eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.2هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
314 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
به مناسبت هرلحظه جهان دچار تغییر شود مگذار تشکر از پدر، دیر شود امروز تورا مجال تقدیرش نیست فردا پدری نیست که تقدیر شود شاعر: •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
🌷از زبان فرزندان شهدا به مناسبت او بود که «الله الصمد» یادم داد او مهر و وفاء بی عدد یادم داد روح «پدرم» همیشه غرق رحمت… او گفتنِ «یاعلی مدد» یادم داد شاعر: •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
خدا دلدار بود و بی گمان دلداده حیدر بود زمین مست، آسمان مست، آن زمان که باده حیدر بود نه تنها در شب هجرت و یا بَدر و اُحد بلکه کسی که قبل خلقت، امتحان پس داده حیدر بود شب معراج تا جایی که چشم کهکشان می‌دید شگفتا ابتدا و انتهای جاده حیدر بود قسم بر شرح "لولاکُ " و قسم بر خلقتِ افلاک که تنها لایق یاسِ پیمبرزاده حیدر بود جهانداری که از دستش جهان روزی طلب می‌کرد ولی سر کرده خود، با قرص نانی ساده حیدر بود شهادت می‌دهد محراب مسجد آن کریمی که توانگر کرده سائل را سر سجاده حیدر بود کسی که در مصافش مرحبا گفتند مرحب‌ها کسی که قلعه‌ی خیبر به پاش افتاده حیدر بود چه در خیبر، چه در خندق، چه احزاب، آن یلی که بود برای جانفشانی هر زمان آماده حیدر بود یتیمان در دل کوفه پس از شق‌القمر گفتند مگر آن ماه شب گرد، آن یلِ آزاده حیدر بود؟ یقیناً حیدر آباد است اگر دل با علی باشد خدا می‌داند از اول، بهشتْ آبادِحیدر بود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امان از این و آن برده‌است امن عشق دل‌خواهش «امین الله» می‌خوانند‌ مردم کنج درگاهش نمی‌دانم چه باید خواند از معبود و عبد او را که قرآن هم به سمت اوست مایل قل هو الله‌ش بلند آوازه‌ی عالم که حتی عرش اعلی هم به دامانش تمسک جسته با دستان کوتاهش علی را هر کسی با چشم جان دیده‌است می‌داند که جبرائیل و میکائیل می‌آیند همراهش اگر برّنده‌تر از ذوالفقارش نیست در دنیا تعجب نیست، تیزش می‌کند مظلوم با آهش نمی‌دانم چه حرفی داشت در عمق دلش اما نشد در کوفه پیدا محرمی جز خلوت چاهش دل عشاق او در بین دل‌ها سر برآورده که هر مُلکی بزرگی می‌کند با حشمت شاهش.. شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از ابتدای سخن انتهاش معلوم است هر آنکه گفت از ایشان بهاش معلوم است رسیده ام به خدا چون رسیده ام به علی که ارتباط علی با خداش معلوم است و مصطفی شب معراج با تعجب دید به جای جای جنان ردپاش معلوم است چنان برای حضورش دونیم شد کعبه هنوز هم که هنوز است جاش معلوم است همان قَدَر که حرامیِ منکرش معلوم حلال زادگی شیعه هاش معلوم است نه اینکه چند مسیحی شدند دلداده اش خود مسیح شده مبتلاش معلوم است چه احتیاج به تخت و چه احتیاج به تاج غلام‌حضرت حیدر بهاش معلوم است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برای پدران و به مناسبت دست‌هایم به زخم عادت داشت و به دست پدر شباهت داشت دست بابا اگرچه خالی بود قدر یک آسمان سخاوت داشت دشت بود و چقدر آرامش کوه بود و چقدر هیبت داشت پدرم روضه خوان نبود ولی در دلش روضه بی‌نهایت داشت خانه از چشم او‌ حسینیه بود خانه با اشک او طراوت داشت "مشقِ" نام "حسین" بود و "حسین" هر چه پیشانی پدر "خط" داشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باء بسم الله عالم، اشرف الانسان علی شد مرز بین حق و باطل، قاطع البرهان علی شد چشم دریا خیره مانده، تشنه را باران علی شد جان احمد جان حیدر، پس جهان را جان علی شد مست کرده حق جهان را باده را داده به دستش لافتی الا علی لاسیف الا چشم مستش ذکر او اصل عبادت، خانه اش سمت هدایت کوه ایمان، شاه مردان، نسل او نسل سیادت کعبه سینه چاک او شد در همان بدو ولادت بوده زهرا در کنارش؛ با ولایت تا شهادت خوش به حال او که مانده بر همان عهد الستش لافتی الا علی لا سیف الا چشم مستش عرش را بی تاب کرده لحن جانسوز کمیلش یوسف آمد بر درش تا پر شود از عشق کیلش شک ندارم قلب جنت سمت قلب اوست میلش هر برات کربلامان اسم مولا هست ذیلش من فدای مهربانی های جان حق‌پرستش لافتی الا علی لاسیف الا چشم مستش نوح کشتی را نشانده تا که اسمش بر لب آمد برق شمشیرش چو رعدی بر سپاه مرحب آمد نور او قلب جهان را همچو ماهی در شب آمد خطبه هایش جان گرفت و بر لبان زینب آمد شور و شیدایی در عالم از وجود اوست هستش لافتی الا علی لاسیف الا چشم مستش میثمت کو تا ببازد پای عشق تو سرش را چشم بگشا عدل مطلق، آشنای راز شبها قصه ی دست عقیلت شد نیاز هر شب ما بارالها قلب مان را شیعه ی نابش بفرما تیر عشقش بر دلم زد نازشستش، ناز شستش لافتی الا علی لاسیف الا چشم مستش شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من نه آن اللهی‌ام، مولا! نه این اللهی‌ام جای من، امن است در ایمان، «امین اللهی‌»ام شاعر: @dobeity_robaey
سخت همچون تندباد و نرم مانند نسیم بوده ای همواره انسان را صراط المستقیم هم به هنگام قیام و هم به هنگام قعود نام تو همسایه با لب های ما هست از قدیم نام تو جاری ست آیه آیه در قرآن ما نام تو معنای بسم الله الرحمن الرحیم هیچ کس بالا و پایین را چنین یکجا ندید گاه بر دوش رسولی گاه بر دوشت یتیم هر کجا از آستانت در هوای عشق تو هر کبوتر را که دیدم داشت ذکر یاکریم خاک اگر باشد طلایش میکنی با یک نگاه زیر ایوان طلایت هر که را باشد مقیم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آمدم باز کنم چشم پر از باران را و به عطر نجف آغشته نمایم جان را آمدم در طلب سورۀ والشمس و ضحی یک دل سیر تماشا کنم این ایوان را آدم و نوح و محمد به حرم آمده‌اند تا به الگوی علی شرح دهند انسان را آیه آیه همه جا مدح علی می‌خواندند ای دل غافل من باز بخوان قرآن را أَفَمَنْ كَانَ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ؟ جز علی کیست که روشن کند این برهان را خواستم شمّه‌ای از رزم علی بنویسم نتوانم که به تصویر کشم طوفان را او که از بدر و احد، خیبر و خندق آمد تا به شمشیر دودم مسخ کند شیطان را... شاخص عدل الهی بُوَد و می‌سنجند به ترازوی مساوات علی، میزان را... آنچه گفتیم فقط قطره‌ای از دریا بود من که نشناختم آن وسعت بی‌پایان را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
می‌شوم تا از زمانه خسته می‌گویم علی(ع) در سکوتم با زبانِ بسته می‌گویم علی(ع) از مرام ِ نارفیقان می‌خورم هر جا زمین ناتوان! با زانوانِ خسته می‌گویم علی(ع) هستیِ قرآن علی(ع)، تفسیرِ المیزان علی(ع) پای درس عالِمِ برجسته می‌گویم علی(ع) می‌خورَد مُهرِ قبولی توبه‌ام! تا با ادب پابه‌پایِ زاهدِ وارسته می‌گویم علی(ع) در وضو؛ دل را روانه می‌کنم سمتِ نجف در اذان با عرشیان پیوسته می‌گویم علی(ع) می‌نشینم گوشه‌ای بر قامتش زل می‌زنم مثل زهرا(س)عاشق و دلبسته می‌گویم علی(ع) نیست از نامش در این عالم حلاوت بخش‌تر تا به پیغمبر(ص) شوَم وابسته می‌گویم علی(ع) عطرِ نخلستانِ حیدر می‌دهد! چون سال‌هاست هر چه می‌گیرم ز خرما هسته می‌گویم علی(ع)! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قال مولانا امیرالمومنین علیه السلام : "یا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ یمُتْ یرَنِی مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُنَافِقٍ" از طرح ابروان تو محراب می‌کشم از روی دلربای تو مهتاب می‌کشم لایق نبوده‌ام که به چشمم ببینمت منّت برای دیدنت از خواب می‌کشم با یای نام خویش بیا صیدمان نما عمری‌ست انتظار ز قلّاب می‌کشم از شوق "من یمت یرنی" اختیار وار حنجر به روی خنجر قصاب می‌کشم یک بار نام غیر تو بر این زبان گذشت یک عمر می‌شود که دهان آب می‌کشم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ما کجا وصف بی شمار علی صلوات خدا نثار علی هست خورشید تحت فرمانش کهکشان هاست در مدار علی ایمن از آفتابِ روز جزاست هر که آمد به سایه سار علی اوست میزانِ روز محشر و نیست جز خدا آگه از عیار علی رزق اهل زمین به جای خودش آسمان هاست ریزه خوار علی خانه ای را که ساخت ابراهیم قبله گردید از اعتبار علی میل سلمان به دل بود زیرا اوست میلش به اختیار علی جان به قربان میثم اش که گرفت جای در جنتِ جوار علی زرهش وقت رزم ، بی پشت است چون ندیده کسی فرار علی به نَوَد زخم در احد سوگند که علی ماند و ذوالفقار علی لب به تحسین گشود ، دشمن و دوست روز خیبر به کارزار علی به خدا می‌شود که آینه ساخت با دلی که شده غبار علی اهل دنیای دون کجا دانند ارزش کفش وصله دار علی آنچنان که علی است یار خدا حضرت فاطمه است یار علی بهترین خاطرات عمر ماست یاد شبهای در دیار علی در نجف زائر مدینه شدیم؟ یا نبی خفته در مزار علی؟ گفته در وقت مرگ می آیم شک ندارم به قول و کار علی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عرش را داده بها، سیزدهِ ماه رجب وعده ی اهل ولا، سیزده ماه رجب از دل کعبه نمایان شده بر اهل زمین وجه باقی خدا، سیزده ماه رجب ما به شکرانه‌ی ناز قدمش معتکفیم عشق شد قسمت ما، سیزده ماه رجب بهترین بنده رسیده است اگر که شده است بهترین وقت دعا، سیزده ماه رجب چه بسا از برکاتش، برسد دست گدا... روزی کرب و بلا، سیزده ماه رجب صدفِ قلب کسی که شده دُرّش حیدر فاطمه کرده سوا، سیزده ماه رجب سیزده، آیت نور است برای عشاق بهره‌مند است ازین نور تمام آفاق کعبه بر غیر علی سینه دریده؟ هرگز دلم از بندگی‌اش، دست کشیده؟ هرگز باب هر علم، علی باشد و لقمان حتی به الفبای علومش نرسیده هرگز هر که از جام علی مست شد و عاشق شد باده‌ای خوش‌تر از آن را نچشیده هرگز جز به شوق نجف و دیدن انگور ضریح بین سینه دل تنگم نتپیده هرگز علی آن است که بهتر ز غلامان خودش جامه‌ای بهر خودش هم نخریده هرگز یک نفر بود و گل سر سبد خلقت بود مثل او را به خودش خاک ندیده هرگز علی آن جلوه‌ی نورانی ذات صمد است "قل هو الله احد" را سندی مستند است ذکر مدحش به لب جن و ملک گل کرده به علی ختم رُسُل نیز توسل کرده نه فقط تکیه‌ی عرش است به دستان علی آسمان با نظرش، حفظ تعادل کرده بارها گشت نبی بی کس و با یک لشگر... یک تنه حیدر کرار، تقابل کرده به همه خیر رساند و به همه روزی داد از همه طعنه شنیده است و تحمل کرده سفره‌دار کرمش بود حسن، با این حال خودش از نان جوی خشک، تناول کرده پدری کردنِ بر اهل ولا را ز ازل حضرت حیدر کرار تقبل کرده آن که زهرا به وجودش شده خرسند، علیست برترین اصل، در آیین خداوند علیست شد علی، معجزه و آیت عظمای نبی شد صدایش شب معراج تسلای نبی دیگران راه دگر رفته ولی شیر خدا قدمش بود فقط جای قدم‌های نبی بود احمد همه جا مست تماشای علی بود حیدر همه جا مست تماشای نبی در شب فتنه که بودند پی قتل رسول همه دیدند که خوابیده علی جای نبی شد ابالفضل اگر یک تنه سقای حسین پدرش بود فقط یک تنه سقای نبی بِعَلیٍ... بِعَلیٍ... بِعَلیٍ... بِعَلی... بود ذکر بِعَلی، ذکر گوارای نبی علی از هر جهتی بی مثل و تک بوده نام او نام خداوند تبارک بوده لشگر از جنگ هراسان شده، می‌پرهیزد او سه دفعه ولی از جای خودش برخیزد شاهکاری که علی کرد به جنگ احزاب شعف و شور مرا یکسره برانگیزد کار دشوار که می‌گشت، نبی بی وقفه با توکل به خدا روی به حیدر می‌زد عجبی نیست اگر پشت ندارد زرهش هیچ کس نقل نکرده است علی بگریزد تا علی نعره زند رو به صفوف دشمن سپر و تیغ و زره روی زمین می‌ریزد به چنین جلوه‌ی طوفانی و غرنده‌ی خود بر همه، فخر و مباهات نماید ایزد حق به دستان علی قدرت خود را رو کرد پسر عبدود افتاد و ملک هو هو کرد علی آن است که طبق سند روز غدیر نزد هر مؤمن و هر مؤمنه‌ای هست امیر علی آن بنده نوازی است که هنگام جلوس بنشیند عوض مرد غنی، نزد فقیر علی آن است که تا طفل یتیمی در شهر نشود سیر، به والله نمی‌خوابد سیر علی آن است که بر پیرهنش وصله پُر است گرچه دارد ز عوالم همه را در تسخیر علی آن است که با نور ولایش یک عمر کرده دل‌های محبان خودش را تطهیر علی آن است که گرچه حرمش در دل ماست دل ما را به فراق نجفش کرده اسیر "ها علیٌ بشرٌ کیفَ بشر؟!" حیدر کیست؟! درک او کار به جز فاطمه‌ی اطهر نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🔴 بیتی زیبا منقش بر ایوان طلای حرم امیرالمومنین (ع) 👌 زائران درگهت را بر د‌َرِ خُلد بَرین می‌دهند آوازِ «طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِین*» شاعر: (قرون ۷ و ۸ هجری قمری) *سوره زمر آیه ۷۳ ↳ @hosenih@dobeity_robaey
🔴 بیتی زیبا منقش بر ایوان طلای حرم امیرالمومنین (ع) 👌 تا نجف شد آفتابِ دین و دولت را مقام خاک آن دارد شرف بر زمزم و بیت الحرام شاعر: (قرون ۷ و ۸ هجری قمری) ↳ @hosenih@dobeity_robaey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸در شام حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و ایام ، دیدن این کلیپ خیلی می‌تونه باشه... 🍃قشنگ معلومه داره با حرف می‌زنه... 👌اتفاقاً دیروز مقام معظم رهبری (حفظه الله) در مراسم دانش‌آموزان، به این موضوع اشاره کردند و فرمودند: «شما با دل‌های نورانی، روشن و با صفای خود از همین امروز می‌توانید با خدا دوست شوید. یکی از راه‌های دوستی با خدا این است که در نماز توجه داشته باشید که در حال با خدا هستید». © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به سر رسید دگر داستان غربت من کجایی ای سبب خنده ولادت من عزیز مادر من ، یار با محبت من همیشه دیدن روی تو بوده عادت من مریض درد فراقم بیا عیادت من چقدر بار مصیبت به شانه بردم من خدا گواست که یکسال و نیم مردم من چه غصه ها که برای تنت نخوردم من تو روی خاک و به بادها سپردم من مرتبت کند ای نخل سرو قامت من تو رفتی و غم داغ تو بر جبین افتاد چقدر پشت سرت خواهرت زمین افتاد به ضرب تیر گلوی تو از طنین افتاد بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد دم شهادت تو شد دم شهادت من ز خاطرم نبرم چشمهای گریان را نگاه حسرت و سوز دل یتیمان را به کوفه طرز پذیرایی ز مهمان را سرت به نیزه تلاوت نمود قرآن را شکست رأس تو ، از دست رفت طاقت من شدیم وارد شام خراب یادت هست؟ به بازوی من خسته طناب یادت هست؟ به آستین که گرفتم حجاب یادت هست؟ تو را زدند به قصد ثواب یادت هست؟ زدند لطمه به روی تو و به عزت من من و غم و من و ناله ، امان از این غربت کفن نداشت سه ساله ، امان از این غربت فدک نبود و قباله ، امان از این غربت رخش کبود چو لاله ، امان از این غربت گذاشت داغ روی داغ بی نهایت من غروب و خیمه و غارت خدانگهدارت فراق یار و اسارت خدانگهدارت عزای شام و جسارت خدانگهدارت غم نگاه حقارت خدانگهدارت هزار شکر که آخر روا شد حاجت من شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امان ز هجر امان از نبودن تو حسین گرفت جان مرا غصه ی تن تو حسین ز سینه ام نفس بی قرار افتاده حسین عشق تو در احتضار افتاده چقدر اشک بریزم نیامدی پیشم دلم گرفته عزیزم نیامدی پیشم دلم هوای تو کرده بیا در آغوشم هنوز بعد عزایت سیاه می‌پوشم برای تو همه زندگیم سینه زدم کنار دخترکان یتیم سینه زدم نگاه کن چقدر چین به صورتم‌ دارم نشان ضربه ی سنگین به صورتم دارم برات روضه ی هرروزه میگرفتم من به یاد تشنگی ات روزه میگرفتم من کسی مقابل من آب خورد غش کردم و گاهواره کمی تاب خورد غش کردم اگرچه از همه کس احترام میبینم به خواب اگر بروم خواب شام میبینم به احترام سرت چشم من نشد روشن تنور خانه ی من مطلقا نشد روشن پس از تو داغ کفن میکشد مرا آخر شتر سوار شدن میکشد مرا آخر  زمان خواندن قرآن زدم بروی لبم به یاد آن لب و دندان زدم بروی لبم  میان خانه غمِ آفتاب را چه کنم به سایبان بروم من رباب را چه کنم چقدر شام، سرت را عذاب میدادند به قاتلت جلوی من شراب میدادند لباس مادری‌ات