eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
288 ویدیو
26 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
علی‌ست
به‌مناسبت ١٧ شوال، سال‌روز سرّ توحید احمدی اینست: که علی را فقط خطاب کند عرصه‌ی جنگ هم که تنگ شود، روی حیدر فقط حساب کند آی مرحب! برو کنار بایست، هدف انگار کندن در نیست شیر حق اینچنین که می‌غرّد آمده قلعه را خراب کند روح انگار روح تازه گرفت، آمد از فاطمه اجازه گرفت تا که در عرش، عکسِ حیدر را ـ درِ قلعه به دست ـ قاب کند با دَم یا علی به هر دو دَمش، با هجوم سریع و پشت همش ذوالفقار برهنه کاری کرد، ملک الموت اعتصاب کند می‌پری آن طرف سواره ولی، عمرو! آن سوی خندق است علی جنگجویی ندیده‌ام چون تو، سوی مرگش چنین شتاب کند دلت از او شنید و نرم نشد؟ پیش خورشید بود و گرم نشد؟ پس لب ذوالفقار او تنها می‌تواند تو را مجاب کند فرق او را شکافتی، بشکاف!، مُحرِم است او و خواست قبل طواف در وضویش به رسم عاشق‌ها، روی خود را به خون خضاب کند تیغ بر عمرو پهلوان حیدر، آنچنان زد که حضرت داور ضربه‌ی روز خندقِ او را، بهترین ضربه انتخاب کند در میان عرب خبر پیچید، در دلش هر مبارزی فهمید خاک خود را به باد خواهد داد، رزم اگر با ابوتراب کند همه دیدند امیر می‌آید، زودتر از غدیر می‌آید کی شود یک امینیِ دیگر، شرح آن ضربه را کتاب کند؟ بیشتر بین عاشقانِ علی، حرف سلمان و مالک است ولی رقص خرمافروش بر سرِ دار، دل ما را همیشه آب کند بعد یک عمر ذکر یا حیدر، مطمئنیم ساقی کوثر به دل کوزه‌گر می‌اندازد، خاک ما ساغر شراب کند قلب ما در لحد که می‌بویند، به رقیب و عتید می‌گویند بنده‌ی حیدرند بگذارید، او بیاید خودش حساب کند شعرم از برق ذوالفقار رسید، روشن و گرم و بی‌قرار رسید تا به ذره‌ نگاه یار رسید، می‌رود کار آفتاب کند1 شعر شمعی برای تو که نشد، قد گلدسته‌های تو که نشد 2 شادم اما، مگر شنیده کسی، شاعرش را علی جواب کند؟ 1- به ذره گر نظر لطف بوتراب کند / به آسمان رود و کار آفتاب کند 2-اشاره به زمزمه ساده و خالصانه شمع‌ سازی که مورد عنایت مولا قرار گرفت: شمع می‌سازم برایت یا علی / قد این گلدسته‌هایت یا علی ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به‌مناسبت ١٧ شوال، سال‌روز دلم غير ايوان پناهي نداشت دلم زائري بود و راهي نداشت دلم در بساطش جز آهي نداشت علي داشت آن را كه شاهي نداشت به دور امير كرم گشته‌ام صد و ده قدم در حرم گشته‌ام به او گفتم اي شاه راهم بده امان نامه‌اي بر گناهم بده لياقت به يك دم نگاهم بده پناهي ندارم، پناهم بده صدا زد پريشاني‌ات با علي اگر خسته جاني بگو يا علي همين لحظه‌ها بود پيدا شدم علي گفتم و از زمين پا شدم شب و روز حيران مولا شدم گدا بودم او خواست آقا شدم دلِ من بدون علي بي كس است بميرم ببينم علي را بس است تحمل به اين نور لابد نبود ترك خوردن كعبه بي خود نبود و كعبه كه جاي تَرَدُد نبود پس اين ها همه يك تولد نبود خدا خواست ثابت كند بر جهان علي هست يكتاترين در جهان فقيري كه انگشتر از او گرفت سليمان شد و ذكر ياهو گرفت زمين تخت او آسمان تاج او به دوش نبي بود معراج او اگر مدح او بر لبم جا گرفت يدالله دستان من را گرفت به من گفت از مرد خندق بگو بيا از عليٌ مع الحق بگو سه بار از نبي اذن ميدان گرفت علي هست پس مصطفي جان گرفت نبي گفت جانم به قربان او علي جان من هست و من جان او علي با خدا و خدا با علي علي يا خدا گفت، حق ياعلي اميري نداريم الّا علي اگر ناتواني بگو يا علي © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گر دَم ز ولایش نزنم، می‌میرم گر پَر به هوایش نزنم، می‌میرم در هَر نفسی علی‌علی می‌گویم یک‌لحظه صدایش نزنم، می‌میرم @dobeity_robaey
روضه‌ی مادرِ سادات به‌مناسبت سال‌روزِ گر «علی» پیکر یک عَبْدُوَد انداخت به خاک پُشتِ دَر «فاطمه» درگیرِ چهل عَبْدُوَد است @hosenih
🌱 به‌امید ِ ظهور🌱 ای کاش، نشانی از هلالم بدهند روزی وصالم بدهند از رؤیتِ روی ماهِ مهدی چه خبر؟ ای کاش جوابی به سؤالم بدهند @hosenih
🔸ز گمنامان درخشد بام ایران🔸 🔹يادواره شهید حجت‌الاسلام مهدی مطلبی (مؤسس پایگاه حسینیه) میهمانان: 👤 دکتر سعید جلیلی 👤 مهندس حسین آبنیکی 👤 حجت‌الاسلام حسین ایزدی 👤 آقای محمدصادق شهبازی 🕙 چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت | ساعت ۱۵ 📍 دانشگاه تهران، سالن شیخ انصاری دانشکده حقوق و علوم سیاسی
عادتاً دم ز عشقِ یار نزن بی عمل حرفِ انتظار نزن سَر تو گرم بازیِ دنیاست لافِ مجنونِ بی قرار نزن زار زد از گناهِ تو آقا توبه کن از‌ گناه، زار نزن از غریبی درش بیار! انقدر... از غریبی او هوار نزن تا ز هر دامنی نشُستی دست دست بر دامن‌ِ نگار نزن قول دادی! بمان سَرِ قولت زیرِ این قول و این قرار نزن هرچه را از دلت کنار زدی عشق او را ز دل کنار نزن پدر ماست گرچه بد شده‌ایم به دلِ خسته‌اش شرار نزن... کربلا منتهای خوشبختی‌ست پَر سوی غیر این دیار نزن تا نرفتی میانِ صحنِ حسین حرفی از خیر روزگار نزن... © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جهان اگرچه که در ظاهر امن‌وآرام است ولی بدون تو در هاله‌ای از ابهام است تمام آن‌چه که درباره‌ی تو می‌دانیم اگر درست تأمُّل کنیم، اوهام است قسم به‌دوستی گرگ‌ومیش صبح‌وغروب که غیر بام تو هر بام دیگری دام است در این زمانه‌ی‌شهرت، خوشا‌به‌حالِ دلی، که آشنای تو و بین خلق گمنام است تفاوتی نکند پیر یا جوان بودن کسی که از غم هجران نمرده ناکام است در این تلاطم امواج تند سردرگُم خیال هر اقیانوس با تو آرام است برای سوختن آماده‌اند عُشّاقت چرا که پخته‌شدن آرزوی هر خام است سپیده‌وار سر از شب برآر ای خورشید که آفتاب جهان بی‌تو بر لب بام است © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از دستِ دوتا پای فلج خسته شديم از راهِ دراز و بار کج خسته شديم در عشق، هزار دسته‌گي افتاده‌‌ست عَجِّل لِوَلیَّکَ الفَرَج! خسته شديم! ✍ @dobeity_robaey
؛ ؛ تا که دور از هجمه‌ی ویرانگرِ طوفان شود دُرّ ارزشمند باید در صدف پنهان شود آسمان خورشید را دورِ سرت چرخانده تا_ غرقِ زیباییِ محجوبانه‌ات باران شود گوهرِ نابِ وجودِ تو به غیر از نور نیست پس سزاوار است دور از ظلمتِ عصیان شود چادرت شد پیله‌ی پرواز تا اقلیمِ عشق باید از پروانگی‌هایِ تو دل حیران شود پادشاهی کن! که داری بر سرت، تاجِ حجاب کاخِ شاهان با وقارت اینچنین ویران شود چشم‌های هرزه را یک لحظه خرج خود نکن حیفِ آن زیباییِ بی نقص که ارزان شود با حیا پیغمبری کن در خیابان! سر به زیر چشم‌های هرزه را بگذار با ایمان شود باید از نَفْسی که زینت داده زن را، بگذری تا که سر تا پای تو تفسیری از قرآن شود* زینتِ زن چیست؟! غیر از جلوه‌ی مستورگی زینتِ زن باید احساس ِ پُر از عرفان شود زندگی با بندگی زیباترین آزادی است زندگی این‌گونه دور از ورطه‌ی بحران شود زن شدی تا پاک