ما حقيم و هرگز از كف باطل نمی‌ترسيم شهادت افتخار ماست، از قاتل نمی‌ترسيم نمی‌خواهيم سازش را و از چالش نمی‌ترسيم كه ما از داعش و از بدتر از داعش نمی‌ترسيم بترسيد از دمی كه خون به رگ‌هامان به جوش آيد همان روزی كه دريای تشيّع در خروش آيد بترسيد از همين بغضی كه عمری در گلو داريم بترسيد از شهادت، چون كه آن را آرزو داريم بترسيد آری آری چون كه ما از نسل طوفانيم و طومار شما را عاقبت در هم بپيچانيم كه ما از غصه‌هامان قصه‌ای بشكوه می‌سازيم ز سرهای شما تا آسمان‌ها كوه می‌سازيم چه پيروزي، چه مرگ، آل علی خوشبخت خواهد بود بدانيد انتقام ما ز دشمن، سخت خواهد بود بدان بيت المقدس عاقبت آزاد خواهد شد بقيع آن روز با عشق علی، آباد خواهد شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ما بی‌وجود لطف تو مذهب نداشتیم در دین و علم، این همه منصب نداشتیم نورت اگر نبود به جز شب نداشتیم ذکر حسین جان به روی لب نداشتیم آری اگر که شیعه بپا هست و عاشق است از قالَ باقر است؛ از اين قالَ صادق است با گوشه‌ی نگاه تو زائر درست شد با روضه‌خوانی تو شعائر درست شد از ذوق توست این همه شاعر درست شد از قطره‌ای زعلم تو جابر درست شد هرکس بدون توست، به محشر معطل است توحید ما طفیلی درس مفضل است شاگرد تو اگرچه که چندین هزار بود از آن‌همه چقدر برای تو یار بود؟ دردت یکی نبود، غمت بی‌شمار بود مثل علی همیشه به چشم تو خار بود پس چاره‌ای به غیر صبوری نداشتی بیش از سه چار شیعه تنوری نداشتی در کوچه نیست پوشش و عمامه بر سرت آتش گرفته است دري در برابرت اما نبود پشت در خانه همسرت پیچیده است ناله «ای وای مادر»ت این حال و روز و صحنه برای تو آشناست در کوچه پابرهنه... برای تو آشناست در کوچه دست‌بسته... علی بود و فاطمه تنها، غریب، خسته... علی بود و فاطمه در بین خون نشسته... علی بود و فاطمه با پهلویی شکسته... علی بود و فاطمه آنكه فرشته بود پي همنشيني‌اش آمد به گوش ناله‌ی فضه خذینی‌اش رحمي اگرچه هيچ به تو دشمنت نداشت يا نيتي اگرچه بجز كشتنت نداشت اما ز سنگ و نيزه نشاني تنت نداشت اما طمع به غارت پيراهنت نداشت يک دشت زخم داشت به‌ روي بدن حسين جان همه فداي تو اي بي‌كفن حسين ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دست او در آسمان، دست شهادت را گرفت بال در بال شهادت مزد خدمت را گرفت از سر شب هی خبر می‌آمد از پرواز او رفته رفته این خبر‌ رنگ حقیقت را گرفت می‌توانست او نباشد در میان کوه و دشت آسمان اما صدایش کرد، دعوت را گرفت کار کرد و کار کرد و‌ کار کرد و کار کرد این دویدن‌ها مسیر بی نهایت را گرفت از علی بن ابی طالب (ع) نشان مِهر را از حسین بن علی (ع) مُهر سیادت را گرفت او دلش تنگ امام مهربان خویش بود در شب میلاد او اذن زیارت را گرفت 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 آن مرد با عمامهٔ خاکی نیامد ☝بخشی از شعرخوانی در مراسم تشییع رئیس‌جمهور و همراهان گرامی ایشان در دانشگاه تهران ❤️ @hosseinieh_net
اشعار آیینی حسینیه
📹 آن مرد با عمامهٔ خاکی نیامد ☝بخشی از شعرخوانی #محمد_رسولی در مراسم تشییع رئیس‌جمهور و همراهان گرا
