eitaa logo
نویسندگان حوزوی
3.4هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
443 ویدیو
169 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🌤نوشتن، هوای تازه است و نویسندگی، نان شب. 🍃#مجله_ی_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه نخبگان و اندیشوران #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای 👇 ارسال یادداشت‌ @rahil1357
مشاهده در ایتا
دانلود
👌نظر و مقام معظم رهبری درباره واكسيناسيون مردم ⭕️ مساله بسيار مهمی است كه بايستی انجام بگيرد. 📚بيانات در ديدار دولت سيزدهم - 6 شهريور1400. 🔗 دفتر فرهنگی۵۷ @HOWZAVIAN
🔴 در سوگ بزرگ‌تر و بزرگ‌تری ✍ سیدیاسر تقوی . 💠 فقدان مجاهدانی که در نهضت امام نقش پیشران‌های فکری و عقیدتی را ایفا می‌کردند، رخنه‌ای جبران ‌ناپذیر است. انقلاب اسلامی، گام دوم خود را با از دست دادن بیش از پیش رهبران نهضت برداشته است. اما سوگ عظیم‌تر، فقدان «بزرگ‌تری» در مناسبات اجتماعی جریان انقلاب اسلامی است. ما پیش از «بزرگ‌ترها»، «بزرگ‌تری» را از دست دادیم . 💠قریب به یک دهه است که عرصه عمومی متمرکز در شبکه‌های اجتماعی در انقطاع کامل از رهبران فکری، دچار التهاب و تشتت و تک‌روی است. فرایند اجتماعی شدن و مسئولیت‌پذیری و اثرگذاری اجتماعی به گونه‌ای است که نه تنها کسی نیازی به «بزرگ‌تر» ندارد، بلکه این کنشگران برتر شبکه (!) هستند که حیات اجتماعی بزرگ‌ترها را تضمین می‌کنند و یا امتداد می‌بخشند . 💠 درست است که ما همه سوگوار این عزیزان هستیم. اما پیش از آنکه به سوگ بنشینم، کدامیک از این بزرگان نقش راهبری در مناسبات اجتماعی و سیاسی ما داشتند؟ ما با سیاست‌ورزی تکلیف‌گرایانه علامه مصباح یزدی چه کردیم؟ عدالت‌خواهی مرحوم حکیمی چه نسبتی با رفتارهای غیرمتعهدانه ما داشت؟ و تا چه اندازه توانستیم سنت تربیتی مرحوم حاج حیدر رحیم‌پور را ادامه دهیم و جبهه انقلاب را تقویت کنیم؟ 💠 بزرگترها مانند هر پدیده دیگری در این زمانه، مصادره و مصرف می‌شوند. میدان‌داری متشتت سلبریتی‌های حزب‌اللهی نیازی به سنت بزرگ‌تری اندیشمندان و مصلحان فرهیخته ندارد. همین امر است که اساتید حوزه و دانشگاه رغبتی برای ایفای نقش به عنوان مصلحان اجتماعی ندارند. چرا که شاید ورود به این عرصه در اختیار آنان باشد، اما قطعا مدیریت چنین میدانی دست آن‌ها نخواهد بود و معلوم نیست معادلات حاکم بر جهان فضای مجازی با آینده و سنت فکری آنان چه می‌کند؟ ‌ 💠 از سوی دیگر، در دوران دولت اسلامی ما به بزرگ‌ترهایی نیازمندیم که علاوه بر جایگاه نظری، بتوانند جامعه را در تشکیل دولت مطلوب یاری دهند. چنین امری نیازمند نزدیک شدن به امر سیاسی و حتی کنش سیاسی مطلوب است. این در حالی است که سنت فرهنگی ما میانه‌ای با «بزرگ‌تر مقتدر و سیاست‌ورز» ندارد. ما عموما از بزرگ‌تر «مظلوم و گوشه‌نشین» [و البته در عین حال معترض] استقبال می‌کنیم. هر چه زهد نسبت به قدرت بیشتر، برای ما محترم‌تر! . 💠 لذا سوال اینجاست؛ در دوران حاکمیت سلبریتی‌های حزب‌اللهی بر مناسبات اجتماعی جریان انقلاب اسلامی و بی‌نیازی آن‌ها از راهبری بزرگ‌ترها و نیز مذموم‌انگاری قدرت و تقدیس‌انگاری گوشه‌نشینی معترضانه، چگونه می‌توان به حضور بزرگان در قدرت امیدوار بودو به دولت اسلامی اندیشید؟ @HOWZAVIAN
. 📌حریم جماران؛ حریم منافع مردم یا خواص؟ 🔹 بیش از یک سال از صدور بیانیۀ گلایه‌آمیز حجت الاسلام سید مهدی امام جمارانی در خصوص حریم جماران می‌گذرد. از آن زمان تا کنون حواشی زیادی در رسانه‌های در این باره مطرح شده که نه تنها ابهامات را بر طرف نکرده بلکه بی پاسخ مانده است. 🔗 متن کامل در خبرگزاری رسا @HOWZAVIAN
⚫️ امام حسن؛ سفره‌دار سخا ✍️ نجمه صالحی سلام بر نور خدا کبریای سخا روح مسیحا راز دار آینه حُسن خدا کریم آل طاها یوسف زهرا پهلوان صفین و جمل سلام بر تو صاحب وجانت محمدی، تویی که سفره دار مدینه‌ای، تویی که ثروتت را همچو خدیجه سلام الله علیها در راه خدا صرف کردی! سلام بر تو که صلحت پرچم شیطان را از جا کَند و دل دنیا از سکوتت غوغا شد! سلام بر تو که حتی پس از شهادتت دشمنان بر جنازه‌ات رحم نکردند ... کاری ندارم که روایت صحیح روز شهادتت کدام روز است هفتم یا بیست و هشتم صفر؟! همین‌ که شیعه دو روز خاص، به فکر غم‌های اولین گل باغ حضرت زهرا سلام الله علیها باشد، خوب است. همین که کویر دل‌ها به دریای کرم مجتبای آل طه وصل شود، خوب است. همین که چشم به جای شمع برای مزار بی ضریحت، پر آب شود، خوب است. سال‌هاست برای غربتت گریستیم ای امام مهربانی‌ها! السَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقیقُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الشَّهیدُ الصِّدّیقُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ @HOWZAVIAN
