eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ کاسه ی چشم مرا از آب زمزم پر کنید کاسه ی خالی من را نیز نم نم پر کنید من به اینکه روز و شب اینجا بیایم دلخوشم راضی ام این کاسه را هر بار، کم کم پر کنید @hosenih کربلایی شد کسی که صبر او لبریز شد لطف کرده، کاسه ی صبر مرا هم پر کنید این همان شورِ غمِ عشقِ حسین بن علی است سینه ی ما را از این شور دمادم پر کنید شیعیان باید قیام دیگری بر پا نمود عالمی را از دم جانم حسینم پر کنید بر سر نام علی این جنگ ها بر پا شده هر کجا را باید از این ذکر و پرچم پر کنید @hosenih زینبش با دست بسته تا سر بازار رفت دفتر اشک مرا این بار زین غم پر کنید بعد از این دیدید اگر که خانمی خورده زمین دور او را زودتر با چند مَحْرَم پر کنید ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سر به دریای غم‌ها فرو می‌کنم گوهر خویش را جستجو می‌کنم من اسیر توام، نی اسیر عدو من تو را جستجو کوبه‌کو می‌کنم @hosenih تا مگر بر مشامم رسد بوی تو هر گلی را به یاد تو، بو می‌کنم استخوانم شود آب از داغ تو چون تماشای آب و سبو می‌کنم صبر من آب چشم مرا سد کند عقده‌ها را نهان در گلو می‌کنم تا دعایت کنم در نماز شبم نیمه‌شب با سرشکم وضو می‌کنم @hosenih هم‌کلامم تویی روز بر روی نی با خیال تو شب گفتگو می‌کنم جان عالم تو هستی و دور از منی مرگ خود را دگر آرزو می‌کنم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ روز ما در شامتان جز شام ظلمانی نبود ای زنان شهر شام این رسم مهمانی نبود سنگ باران مسلمان آنهم از بالای بام این ستم بالله روا در حق نصرانی نبود پایکوبی در کنار رأس فرزند رسول با نوای ساز آیین مسلمانی نبود @hosenih ما که رفتیم ای زنان شام نفرین بر شما ناسزا گفتن سزای صوت قرآنی نبود مردهاتان بر من آوردند هفده دسته گل دستۀ گل غیر آن سرهای نورانی نبود ای زنان شام، آتش بر سر ما ریختید در شما یک ذرّه خُلق و خوی انسانی نبود @hosenih ای زنان شام، در اطراف مشتی داغدار جای خوشحالیّ و رقص و دست افشانی نبود ای زنان شام، گیرم خارجی بودیم ما خارجی هم گوشۀ ویرانه زندانی نبود طفل ما در گوشۀ ویران، دل شب دفن شد هیچکس آگاه از آن سرّ پنهانی نبود @hosenih ای سرشک شیعه شاهد باشد بر آل رسول کار «میثم» غیر مدح و مرثیه خوانی نبود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آخر از راه می آید پدرم صبر کنید... می رسد نور دو چشمان ترم صبر کنید... خواب دیدم که به من گفت می آید پیشم من که از آمدنش با خبرم صبر کنید... @hosenih عمه جان از تو خجالت زده هستم اما به خدا کم بشود درد سرم صبر کنید... ناقه آهسته برانید دگر خسته شدم به خدا درد گرفته کمرم صبر کنید... با طنابی که به دستم زده اید ای لشگر نَکِشیدم که شکسته است پرم صبر کنید... پیش چشمان عمو نیزه به کتفم زده اید من شکایت به عمویم ببرم صبر کنید... آنقدر ناله زنم یا ابتا می گویم تا خودِ حشر بماند اثرم صبر کنید... شب شد و ناقه زمینم زد و عمه هم رفت بی امان داد زدم در خطرم صبر کنید... کاش پاهای مرا هم به شتر می