🏴 متن شعرخوانی شاعر آیینی جناب آقای در مراسم وداع با پیکر در دانشگاه تهران دیروز اگر بودند دوشادوش مردم امروز برگشتند در آغوش مردم آن‌ها که محو عالم لاهوت هستند آری، همین‌هایی که در تابوت هستند پس چیست پایان دل آشوبی خدایا لانعلم منهم به جز خوبی خدایا یا رب ببین چشمان ما مبهوت‌ها را باور نداریم عکس بر تابوت‌ها را باور نداریم این چنین از ما گذشتند در اوج می‌رفتند، از دنیا گذشتند تا بی‌نهایت، تا خدا پرواز کردند راه شهادت را دوباره باز کردند این‌ها رها کردند پشت میزها را تاریخ خواهد گفت خیلی از چیزها را تاریخ خواهد گفت در روزی بهاری در امتداد جاده‌ی خدمتگزاری در گوشه‌ای از مرزها در جای دوری در راه‌های ابری و صعب‌العبوری مردی که عشق مردمش در سینه‌اش بود شوق شهادت حسرت دیرینه‌اش بود مردی که می‌فهمید درد کشورش را آورد بین روستاها دفترش را مردی از اقلیم بلند روشنایی شد نسخه‌ی اصلی تکرار رجایی یادآور تصویر لبخند بهشتی از هر نظر مظلوم، مانند بهشتی این مرد در آن‌روز با همسنگرانش پرواز کرد و رفت سوی آسمانش آهسته پر زد سوی میقاتش، نیامد این دفعه ابراهیم از آتش نیامد اینَک من و این چشم‌ها که اشک‌ریز است بر شانه، تابوت رئیسیِ عزیز است درد و دریغ! آن روح افلاکی نیامد آن مرد با عمامه‌ی خاکی نیامد برخیز ای آیینه! با تو کار داریم ما به دویدن‌های تو اقرار داریم رفتی و بعد از سال‌ها آرام خفتی چیزی به ما از خستگی‌هایت نگفتی رفتی که درد دل کنی با حاج قاسم امروز حتماً هست اینجا حاج قاسم مهر فداکاری به نامت تا ابد خورد مردم! رئیسی خستگی را با خودش برد تاریخ خواهد گفت از راهش، مرامش قبل از خیابان‌ها دل ما شد به نامش تاریخ امروز است، فردا می‌نویسند این جمعیت تاریخ ما را می‌نویسند این جمعیت یعنی که نامش ماندگار است یعنی رئیسی همچنان خدمتگزار است او یادمان داده است که هر لحظه دیر است خدمت بدون میز هم امکان‌پذیر است تاریخ بنویسد که ما را آزمودند جلادها از رفتنش خوشحال بودند تاریخ بنویسد هر آن چیزی که دیده است این صحنه فرق بین جلاد و شهید است آری ادامه دارد آن راهی که رفتش راه رئیسی، راه سال شصت و هفتش تاریخ خواهد گفت که او کیست مردم پایان کار او شهادت نیست مردم :: ای سید ما! مرشد ما! رهبر ما! ای تکیه‌گاه مطمئن کشور ما! دلگرمی مایی، تو مثل آفتابی ای که سَرِ خُمِّ میِ این انقلابی این جمعیت با شوق دیدارت رسیده آقا بیا که از سفر یارت رسیده خورشید اگر باشی، چُنان ماهند این‌ها آقا بیا که خسته‌ی راهند این‌ها هر کس وفا کرده است با تو، روسفید است آنکه فدای امر تو گردد، شهید است آری! حیات ما، ممات ما حماسی‌ست لبخندها و اشک‌هامان هم سیاسی‌ست از جان گذشتن ادعا نه، پیشه‌ی ماست «یا لیتنا کنا معک» اندیشه‌ی ماست بیزار از مرگ به ناکامی‌ست این جان قربان جمهوری اسلامی‌ست این جان نصرت نصیب ما شود تا صبر با ماست «یا لیتنا کنا معک» تا قبر با ماست :: ای عشق! ای آیینه! ای دلدار زینب «یا لیتنا کنا معک» سالار زینب آیینه! چِل منزل کنار سنگ بودی ای سر! فراز نیزه هم در جنگ بودی ما بی‌قرار داغ مظلومی غریبیم گریه کنان روضه‌ی ابن الشبیبیم