eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
288 ویدیو
26 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
؛ ؛ هر زمانی در دلم درگیر طوفان می‌شوم یا حسینی می‌نویسم غرق باران می‌شوم از مسلمانی فقط عشقش برایم مانده است آخر از عشق علی یک روز سلمان می‌شوم کار من را بیشتر دست کریمان بسپرید در گرفتاری دخیل یا حسن جان می‌شوم من گناهی هم اگر کردم جهالت کرده‌ام تا گناهی می‌کنم فوراً پشیمان می‌شوم بار سنگینم مرا خیلی خجالت می‌دهد؛ هر زمانی که سر این سفره مهمان می‌شوم روزه می‌گیرم ولی دائم به فکر روضه‌ام آب می‌نوشم دم افطار و گریان می‌شوم روضه آب و گریه نانِ هر شب اهل دل است دور از این روضه ها، بی آب و بی نان می‌شوم جان من را هم گرفتی روضه را از من نگیر جان تو بی روضه من خیلی پریشان می‌شوم ** مو پریشان...، بعدِ تو زینب پریشان می‌شود همسفر با حرمله، با نیزه داران می‌شود ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کشکول من شکسته در این کوچه‌ها خدا دستی بکش به روی سر این گدا..، خدا هربار در زدم تو جوابم نکرده‌ای هربار گفته‌ای که بیا..، باوفا خدا از بس گناه کرده‌ام این چشمه خُشک شد اشکی برای توبه نمانده است یا خدا اوج کمالِ سجده همین سربه‌زیری است خیری ندیده بنده‌ی سربه‌هوا..، خدا گاهی صلاحِ طفل به تنبیه گشتن است پس مرحمت نما و ادب کن مرا خدا این بال، بال نیست، وبالِ پریدن است وقتی سحر مرا نرسانده‌ست تا خدا ممنون که باز تا رمضان زنده مانده‌ایم فرصت شده‌ست تا بزنیمت صدا خدا درهم بخر..، سوا نکنی جانِ فاطمه درهم بخر..، به حُرمت خیرالنساء ..، خدا گرچه کسی ضمانتمان را نمی‌کند امّا هنوز هست خراسان ما..، خدا در صحن انقلاب دلم منقلب شده تا گفته ام: به حقِّ امامِ رضا خدا هرگاه کار بندگی‌ام لنگ می‌شود انّی اعوذ بالحرم کربلا..، خدا ما را "حسین" لطف نمود و دُرُست کرد ما را حسینِ فاطمه کرده‌ست باخدا در ظاهر است ذکر لب ما؛ حسین حسین در باطن است ذکر لب ما؛ خدا خدا این روزها که تشنه ترم یاد می‌کنم کام عطش کشیده‌ی ارباب را خدا ▪️ لب تشنه بود و رفت به گودال..، آه..، آه دارد صدای شمر می آید ز قتلگاه ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🪴حلول و آغاز ضیافت الهی، مبارک باد. با سوزِ دل و ناله و با آه بيا با شرم حضور و دلِ آگاه بيا اكنون كه خدا سُفره‌ی رحمت چيده‌ست ای بنده! سـویِ ضيــافتُ الله بيا شاعر: ~~~~اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج~~~~
به‌مناسبت حلول به اذن عالیِ اَعلی، به احترامِ علی شروع می‌کنم این ماه را به نام علی   ببخش با عجله، دست خالی آمده‌ام شنیده‌ام که مهیاست بارِ عامِ علی   چقدر نان شبش را به سائلان بخشید دلم خوش است به الطاف مستدام علی   سلاح ماست ابوحمزه، افتتاح، مجیر دعای مسجد کوفه شرابِ جامِ علی   دعای ما که دعا نیست...، باز مقبول است به احترام دعا کردن و صیام علی   دلم هوای نجف کرده اولِ ماهی هوای باده‌ی انگورِ با دوامِ علی   ز حنجرش نفسِ گرمِ وحی می‌جوشد نبی شده‌ست به معراج، هم‌کلام علی   یهود و آل سعود از هراس می‌میرند اگر طلوع کند، تیغ از نیامِ علی   خوشا به روزی زُوّار سیدالشّهدا به زائران حسین است چون سلامِ علی‌ **  چنان علی شده ممسوسِ حق، علی اکبر همان علی که شده وارثِ مرام علی   چقدر تشنه‌ی بوسیدنِ پدر شده بود فدای خشکیِ وقتِ وداعِ کام علی   زدند از سر کینه علیِ اکبر را زدند یاس حرم را به انتقامِ علی   چقدر بین عَبا‌چیدنش نفس‌گیر است چگونه جمع شود در عبا تمامِ علی؟! © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به اذنِ عالیِ اَعلی، به احترامِ علی شروع می‌کنم این ماه را به نامِ علی   @dobeity_robaey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غروب، کوه، نسیم، آسمان، ستاره، هلال دوباره فرصت آن شد که وا کنم پر و بال به شهر مژدهٔ لبخند ماه خواهم داد اگر بچینمش از پشت بامِ استهلال منی که کنج دلم آیه‌ آیه خوف‌ و رجاست منی روی لبم یا محول الاحوال رسیده وقت رسیدن! چرا بمانم دور؟ رسیده فصل رسیدن! چرا بمانم کال؟ دل خزان‌زدهٔ من بیا جوانه بزن ببر به درک سحرها بهار را امسال تو می‌رسی _اگر این‌روزها اراده کنی_ به دشتِ‌ ناشدنی‌ها، به قله‌های محال نگاه کن به در خانه‌اش! ببین باز است! و آمده‌ست خود میزبان به استقبال! عجب شروع قشنگی‌ست ماه مهمانی تمام سال نو ای کاش بر همین منوال… ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وقتی شکوفه‌های دعا باز می‌شود درهای باغ لطف خدا باز می‌شود صدها فرشته نغمه‌ی «اُدعُونی اَستَجِب»_ خوانند تا لبی به دعا باز می‌شود از خوانِ فیض رحمتِ حق فیض می‌برد چشمی که نیمه‌شب به سما باز می‌شود هرگز نیایش سحری را مده ز دست کاین پنجره به عرش علا باز می‌شود تا بندگی حق ننمایی، ز پای دل زنجیر بردگیت کجا باز می‌شود باشد صحیفه‌ی عمل ما چو شب سیاه این نامه تا که روز جزا باز می‌شود روکن به اهل بیت که با مهر اهل بیت راهی به سوی عفو خدا باز می‌شود دارم امید چون دری از گلشنِ بهشت با نام سیدالشهدا باز می‌شود با ذکر یاحسین ببندیم چشم خویش با شوق وصل دیده‌ی ما باز می شود دل‌های غم گرفته «وفایی» خدا گواست تنها به یاد و نام خدا باز می شود ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باز ماه رحمت عام الهی دیده شـد بازهم خوان بزرگ میهمانی چیده شد ای دلِ درد آشنا، تا کِی به خواب غفلتی چشم واکن ماهِ قدر و ماهِ رحمت دیده شد رو به محراب دعا آرید ای اهل دعا کزفَلَک برخاکیان عطر دعا پاشیده شد ازشکوه بارش الطاف ستارالعیوب نامه‌ی خلق گنه‌کار ازنظر پوشیده شد تشنگانِ مغفرت برکف سبو بگرفته‌اند چشمه‌ی دریایی عفو و کرم جوشیده شد عرشیان باشوق می‌گویند از عرشِ برین آفرین بر هرکه در ماه خدا بخشیده شد باز هم از کاتبان عرش در کانون عشق از فروغ گوهر مِهرِ علی پرسیده شد محرمان عشق گفتند ای مریدان علی نامه‌ی اعمالتان با مُهر او پیچیده شـد ای «وفایی» گوهر اشک محبّان الرضا باتولای علی و فاطمه سنجیده شد ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ماه مهمانی خدا آمد ابروی یار در سما آمد تا که راهم دهند بنشینم سوز و آهم دهند بنشینم قَدر و یس و نور می‌خوانم از شراب طهور می‌خوانم گریه‌های زیاد می‌خواهم های های زیاد می‌خواهم اشک من گاه اشک توبه شود اشک من گاه اشک روضه شود بنده اینجا بیاید آزاد است هر که ویران بیاید آباد است در پناهِ حسین می‌بخشند با نگاهِ حسین می‌بخشند شمع و پروانه‌ی دل است حسین در نهان‌خانه‌ی دل است حسین در توانِ غریب نایی نیست حاجتی غیر آشنایی نیست از حضورت نیامده گفتیم محنتی بدتر از جدایی نیست چشم و دل سیرها خبر دارند بهتر از ساحت تو جایی نیست پیش لطف کسی به غیر از تو دست من کاسه‌ی گدایی نیست در