📌 گره‌های عدالتخواهی را چگونه باز کنیم؟ ✍️ علی خردمردی، عضو تحریریه مدادالفضلاء بخش اول یادداشت با عنوان «حِلفُ الفضول عدالتخواهی» ▪️اشکال این است که این جوانان از عدالت و مبانی کلامی آن سر در نمی آورند و لذا عدالتخواهی شان تبدیل به سیاه نمایی و هزاران آفت دیگر شده است. ▪️این اشکال نیز تا حد زیادی وارد است اما با خاموش کردن و مقابله با این صدا آیا عدالت را بسط داده ایم؟ صرفا یک جمعی را که دغدغه ی بسیار مبارکی داشتند را طرد کرده ایم. 🔸اینکه دقیقا نسبت ما با این جریان چه باید باشد سوالی است که وقتی به جوابش می رسیم که نسبت خود را با عدالت طلبی در اسلام روشن کرده باشیم! اینکه چرا عدالت طلبی دغدغه ی یک بسیاری از جوامع مذهبی نیست؟ اساسا عدالت کجای زندگی ما است و برای بی عدالتی حاضریم عمل اثباتی انجام دهیم؟ ▪️پس در ابتدا باید نسبت خود را با عدالت و جمهوری اسلامی و نسبت این دو را با هم روشن نماییم. ▪️اگر روی این نوع عدالت خواهی کار شود، قطعا نگاه همه ی طیف ها را به خود جلب می کند البته به شرطی که کارآمدی خود در عرصه عمل را نشان دهد نه اینکه صرفا چند تا جمله دهن پرکن و جذاب باشد. ▪️ باید بپذیریم که حتی جمهوری اسلامی هم نیاز به حلف الفضول دارد حال با اَشکال دیگر که یکی از مصادیقش صرف مطالبه گری است. ▪️مخلص کلام اینکه ما نباید انتظار داشته باشیم که هر کسی دغدغه‌ی درستی داشت لزوما باید عمل صحیحی هم داشته باشد. اتفاقا در همین تجربه ها و اشتباهات افراد راه صحیح را می توانند پیدا کنند البته به شرطی که به کمک این جریان رفت. از یک جریان تازه تاسیس انتظار بیش از حد بالایی داریم. ▪️از طرف دیگر همانطور که گفته شد نقص نظری جوامع مذهبی و سنتی در باب دغدغه‌ی عدالت نیز باید جبران شود. ▪️این دو اتفاق در جمهوری اسلامی می تواند گره‌های بزرگی را در زمینه عدالت اجتماعی رقم بزند. ▪️چگونه باید اینها رقم بخورد؟ هذا اول الکلام؟! @HOWZAVIAN
⭕️ قیاس مع‌الفارق سخنگوی خودخوانده طالبان ✍️ علی تجرد، عضو تحریریه مدادالفضلاء علی مطهری دیروز یک استاد دانشگاه بود، رئیس یک انتشارات و فرزند استاد شهید مطهری، ولی امروز نایب رئیس سابق مجلس است و اظهارات حاشیه سازش هنوز به پای نظام نوشته می‌شود، گرچه که به نظر می رسد این روزها احساس وفاداری چندانی به جمهوری اسلامی ندارد. این مسئول سابق، اخیرا در توییتی نوشته است: «‏داستان توصیه مقامات ما به طالبان برای تشکیل دولت فراگیر از طنز‌های روزگار است. طالبان می‌گویند ما انتخابات آزاد و دولت فراگیر شما را دیدیم، در واقع راه خودتان را می‌رویم، ما با صداقت و شما با ظاهرسازی. رطب خورده منع رطب کی کند؟!». از این‌که ایشان سخنگوی خودخوانده طالبان شده که بگذریم، قیاس مع‌الفارق انتخابات سیزدهم ریاست جمهوری با وضع امروز افغانستان که بوی جنگ داخلی می‌دهد، جالب است. با بیان خود ایشان باید بگوییم از طنزهای روزگار است که شخصی با چنین سطحی از درک سیاسی، نماینده و نایب رئیس مجلس شورای اسلامی بوده است. گرچه فضای سیاسی امروز افغانستان از این جهت که عموم مردم دخالتی در این تغییر حاکمیت نداشته‌اند و طالبان هم یک گروه شبه نظامی است، بیشتر شبیه به یک کودتا است، ولی از جهت به هم ریختن ساختار حاکمیتی سابق، با انقلاب شباهت دارد؛ پس امروز افغانستان باید با شرایط اول انقلاب مقایسه شود و انتخابات وعده داده شده طالبان، با یکی از انتخابات‌های اولیه جمهوری اسلامی، مانند همه پرسی 12 فروردین. مطالبه دولت فراگیر وقتی معنا دارد که نهادهای قانونی کشور شکل نگرفته باشد؛ از همین رو است که در همین افغانستان وقتی که اشرف غنی در یک انتخابات بسیار پر مسئله و با مشارکت بیست و چند درصدی مردم، پیروز شد توصیه یا مطالبه‌ای برای دولت فراگیر وجود نداشت. همین گروه طالبان هم اگر منتخب مردم بود، هیچ قاعده عرفی یا حقوقی به دولت ایران اجازه نمی‌داد توقع دولت فراگیر داشته باشد. متاسفانه لجاجت سیاسی باعث شده امثال علی مطهری به قیمت کاهش اعتبار علمی خود، با متلک پرانی به نظام جمهوری اسلامی، خریدار اعتبار سیاسی از جریان اپوزیسیون نظام باشند. @HOWZAVIAN