یابن الشبیب! امید آخر را بریدند بعد از سه ساعت عاقبت سر را بریدند یابن الشبیب! این داغ، داغی بی‌نظیر است جای کفن بر پیکر پاکش حصیر است یابن الشبیب! آیینه را آخر شکستند دستان اهل بیت را تا شام بستند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تو خواستی کمی ز کار عشق سر درآوری و از نهالِ قامتِ خودت ثمر درآوری امانتی به مادرِ تو داده بود مجتبی سپرده است نامه را دَمِ سفر درآوری همین که از عمویِ خود گرفتی اذنِ رزم را نمانده بود اندکی، ز شوق پَر درآوری سَرِ نترس داری و پدربزرگِ تو علی‌ست عجیب نیست از تنت، زره اگر درآوری نداشت قلعه کربلا، وگرنه که برایِ تو نداشت کار تا ز چارچوب در درآوری رجز بخوان و خاندانِ خویش را به رخ بکش که کفرِ این سپاهِ کفر، بیشتر درآوری نشد حریف تو کسی و می‌كنند دوره‌ات خدا کند که جان سالم از خطر درآوری ز اسب سرنگون شدی به شوقِ شیشۀ عسل چگونه از میان خاک‌ها شکر درآوری؟! هنوز زنده بودی و به پیکر تو تاختند تو لخته لخته از دهان خود گُهَر درآوری سبک نمی‌شود مصیبتِ تو با دو قطره اشک تو گریۀ حسین نَه، از او جگر درآوری از این به بعد هم‌قَدِ پسر عموت می‌شوی برو که روی نیزه‌ها ز عشق سردرآوری ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
...کربلا شهری کنار رود نیست کربلا در مرزها محدود نیست خاک او تلفیق عشق و رنج بود کربلا در کربلای پنج بود از یمن پیچیده بوی کربلا تا گرفت آیینه سوی کربلا صبح را تا مرز شب آورده‌ایم کربلا را تا حلب آورده‌ایم می‌کشاند تا فراتش نیل را غرق خواهد کرد اسرائیل را کربلا شهری کنار رود نیست کربلا در مرزها محدود نیست کربلا گاهی میان غزه است سرگذشت کودکان غزه است کربلا در قلب‌های مردم است غزه آه! این کربلای چندم است سیلی طوفان بر این کابوس باش در میان شعله‌ها ققنوس باش سنگ این آوار را سجیل کن نقطهٔ پایان اسراییل کن... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه شبی می‌گذرد در دلِ پنهانِ تنور سر خورشید شده گرمی دُکانِ تنور این چه نوری‌ست تنور از نفسش روشن شد؟! این چه داغی‌ست که آتش زده بر جانِ تنور؟! دیشبی را شهِ دین در حرمش مهمان بود امشب ای وای سر او شده مهمانِ تنور با سرش صاحبِ این خانه، به نانی برسد کیسه‌ها دوخته و سکه شده نانِ تنور چه بلایی سر نیزه به سرش آوردند؟! که پناه از همه آورده به دامانِ تنور سر شب نانی اگر پخته شده باشد، پس نیمه شب رفته سرش در دلِ سوزانِ تنور شأنِ «برداً و سلاما» ست نزولِ سر او که فرود آمده از نِی به گلستانِ تنور تا قیامت وسطِ شعله بسوزد کمِ اوست بیش از این‌هاست در این فاجعه تاوانِ تنور 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای قلم شعری به کام دل بگو چند بیتی از مقام دل بگو منزلش را محترم نامیده‌اند اهل دل، دل را حرم نامیده‌اند خانه‌ی دل جز برای دوست نیست جایگاه هرکه غیر از اوست نیست موج را بیهوده بر ساحل مبند از عدم بگذر، به دنیا دل نبند سینه‌ات را مخزن اسرار کن در دل خود با خدا دیدار کن باید از دل معبری را وا کنی کربلای خویش را پیدا کنی چاوشی پر سوز می‌خواند مرا کربلا هر روز می‌خواند مرا کربلا جغرافیای یارهاست معبد تاریخی فریادهاست آخرین سر منزل آمال ماست ما پی اوییم؛ او دنبال ماست کربلا شهری کنار رود نیست کربلا در مرزها محدود نیست :: از یمن پیچیده بوی کربلا تا گرفت آیینه سوی کربلا صبح را تا مرز شب آورده‌ایم کربلا را تا حلب آورده‌ایم می‌کشاند تا فراتش نیل را غرق خواهد کرد اسرائیل را کربلا یعنی سرا پا سوختن دین به چندین کیسه زر نفروختن جز اطاعت از ولی الله نیست گندم ری را به آن‌جا راه نیست باید از عشقش دلی پُر داشتن از امان‌نامه تنفر داشتن کربلایی از خدا شرمنده نیست بطنش از مال حرام آکنده نیست قاتلی که در دل گودال بود پیش از این‌ها دزد بیت‌المال بود آخر غارت‌گران این می‌شود دزد بیت‌المال بی دین می‌شود زینب کبری سر بازارها شد اسیر مال مردم‌خوارها کربلا در خون خود غلتیدن است بی امان با مفسدان جنگیدن است جنگ حتماً موشک و خمپاره نیست خانه‌های مردم آواره نیست کار او تغییر باورهای ماست جنگ گاهی پشت سنگرهای ماست گاهی بین کیسه‌های گندم است جنگ گاهی بر معاش مردم است کربلا شهری کنار رود نیست کربلا در مرزها محدود نیست :: بین دل‌ها سرزمینش را ببین ماجرای اربعینش را ببین اربعین آیینه‌ی بیداری است اربعین در روح مردم جاری است دور‌ی‌اش هرچند ما را داغ کرد آتشی در سینه‌ی عشاق کرد همچنان اما به یادش زنده‌ایم از هوای اربعین آکنده‌ایم کربلا شهری کنار رود نیست کربلا در مرزها محدود نیست :: کربلا ما را مقاوم ساخته مکتب او حاج قاسم ساخته کربلا یعنی سر آغاز حسین حاج قاسم کیست سرباز حسین جبهه‌ی ما سایه‌ای از کربلاست هر شهیدش آیه‌ای از کربلاست این شهیدان عشق را سنگر شدند نوجوان‌هامان علی اکبر شدند دلبری محو رخ دلداده‌ای وه چه آقایی! چه آقازاده‌ای! حرف جانبازی شود، آماده اوست ای برادر! بنگر آقازاده اوست ارباً اربا در ره دین است این رسم آقازادگی این است این عده‌ای لفظ ز معنا خالی‌اند بس که آقازاده‌ی پوشالی‌اند ای دل امشب بیشتر بی تاب باش محو آقازاده‌ی ارباب باش کربلا شهری کنار رود نیست کربلا در مرزها محدود نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌷 به (شعرخوانی آقای محمد رسولی در مراسم اقامه نماز بر پیکر شهید هنیه به امامت رهبر انقلاب در دانشگاه تهران) دلم خون است و لبریز است از داغ پریشانی که ابراهیم در آتش، که اسماعیل قربانی دوباره در همین جا، پیکری در بین تابوتی دوباره می‌شود تکرار آن صبح زمستانی کجایی حاج محمود این جماعت سخت دل‌تنگ‌اند بخوان یک بار دیگر نوحه‌ی قاسم سلیمانی به خونخواهی مهمان عزیزی آمدیم اینجا که خواهد ماند ردّ خون او در یاد مهمانی دریغ از ما که راحت بگذریم از خون مظلومش چنین مهمان‌نوازی نیست در قاموس ایرانی ببین تصویر وحدت را که در یک روز می‌ریزد برای یک هدف، خون فلسطینی و لبنانی مرز اسلام است و قلبش است امروز اگر جز این می‌اندیشی بگو از دین چه می‌دانی؟ به حکام خیانتکار سازشکار باید گفت خجالت می‌کشد اسلام از این رسم مسلمانی به تار عنکبوتی تکیه دادید ای تبهکاران  امان از مستی دنیا، امان از سست پیمانی اگر غسل طهارت می‌کنید از آب زمزم هم بماند تا ابد ننگ خیانت روی پیشانی مسلمان‌ها! مسیحی‌ها! یهودی‌ها! به پا خیزید که این خونخوار بی وجدان ندارد دین و ایمانی تقلا می‌کند در باتلاق خون و معلوم است پی نابودی خویش است این دیوانه‌ی جانی اگر می‌شد، تمام کودکان غزه را می‌کشت که این افعال برمی‌آید از این روح شیطانی هنیه رفت در ظاهر ولی باور کن اسرائیل حماس است آنکه خواهد ماند، اما تو نمی‌مانی ز یاد نقشه‌ها هم نام نحست محو خواهد شد در آن طوفان پایانی، در آن پایان طوفانی الا ای قدس ای مرز شرف، والتین والزیتون به خاک تشنه‌ی تو می‌رسد آن روز بارانی فلسطین می‌شود آزاد، دیدم این بشارت را در آن مردی که می‌گوید اذان بر روی ویرانی شب آزادی‌ از خون شهیدان لاله می‌‌روید و خواهد شد در آن شب مسجدالاقصی چراغانی پس از عمری جهاد اینک بخواب آرام اسماعیل  که برخیزد به خونخواهی‌ات اسماعیل قاآنی مبارک باد اسماعیل این‌سان رفتن از دنیا  که قامت بسته بر تابوت تو یار خراسانی هنیئا لک شهیدالله، شهید الحق، شهید القدس شهید راه آزادی، شهید زخم طولانی شهادت می‌دهم که مذهب سرخت شهادت بود تو هم از پیروان راه سالار شهیدانی حسین! ای اسوه‌ی آزادگان ای جان مظلومان! تو را اینگونه خواهم خواند در این بیت پایانی "پشیمان می‌شود آنکه برای تو نمی‌میرد چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی" ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سرت کو؟ سرت کو؟ که سامان بگیرم سرت کو؟ سرت کو؟ به دامان بگیرم سراغ سرت را من از آسمان و سراغ تنت از بیابان بگیرم تو پنهان شدی زیر انبوه نیزه من از حنجرت بوسه پنهان بگیرم... قرار من و تو شبی در خرابه پیِ گنج را کنج ویران بگیرم... هلا! می‌روم تا که منزل به منزل برای تو از عشق پیمان بگیرم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🔰پویشی با عنوان «با چفیه می‌آییم» با محوریت هیأت هنر و دیگر هیأت‌های کشور در حمایت از مردم راه افتاده است که رئیس مرکز نوحه سازمان هیأت و تشکل‌های دینی، برای آن شعر سرود. متن این شعر به شرح زیر است: با چفیه می‌آییم در کنار یکدیگر یاد قبله‌ی اول سوی قبله‌ی آخر با چفیه می‌آییم چفیه پرچم نصر است اربعین به چشمانم شرح سوره‌ی عصر است در مسیر اقیانوس جاده‌ها چنان رود است مقصد همه عشاق سرزمین موعود است ما پیاده در راهِ سرنوشت محتومیم با برائت از ظالم رو به سوی مظلومیم یا حسین (ع) می‌گویم تا که بشنوم او را نشانم داد کل یوم عاشورا کار حضرت زینب (س) قصه‌ای حماسی بود اربعین از آن اول حرکتی سیاسی بود می‌شود مگر باشم زائر حسین (ع) اما بگذرم ز بی دردی بی تفاوت از دنیا ظلم را فقط دیدن مثل خار در چشم است سوی کربلا امسال کوله‌ام پر از خشم است خشم از جنایت‌ها خشم از ستمکاران خون کودکان جاری است از دهان خونخواران باید از میان برداشت نعش نحس کرکس را تا گرفت از ابلیس خانه‌ی مقدس را نیل تا فرات امروز امتی کفن پوش است از من و تو می‌ترسد صهیونیست چون موش است تشنه است این مرهب ذوالفقار حیدر را باز زنده باید کرد خاطرات خیبر را مژدگانی نور است هرکجا که تاریک است بعد از این نمی‌خوابیم چون که صبح نزدیک است اربعین بیداری است رو به کربلا برخیز جا نمانی ای زائر از شکوه رستاخیز گرچه زخم دوران را می‌کند تحمل قدس از نجف به کرب و بلا می‌شود طریق القدس سوی کعبه‌ی دل‌ها در قرار آئینی با چفیه می‌آییم چفیه‌ی فلسطینی 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اگر دنیا هم آید پشتتان، ما داریم شما دارید، ما داریم آقای که در نماز جمعه 13 مهرماه توسط ایشان قرائت شد: 👇👇👇👇👇👇👇👇 خداوندا خداوندا پر از داغم، پر از خشمم به انگشت اشارت مانده است این روزها چشمم چه کرد این داغ که این گریه‌ها خامم نخواهد کرد که موج اشک هم یک لحظه آرامم نخواهد کرد غروب جمعه را تا صبح، ذکر آه می‌گفتیم میان آن خبرها جاءَ نصرالله می‌گفتیم به روی سینۀ ما نقشی از اندوه را کندند به صدها بمب در یک روز، از جا کوه را کندند.. کسی را داده‌ایم از دست که شیرین‌تر از جان بود عبایی داشت بر دوشش که الیافش ز طوفان بود کسی که آفتاب از سایهٔ او بی‌خبر بوده‌ست چهل سال است هر روزش مهیای سفر بوده‌ست کسی که از همان اول چنین بوده‌ست اقبالش که مرگ از دست او عاصی، شهادت بود دنبالش چنان داغیم که انگار او هر روز با ما بود قسم بر قدس که چشمان او طوفان‌الاقصی بود رفیق حاج قاسم بود و دل‌ها در غمش خون شد رفیق حاج قاسم بود، خار چشم صهیون شد شبیه حاج قاسم داغ او تا انتقامش هست شبیه حاج قاسم بیشتر از قبل، نامش هست دگر در روزگار ما نمی‌آید همانندش چگونه باورم باشد که رفت از دست لبخندش.. به فقدانش ز جان ما هوای زیستن رفته‌ست نباشد باورم از بین ما سیدحسن رفته‌ست ز دست ما در این مدت، چه جان‌های نفیسی رفت همین دیروز بود آری، خبر آمد رئیسی رفت ببین یک‌رنگی ما را که با آن یار لبنانی گذشت از جان خود در ضاحیه، سردار ایرانی اگرچه رهروان رفتند، اما راه می‌ماند قسم بر وعدۀ قرآن که نصرالله می‌ماند شعاری نیست این شعر ای برادر، بارها دیدیم شکوفایی خون را در پس آوارها دیدیم مگر آن دشت‌های غرق لاله یادمان رفته مگر ایام جنگ هشت ساله یادمان رفته اگرچه خون به دل داریم، اگر چه چشم‌ها خیس است بدان که ناامیدی، آخرین نیرنگ ابلیس است دل خود را قوی دارید و همراه ولی باشید خود سیدحسن گفته‌ست با سیدعلی باشید خدایا از سر اخلاص می‌گویم، تویی شاهد بنفسی انت یابن فاطمه، یا سیدالقائد شما فرموده‌ای که این جهاد امروز بی‌مرز است دفاع از جان و مال مسلمین بر مسلمین فرض است اگر غزه، اگر صنعا، اگر بغداد و تهرانیم همه یک پیکر واحد، همه امروز لبنانیم خدایا شاهدی، این روزها بی‌تاب و دلتنگیم پی صلحیم، در راهش ولی ناچار از جنگیم هراسی نیست از دشمن، ز های و هوی و طغیانش اگر او می‌کند آغاز، دست ماست پایانش که ما ایمان خود را از الفبای شرف داریم شب حمله ز سوی وحی، امر لا تَخَف داریم.. به اذن‌الله شد دیباچۀ نظم جدید آن شب صدای ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ می‌رسید آن شب ته این ماجرا پایان رزم رستم و دیو است از این پس یک هدف داریم و آن قلب تل‌آویو است کجایید آی بزدل‌ها، دلیر معرکه ماییم که ما مثل شما مخفی نمی‌گردیم، اینجاییم.. اگر دنیا هم آید پشتتان، ما پنج تن داریم شما سنگرشکن دارید، ما