حضور تو ای اجابت محض مسئلت‌کردن ابتدایی نیست ابتدا گر کنی به جود و کرم می‌رسد دائم، انتهایی نیست پَر شکستم که پیش تو باشم این کبوتر دلش هوایی نیست دائماً بُرده‌ایم در بندت لذتی را که در رهایی نیست حسرت بی حساب خواهد خورد هر که را مُهر کربلایی نیست خاکِ راهِ توأم، به سر غیر از جای پای تو ردِّ پایی نیست داد و فریاد می‌کنم اینجا گریه بر بوریا ریایی نیست ** بی کفن مانده بود در گودال از وطن مانده بود در گودال ظاهرا یک نفر ولی در اصل مانده بود در گودال آتش خیمه‌ها که جای خودش سوختن مانده بود در گودال از گلوی بریده گفت بیا از سخن مانده بود در گودال مادرش قد خمیده مویه‌کُنان با حسن مانده بود در گودال از حسینِ مدینه تنها یک پیرهن مانده بود در گودال گفت زینب: زمان رفتن خود جان من مانده بود در گودال ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شد بنده پشیمان و خدایش بخشید هر کس که رسید و زد صدایش، بخشید انگار نه انگار گنهکاری دید زود از سر مغفرت خطایش بخشید مخلوق حیا نکرد هنگام گناه درد است که خالق از حیایش بخشید تا بنده دلش نرم شود، گریه کند شیرینی و لذت دعایش بخشید هر کس که خدا خیر و صلاحش را خواست از دوستی آل عبایش بخشید بخشید به هر بهانه‌ای هر کس را ما را به علی و ربنایش بخشید هر آنچه خدا از شرف و عزت داشت بر ساحت پاک مرتضایش بخشید من بنده‌ی آن شهم که هنگام رکوع انگشتری از زیر عبایش بخشید مستی مرا، اشک مرا، رزق مرا در گوشه‌ی ایوان طلایش بخشید از شاه نجف هر که فلاحش را خواست فی الفور برات کربلایش بخشید بی نامِ حسین، هر مناجاتی بود باید که عطایش به لقایش بخشید آن قدر به مقتلش حسین آه کشید تا حق، همه را به ناله‌هایش بخشید ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پای دل در پیشگاه یار لغزش می‌کند هرچه با ما می‌کند، این نَفْسِ سرکش می‌کند زیرِ گوشِ من بزن..، شاید بیاید اشک من عاقبت این گریه ما را اهل بخشش می‌کند اوّلِ ماه آمدم، رَدَّم نکن ای با مَرام سفره‌داریِ تو را عالم ستایش می‌کند ای به قربانِ کریمی که گدا را پَس نَزَد... رَبِّ ما با عبد خاطی نیز سازش می‌کند جان سلطان خراسان، آبرویم را نریز... این گناه‌آلوده دارد از تو خواهش می‌کند! هر زمان دلگیر بودم، گفته‌ام: یا فاطمه کودکِ آزُرده را مادر نوازش می‌کند بد خُمارم..، چارهَ‌ی من چیست؟! انگور "نجف" مستِ حیدر دور این میخانه گردش می‌کند لذت افطار قنبرهاست..، خرمایِ "علی" نوکری را رزق او دارای ارزش می‌کند حُبِّ حیدر شرطِ اصلیِ قبول بندگیست روزِ حشر او را خدا معیار سنجش می‌کند چاره‌ی بی تابیِ ما صحن شاه کربلاست آتشِ دل در حریمِ او فروکش می‌کند روزه‌دارِ تشنه‌لب! فَبْکِ عَلَی العَطشان حـسیـن گریه را تنها خدا بر او سفارش می کند ▪️ آن‌قَدَر زیر سُم‌ِ مرکب تنش پاشیده شد بوریا با گریه گفت: این جسم ریزش می‌کند! ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در گفتند خالق تو، دارد بنای عفوت با سر دویده ام چون دارم هوای عفوت از روسیاهِ بدکار یک بار، دل نکندی جرم مرا نوشتی، یک عمر پای عفوت حسّ غریبه ها را اصلاً ندارم اصلاً! تو عاشق گنهکار، من آشنای عفوت خواب از سرم پریده، از بسکه گریه کردم دنبال خود کشیده، من را صدای عفوت سربار بودم اما من را بغل گرفتی بار عذابم افتاد، بر شانه های عفوت خون مرا بریز و ترس مرا مریزان چون بیشتر می ارزد، خوف