. 🔶 تبلیغ‌شناسی اسلامی با بومی‌سازی علم میسیولوژی 🔸 علم میسیولوژی به عنوان یک علم کاربردی در تبشیر مسیحیت است. میسیولوژی با علومی مثل جامعه شناسی، انسان شناسی، روانشناسی، الهیات، توانسته در تبشیر مسیحیت موفق باشد. بوبی سازی این علم کمک بسزایی در تبلیغ اسلام می کند. سیدجعفر هاتف الحسینی نویسنده و پژوهشگر حوزه علمیه اصفهان که سالهاست با پژوهش در علم میسیولوژی و مدل های تبشیری مسیحیت در ایران توانسته است چندین کتاب در مورد میسیولوژی بنویسد. او می گوید: با بومی سازی میسیولوژی برای تبلیغ اسلامی می توان مدل های موفقی برای تبلیغ دین اسلام متناسب با مناطق مختلف فرهنگی نوشت. 🔗 متن کامل در خبرگزاری حوزه @HOWZAVIAN
1 🔸عشق سفر ✍️ صاد مقدم از بچگی همیشه دوست داشتم تو جاده ای سفر کنم که هیچ انتهایی نداشته باشه یعنی هی برم و به جایی نرسم، در طول عمرم سفرهای زیادی داشتم؛ اما سفری که آرزوم رو برآورده کنه نبود،تا اینکه یه روز از اولین روزای پاییزی رفته بودم حوزه، واحد پژوهش کار داشتم. دو سه هفته ای تا اربعین مونده بود. بین حرفها از پیاده روی اربعین صحبت شد و اینکه تا حالا این فرصت برام پیش نیومده.اتفاقا همون موقع معاونت آموزش هم اونجا بود.گفتن؛« ما میخواهیم خانوادگی بریم اگه میای بسم الله». اول خیلی جدی نگرفتم. من با یک خانواده ای که اصلا نمی شناختم! عمرا برم،عمرا اصلا بابام راضی بشه،چند سال پیش که داییم اینا برا سفر نوروزی میخواستن برن بندر عباس، حیلی به بابا اصرار کردن ولی بابا راضی نشد حالا با ی خانواده غریبه برم کشور غریبه!!!محال ممکن بود. از پیشنهاد خانم معاون تشکر کردم.پیش خودم فکر کردم ایشون هم برا دلخوشی من ی چیزی گفته.وگرنه خودشون هم راضی نبودن لذت دورهمی خانوادگی رو به اضافه لذت سفر کربلا اونم اربعین اونم پیاده روی رو با حضور ی غریبه از بین ببره.مقالم رو تحویل معاونت پژوهش دادم.به خونه برگشتم.مامان مشغول درست کردن ناهار بود گفت ؛«این کشک بادمجون رو آماده کن». غذا رو داخل ظرف پیرکس ریختم . با کشک روش رو به حالت پنج ضلعی های لونه زنبوری تزیین کردم،داخل شبکه ها یک در میان نعناع و پیاز داغ و گردو گذاشتم. درش رو گذاشتم و روی سماور قرار دادم. تا اذان چیزی نمونده بود. بعد از نماز، سر سفره بابا پرسید؛ «حوزه چه خبر؟کارت تموم شد شیخ؟ یا بازم باید بری؟». گفتم ؛«نمیدونم شاید مقالم ویرایش بخواد،تا ببینم استاد چی بگه.» پرسید؛» دیگه چه خبر؟» میدونستم امیدی نیست ولی نفس عمیقی کشیدم و با لهجه غلیظ یزدی که قاف و کافش داخل گلو گیر میکنه گفتم:« خبر سلامتی آقا رضا، خبر اینکه من میخوام با اجازتون برم پیاده روی اربعین» به این کارهای من عادت داشتن. به همین خاطر جدی نگرفتن. بابا با خیال آسوده گفت؛ «به سلامتی التماس دعا شیخ». پریدم کنارش و بازوش رو به حالت التماس گرفتم گفتم ؛«بابا تورو خخدا معاون آموزشمون میخوان خانوادگی برن،گفت تو هم با ما بیا»،با نگاهی که خودم جوابم رو میدونستم نگاه کرد و گفت؛ «خودت میگی خانواده» اینجوری گفت ولی نگفت نه و این منو جری تر کرد تا اصرار بیشتری کنم. پاسپورتم آماده بود آخه دو سال قبلش ۲۸صفر کربلا رفته بودم.خودمم اصلا فکرشو نمیکردم ولی نا خودآگاه جریانی راه افتاد تا با ثبت نام از بچه های حوزه حدودا ۲۰نفری با معاونت آموزش از حوزه همراه شدیم تا در اهواز با کاروان پسرعموی ایشون به کربلا عازم شویم... @HOWZAVIAN
🔆 ایدۀ مادر، عاقلۀ فرهنگ، چرخۀ پیشرفت فرهنگی ✍️ حجت الاسلام محمدرضا فلاح، عضو هیأت امنای سازمان تبلیغات اسلامی در مقدمه نیم‌نگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی ▫️مقدمه (8) ● ب. عاقله فرهنگ ◈ ظرف پدیدآیی عاقلۀ فرهنگ به نظر می‌رسد حضرت آقا که سالها است چنین خلأی را احساس کرده‌اند، طی دهۀ اخیر آن را در قالب هیأت‌های اندیشه‌ورز دنبال می‌کنند. گفته شد که ایشان با چند گزاره مختصات آن چیزی که می‌خواهند را بیان می‌کنند : 1ـ باید پایه‌های فکری را بگذارند؛ یعنی مجموعۀ پرتلاش و گسترده‌کاری مثل قرب دارای هویّت عمیق معرفتی باشد، از آن نقطه بجوشد؛ 2ـ باید مورد اطمینان باشند؛ یعنی اندیشمندانی پای کار باشند که مثلاً حوزه روی آنها حسابی کار کرده باشد، بلکه بالاتر و علاوه بر آن، این نهاد به گونه‌ای معماری شود که به باطن نیرومند و مقدس حوزه وصل شود؛ 3ـ باید تمام وقت مشغول همین کار باشند؛ یعنی مثل وقت‌گذاشتهای فعلی نخبگان انقلابی نباشد که به صورت گذرا در جلسه یا جلساتی حاضر می‌شوند و هیچگاه چنین کاری جنبۀ کار اصلی‌شان را پیدا نمی‌کند؛ 4ـ جایگاه حاکمی داشته باشند و اندیشه‌شان اجرا شود نه این که تنها مشورت بدهند؛ عاقله تعبیر خوبی است. عقل هر انسانی به پیکرۀ آن وصل است، هر میزان عقل می‌فهمد آن پیکره نیز می‌فهمد. ولی عقل قوۀ عامله نیست و تأمین کننده جهان ادراکی و هشیاری انسان است. 5ـ هم پشتوانۀ فکری را درست کنند هم تراز راهبردی به صحنه بدهند؛ یعنی عاقلۀ نظری و راهبردی. با توجه به سطوح مختلف تفکر راهبردی می‌توان انتظار داشت که این عاقله یا هیأت اندیشه‌ورز که تأمین کنندۀ پایه‌های فکری مجموعه است در چارچوب اصلی راهبردی مجموعه وارد شود و سمت و سو و مسیری را تعریف نماید. معلوم است که تنها کسانی می‌توانند با حضور در چنین جایگاهی باعث پژمردگی مجموعه نگردند که هم به حوزۀ نظر و هم به حوزۀ عینیت تعلق داشته باشند و از توان تدبیر برخوردار باشند. 6ـ مراقب سمت و سو و سلامت تشکیلات باشند؛ 7ـ نوعی مغز مرکزی باشند، ولی تنها مغز پیکره و یک عنصر انحصاری نباشند؛ این را بیشتر توضیح می‌دهیم. این نکته مطلب فوق‌العاده کلیدی و افتخارآمیزی در ترسیم این عاقله است و آن را در قالب یک گونه پویش تشکیلاتی و یک نهاد گستردۀ سازمانی در می‌آورد. این پیشنهاد جزء افتخارات جبهۀ انقلاب و جریان انقلابی به شمار می‌رود. ایشان پس از بیان ضرورت اندیشه‌ورزی و وظائف آن می‌فرمایند منظورشان این نیست که پاره‌های مختلف بسیج مثل اعضای یک پیکر خودشان را از وظیفه تحلیل و تدبیر آسوده بینند و همه را به یک مغز مرکزی بسپرند. این الگو هرچند شاید برخی انسجام‌ها و چالاکیها را از تشکیلات بسیج بگیرد، ولی از منظر شیعی و مکتب امام امتیازهای بالایی به آن می‌بخشد و بسیج را به یک پدیدۀ تاریخ‌ساز تبدیل می‌کند : « ... نمی‌گویم مثل یک عضو از بدن، نه، چون اعضای بدن درست است که حرکت می‌کنند، اما همه اسیر مغزند؛ مغز می‌گوید ببین، مغز می‌گوید بشنو، مغز می‌گوید بگو یا حرکت کن؛ مغز فعال است. در بسیج این طوری نیست که فقط از مرکز بگویند بگو؛ نه، مثل این است که هر عضوی خودش یک مغزی داشته باشد که با آن مغز اصلی که در سر است هماهنگ باشد ـ که این هماهنگی البته راههایی دارد ـ یک چنین حالتی به وجود خواهد آمد.»(3/ 9/ 1395) یعنی با نکتۀ اخیر در معماری حضرت آقا این عاقله به یک رگۀ صددرصدی در کل پیکرۀ بسیج تبدیل می‌شود که یک عاقلۀ مرکزی دارد، ولی عاقله‌های خرد همگی متعهدانه مشغول تحلیل و تدبیر و خلاقیّت و چاره‌اندیشیهای منطقه‌ای و اختصاصی می‌شوند. البته این عقول بومی و خُرد با عقل مرکزی پیوند دارند، هم‌خون هستند، هم‌درد و هم‌زبان‌اند و در یک حیات صمیمی و مسؤولانه گرم و پرتب و تاب با هم تعامل می‌کنند و همه چیز را به پیش می‌برند. در باب مزایای این الگو صفحات بسیاری می‌توان نوشت و البته در توصیف آن نیز باید اهتمام خوبی نشان داد. این انتخاب، این گرایش حکیمانه و مردم‌سالارانه و این معماری مهم و راهبردی طی سالهای اخیر با ویرایش‌های جدیدتری نیز همراه شده است و به نقطۀ جالبی رسیده است. @HOWZAVIAN
🔲 قمه و زنجیر و تیغ و ذغال و خون؛ غلبه حاشیه بر متن ▪️ آسیب شناسی افراط در عزاداری ها ✍️ علی بهاری، عضو تحریریه مدادالفضلاء «ای کاش تا فردا می‌ماندید. فردا شیعیان این منطقه آتش بزرگی درست می‌کنند و از روی ذغال رد می‌شوند تا اندکی از درد و رنج اهل بیت را تجربه کنند!» جملات بالا را روحانی بزرگ شهر لکنهوی هندوستان به ما گفت؛ وقتی در محرم چند سال پیش مهمان شیعیان پرشور آن خطه بودیم. شوربختانه چند سالی است که رفتارهای عجیب و غریب پای خود را به مراسم‌های عزاداری سالار شهیدان باز کرده و ظاهرا این ماجرا روزافزون است! هر بار که عالمی یا سخنوری تذکری می‌دهد و برای اثبات کژی‌ این رفتارها استدلالی می‌آورد موجی از انکار و اعتراض و هتاکی و تهدید، منتقد دلسوز را سر جایش می‌نشاند. یکی او را مخالف دستگاه اهل بیت می‌خواند و دیگری دشمنان عزاداری حسینی را لعنت می‌کند و ریشه انحرافشان را در ناپاکی غذا و نطفه‌شان! می‌داند. روحانی دیگری از همان منطقه می‌گفت: «دلیل کم‌تعداد بودن عزاداران هیئت من، پیروی‌ام از منش شهید مطهری است. اینها با مطهری (به خاطر حماسه حسینی) مخالف‌اند و چندی پیش عکسش را وسط خیابان به آتش کشیدند!» اما درباره این رفتارهای برادران دینی‌مان چند نکته گفتنی است: سید الشهداء علیه السلام یکی از اهداف اصلی قیام خود را احیای سنت‌ها و احکام دینی می‌داند. بنابراین هرگز نمی‌توان با زیرپا گذاشتن احکام شرعی برای کسی که خود برای احیای این احکام تکه‌تکه شد گریست. گاه گفته می‌شود «شعائر حسینی است. باید محکم باقی بماند و روز به روز توسعه یابد.» قبول! اما نه به قیمت زیر پا گذاشتن فهم روشمند دین و جابجایی حرام و حلال الاهی. در سال‌های اخیر میل به اسلام در میان مردم کشورهای اروپایی زیاد شده است. این را هم آمارهای رسمی تایید می‌کند و هم نگاهی به تغییر بافت جمعیتی برخی از شهرهای قاره سبز. یکی از دوستان اخیرا می‌گفت گاهی موقع پیاده‌روی در بروکسل، آن قدر زن پوشیه‌ای می‌بینم که گمان می‌کنم در نجف ساکنم نه پایتخت بلژیک! از این رو تحقیق درباره اسلام و تشیع زیاد شده و طبعا نخستین و مهم‌ترین منبع تحقیق هم اینترنت است. این سبک عزاداری‌ها موجب می‌شود جستجوگر، موقع تحقیق تنها عکس‌های قمه و زنجیر و تیغ و ذغال و خون و آتش را ببیند و تا ابد گمان حقانیت اسلام را کنار بگذارد. گناه محرومیت «آنها» از تشیع، افراطی‌گری «اینها»ست. افراط در پرداختن به شیوه‌های گوناگون عزاداری و ابداع سبک‌های مختلف، حاشیه را بر متن غلبه می‌دهد. قرار بود در فلسفه و اهداف قیام حسینی تامل کنیم و از درس‌ها و عبرت‌های عاشورا بگوییم نه از جنس قمه و حجم ذغال و تیزی تیغ! @HOWZAVIAN