خیبرشکن داریم اگر موسی بیاندازد عصای معجزاتش را به یک لحظه ببلعد اژدهای سرخ آتش را بگو فرعون را، نعشش به روی نیل می‌ماند نه حق نابود خواهد شد، نه اسرائیل می‌ماند فلاخن دست داوود و هلاکت سهم جالوت است شما یک سرزمین دارید ای صهیون که تابوت است برای ما همیشه نصرت حق در دل صبر است شما یک سرزمین دارید در دنیا و آن قبر است بخوان تاریخ را تا بنگری پیروز خیبر کیست برو صهیون بپرس از قبر اجدادت که حیدر کیست به سوی مسجدالاقصی از اینجا راه می‌خواهیم خدایا ما جهاد فی سبیل‌الله می‌خواهیم خدایا جان ما را هم فدای حق کنی ای کاش به دریای شهیدانت مرا ملحق کنی ای کاش که در آغاز و در انجام چون سیدحسن باشیم نه فکر سر، نه فکر تن، نه در فکر کفن باشیم دوباره در دلم دارم هوای دیدن او را نمی‌دانم چگونه یافتند آخر تن او را ولی از ماجرای پیکر جدش خبر دارم چگونه از غم پیراهن او دست بردارم... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اگر دنیا هم آید پشتتان، ما داریم شما دارید، ما داریم@hosseinieh_net
🥀سروده برای ۴۷ ثانیه پایانی فرمانده شهید لحظه‌های آخرت تلفیق شعر و جـنگ بود ای شــهید معرکه! مُردن برایت ننگ بود باید از آن لحظه‌ها افسانه‌ای می‌ساختی با تمام زخم‌هایت، گرچه فرصت تنگ بود گرچه آن‌ها خواستند این‌گونه تحقیرت کنند چشم‌هایت باطل السحری بر این نیرنگ بود در پلان آخرت… نه! ابتدای قصه‌ات تیتراژ چشم تو زیباترین آهنگ بود چوبِ در دست تو را چوب خدا دیدیم ما بی صدا بر شیشه‌ی شب خورد؛ گویا سنگ بود ما رمیتَ اذ رمیتَ، چوب مأمور خداست صبغت الله‌ی که هر چه غیر از آن بی رنگ بود چفیه و تصویر قــدس و عطر و تسبیح و خشاب در کنار تو نمایشگاه یک فرهنگ بود 📝 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کوتاه کن کلام... بماند بقیه‌اش مرده است احترام... بماند بقیه‌اش هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت آمد به انتقام... بماند بقیه‌اش شمشیرها تمام شد و نیزه‌ها تمام شد سنگ‌ها تمام... بماند بقیه‌اش گویا هنوز باور زینب نمی‌شود بر سینه‌ی امام؟... بماند بقیه‌اش پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته در بین ازدحام... بماند بقیه‌اش راحت شد از حسین همین که خیالشان شد نوبت خیام... بماند بقیه‌اش رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول یافاطمه! سلام... بماند بقیه‌اش از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش خون علی الدوام... بماند بقیه‌اش سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش از پیکر امام... بماند بقیه‌اش :: بر خاک خفته‌ای و مرا می‌بَرَد عدو من می‌روم به شام ...بماند بقیه‌اش دلواپسم برای سرت روی نیزه‌ها از سنگ پشت بام... بماند بقیه‌اش دلواپسی برای من و بهر دخترت در مجلس حرام... بماند بقیه‌اش حالا قرار هست کجاها رود سرش از کوفه تا به شام... بماند بقیه‌اش تنها اشاره‌ای کنم و رد شوم از آن از روی پشت بام... بماند بقیه‌اش قصه به "سر" رسید و تازه شروع شد شعرم نشد تمام... بماند بقیه‌اش ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e