را گرفتم‌ از دستش مرا زیاد زد اما گرفتم از دستش در آفتاب نشانی غربتم برگشت شبیه صورت تو رنگ صورتم برگشت  نگو دوباره چرا من به شام سر زده ام پی زیارت قبر رقیه آمده ام همینکه نیست سرم سایه ی سری سخت است بدان برادر من بی برادری سخت است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هنوز رخت سیاه عزا به تن دارد هنوز در دل خود غصه ی کفن دارد هزار خاطره از کوچه ی بنی هاشم هزار خاطره از مادر و حسن دارد شکسته بال و پرش را فراق جانکاهی دو چشم خیس و دو تا دست سینه زن دارد هزار حرف نگفته است در دلش از شام هزار غصه ز دوری اش از وطن دارد هنوز هم که هنوز است پلک او زخمی است هنوز در بر خود پاره پیرهن دارد هنوز هم که هنوز است، چشم او تار است و ردّ سلسله ها را به روی تن دارد هنوز هم که هنوز است روضه می خواند چه روضه های عجیبی از آن بدن دارد همان بدن که میان حصیر پیچیدند هزار بوسه از آن تیر و نیزه ها چیدند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آن بانویی که داشت نورش جلوه ی رب آن بانویی که بود نامش زینتِ أب آن بانویی که جلوه بخشیده به مکتب در بستری بی سایه بان می سوخت در تب ای روزگار پست، بد کردی به زینب با صبرِ زهرایی حماسه آفریده یک زن چگونه این همه غربت چشیده؟! بی بی چه زجری بین نامحرم کشیده در ازدحام دشمنانش شد معذب ای روزگار پست، بد کردی به زینب آن قدر بر دستش، نشانِ ریسمان دید آن قدر داغ و روضه های بی کران دید آن قدر در جسم عزیزانش، سنان دید بر کعبه ی داغ و رزایا شد ملقب ای روزگار پست، بد کردی به زینب ای وای از داغِ چهل منزل اسیری در شام، شرمنده شدن با سر به زیری آیا شده با آستینت رو بگیری؟! در شام و کوفه قامت او شد مورّب ای روزگار پست، بد کردی به زینب بزم شراب و زینب و چشمان پرخون بودند آن جا کاش زیر چرخ گردون یا زینبیون یا سپاه فاطمیون بودند آن جا کاش یارانی مقرب ای روزگار پست، بد کردی به زینب دارد بساط گریه بر ارباب هر روز یک سال و نیم آشفته و بی تاب هر روز هم ناله می شد با رباب و آب هر روز یاد حسینش، تشنه خوابیده است هر شب ای روزگار پست، بد کردی به زینب می دید در گودال غرق خون، تنش را می دید با چشمان تر، جان کندنش را می دید، دشمن می کِشد پیراهنش را می دید جسمش می رود در زیر مرکب ای روزگار پست، بد کردی به زینب یاد حسین تشنه اش، وقت اجل کرد یاد نظاره کردنش از روی تل کرد پیراهن خونی دلبر را بغل کرد جانش رسید از داغِ آن لب تشنه، بر لب ای روزگار پست، بد کردی به زینب شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رسیده نوکر عاصی و روسیاه عقیله رسیده با طمع بخشش از اله عقیله به هر دری زدم و عبد سر به راه نبودم مرا بخر که شوم عبد سر به راه عقیله گناه و معصیت از چشم پُر گناه می افتد اگر به دل برسد لطف یک نگاه عقیله مرا خلاص کن از جایگاه آتش دوزخ قسم به حرمت والا و جایگاه عقیله خوشا به حال شهیدان جان فدایی زینب خوشا به غیرت شیرانِ در سپاه عقیله به یاد قلب سلیم مدافعان شهیدش سلام می کنم امشب به بارگاه عقیله به روز حشر که مُهر سکوت بر لب خلق است حسین، ذکر لب ماست در پناه عقیله ** نگو به مقتل ارباب، قتلگاه حسینی که قتلگاه حسین است و قتلگاه عقیله چه شد که این همه کعبِ سنان به پیکر او خورد؟! مگر نبود کفیلش، نبود ماه عقیله؟! اگرچه سنگ به پیشانی اش زدند ولی باز ندید چشم کسی عجز و اشک و آه عقیله شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آه ای صبور قافله ی غم سفر بخیر راوی روضه های محرم سفر بخیر خلوت نشین نیمه شب ندبه های اشک دلگیر بغض های دمادم سفر بخیر یکسال و نیم غربت و دلتنگی و فراق یکسال و نیم گریه ی نم نم سفر بخیر ای شاهد مراثی گودال قتلگاه ای وارث مصیبت اعظم سفر بخیر بغض غریب خاطره های کبودِ شام امن یجیب کوچه ی ماتم سفر بخیر روی کبود و نیلی و آشفته ی فراق موی سپید و خاکی و درهم سفر بخیر زلفی بخون نشسته سرِنیزه ها رهاست بانو به زیر سایه ی پرچم سفر بخیر شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حالا که حرف، حرف بهار است و یار نیست پس هرچه هست بعد زمستان بهار نیست نامش هزار و چارصد و چندمین عزاست عیدی که بی تو می‌رسد و شرمسار نیست خوشبخت آنکه خانهٔ دل را تکانده است بر فرش خانهٔ دل من جز غبار نیست هرچند بهتر است نیایی به شهر ما اینجا دلی برای شما بیقرار نیست نام تو بر لب من در دل هوای غیر این راه و رسم عاشقی و انتظار نیست در کربلا نفس زده‌ایم و برای ما دیگر هوای هیچ کجا سازگار نیست اندازه تمام جهان گریه می‌کنی روضه به هر بهانه اگر برقرار نیست ** زینب عزای پنج تن آل کبریاست بدبخت آنکه در غم او سوگوار نیست آنقدر گریه کرد برای برادرش هر کس که دید گفت دگر ماندگار نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نام زینب می‌برم شعرم پریشان می‌شود نام زینب می‌برم این ابر باران می‌شود نامِ زینب بردم و دریا مودب ایستاد باز اقیانوس نا آرام طوفان می‌شود چادرش قدری بتابد آب می‌گردد زمین روزها در سایه‌اش خورشید پنهان می‌شود در دعا می‌ایستد محراب حیرت می‌کند از مناجات شبش سلمان مسلمان می‌شود در مدینه سالها زهرا صدایش می‌کنند وقت تفسیرش خود جبریل دربان می‌شود خم نشد زانوی عباسش بجز در پای او تا به محمل می‌رود اکبر شُتربان می‌شود یک قدم خانم بیاید کوفه می‌پیچد بهم یک قدم بی‌بی بکوبد شام ویران می‌شود واژه‌هایش خطبه شد نهج البلاغه جمع شد خطبه نه تیغ علی انگار عریان می‌شود کیست این؟زهرا علی؟شایدحسن شاید حسین حق بده آئینه از این اوج حیران می‌شود ** بادهایِ کربلا خاکسترش را پس دهید نیزه‌داران سایبانِ بسترش را پس دهید لحظه‌های آخرش چشمش به این درخُشک شد تیرهایِ حرمله آب آورش را پس دهید خوب شد پیراهنی دارد گذارد بر دلش گفت از بس یادگار مادرش را پس دهید آه خیلی پیش او جایِ رقیه خالی است می‌شود ای شامیان نیلوفرش را پس دهید پیشِ او می‌گفت دختر_مرد شامی می‌زدش لااقل انگشترش انگشترش را پس دهید این طرف او داد می‌زد آن طرف با او رباب نیزه‌های بی مُروت حنجرش را پس دهید آفتاب و نیزه و سنگ است... چیزی مانده است؟ کاشکی می‌شد بگوید اصغرش را پس دهید ساعتی در دستتان اُفتاد دندانش شکست خیزران در دستها دیگر سرش را پس دهید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e