بستند تا نیفتد به بیابان گذرم صبر کنید... زجر نگذاشت بگویم که چرا جا ماندم گفتم اینقدر نکش موی سرم صبر کنید... @hosenih گفتم ای زجر مزن من که خودم می آیم همه جا تار شده در نظرم صبر کنید ضربهء زجر مرا یاد مدینه انداخت یاد زخم فدک و پهلو و سینه انداخت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ از زمین و زمان کتک خوردم مثل تو از سنان کتک خوردم شمر پنهانی و عیانی زجر هم نهان هم عیان کتک خوردم @hosenih شمر و خولی چقدر بد دهنند از دوتا بد زبان کتک خوردم گم شدم زجر در پی ام آمد ای پدر ناگهان کتک خوردم شرح قصه برای من تلخ است فقط این را بدان کتک خوردم مثل اجدادشان کتک زده اند مثل اجدادمان کتک خوردم چادر عمه جان پناهم شد تا که خوردم تکان کتک خوردم آن امان نامه که عمو رد کرد شد سبب بی امان کتک خوردم لب من چون لبت ترک خورده چون که از خیزران کتک خوردم خنده ی حرمله کمانم کرد چقدر با کمان کتک خوردم من نگاهم به سمت اکبر بود لحظه های اذان کتک خوردم @hosenih خورده انگشتر تو بر رویم من از این ساربان کتک خوردم بس کنم تو فقط بدان بابا از زمین و زمان کتک خوردم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سر آورده سر آورده سر ماه مرا بر نیزه‌ها همراه هفده اختر آورده سری که از تنور خانه‌ی خولی رسیده روی نی، خاکستر آورده سری را هم برای خواندن قرآن و چوبِ‌خیزر آورده @hosenih سر آورده سر آورده و همراه خودش از کربلا انگشتر آورده مسلمانی مگر مرده سر بابای من سر از کلیساها درآورده کسی با خود سر قاسم کسی با خود سر عباس و عون و جعفر آورده و یک کوفی صدا زد گوییا -این مرد- روی نیزه‌اش پیغمبر آورده صدایی از میان خیمه ها برخاست - نه پیغمبر نیاورده، علیِ‌اکبر آورده یکی از لابلای نیزه‌ها با پیچ‌و‌تاب آمد یکی که کرده قلب زار زهرا را کباب، آمد به روی نیزه‌‌ای جان رباب آمد سوال این است: - چگونه نیزه‌ای با این بزرگی با خودش راس‌علیِ‌اصغر آورده؟! سر آورده سر آورده سری را روی دامان سه‌ساله دختر آورده - ببین بابا برایم دختر شامی به طعنه معجر آورده نبودی گیره‌ی سر رفت نبودی مو و معجر رفت نبودی ناگهان از گوش، زیور رفت ببین بابا ببین بابا کسی که در میان قتلگاه آمد یتیمم کرد کسی که این بلا را بر سرم آورد کسی که این بلا را بر سر این حنجر آورده برای کشتنت بابا تبر یا خنجر آورده؟! @hosenih سر آورده سر آورده کسی در قتلگه سر را بریده ناله‌ی‌زهرای‌اطهر را درآورده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شعله ها بر چهره ام با خنده جا انداختند دخترت را کعب نی ها از صدا انداختند بر نمی خیزم به پای تو، دلیلش را نپرس چند جا، پای مرا با کینه جا انداختند @hosenih جای موهای سرم می سوخت اما شامیان سنگ و آتش بر سرم جای دوا انداختند بر غرور عمه ام برخورد وقتی دشمنان با تکبر پیش ما ظرف غذا انداختند خسته ام، سردرد دارم، پیکرم درهم شده بس که من را از بلندی، بی هوا انداختند گفته بودم چادرم نه... زیورم را می دهم از لج من چادرم را زیر پا انداختند من بدون روسری خیلی خجالت می کشم تو خبر داری چه شد؟! آن را کجا انداختند؟! @hosenih چشم بر من بسته ای، دیگر نمی خواهی مرا؟! آخرش دیدی که از چشمت مرا انداختند؟! من شفا دیگر نمی خواهم، مرا هم می بری؟! حال که دردانه ات را از بها انداختند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شکر خدا که فیض فراوان به ما رسید یعنی عزای شاه شهیدان به ما رسید ما وارثان مکتب حفظ شعائریم وقتی اقامه ی غم جانان به ما رسید @hosenih روز الست، موقع تقسیم رزق ها منت گذاشت، دیده گریان به ما رسید منت خدای را که ز اسباب روزگار رخت سیاه پاره گریبان به ما رسید گریه برای ماتم تو اصل دین ماست با اشک در عزای تو ایمان به ما رسید دنبال وعده های دروغین نمی رویم تا زیر خیمه های تو عرفان به ما رسید محتاج هیچ کسی به غیر از تو نیستیم از سفره های پاک شما نان به ما رسید بر روی نیزه باد به زلفت که می وزید از آن به بعد موی پریشان به ما رسید @hosenih با گریه گفت رقیه ، به جای ناز بابا ببین که خار مغیلان به ما رسید حتی برای مرکبشان سایه بان زدند! گرمای ظهر گوشه ی ویران به ما رسید ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ این چوب خیزران چه بهائی است دست تو این است انتقام تو و ناز شصت تو؟ ای نانجیب قافله را بسته‌ای طناب این خوی ظالمانه دلیل شکست تو @hosenih پایین تخت رأس بریده میان طشت بالای تخت قهقهه‌ی حال مست تو آل علی کجا و تماشای اَجنَبی هرگز نمی‌شود حَرمُ الله پَستِ تو ما زاده‌ی پیمبرِ معراج‌رفته‌ایم امّا حرامزاده! به دوزخ نشست تو از گفتنِ کنیز چه می‌جوید این خبیث این میهمان لعنتیِ می‌پرست تو زن‌های اهل بیت کجا مجلس شراب ای نانجیب‌زاده همه بود و هست تو @hosenih بی‌پرده آوری حرمِ اهل بیت را جایی که هست پرده‌نشین، زیردست تو قرآن بخوان حسین که دفع بلا کنی ما را رها ز این همه جور و جفا کنی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شامیان! من داغدارم، هلهله کمتر کنید خارجی نه! زاده‌ی پیغمبرم باور کنید کف‌زدن پایِ سر فرزند زهرا خوب نیست نامسلمانان! حیا از دخت پیغمبر کنید @hosenih با چه جرمی عمه‌ام را پیش چشمم می‌زنید؟ نه حیا از فاطمه، نه شرم از حیدر کنید گشته جای شیر جاری اشک از چشم رباب جای خنده، گریه با آن مهربان‌مادر کنید میهمانم، زاده‌ی پیغمبرم، آیا رواست جای عطر گل، نثارم خاک و خاکستر کنید؟ این سر ریحانه‌ی زهراست بر بالای نی از چه رو با خنده استقبال از این سر کنید کوچه‌کوچه سنگ بگرفتید جای گل به دست تا نثار فرق مجروح علی‌اکبر کنید زخم زنجیر مرا دیدید و خندیدید باز شادمانی پای اشک عمه‌ام کمتر کنید @hosenih فاطمه با ماست ای نامردﹾمردم! کِی رواست رقص پای گریه‌ی صدیقه‌ی اطهر کنید؟ شیعیان با شعر "میثم" در غم ما اهل بیت دیده را لبریز از خون، سینه پر آذر کنید ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شـام بـلا تیره‌تـر از شـام بود آل رســول و مـلاءِ عـام بود خنده و رقص و کف و دشنام بود فـرق سـر و سنـگ لب بام بود سلسلـه و عتـرت شیرخدا صوت حجاز و سر از تن جدا @hosenih تار و نی و بَربَط* و مضمار و چنگ سینـه‌ی آیینـه‌دلان چنـگ چنـگ روی خـداوند ز خـون گشته رنگ زخم زبان، زخم جگر، زخم سنگ حمله به هر طایرِ سرگشته بود زینب مظلومـه سپر گشته بود @hosenih کوچه به کوچه است محیط بلا آل محمّـد همــه در ابتــلا شـام شـده سخت‌تـر از کربلا می‌رسد از چار طرف این صلا روسیهی سنگ دلی جارچیست جار زند این سر یک خارجیست @hosenih اهـل عـزا شـام چراغان شده مشعـل آن رأسِ شهیدان شده شهـر پـر از جلوه‌ی قرآن شده سنـگ نثـار سرِ مهمـان شده سکینه و فاطمه را می‌زنند فاش بگویم، همه را می‌زنند @hosenih زلزله در عرش برین اوفتاد شعله بـه آیات مبین اوفتاد چون تن پاکش که ز زین اوفتاد سـر ز سـر نـی بـه زمین اوفتاد آنکه به حبلش دو جهان چنگ زد پیـرزنی بـر سـرِ او سنگ زد @hosenih حملـه بـه آل اشرف الناس بود نه شرف و رحم نه احساس بود سنـگ بـلا جـای گل یاس بود بـر سـر نیـزه سـرِ عبـاس بود زخم پیاپی بـه جگـر می‌زدند سنگ بر آن قرص قمر می‌زدند @hosenih ز آتش غم سوخت سراپای من نالـه زنـد شعلـه ز اعضای من وای مـن و وای من و وای من سـاز و نـی و گریه‌ی مولای من! چنگ و دف و دیده‌ی گریان کجا؟ بـزم مـی و آیـه‌ی قرآن کجا؟ @hosenih رفته فرو در جگرم خارها کـاش شود پاره دلم بارها عتـرت پیغمبـر و بازارها بـر سـرشان آمده آزارها لاله کجا آتش صحرا کجا؟ شام کجا یوسف زهرا کجا؟ @hosenih این غم جانسوز که فوق غم است شعله‌ی نــاری بـه دل عالم است سوخته از آن جگر «میثم» است هر چـه بگریند برایش کم است ایـن سخن سید اهل ولاست شام بلا سخت‌تر از کربلاست * سازی است از اصیل‌ترین سازهای موسیقی ایران باستان که در اوایل اسلام به کشورهای عربی راه یافته. ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بابا بنگر رویِ به‌هم‌ریخته‌ام را وا کن گرهِ موی به‌هم‌ریخته‌ام را دیگر رَمَقی نیست به رویت بگُشایم چشم تر کم‌سویِ به‌هم‌ریخته‌ام را @hosenih من فاطمه‌ی شام شدم خُورده نگیرید لرزیدنِ بازوی به‌هم‌ریخته‌ام را آرام کن عمهّ تو پس از حرفِ کنیزی این خواهرِ کم‌روی به‌هم‌ریخته‌ام را هر تکه‌ای از زیور من دستِ کسی رفت پیدا کن النگوی به‌هم‌ریخته‌ام را @hosenih در شامِ غریبانِ من آرام بشویید خونابه‌ی پهلوی به‌هم‌ریخته‌ام را زیبایی دختر یكی‌اش مویِ بلند است صد حیف كه گیسویِ به‌هم‌ریخته‌ام را... ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سلام کرد و نشان داد جای سلسله را چه بی مقدمه آغاز می کند گله را @hosenih نه از سنان و نه از شمر گفت نه خولی بهانه کرد فقط طعنه های حرمله را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آیینه ای که از غم بابا شکسته بود پهلو کبود کنج خرابه نشسته بود @hosenih از غصه ها جگرش را نظاره کن مثل تمام پیکر بابا گسسته بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ زخمي شده حنجرت؟ بميرم بابا! بي سَر شده پيكرت؟ بميرم بابا! @hosenih گيسوي تو را كدام وحشي آشفت؟ چه آمده بر سرَت؟ بميرم بابا! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ السلام ای دستگیر عالمین ای به ارباب دو عالم نورعین @hosenih روز محشر چشم ما بر دست توست اشفعی لی فاطمه بنت الحسین ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم ▶️ بیت الغزل هر غزل ناب رقیه ست خورشید علی اصغر و مهتاب رقیه ست @hosenih نزدیک ترین راه به الله حسین است نزدیک ترین راه به ارباب رقیه ست ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ پنهان به خاک كردم رازی به آب دیده با كس نمی‌توان گفت سرّ دل رمیده وقت سحر دعایم شد عاقبت اجابت بر شام تار ما هم سر زد شبی سپیده @hosenih پرواز بردم از یاد بالم چو شد شكسته این است حال و روز مرغ به خون‌تپیده شادابی گذشته از من مخواه دیگر برگشت‌ناپذیر است رنگ ز رخ پریده قوت نداشت پایم تا پیش تو بیایم از بس كه دختر تو در خارها دویده شب بود و دشت وحشت پر شد وجودم از ترس صحرا چه می‌شناسد طفل پدر ندیده @hosenih بسیار رنج بردم در راه عشقت اما بار سفر كشیدم با قامتی خمیده وضعیتی‌است وضع راس تو و سر من مجنون سرشكسته، لیلای سربریده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ویران‌سرایم امشب شد میهمان‌سرایم این‌جا که خیزران نیست قرآن بخوان برایم هر شب صدات کردم امشب دعات کردم یا در برم بمانی یا همرهت بیایم @hosenih زهرا عذار نیلی نگشود بهر حیدر من هم به محضر تو صورت نمی‌گشایم گر افکنی جدایی در بین جسم و جانم دیگر به جان زهرا از خود مکن جدایم من دختر حسینم هم‌سنگر حسینم ماه صفر محرم، شام است کربلایم خواهم در این خرابه دور سرت بگردم دیوار گشته حائل، زانو شده عصایم @hosenih دیشب به شوق وصلت تا صبح گریه کردم امشب بگو اسیران گریند در عزایم کی گفته در خرابه شب‌ها گرسنه خفتم؟ بعد از تو بوده هر شب خون جگر غذایم دانی چرا عدویم تا حد مرگ می‌زد؟ فهمیده بود از اول من دخت مرتضایم @hosenih تا دور او بگردم تا دست او ببوسم ای کاش همرهت بود عموی با وفایم هر چند روسیاهم آلوده‌ی گناهم مولا بگیر دستم من "میثم" شمایم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ امشب به دامن من خورشید آرمیده یا ماه آسمان‌ها در کلبه‌ام دمیده دختر همیشه جایش آغوش گرم باباست کس روی دست دختر رأس پدر ندیده از دل، چراغ گیرم از اشک، گل فشانم از زلف، مشک ریزم بابا ز ره رسیده @hosenih از بس که چون بزرگان بار فراق بردم در سن خُردسالی سرو قدم خمیده بابا چه شد که امشب با سر به ما زدی سر جسمت کدام نقطه در خاک و خون طپیده؟ هم کتف من سیاه است، هم روی من کبود است هم فرق من شکسته، هم گوش من دریده داغم به دل نشسته آهم ز سر گذشته چشمم به راه مانده اشکم به رخ چکیده از بس پیاده رفتم پایم ز راه مانده از بس گرسنه خفتم رنگم ز رخ پریده تو رفع تشنگی کن از اشک دیده‌ی من من بوسه می‌ستانم از حنجر بریده @hosenih انگشت‌های عمّه بگرفته نقش گُل‌زخم از بس نشسته و خار، از پای من کشیده جسمم رود شبانه در خاک مخفیانه یاد آورد ز زهرا دفن من شهیده خفتم خموش و دادم بر بیت بیت (میثم) صد محنت نگفته صد راز ناشنیده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ گفتم به دست خویش بغل می‌کنی مرا دستِ نبوده‌ات جگرم را کباب کرد بود آرزوی من که ببوسم لب تو را زخم لب تو آرزویم را خراب کرد @hosenih آن بوسه‌ای که از روی نی داده‌ای به من بابا تمام عمر مرا زیر دِین بَرد می‌خواستم که قرض خودم را ادا کنم زخم لب تو لذت آن را ز بین برد @hosenih جای لبت به حنجر تو بوسه می‌زنم این راه را به دختر تو عمه یاد داد می‌خواستم که سیر ببینم رخ تو را این چشم تار آرزویم را به باد داد @hosenih گر صورت تو خوب ندیدم تمام آن تقصیر ِ گردن من و این چشم تر نبود بابا برای روشن و واضح‌ندیدنت خاکستر تنور تو هم بی‌اثر نبود @hosenih می‌خواستم گله کنم از دست شامیان بیهوده نیست بغض گلویم اگر شکست شرمنده‌ات شدم به خدا دیدمت که تو پیشانی‌ات ز سینه‌ی من بیشتر شکست ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ زودتر آمدهام زودتر احسان بکنی اول صبح نگاهی به گدایان بکنی باز هم مثل همیشه شدهام مهمانت رسم این است پذیرائی مهمان بکنی @hosenih روحِ من از بدنم، جانِ تو بیمارتر است آمدم گریه کنم تا که تو درمان بکنی بی‌تو در زندگی ما اثری از دین نیست باید این بار مرا از نو مسلمان بکنی آنقدر مردم این شهر به تو بد کردند تا که مجبور شدی رو به بیابان بکنی تا نمردم برس و داغ به قلبم نگذار نکند نام مرا مرده‌ی هجران بکنی بارم افتاد زمین از تو خجالت‌زدهام می‌شود لطف به این سر به گریبان بکنی؟ روضهی عمه به پا شد نظری کن آقا دیده را باید از این مرثیه گریان بکنی @hosenih دختری گمشده از گم‌شدنش میترسد کمکی کاش به این طفل هراسان بکنی گریه میکرد به چشمان ترش خندیدند به کبودی روی بال و پرش خندیدند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ از غم هجر کنم ترک جماعت گاهی می‌زند بر دل من شور محبت گاهی شب جمعه شد و یاد حرمت افتادم می‌چشم از غم هجران تو تربت گاهی @hosenih سائلم... هر سحر از دور سلامت دادم شهریارا نظری کن به گدایت گاهی عبد دربار توام شکر، خدا را... اما کربلایی بده از باب رفاقت گاهی حاجتم چیز کمی نیست به من حق بده که می کشانم سخنم را به شکایت گاهی مرغ بی بال و پرم دانه نمی خواهم که بده در کنج حرم اذن اقامت، گاهی بدم اما تو کریمی و برای تو بد است ندهی دست گدا برگ زیارت، گاهی @hosenih در حریم تو کریمان همه زانو زده اند چه حریمی... چه بهشتی... چه زیارتگاهی زاهدی گفت حرم جای کسی مثل تو نیست جای سگ نیست مگر کهفِ عبادتگاهی؟ هدف عاشق بیچاره مقرب شدن است گاه با روضه و با ذکر فضیلت گاهی کوه کَن گشتنِ فرهاد به ما ثابت کرد می رسد در ره معشوق مشقت گاهی بعد از این جای ضریح تو که رؤیام شده می زنم بوسه بر این پرچم هیئت گاهی اثرش بیشتر است از همه ی نافله ها با توسل به شما اشک مصیبت گاهی هر دو سخت است دلم را زده آتش، گاهی... ...روضه ی تشنگی و روضه ی غارت گاهی نیزه دار آمده پس لب نگشا بهر دعا می گذارد اثرش را خود نیت گاهی @hosenih از تعجب همه گفتند: "رقیه... او بود؟!" کودکِ پیر شود موجب حیرت گاهی دق‌ دهد دیدن نعش پدری دختر را بدتر از درد یتیمی و اسارت گاهی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ به آشنا نگه آشنا نمی‌افتد؟! چرا به ما گذر هل اتی نمی‌افتد؟! قسم به سوره‌ی یس، به فجر و اعطینا که لحظه‌ای دلم از تو جدا نمی‌افتد @hosenih کسی برای یتیمت میان این مردم در این خرابه به فکر غذا نمی‌افتد سرت اگر چه شکسته اگر چه خونین است برای دختر تو از بها نمی‌افتد سر تو را که به نی بست با خودم گفتم اگر تکان دهدش ناشیانه، می‌افتد دوباره نام تو را برده‌ام به لب حتما به صورتم اثر تازیانه می‌افتد @hosenih خودت بیا و ببین زجر لعتنی هر روز به جان دختر تو وحشیانه می‌افتد چنان مرا به ستم پشت قافله زده است که خود به خود سر من روی شانه می‌افتد از آن زمان که شدم من شبیه مادر تو دهان دشمنت از ناسزا نمی‌افتد ز صورتم کف دستش بزرگ‌تر بوده کبودی رخ من با دوا نمی‌افتد به من بگو که اسیری به دست بسته‌ی خود اگر لگد بخورد بی‌هوا نمی‌افتد؟؟ @hosenih اگر چه آبله در پای من فراوان است ولی به عشق تو این تن ز پا نمی‌افتد خدا به خیر کند حال و روز زینب را که از سرش تو و طشت طلا نمی‌افتد حجابِ نور بوَد دور ما خیالت تخت که سمت ما نگه بی‌حیا نمی‌افت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ من از قبیله ی دُردی کشان پُر دَردم که در هوای نگاه نگار می گردم دوباره دست نیاز و دوباره چشم امید به سوی خانه ی طفل سه ساله آوردم به نام نامی خاتون عشق، ماه دمشق دخیل یار شدم... تا رقیه ای گردم نگاه مرحمتش گرمِ گرم چون خورشید چه می شود که بیفتد به کلبه ی سردم؟ وجود او همه از نور ناب، نور لطیف و من کنار مسیر نزول او گردم در این زمانه که دوران سختِ وانفساست به پای عشق رقیه فنا شدن زیباست @hosenih حیات می چکد از گوشه ی نگاه ترش نجات، خانه نموده کنار بال و پرش شکوفه نیست حریف لطیف دستانش فرشته های الهی مقیم... پشت درش سه ساله است و به قدر هزار سال رفیع ببین چه ها که نکرده به عمر مختصرش؟ تمام شام ز اشک رقیه در هم ریخت عجب ز قدرت فریادهای پر شررش! نگاه بی رمقش در میان تاریکی فتاد تا به جمال مقدّس پدرش گرفت بوسه ز بابا، قرار از کف داد کنار رأس بریده نفس برید... افتاد @hosenih شکستن از غم او را خطر نمی دانست! به غیر عشق پدر بیشتر نمی دانست طنین گریه ی او لحن مادری را داشت که آه یکسره را بی اثر نمی دانست اگر نبود رقیه دل شکسته ی ما صفای نافله را در سحر... نمی دانست اگر نبود رقیه شرار ناله نبود غم فراق پدر را جگر نمی دانست چنان به یاد عمو دل شکسته می نالید که سیرِ قافله را در سفر نمی دانست چنان ز شوق پدر آه و گریه سر می داد که شور در همه ی کائنات می افتاد! @hosenih ستاره بود و به دیدار ماه عادت داشت سه ساله بود و به آغوش شاه عادت داشت ز صحن خشک لبش خنده رد نشد بی اشک شکسته بود و همیشه به آه عادت داشت ز بس که پای برهنه دوید در پی سر به خارهای مغیلان راه عادت داشت شبیه عمه ی مظلومه سخت می نالید به روضه های غم قتلگاه عادت داشت نه از عزا به در آمد، نه رخت خود را شست! تنش به سرخی و رنگ سیاه عادت داشت سه ساله بود ولیکن حریف عالم شد لب از گلوی بریده گرفت و زمزم شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih