بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
همینکه درد زِ چشمِ تو خواب میگیرد
تمامِ جانِ مرا اضطراب میگیرد
بیا به همسرِ خود لحظهای تبسم کُن
دلم از اینهمه حالِ خراب میگیرد
@hosenih
گشوده دخترِ تو آیههایِ قرآن را
نشسته رویِ سرِ خود کتاب میگیرد
عوض شده است در این خانه کارها امشب
حسین پیشِ لبت ظرفِ آب میگیرد
مواظب نَفَسَت باش ای تَرک خورده
یواشتر که تنت را عذاب میگیرد
@hosenih
خدا کند که نبینند پهلوانی را
که آستین رویِ ردِ طناب میگیرد
سلام میکند اما علی از این مردم
فقط زِ خندهیِ قنفذ جواب میگیرد
ببین به خاکِ سیاهم نشاند آن نامرد
که خانومم به رُخِ خود نقاب میگیرد
@hosenih
کسی به سینهی دیوار و در فشارت داد
شبیه آنکه زِ گلها گلاب میگیرد
**** **** ****
سه تا کفن به رویِ دست زینب و غش کرد
به طفل حق بده این روضه تاب میگیرد
« حسین بی کفن و تو به شام میآیی
و بند بندِ تو را التهاب میگیرد
@hosenih
تمامِ دُخترکانت گرسنهاند اما
خرابه را همه بوی کباب میگیرد
همانکه تَرکهی او می خورَد به طشتِ طلا
نشسته پیش حسینت شراب میگیرد
صدایِ چوبِ بلند و صدایِ نامحرم
میانِ دست سرش را رُباب می گیرد»
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
شب شد و مادرمان گفت: کجایی زینب؟
گفت: سجاده ی من را تو بیانداز امشب
کمکم کن که به محراب نمازم بروم
تا به آرامگه راز و نیازم بروم
@hosenih
گفت خواب دل عشاق حرام است عزیز
من به سجده برسم کار تمام است عزیز
تا به محراب بیاید دل من غوغا شد
چند باری وسط راه نشست و پا شد
تا خود صبح فقط غصه ی مردم را خورد
آن قدر آه کشید و جگرم را آزرد
@hosenih
در کنارش چقدر آیه ی قرآن خواندم
تا کمی خوب شود ذکر فراوان خواندم
وسط معرکه ی خوف و رجا خوابم برد
وسط گریه و ما بین دعا خوابم برد
حق، نگاهی به دعای دل غم بارم کرد
بوی نان آمد و این رایحه بیدارم کرد
@hosenih
بسترش جمع شده مطمئنا خوب شده
فضه جان گریه نکن مادر من خوب شده
شاد بودم که غم و ماتم مان می میرد
مادرم باز مرا در بغلش می گیرد
تشنه ی دیدن او تشنه ی ماه رویش
با چه شور و شعفی باز دویدم سویش
@hosenih
نظرم بر رخ رنجور و صبورش افتاد
بر دل خونی دستاس و تنورش افتاد
خاک غم ریخت سرم تا که نگاهش کردم
دل من ریخت به هم تا که نگاهش کردم
سرفه می کرد ولی باز خودش نان می پخت
شد رخش زرد ولی باز خودش نان می پخت
@hosenih
چقدر در وسط دود تنش می لرزید
وقت برداشتن نان بدنش می لرزید
تا که جارو بزند پا شد و بازو را بست
به روی دست خودش دسته ی جارو را بست
بین جارو زدنش بازویش از کار افتاد
وسط کار نگاهش سوی مسمار افتاد
@hosenih
گفت: ای دست مدارا کن عزیزم با من
گفت: باید که بشویم حسنینم را من
آب می ریخت حسن، بی کفنش را می شست
آب می ریخت حسین و حسنش را می شست
لاله ها دور و برش ریخت، خدا رحم کند
آب بر بال و پرش ریخت، خدا رحم کند
@hosenih
بار پرواز خودش را به روی دوش گرفت
آخرین بار مرا مادرم آغوش گرفت
بوسه را حضرت حنانه به گیسویم زد
با پر زخمی خود شانه به گیسویم زد
رنگ از چهره ی غمگین شده ی کوثر رفت
با دل غم زده ی خود به سوی بستر رفت
@hosenih
ناگهان ناله ی اسما همه جا را پر کرد
داغ جانسوز عظیمی دل ما را پر کرد
