#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
آسمان و قمر پریشان است
چقدر این سحر پریشان است
صحن این خانه مثل هر شب نیست
مثل دیوار و در پریشان است
در نگاه پدر چنین دیدیم
مُژهی چشم تر پریشان است
منتظر بوده سالها انگار
غُصه دارد اگر پریشان است
دست بر دامنش اگر زد میخ
از همه بیشتر پریشان است
محکم از خانه رفت تا مسجد
مرد و مردانه رفت تا مسجد
مأذنه خاکبوس مولا شد
بعد از آن روز، قامتش تا شد
داشت محراب بر سرش میزد
آتش از جان به منبرش میزد
ناگهان اشقیالاشقیا برخاست
قاتل نفس مصطفی برخاست
آبرو از تمام دنیا برد
تیغ را با دو دست بالا برد
آنچنان ضربه زد که سر وا شد
در جنان قد فاطمه تا شد
قامت دین به خاک افتاده
حیدر است این به خاک افتاده
مثل دستار خونی بابا
چشمهای پسر پریشان است
چشمهای حسین کاسهی خون
چشمهای قمر پریشان است
از دل کوچه بوی خون آمد
زینب از این خبر پریشان است
ام کلثوم میزند بر سر
بر روی شانه، سر پریشان است
✍ #محمدعلی_بقایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا
الهی هر چه هستم خوب یا بد، بندهات هستم
به رویم در نبستی مهربان شرمندهات هستم
کسی جز تو نمیداند سیامشق خطایم را
گنه پیچیده در زنجيرِ حيرت دست و پایم را
کنون در آستانت رُخ نهان در آستین دارم
نگاهت را دریغ از من نمیداری یقین دارم
به دیوار محبت تکیه دادم، سایهبانم شو
قرار این دل آشفتهی آتشفشانم شو
به آغوشت پناه آوردهام دریاب آهم را
زمین بگذار یارب کولهبار اشتباهم را
همین اشک است و یارب یارب و آهِ شبانگاهی
تو ستارالعیوبی، من سراپا جرم و کوتاهی
الهي خوب میدانم به نَفْسِ خود ستم کردم
(تَجَرَأتْ بِجَهلی) ، شِکوهها از بیش و کم کردم
مرام بندگی از یاد بُردم، خودسری کردم
دلم سَرمَست دنیا چونکه شد، عصیانگری کردم
کنون باز آمدم در را به رویم باز وا کردی
فراری بندهات را مهربانانه صدا کردی
صدا کردی: بیا ای بندهی من دوستت دارم
ز اشک و آه و ناله هرچه آوردی خریدارم
غم پنهانیام را با تو میگویم خدای من
دوای درد خود را از تو میجویم خدای من
✍ #کمیل_کاشانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
باز هم عاشق و دلخواهِ علی آمدهام
نور میخواهم و در ماهِ علی آمدهام
کوهی از معصیت آوردهام از راهِ نیاز
تا مقرّب شوم از راهِ علی آمدهام
تا اجابت بشود توبهٔ نیمه شبِ من
در مناجاتِ سحرگاهِ علی آمدهام
طعنهٔ خلق زمینم زده و دنبالِ
لطفِ بی منّتِ أللهِ علی آمدهام
گرهِ کور بر این بندگیام افتاده ست
باز محتاج به مفتاحِ علی آمدهام
قفلِ دیرینه به بازارِ کسادم خورده
با غمی کهنه به درگاهِ علی آمدهام
تا که قدرِ "منِ" غفلت زده را بشناسم
شبِ قدر آمده؛ همراهِ علی آمدهام
تشنهٔ معرفتم! ظرفِ وجودم خالیست
به امیدِ نَمی از چاهِ علی آمدهام
چاه...آن سنگِ صبوری که ترک خورد از "آه"
اشک میریزم و با آهِ علی آمدهام
بِعلیٍ بِعلیٍ بِعلیٍ العفو
با دلِ خسته و آگاهِ علی آمدهام
**
سحرِ نوزدهم فرقِ سرش سخت شکافت
با همان سجدهٔ جانکاهِ علی آمدهام!
✍ #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
#امام_زمان_عج_مناجات_در_شب_قدر
چنان زلفی که در باد صبا گردد رها یک شب
گره وا میشود از پیچ و تاب کار ما یک شب
به شوقِ روزه، آغوش سحرگاهان به ما واشد
که میاُفتد گذارِ روسیاهان تا خدا یک شب
به دریای ندامت غرق شد اعمال ما شاید
به ساحل آورند ایمان ما را موجها یک شب
امام عصر هر شب در مناجات است و میدانم
بگیرد دست ما را لطفِ آن دستِ دعا یک شب
خدا هم خِجلت ما روسیاهان را نمیخواهد
#شب_قدر است در بین تمام روزها، یک شب
خدای مهربانم زود میبخشد گناهم را
فقط باید بکوبم حلقهی این خانه را یک شب
شب احیاست مهدی جان! دلم را زنده کن باعشق
بیا ای خسرو خوبان به دیدار گدا یک شب
قدم بر چشم من بگذار تا قرآن به سر گیرم
چه خواهد شد ببینم آن جمال دلربا یک شب؟
*
خدایا رحم کن بر ما به حق سِرّ مستورت!
همان سِرّی که شد در #دیر_راهب برملا یک شب
همان سِرّی که سَر زد از فراز نیزهها یک روز
همان سِرّی که در ویرانه شد مشکلگشا یک شب
حرم پُر میشود از عطر سیبِ حضرت زهرا
که میآیند در کرببلا، آل عبا یک شب
کند ذکر مصیبت، مادری داغِ پسر دیده
به آه و ناله میگریند جمع انبیا یک شب
گنهکارم ولی نور امیدی هست در قلبم
که میآید به فریادم علیِ مرتضی یک شب
✍ حجتالاسلام #سیدروح_الله_مؤید
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_در_شب_قدر
در مجلس ما یار نیاید که بیاید؟
دلدار به دیدار نیاید که بیاید؟
سلطان به گداهای در خویش بنازد
بیچاره به دربار نیاید که بیاید؟
دور تو شلوغ است... مگر که همه پاکند!
پیش تو گنهکار نیاید که بیاید؟
بر طاق شفاخانه نوشتند کریمان
بیمار و گرفتار نیاید که بیاید؟
بالا سر نوکر دم تشییع جنازه
ارباب وفادار نیاید که بیاید؟
این بَرده ی بازار نجف دلهره دارد
حیدر سر بازار نیاید که بیاید؟
سرمست علی هستم و جام شب قدرش
آن ساقی کرار نیاید که بیاید؟
لب تشنه ی آن تشنه لبِ آبِ فراتم
سقا دم افطار نیاید که بیاید؟
با سر به زمین خورد و دل خیمه بهم ریخت
ای مشک! علمدار نیاید که بیاید؟
وقتی سر ناموس علی معجر پاره است
عباس در انظار نیاید که بیاید؟
✍ #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
آرام درخـون خفتی و لب بـاز كردی
فزت و رب الكعبــه را آغـاز كردی
توبـا نسيـم آه خـود، در آن شب قـدر
يك در به روی عرش اعلا باز كردی
خـون دلی كه خورده بودی از سرت ريخت
بر روی محرابی كز آن پـرواز كردی
گنجينــه ی راز الهـی بــودی و بــاز
محــراب را آئينـه دار راز كــردی
گاهی برای قاتلت كـردی سفـارش
گاهی يتيمـان را ز رأفت، نـاز كردی
وقتی كه بـرعبـاس گفتی ازحسينت
از كـربــلا يك راز را ابـراز كردی
دنبال تو عــدل وامـان بار سفر بست
آن شب كزين دنيا سفر آغاز كردی
رفتی ولی بـانگ رسـای معـدلت را
سرتاسر دنيـا طنيــن انداز كردی
بار دگـر با التفـاتی چــون هميشـه
طبع «وفایی» را سخن پردازكـردی
✍ #سیدهاشم_وفایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین
دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین
بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو
تا که از ضَرب علی باسرش اُفتاد زمین
به سرش خورد ولی پهلویِ او درد گرفت
دید از ضربهی در همسرش اُفتاد زمین
کَس نفهمید که عباس چگونه آمد
بارها تا بِرِسَد مَحضَرَش اُفتاد زمین
خواست تا خانهیِ زینب رویِ پا راه رَوَد
دو قدم رفت ولی پیکرش اُفتاد زمین
دخترش دید زمین خوردنِ بابایش را
دخترش دید و....خودش آخرش اُفتاد زمین
**
چقدر از رویِ تَل تا لبِ گودال دوید
چقدر بینِ همه خواهرش اُفتاد زمین
ذوالجناح آه ببین نیزهای او را هول داد
از رویِ زین به زمین با سَرَش اُفتاد زمین
دید پایین قدمهاش سَنان میخندید
دید بالایِ سرش مادرش اُفتاد زمین
✍ #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا
گرچه بر این آستان روی سیاه آوردهام
شرمسارم، اشکهایم را گواه آوردهام
دست خالی در ضیافت آمدن شایسته نیست
من برایت کولهباری از گناه آوردهام
در جزا، پروندهی ما را بسوزان جای ما
از قضا، من نامهای پُر اشتباه آوردهام
خستهی راهم، به یک لبخند مهمانم کنید
از خرابات هوس، حال تباه آوردهام
دل بریدم از همه، دل بستهام بر مهر یار
رخصتی فرما، رفیقی نیمهراه آوردهام
باز کن آغوش خود بر بندهی آلودهای
من به ستارالعیوبیات پناه آوردهام
کارهایم زشت بود، اما نهادم زشت نیست
مهر مولایم علی را عذرخواه آوردهام
پای من لغزید و دستم را گرفت این روضهها
نیمه جانی از کنار پرتگاه آوردهام
تحفهای دارم که بی شک حاجتم را میدهند
اندکی "تربت" به درگاه اله آوردهام
داغ بر دل، اشک بر رخ، آرزومندِ نجات
مثل "حر" رو بر "مسیح قتلگاه" آوردهام
✍ حجتالاسلام #سیدروح_الله_مؤید
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_غربت
#محاوره
برا کارگر روضههات شدن
میشه لطفاً منم انتخاب کنی
دست و بالم خالیه اما علی
میشه روی گریههام حساب کنی؟
یادگرفتم از مرام فاطمه
جون بدم ولی دل از تو نکنم
تا فقط یه بار به چشم تو بیام
خیلی به این در و اون در میزنم
توی تاریخ اومده، اهل زمین
قدر تو نمیدونستن، آسمون!
یه روز از قدرت شمشیر دو دم
یه روز از صبر تو بند اومد زبون
هر جوری شده اذیتت کنن
بنا رو بر این گذاشتن آقا
این که وقت دیدنت سلام کنن
لیاقت می خواست، نداشتن آقا
یه نفر تا تو رو دید توی مسیر
روشُ چرخوند و راهش رو جدا کرد
هر کسی پشت سر غیر تو رفت
توی هر دو دنیا پشت به خدا کرد
تو صف نماز بهت جا ندادن
تا شاید وقت دعاتو بگیرن
ولی بی خبر از اینکه نمیشه
جلوی دید خدا رو بگیرن
دوست دارم یه بار ببینمت تا که
قبل هر کسی بهت سلام کنم
قول دادی میای و باید دم مرگ
برای عرض ادب قیام کنم
✍ #شهریار_سنجری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
#محاوره
فرقِ سرم وا شد ولی دردم دوا شد
حیدر از این دنیای بی زهرا رها شد
فزت و رب الکعبه رو گفتم بدونن
زخم سرم زخم دلم بوده که وا شد
زخم بدن راحتتر از زخمای نیشه
زخم زبون میزد به من دنیا همیشه
گفتن که: ماهش توی کوچه خورده سیلی
حق داره خب توو کوچه آفتابی نمیشه
یادم میاد گفتی که تا آخر باهاتم
ای یاس من از تو چی مونده غیر ماتم؟
روی در و دیوار، ثبته خاطراتت
پرپرشدی تو بین دفترخاطراتم
گفتم چرا به رفتنت اصرار داری
گفتی باید ثابت کنم تو یار داری
یادم نمیره با سراپای وجودم
گفتم نرو زهرای من! تو بارداری...
توو قبر خوابیدی و بیدار تو هستم
مشتاق مرگ و صبح دیدار تو هستم
با خنده و عطر و حنا بعد از تو قهرم
من بیست و نه ساله عزادار تو هستم
این غصههای کهنه جا کرده تو سینه
آره دیگه... دنیای بی زهرا همینه
این زینبم غصه زیاد داره، بذارید
حداقل دیگه منو اینجور نبینه
روزی همینجا رو سرش سنگا میبارن
سر به سرش توو کوفه شاگرداش میذارن
توی گلیم آوردنم، طاقت نیاورد
میمیره حرف بوریا پیشش بیارن
سنگ ِ خلاصه دشمن اصلی شیشه
شد وقت رفتن دمدمای گرگ و میشه
خون خیلی از من رفته و خشکیده لبهام
آدم که زخمی باشه دائم تشنه میشه
از تشنگی هر آدمی از حال میره
یک ساعتش واسش قد یک سال میره
فکر حسینم، دردمو از یاد بردم
تنها و تشنهلب تهِ گودال میره
سروده گروه شعری #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا در #ماه_مبارک_رمضان
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
زخم تیر معصیت روی پر و بالِ من است
هر پَری روی زمین دیدی، بدان مال من است
دستِ من از دامنت وقتی رها شد..، گُم شدم
این همه سردرگُمی آثارِ اِهمال من است
این هیاهوهای من یعنی تماشا کن مرا
جلبِ چشمانت شدن، بانیِ جنجال من است
قلب من_این سیبِ نو رَس_ را بیا وُ رَد نکن
حاصل یک عُمر زحمت، میوهی کال من است
من فقیرم..، کُلِّ دارائیم، اشک روضههاست
گریه بر ذُرّیّهی صِدّیقه، اموال من است
هر کجا باشم، غذایم را حسنجان میدهد
نانخورِ مَردِ کرم بودن که مِنوال من است!
روزهی ما را رطبهای نجف وا میکند
رزقِ نخل مرتضی، افطار اَمثال من است
هِدیه از دست پدر وقتی که باشد..، بهتر است
دیدنِ ایوانطلا، عیدی اِمسال من است
طالعِ نوکر فقط با کربلا خوش میشود
کاش میدیدم که بابُ القِبله در فال من است
دائماً عطر ضریحِ شاه را بو میکِشم
خاطرات صحن او روی پَرِ شال من است
" کُشتهی لبتشنهی من! دوستت دارم حـسـین"
این حدیث دلنشینِ عاشقی..، مالِ من است
در اُمورات حسینی، کار، دستِ زینب است
این عقیله کارفرمای من و آلِ من است
▪️
آه از آن ساعت که خواهر روی تل از حال رفت
گفت: قربانگاهِ تو در اصل گودال من است
شمر بعد از ذبحِ طولانی تو ، آمد حرم...
قاتلت این خیمه تا آن خیمه، دنبال من است
✍ #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
خیره به آسمان شده این دیدهی ترم
من بی کس همیشهی تاریخ، حیدرم...
یک روز آب خوش به گلویم نرفته است
از ابتدا غریب مرا زاد مادرم
امشب فقط به فاطمهام فکر میکنم
آغوش باز کرده در این شام آخرم
افطار تلخ من به نمک باز میشود
خرما چرا گذاشته زینب برابرم
ای کوفه خوش بخواب علی رفتنی شده
راحت شدید از من و فریاد منبرم
وقت اذان شدهست مهیای رفتنم
شمشیرتان کجاست؟ بکوبید بر سرم
الله اکبر! أشهد حیدر بلند شد...
یارب گواه باش که پُر گشته ساغرم
**
فُزْتُ وَ رَبِّ کَعبه! سرم غرق خون شده
این را برای فاطمه سوغات میبرم
من را رها کنید خودم راه میروم
حالا که ایستاده دم خانه دخترم
زینب بمان به خانه که خانهست جای تو...
این کوچه نیست جایِ تو ای بانویِ حرم
از کوچه رد شدن به تو یکروز میرسد
از حال و روز کوفهی آنروز مضطرم
فریاد میزنند ببینید اسیر را
فریاد میزنی که خدا نیست معجرم
فریاد میزنند که خیراتشان دهید
فریاد میزنی که زنسل پیمبرم
فریاد میزنند که زینب! حسین کو؟
فریاد میزنی که به نیزهست دلبرم
✍ #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
#شب_قدر
کریم و مهربان بود و مرا هم
میان بندگانش داد، راهم
نمک گیرم، بدهکارم، همیشه...
نجاتم داده الطاف اِلهَم
برای بندهی آلودهی خود
لباس مغفرت کرده فراهم
ثوابی که ندارم، شرمسارم
شب قدر است اما رو سیاهم
شرر بر توشهام زد بی حیایی
مرا انداخت از چشمش، گناهم
همه گفتند محتاج دعایند
منِ بیچاره محتاج نگاهم
ضرر کردم کنارش کم نشستم
پشیمان از چنین عمری تباهم
پریشان حالیام را چاره کرده
دعایم کرده زهرا، روبراهم
زمین خوردم، علی دارم، غمی نیست
دلم گرم است بر پشت و پناهم
نجف شد قبلهگاه و ملجأ من
امیرالمؤمنین شد تکیهگاهم
**
شبیه کودکانِ زار کوفه
یتیمانهست امشب اشک و آهم
شکاف کعبهی فرق بلندش
شرر انداخته بر قبلهگاهم
چه کرده ابن ملجم با امیرم
نمانده قوتی در جسم شاهم
گمانم لحظههای آخر اوست
رُخ زرد علی باشد گواهم
زبانم لال تنها نیست مولا
ولی فکر امامی بی سپاهم
خدا را شکر حیدر تشنه لب نیست
به یاد تشنهی در قتلگاهم
چه کردی با حسین ای شمر ملعون
نمی آید از او دیگر صدا هم
✍ #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح_و_مناجات
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
مردمی که به تو نظر کردند...
چشم بر روی دیگران بستند
محتضرها به عشق دیدن تو
عوض احتضار، سرمستند
لقمهی چرب و نرم بسیار است
نان خشک تورا هوس کردم
چشم و دل سیرهای این عالم
مستِ افطار سادهات هستند
تیغ تو در نبرد میچرخید
آبروی حریف را میبُرد
ملخکهای آمده به مصاف
فوق فوقش دوبار میجَستند
ما که در ابتدای عشق توأیم
ابتداهم که هیچ، قبل تریم
عاشقان تو مثل تمارند
سر سپردند و عهد نشکستند
دوستانت تقیه میکردند
دشمنانت دروغ میگفتند
دوست و دشمن تو آقا جان
همه در غربت تو هم دستند
کشتنت کار ابن ملجم نیست
ماجرا ماجرای ناموس است
شعله و سیلی و در و دیوار
بهر قتلت به میخ پیوستند
✍ #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🏴 با عرض سلام و تسلیت
📣 دوبیتیها و رباعیات با موضوعِ #شب_قدر و مصائب #شب_نوزدهم را در کانال زیر مشاهده نمایید
👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
التماس دعای فرج
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
فرقش شکافت، رُکنِ زمین و زمان شکست
یک ضربه زد ولی کمرِ آسمان شکست
نالید فاطمه که نزن نانجیب زد
از فرق تا به اَبروی او ناگهان شکست
راحت علی به خاک نمیخورْد، میخ در...
شمشیر شد که باز زد و استخوان شکست
تا خورد بر زمین، دلِ زهرا دو نیم شد
قلب حسین، قلب حسن توأمان شکست
فریادِ جبرئیل که پیچید، دخترش
بی اختیار در وسط آستان شکست
خون پاک میکند زِ روی خویش مرتضی
زینب دمِ در است؛ ولی بی گمان شکست
اینبار روضه خوانْد علی پیشِ دخترش
از تشنهای که داغِ لبانش جهان شکست
از تشنهای که داغِ جوان، داغِ طفل دید
در حلقههای هلهلهی این و آن شکست
از تشنهای که در وسط جمع گیر کرد
با سنگِ بی مُروّتِ این کوفیان شکست
وقتی رسید نیزهی خود را دوباره زد
وقتی که رفت نیزهی خود را سنان شکست
انگشت مانده بود و عقیقی... از آن بدن
انگشت مانده بود؛ ولی ساربان شکست...
✍ #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
🏴 با عرض سلام و تسلیت
📣 دوبیتیها و رباعیات با موضوعِ #شب_قدر و مصائب #شب_نوزدهم را در کانال زیر مشاهده نمایید
👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
التماس دعای فرج
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
ای خواب به چشمی که نمیخفت بیا
ای خنده به غنچهای که نشکفت بیا
دیوار و درِ کوفه زبان شد که مرو
اما چه کنم فاطمه میگفت بیا
✍ استاد #علی_انسانی
@dobeity_robaey
#امیرالمومنین_ع_غربت
مگر اندوه شبهای علی را چاه میفهمد؟
کجا درد دل آیینهها را آه میفهمد؟
شب تاریک کوفه، کوچهها در خواب خاموشی
فقط حال یتیمان را نگاه ماه میفهمد
به دام خویش افتادند بوجهلان صفینی
فریب کفر را کی لشکر گمراه میفهمد؟
خوارج چیزی از پند علی هرگز نفهمیدند
کجا آفاق را اندیشۀ کوتاه میفهمد؟
مسیر کهکشانها با نگاهش میشود روشن
ولی این قوم آیا راه را از چاه میفهمد؟
علی درد دلی انبوه دارد، بغض دارد، آه...
مگر درد دل آیینهها را آه میفهمد؟
✍ #علی_اصغر_شیری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
الله اکبر، این نماز آخرین است
پشت سر من، ابن ملجم در کمین است
کوفه، صدایم را نکن هرگز فراموش
سوز نوایم را نکن هرگز فراموش
با مردم بی چشم و رو حرفی ندارم
محراب مسجد، بهر رفتن بی قرارم
شمشیر، کاری کرد کامل شد جنایت
شد منهدم بر خلق، ارکان هدایت
فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبه... شد فرقم شکسته
انگار زهرا آمده پیشم نشسته
یادم نرفته فاطمه بر من سپر شد
در پشت دَر ماند و وجودش شعلهور شد
ایثار زهرا داد از فتنه نجاتم
در مسجد یثرب نشد مو از سرم کم
بی فاطمه اوضاع حیدر شد دگرگون
در مسجد کوفه سرم شد غرق در خون
سی سال با یاد در و دیوار مُردم
در بین کوچه از مغیره طعنه خوردم
هر بار از در رد شدم، افتادم از پا
از پیش بستر رد شدم، افتادم از پا
اطرافیان، خاک عبایم را تکاندند
تا خانه با زحمت مرا آخر رساندند
گفتم که دستم را کسی اینجا نگیرد
در پیش زینب بازوانم را نگیرد
زینب که تاب غصه را آخر ندارد...
ای وای اگر بیند حسینم سر ندارد
زینب کجا و دیدن ساعات آخر؟!
زینب کجا و دیدن ذبح برادر؟!
ای وای اگر باشد ببیند ماجرا را
رأس جدای بر فراز نیزه ها را
✍ #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح_و_مناجات
#امیرالمومنین_ع_مدح
دوست دارم خاک باشم در قدمهای علی
تا کنم در رهگذار او تماشای علی
دوست دارم اشک باشم، چشمهچشمه جوبهجو
تاکه قطره قطره اُفتم در قدمهای علی
دوست دارم باد باشم با امید و آرزو
سرنهم مثل نسیمِ صبح، بر پای علی
دوست دارم چون کبوتر باشم و با بالِ شوق
پَر زنم تا گلشن سبز و دلآرای علی
دوست دارم گوش باشم تا به بزم انس او
بشنوم از دوستانش صوت آوای علی
دوست دارم چشم باشد عضوعضوم تا مگر
وقت جان دادن ببینم روی زیبای علی
دوست دارم شمع باشم تا بسوزم روز و شب
گاه با یاد علی، گاهی به زهرای علی
دوست دارم دست مارا او بگیرد روز حشر
نامهی اعمال ما باشد به امضای علی
دوست دارم ای «وفایی» روزِ سخت واپسین
عروة الوُثقای ما باشد تولای علی
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
جادهی وصل علی و فاطمه هموار بود
لحظهی پرواز روح حیدر کرّار بود
رنگ خون شد دستمال زرد بر پیشانیاش
یعنی این که جوشش زخم سرش بسیار بود
گوشهی خانه به سر قرآن گرفته زینبش
بر لبش امّن یجیب و ذکر استغفار بود
چند باری از سر شب تا سحر از حال رفت
گوییا آمادهی رفتن به سوی یار بود
بعد زهرا روز خوش هرگز ندیده مرتضی
در گلویش استخوان و بین چشمش خار بود!
یک نگاهش بر حسین و زینب و عبّاس بود
یک نگاه دیگرش هم بر در و دیوار بود
غصّهی خانهنشینی و غم سی سالهاش
پیش چشمش میگذشت و غرق این افکار بود
ماجرای کوچه و روی کبود فاطمه
مثل یک دیوار خانه بر سرش آوار بود
آن چه که شیر خدا را بر زمین انداخته
ضربهی تیغ عدو نه... تیزی مسمار بود
... آمد استقبال او با شاخهی گل، همسرش
روی دستش غنچهی شش ماههی خونبار بود
✍ #محمد_فردوسی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e