eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
407 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ همینکه درد زِ چشمِ تو خواب می‌گیرد تمامِ جانِ مرا اضطراب می‌گیرد بیا به همسرِ خود لحظه‌ای تبسم کُن دلم از اینهمه حالِ خراب می‌گیرد @hosenih گشوده دخترِ تو آیه‌هایِ قرآن را نشسته رویِ سرِ خود کتاب می‌گیرد عوض شده است در این خانه کارها امشب حسین پیشِ لبت ظرفِ آب می‌گیرد مواظب نَفَسَت باش ای تَرک خورده یواشتر که تنت را عذاب می‌گیرد @hosenih خدا کند که نبینند پهلوانی را که آستین رویِ ردِ طناب می‌گیرد سلام می‌کند اما علی از این مردم فقط زِ خنده‌یِ قنفذ جواب می‌گیرد ببین به خاکِ سیاهم نشاند آن نامرد که خانومم به رُخِ خود نقاب می‌گیرد @hosenih کسی به سینه‌ی دیوار و در فشارت داد شبیه آنکه زِ گلها گلاب می‌گیرد **** **** **** سه تا کفن به رویِ دست زینب و غش کرد به طفل حق بده این روضه تاب می‌گیرد « حسین بی کفن و تو به شام می‌آیی و بند بندِ تو را التهاب می‌گیرد @hosenih تمامِ دُخترکانت گرسنه‌اند اما خرابه را همه بوی کباب می‌گیرد همانکه تَرکه‌ی او می خورَد به طشتِ طلا نشسته پیش حسینت شراب می‌گیرد صدایِ چوبِ بلند و صدایِ نامحرم میانِ دست سرش را رُباب می گیرد» ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شب شد و مادرمان گفت: کجایی زینب؟ گفت: سجاده ی من را تو بیانداز امشب کمکم کن که به محراب نمازم بروم تا به آرامگه راز و نیازم بروم @hosenih گفت خواب دل عشاق حرام است عزیز من به سجده برسم کار تمام است عزیز تا به محراب بیاید دل من غوغا شد چند باری وسط راه نشست و پا شد تا خود صبح فقط غصه ی مردم را خورد آن قدر آه کشید و جگرم را آزرد @hosenih در کنارش چقدر آیه ی قرآن خواندم تا کمی خوب شود ذکر فراوان خواندم وسط معرکه ی خوف و رجا خوابم برد وسط گریه و ما بین دعا خوابم برد حق، نگاهی به دعای دل غم بارم کرد بوی نان آمد و این رایحه بیدارم کرد @hosenih بسترش جمع شده مطمئنا خوب شده فضه جان گریه نکن مادر من خوب شده شاد بودم که غم و ماتم مان می میرد مادرم باز مرا در بغلش می گیرد تشنه ی دیدن او تشنه ی ماه رویش با چه شور و شعفی باز دویدم سویش @hosenih نظرم بر رخ رنجور و صبورش افتاد بر دل خونی دستاس و تنورش افتاد خاک غم ریخت سرم تا که نگاهش کردم دل من ریخت به هم تا که نگاهش کردم سرفه می کرد ولی باز خودش نان می پخت شد رخش زرد ولی باز خودش نان می پخت @hosenih چقدر در وسط دود تنش می لرزید وقت برداشتن نان بدنش می لرزید تا که جارو بزند پا شد و بازو را بست به روی دست خودش دسته ی جارو را بست بین جارو زدنش بازویش از کار افتاد وسط کار نگاهش سوی مسمار افتاد @hosenih گفت: ای دست مدارا کن عزیزم با من گفت: باید که بشویم حسنینم را من آب می ریخت حسن، بی کفنش را می شست آب می ریخت حسین و حسنش را می شست لاله ها دور و برش ریخت، خدا رحم کند آب بر بال و پرش ریخت، خدا رحم کند @hosenih بار پرواز خودش را به روی دوش گرفت آخرین بار مرا مادرم آغوش گرفت بوسه را حضرت حنانه به گیسویم زد با پر زخمی خود شانه به گیسویم زد رنگ از چهره ی غمگین شده ی کوثر رفت با دل غم زده ی خود به سوی بستر رفت @hosenih ناگهان ناله ی اسما همه جا را پر کرد داغ جانسوز عظیمی دل ما را پر کرد اهل یثرب به خدا حاجت تان گشت روا بعد از این وای بر احوال دل شیر خدا ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ به علی قسم به علی قسم که ستارهء سحرم بمان ز مدینه حرف سفر مزن مرو یک دم از نظرم بمان همه جا انیسی و مونسم همه کاره ام همۀ کسم شده خواهشم که تو را قسم به وجود شعله ورم بمان @hosenih به تنم توان به دلم قرار به رخم نشست غم روزگار تو خودِ سپر خودِ ذوالفقار به حمایتم سپرم بمان ز غم ای بهار چه خزان شدی به جوانی ات چه کمان شدی نگران شدم نگران شدی مرو از برم به برم بمان نگرانِ زخمِ تنت شدم متوجهِ حسنت شدم نگرانِ بی کفنت شدم به هوای دو پسرم بمان @hosenih نکنم عبور دگر از گذر گله دارم از درِ شعله ور زغلاف تیغ ، زجفای در ز غم تو سوخت جگرم بمان توکه تکیه گاه منی مرو نگرانِ آهِ منی مرو همۀ پناه منی مرو تو چو سایه ای به سرم بمان گُلِ دیده ات پُرِ شبنم است به دل علی غم عالم است که بهشتِ بی تو جهنم است گلِ یاسُ محتضرم بمان ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دیده ات را باز کن بر زخم ما مر هم ببند این چنین مگذار مارا بار ما را هم ببند مشکل افتاده به کارم فاطمه اعجاز کن بار دیگر پلک های زخمی ات را باز کن @hosenih التماس تو کنم یا که خدایت را ، مرو رو به قبله گشته ای یا قبله رو کرده به تو با سکوتت فاطمه خانه خرابم می کنی مثل این مردم تو هم داری جوابم می کنی؟ @hosenih فاطمه حرفی بزن چیزی بگو جان علی چند روز دیگری هم باش مهمان علی زانوان زخمی ام می لرزد از این واهمه من در این دنیا بمانم لحظه ای بی فاطمه ای عروس موسپیدم آرزو ها داشتم من قدم با عشق تو در این جهان برداشتم @hosenih قول های آن شب پیوندمان یادت که هست حرف هایی که به روی سر در دل نقش بست یاد داری قول دادی پیر پای هم شویم در غریبستان دنیا آشنای هم شویم کی قرار این بود تنها قامت تو بشکند قامت تو بشکند تا حرمت من نشکند @hosenih بی قرار از داغ تو در بین آب و آتشم از امانت داری ام دارم خجالت می کشم آشیان دلخوشی های مرا برهم زدند همسرم را ظالمانه پیش چشانم زدند بشکند دستی که بازوی تورا زهرا؛ شکست پشکند پایی که بی رحمانه آن در را شکست گرچه با آن صحنه ها جانم رسیده بر لبم امتداد این جسارت می رسد بر زینبم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ همینکه درد زِ چشمِ تو خواب می‌گیرد تمامِ جانِ مرا اضطراب می‌گیرد بیا به همسرِ خود لحظه‌ای تبسم کُن دلم از اینهمه حالِ خراب می‌گیرد @hosenih گشوده دخترِ تو آیه‌هایِ قرآن را نشسته رویِ سرِ خود کتاب می‌گیرد عوض شده است در این خانه کارها امشب حسین پیشِ لبت ظرفِ آب می‌گیرد مواظب نَفَسَت باش ای تَرک خورده یواشتر که تنت را عذاب می‌گیرد @hosenih خدا کند که نبینند پهلوانی را که آستین رویِ ردِ طناب می‌گیرد سلام می‌کند اما علی از این مردم فقط زِ خنده‌یِ قنفذ جواب می‌گیرد ببین به خاکِ سیاهم نشاند آن نامرد که خانومم به رُخِ خود نقاب می‌گیرد @hosenih کسی به سینه‌ی دیوار و در فشارت داد شبیه آنکه زِ گلها گلاب می‌گیرد **** **** **** سه تا کفن به رویِ دست زینب و غش کرد به طفل حق بده این روضه تاب می‌گیرد « حسین بی کفن و تو به شام می‌آیی و بند بندِ تو را التهاب می‌گیرد @hosenih تمامِ دُخترکانت گرسنه‌اند اما خرابه را همه بوی کباب می‌گیرد همانکه تَرکه‌ی او می خورَد به طشتِ طلا نشسته پیش حسینت شراب می‌گیرد صدایِ چوبِ بلند و صدایِ نامحرم میانِ دست سرش را رُباب می گیرد» ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شب شد و مادرمان گفت: کجایی زینب؟ گفت: سجاده ی من را تو بیانداز امشب کمکم کن که به محراب نمازم بروم تا به آرامگه راز و نیازم بروم @hosenih گفت خواب دل عشاق حرام است عزیز من به سجده برسم کار تمام است عزیز تا به محراب بیاید دل من غوغا شد چند باری وسط راه نشست و پا شد تا خود صبح فقط غصه ی مردم را خورد آن قدر آه کشید و جگرم را آزرد @hosenih در کنارش چقدر آیه ی قرآن خواندم تا کمی خوب شود ذکر فراوان خواندم وسط معرکه ی خوف و رجا خوابم برد وسط گریه و ما بین دعا خوابم برد حق، نگاهی به دعای دل غم بارم کرد بوی نان آمد و این رایحه بیدارم کرد @hosenih بسترش جمع شده مطمئنا خوب شده فضه جان گریه نکن مادر من خوب شده شاد بودم که غم و ماتم مان می میرد مادرم باز مرا در بغلش می گیرد تشنه ی دیدن او تشنه ی ماه رویش با چه شور و شعفی باز دویدم سویش @hosenih نظرم بر رخ رنجور و صبورش افتاد بر دل خونی دستاس و تنورش افتاد خاک غم ریخت سرم تا که نگاهش کردم دل من ریخت به هم تا که نگاهش کردم سرفه می کرد ولی باز خودش نان می پخت شد رخش زرد ولی باز خودش نان می پخت @hosenih چقدر در وسط دود تنش می لرزید وقت برداشتن نان بدنش می لرزید تا که جارو بزند پا شد و بازو را بست به روی دست خودش دسته ی جارو را بست بین جارو زدنش بازویش از کار افتاد وسط کار نگاهش سوی مسمار افتاد @hosenih گفت: ای دست مدارا کن عزیزم با من گفت: باید که بشویم حسنینم را من آب می ریخت حسن، بی کفنش را می شست آب می ریخت حسین و حسنش را می شست لاله ها دور و برش ریخت، خدا رحم کند آب بر بال و پرش ریخت، خدا رحم کند @hosenih بار پرواز خودش را به روی دوش گرفت آخرین بار مرا مادرم آغوش گرفت بوسه را حضرت حنانه به گیسویم زد با پر زخمی خود شانه به گیسویم زد رنگ از چهره ی غمگین شده ی کوثر رفت با دل غم زده ی خود به سوی بستر رفت @hosenih ناگهان ناله ی اسما همه جا را پر کرد داغ جانسوز عظیمی دل ما را پر کرد اهل یثرب به خدا حاجت تان گشت روا بعد از این وای بر احوال دل شیر خدا ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ جانان علیست...فاطمه...یک امشب گریان علیست...فاطمه...یک امشب @hosenih ای صبح نیا، دلت مگر می آید!!! مهمان علیست...فاطمه...یک امشب ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ جذبه از یاقوت و گوهر میرود سورۂ اخلاص و کوثر میرود زجرها دیده ست اما غرق شوق؛ محض ِ دیدار پیمبر(ص) میرود @hosenih لرزه می افتد به جانِ مرتضی(ع) هر زمان که جانبِ «در»... میرود گرچه خوانده مجتبی(ع) أمن یُجیب خوب میداند که آخر میرود... نیمه شب «عجّل وفاتی» خوانده و دیگر از آغوش بستر میرود @hosenih با چه حالی حضرت دارالشّفا مضطر و بشکسته پیکر میرود از دو چشمش اشک جاری میشود تا که زینب(س) سمتِ معجر میرود روضه بر پا میشود وقتی حسین(ع)؛ تشنه در آغوش ِ مادر میرود! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ پیش ماها همیشه می‌خندی توی خلوت همیشه گریونی مثل موهای من شدی مادر این روزا بدجوری پریشونی کمکت می‌کنم رو پا وایسی دو قدم راه نرفته می‌شینی تو تموم وسایل و دیگه حسشون می‌کنی، نمی‌بینی @hosenih زیر چشمت یه سایه افتاده سایه‌ای که شبیه یک دسته به خودم هی امید می‌دم که دست تو خوب می‌شه؛ نشکسته یاد محسن میاد روی گونت روی سینه که دست می‌ذاری واسه‌ی خواهشِ نرو مادر هی دلیل کبود میاری @hosenih من دعا می‌کنم بمون اما با دعای تو بی‌اثر می‌شه بستری که پر از گل زخمه این شبا رو به قبله‌تر می‌شه چشماتو بستی و داری میری بین ما یک نفس فقط راهه رسم دنیا همیشه این بوده عمر گل‌ها همیشه کوتاهه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
"حسینیه", [۲۱.۰۲.۱۶ ۱۳:۲۰] بسم ‌الله الرحمن الرحیم حجت‌الاسلام ▶️ نیت نمودی خویش را بر یار بسپاری جان را به جانان با تن تب‌دار بسپاری باید که مرهم روی زخم خویش بگذاری سردرد خود را دست این دستار بسپاری @hosenih دستاس، کردن با پر زخمی نمی‌سازد دستاس را باید به خدمتکار بسپاری سجاده و چادرنمازت را به زینب با توصیه‌ی "الجار ثم الدار" بسپاری وقتی لباست رازدار زخم‌هایت نیست باید به دختر یک به یک اسرار بسپاری این رازداری را علاوه بر پرستارت باید به دیوار و در و مسمار بسپاری @hosenih وقتی شکسته شانه‌ات، زلف حسینت را باید به دست پنچه بالاجبار بسپاری حیفت نمی‌آید گلوی آهوی خود را در قتلگاهی دست یک کفتار بسپاری ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نیمه‌شب گرد سپیدی بر خضاب افتاده است کوه غم بر شانه‌های بوتراب افتاده است شاخه‌های یاس دارد بر زمین می‌افتد و... در میان غنچه‌هایش اضطراب افتاده است @hosenih زخم و پهلو، میخ و سینه، خون و بازوی کبود بر دو دستش زخم سنگ آسیاب افتاده است بافه‌ی موهای دختر بین دستانش رهاست چشم‌های بی‌فروغش رو به خواب افتاده است آیه آیه سوره سوره نور می‌آید به گوش جبرئیل از عرش دنبال جواب افتاده است @hosenih از ندامت میخ سر کوبیده بر دیوار و در بر تن وجدانش انگاری عذاب افتاده است یاس دیگر بر زمین افتاده...، بین کوچه‌ها بوی نرگس می‌وزد عطر گلاب افتاده است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شأنش ز حدِّ فکر و گمان‌ها فراتر است وز هرچه گفته‌اند و شنیدیم، برتر است عالَم اگر همه ز سبوی علی‌ست، مست امّا ز یک تجلّی او، ماتْ حیدر است @hosenih وقتی بیان معنی او کار لفظ نیست باید خلاصه مثل خدا گفت، کوثر است گر او نبود، خلقت هستی یقین نبود از نور اوست مِهر فروزان منوّر است مرضیّه و محدٌثه و طاهره..؛ بتول؛ صدّیقه و زکیّه و زهرای اطهر است تا بر علی عیان نشود آن رُخ کبود صدّیقه گفت: دفنِ شب از روز، بهتر است دیوار و در که جای خودش قاتل علی‌ست تیرِ خلاص جان علی، میخِ آن در است دارد وصی‍ّت این دم آخر به زینبش روضه ز دشت کربُبَلا، حرف مادر است @hosenih روزی ز تَل تو راهی گودال می‌شوی وقتی که می‌رسی، بدنِ شاهْ بی‌سر است از بس که سینه‌اش شده پامال اسب‌ها برهر طرف که رو کنی آن پاره‌پیکر است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih