eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
311 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴آجَرَکَ الله یَا صَاحِبَ الزَّمان فِی مُصیبَتِ جَدِّک... سری به نیزه بلند است عصر عاشورا زبان مرثیه بند است عصر عاشورا @hosenih
😭شاید همین ساعت در کربلا... بر پا شده ولوله، خدا رحم کند کمتر شده فاصله، خدا رحم کند معصومیت از حرم به میدان آمد زانو زده حرمله... ... ... ... ... @hosenih
با نعل تازه حُرمت دیرینه‌ای شکست ناحیه‌ی مقدسه‌ی سینه‌ای شکست @dobeity_robaey
هم قامت «عدل» را خمیدند آن‌روز هم قلب «معاد» را دریدند آن‌روز «توحید» و «نبوت» و «امامت» را نیز با خنجر کُند، سر بریدند آن‌روز @dobeity_robaey
بالای نیزه‌ها چه غریبانه می‌وزند انبوه گیسوان پریشان یکی یکی... ✍ @dobeity_robaey
اثر هنرمند ولایی 🏴 نام اثر: شجاعةُ الحُسینیة ▪️پیام اثر: رزم نمایان حضرت سید الشهدا (علیه السلام) در روز عاشورا در دریای تیر و نیزه و شمشیر، که تا مدت‌ها مَثَل شجاعت بود. 📝 | عضو شوید https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
IMG_20230728_105558_207.JPG
12.13M
اثر هنرمند ولایی 🏴 نام اثر: شجاعةُ الحُسینیة @hosenih
🏴 آجرک الله... قتلگه دریای خون شد شمر با خنجر برون شد @hosenih
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😭 وَ بَدأَتْ حِکایَةُ زینب... و حکایت زینب(س) شروع شد... @hosenih
بابا حسین! بعد تو دنیا تمام شد رفتی و روزهای خوش ما تمام شد آنجا که شمر آمد و بر سینه‌ات نشست زینب شبیه شمع همانجا تمام شد تو ظهر جان سپردی و رفتی عزیز من اما غروب بود که دعوا تمام شد نیزه عمیق بود، سه شعبه دقیق بود عُمر تو پیش دیده‌ی زهرا تمام شد یادت که هست موی مرا شانه می‌زدی؟ باباحسین گیسوی زیبا تمام شد باید رباب فکر جدیدی کند پدر دیگر گذشت، دوره‌ی لالا تمام شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دیشب نگاهِ ساقی و امشب نگاهِ‌ شمر خیلی میانِ دیشب و‌ امشب، تفاوت است ✍حجت‌الاسلام @dobeity_robaey
▪️ روضه منع پیامبر(ص) از غارت خیمه‌های زنان ✔️در جنگ تبوک بعد از آنکه لشکر کفار شکست خوردند‌، فرار کردند و اصحاب پیغمبر(ص) قصد خیمه‌های کفار را نمودند تا غارت نمایند. حضرت رسول(ص) آنها را منع کردند و فرمودند که داخل خیمه‌های آن‌ها نشوید؛ شاید در آن خیمه‌ها اطفال و کنیزان باشد و دل آنها نازک است و چون نگاه آن‌ها به وسایل جنگی می‌افتد، جزع و فزع می‌کنند و من راضی نیستم که صدای گریه اطفال بلند شود، اگرچه پدران این اطفال کافرند. 👈 اشاره گریز: پس وای بر بنی امیه که با شمشیرهای برهنه ریختند در خیمه‌های امام و دست‌ها به غارت زنان و دختران و طفلان سیدالشهدا (ع) بلند شد. 📚منبع: انوار الشهاده، صفحه ۲۱۷ برگرفته از: گریزهای مداحی، علی اکبر لطیفیان، ص۲۳۳ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عاشق که باشی وضع من را تازه می‌فهمی این‌گونه‌ سرگردان شدن را تازه می‌فهمی پروانه را از نیمه‌شب زیر نظر داری وقتی سحر شد، سوختن را تازه می‌فهمی وقتی گناهانِ تو را با گریه می‌بخشند آن‌لحظه لطف پنج‌تن را تازه می‌فهمی زهرا برای روضه‌ها ما را سوا کرده است ماه محرم حرف من را تازه می‌فهمی شور حسین از شَرِّ عصیان‌ها خلاصت کرد پس قدر این سینه زدن را تازه می‌فهمی محشر، لباس مشکی‌ات وقتی شفیع‌ات شد خاصیت این پیرهن را تازه می‌فهمی ** در کفن‌ودفن یک مسلمان خوب دقت کن فرق حصیری با کفن را تازه می‌فهمی گفتم "مُرَمَّل بِالدِّما"، داد تو در آمد چون بعدازآن وضع بدن را تازه می‌فهمی آنجا که در تشخیص او زینب به مشکل خورد... تأثیر سم‌ها روی تن را تازه می‌فهمی یک‌مشت نامحرم که وقتی دوره‌ات کردند آنگاه حال چند زن را تازه می‌فهمی ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در کربلا صبور رسید و دچار رفت زینب عزیز آمد و با حال زار رفت آن‌کس که روزگار به گردش نمی‌رسید... آخر به سایه‌ی ستم روزگار رفت روزی کنار اکبر و روزی کنار شمر آن‌سان سوار آمد و این‌سان سوار رفت! بانوی باحیای حرم بعد نیم قرن... بین غریبه آمد و با نیزه‌دار رفت زینب اگرچه وقت بلا پس نمی‌کشید هر جا صدای حرمله آمد کنار رفت! می‌خواست تا وداع کند با تن حسین او را چنان زدند ز قلبش قرار رفت خلخال دختران همه سوغات کوفه شد از آن به بعد پای همه روی خار رفت عباس گریه گرد همان دم که خواهرش با مست‌های بی‌سروپا هم‌جوار رفت احمد عمامه را به زمین زد میان عرش وقتی به‌روی معجر زینب غبار رفت ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ دلتنگِ سنگین‌تر از بار غمت رو دلامون که داغی نیست این که میام تو هیأتِت می‌دونم، اتفاقی نیست اگه میام تو روضه‌هات تو انتخابم می‌کنی گُل میکنه اشک چشام خودت گلابم می‌کنی از رویِ هر چی برداریم کم می‌شه جز بار غمت سبک می‌شه دلم فقط با گریه تو محرمت وقتی غم عشق تو هست پس دیگه چه غمی دارم؟! سایه‌ات و از سرم نگیر که بی نگاهت بیچاره‌ام هیچ ماهی واسه نوکرت ماه محرم نمیشه روزایی که تو هیأتم از عُمر من کم نمیشه کاش که تموم زندگیم خرج بشه تو عزای تو هزار برابرش میاد هر چی بره برای تو من که از اون بچگیام نوکر خونه زادتم غم تو دلخوشیم شده آب می‌خورم به یادتم گرد و غبارِ دلم و گریه بَراتو می‌شوره درد و بلات به جون من با تو ازم بلا دوره حرفِ غریبیت که میشه ابر بهار می‌شم برات حالا می‌فهمم که چرا شدی قتیلُ العبرات غمت رو گفتم پیش سنگ شکست واست قربونی شد چشمه جوشید از دل سنگ ابر چشاش بارونی شد گریه برا تو یاحسین مایه‌یِ آرامشمه هر جا که روضه‌خونَته محل آسایشمه خوش به حال چشایی که میون روضه‌ها تَره چشمای بارونی تَرو فاطمه... بهتر می‌خره کاش نگیره گناه ازم برکت اشکُ تو عزات شرمندتم اگه چشام کم گریه می‌کنن برات الهی که خدا ازم نگیره اشک نم نم و کاش که خدا زیاد کنه با مهربونیش این کم و از غبار کرب و بلات شعبه می‌سازن تو بهشت اسم مارو امام رضا تو زائرای تو نوشت راستی اگه حرم نبود کجا رو داشتم که برم خدا می‌دونه بی نگات چی میومد باز به سرم یه بُغضی توی گلومه به سختی می‌کشم نفس فقط زیارت و حرم چاره‌ی دردامه و بس یعنی میشه این اربعین میون بین الحرمین با چشم بارونی بگم حسین حسین حسین ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
لطفاً حق روضه ادا شود... از بچه‌هات هیچ کسی کم نمی‌‌شود باشد بخواب، بدتر از این غم نمی‌‌شود باید چه کرد در وسط این حرامیان با دست بسته، مقنعه محکم نمی‌‌شود پیشانی‌ام که بوسه زدی را شکسته‌اند مرهم حریف شدت دردم نمی‌‌شود هر کار می‌کنم بروند آن طرف، ولی اوباشِ مانده دور و برم، کم نمی‌شود دنبال چادرم که سر دخترت کنم تقصیر من که نیست، فراهم نمی‌‌شود ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یا قاهرَ العَدُوُّ وَ یا والیَ الوَلی یا مظهر العجائب و یا مرتضی علی پایانِ باشکوه، به کابوسِ بد بده زینب رسیده کوفه..، پدر جان مدد بده چشمان شور، آینه‌ات را نظر زدند در پیش خانه‌ی تو سرم را به در زدند در کوفه سهم دختر تو آهِ سرد شد پنجاه سال پرده‌نشین..، کوچه‌گَرد شد تا پای ما به معرکه‌ای نامراد رفت خلخال دخترانِ حسین‌ات به باد رفت این کوفیان به نسل تو، گمراه  گفته‌اند خیلی به دخترت بد و بیراه گفته‌اند بی حرمتی به آل تو وقت ورود شد از بس که سنگ خورد، حسین‌ات.. کبود شد نیزه‌نشینِ تو همه را پیر کرده است شکل سرش دو مرتبه تغییر کرده است این حرمله به کامِ همه زهرِ ناب ریخت این حرمله کنار رباب تو آب ریخت از دست این مصیبت جانکاه.. ،داد..، آه زینب کجا و مجلسِ اِبن زیاد...، آه در بزم او نمک به غمِ جاری‌ام زدند با چوب‌دست روی لب قاری‌ام زدند کوفه که زیر پاش نهاد احترام را... باید خدا بخیر کند شهر شام را ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ماهِ تمامم، خسته و مهجور ماندم ای وای از آغوش گرمت دور ماندم خسته شدم از بس که طفلان را شمردم جای تمام بچه‌ها شلاق خوردم اطراف محمل قاتلانی مست بودند بی رحم‌هایی پست و سنگین‌دست بودند دیدی که در گرمای سخت و بی امانم فوراً سرت از روی نی شد سایه‌بانم سختی هجرانت چه کاری داد دستم دیدم سرت را روی نیزه، سر شکستم از بس مرا این داغ‌ها پیر و کمان ساخت اُم حبیبه هم مرا در کوفه نشناخت کوفه نگو، شهر مریدان دروغی کوچه به کوچه، هی شلوغی، هی شلوغی شهری که ریزه خوار خوان مرتضی شد وادی سختِ دختران مرتضی شد طاقت نیاوردم وجود لات‌ها را با گریه برگردانده‌ام خیرات‌ها را تسبیح می‌گفتم به لب، شد نیمه کاره با دست، سوی خواهرت کردند اشاره خیلی هوای غیرتت را کرده بودم وقتی میان محملِ بی پرده بودم هر کوچه که دیدم زنی، اهل عفافی گفتم ببینم مقنعه داری اضافی؟! همسایه‌ی دیروز، بر ما انگ می‌زد شاگرد تفسیرم مرا با سنگ می‌زد من که به روی دامنت سر می‌نهادم آشفته حال از مجلس ابن زیادم با ذوالفقار خطبه‌ام پیکار کردم ابن زیاد بد دهان را خوار کردم وای از اسیری، از مصیبات جگر سوز زندان ندیده بود زینب، دید امروز بی تو دگر با که دلم آرام باشد؟! قرآن بخوان تا که دلم آرام باشد امید قلبم، نور چشمم، جان خواهر در قلب خواهر تا ابد هستی برادر ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در ظلمت عصری که زمین تیره‌‌ترین است نام تو گرفته‌ست جهان را، خبر این است خونی که بنا بود همان لحظه بخشکد امروز خروشنده و وجوشنده‌ترین است سر می‌رود و درد تو از سر نمی‌افتد بد دردسری نیست اگر دردسر این است با مردم این شهر، به کرّات بگویید او خوب‌ترین، خوب‌ترین، خوب‌ترین است ✍ 📝 | عضو شوید https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هرکه دیوانه نشد لایقِ ادراک نشد خاکِ هیئت نشد و راهی افلاک نشد باده‌ی اشکْ فزون باد و مداوم بادا هرکه آلوده‌ی این باده نشد، پاک نشد چاک چاک است تن شاه و نمی‌خواهم من جامه‌ای را که برای غمِ او چاک نشد چشم‌هامان شده نمناک از این رو که کمی لبِ خُشکِ پسرِ فاطمه نمناک نشد بود آماده برایَش همه‌ی عَرش ولی سهمِ شاهِ دو جهان جز خس و خاشاک نشد مادرِ آب! کجایی؟ پسرت آب نخورد پدرِ خاک! کجایی؟ پسرت خاک نشد... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
غارتِ پیرهنِ بی کفنم را دیدم مادرم را، پدرم را، حسنم را دیدم دست در زیر تنت بردم و برداشتمت دو سه ساعت چه سرت آمده؟ نشناختمت! تا بیایم به سرت با همه درگیر شدم ته گودال تو بودی و سرازیر شدم دیر شد تا برسم، شمر به بیرون آمد مویْ آشفته و با دامن پُر خون آمد... ** راحت از دشنه و سرنیزه و داس‌اش کردم شمر لبخند زد و گفت خلاص‌اش کردم ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من از بیگانگان هرگز ننالم که هرچه کرد با من آشنا کرد بزرگ کوفه بودم روزگاری اسیری با وقار من چه‌ها کرد! خدا لالش کند آن ساربان را... میان خلق اسمم را صدا کرد کنار نیزه‌ی تو شمر آمد اراذل را به دور ما رها کرد سرت از روی نیزه هی می‌افتاد سرت را روی نی با زور جا کرد همان‌جایی که قرآن درس دادم زنی آمد جلو، توهین به ما کرد کنیزم آمد و نشناخت من را برایم سفره‌ی خیرات وا کرد الهی خیر از عمرش ببیند برایم چند معجر دست‌وپا کرد... اگر سر را زدم بر چوب محمل سر من به سر تو اقتدا کرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تن‌ها به روی خاک مانده، سر نمانده چیزی به غیر از خاک و خاکستر نمانده جسم جوانان بنی هاشم به خاک است لشکر نمانده، ساقی لشکر نمانده با احتساب آتش خیمه یقیناً چیزی برای دفن از اکبر نمانده با احتساب نعل‌های تازه حتماً چیزی هم از قنداقه‌ی اصغر نمانده زیباترین پروانه در گودال مانده پروانه‌ای که در تن او پر نمانده مادر کنار پیکرش روضه گرفته نایی برای گریه‌اش دیگر نمانده تقصیر قلب سنگ نیزه دارها شد حالا کنار او اگر خواهر نمانده آقا رسید و دید از نزدیک انگار انگشت آقا نیست، انگشتر نمانده! گفتند با گریه که آقا جز حصیری چیزی برای دفن این بی سر نمانده پیچید پیکر را میان بوریا و فرمود آقا: چیزی از پیکر نمانده با احتساب ضربه‌های آخر شمر حتماً دگر چیزی از این حنجر نمانده ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تحت عنایت تو، هستیم خوب و بد جمع این روضه‌های خلوت، بهتر بُوَد ز صد جمع قربانِ ماتم تو، گشتیم از غم تو در زیر پرچم تو، با "یا علی مدد" جمع سیرو سلوک عاشق، از جاده‌ی جنون است جایی که حرف عشق است، باید شود خِرد جمع روزی به کوچه‌ی ما، افتد اگر مسیرت پشت‌ِسر قدومت، باید کنم جسد جمع وقتی که مُرده باشم، پیشم اگر بیایی کم کم شود به اعجاز، از روی من لحد جمع ** تا چشم بست ابالفضل، با نیزه‌ها رسیدند دورت عزیز زهرا، گشتند بی عدد جمع این‌گونه که تن تو، از ضربه‌ها شده کم شمشیرهای تیزو بُرنده می‌شود جمع شستند دستشان را، بعد از بریدن سر با این خیال شاید، که می‌شود سند جمع ...فریادِ آسمان را ... بیتابی زنان را باید یکی سنان را، از آن وسط کند جمع لعنت به قاتل تو که نازدانه‌ها را از روی پیکرِ تو، کرده است با لگد جمع زینب میان مقتل، مانده‌ست با سؤالی این جسم می‌شود جمع، یا که نمی‌شود جمع؟ ممنون بوریائیم، اما تن شما شد با همت زنانِ، قوم بنی اسد جمع سروده گروه ادبی 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از روی دلسوزی دهاتی‌های اطراف تاصبح دور پیکر تو گریه کردند همراه حیواناتِ صحرا دور گودال با گریه‌های مادر تو گریه کردند از تکه‌های چادری بر خاک پیداست با زور خواهر را جدا کردند از تو تا وقت بوده پیکرت را جمع کرده بر جای دست خواهر تو گریه کردند پیرِ قبیله گفت کی؟ سر را بریده در مکتب ما ذبح کردن حکم دارد چون گیسوی آشفته گشته وضع رگ‌ها بر حال و روز حنجر تو گریه کردند دربین پیکرها دوتایش فرق دارد یک پیکری پامال قدری قد کشیده آن دیگری پیچیده بین یک عبا بود بر ارباً اربا اکبر تو گریه کردند نزدیک نخلستان صدا آمد بیایید یک پیکر بی دست اینجا بر زمین است پای فرات و باصدای موج دریا بر ساقی آب‌آور تو گریه کردند بر پشت خیمه مشتی از زن‌ها نشستند بالای قبر کوچکی که زیر و رو شد ناخواسته جای ربابِ دست بسته بهر علیِ اصغر تو گریه کردند از راه زین العابدین آمد صدا زد من صاحب اسرار این گودال هستم بوسه به بوسه پیکرت را شرح می‌داد آن‌ها همه دور و بر تو گریه کردند فرمود مردم تکه بوریا بیارید باید کنار هم بچینم این بدن را دیدند پیدا کرد یک انگشتِ خونین بر دست بی انگشترِ تو گریه کردند ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e