eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
288 ویدیو
26 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
اَبرم و شب به شب از هجر رُخت می‌بارم من به اُمید نگاهی‌ست اگر بیدارم بپذیری! نپذیری! کرمت را عشق است  نه پی حاجتم آقا، نه پیِ دینارم دیده گر یار نبیند به چه دردی بخورد؟! کور ماندم به امیدِ سحرِ دیدارم بدی از من! بدی از من ! بدی از من بوده... تویی و این همه خوبی، منم و اِقرارم به زبان عاشقمو، وقت عمل غافل تو به زبان نوکرمو، وقت عمل سربارم تو چرا فکر منی؟! فکر منِ نالایق؟! من که سرگرمِ خودم بودم و فکر کارم روزه‌اش را تو گرفتی و به من مُزد رسید زحمتش را تو کشیدی که تقرب دارم یابن حیدر! بطلب یک سحر ایوان نجف دل من لک زده بَهر پدر کَرّارم یک سحر صحن ابالفضل، غروبش گودال کربلا خواسته‌ام در سحر و افطارم گریه کردن ز شما! مرثیه خوانی از من.. خون زِ چشمان تو می‌بارد و خون می‌بارم ** شمر آماده شد و جَد تو چشمش وا شد گفت یارب منم و زخم تن بسیارم!  سر من را بِبُرد یا نَبُرد حرفی نیست من پریشانِ عبورِ حرم از بازارم.. بوی زهرا ته گودالِ بلا پیچیده خنجر آمد به زبان گفت من آن مسمارم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
طَعنه‌ی خَلق مرا سخت اذیّت کرده بارها آینه از سنگ شکایت کرده به گدایی که در این کوچه محبّت نچشید چه کسی غیر تو این‌قَدر محبت کرده بهترین کیفیت سجده‌ی ما "سوختن" است هرکسی سوخت، بگو خوب عبادت کرده حکم دادند در این شهر به دیوانگی‌ام شهر بی عشق، مرا زود قضاوت کرده آن‌قدر گریه برای تو مرا بالا برد هرکسی بال مرا دید، حسادت کرده رمضان آمده و سُفره‌ی رحمت پهن است بشتابید همه..، فاطمه دعوت کرده تا علی واسطه شد..، بار گناهانم ریخت پدر خاک ز فرزند حمایت کرده چشم این عبد گنهکار به دستان رضاست آن رئوفی که ز یک صید ضمانت کرده "نام تو نان شب ماست اباعبدالله" نان ما از قِبَل نامِ تو برکت کرده روز محشر نبری نام مرا از یادت مادرت گفته مرا نیز شفاعت کرده پدرم آب نخورده است مگر که پس از آن به لب تشنه‌ی تو عرض ارادت کرده ■ ته گودال نگاهت به حرم دوخته بود پیش چشم تو کسی قصد جسارت کرده با خداوند مناجات تو را قطع نمود چکمه‌ی شمر به لبهات اصابت کرده ته گودال به پیراهن تو رحم نشد هرکسی هرچه دلش خواسته غارت کرده © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عزیز کرده‌ی شاهنشه مدینه سلام بزرگ زاده ای و من غلام ابن غلام میان سلسله‌_اولاد حضرت زهرا تویی که قاسمی و با ابالحسن همنام مورخان ننوشتند روز میلادت شب ششم به تو منصوب گشته در ایام کسی که از تو طلب کرده رزق کرببلا قسم به حضرت نجمه نمی‌شود ناکام شفا گرفت به نام تو دردهای دلم شدی همیشه برایم "مسکن الآلام" تو نان سفره‌ی دو سفره‌دار را خوردی شبیه بارش باران عنایت تو مدام تو که مفسّر اَهلیٰ مِنَ العسل هستی کمی به ما بچشان یاکریم ازاین جام بدون شک به تو آن لحظه وحی نازل شد ز جبرئیل مقرب گرفته‌ای الهام حسین تا بغلت کرد گفت آه حسن ز سینه‌ی تو کند بوی دلبر استشمام تمام اهل حرم در پی تو گریانند چه محشری تو به پا کرده‌ای میان خیام به وقت رفتن اگر قامت تو کوته بود به روی خاک شدی قد کشیده مثل امام همه به حال پریشان نجمه خندیدند نگاه او به سرت بود کربلا تا شام ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باز از پنجره‌ی خانه‌ی ما، باد بوی گل مریم آورد ابر از شوق بهاری تازه، آبی از چشمه‌ی زمزم آورد شهر بی‌حوصله وغمگین بود، در دل مردم اگر غم می‌دید قاسم آمد که گل لبخندش، تیشه بر ریشه‌ی هر غم آورد عشق با آمدنش پیدا شد، لیلی قصه‌ی ما مجنون شد مهربانی خدا در زد و باز، "حضرت عشق" به عالم آورد آسمان محو تماشایش شد، مات‌ومبهوت از این زیبایی باز خورشید خجالت‌زده شد، ماه در محضر او کم آورد داشت در عالم بالا از شوق، مجلس شعر فراهم می‌شد عشق در مدحت او از دیوان، غزلی تازه و‌ محکم آورد شادی آمدنش را دیدیم، یاد ایّام دگر افتادیم باد از پنجره‌ها بوی شب، ششم ماه محرم آورد یاد آن‌لحظه که از کام عمو، جام بر جام عسل می‌نوشد دارد انگار زره می‌پوشد، خبر از غصه‌وماتم آورد بس‌که بر روی‌تنش اسب دوید، آه! هم‌قدّ ابوفاضل شد وقت شادی‌ست، ببخشید، قلم، کربلا را به خیالم آورد.... ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از یاد خدا دوری و غفلت، به چه قیمت؟ من مانده‌ام و این همه ذلت، به چه قیمت؟ از نعمت سرمایه‌ی خود، بهره نبردم سرمایه‌ی عمرم شده حسرت، به چه قیمت؟ گیرم که گناه است و نشاطش که چنین نیست ای دل تو بگو بردنِ لذت، به چه قیمت؟ یکبار نگفتم به خودم، لحظه‌ی غفلت آزرده شود حضرت حجت به چه قیمت؟ از بس که نچرخیده زبانم به مناجات شد ورد لبم تهمت و غیبت، به چه قیمت؟ غافل شدن از مرگ و قیامت هنری نیست رسوایی در روز قیامت به چه قیمت؟ دلبسته‌ی دنیا شدم و ماحصلم سوخت رفت از کف من فیض شهادت، به چه قیمت؟ درمانده‌ام از معرفت حق که مرا هم با کوه گناه، کرده دعوت، به چه قیمت؟ مقصود، علی باشد و فردوس بهانه‌ست بی روی علی، دیدنِ جنت به چه قیمت؟ صد شکر که در خیل محبین حسینم خارج شوم از بزم محبت به چه قیمت؟ در کوفه همه پشت به ارباب نمودند حیرت زده ام که به چه قیمت؟ به چه قیمت؟ از کوچکی و پستی دنیا چه بگویم غارت شده پیراهن حضرت به چه قیمت؟ ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شب است و بین کوچه‌ها غریبه پَر نمی‌زند همان که نیست دربدر، درِ سحر نمی‌زند بساط گریه‌هام را دوباره پهن کرده‌ام کسی گدای خسته را در این گذر نمی‌زند اگر که مضطر آمدم کسی مرا نخواسته مریضم و به بسترم طبیب، سر نمی‌زند جنون و مستی گناهِ من، مرا تباه کرد و گرنه هیچ عاقلی که سَر به دَر نمی‌زند دوباره هم بخر مرا، بخر ضرر نمی‌کنی خدا ! بدی بنده‌ها، به تو ضرر نمی‌زند همیشه منت «علی» کِشم نه هر کسی دگر! که نوکر علی دم از کسی دگر نمی‌زند ** ببین بجز همان که از امام خود جدا شده ... به باغ خانه‌ی پیمبرش شرر نمی‌زند بی اذن! در شکسته شد، خبر نداشت جبرئیل! یکی که داغدیده را چهل نفر نمی‌زند زنی بخاطر علی، شکسته پهلویش ولی اگرچه زخم خورده ناله از جگر نمی‌زند حسین هم بخاطر علی غریب کشته شد و گرنه دشنه را کسی که اینقدر نمی‌زند خیال کن که چکمه روی پیکرش نمی‌دَوَد! و پیش مادرش لگد به محتضر نمی‌زند ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در ؛ ؛ یکی می‌خواد صدات کنه می‌خواد جوابشو بدی بهش بگی: "سلام رفیق" بهش بگی: "خوش‌اومدی" بهش بگی: "هرچی بودی حالا دیگه مال منی خیلی خوبه که جز به من رو به کسی نمی‌زنی" من عارِ تو بودم خدا ولی تو بودی یارِ من اگه نباشه لطف تو سیاهه روزگار من تمومِ دورامو زدم تا غم روی دلم نشست کارد که به استخون رسید یادم اومد خدایی هست هزار دفه خوردم زمین از بس روتو زمین زدم از بس که قول دادم ولی سرِ قرار نیومدم حالام که اومدم پیشت حقّمه راه ندی منو می‌خوام که واسطه کنم یه آقای بی‌کفنو "حسین" منو فرستاده به من نشون داده راهو بخاطرِ آقام ببخش این بنده‌ی روسیاهو از این به بعد بخاطرِ حسین گناه نمی‌کنم با گناهام نوکریمو دیگه تباه نمی‌کنم خدا اجازه هست؟... می‌خوام برای بخشش گناه دوخطی روضه بخونم از بدنِ تُو قتلگاه تشنه‌تر از حسین کیه؟ غریب‌تر از حسین کجاست؟ پیش چشای خواهرش سرش بریده از قفاست ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رحمت واسعۀ حی تعالاست حسین سایۀ رحمت حق بر سر دنیاست حسین ماهمه عبد خدا، اوست اباعبدالله ما عبیدیم همه سرور و مولاست حسین زینت دوش نبی، نور دو چشمان علی ضربان دل صدیقۀ کبراست حسین تا دم آخر خود فکر گنهکاران بود ایهاالناس ببینید چه آقاست حسین همۀ خواسته‌اش بود که دستی گیرد ورنه از دست کسی آب نمی‌خواست حسین ** چون پدر داغ پسر دید خودش می‌میرد کشتنش نیزه و شمشیر نمی‌خواست حسین ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
غافلم، باز خبردارم کن یوسف فاطمه، بیدارم کن بار سنگین گناه آوردم از سر لطف، سبک بارم کن ای طبیبی که پی بیماری نظری بر دل بیمارم کن آمدم توبه کنم، پاک شوم مهربان... خالی از اغیارم کن کمکم کن نروم سمت گناه با کتک هم شده وادارم کن بین عُشاق حسین بن علی بی بهایم، تو بهادارم کن آمدم بین عزا جان بدهم کشته‌ی قافله‌سالارم کن وسط گریه، میان روضه لحظه‌ای لایق دیدارم کن ** بر غم ذبح عظیم اصغر تا خود حشر گرفتارم کن ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ در تنور غمش قرارم سوخت نه قرارم که روزگارم سوخت زل زدم بس به جاده‌ی خورشید عاقبت چشم انتظارم سوخت هجر آتش به دفترم انداخت قلم و طبع تازه کارم سوخت جاده‌ی عاشقی شرر بار است اول راه کوله بارم سوخت من و امید هم‌قطار شدیم در تب خوف، هم‌قطارم سوخت روز وصلت نمی‌رسد از راه؟ ساعت ثانیه شمارم سوخت فصل بی آبی است ای باران در بیابان گلِ بهارم سوخت ** صحبت از آب شد کباب شدم جگرم سوخت چشم تارم سوخت آه از آن دم که مادری می‌گفت از عطش طفل شیرخوارم سوخت یادگار از تو داشتم مادر وسط شعله یادگارم سوخت ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عمری‌ست تشنه‌کامِ تو هستیم و آب نیست عمری‌ست بی‌قرار نشستیم و تاب نیست عمری‌ست در نبود تو همسایه‌ی شبیم در آسمان هیچ دلی آفتاب نیست سرشار از محبت و از مهربانی است در عالم حضور تو حرف عذاب نیست می‌جویمت به خواب و نفهمیده‌ام هنوز در چشم‌های منتظرانِ تو خواب نیست باید خودت برای ظهورت دعا کنی در دست ما دعایِ فرج مستجاب نیست ما گوش‌مان نمی‌شنود پاسخ تو را ورنه سلام‌های کسی بی‌جواب نیست ای مرد انتقام! زمانی که می‌رسی دیگر بقیع مثل گذشته خراب نیست بهتر بمیرد آنکه دلش بین روضه‌ها از داغِ خشکیِ لب جدت کباب نیست :: حالا که حرف تشنگی آمد، مصیبتی بالاتر از مصیبت طفل رباب نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نه فقط در پی آنم که امانم بدهند بیشتر در پی آنم که عنانم بدهند غافل از مرگم و ای کاش تکانی بخورم قبل از آن که وسط قبر، تکانم بدهند ترسم این است که در نزد رُؤوس الأشهاد هر چه کردم، همه را خوب نشانم بدهند کاش تا هست زمان، توبه‌ی مردانه کنم نیست تضمین که دگربار، زمانم بدهند رزقم از سفره‌ی زهراست، به عالم ندهم قرص نانی که از آن سفره و خوانم بدهند مستم از جام امیر نجف و جز مولا جرعه‌ای باده نخواهم دگرانم بدهند منشأ زندگی‌ام از نجف و کرب و بلاست این دو عشقند که در دل ضربانم بدهند روز محشر به لبم ذکر حسین است، اگر... قدرتی بهر تکلم به زبانم بدهند ** حال که نیست کسی زائر فردوس بقیع کاش در آن عتبه، جا و مکانم بدهند صادق آل عبا گفت: خدا آمده‌اند_ تا که زحمت به من و قد کمانم بدهند مشکلی نیست مرا هر چه که شلاق زنند ناسزا بر پدرانم نگرانم بدهند ای خدا آبرویم را بخر آن ثانیه که بی عبا، پشت فرس، داغِ گرانم بدهند ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شب است و گریه و ناله کنم به حال خودم که مرهمی بگذارم به روی بال خودم بگیر دست کسی را که اوفتاده ز پا مرا تو وانگذاری دمی به حال خودم میان آتش شرم و گناه می‌سوزم که آب می‌شوم از هُرم انفعال خودم مرا ببخش که دربند پنجه‌ی نَفْسم شکایتی نکنم چون که خود وبال خودم زبس که خار گنه می‌رود به پای دلم به دست خویش کَنَم چاه، بر زوال خودم همیشه غرق سؤالم، چه می‌کنم با خود؟ چسان جواب برآرم، براین سؤال خودم به غیر گریه چو طفلان مرا زبانی نیست چگونه حرف زنم با زبان لالِ خودم مرا به حُرمت آل عبا تو می‌بخشی تمام عُمر بر این باور خیال خودم به محضر تو «وفایی» به گریه می‌گوید ببر مرا به سوی وادی کمال خودم ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دوباره عطر مناجات در فضا پیچید کنار سفره‌ی افطار، ربنا پیچید رسید مژده که هان عید اولیای خداست حواله‌ی ازلی را برای ما پیچید فرشته‌های خدا بال نور گستردند و در بسیط زمین و زمان صدا پیچید صدا صدای خدا بود: بنده‌ام برگرد بیا اگر چه گناهت به دست و پا پیچید چه میزبان رئوفی که لحظه‌ی اول برای خستگی‌ام نسخه‌ی شفا پیچید دوباره زمزمه‌ی " جوشن " و " ابوحمزه" میان بغض گلوگیر ناله‌ها پیچید چقدر جاذبه‌ی " افتتاح" سنگین است دل رمیده‌ی من سمت التجا پیچید غزل به یاد خرابه‌نشین شام افتاد سه ساله‌ای که نفس را به نینوا پیچید ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در اگرچه باد مَعاصی مُهاجم است هنوز نسیم مرحمت تو مُلایم است هنوز صدای زمزمه‌ی ""لا اِلٰهَ اِلّا اَنْت" طنین توبه‌ی اَهلِ عوالم است هنوز به حُرمت رمضان‌هاست..، گر زمان بلا دلی که وَقفِ سحر شد مُقاوم است هنوز قبول..، بنده‌ی تو دل به حُبِّ دنیا داد هنوز عشق تو در سینه حاکم است..، هنوز تو پافشاری من در گناه را دیدی ببخش..، گرچه گناهم مُداوم است هنوز همین دو قطره‌ی اشکی که پیشکش کردم... برای توبه‌ی من از علائم است هنوز! بیا وُ کاسه‌ی چشم مرا خودت پُر کن فقیر پشت درت گریه‌لازم است هنوز تمام عمر سر سفره‌ی علی بودم گداییِ من از این خانه دائم است هنوز برای آنکه نرفته نجف چه سنگین است میان خواب ببیند که عازم است هنوز قسم به چادر آن مادری که سیلی خورد... قسم به فاطمه این بنده نادم است هنوز گناه‌کارم اگر..، نوکر حسینِ تواَم بگیر دست همانی که خادم است هنوز ▪️ سه‌شعبه از گلوی لاله‌ای گلاب گرفت گلی که باد برایش مزاحم است هنوز به حنجر پسرت ای رباب فکر نکن بیا خیال کن این نای سالم است هنوز حرام‌لقمه که در پشت خیمه‌ها می‌گشت گمان کنم که به فکر غنایم است هنوز ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جان آمده رفته هیجان آمده رفته نام تو گمانم به زبان آمده رفته احیا نگرفتم تو بگو چند فرشته صف از پی صف تا به اذان آمده رفته؟ پلکی زده ام خواب مرا آمده برده پلکی زده ام نامه رسان آمده رفته امسال نبرده ست مرا روزه، فقط گاه بر لب عطشی مرثیه خوان آمده رفته من در به در او به جهان آمده بودم گفتند کجایی؟! به جهان آمده رفته ترسم که به جایی نرسم این رمضان هم آن قدر به عمرم رمضان آمده رفته... © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در دلم اگر چه کویر است و زیر و بم دارد ببین که گوشه‌ی چشمم ز خوف نم دارد نگاه مختصری هم برای من کافی‌ست بیا که زندگی‌ام یک نگاه کم دارد بدون خویش بیایم نگاه خواهی کرد چه دارد آنکه درِ خانه‌ات «منم» دارد خوشا به حال هر آن بنده‌ی خداجویی که در مقام فنا خانه در عدم دارد به بارگاه تو دل ره نمی‌برد هرگز میان خانه اگر صورت صنم دارد بساط عفو تو گسترده است در عالم اگر به دست «علی» دفتر و قلم دارد برات عفو بگیرم ز تو به نام «علی» گدای خانه‌ی شیر خدا جنم دارد قیامت است علم دست «مرتضی» و خوش است هر آنکه بر سر خود سایه از علم دارد به هشتمین شب ماه مبارک آمده‌ایم برای ما همیشه غم دارد شهیدِ آن شهِ لب‌تشنه‌ام به کرببلا که قامت از غم آن تکه تکه، خم دارد ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روی خوشی به این پدر، دهر نشان نمی‌دهد برای سیر دیدنت اجل زمان نمی‌دهد طراوتی که قامتت به خیمه‌گاه می‌دهد به دشت و لاله و چمن، سرو روان نمی‌دهد منتظرند عرشیان، نشسته‌اند فرشیان مؤذن جوان من چرا اذان نمی‌دهد ای گل برگ برگ من، فرا رسیده مرگ من فرصت جمع کردنت، باد خزان نمی‌دهد کنار تو نشسته‌ام، شکسته‌ام شکسته‌ام امان به قامت پدر داغ جوان نمی‌دهد مانده به سینه‌ام نفس، نمی‌پرم از این قفس به جز جواب دادنت به من توان نمی‌دهد هر چه تلاش می‌کنم ببینمت نمی‌شود تازه جوان من چرا رُخی نشان نمی‌دهد بچینمت بچینمت تا به عزا نشینمت آمده ام ببینمت گریه امان نمی‌دهد چه آمده‌ست بر سرت، بُهت زده‌ست در برت پدر کنار پیکرت پلک تکان نمی‌دهد به زور راه می‌رود، به قتلگاه می‌رود کنار پیکرت پدر اگر که جان نمی‌دهد علم به دست کربلا، ساقی خیمه‌ها بیا فرصت راه رفتن این قدّ کمان نمی‌دهد ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وَمِنْ أَيْنَ لِىَ النَّجاةُ... کو راه نجات جز تو یارب ! ما را کِی رفته به جز ذکر تو بر لب، ما را هر روز گذشت عُمر ما در غفلت مشغول حسین کن تو هر شب، ما را @dobeity_robaey
از بس گناه بر دل خود بار می‌کنم خود را میان نفس گرفتار می‌کنم   پُل‌های بازگشت خودم را شکسته‌ام دارم علیه خویش فقط کار می‌کنم   قلبی که جایگاه تو و اهل بیت توست در حیرتم چگونه لجن‌زار می‌کنم؟!   تو عاشقانه حاجت من را نمی‌دهی من جاهلانه این همه اصرار می‌کنم   دنیا نشد ببینمش اما به روز حشر سجده به پای حیدر کرار می‌کنم   تشنه شدن بهانه‌ی ذکر مصیبت است یاد حسین لحظه‌ی افطار می‌کنم  ** یاد مدافعان حرم آه می‌کشم گریه به یاد زینب و بازار می‌کنم   اصلاً کسی به عمه‌ی ما ناسزا نگفت سیلی به او زدند؟! نه... انکار می‌کنم   دست خودم که نیست، فقط داد می‌زنم وقتی که یاد مجلس اغیار می‌کنم © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ آغاز می‌کنم سخنم را به "یا حسین" در می‌زنم به خانه‌ی معبود با حسین کاری به خاطر رمضانم نکرده‌ام اما گرفت دست تهیِ مرا حسین مثل همیشه آبرویش را وسط گذاشت شد باعث رفاقت ما با خدا، حسین در قتلگاه یک یک مارا صدا زده ما را خرید زیر همان نیزه‌ها حسین ما روزه‌دارها همه یاد لب توئیم ای تشنه‌لب‌تر از همه‌ی تشنه‌ها حسین آخر مرا برای خودش می‌خرد شبی من می‌شوم مسافر کرب و بلا حسين ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ماییم و روسیاهی، العفو یا الهی تو بهترین پناهی، العفو یا الهی هر جای دیگری را جز خانه‌ی تو رفتیم رفتیم اشتباهی، العفو یا الهی ازما به غیر عصیان چیزی دگر ندیدی کن سوی ما نگاهی، العفو یا الهی بگذار پای غفلت هرگاه دیدی از ما_ سر زد اگر گناهی، العفو یا الهی ما را مرانی از خود ما که دگر نداریم_ غیر از تو تکیه‌گاهی، العفو یا الهی ای ماه مهربانم، جز کربلا برایم دیگر نمانده راهی، العفو یا الهی جان عزیز زهرا این‌بار بگذر از ما العفو یا الهی، العفو یا الهی ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در تو چنانی که منم شیفته و دربه‌درت نظری کن که بیایم نظری در نظرت هر چه دیدی طمعِ بیشتر و بیشترم باز دیدم کرمِ بیشتر و بیشترت این همه جرم و خطا کرده‌ام و در عجبم نشد اصلاً که مجازات شوم با تشرت کیستم؟! این همه تحویل مَگیرم که منم... بنده‌ی عاصی و رسوا شده و خیره سرت شرمسارم که همیشه عوضِ این همه لطف بوده‌ام در همه‌ی عمر فقط دردسرت لطف کردی و رساندی منِ تنهاشده را به مناجات ابوحمزه و فیض سحرت قَسَمت می‌دهم امشب بِعَلیٍ بِعَلی قَسَمت می‌دهم آری، قسم مُعتبرت ثمر خلقت هستی‌ست در انگور نجف بچشان بر لب من، جُرعه‌ای از این ثمرت گفتمت راه تقرب به سویت چیست بگو گفتی از کرب و بلا راه بجویم به درت گفتم اصلاً چه زمان یاد حُسینت باشم گفتی آن ثانیه که سوخت زبان و جگرت گفتمت تشنه که گشتم چه‌کنم یادِ غمش گفتی آن لحظه مدد جوی ز چشمان تَرَت گفتمت روضه بخوان تا که دلم نرم شود گفتی از تشنه‌لبِ در دل خون غوطه ورت ** گفتم اصلاً چه شده خم شده آقا کمرش گفتی ای کاش نبینی غم و داغ پسرت کاش هرگز نشود تا که ببینی روی خاک مثل تسبیح تنش ریخته در دور و برت ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعل مرا دیدی ولی چیزی نگفتی بنده همان بنده، خدا مثل همیشه از ما توسل از تو لطف و دست گیری آقا همان آقا، گدا مثل همیشه ممنون از اینکه دست ما را رو نکردی مثل همیشه باز هم ستار بودی چه خوب شد در معصیت مرگم نیامد ممنون از این که باز با ما یار بودی با این گناهانی که من انجام دادم باور نمی کردم که دستم را بگیری تو آن قدر لطف و کرامتْ پیشه ای که روزی هزاران بار توبه می پذیری جا مانده بودم تو مرا این جا رساندی من خواب بودم تو مرا بیدار کردی وقتی سحر های مناجاتت نبودم آن شب به جای من، تو استغفار کردی آن قدر خوبیِ مرا گفتی به مردم آن قدر که حتی خودم هم باورم شد آه ای کرامت پیشه دیدی آخر کار این مهربانی های تو دردسرم شد هر چند از دست خودم دل گیرم اما احساس دلتنگی در این شب ها نکردم سوگند بر سجادۀ خانوم رقیه من مهربان تر از خودت پیدا نکردم در را به روی ما گنه کاران نبندید ما هم دلی داریم گر چه رو سیاهیم گفتند این جا بارِ عصیان می پذیرند دیدیم بیش از عالمی غرق گناهیم ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e