اهل یثرب به خدا حاجت تان گشت روا
بعد از این وای بر احوال دل شیر خدا
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#مهدی_مقیمی
▶️
به علی قسم به علی قسم
که ستارهء سحرم بمان
ز مدینه حرف سفر مزن
مرو یک دم از نظرم بمان
همه جا انیسی و مونسم
همه کاره ام همۀ کسم
شده خواهشم که تو را قسم
به وجود شعله ورم بمان
@hosenih
به تنم توان به دلم قرار
به رخم نشست غم روزگار
تو خودِ سپر خودِ ذوالفقار
به حمایتم سپرم بمان
ز غم ای بهار چه خزان شدی
به جوانی ات چه کمان شدی
نگران شدم نگران شدی
مرو از برم به برم بمان
نگرانِ زخمِ تنت شدم
متوجهِ حسنت شدم
نگرانِ بی کفنت شدم
به هوای دو پسرم بمان
@hosenih
نکنم عبور دگر از گذر
گله دارم از درِ شعله ور
زغلاف تیغ ، زجفای در
ز غم تو سوخت جگرم بمان
توکه تکیه گاه منی مرو
نگرانِ آهِ منی مرو
همۀ پناه منی مرو
تو چو سایه ای به سرم بمان
گُلِ دیده ات پُرِ شبنم است
به دل علی غم عالم است
که بهشتِ بی تو جهنم است
گلِ یاسُ محتضرم بمان
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#موسی_علیمرادی
▶️
دیده ات را باز کن بر زخم ما مر هم ببند
این چنین مگذار مارا بار ما را هم ببند
مشکل افتاده به کارم فاطمه اعجاز کن
بار دیگر پلک های زخمی ات را باز کن
@hosenih
التماس تو کنم یا که خدایت را ، مرو
رو به قبله گشته ای یا قبله رو کرده به تو
با سکوتت فاطمه خانه خرابم می کنی
مثل این مردم تو هم داری جوابم می کنی؟
@hosenih
فاطمه حرفی بزن چیزی بگو جان علی
چند روز دیگری هم باش مهمان علی
زانوان زخمی ام می لرزد از این واهمه
من در این دنیا بمانم لحظه ای بی فاطمه
ای عروس موسپیدم آرزو ها داشتم
من قدم با عشق تو در این جهان برداشتم
@hosenih
قول های آن شب پیوندمان یادت که هست
حرف هایی که به روی سر در دل نقش بست
یاد داری قول دادی پیر پای هم شویم
در غریبستان دنیا آشنای هم شویم
کی قرار این بود تنها قامت تو بشکند
قامت تو بشکند تا حرمت من نشکند
@hosenih
بی قرار از داغ تو در بین آب و آتشم
از امانت داری ام دارم خجالت می کشم
آشیان دلخوشی های مرا برهم زدند
همسرم را ظالمانه پیش چشانم زدند
بشکند دستی که بازوی تورا زهرا؛ شکست
پشکند پایی که بی رحمانه آن در را شکست
گرچه با آن صحنه ها جانم رسیده بر لبم
امتداد این جسارت می رسد بر زینبم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
همینکه درد زِ چشمِ تو خواب میگیرد
تمامِ جانِ مرا اضطراب میگیرد
بیا به همسرِ خود لحظهای تبسم کُن
دلم از اینهمه حالِ خراب میگیرد
@hosenih
گشوده دخترِ تو آیههایِ قرآن را
نشسته رویِ سرِ خود کتاب میگیرد
عوض شده است در این خانه کارها امشب
حسین پیشِ لبت ظرفِ آب میگیرد
مواظب نَفَسَت باش ای تَرک خورده
یواشتر که تنت را عذاب میگیرد
@hosenih
خدا کند که نبینند پهلوانی را
که آستین رویِ ردِ طناب میگیرد
سلام میکند اما علی از این مردم
فقط زِ خندهیِ قنفذ جواب میگیرد
ببین به خاکِ سیاهم نشاند آن نامرد
که خانومم به رُخِ خود نقاب میگیرد
@hosenih
کسی به سینهی دیوار و در فشارت داد
شبیه آنکه زِ گلها گلاب میگیرد
**** **** ****
سه تا کفن به رویِ دست زینب و غش کرد
به طفل حق بده این روضه تاب میگیرد
« حسین بی کفن و تو به شام میآیی
و بند بندِ تو را التهاب میگیرد
@hosenih
تمامِ دُخترکانت گرسنهاند اما
خرابه را همه بوی کباب میگیرد
همانکه تَرکهی او می خورَد به طشتِ طلا
نشسته پیش حسینت شراب میگیرد
صدایِ چوبِ بلند و صدایِ نامحرم
میانِ دست سرش را رُباب می گیرد»
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
شب شد و مادرمان گفت: کجایی زینب؟
گفت: سجاده ی من را تو بیانداز امشب
کمکم کن که به محراب نمازم بروم
تا به آرامگه راز و نیازم بروم
@hosenih
گفت خواب دل عشاق حرام است عزیز
من به سجده برسم کار تمام است عزیز
تا به محراب بیاید دل من غوغا شد
چند باری وسط راه نشست و پا شد
تا خود صبح فقط غصه ی مردم را خورد
آن قدر آه کشید و جگرم را آزرد
@hosenih
در کنارش چقدر آیه ی قرآن خواندم
تا کمی خوب شود ذکر فراوان خواندم
وسط معرکه ی خوف و رجا خوابم برد
وسط گریه و ما بین دعا خوابم برد
حق، نگاهی به دعای دل غم بارم کرد
بوی نان آمد و این رایحه بیدارم کرد
@hosenih
بسترش جمع شده مطمئنا خوب شده
فضه جان گریه نکن مادر من خوب شده
شاد بودم که غم و ماتم مان می میرد
مادرم باز مرا در بغلش می گیرد
تشنه ی دیدن او تشنه ی ماه رویش
با چه شور و شعفی باز دویدم سویش
@hosenih
نظرم بر رخ رنجور و صبورش افتاد
بر دل خونی دستاس و تنورش افتاد
خاک غم ریخت سرم تا که نگاهش کردم
دل من ریخت به هم تا که نگاهش کردم
سرفه می کرد ولی باز خودش نان می پخت
شد رخش زرد ولی باز خودش نان می پخت
@hosenih
چقدر در وسط دود تنش می لرزید
وقت برداشتن نان بدنش می لرزید
تا که جارو بزند پا شد و بازو را بست
به روی دست خودش دسته ی جارو را بست
بین جارو زدنش بازویش از کار افتاد
وسط کار نگاهش سوی مسمار افتاد
@hosenih
گفت: ای دست مدارا کن عزیزم با من
گفت: باید که بشویم حسنینم را من
آب می ریخت حسن، بی کفنش را می شست
آب می ریخت حسین و حسنش را می شست
لاله ها دور و برش ریخت، خدا رحم کند
آب بر بال و پرش ریخت، خدا رحم کند
@hosenih
بار پرواز خودش را به روی دوش گرفت
آخرین بار مرا مادرم آغوش گرفت
بوسه را حضرت حنانه به گیسویم زد
با پر زخمی خود شانه به گیسویم زد
رنگ از چهره ی غمگین شده ی کوثر رفت
با دل غم زده ی خود به سوی بستر رفت
@hosenih
ناگهان ناله ی اسما همه جا را پر کرد
داغ جانسوز عظیمی دل ما را پر کرد
اهل یثرب به خدا حاجت تان گشت روا
بعد از این وای بر احوال دل شیر خدا
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#سیدمجتبی_شجاع
▶️
جانان علیست...فاطمه...یک امشب
گریان علیست...فاطمه...یک امشب
@hosenih
ای صبح نیا، دلت مگر می آید!!!
مهمان علیست...فاطمه...یک امشب
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#مرضیه_عاطفی
▶️
جذبه از یاقوت و گوهر میرود
سورۂ اخلاص و کوثر میرود
زجرها دیده ست اما غرق شوق؛
محض ِ دیدار پیمبر(ص) میرود
@hosenih
لرزه می افتد به جانِ مرتضی(ع)
هر زمان که جانبِ «در»... میرود
گرچه خوانده مجتبی(ع) أمن یُجیب
خوب میداند که آخر میرود...
نیمه شب «عجّل وفاتی» خوانده و
دیگر از آغوش بستر میرود
@hosenih
با چه حالی حضرت دارالشّفا
مضطر و بشکسته پیکر میرود
از دو چشمش اشک جاری میشود
تا که زینب(س) سمتِ معجر میرود
روضه بر پا میشود وقتی حسین(ع)؛
تشنه در آغوش ِ مادر میرود!
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#نوید_اسماعیل_زاده
▶️
پیش ماها همیشه میخندی
توی خلوت همیشه گریونی
مثل موهای من شدی مادر
این روزا بدجوری پریشونی
کمکت میکنم رو پا وایسی
دو قدم راه نرفته میشینی
تو تموم وسایل و دیگه
حسشون میکنی، نمیبینی
@hosenih
زیر چشمت یه سایه افتاده
سایهای که شبیه یک دسته
به خودم هی امید میدم که
دست تو خوب میشه؛ نشکسته
یاد محسن میاد روی گونت
روی سینه که دست میذاری
واسهی خواهشِ نرو مادر
هی دلیل کبود میاری
@hosenih
من دعا میکنم بمون اما
با دعای تو بیاثر میشه
بستری که پر از گل زخمه
این شبا رو به قبلهتر میشه
چشماتو بستی و داری میری
بین ما یک نفس فقط راهه
رسم دنیا همیشه این بوده
عمر گلها همیشه کوتاهه
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
"حسینیه", [۲۱.۰۲.۱۶ ۱۳:۲۰]
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
حجتالاسلام #محسن_حنیفی
▶️
نیت نمودی خویش را بر یار بسپاری
جان را به جانان با تن تبدار بسپاری
باید که مرهم روی زخم خویش بگذاری
سردرد خود را دست این دستار بسپاری
@hosenih
دستاس، کردن با پر زخمی نمیسازد
دستاس را باید به خدمتکار بسپاری
سجاده و چادرنمازت را به زینب با
توصیهی "الجار ثم الدار" بسپاری
وقتی لباست رازدار زخمهایت نیست
باید به دختر یک به یک اسرار بسپاری
این رازداری را علاوه بر پرستارت
باید به دیوار و در و مسمار بسپاری
@hosenih
وقتی شکسته شانهات، زلف حسینت را
باید به دست پنچه بالاجبار بسپاری
حیفت نمیآید گلوی آهوی خود را
در قتلگاهی دست یک کفتار بسپاری
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#ساجده_جبارپور
▶️
نیمهشب گرد سپیدی بر خضاب افتاده است
کوه غم بر شانههای بوتراب افتاده است
شاخههای یاس دارد بر زمین میافتد و...
در میان غنچههایش اضطراب افتاده است
@hosenih
زخم و پهلو، میخ و سینه، خون و بازوی کبود
بر دو دستش زخم سنگ آسیاب افتاده است
بافهی موهای دختر بین دستانش رهاست
چشمهای بیفروغش رو به خواب افتاده است
آیه آیه سوره سوره نور میآید به گوش
جبرئیل از عرش دنبال جواب افتاده است
@hosenih
از ندامت میخ سر کوبیده بر دیوار و در
بر تن وجدانش انگاری عذاب افتاده است
یاس دیگر بر زمین افتاده...، بین کوچهها
بوی نرگس میوزد عطر گلاب افتاده است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#وحید_دکامین
▶️
شأنش ز حدِّ فکر و گمانها فراتر است
وز هرچه گفتهاند و شنیدیم، برتر است
عالَم اگر همه ز سبوی علیست، مست
امّا ز یک تجلّی او، ماتْ حیدر است
@hosenih
وقتی بیان معنی او کار لفظ نیست
باید خلاصه مثل خدا گفت، کوثر است
گر او نبود، خلقت هستی یقین نبود
از نور اوست مِهر فروزان منوّر است
مرضیّه و محدٌثه و طاهره..؛ بتول؛
صدّیقه و زکیّه و زهرای اطهر است
تا بر علی عیان نشود آن رُخ کبود
صدّیقه گفت: دفنِ شب از روز، بهتر است
دیوار و در که جای خودش قاتل علیست
تیرِ خلاص جان علی، میخِ آن در است
دارد وصیّت این دم آخر به زینبش
روضه ز دشت کربُبَلا، حرف مادر است
@hosenih
روزی ز تَل تو راهی گودال میشوی
وقتی که میرسی، بدنِ شاهْ بیسر است
از بس که سینهاش شده پامال اسبها
برهر طرف که رو کنی آن پارهپیکر است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih