#مناجات_با_خدا
#امام_صادق_ع_شهادت
نه فقط در پی آنم که امانم بدهند
بیشتر در پی آنم که عنانم بدهند
غافل از مرگم و ای کاش تکانی بخورم
قبل از آن که وسط قبر، تکانم بدهند
ترسم این است که در نزد رُؤوس الأشهاد
هر چه کردم، همه را خوب نشانم بدهند
کاش تا هست زمان، توبهی مردانه کنم
نیست تضمین که دگربار، زمانم بدهند
رزقم از سفرهی زهراست، به عالم ندهم
قرص نانی که از آن سفره و خوانم بدهند
مستم از جام امیر نجف و جز مولا
جرعهای باده نخواهم دگرانم بدهند
منشأ زندگیام از نجف و کرب و بلاست
این دو عشقند که در دل ضربانم بدهند
روز محشر به لبم ذکر حسین است، اگر...
قدرتی بهر تکلم به زبانم بدهند
**
حال که نیست کسی زائر فردوس بقیع
کاش در آن عتبه، جا و مکانم بدهند
صادق آل عبا گفت: خدا آمدهاند_
تا که زحمت به من و قد کمانم بدهند
مشکلی نیست مرا هر چه که شلاق زنند
ناسزا بر پدرانم نگرانم بدهند
ای خدا آبرویم را بخر آن ثانیه که
بی عبا، پشت فرس، داغِ گرانم بدهند
✍ #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا
شب است و گریه و ناله کنم به حال خودم
که مرهمی بگذارم به روی بال خودم
بگیر دست کسی را که اوفتاده ز پا
مرا تو وانگذاری دمی به حال خودم
میان آتش شرم و گناه میسوزم
که آب میشوم از هُرم انفعال خودم
مرا ببخش که دربند پنجهی نَفْسم
شکایتی نکنم چون که خود وبال خودم
زبس که خار گنه میرود به پای دلم
به دست خویش کَنَم چاه، بر زوال خودم
همیشه غرق سؤالم، چه میکنم با خود؟
چسان جواب برآرم، براین سؤال خودم
به غیر گریه چو طفلان مرا زبانی نیست
چگونه حرف زنم با زبان لالِ خودم
مرا به حُرمت آل عبا تو میبخشی
تمام عُمر بر این باور خیال خودم
به محضر تو «وفایی» به گریه میگوید
ببر مرا به سوی وادی کمال خودم
✍ #سیدهاشم_وفایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#استقبال_از_ماه_مبارک_رمضان
#حضرت_رقیه_س_شهادت
دوباره عطر مناجات در فضا پیچید
کنار سفرهی افطار، ربنا پیچید
رسید مژده که هان عید اولیای خداست
حوالهی ازلی را برای ما پیچید
فرشتههای خدا بال نور گستردند
و در بسیط زمین و زمان صدا پیچید
صدا صدای خدا بود: بندهام برگرد
بیا اگر چه گناهت به دست و پا پیچید
چه میزبان رئوفی که لحظهی اول
برای خستگیام نسخهی شفا پیچید
دوباره زمزمهی " جوشن " و " ابوحمزه"
میان بغض گلوگیر نالهها پیچید
چقدر جاذبهی " افتتاح" سنگین است
دل رمیدهی من سمت التجا پیچید
غزل به یاد خرابهنشین شام افتاد
سه سالهای که نفس را به نینوا پیچید
✍ #کمیل_کاشانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا در #شب_هفتم
#ماه_مبارک_رمضان
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
اگرچه باد مَعاصی مُهاجم است هنوز
نسیم مرحمت تو مُلایم است هنوز
صدای زمزمهی ""لا اِلٰهَ اِلّا اَنْت"
طنین توبهی اَهلِ عوالم است هنوز
به حُرمت رمضانهاست..، گر زمان بلا
دلی که وَقفِ سحر شد مُقاوم است هنوز
قبول..، بندهی تو دل به حُبِّ دنیا داد
هنوز عشق تو در سینه حاکم است..، هنوز
تو پافشاری من در گناه را دیدی
ببخش..، گرچه گناهم مُداوم است هنوز
همین دو قطرهی اشکی که پیشکش کردم...
برای توبهی من از علائم است هنوز!
بیا وُ کاسهی چشم مرا خودت پُر کن
فقیر پشت درت گریهلازم است هنوز
تمام عمر سر سفرهی علی بودم
گداییِ من از این خانه دائم است هنوز
برای آنکه نرفته نجف چه سنگین است
میان خواب ببیند که عازم است هنوز
قسم به چادر آن مادری که سیلی خورد...
قسم به فاطمه این بنده نادم است هنوز
گناهکارم اگر..، نوکر حسینِ تواَم
بگیر دست همانی که خادم است هنوز
▪️
سهشعبه از گلوی لالهای گلاب گرفت
گلی که باد برایش مزاحم است هنوز
به حنجر پسرت ای رباب فکر نکن
بیا خیال کن این نای سالم است هنوز
حراملقمه که در پشت خیمهها میگشت
گمان کنم که به فکر غنایم است هنوز
✍ #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ماه_مبارک_رمضان
#اخلاقی_و_اندرز
جان آمده رفته هیجان آمده رفته
نام تو گمانم به زبان آمده رفته
احیا نگرفتم تو بگو چند فرشته
صف از پی صف تا به اذان آمده رفته؟
پلکی زده ام خواب مرا آمده برده
پلکی زده ام نامه رسان آمده رفته
امسال نبرده ست مرا روزه، فقط گاه
بر لب عطشی مرثیه خوان آمده رفته
من در به در او به جهان آمده بودم
گفتند کجایی؟! به جهان آمده رفته
ترسم که به جایی نرسم این رمضان هم
آن قدر به عمرم رمضان آمده رفته...
✍ #محمدمهدی_سیار
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا در #شب_هشتم #ماه_مبارک_رمضان
دلم اگر چه کویر است و زیر و بم دارد
ببین که گوشهی چشمم ز خوف نم دارد
نگاه مختصری هم برای من کافیست
بیا که زندگیام یک نگاه کم دارد
بدون خویش بیایم نگاه خواهی کرد
چه دارد آنکه درِ خانهات «منم» دارد
خوشا به حال هر آن بندهی خداجویی
که در مقام فنا خانه در عدم دارد
به بارگاه تو دل ره نمیبرد هرگز
میان خانه اگر صورت صنم دارد
بساط عفو تو گسترده است در عالم
اگر به دست «علی» دفتر و قلم دارد
برات عفو بگیرم ز تو به نام «علی»
گدای خانهی شیر خدا جنم دارد
قیامت است علم دست «مرتضی» و خوش است
هر آنکه بر سر خود سایه از علم دارد
به هشتمین شب ماه مبارک آمدهایم
برای ما #شب_هشتم همیشه غم دارد
شهیدِ آن شهِ لبتشنهام به کرببلا
که قامت از غم آن تکه تکه، خم دارد
✍ #محمدعلی_بقایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
روی خوشی به این پدر، دهر نشان نمیدهد
برای سیر دیدنت اجل زمان نمیدهد
طراوتی که قامتت به خیمهگاه میدهد
به دشت و لاله و چمن، سرو روان نمیدهد
منتظرند عرشیان، نشستهاند فرشیان
مؤذن جوان من چرا اذان نمیدهد
ای گل برگ برگ من، فرا رسیده مرگ من
فرصت جمع کردنت، باد خزان نمیدهد
کنار تو نشستهام، شکستهام شکستهام
امان به قامت پدر داغ جوان نمیدهد
مانده به سینهام نفس، نمیپرم از این قفس
به جز جواب دادنت به من توان نمیدهد
هر چه تلاش میکنم ببینمت نمیشود
تازه جوان من چرا رُخی نشان نمیدهد
بچینمت بچینمت تا به عزا نشینمت
آمده ام ببینمت گریه امان نمیدهد
چه آمدهست بر سرت، بُهت زدهست در برت
پدر کنار پیکرت پلک تکان نمیدهد
به زور راه میرود، به قتلگاه میرود
کنار پیکرت پدر اگر که جان نمیدهد
علم به دست کربلا، ساقی خیمهها بیا
فرصت راه رفتن این قدّ کمان نمیدهد
✍ #محمدعلی_بقایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#مناجات_با_خدا
وَمِنْ أَيْنَ لِىَ النَّجاةُ...
کو راه نجات جز تو یارب ! ما را
کِی رفته به جز ذکر تو بر لب، ما را
هر روز گذشت عُمر ما در غفلت
مشغول حسین کن تو هر شب، ما را
✍ #محسن_ناصحی
@dobeity_robaey
#مناجات_با_خدا
#حضرت_زینب_س_اسارت
از بس گناه بر دل خود بار میکنم
خود را میان نفس گرفتار میکنم
پُلهای بازگشت خودم را شکستهام
دارم علیه خویش فقط کار میکنم
قلبی که جایگاه تو و اهل بیت توست
در حیرتم چگونه لجنزار میکنم؟!
تو عاشقانه حاجت من را نمیدهی
من جاهلانه این همه اصرار میکنم
دنیا نشد ببینمش اما به روز حشر
سجده به پای حیدر کرار میکنم
تشنه شدن بهانهی ذکر مصیبت است
یاد حسین لحظهی افطار میکنم
**
یاد مدافعان حرم آه میکشم
گریه به یاد زینب و بازار میکنم
اصلاً کسی به عمهی ما ناسزا نگفت
سیلی به او زدند؟! نه... انکار میکنم
دست خودم که نیست، فقط داد میزنم
وقتی که یاد مجلس اغیار میکنم
✍ #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_ماه_رمضان؛ #ماه_مبارک_رمضان
آغاز میکنم سخنم را به "یا حسین"
در میزنم به خانهی معبود با حسین
کاری به خاطر رمضانم نکردهام
اما گرفت دست تهیِ مرا حسین
مثل همیشه آبرویش را وسط گذاشت
شد باعث رفاقت ما با خدا، حسین
در قتلگاه یک یک مارا صدا زده
ما را خرید زیر همان نیزهها حسین
ما روزهدارها همه یاد لب توئیم
ای تشنهلبتر از همهی تشنهها حسین
آخر مرا برای خودش میخرد شبی
من میشوم مسافر کرب و بلا حسين
✍ #محمدجواد_پرچمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا
ماییم و روسیاهی، العفو یا الهی
تو بهترین پناهی، العفو یا الهی
هر جای دیگری را جز خانهی تو رفتیم
رفتیم اشتباهی، العفو یا الهی
ازما به غیر عصیان چیزی دگر ندیدی
کن سوی ما نگاهی، العفو یا الهی
بگذار پای غفلت هرگاه دیدی از ما_
سر زد اگر گناهی، العفو یا الهی
ما را مرانی از خود ما که دگر نداریم_
غیر از تو تکیهگاهی، العفو یا الهی
ای ماه مهربانم، جز کربلا برایم
دیگر نمانده راهی، العفو یا الهی
جان عزیز زهرا اینبار بگذر از ما
العفو یا الهی، العفو یا الهی
✍ #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا در #شب_هشتم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
تو چنانی که منم شیفته و دربهدرت
نظری کن که بیایم نظری در نظرت
هر چه دیدی طمعِ بیشتر و بیشترم
باز دیدم کرمِ بیشتر و بیشترت
این همه جرم و خطا کردهام و در عجبم
نشد اصلاً که مجازات شوم با تشرت
کیستم؟! این همه تحویل مَگیرم که منم...
بندهی عاصی و رسوا شده و خیره سرت
شرمسارم که همیشه عوضِ این همه لطف
بودهام در همهی عمر فقط دردسرت
لطف کردی و رساندی منِ تنهاشده را
به مناجات ابوحمزه و فیض سحرت
قَسَمت میدهم امشب بِعَلیٍ بِعَلی
قَسَمت میدهم آری، قسم مُعتبرت
ثمر خلقت هستیست در انگور نجف
بچشان بر لب من، جُرعهای از این ثمرت
گفتمت راه تقرب به سویت چیست بگو
گفتی از کرب و بلا راه بجویم به درت
گفتم اصلاً چه زمان یاد حُسینت باشم
گفتی آن ثانیه که سوخت زبان و جگرت
گفتمت تشنه که گشتم چهکنم یادِ غمش
گفتی آن لحظه مدد جوی ز چشمان تَرَت
گفتمت روضه بخوان تا که دلم نرم شود
گفتی از تشنهلبِ در دل خون غوطه ورت
**
گفتم اصلاً چه شده خم شده آقا کمرش
گفتی ای کاش نبینی غم و داغ پسرت
کاش هرگز نشود تا که ببینی روی خاک
مثل تسبیح تنش ریخته در دور و برت
✍ #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا
فعل مرا دیدی ولی چیزی نگفتی
بنده همان بنده، خدا مثل همیشه
از ما توسل از تو لطف و دست گیری
آقا همان آقا، گدا مثل همیشه
ممنون از اینکه دست ما را رو نکردی
مثل همیشه باز هم ستار بودی
چه خوب شد در معصیت مرگم نیامد
ممنون از این که باز با ما یار بودی
با این گناهانی که من انجام دادم
باور نمی کردم که دستم را بگیری
تو آن قدر لطف و کرامتْ پیشه ای که
روزی هزاران بار توبه می پذیری
جا مانده بودم تو مرا این جا رساندی
من خواب بودم تو مرا بیدار کردی
وقتی سحر های مناجاتت نبودم
آن شب به جای من، تو استغفار کردی
آن قدر خوبیِ مرا گفتی به مردم
آن قدر که حتی خودم هم باورم شد
آه ای کرامت پیشه دیدی آخر کار
این مهربانی های تو دردسرم شد
هر چند از دست خودم دل گیرم اما
احساس دلتنگی در این شب ها نکردم
سوگند بر سجادۀ خانوم رقیه
من مهربان تر از خودت پیدا نکردم
در را به روی ما گنه کاران نبندید
ما هم دلی داریم گر چه رو سیاهیم
گفتند این جا بارِ عصیان می پذیرند
دیدیم بیش از عالمی غرق گناهیم
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
ای عاشق هر آیهی قرآنِ پیغمبر
ای اولین آرایهی ایمانِ پیغمبر
آرامشِ قلبِ قرارِ قلبِ این عالم
سنگ صبور و مرهم هر آنِ پیغمبر
ای باسلیقه، بامحبت، مادر باران
بانوی خانه، شاخهی ریحانِ پیغمبر
تا آخر دنیا نمکگیر مرامِ توست
هر کس که خورده لقمهای از نانِ پیغمبر
مهماننوازِ مهربانِ خانهی رحمت
بعد از تو ماتم میشود مهمانِ پیغمبر
شعب ابیطالب کنارت باغ رضوان است
دور از تو دنیا میشود زندان پیغمبر
سخت است بعد از تو تمامِ لحظههای وحی
ای نان و خرمایت توانِ جانِ پیغمبر
رنگی دگر دادی تجارت را و عالم دید
با سکههایت ضرب شد احسانِ پیغمبر
از آن همه ثروت نداری یک کفن حتی
داراییات را کردهای قربانِ پیغمبر
**
جای کفن گفتی عبای همسرت کافیست
گفتی عبا شد چشم ها گریان پیغمبر
گفتی عبا شبه پیمبر یادمان آمد
گفتی عبا، پُر اشک شد دامانِ پیغمبر
شام غریبان حرم بود و عبا میسوخت
در شعلههای خیمهی طفلان پیغمبر
✍ #سعیده_کرمانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
السَّلامُ عَلَیْک یا اُمَّ الْمُؤْمِنِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا زَوْجَةَ سَیّـِدِ الْمُرْسَلِینِ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا اُمَّ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا أَوَّلَ الْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا مَنْ أَنْفَقَتْ مالَها فِی نُصْرَةِ سَیِّدِ الاْنْبِیاءِ، وَ نَصَرَتْهُ مَااسْتَطاعَتْ وَدافَعَتْ عَنْهُ الاْعْداءَ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرَئِیلُ، وَ بلَّغَهَا السَّلامَ مِنَ اللهِ الْجَلِیلِ، فَهَنِیئاً لَک بِما أَوْلاک اللهُ مِنْ فَضْل، وَالسَّلامُ عَلَیْک وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
آورده ام امشب غم پنهانی خود را
بر شانه شب قدرِ پریشانی خود را
رفتی و نگفتیم همین قدر که داریم
از برکت دست تو مسلمانی خود را
در سجده نبخشیده کسی جز تو به این خاک
در راه خدا گرمی پیشانی خود را
آیا چه بر اسلام گذشته است که بُرده_
از خاطر خود خاطره ی بانی خود را
ایمان به تو و مادریات هر که ندارد
فریاد زده وسعت نادانی خود را
پنهان مکن ای ماه دعا در دل این شب
از قبلهی دل صورت بارانی خود را
یک عمر به امید عطای تو نشستیم
پس جمع مکن سفره ی مهمانی خود را
بر چهرهی زهرای خودت خوب نظر کن
بسپار به خاطر غم پایانی خود را
✍ #عاطفه_سادات_موسوی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح
همراه هر وحی از تو جبریل امین گفته
ای مادر! ای وصف کمالت بهترین گفته
اسلام را مدیون انفاق خودت کردی
مکتب به ایثارت "خدیجه"، آفرین گفته
"تهلیل" و "تکبیر"ی که بعد از مصطفی گفتی،
آیا زنی قبل از تو بر روی زمین گفته؟!
ایمان کامل بودی و سی سال بعد از تو_
تازه خدا در مُصحَف از "اِکمالِ دین" گفته
آنکه "امیرالمؤمنین" را از "علی" دزدید
به دخترش جای تو "اُمّ المؤمنین" گفته
تو مقصد ذکر سلام خالقت بودی...!
وَالله! در فضل تو بس باشد همین گفته
✍ #علی_بیرقدار
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
افتخار دین و آیین را اگر میشد سرود
شعر اول از خدیجه لب به گفتن میگشود
ای که بر شأن بلندت کوهها زانو زدند
وی که بر خاک قدمهایت فلک دارد سجود
تو که هستی؟ که شدی همراه ختم الانبیا
در نزول وحی یا در جادهی قوس صعود
حق تعالی گر که احمد را ستایش کرده است
تو که هستی؟ که مقامت را محمد میستود
از مقامات تو بس که مادر زهرا شدی
غیر تو بانو کسی شایستهی کوثر نبود
اولین فردی که هرچه داشته بخشیده است
جود تو شد مبدأ تاریخی هجری جود
هر شب از چادرنمازت رنگ و بوی نور داشت
هر سحر با دیدن تو بخت خود را میگشود
آبرو جبریل از آب وضویت میگرفت
در پی این بحر میشد هر چه اقیانوس رود
**
با چنین شأن و مقامی در زمان احتضار
غیر زهرای سه ساله کس به بالینت نبود
ناگهان از سوی حق بر دستهای جبرئیل
پنج پیراهن برای #پنج_تن آمد فرود
پنجمین پیراهنِ این پنج تن شد قسمتت
بر تو سهمش را حسین از عرشِ حق هدیه نمود
فاطمه که دید میماند حسینش بی کفن
بافت پیراهن برای یوسفش یاس کبود
بافت تا عریان نماند بین صحرای بلا
بافتش با اشکِ تار و بافتش با آهِ پود
از حریر کهنهای آن پیرهن را بافت تا
وقت غارت در نیاید از تنش اما چه سود
وقتِ غارت گشت، یک لشگر به آن گودال ریخت
یک نفر با خود زره را برد و یک نامرد خُود
بر سر پیراهن کهنه نزاعی در گرفت
میکشیدند از تنش از هر طرف قوم جُهود
پاره پاره گشت و آمد از تنش آخر برون
ماند عریان یوسف و آن جامه را گرگی ربود
نیمهی شب ماند یک انگشتر و یک ساربان
ختم شد غارت به خاتم... خنجری آمد فرود...
✍ #موسی_علیمرادی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
گوهر محمّد است که آن را خدیجه یافت
بانوی اهل مکه چه گوهرشناس بود
اَعراب، جاهلانه به دنبال جهل خود
اما چه عالمانه پیمبرشناس بود
از فرط شوق و شور، سر از پا نمیشناخت
در جادهی وصال که جای درنگ نیست
نور پیمبری به رُخ یار دیده بود
پس خواستگار بودن این زن که ننگ نیست
مهریّه را خودش به خودش داد، للعجب!
بند تمام قاعدهها را ز هم گُسست
از یُمن ازدواج خدائیِ آن دو نور
توحید زنده شد، کمر کفر را شکست
در طالع چنین زن پاک و مطهرّه
حقّا که نور مادری کوثر است و بس
روزی اگر به همسر او مکه بَد کند
او کاشف الکروبِ دل شوهر است و بس
مبعث رسید، لحظهی موعودِ انبیا
محبوب را حبیب به بانگ حجاز خواند
کعبه گواه میدهد این را: خدیجه نیز
پشت سر علی و پیمبر نماز خواند
اسلام، طفلِ کمنفسِ نورسیده بود
این طفل، زیر بالِ خدیجه بزرگ شد
اسلام، شهر کوچکِ اهل نماز بود
کز لطفِ بذلِ مالِ خدیجه بزرگ شد
دیندار بود و هستی او وقف یار بود
او محضر رسول خدا احترام کرد
جبریل هر سفر که به نزد نبی رسید
به حضرت خدیجهی کبری سلام کرد
باید فراگرفت از او رسم و شیوهی
در راهِ پاگرفتنِ دین، خون جگرشدن
زهرا ز مادرش به خدا ارث برده است
قربان یار رفتن و با جان سپر شدن
**
آه از اجل که زود به سوی خدیجه رفت
قربان اشکِ چشمِ عزادار فاطمه
رفت و ندید آتش اهل سقیفه را
نشنید آهِ در پس ِ دیوار فاطمه
بعد از عروج مؤمنه و مؤمن قريش
این سال، سال ماتم و حُزن و غم نبیست
هر همسری خدا به پیمبر اگر دهد
یک زن در آن میانه شبیه خدیجه نیست
لطف خدیجه تا به قیامت گرهگشاست
مادربزرگ خوب ندیدیم اینچنین
اصلاً به حکم قاعدهی وجه تسمیه
زیبد فقط به قامت او "اُمّ مؤمنین"
✍ #علی_بیرقدار
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
صدایت میزنم یا قاضی الحاجات...، پنهانی
صدایت میزنم با حال اندوه و پشیمانی
صدایت میزنم یا اَیُّهَاالرَّحمٰن..، نگاهی کن
نگاهی کن به حال و روز من، این نابسامانی
اگرچه من نمکگیری نمکنشناس هستم...، باز
نیاوردی به رویم، راه دادیام به مهمانی
به تو رو میزنم با کولهباری از گناهانم
به تو رو میزنم ای مهربان، رو برنگردانی!
بگو دردِدِل خود را به غیر از تو، به که گویم
تویی که دردهایم را نگفته نیز میدانی
پر و بالم به چنگِ نفسِ سرکش سخت زنجیر است
قفس تنگ و نفسگیر است...، وای از مرغ زندانی
دلم لَم یَزرعِ اندوهخیزی از گناهان است
ندیده تا به این لحظه به خود، یک قطره بارانی
نماز و روزههای ناقصم بوی ریا دارد
به قرآن که خجالت دارد این طرز مسلمانی
مناجات بدونِ اشک را هرگز نمیخواهم
مرا ای کاش با هر "یا الهی"ام بگریانی
مگیر این نعمت چشم تر و آشفتهحالی را
وگرنه بندهی خاطی ندارد راهِ جبرانی
در آتش هم بیندازی، بگویم: دوستت دارم
دلت میآید آیا عاشق خود را بسوزانی!؟
خدایا این گنهکار از عذاب قبر میترسد
از آن اوقات تنهایی، از آن ساعات ظلمانی
تو را جان علی موسی الرضا..، با من مدارا کن
به حق بوسهام بر مضجع شاه خراسانی
دم افطارها با کام تشنه روضه میچسبد
بخوانی روضههای تشنگیِ شاه عطشانی
▪️
لبش ذکر خدا می گفت...، لعنت بر سنانِ مست
لبش ذکر خدا می گفت...، وای از نیزهی آنی
صدای استخوانهایش تمام عرش را لرزاند...
به زیر سُم مرکب زیر و رو شد جسم عریانی
✍ #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا در #شب_نهم
#ماه_مبارک_رمضان
#حضرت_عباس_ع_شهادت
دلیل دارد اگر سر به زیر و غمگینم
نمانده باطنی اصلاً به ظاهر دینم
نگاه کردم و دیدم تمام شد عمرم
هنوز جاهلم و بندهی شیاطینم
گناه کردم و از رو نرفتم و حالا
مرا زمین زده این کولهبار سنگینم
قساوت دل آلودهام سبب شده است
امام عصر خودم را اگر نمیبینم
همیشه بر در این خانه محترم بودم
منی که مستحق ناسزا و نفرینم
خودم اگر چه خودم را دگر نمیبخشم
ولی به رحمت پروردگار خوش بینم
درست نیست بیایم به خانه، میدانم
اجازه هست کمی پشتِ خانه بنشینم؟
اگرچه شیعه نبودم تمام عمرم را
خوشم به لطف علی در صف مُحبینم
شنیدهام که علی همدم فقیران بود
در آرزوی علی سالهاست مسکینم
خدا کند که بیاید کنار من باشد
خدا کند که بیاید زمان تلقینم
**
مرا به مرهم و طب و طبیب حاجت نیست
که اشک روضهی عباس هست تسکینم
شکستهای کمرم را بلند شو برویم
سکینه را چه کنم من شهید خونینم؟
هزار شکر که ام البنین نمیبیند
چقدر غنچهی تیر از تن تو میچینم
✍ #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_مصائب؛ #حضرت_زینب_س_اسارت
فراق گشته مقدر، گمان نمیکردم
رسید لحظهی آخر، گمان نمیکردم
به دست و پا و سرت بوسهها زدم اما...
به پاره پارهی حنجر گمان نمیکردم
همیشه عطر خوش سیب از تو میآمد
ولی ز چکمهی لشکر گمان نمیکردم!
گمان به نیزه و شمشیر و سنگ میبردم
ولی به کُندی خنجر گمان نمیکردم
قبول! بی توسفر میکنم به شام اما...
کنار شمر برادر گمان نمیکردم
تورا به رسم عربهای جاهلی کشتند
به آن طریق که دیگر گمان نمیکردم
سرِ بُریده به هر مادری نشان دادند
ولی به مادر اصغر گمان نمیکردم
به آیه خواندن تو با همان لبِ زخمی
که چوب خورده مکرر گمان نمیکردم
یزید و مجلس و نامحرمان همه به کنار
به میز و تخته و آن سر گمان نمیکردم
✍ #حسین_قربانچه و #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#مناجات_با_خدا در #ماه_مبارک_رمضان؛ #سال_جدید
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
میشود لطف خدا عائد مهمان خدا
سفره را پهن کنید آمده مهمان خدا
جمع کن دستِ تهی، کوه طلا از روی خاک
چونکه یکدست شدند اینهمه آلوده و پاک
باز تحویل گرفتند مرا مثلِ قدیم
راه دادند مرا درنزده پیش کریم
دوری از خانهی او آتش جانم شده بود
یازده ماه نبودم، نگرانم شده بود
قیمتیتر شده عبدی که خریدار نداشت
به گنهکاری من هیچکسی کار نداشت
دو بهار آمد و غم از دل ما کاسته شد
گُل اگر بود، به این سبزه هم آراسته شد
هرچه را شَر شده خیرالعملش کرده "علی"
اول سال، گدا را بغلش کرده "علی"
دیده بوسیِ پدر، عیدی فرزند بد است
برکتِ سال جدیدم، دَمِ "حیدر مدد" است
رُطب سفرهام از نخل غم #پنج_تن است
دم افطار، لبم تشنهی ذکرِ "حَسَن" است
بعد هر ذکر "حَسَن"، ذکر تو زیباست "حسین"
گریهی اولِ سالِ همهی ماست "حسین"
**
السلام ای سَرِ صدچاکِ مصیبت دیده
ای که بر گریهی تو شمر و سنان خندیده
تشنه بودی و فقط نیزه به خوردت دادند
ریخته خونِ رگت روی لبِ خشکیده
پیش مادر چه کسی موی تو را تابانده
ماه، از پشت سرت روی زمین تابیده
مرو ای سر، طرف دیر و کلیسا و تنور
روی نیزه منشین، دختر تو ترسیده
✍ #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_وفات
بی اضطراب جان بده بانو، کفن رسید
غیر از حسین... سهمیهی #پنج_تن رسید
احمد، علی و فاطمه با تو چهارتا
این پنجمی به حکم خدا بر حسن رسید
مادربزرگ ِکرببلا، جان تو قسم
باهر فراز ِ روضه به لب، جانِ من رسید
**
گودالِ قتلگاه! کجایی دمِ غروب
کارِ کبوترِ تو به پرپر زدن رسید
بیش از هزار و نهصد و پنجاه ضربه خورد
بر تک تکِ سپاه، کمی از بدن رسید
تا نیزهدارها زِرِهِ او در آوَرَند
صدها شکافِ نیزه به اعضای تن رسید
از دورِ پیکرش همه بادست پُر روند
بریک نفر عبا و یکی پیرهن رسید
دنبال ِ شال ِ دور ِ کمر بود ساربان
اما نگاه او به عقیق یمن رسید
✍ #قاسم_نعمتی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e