و رجای عفوت بی آبرویی ام را اهل کسا خریدند آخر مرا کشیدند، زیر عبای عفوت قبل از تو که ببخشی، دیدم حسین بخشید لطف حسین نگذاشت، جایی برای عفوت یارب گدای ارباب، دارد هوای ارباب با تذکره بگو که این هم بجای عفوت ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با آنكه حدّ جرمم، بالاتر از عذاب است جرم مرا حساب و عفو تو بي حساب است با لطف بی کرانت در پيشگاه عفوت العفو يك گنه‌كار بالاترين ثواب است عفو تو كوه خجلت بر شانه‌ام نهاده بر روي دوشم اين كوه سنگين‌ترين عذاب است دستم به بند عصيان پايم به دام شيطان قلبم هماره بيمار چشمم هميشه خواب است چون لاله‌ی خزاني رفت از كفم جواني شرمنده پيريِ من از دوره‌ی شباب است با اين گناه بسيار گويي گنه نكردم برهر گناهم از تو صد پرده‌ی حجاب است مگذار تا بريزد بر خاك آبرويم بي آب رحمت تو اين آبرو سراب است اشك خجالت از من لطف و عنايت از تو جرم من است ظلمت عفو تو آفتاب است هر ناله شعله‌ی دل هر شعله شاخه‌ی گل هر قطره اشك خجلت دريايي از گلاب است باران اشك "ميثم" از ابر رحمت توست اين ابر آسمانش از چشم بوتراب است ✍ استاد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🥀 یا اباعبدالله... نگاه از زائرِ خود بر نداری ز گریه نوحه‌ای بهتر نداری زیارت‌نامه‌ی بالایِ سر را کجا باید بخوانم؟ سر نداری ✿‍ اَللّهُمَّ ارْزُقنـٰا زِیٰارَۃَ الْحُسَیْن ✿‍
؛ ؛ ؛ جا دارد اگر از غم دلدار بمیرم در گریه رهایم کن و بگذار بمیرم مجموعه‌ای از درد و مصیباتِ گران است هر جمعه که در حسرت دیدار بمیرم حالا که درِ وصلْ به‌رویم شده بسته سر را بگذارم سرِ دیوار بمیرم از حُسن کمالش بنویسم همه‌ی عمر اصلاً چه خیالی که سرِ دار بمیرم یا رب سببی ساز ببینم گل رویش مگذار که با دیده‌ی خون‌بار بمیرم یک بار اگر قرعه‌ی وصلش به من افتد نزد پسرِ فاطمه صدبار بمیرم ماه رمضان روزی من کن که کنارش یا وقت سحر یا دم افطار بمیرم ** ای کاش که لب تشنه، گرسنه، دم افطار در روضه‌ی آن پای پر از خار بمیرم جان‌های دو عالم همه قربان رقیه می‌گفت که من پای غم یار بمیرم بابای من از راه می‌آید به خرابه حیف است که در کوچه و بازار بمیرم کعب نی و زنجیر و لگد، ضربه‌ی سیلی حق دارم از این هجمه‌ی آزار بمیرم تب کرده‌ام از دوری تو، عشق همین است اصلاً گله‌ای نیست که بیمار بمیرم بی وقفه صدایت زدم و شمر مرا زد از لذتِ شیرینیِ تکرار بمیرم در طول مسیر عمه سپر بود برایم شرمنده از این شدت ایثار بمیرم خیلی به سرت زخم نشسته‌ست، شمردم می‌خواهم از این غُصه‌ی بسیار بمیرم حالا که سرت آمده و پیکر تو نیست در گریه رهایم کن و بگذار بمیرم ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خشكی چشم پشیمان مرا دریابید به غباری سر مژگان مرا دریابید من اویسم ز قَرَن آمدم آقایم نیست چشم‌های تر ِ حیران مرا دریابید كاش می‌دیدم و با گریه‌كنان می‌گفتم حال آقای پریشانِ مرا دریابید می‌زنم سینه به پایِ غم‌تان تا یك روز سینه‌ی خسته‌ی سوزان مرا دریابید كاش در روضه فقط جان بسپارم پیشت كاش در كرب و بلا جان مرا دریابید گریه‌ی مادرِ تو می‌رسد از روضه‌ی ما دست‌ها، چاك گریبان مرا دریابید مادرت باز به سر می‌زند و می‌گوید پسر تشنه و عریان مرا دریابید عمّه‌ی كوچک ِ تو داشت به زینب می‌گفت زخم‌های لب مهمان مرا دریابید ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر درد تنهایی دچارم ای نگارم پایان ندارد انتظارم ای نگارم پاییزی ام، هجران امانم را بریده برگرد ای باغ و بهارم ای نگارم خواب مرا فکر وصال از من گرفته هر شب به یادت بی قرارم ای نگارم آواره ای بودم مرا نوکر نوشتی نوکر شدن شد افتخارم ای نگارم با تو که باشم قدر یک دنیا می ارزم منهای تو، بی اعتبارم ای نگارم این آبرو، این اشک ها، این مهر زهرا من هر چه دارم از تو دارم ای نگارم بخشید اگر ما را خدا لطف خودت بود ای رحمت پروردگارم ای نگارم می ترسم از جان کندنم، پیشم میآیی؟ در وقت سخت احتضارم ای نگارم مثل همیشه آخر کارم، خودم را دست رقیه می سپارم ای نگارم ** کنج خرابه ناله زد فخر دو عالم بابا بیا امشب کنارم ای نگارم دیگر نمی بینم سرت را روی نیزه کم سو شده چشمان تارم ای نگارم بر ما اسیرانِ زمین خورده نظر کن بالانشینِ نی سوارم، ای نگارم ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از جهان گر چه به جز غصه ندیدیم حسین غم و اندوه شما باز خریدیم حسین شیوه‌ی چشم شما بود به دل آتش زد چقدر از غم‌تان داغ کشیدیم حسین آتش عشق تو تا روز ازل شعله کشید ما چنان دانه‌ی اسپند پریدیم حسین تو قتیل العبراتی، تو حسین اشکی ما هم عمری‌ست به پای تو شهیدیم حسین قصد، پروانه شدن بود که بر سینه زدیم پیله‌ی عشق تو در سینه تنیدیم حسین ** قامت افراخته بودیم چنان سرو ولی دخترت را چو بدیدیم خمیدیم حسین ما به دنبال تو با پای پر از آبله‌اش در پی قافله‌ی روضه دویدیم حسین آنقدر خار به پاهای من و عمه رسید تا به این منزل ویرانه رسیدیم حسین ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ بسته شد روز ازل قول و قرارم با حسین شکرُ لله! شد مبارک روزگارم با حسین سینه‌زن‌ها یا ز نسل جون یا که قنبرند! خیر دیده قرن‌ها ایل و تبارم با حسین من گنهکارم! قبول! اما می‌آیم روضه‌اش شک ندارم آخرِ سر رستگارم با حسین هرکجا که می‌روم مردم سلامم می‌کنند پیش مردم این‌همه بااعتبارم با حسین! کربلا یعنی هرآنجا که سلامش می‌کنند! السلام ارباب! حالا همجوارم با حسین روضه رفتن‌های ما تجدید بیعت کردن است روضه روضه دستِ بیعت می‌فشارم با حسین حاجت من را نداده! ناز شصتش که نداد بهر حاجت‌ها مگر من‌کار دارم با حسین؟! دوست دارم مرگ را، چون‌ وقت مرگم می‌رسد کیف دارد لحظه‌های احتضارم با حسین اول ایمان حسین و آخر ایمان حسین من فقط سر را به سجده می‌گذارم با حسین ** دخترش هم سوخته، هم زخمی و هم بی‌کس است آمدم در روضه‌اش حالا ببارم با حسین ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ بی تاب وبی صبر و قرارم در فراقت یابن الحسن(عج) ابربهارم در فراقت در سینه آتش دارم و در دیده باران این است حال و روزگارم در فراقت یک عمر در دل بودی و از دیده پنهان هم با منی، هم غصه دارم از فراقت هر صبح و شب در خلوت خود روضه دارم شد روضه‌ها دار و ندارم در فراقت ** یاد سه ساله دختری که گفت: بابا رفتی و من چشم انتظارم در فراقت بابا منی که دست تو زیر سرم بود بر خاک‌ها سر می‌گذارم در فراقت می‌سازد عمه با من و با مشکلاتم می‌سوزد عمه در کنارم در فراقت امشب بیا باخود ببر جامانده‌ات را بابا دگر طاقت ندارم در فراقت ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در نشسته‌ام رمضان را کنار خوانِ رقیه منم گدای همین لطفِ بی‌کران رقیه اگرچه رانده شدم از همه ولی به امیدی رسانده‌ام سر خود را به آستان رقیه نمی‌زند لب خود را به لقمه‌ای که حرام است هر آن‌که می‌خورد از رزق آب و نان رقیه خداکند نزنم باز زیر قول و قرارم و سربلند بمانم در امتحان رقیه گره گشایی ما روضه‌های سوم ماه است که میهمان خدائیم و میهمان رقیه به ناله‌های منِ تَحبِسُ الدعا نظری کن به ناله‌ی اَبَتا یاحسین جان رقیه نشسته‌ام سر سجاده واکند به دعایش زبان لال مرا لکنت زبان رقیه کمان شده قد من با گناه‌های زیادم مرا ببخش قسم بر قد کمان رقیه به خاک چادر زینب قسم که در صف محشر تمام گریه کنانند در امان رقیه خمیده راه اگر می‌رود بخاطر این است که خورده ضربِ لگدها به استخوان رقیه گرفته است چه محکم به دست معجر خود را رسیده آتش خیمه به گیسوان رقیه ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در شمیم عفو خدا بر مشام می‌آید برای زخم گناه التیام می‌آید اگر چه بندگی‌ام ناقص است و ناچیز است ز سوی حضرت حق فیض عام می‌آید بخواه هر چه که خواهی از آستان کریم دوباره مرغ اجابت به بام می‌آید ملائکه همه چشم انتظار ما بودند ز عرش و فرش طنین سلام می‌آید اگرچه طُعمه شیطان برای مؤمن هست اگرچه نفس به همراه دام می‌آید... بناست پاک شود نامه‌ی گناهانم اگر که از منِ شرمنده نام می‌آید شدم غریب در این قعرِ چاه تنهایی برس به داد خدایا! صِدام می‌آید؟... چه روشن است دل من در این شب تاریک برات رفتن تا کربلام می‌آید و تا دوباره بگرییم از غمی جانکاه گریز مرثیه از سمت شام می آید ** گرسنه است به ویرانه دختری اما ز خانه‌ها همه بوی طعام می‌آید... © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🥀حسین جان... ماهِ صیام آمد و من در خیالِ خود با بوسه بر ضریحِ تو افطار می‌کنم…
ای سفره‌دار ِ مهربان ای با محبت امسال هم مهمان شدم با برگِ دعوت در باز بود و آمدم اینجا نشستم گفتی دُعیتُم ای کریمِ با لطافت از کودکی یک بار اَخمَت را ندیدم دادی مرا بر مهربانیِ خود عادت دنیا که یک لحظه نبُردی آبرویم محتاج ستاری‌ات هستم قیامت گفتی که اشکِ نیمه‌شب را دوست داری با گریه‌هایم هر سحر کردم عبادت دیگر رفاقت‌ها همه رنگ نفاق است ما با دوروئی یادمان رفته صداقت رفتارمان در ظاهر و باطن یکی نیست عابد میانِ جمع و آلوده به خلوت تهمت، مَنیّت، ناسزا، غیبت، تکبّر تقوا ندارد این زبان‌ها وقت صحبت با این بدی‌ها بازهم داریم اُمّید امسال رنگِ دیگری دارد ضیافت پایین دعوت‌نامه‌ام امضای آقاست دارد برای صاحب‌اش هر بنده، زحمت بالای سفره مهدی زهرا نشسته بر ریزه خوارانِ حرم کرده کرامت با اسم، تک تک، سائلانش می‌شناسد سلطان نظر دارد به احوال رعیّت مثل امیرالمؤمنین سائل‌نواز است بر خاکِ زیر پای خود دارد عنایت ما با دعای فاطمه عبدالحسینم نام و نشان داریم هنگامِ شفاعت ای کاش امسال اربعین پایِ پیاده قسمت شود همراهِ با آقا زیارت ** او روضه‌ها را با دو چشم خویش دیده در ناحیه گودال را کرده روایت دیده چگونه گرگ‌ها با چنگ و دندان پیراهنِ ارباب را کردند غارت دربین سنگ و نیزه و شمشیر دیدی یک پیرمردی زد عصا باقصدِ قربت آقای مارا نیزه‌داران غُسل دادند با آب نه، والله با خونِ جراحت در پیش چشم خواهرش سر را بریدند کُندیِ خنجر ذبح را کرده اذیّت پرده نشینِ کبریا را دوره کردند با شمر و خولی می‌رود زینب اسارت آن محملی که پرده‌دارش بود عباس در کوچه و بازار شد بر او جسارت ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e