eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
292 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌ الله الرحمن الرحیم به مناسبت سالروز مجيد_تال ▶️ دلم غير ايوان پناهي نداشت دلم زائري بود و راهي نداشت دلم در بساطش جز آهي نداشت علي داشت آن را كه شاهي نداشت به دور امير كرم گشته ام صد و ده قدم در حرم گشته ام @hosenih به او گفتم اي شاه راهم بده امان نامه اي بر گناهم بده لياقت به يك دم نگاهم بده پناهي ندارم پناهم بده صدا زد پريشاني ات با علي اگر خسته جاني بگو يا علي همين لحظه ها بود پيدا شدم علي گفتم و از زمين پا شدم شب و روز حيران مولا شدم گدا بودم او خواست آقا شدم دلِ من بدون علي بي كس است بميرم ببينم علي را بس است @hosenih تحمل به اين نور لابد نبود ترك خوردن كعبه بي خود نبود و كعبه كه جاي تَرَدُد نبود پس اين ها همه يك تولد نبود خدا خواست ثابت كند بر جهان علي هست يكتاترين در جهان فقيري كه انگشتر از او گرفت سليمان شد و ذكر ياهو گرفت @hosenih زمين تخت او آسمان تاج او به دوش نبي بود معراج او اگر مدح او بر لبم جا گرفت يدالله دستان من را گرفت به من گفت از مرد خندق بگو بيا از عليٌ مع الحق بگو سه بار از نبي اذن ميدان گرفت علي هست پس مصطفي جان گرفت نبي گفت جانم به قربان او علي جان من هست و من جان او @hosenih علي با خدا و خدا با علي علي يا خدا گفت، حق ياعلي اميري نداريم الّا علي اگر ناتواني بگو يا علي ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم به مناسبت سالروز ▶️ سرّ توحید احمدی اینست: که علی را فقط خطاب کند عرصه‌ی جنگ هم که تنگ شود روی حیدر فقط حساب کند آی مرحب! برو کنار بایست، هدف انگار کندن در نیست شیر حق اینچنین که می‌غرّد آمده قلعه را خراب کند @hosenih روح انگار روح تازه گرفت، آمد از فاطمه اجازه گرفت تا که در عرش، عکسِ حیدر را ـ درِ قلعه به دست ـ قاب کند با دَم یا علی به هر دو دَمش، با هجوم سریع و پشت همش ذوالفقار برهنه کاری کرد، ملک الموت اعتصاب کند می‌پری آن طرف سواره، ولی عمرو! آن سوی خندق است علی جنگجویی ندیده‌ام چون تو سوی مرگش چنین شتاب کند دلت از او شنید و نرم نشد؟ پیش خورشید بود و گرم نشد؟ پس لب ذوالفقار او تنها می‌تواند تو را مجاب کند فرق او را شکافتی، بشکاف! مُحرِم است او و خواست قبل طواف در وضویش به رسم عاشق‌ها روی خود را به خون خضاب کند تیغ بر عمرو، پهلوان حیدر آنچنان زد که حضرت داور ضربه‌ی روز خندقِ او را بهترین ضربه انتخاب کند در میان عرب خبر پیچید، در دلش هر مبارزی فهمید خاک خود را به باد خواهد داد رزم اگر با ابوتراب کند همه دیدند امیر می‌آید زودتر از غدیر می‌آید کی شود یک امینی دیگر شرح آن ضربه را کتاب کند؟ بیشتر بین عاشقانِ علی، حرف سلمان و مالک است ولی رقص خرمافروش بر سرِ دار، دل ما را همیشه آب کند بعد یک عمر ذکر یا حیدر مطمئنیم ساقی کوثر به دل کوزه‌گر می‌اندازد خاک ما ساغر شراب کند قلب ما در لحد که می‌بویند، به رقیب و عتید می‌گویند بنده‌ی حیدرند بگذارید او بیاید خودش حساب کند @hosenih شعرم از برق ذوالفقار رسید، روشن و گرم و بی‌قرار رسید تا به ذره‌ نگاه یار رسید، می‌رود کار آفتاب کند1 شعر شمعی برای تو که نشد، قد گلدسته‌های تو که نشد 2 شادم اما، مگر شنیده کسی شاعرش را علی جواب کند؟ 1- به ذره گر نظر لطف بوتراب کند / به آسمان رود و کار آفتاب کند 2-اشاره به زمزمه ساده و خالصانه شمع سازی که مورد عنایت مولا قرار گرفت: شمع میسازم برایت یا علی / قد این گلدسته هایت یا علی ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم به مناسبت سالروز ▶️ یا علی گفتم جنونم باز هم بسیار شد نقطه بودم حب حیدر دور من پرگار شد معصیت کردم ولی هربار دستم را گرفت اولش ستار شد، بعدش خودش غفار شد @hosenih بی وفا بودم ولی آقا فقط لطفش رسید بر گدایی که همیشه بر سرش سربار شد حب جنت، نه... که مقصود اقتدا بر مرتضاست در دل شب ها اگر عبد علی بیدار شد نام مولا چون محمد رکن آیین من است پس دو باری نام او هم در اذان تکرار شد حق تعالی خواست تا حیدر مراد ما شود در قبول هر عمل حب علی معیار شد روی هر برگِ درختی حک شده نام علی این علی های رُخَم را فاطمه معمار شد ذکر هر مرغی در عالم نام زیبای علی است هر دم و هر بازدم که خارج از منقار شد @hosenih دشمنانش هم همه مدح و ثنایش گفته اند "لافتی إلّا علی..." اصلا مگر انکار شد؟ کار هر کس نیست فتح خندق و بدر و حنین قصه ها دارد اگر که در لقب کرار شد وارث علم نبی و حاکم روز جزا... ...سنجش اعمال و سیفِ حضرت قهار شد یا من أرجوه لکل خیرِ من تنها علی است باطن اذکار شد، او مخزنُ الاسرار شد @hosenih من نمی دانم چه سِری دارد ایوان نجف هر کسی یکبار آمد بعد از آن بیمار شد شد بنا قبرش میان قلب هر کس عاشق است ای بنازم این حرم را کعبه ی سیار شد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم به مناسبت سالروز ▶️ خوش آن زبان که شب و روز یاعلی گوید به هر بهانه سخن گفت، با علی گوید ز مصطفی که علی دوست تر نمیابیم همیشه حضرت بدرالدجی علی گوید نه در زمانِ شهادت، که بعدِ جان دادن هنوز فاطمه، یا مرتضی علی گوید @hosenih نه از غدیرِ خُم، آری، ز صبح روز ازل که تا قیامِ قیامت خدا علی گوید به روزِ بدر و اُحد، روزِ خندق و خیبر مَلَک مَلَک به فلَک، یک صدا علی گوید به ذوالفقار قسم، در صف یمین و یسار عجیب نیست که شیر خدا علی گوید حسن به غزوه ی صفین و نهروان و جمل حسین در همه ی کربلا علی گوید □ □ □ ز جبرئیل بپرسید، خوب میداند که فطرتِ بشر از ابتدا علی گوید قسم به مادرِ سادات، مادرم میگفت: که هفت پشتِ پدرهای ما علی گوید همینکه دست به زانو گرفتم از طفلی دل و زبانم از آن روزها علی گوید سرم به سنگِ لحَد هم که میخورَد، آنروز زبانم از سرِ خوف و رجا علی گوید @hosenih سئوالِ آن دو ملَک، هر چه بود، میگویم: جواب های مرا، با شما علی گوید خَموشم و به جوابِ سئوالِ "مَن رَبُّک" نمیدهم نظری هیچ، تا علی گوید شنیده ام که میایند، چارده معصوم سلام میدهم و مصطفی علی گوید چقدر امام حسن، سفره اش کریمانه است به هر حسن حسنم، مجتبی علی گوید اگر چه نوکرِ ناقابلم، ولی ارباب همه حساب و کتابِ مرا علی گوید @hosenih هزار مرتبه رفتم، زیارتِ سلطان هزار مرتبه جایش، رضا علی گوید مدافعِ پسرِ فاطمه، اگر باشم لبم به صحنه ی پیکار، یاعلی گوید ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم به مناسبت سالروز ▶️ اشک می بارید از چشمان سلمان مثل ابر گفت من یک قطره ام پیش تو ای دریای صبر! ای خوشا «اللهُ نور»ی که توئی پروانه اش خوش به حالش که تو دنیا آمدی در خانه اش @hosenih همچنان از طرح آن روزم پشیمانم هنوز آن همه خندق چرا کندیم؟ حیرانم هنوز در سپاه ما مگر آن روز شیر حق نبود حاجتی دیگر به حفر آن همه خندق نبود خویش را در کام شیر انداخت او با پای خود تا پرید این سو و جولان داد «عمرو عبدِوُد» هی رجز می‌خوانَد و هی بی قراری می کنی وای از آن ساعت که تو قصد شکاری می کنی «لا فتی»! پیش آمدی «لا سیف» در دستان تو گفت احمد: نه، ولی نه از هراسِ جانِ تو گفت نه، تا دیگری با «عمرو» رو در رو شود گفت نه، تا دست آن پر ادّعاها رو شود دیدمت شیر جوان! تا ‌آمدی غرّان ز رَه گفتی: اِنّی فارِسٌ، سَمَّیتُ اُمّی حیدَرَه عمرو! آن «هل من مبارز» شد صدای آخرت خوب می بینم که می چرخد اجل دور سرت @hosenih گیرم از جنگاوران بر تو کسی غالب نبود اسم آن ها که علی ابن ابی طالب نبود در زمین با هر که جنگیدی تو بردی پهلوان! دور دور ماست دیگر، ما یلان آسمان قلب حق در سینه ی من در پس این جوشن ست جنگ با «قهار» تکلیفش از اول روشن ست آمدم تا جان بگیرم یا که از جان بگذرم آمدم با ضربتی از جن و انسان بگذرم روز خندق را همان روز الستم می کنی خون فرقم را تو می ریزی و مستم می کنی فرق من باز و سپر باز و دهان تیغ باز با سه لب، لبیک می‌گویم در این راز و نیاز باده مست و باده نوشان مست و ساقی مستِ مست مست می‌چرخد به دورش عالمی ساغر به دست پس «الا یا ایها الساقی ادر کاساً» عظیم تیغ را برگیر، بسم الله رحمن الرحیم برق هیبت در نگاهت چشم او را خیره کرد ناگهان گردی به پا شد که هوا را تیره کرد تا به راه انداختی آن گردباد حیدری عمرو جای جنگ شد مبهوت آن جنگاوری دم به دم چرخیدی و چرخاندی آن تیغ دو دم هم چپ و هم راست بودی، پلک تا می زد به هم در زمین با لرزه‌ی گامت قیامت می کنی «یا قسیم النار و الجنة»! چه قسمت می کنی؟ @hosenih می زنی شمشیر هم چون آذرخشی مرگ بار نه، نمی فهمد زبانی عمرو، الا ذوالفقار تیغ با آن وزن در دستان تو مثل پرست پر درآورده ست، حق دارد، به دست حیدرست یک نفس بر عمرو می تازی و او درمانده‌ است تیغ هم مثل سپر در دست دیگر مانده است هر چه دارد در دفاع از جان خود رو می کند پیش تو شیر قدیمی کار آهو می کند باورش می شد اگر رزم تو در بدر و اُحُد پیش تیغت وا نمی ماند این چنین در کار خود گفت با خود بی رقیبم چون که دیگر حمزه نیست او نمی دانست سیف الله، بعد از این علی‌ ست باورش شد پنجه ها وقتی اسیر شیر بود باورش شد قدرت بازویت امّا دیر بود تیغ برّان بود، امّا تیغِ ایمان را زدی پای او نه پایه های کفر و عصیان را زدی نقشه ی اهل تکاثر باز نقشی شد بر آب شَر به خاک افتاد و سر خم کرد پیش بوتراب آمدی چون عید نو تا قفل زندان بشکنی دیو مردم خوار را چنگال و دندان بشکنی پای آن دیو سیه از روی زانو شد دو نیم چیست پا، وقتی نیاید در صراط المستقیم؟ مثل بت آن کوه آهن بر زمین افتاده بود کفر بر پای امیر المومنین افتاده بود عمرو!، عُمرت غرورت از کفت بیرون کشید عبدِ «وَد» بودی و عبد «رَب» تو را در خون کشید خویش را بر باد با دستان خود دادی چرا؟ عمرو! ـ چشمت کورـ با حیدر در افتادی چرا؟ عرش هم تکبیر گفت از شور پیکارت علی! عقل انگشتش به لب، وامانده در کارت علی! در دلم توفان اسرار تو دامن می کشد وای اگر گویم، ابوذر تیغ بر من می کشد @hosenih آن که پیش ضربتش اعمال ما فانی ست کیست؟ آن که می داند در این عالم که حیدر کیست، کیست؟ من کم آوردم، ببین لبریز شد دریای من باز هم با چاه رازت را بگو مولای من ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم به مناسبت سالروز ▶️ خویش را در کام شیر انداخت او با پای خود تا پرید این سو و جولان داد «عمرو عبدِوُد» هی رجز می‌خوانَد و هی بی قراری می کنی وای از آن ساعت که تو قصد شکاری می کنی @hosenih «لا فتی»! پیش آمدی «لا سیف» در دستان تو گفت احمد: نه، ولی نه از هراسِ جانِ تو گفت نه، تا دیگری با «عمرو» رو در رو شود گفت نه، تا دست آن پر ادّعاها رو شود دیدمت شیر جوان! تا ‌آمدی غرّان ز رَه گفتی: اِنّی فارِسٌ، سَمَّیتُ اُمّی حیدَرَه گفتي آري اين منم حيدر امير المومنين مي رسم چون عاشقان بي باك و مي لرزد زمين عمرو! آن «هل من مبارز» شد صدای آخرت خوب می بینم که می چرخد اجل دور سرت گیرم از جنگاوران بر تو کسی غالب نبود اسم آن ها که علی ابن ابی طالب نبود @hosenih در زمین با هر که جنگیدی تو بردی پهلوان! دور دور ماست دیگر، ما یلان آسمان قلب حق در سینه‎ی من در پس این جوشن ست جنگ با «قهار» تکلیفش از اول روشن ست آمدم تا جان بگیرم یا که از جان بگذرم آمدم با ضربتی از جن و انسان بگذرم آمدم با ضربتي از جنس لا حول و لا تا كه يار از ذوالفقارم بشنود قالو بلا روز خندق را همان روز الستم می کنی خون فرقم را تو می ریزی و مستم می کنی فرق من باز و سپر باز و دهان تیغ باز با سه لب، لبیک می‌گویم در این راز و نیاز باده مست و باده نوشان مست و ساقی مستِ مست مست می‌چرخد به دورش عالمی ساغر به دست پس «الا یا ایها الساقی ادر کاساً» عظیم تیغ را بردار، بسم الله رحمن الرحیم @hosenih در زمين با لرزه گامت قيامت مي كني يا قسيم النار و الجنه چه قسمت مي كني مي زني شمشير همچون آذرخشي مرگبار نه نمي فهمد زباني امر الا ذوالفقار تیغ با آن وزن در دستان تو مثل پرست پر درآورده ست، حق دارد، به دست حیدرست هر چه دارد در دفاع از جان خود رو می کند پیش تو شیر قدیمی کار آهو می کند باورش شد پنجه ها وقتی اسیر شیر بود باورش شد قدرت بازویت امّا دیر بود تیغ برّان بود، امّا تیغِ ایمان را زدی پای او نه پایه های کفر و عصیان را زدی خویش را بر باد با دستان خود دادی چرا؟ عمرو! ـ چشمت کورـ با حیدر در افتادی چرا؟ عرش هم تکبیر گفت از شور پیکارت علی! عقل انگشتش به لب، وامانده در کارت علی! @hosenih آن که پیش ضربتش اعمال ما فانی ست کیست؟ آن که می داند در این عالم که حیدر کیست، کیست؟ من کم آوردم، ببین لبریز شد دریای من باز هم با چاه رازت را بگو مولای من *** برای شنیدن صوت دکلمه این شعر توسط شاعر محترم جناب آقای قاسم صرافان اینجا را کلیک کنید http://s3.picofile.com/file/7540752575/sarafan_2.mp3.html ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم به مناسبت سالروز ▶️ خاک بودیم و یاعلی گفتیم جان گرفتیم تا علی گفتیم ما به ربی که روحمان بخشید همگی یکصدا علی گفتیم در قنوت نماز روز ازل ربنا آتنا علی گفتیم "یا علی" ذکر اعظم حق را مصطفا گفت، ما علی گفتیم روز خندق همین که جبراییل نعره زد "لا فتی" علی گفتیم این "علی" من "علی" ولی خداست ذکر سبحان ربی الاعلی است @hosenih شیر پروردگار شد حیدر شاه دلدل سوار شد حیدر قدرت الله عرصه های نبرد صاحب ذوالفقار شد حیدر آن که "فی الفتنه" هست "عین الله" چشم شیطان درآر شد حیدر در شب توطئه علیه رسول یاور جان نثار شد حیدر مهر و قهر خداست این مولا قاسم نور و نار شد حیدر حک کن ای عرش، روی لوح بصر ها علی بشر، فکیف بشر @hosenih روز محشر نوشته بر میزان بغض او کفر، حب او ایمان می درخشد چو ماه در محشر مومن مرتضی علی عنوان مژده دادند می رود به بهشت شیعه ی او علی علی گویان نغمه ی درب جنت است "علی" لب حورا به اوست دُر افشان در مقام مدیحه خوانی او جبرییل است مرغ خوش الحان حق خدا، حق علی و حق یاهو وحده لا علی الا هو @hosenih شیعه باید علی نگر باشد حیدری وار در خطر باشد شیعه باید چو مالک و بوذر دشمن هر چه فتنه گر باشد شیعه باید سقیفه بازان را مانع راه و دردسر باشد شیعه باید شبیه فاطمه بر رهبر خوشتن سپر باشد شیعه باید که در دفاع ولی خود حریف چهل نفر باشد شیعه با رهبرش "وفا" دارد ذکر "نفسی لک الفدا" دارد @hosenih نوکر مرتضی شدن خوب است در وجودش فنا شدن خوب است قنبرش بودن آرزوی همه است فضه ی این سرا شدن خوب است پشت درب غریبی حیدر یار خیرالنسا شدن خوب است ای گنه کار شرمسار اینجا حر کرببلا شدن خوب است پیکری داد زد ته گودال پای دین سر جدا شدن خوب است پیکری داد زد که... آه... نیا! برو زینب ... به قتلگاه نیا! ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم به مناسبت سالروز ▶️ "هل من مبارز" نعره دنیا را تکان می داد در خندقی خود کنده شهر از ترس جان می داد اینک سوار کفر زیر رقص شمشیرش لبخند شیطان را به پیغمبر نشان می داد @hosenih «یک مرد آیا نیست؟» این را کفر می پرسید آن روز ایمان مدینه امتحان می داد هر کس قدم پس می کشید و با نگاه خود بار امانت را به دوش دیگران می داد با شانه خالی کردن مردان پوشالی کم کم رجز ها مزه ی زخم زبان می داد «رخصت به تیغم می دهی؟» این را علی پرسید مردی که خاک پاش بوی آسمان می داد فرمود نه بنشین علی جان تو جوان هستی آری همیشه پاسخش را مهربان می داد :: «هل من مبارز» نعره گویا از جگر می زد فریاد او بر قامت شهری تبر می زد او می خروشید و رجز می خواند و بر می گشت او مثل موجی بود که بر صخره سر می زد کم کم هوا حتی نفس را بند می آورد نبض مدینه پشت خندق تند تر می زد زنها میان خانه ها شیون به پا کردند انگار تک تک خانه ها را نعره در می زد فریاد بغض بچه های شهر را بلعید ساکت که می شد، دیو فریادی دگر می زد یک بار دیگر اذن میدان خواست از خورشید لب های شیرین علی حرف از خطر می زد @hosenih فرمود: «نه» هر چند که قلب علی را دید مثل عقابی در قفس که بال و پر می زد :: «هل من مبارز» باز زانوی علی تا شد این بار دیگر اذن میدان یک تمنا شد فرمود پیغمبر:«علی جان! یا علی! برخیز.» خندید(بند از دست های شیر حق وا شد) شمع شهادت شعله ور بود و خدا می دید پروانه در آتش بدون هیچ پروا شد برقی زد آهن پاره شد بند دل دشمن تا تیغه های ذولفقار از دور پیدا شد تا انعکاس صورتش بر ذوالفقار افتاد ابرو گره زد تیغ روی تیغ زیبا شد مثل عقابی در نگاه عمرو می چرخید فرصت برای تیز پروازی مهیا شد اعجاز یعنی ضربه ی دست علی آن روز دشمن اگر که رود، او مانند موسی شد @hosenih تا لافتی الّاعلی را آسمان می خواند لاسیف الّاذولفقار این گونه معنا شد در وصف این ضربت خدا حتی غزل دارد آری علی با ضربتی عالی اعلا شد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت سالروز ای میوه‌ی رسیده‌ی باغ خدا علی آب و غذای سفره‌ی اهل ولا علی بدر و حنین و خیبر و خندق که جای خود تنزیل آیه های علق در حــرا ... علی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت سالروز یا علی گفتم جنونم باز هم بسیار شد نقطه بودم حب حیدر دور من پرگار شد کار هر کس نیست فتح خندق و بدر و حنین قصه ها دارد اگر که در لقب کرار شد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت سالروز دست خدا و «نفْس» پیمبر فقط علی است شمشیر و شیر خالق اکبر فقط علی است دست خدا که یک تنه در عرصۀ نبرد بگرفت سر ز عَمْر دلاور فقط علی است در فتح بدر و خیبر و در خندق و احد بالله قسم امیر مظفّر فقط علی است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
های و ✔️ با سلام خدمت زائرین محترم حسینیه 📢 با توجه به حجم بالای مطالب و ضرورت دسترسی آسان تر به اشعار، پیشنهاد می کنیم مورد نظر خود را لمس نمایید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ✅ پنجم شوال: (ورود حضرت مسلم به کوفه) ✅هشتم شوال: ✅پانزدهم شوال: ✅هفدهم شوال: سالروز ✅بیست و پنجم شوال: مناسبت های خرداد ماه ✅ سوم خرداد: ✅ چهاردهم خرداد: موضوعات پُر بازدید ✅ اشعار اول مجلسی: ✅دیگر موضوعات: 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 های و @hosenih
به مناسبت سالروز با شور عشق ، تاب و توانم ، درست شد تاب و توان و روح و روانم ، درست شد خلقت بدون لطف تو ممکن نبود نه ... از مانده‌ی ِ گل ِ تو ، جهانم ، درست شد بی شک دلیل زندگی من شدید و بعد ... جانم ، جوانی ام ، هیجانم ، درست شد @hosenih نبضم اگر نبودی از اول ، صدا نداشت با ذکر یا علی ، ضربانم ، درست شد کارم گرفته بود و گره خورده بود و تا ... دیدید ، لحظه ای نگرانم ، درست شد با گـندمـی که فاطمه در آسـیاب کرد با دست ِ مهربان تو نانم ، درست شد مهر و ولای فاطمه توحید اقامه کرد نام تو را که گفتم ، اذانم ، درست شد @hosenih از بـُهت ضربه ی تو به خندق ، دهانشان... شد باز و بسته ، واژه‌ی جانم ، درست شد ممنونم از خدا که به عشق تو جای خون رود ِ شـراب در شـریـانم ، درست شد توصیف ِ شأن ِ تو ، بخدا کار من نبود گفتـم علـی و فـن ِ بیـانم ، درست شد شاعر: @hosenih
به مناسبت سالروز خاک بودیم و یاعلی گفتیم جان گرفتیم تا علی گفتیم روز خندق همین که جبراییل نعره زد "لا فتی" علی گفتیم شاعر: @hosenih
به مناسبت سالروز فاتح بَدر و خَندق و خِیبر اَسدالله! مُرتضی! حِیدر! شاعر: @hosenih
های ✔️ با سلام خدمت زائرین محترم حسینیه 📢 با توجه به حجم بالای مطالب و ضرورت دسترسی آسان تر به اشعار، پیشنهاد می کنیم مورد نظر خود را لمس نمایید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ✅ پنجم شوال: (ورود حضرت مسلم به کوفه) ✅هشتم شوال: ✅پانزدهم شوال: ✅هفدهم شوال: سالروز ✅بیست و پنجم شوال: موضوعات پُر بازدید ✅ اشعار اول مجلسی: ✅دیگر موضوعات: 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 های @hosenih
به‌مناسبت ١٧ شوال، سال‌روز فاتح بَدر و خَندق و خِیبر اَسدالله! مُرتضی! حِیدر! ✍استاد @dobeity_robaey
به‌مناسبت ١٧ شوال، سال‌روز ؛ ؛ «هل من مبارز»... نعره دنیا را تکان می‌داد در خندقی خود کنده، شهر از ترس جان می‌داد اینک سوار کفر، زیر رقص شمشیرش لبخند شیطان را به پیغمبر نشان می‌داد «یک مرد آیا نیست؟»... این را کفر می‌پرسید آن روز ایمان مدینه امتحان می‌داد هرکس قدم پس می‌کشید و با نگاه خود بار امانت را به دوش دیگران می‌داد با شانه خالی کردن مردان پوشالی کم کم رجزها مزهٔ زخم زبان می‌داد «رخصت به تیغم می‌دهی؟»... این را علی پرسید مردی که خاک پاش بوی آسمان می‌داد فرمود نه بنشین علی جان! تو جوان هستی آری همیشه پاسخش را مهربان می‌داد «هل من مبارز»... نعره گویا از جگر می‌زد فریاد او بر قامت شهری تبر می‌زد او می‌خروشید و رجز می‌خواند و بر می‌گشت او مثل موجی بود که بر صخره سر می‌زد کم کم هوا حتی نفس را بند می‌آورد نبض مدینه پشت خندق تندتر می‌زد زن‌ها میان خانه‌ها شیون به‌ پا کردند انگار تک‌تک خانه‌ها را نعره در می‌زد فریاد بغض بچه‌های شهر را بلعید ساکت که می‌شد، دیو فریادی دگر می‌زد یکبار دیگر اذن میدان خواست از خورشید لب‌های شیرین علی حرف از خطر می‌زد فرمود: «نه» هرچند که قلب علی را دید مثل عقابی در قفس که بال و پر می‌زد «هل من مبارز»... باز زانوی علی تا شد این بار دیگر اذن میدان یک تمنا شد فرمود پیغمبر: «علی جان! یا علی! برخیز» خندید، بند از دست‌های شیر حق وا شد شمع شهادت شعله‌ور بود و خدا می‌دید پروانه در آتش بدون هیچ پروا شد برقی زد آهن، پاره شد بند دل دشمن تا تیغه‌های ذوالفقار از دور پیدا شد تا انعکاس صورتش بر ذوالفقار افتاد ابرو گره زد تیغ روی تیغ زیبا شد مثل عقابی در نگاه عَمرو می‌چرخید فرصت برای تیز پروازی مهیا شد اینک رجزها تن به لالی داده بودند و طوفانی از نام علی در دشت برپا شد اعجاز یعنی ضربهٔ دست علی آن روز دشمن اگر که رود، او مانند موسی شد تا لا فتی الّا علی را آسمان می‌خواند لا سیف الّا ذوالفقار این گونه معنا شد در وصف این ضربت خدا حتی غزل دارد آری علی با ضربتی عالی اعلا شد ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ سال‌روز ؛ دستِ اسلام را چرا بستيد!؟ فاتح بدر و خندق است اين مرد يادتان رفته درب خيبر را با همين دست‌ها شكست اين مرد يادتان رفته در حنين و احد ذوالفقار گره‌گشايی داشت يادتان رفته تا همين ديروز در مدينه برو بيايی داشت شرم‌تان باد! ناجوانمردان نكشيدش چنين غريبانه اسدالغالب است، می‌جنگد پنجه در پنجه، مرد و مردانه يادتان رفته از لبِ تيغش جايِ خون، رأفت و كرم می‌ريخت يادتان رفته بی‌زره، تنها لشگری را علی به هم می‌ريخت يادتان رفته ذوالفقارش را ماجراهای فنِ دستش را مَرحبُ و عَبدوَد دو نيم شدند يادتان رفته ضربِ شستش را يادتان رفته آن رشادت‌ها مرد ميدان غزوه‌ها می‌شد تا شماها فرار می‌كرديد سپر جان مصطفی می‌شد نبريدش چنين، يدالله است كفر از او سيلی عيان خورده ای عرب‌های بی‌حياء؛ اصلاّ اسم حيدر به گوش‌تان خورده؟ نور توحيد را نمی‌بينيد!؟ كور دل‌های باطن‌آلوده وا كنيد اين طناب‌ها را زود او برای خودش كسی بوده تيره‌بختان ز فيض محروميد در صف دشمن ولی هستيد رفته از يادتان كه مديونِ دست پُر پينه‌ی علی هستيد حرمتش را نگه نمی‌داريد!؟ روي دوشش عبا بيندازيد او غرورش شكسته نامردان از سرش تيغ را بيندازيد پا برهنه به مسجدش نبريد او خودش خاكیِ خدايی هست نيمی از كينه را نگه داريد چون كه گودال كربلايی هست كربلا باز فرصت خوبی است عقده‌هاتان به كار می‌آيند سرِ بر نيزه رفتن پسرش همه با هم كنار می‌آيند ✍️ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به‌مناسبت ١٧ شوال، سال‌روز با شورِ عشق، تاب و توانم درست شد تاب و توان و روح و روانم درست شد خِلقت بدون لطف تو ممکن نبود نه... از مانده‌ی گِل تو، جهانم درست شد بی شک دلیل زندگی من شدید و بعد... جانم، جوانی‌ام، هیجانم درست شد نبضم اگر نبودی از اول، صدا نداشت با ذکر یا علی، ضربانم درست شد کارم گرفته بود و گره خورده بود و تا... دیدید لحظه‌ای نگرانم، درست شد با گـندمـی که فاطمه در آسـیاب کرد با دستِ مهربانِ تو نانم درست شد مهر و ولای فاطمه توحید اقامه کرد نام تو را که گفتم، اذانم درست شد از بـُهت ضربه‌ی تو به خندق، دهانشان... شد باز و بسته، واژه‌ی "جانم" درست شد ممنونم از خدا که به عشق تو جای خون رودِ شـرابْ در شـریـانم درست شد توصیفِ شأنِ تو، بخدا کار من نبود گفتـم علـی و فـنِ بیـانم درست شد ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به‌مناسبت ١٧ شوال، سال‌روز اشک می‌بارید از چشمان سلمان مثل ابر گفت من یک قطره‌ام پیش تو ای دریای صبر! ای خوشا «اللهُ نور»ی که توئی پروانه‌اش خوش به حالش که تو دنیا آمدی در خانه‌اش همچنان از طرح آن روزم پشیمانم هنوز آن همه خندق چرا کندیم؟ حیرانم هنوز در سپاه ما مگر آن روز شیر حق نبود حاجتی دیگر به حفر آن همه خندق نبود خویش را در کام شیر انداخت او با پای خود تا پرید این سو و جولان داد «عمرو عبدِوُد» هی رجز می‌خوانَد و هی بی قراری می‌کنی وای از آن ساعت که تو قصد شکاری می‌کنی «لا فتی»! پیش آمدی «لا سیف» در دستان تو گفت احمد: نه، ولی نه از هراسِ جانِ تو گفت نه، تا دیگری با «عمرو» رو در رو شود گفت نه، تا دست آن پر ادّعاها رو شود دیدمت شیر جوان! تا ‌آمدی غرّان ز رَه گفتی: اِنّی فارِسٌ، سَمَّیتُ اُمّی حیدَرَه عمرو! آن «هل من مبارز» شد صدای آخرت خوب می‌بینم که می‌چرخد اَجَل دورِ سرت گیرم از جنگاوران بر تو کسی غالب نبود اسم آن‌ها که علی ابن ابی طالب نبود در زمین با هر که جنگیدی تو بردی پهلوان! دور دور ماست دیگر، ما یلان آسمان قلب حق در سینه‌ی من در پس این جوشن‌ست جنگ با «قهار» تکلیفش از اول روشن ست آمدم تا جان بگیرم یا که از جان بگذرم آمدم با ضربتی از جن و انسان بگذرم روز خندق را همان روز الستم می‌کنی خون فرقم را تو می‌ریزی و مستم می‌کنی فرق من باز و سپر باز و دهانِ تیغ باز با سه لب، لبیک می‌گویم در این راز و نیاز باده مست و باده نوشان مست و ساقی مستِ مست مست می‌چرخد به دورش عالمی ساغر به دست پس «الا یا ایها الساقی ادر کاساً» عظیم تیغ را برگیر، بسم الله رحمن الرحیم برق هیبت در نگاهت چشم او را خیره کرد ناگهان گردی به پا شد که هوا را تیره کرد تا به راه انداختی آن گِردباد حیدری عمروْ جای جنگ شد مبهوت آن جنگاوری دم به دم چرخیدی و چرخاندی آن تیغِ دودَم هم چپ و هم راست بودی، پلک تا می‌زد به هم در زمین با لرزه‌ی گامت قیامت می‌کنی «یا قسیم النار و الجنة»! چه قسمت می‌کنی؟ می‌زنی شمشیر هم چون آذرخشی مرگ‌بار نه، نمی‌فهمد زبانی عمروْ، الا ذوالفقار تیغ با آن وزن در دستان تو مثل پَرَست پر درآورده‌ست، حق دارد، به دست حیدرست یک نفس بر عمروْ می‌تازی و او درمانده‌ است تیغ هم مثل سپر در دست دیگر مانده است هر چه دارد در دفاع از جان خود رو می‌کند پیش تو شیر قدیمی کار آهو می‌کند باورش می‌شد اگر رزم تو در بدر و اُحُد پیش تیغت وا نمی‌ماند این چنین در کار خود گفت با خود بی رقیبم چون که دیگر حمزه نیست او نمی‌دانست سیف الله، بعد از این علی‌‌ست باورش شد پنجه‌ها وقتی اسیر شیر بود باورش شد قدرت بازویت امّا دیر بود تیغ برّان بود، امّا تیغِ ایمان را زدی پای او نه پایه‌های کفر و عصیان را زدی نقشه‌ی اهل تکاثر باز نقشی شد بر آب شَر به خاک افتاد و سر خم کرد پیش بوتراب آمدی چون عید نو تا قفل زندان بشکنی دیو مردم خوار را چنگال و دندان بشکنی پای آن دیو سیه از روی زانو شد دو نیم چیست پا، وقتی نیاید در صراط المستقیم؟ مثل بُت آن کوهِ آهن بر زمین افتاده بود کفر بر پای امیر المومنین افتاده بود عمروْ!، عُمرت غرورت از کفت بیرون کشید عبدِ «وَد» بودی و عبد «رَب» تو را در خون کشید خویش را بر باد با دستان خود دادی چرا؟ عمروْ! ـ چشمت کورـ با حیدر در افتادی چرا؟ عرش هم تکبیر گفت از شور پیکارت علی! عقل انگشتش به لب، وامانده در کارت علی! در دلم توفان اسرار تو دامن می‌کشد وای اگر گویم، ابوذر تیغ بر من می‌کشد آن که پیش ضربتش اعمال ما فانی‌ست کیست؟ آن که می‌داند در این عالم که حیدر کیست، کیست؟ من کم آوردم، ببین لبریز شد دریای من باز هم با چاه رازت را بگو مولای من ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به‌مناسبت ١٧ شوال، سال‌روز دست خدا و نفْسِ پیمبر فقط علی‌ست شمشیر و شیرِ خالقِ اکبر فقط علی‌ست بعد از نبی به امر خداوند ذوالجلال ما را امام و هادی و رهبر فقط علی‌ست دست خدا که با سر انگشت خویشتن خورشید را نمود مسخر فقط علی‌ست بر آن دو تن که هر دو ز خیبر گریختند اعلان کنید فاتح خیبر فقط علی‌ست این نام را مباد به دیگر کسان دهند این حق حیدر است که حیدر فقط علی‌ست مردی که جان به دست، شب جای رسول خفت به بستر فقط علی‌ست ای تشنگان حشر به حق خدا قسم باور کنید ساقی کوثر فقط علی‌ست مردی که در مهاجر و انصار از نخست گردید با رسول برادر فقط علی‌ست دیوار کعبه سینه گشود از برای او مولود بیت حضرت داور فقط علی‌ست نوزاد بیت و صاحب بیت و امیر بیت مهمان بیت همره مادر فقط علی‌ست آن شیر کبریا که در ایام کودکی از هم درید پیکر اژدر فقط علی‌ست روز احد به رغم تمام فراریان یاری که گشت دور پیمبر فقط علی‌ست از منبر رسول خدا آید این ندا بعد از رسول، صاحب منبر فقط علی‌ست کس را چه زهره تا که شود کفو فاطمه آن کس که شد به فاطمه شوهر فقط علی‌ست ممدوح «انّما» که خدا گفته در کتاب گفتیم و گفته‌اند مکرر فقط علی‌ست در روز حشر پیشروِ ختم انبیا صاحب علَم به عرصۀ محشر فقط علی‌ست شاهی که رَخت کهنه به تن کرد و رَخت نو_ با دست خویش داد به قنبر فقط علی‌ست دست خدا که یک تنه در عرصۀ نبرد بگرفت سر ز عمر دلاور فقط علی‌ست در فتح بدر و خیبر و در خندق و احد بالله قسم امیر مظفّر فقط علی‌ست آن بت‌شکن که در حرم خاص کبریا بگذاشت پا به دوش پیمبر فقط علی‌ست «اِلّا علی» ندای خدا بود در اُحد ممدوح این ندای منور فقط علی‌ست فرمود مصطفی که منم شهر علم و بس این شهر علم را که منم، "در" فقط علی‌ست آن کو به کودکی به رسول خدا مدام بوده انیس و مونس و یاور فقط علی‌ست گو صد خلیفه بعد پیمبر فقط علی‌ست آن را که حق نموده مقرر فقط علی‌ست «میثم» امیر خلق و رفیقِ فقیرِ شهر_ در عالم وجود سراسر فقط علی‌ست ✍ استاد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به‌مناسبت ١٧ شوال، سال‌روز سرّ توحید احمدی اینست: که علی را فقط خطاب کند عرصه‌ی جنگ هم که تنگ شود، روی حیدر فقط حساب کند آی مرحب! برو کنار بایست، هدف انگار کندن در نیست شیر حق اینچنین که می‌غرّد آمده قلعه را خراب کند روح انگار روح تازه گرفت، آمد از فاطمه اجازه گرفت تا که در عرش، عکسِ حیدر را ـ درِ قلعه به دست ـ قاب کند با دَم یا علی به هر دو دَمش، با هجوم سریع و پشت همش ذوالفقار برهنه کاری کرد، ملک الموت اعتصاب کند می‌پری آن طرف سواره ولی، عمرو! آن سوی خندق است علی جنگجویی ندیده‌ام چون تو، سوی مرگش چنین شتاب کند دلت از او شنید و نرم نشد؟ پیش خورشید بود و گرم نشد؟ پس لب ذوالفقار او تنها می‌تواند تو را مجاب کند فرق او را شکافتی، بشکاف!، مُحرِم است او و خواست قبل طواف در وضویش به رسم عاشق‌ها، روی خود را به خون خضاب کند تیغ بر عمرو پهلوان حیدر، آنچنان زد که حضرت داور ضربه‌ی روز خندقِ او را، بهترین ضربه انتخاب کند در میان عرب خبر پیچید، در دلش هر مبارزی فهمید خاک خود را به باد خواهد داد، رزم اگر با ابوتراب کند همه دیدند امیر می‌آید، زودتر از غدیر می‌آید کی شود یک امینیِ دیگر، شرح آن ضربه را کتاب کند؟ بیشتر بین عاشقانِ علی، حرف سلمان و مالک است ولی رقص خرمافروش بر سرِ دار، دل ما را همیشه آب کند بعد یک عمر ذکر یا حیدر، مطمئنیم ساقی کوثر به دل کوزه‌گر می‌اندازد، خاک ما ساغر شراب کند قلب ما در لحد که می‌بویند، به رقیب و عتید می‌گویند بنده‌ی حیدرند بگذارید، او بیاید خودش حساب کند شعرم از برق ذوالفقار رسید، روشن و گرم و بی‌قرار رسید تا به ذره‌ نگاه یار رسید، می‌رود کار آفتاب کند1 شعر شمعی برای تو که نشد، قد گلدسته‌های تو که نشد 2 شادم اما، مگر شنیده کسی، شاعرش را علی جواب کند؟ 1- به ذره گر نظر لطف بوتراب کند / به آسمان رود و کار آفتاب کند 2-اشاره به زمزمه ساده و خالصانه شمع‌ سازی که مورد عنایت مولا قرار گرفت: شمع می‌سازم برایت یا علی / قد این گلدسته‌هایت یا علی ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به‌مناسبت ١٧ شوال، سال‌روز دلم غير ايوان پناهي نداشت دلم زائري بود و راهي نداشت دلم در بساطش جز آهي نداشت علي داشت آن را كه شاهي نداشت به دور امير كرم گشته‌ام صد و ده قدم در حرم گشته‌ام به او گفتم اي شاه راهم بده امان نامه‌اي بر گناهم بده لياقت به يك دم نگاهم بده پناهي ندارم، پناهم بده صدا زد پريشاني‌ات با علي اگر خسته جاني بگو يا علي همين لحظه‌ها بود پيدا شدم علي گفتم و از زمين پا شدم شب و روز حيران مولا شدم گدا بودم او خواست آقا شدم دلِ من بدون علي بي كس است بميرم ببينم علي را بس است تحمل به اين نور لابد نبود ترك خوردن كعبه بي خود نبود و كعبه كه جاي تَرَدُد نبود پس اين ها همه يك تولد نبود خدا خواست ثابت كند بر جهان علي هست يكتاترين در جهان فقيري كه انگشتر از او گرفت سليمان شد و ذكر ياهو گرفت زمين تخت او آسمان تاج او به دوش نبي بود معراج او اگر مدح او بر لبم جا گرفت يدالله دستان من را گرفت به من گفت از مرد خندق بگو بيا از عليٌ مع الحق بگو سه بار از نبي اذن ميدان گرفت علي هست پس مصطفي جان گرفت نبي گفت جانم به قربان او علي جان من هست و من جان او علي با خدا و خدا با علي علي يا خدا گفت، حق ياعلي اميري نداريم الّا علي اگر ناتواني بگو يا علي © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روضه‌ی مادرِ سادات به‌مناسبت سال‌روزِ گر «علی» پیکر یک عَبْدُوَد انداخت به خاک پُشتِ دَر «فاطمه» درگیرِ چهل عَبْدُوَد است @hosenih