باشی و وجودِ پاک تو بهترین مأمن برای خلقتِ انسان شود لذتِ مادر شدن گنجی‌ست در دستان تو باید انسان‌پروری این‌گونه جاویدان شود می‌شود آغوشِ پُر مهرت برایش مرهمی تا پس از این مادرانه دردها درمان شود باید از دستانِ تو نسلِ سلیمانی گرفت تا که پای دشمنان با دیدنش لرزان شود! * آیه ۵٩سورهٔ مبارکهٔ احزاب يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: روسرى‌هاى بلند(چادر) بر خود بيفكنند، اين(عمل) مناسب‌تر است، تا (به عفّت و پاكدامنى) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند و خداوند آمرزنده مهربان است. ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
می‌شود آیا نظر، بر روی ماهت کنم؟ کاش که اذنم دهی، خوب نگاهت کنم می‌شود آیا شبی، راه بیابم به تو؟ تا که مگر خویش را، یک شبه راحت کنم کاش اگر صبح و شام، رخصتِ دیدار نیست حداقل رؤیتِ گاه به گاهت کنم با نگهی اشک‌بار، آمده‌ام سویِ تو هیچ ندارم جز این، هدیه‌ی راهت کنم آه محال است که، خونِ تو جبران شود گر همه‌ی خَلق را، جمله سپاهت کنم سوختم از غم ولی، عمر مجالم نداد گریه بر این پیکرِ غرقِ جراحت کنم ** وعده‌ی دیدارِ ما، بارِ دگر، کِی؟ کجا؟... اشک امانم نداد؛ خوب نگاهت کنم ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای عشقِ تو سلوک الی الله یاحسین روشن ز نورِ شمسِ رُخَت ماه یاحسین با فیضِ طوفِ کعبه برابر بُوَد فقط یک "یاحسین" وقت سحرگاه یاحسین شاهان عالمند گدایانِ کویِ تو برتر غلام توست ز هر شاه یاحسین رویم سیاه و راه ندانم، شها مرا_ تا کشتی نجات ببر راه یاحسین کوهِ گناهِ بنده‌ی آلوده می‌شود با یک اشاره‌ی تو پَرِ کاه یاحسین هم رهنما و هم ره و هم مقصدم تویی همراه تو کجا شده گمراه یاحسین گفتم همیشه موقع برخواستن علی خوردم زمین و گفتم ناگاه یاحسین هجران توست سنگ و چو شیشه‌ست قلب من گشته فراقِ رویِ تو جانکاه یاحسین روزم، شبم، تمامی عمرم چنین گذشت هر دم حسین و بازدمم آه یاحسین ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نگفته‌ام به کسی آنچه در دلم دارم ولی بدان که هزاران هزار غم دارم فروختم به غمت عیش روزگارم را ز برکت غَمِ تو خیر دَم‌به‌دَم دارم خوشم‌ به مرگ، اگر نیست زندگی با تو نفس برای چه وقتی که یار کم دارم؟! من آن‌ گدایِ بدِ بدحسابِ این شهرم... که شب‌به‌شب ز درت خواهش کَرَم دارم به نامه‌ی عملم طعنه زد کسی! گفتم... اگرچه اهل گناهم، امید هم دارم حساب کار من افتاده است دستِ کریم ز برکتش روی هر غفلتم قلم دارم ** کسی مرا برساند به کربلایِ حسین هوای سینه‌زنی بینِ آن حرم دارم © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وقتی شبیه فاطمه لبخند می‌زنی بر چینی شکسته‌ی دل، بند می‌زنی من غرق خوابم و تو برای ظهور خویش هر صبح جمعه، رو به خداوند می‌زنی کی پرچم مقدس دارالخلافه را بر قُله‌ی رفیع دماوند می‌زنی!؟ در دولت کریم شما حرف فقر نیست آقا تو حرف‌های خوشایند می‌زنی بعد از زیارت نجف و طوس و کربلا حتماً سری به فکه و اروند می‌زنی با اشکِ دیده، آب به قبر مطهّرِ آنان که کُشتگانِ فراقند می‌زنی © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلم هوای تو کرده، هوای آمدنت صدای پای تو آید، صدای آمدنت بهار با تو بیاید به خانه‌ی دل ما سری به خانه‌ی ما زن، صفای آمدنت هنوز مانده به یادم که مادرم می‌خواند زمان کودکی‌ام قصه‌های آمدنت حساب کردم و دیدم که با حساب خودم تمام عمر نشستم به پای آمدنت چقدر وعده‌ی وصل تو را به دل بدهم؟ چقدر جمعه بخوانم دعای آمدنت؟ نیامدی و دلم را شکستی ای مولا چه نذرها که نکردم برای آمدنت ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این‌چنین احساس کردم بین رؤیا بارها می‌زنم بوسه به دست و پایت آقا بارها خواستم تا مهزیارت باشم امّا روز و شب سبز شد در پیش رو «امّا ـ اگرها» بارها با چنین وضعِ وخیم و رو به قبله‌بودنم حال و روزم را شدی هر روز، جویا بارها ای طبیبی که به دنبال مریضت می‌روی با وجودی که مرا کردی مداوا بارها... ... کور بودم که تو را نشناختم، عیب از من است شد حجابِ دیدگانم حُبِّ دنیا بارها این همه گفتی که دور معصیت را خط بکش من ولیکن کرده‌ام امروز و فردا بارها چشم‌پوشی از گناهان معنی‌اش این است که با تغافل می‌کنی با من مدارا بارها کِشتی اُنسِ مرا طوفانِ شهوت غرق کرد ریخته بار مرا در قعر دریا بارها جنس نامرغوب بیخ ریش صاحب می‌شود آه آقا روی دستم مانده حالا «بارها» بارهایم را خریدی، ای خریدار کریم مادرت بس که سفارش کرد من را بارها ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ازین همه فراق، دل کباب شد بیا دگر زمانه بی تو بر سرم خراب شد بیا دگر سکینه‌ی زمین و آسمان، امام مهربان زمانه، سینه‌اش پُر اضطراب شد بیا دگر مرا زیاد در گناه دیدی و دلت شکست دلم شکست و از خجالت آب شد بیا دگر خجالت‌آورست گفته‌ام، نمایِ شهرمان چقدر بی حیا و بد حجاب شد بیا دگر فقیرها به زیر پای اغنیا فدا شدند دوباره از حقیقت اجتناب شد بیا دگر هوا بدون بودنت، جهنم است بی گمان نفس زدن برای ما عذاب شد بیا دگر هزار و یک طریق خواندمت بیا، نیامدی به هر دری زدم دلم جواب شد بیا دگر ** هنوز می رسد نوا، حسین زیر دست و پا... میان خون محاسنش خضاب شد بیا دگر © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در ندبه نشستیم و دعایت کردیم یک عمر فقط گریه برایت کردیم هر روز غریب‌تر شدی از وقتی محدود به روز جمعه‌هایت کردیم! @dobeity_robaey
نه رواقی، نه گنبدی، حتی سنگ قبری سرمزار تو نیست! غیر مُشتی کبوترِ خسته خادمی، زائری، کنار تو نیست بغض‌هایم کجا دخیل شوند؟! پس ضریحت کجاست آقاجان؟! روضه‌خوان‌ها چرا نمی‌خوانند؟! گریه‌ها بی‌صداست آقاجان گنبدی نیست تا دلم بپرد پابه‌پای کبوترانِ شما کاش می‌شد که دانه‌ای گیرم امشب از دستِ مهربان شما حرفِ گلدسته را نباید زد تا حسودانِ شهر بسیارند از شما خانواده آقاجان درمدینه همه طلبکارند! حیف آن چاه‌ها که حیدر کَند! چقدر مادرت دعاشان کرد عوض آن همه محبت‌ها این مدینه چه خوب جبران کرد! کاش ایران می‌آمدی آقا نزد ما اهل‌بیت محترمند پیر مظلوم بی حرم، اینجا پسران تو صاحبِ حرمند کاش ایران می‌آمدی آقا مُلک ری قبله‌ی ولا می‌شد مثل مشهد برایتان اینجا مشهدالصادقی بنا می‌شد کاش ایران می‌آمدی آقا قدمت روی چشم ما جا داشت کاش خاک شلمچه و فکه عطر یاس عبایتان را داشت کاش ایران می‌آمدی آقا مردمش رأفت و حیا دارند ریسمان دست هم نمی‌بندند همه دل‌های با صفا دارند کاش ایران می‌آمدی آقا در مدینه غریب افتادید من بمیرم برایتان؛ گیرِ عده‌ای نانجیب افتادید کاش ایران می‌آمدی آقا مردمش از مغیره بیزارند حرمت گیسوی سپیدت را در مدینه نگه نمی‌دارند کاش ایران می‌آمدی آقا نوکریِ تو کم ثوابی نیست همه جا از فضائلت گویند صحبت از مجلس شرابی نیست ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باز هم کوچه و یک لشکر بی عمامه باز افتاده وسط حیدر بی عمامه دود از یک طرف و هلهله از سمت دگر کوچه لبریز شد از یک سر بی عمامه سال‌ها پیش، علی را به میان آوردند حال افتاده میان، جعفرِ بی عمامه باز این بیت پر از زخم، همین بیت کبود می‌کند گریه در آن محشر بی عمامه کوچه وصل است به گودالِ پر از خنجر و خون کوچه وصل است به یک حنجر بی عمامه زیر شمشیر به آن جد غریبش می‌گفت: به فدایت شوم ای مضطر بی عمامه ارباً ارباست دلم مثل غزل‌های فرات ارباً ارباست چنان اکبر بی عمامه گفت ای تیر سه شعبه تو چه کردی که چنین مانده بر دست خدا اصغر بی عمامه؟ گفت ای تیغ چه کردی تو که پرپر می‌زد ساقی تشنه‌‌لبِ پرپر بی عمامه؟ السلام ای نفس سوخته‌ی کرببلا السلام ای سر خونین، سر بی عمامه به فدای تن سُم‌کوبِ پر از خاک و شِن‌ات به فدای دلت ای سرور بی عمامه کاش جای تو سر از پیکر من می‌بردند جد مظلوم من، ای رهبر بی عمامه ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مباد آن كه عباي تو يك كنار بيفتد ميان راه، تن تو بي اختيار بيفتد تو را خميده خميده ميان كوچه كشيدند كه آبروي نجيبت از اعتبار بيفتد دگر غرور تو را چاره جز شكسته‌شدن نيست اگر محاسن تو دست اين سوار بيفتد توقع اثري غير آبله نتوان داشت مسير پاي برهنه‌ت اگر به خار بيفتد چه خوب شد كه لباست به ميخ در نگرفت و چه خوب شد كه نشد پهلويت ز كار بيفتد اگر چه سوخت حريمت، ولي نديد نگاهت ز گوش دختركان تو گوشوار بيفتد هنوز هم كه هنوزست جلوه‌هاي تو جاري‌ست كه آفتاب، محال‌ست در حصار بيفتد ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از مهر، آسمان مدینه اثر نداشت من سفره‌ام کباب، به غیر از جگر نداشت «ما آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایم» جز داغ دل نصیب، جگر بیشتر نداشت بردند اگر به بزم عدو نیمه‌شب مرا آن جا یزید و چوبِ تر و تشتِ زر نداشت از کودکانِ لرزه به پیکر فتاده‌ام یک تن امید دیدن روی پدر نداشت گویی مدینه رسم شده خانه سوختن سهمی دگر ز مادر خود این پسر نداشت غم نیست خانه‌ام اگر آتش گرفت، شکر گر خانه سوخت، فاطمه‌ای پشت در نداشت 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حتی قلم ز شرح چنین غصه قاصر است قبر امام تولیتش دست کافر است حین قدم زدن به امامت سلام کن کمتر بایست! زائر این خاک عابر است ما شیعه‌ی حلاوت یک قال صادقیم نَقل حدیث اوست که نُقل منابر است شیخ الائمه، عالم آل محمد اوست یعنی یمی که یک نم از آن، علم جابر است فرموده حضرتش که "نوحوا علی الحسین" بانی گریه اوست اگر روضه دایر است در شیوه‌ی جسارت ابن ربیع‌ها نسل علی و فاطمه‌بودن مؤثر است آتش، طناب، کوچه و مأمور بد دهن دشمن چه در شکنجه‌ی معصوم ماهر است بانوی پا به ماه ندارد به خانه‌اش حداقل از این جهت آسوده خاطر است هرجا دری یا جگری سوخت شک نکن آتش‌بیارِ شهر مدینه مقصّر است... © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شکر خدا که دست به دامان صادقیم یعنی همیشه بی سر و سامان صادقیم بی راهه نیست اینکه بگویم تمام ما سلمان حیدریم و مسلمان صادقیم از تشنگیِّ روز قیامت هراس نیست تا لحظه‌ای که تشنه‌ی باران صادقیم با دیدنِ صلابتِ ایوانِ کربلا فکرِ درست کردن ایوان صادقیم مثلِ فرشته‌های به دُور مزار او در حسرت مزارِ چراغان صادقیم ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e