🔴نقش پدر سالار در "افرا" ✍️ بابک شکورزاده، عضو تحریریه مدادالفضلاء حاج محمود فروزش یکی از متمولین و کارخانه‌دارانی است که در یکی از شهرهای استان گیلان سکونت دارد. فرزندش مسعود محیط بان است و به شدت به کارش اهمیت می‌دهد و به نوعی اولویت اول زندگی‌اش به حساب می‌آید که البته در این راه نیز دچار افراط شده؛ طوری که زندگی خانوادگی‌اش را به چالش کشیده و رفتار سرد و منفعلانه‌‌ای با همسرش دارد و همین موضوع باعث شده که همسرش در چنین شرایطی قید بچه‌دار شدن را بزند و وانمود کند که مشکل نازایی دارد و راه حلی برای درمان نیز وجود ندارد؛ در نهایت هم درخواست طلاق می‌دهد و احضاریه دادگاه برای مسعود فروزش می‌آید. از طرفی دختر حاج محمود به نام مائده با هم دانشگاهی‌اش پیمان که برادر شاگرد حاج محمود است، مخفیانه و به دور از خانواده رابطه عاشقانه‌ای دارد که البته قصد ازدواج دارند؛ ولی مشکل اینجاست که به هر حال تا قبل از ازدواج رسمی، روابطشان در واقع روابط دوست پسری و دوست دختری هست که طبیعتا مشکلات شرعی و عرفی خود را به همراه دارد و عدم تقبیح این روابط در روند داستان با ضوابط شرعی و عرفی در تعارض است. هر چند که متأسفانه برای برخی افراد و برخی خانواده‌ها چنین مسائلی عادی است. البته ناگفته نماند که بعد از آشکار شدن این روابط برای خانواده طرفین، اجمالا مخالفتهایی نسبت به این روابط صورت گرفت؛ مانند غیرتی شدن مسعود که وقتی خواهرش را با پیمان کنار جاده می‌بیند خواهرش را با خود می برد، هر چند که رفتار مسعود با پیمان با زیاده‌رویهایی همراه بود و اشکالاتی در بخوردش با پیمان بود ولی اصل این عمل که نسبت به خواهرش حساسیت نشان می‌دهد و بی تفاوت عمل نمی‌کند می‌تواند نکته‌ای مثبت تلقی شود. حاج محمود شخصیتی سالارانه دارد که معمولا می‌خواهد حرف خودش را به کرسی بنشاند و همه اعضای خانواده باید مطیع او باشند که در واقع نقش یک پدر سالار را بازی می کند؛ آن هم پدر سالاری که جنبه منفی‌ سالارگونه‌اش به جنبه مثبتش می‌چربد. در واقع ریشه خیلی از گرفتاری‌های این خانواده ناشی از همین روحیه استبدادی است که محمود فروزش دارد؛ زندگی نافرجام پسرش مسعود و برادرزاده‌‌اش مهتاب دقیقا به همین روحیه برمی‌گردد و روند داستان نیز نشان می‌دهد که طرفین این ازدواج تمایل چندانی به اصل ازدواج نداشته‌اند و شاید بتوان گفت ترس از حاج محمود فروزش بوده که این ازدواج را به همراه داشته است و نتیجه‌اش هم ناسازگاری‌هایی است که در مجموعه افرا شاهد هستیم. از طرفی اگر حاج محمود نسبت به خواستگاری پیمان از دخترش سخت‌گیری بی مورد نمی‌کرد و پیمان و خانواده‌اش را در جلسه خواستگاری تحقیر نمی‌کرد، چه بسا پیمان هم به طمع کسب درآمد بالا راهی شکار نمی‌شد که در نهایت کشته شود. از مجموع این حوادث اینگونه برداشت می‌شود که عامل این بدبختیها همه از گور محمود فروزش بلند می‌شود. این نکته مهمی است که خودخواهی و غیر منطقی بودن بزرگ خانواده تا چه اندازه می‌تواند مشکل‌آفرین باشد و کانون خانواده را با بحران مواجه سازد. از این مسائل که بگذریم مجموعه افرا ادای دینی به محیط بانان کرده است و گوشه‌ای از مشکلات و مخاطرات این قشر زحمتکش را به تصویر کشیده که چگونه در حفاظت از محیط زیست جانفشانی‌ می‌کنند و چه خطراتی آن‌ها را تهدید می‌کند. @HOWZAVIAN
💠 جریان انقلابی در کجای سرنوشت «سینما» نقش دارد؟ ✍️ علی تجرد، عضو تحریریه مدادالفضلاء سینما پیش از انقلاب نمادی از فساد بود؛ به همان معنای معروفش. محمدرضا منع قانونی حجاب را لغو کرده بود، ولی سیاست کلی همان سیاست پدرش بود؛ ترویج فرهنگ ضد دین و سنت غرب، که بی شک یکی از مظاهر این رویکرد ضد فرهنگی سینما بود. برای درک این معنا نیازی نبود محتوا و پیام فیلم‌ها را تحلیل کنید؛ از همان سر در سینما روشن بود که مخاطب قرار است از دیدن صحنه‌های اروتیک و پوشش نیمه عریان زنان و رقص و... لذت ببرد. با پیروزی انقلاب اسلامی که هدف آن پیاده سازی احکام اسلام و دقیقا در برابر فرهنگ غربی بود، طبیعتا پس از کاباره‌ها و مشروب فروشی‌ها، سینما از نخستین مکان‌هایی بود که باید بسته می‌شد. اما توجه و دقت فرهنگی امام مانع از چنین فاجعه‌ای شد. حیات سینما پس از انقلاب مدیون همین یک جمله حضرت امام است که در نخستین سخنرانی پس از ورود به میهن، در بهشت زهرا، فرمود: «ما با سینما مخالف نیستیم؛ با فحشا مخالفیم». از نگاه رهبر کنونی انقلاب نیز «هنر سینما بلاشک یک هنر برتر است؛ یک روایتگر کاملاً مسلط - که هیچ روایتگری تاکنون در بین این شیوه‌های هنرىِ روایت یک واقعیت و یک حقیقت، تا امروز به این کارآمدی نیامده - و یک هنر پیچیده و پیشرفته و متعالی»[1]. اما در یک نگاه کلی به نظر می‌رسد مدیران فرهنگی در این دوره حدودا چهل ساله غالبا نگاه درستی، همخوان با نگاه انقلاب اسلامی، به این هنر نداشته‌اند. نگاه باصطلاح روشنفکرانه غربگرا هنوز دست برتر را در سینما دارد. در نتیجه می‌بینیم حتی در سالی که خود سینماگران این جریان، از ریاست نامزد مورد حمایتشان بر قوه مجریه مشعوف بودند، رنگ غالب تولیدات سینمایی سیاه نمایی بوده و همچنان هست؛ که البته هر سال به شکلی خودش را نشان می‌دهد. تولیدات شاخص سینمایی سال‌هاست که پر است از خانواده‌های از هم گسیخته درگیر با مشکلات متنوع، از فقر گرفته تا اعتیاد و خیانت و خشونت و... . اگر زمانی پایان تلخ فیلمی را انگشت نما می‌کرد، امروز، باید بگردید دنبال پایان خوش. جشنواره گرایی هنوز یک رویکرد زنده و فعال است. بیشتر تولیدات سینمایی ارتباطی با واقعیات و نیازهای جامعه ندارند. موفقیت‌ها و پیشرفت‌های کشور در عرصه‌های علمی و نظامی و سیاسی، که بعضا مورد توجه جدی رسانه‌های بین‌المللی است جایی بر پرده نقره‌ای ندارد. اکثریت قریب باتفاق شخصیت‌های سینمایی و حتی جغرافیای داستان‌ها متمرکز در پایتخت هستند، که آن هم شامل همه پایتخت نمی‌شود. سینمای دفاع مقدس که گونه سینمایی شاخص انقلاب است و می‌تواند به عنوان پرچمدار سینمای ایران شناخته شود، هنوز همان مشکلاتی را دارد که از سال‌ها پیش داشته و گلایه سازندگان از نبود حمایت، با ده یا بیست سال پیش از این تفاوت چندانی ندارد. نقش مدیریت فرهنگی، در این مشکلات مشخص است، ولی بدنه جریان انقلابی قرار است کدام نقش را بازی کند؟ با این که چند سالی است رویکرد فعال و مثبت فرهنگی نیروهای انقلاب با ورود بعضی سازمان‌های خصوصی یا نیمه خصوصی به طور چشمگیری تقویت شده، و جشنواره عمار خودش را در تقویم سینمایی کشور تثبیت کرده، ولی هنوز فاصله با آنچه باید بسیار است. نیروهای انقلابی باید اهمیت سینما را به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای رسانه‌ای برای صدور انقلاب بیش از پیش دریابند و دستکم در حد حمایت از تولیدات شاخص با خرید بلیت وارد میدان شوند. ظرفیت مساجد و هیئات مذهبی همان گونه که در شرایط سخت اقتصادی به کمک آمده، می‌تواند در پیشرفت سینمای انقلاب هم بازویی قدرتمند باشد. فراموش نکنیم پیشرفت انقلاب نیازمند توجه جدی به همه ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی انقلاب است. پی نوشت: 1. بیانات در دیدار جمعی از کارگردانان سینما و تلویزیون‌ - 1385/03/23 @HOWZAVIAN
🌺 نقش جناب سلمان در تشیع ایرانیان یکی از کارهای بسیار مهم سلمان، که بخش اعظم زندگی او را فرا گرفته بود، تلاش پیگیر او در معرفی اسلام ناب و تشیع راستین بعد از رحلت رسول خدا است. او در این راستا در مدینه جهاد کرد و از هر فرصتی بهره برد. وقتی به مدائن آمد، همین عقیده را دنبال کرد و نقش بسیاری در تشیع ایرانیان داشت. می‏پرسند: با اینکه اسلام در عصر خلافت‏خلیفه دوم وارد ایران شد، چرا اکثریت قاطع مردم ایران، شیعه حضرت علی(علیه السلام) هستند؟ در پاسخ باید گفت: عوامل متعددی سبب این گرایش است. از نخستین عوامل این گرایش، وجود سلمان در مدائن و رفت و آمد او به کوفه و حوالی آن و حتی اصفهان و ... بود. سلمان پیام‏آور اسلام ناب، منادی تشیع و نویدبخش مذهب اهل بیت (علیهم السلام) بود و اکثر ایرانیان این ندا و نوید را شنیدند و پذیرفتند. (کتاب ایرانیان مسلمان در صدر اسلام،ص۲۰۱) جناب سلمان سرانجام، پس از عمری طولانی و بابرکت، در اواخر خلافت عثمان در سال 35ه .ق وفات یافت. (بحار الانوار،ج۲۲،ص۳۹۱-۳۹۲) امیرالمؤمنین امام علی(علیه السلام) پیکرش را غسل دادند، کفن کردند و بر آن نماز گزاردند. همراه آن حضرت، جعفر بن‏ ابی‏طالب و....، بر پیکر سلمان نماز گزاردند. مرقد شریف حضرت سلمان(سلام الله علیه) در مدائن، در پنج فرسخی بغداد، نزدیک طاق کسری قرار دارد.در این دنیای پرتلاطم و پرزرق و برق که انسان را در گرداب گناه غرق می‏کند، هر کس الگویی می‏خواهد تا با سرمشق قرار دادن روش و کردارش کشتی وجودش را سالم به ساحل سعادت برساند; و زندگی سلمان فارسی برای ما ایرانیان الگویی شایسته است. 🔗 رشدانه @HOWZAVIAN
✔️ ولایت فقیه از نگاه «شیخ مفید» ✍️احمد جهان بزرگی شیخ مفید ( 413 ه. ق ) طلایه دار صفوف مقدّم نظریّه پردازان نیابت فقیه از امام معصوم علیه السلام در آغاز سه سده نخستین دوره غیبت کبرا بوده که کوشیده است به جای محدّث بودن، رهیافتی استنباطی در زمینه ولایت فقیه به دست دهد؛ البتّه نظریّه نیابت فقیه، ریشه در احادیث امامان معصوم دارد، که فقیهان را نوّاب عام در غیاب خویش مطرح کرده اند. مفید، در مطالبی که از اصول نظریّه ولایت فقیه آورده است، آشکارا حکومت بر جامعه را از « سلاطین عرفی » نفی کرده، آن را از آنِ فقیهان جامع الشّرایط می داند؛ او می گوید: 1. هنگامی که سلطان عادل برای ولایت در آن چه ذکر کردم ( در این ابواب ) وجود نداشت، بر فقیهان اهل حقِّ عادلِ صاحب رأی و عقل و فضل است که ولایت آن چه را بر عهده سلطان عادل است، بر عهده گیرند . 2. هرکس برای ولایت چه از نظر علم به احکام و چه از نظر اموری که اداره امور مردم به آن بستگی دارد ( مدیریت و تدبیر ) عاجز باشد، تصدّی این منصب بر او حرام و اگر پذیرفت، گناهکار است؛ زیرا از جانب کسی که ولایت از آن اوست مأدون نیست و هر عملی انجام دهد، مورد مؤاخذه و حسابرسی و هر جنایتی مرتکب شود، مورد بازخواست قرار می گیرد . 3. هرکس از اهل حق، از طرف ظالم، به امارت و حکومت بر مردم منصوب شود، در ظاهر از طرف او منصوب شده، امّا ( باید این گونه تصوّر کند که ) در حقیقت از جانب صاحب الامر و با اجازه و تجویز او امیر است، نه از طرف آن ظالم سلطه گر گمراه که نافرمان است؛ بنابراین در حدّ امکان باید حد را بر فجّار و اهل ضلال و اهل گناه از غیر شیعه نیز اجرا کند. این خود از بزرگ ترین جهادها است . سلطان عادل در لسان شیخ مفید، امام معصوم علیه السلام است، نه سلطان یا رییس عرفی زمان؛ زیرا به قول او، ولایت جز به علم و فقاهت جواز نمی گیرد. نکته دیگر این که شیخ مفید به ولایت مطلقه فقیه معتقد است؛ زیرا می گوید: آن چه را بر عهده سلطان عادل است بر عهده گیرند، و ما آن چه را بر عهده امام معصوم علیه السلام می دانیم، ولایت نه گانه ای است که معمولاً در کتاب های مربوط به ولایت فقیه آمده است. @HOWZAVIAN
✳️ ماه سعادت ✍️ نجمه صالحی، عضو تحریریه مدادالفضلاء «صفر ماه سنگینی است» این جمله را بارها و بارها شنیده ایم و صفر هراسی را در چهره بسیاری از مردم دیده ایم. صَفَر، صفرالمظفّر یا صفرالخیر دومین ماه قمری است. از صُفْرَة به معنای زردی گرفته شده؛ زیرا هنگام انتخاب نام با فصل پاییز و زرد شدن برگ درختان مقارن بوده است. ماه صفر هم مثل بقیه ماه‌های قمری چه فرقی می‌کند؟! وقتی ابتدای این ماه را با صدقه آغاز کنیم و به جای جذب انرژی‌های منفی با انرژی مثبتِ صدقه و کار نیک، این ماه را بگذرانیم چه فرقی می‌کند؟!چه فرقی می‌کند که صفر باشد یا ربیع الاول؟! امیدواری و تلاش برای بهتر شدن شرایط، انرژی مضاعفی بر زندگی‌مان ساطع می‌کند. مهم این است در آغاز هر ماه، گامی در مسیر سعادت دنیا و آخرت خود برداریم. هر یک از روزهای سال، مخلوق خداوند هستند و چسباندن برچسب مبارک یا نحسی و‌نامیمونی به آنها شایسته نیست. آنچه موجب نامبارک شدن روز و ماه می‌شود، رویدادها هستند. البته رویدادهای تلخی در ماه صفر اتفاق افتاده که غم‌بارترین آن‌ها رحلت عصاره هستی، رسول مهربانی هاست. اما گاهی رویدادهایی برای شخص رخ می دهد که هر چند در آن ماه اتفاقات ناگواری به وقوع پیوسته ولی خاطرات شخصی فرد در آن ماه، مبارک و با سعادت بوده است. برای من ماه صفر مصادف است با ماه وصل، یادآوری خاطرات خوب سال‌های متمادیِ پیاده‌روی عشق، ساک‌ بستن و مهیای سفر شدن، آماده شدن برای گام نهادن در جادهٔ آرزوها. ماه صفر برای من رسیدن به مقتل عشق است و شبیه ابر بهاری زغصه باریدن. زیرا عشق و محبت حسین علیه السلام در قلبم ریشه دوانده و مانند گل میخکی که به دور درختان مو پیچ و تاب می‌خورد، نام او برای همیشه به قلبم سنجاق و زمزمه قلبم شده است. دلتنگ روزهایی هستم که در حرم ارباب زیارت عاشورا می‌خواندیم و اشک شوق دیدار از چشمانمان سرازیر بود. دلتنگ روزهایی هستم که در حیرت انتخاب رفتن بین دو حرم بودم و هر ثانیه نفس کشیدن در کنار ضریح شش گوشه‌،برایم مانند سال‌های همچون زر ارزش داشت. دلتنگی این روزها، اشک فراق از گوشه چشمانم جاری می‌کند، دلتنگی این روزها غربت عجیبی را بر دلم سوار کرده که فقط و فقط با زیارت التیام می‌یابد.‌ 🍃اللهم ارزقنا کربلا🤲🍃 @HOWZAVIAN
🔴 درس فقه حقوق-دستمزد و حقوق نجومی! ✍️ محمدامین رضایی 🔹مدتی است با جمعی از طلاب و دانشجویان با محوریت حاج آقای قنبریان بحثی تخصصی داریم پیرامون "فقه حقوق و دستمزد" آیات، روایت و نظرات فقهای مختلف در زمینه مساله حقوق و دستمزد در حکمرانی اسلامی را بررسی کردیم، جلسات آخر بحث است. داریم جمع بندی میکنیم، به نتایج عجیبی رسیدیم. امروز روایاتی را بررسی میکردیم که جمع بندی آن این بود: امام جامعه و مسئولین باید در سطح مردم زندگی کنند ما هیچ دلیلی نداریم هر کس مسئولیتش ارتقا یافت و به هرم قدرت نزدیکتر شد حقوقش باید بیشتر شود. 🔸 صرف اینکه در بخش خصوصی به او حقوق بیشتری میدهند نه بر دولت جواز میدهد که بیشتر به او بدهد نه او خودش میتواند بیشتر طلب کند، بیش از حد معمول گرفتن حقوق از بیت المال بر او حرام است. اگر جایی هم مسئولیتی بر شخص او متعین شد واجب است آن کار را انجام دهد. خلاصه اش را بگویم: خدا به داد بعضی از مسئولین جمهوری اسلامی برسد اگر اسلام این روایت است که جمع قابل توجهی از مسئولین ما به حرام خوری مبتلا هستند! بعد از اتمام کلاس و نماز آمدم به خانه این توییت را دیدم، چند ماه پیش فارس نیوز هم مبسوط در مورد آقای گزارشی تهیه کرده حالا ایشان در حالی که بالای ۱۰۰ ملیوون حقوق میگرفته آن هم در دولت فعلی که اینقدر تاکید بر مبارزه با فساد و محرومیت زدایی است به عنوان استاندار استان محروم سیستان وبلوچستان انتخاب شدند! 🔹 یک لحظه بی اختیار فکرم به سمت بحث های کلاس مان در عصر رفت، به ۴۴ حدیثی که در این زمینه در "دراسات فی ولایت الفقیه" صفحه ۸۱۷ آمده است، به فرمان ۸ ماده ای رهبر انقلاب در مبارزه با فساد و صحبت های رهبری در باب حرمت حقوق های نجومی، به نامه ۴۵ نهج البلاغه، به سیره امیرالمومنین ع، به آرمان های۵۷ به خیلی چیزها که حالا انگار بیشتر شوخی است 🔻 پ.ن: بعد از کلاس برای نماز آمدم حرم با یکی از دوستان تماس گرفتم گفت چند وقت پیش شما را با موتور دیدم؟ گفتم البته داخل قم معمولا طلبه ها برای کلاس رفتن با موتور تردد میکنند ولی خب با این قیمت ها فعلا نمیتونم ماشین بخرم، مثل خیلی از جوان ها که در اطرافم می بینم که خریدن ماشین براشون مقدور نیست، چند وقت پیش یکی از دانشجو معلم ها میگفت با شوق و ذوق وام ازدواجمون و پس اندازمون را جمع کردیم رفتیم برای خرید ماشین دیدیم باز هم نمیشه، بدجور توی ذوق مون خورد! گفت: خب میخوای یک وام ۲۰ تومانی برات جور کنم یا ۲۰ تومان قرض بدم گفتم: ماشین در شرایط فعلی هر مدلی بالای ۱۰۰ میلیون پول میخواد، یک موقع پول ماشین داشتم بخاطر مشکلی خرج شد فعلا پولش راندارم با این بیست تومان ها هم چیزی حل نمیشه. دنیای عجیبی است حقوق یک ماه مدیر ما میشود پول ماشین بعضی از جوان ها، ما هم می نشینیم اینجا بررسی فقهی میکنیم که حقوق و دستمزد مدیران در حکومت اسلامی چقدر و چگونه باید باشد! دنیای غریبی است. پ.ن: تصویری بعضی از آن روایات است @HOWZAVIAN
⁉️ واقعا یادداشت چیست؟ ✍️ یادداشت یکی از قالب‌های عرصه‌ی روزنامه نگاری است؛ این را گفتم تا بدانیم در چه زمینی می‌خواهیم نقش‌آفرینی کنیم، با وجود این یک یادداشت‌نویس، لااقل باید اصول خبری همچون عناصر و ارکان و ارزش‌های خبری را بداند. 📌 یادداشت «خبر بنیان» است؛ از این رو جرقه‌ی نگارش آن با یک رویداد آغاز می‌شود؛ سپس نکته گویی‌ها و تحلیل نویسنده بر رویداد چتر می‌اندازد. پ.ن: یادداشت ارسالی شما در لیست نشر قرار دارد. 📣 زین پس با شما بیشتر خواهم بود؛ تا رویدادها را ببینیم، اندیشه کنیم و بنویسیم؛ تا در ماجراهای جامعه، جریان‌ساز باشیم. ✴️ امروز این عبارت را جست و جو کنید: یادداشت چیست؟ 📌 یادداشت‌ها؛ مقاله‌هایی‌ هستند که معمولاً در مطبوعات جای ثابتی ندارند و با عناوین گوناگونی درج می شوند. 📌یادداشت نوشته‌ای کوتاه با هدف ارائه پیام به موجزترین و سرراست‌ترین شکل ممکن است. @HOWZAVIAN
🌱 روز شنیدن ✍ فاطمه میری، عضو تحریریه مدادالفضلاء دنبال یک مشاور خوب بود کل شهر را گشته بود. از هرکسی می‌رسید سراغ یک روانشناس خبره را می‌گرفت. وقتی پیش اهل فن رفت شروع کرد به گفتن و گفتن و گفتن.... مشاور هم فقط گوش می‌داد. وقتی زمان مشاوره تمام شد که حرف‌هایش تمام شده بود او تشکر کرد و بدون گرفتن حتی دقیقه‌ای مشاوره خدا حافظی کرد و رفت. انگار بار سنگینی از روی دلش برداشته شده بود. انگار همه مشکلاتش حل شده‌بود. انگار درد او گفتن بود. انگار درد او شنیده شدن بود. درد امروز جامعه ما و قطعا همه دنیا درد شنیدن است. این‌که کسی را بیابی که بدون قضاوت کردن و یا حتی راهکار دادن حرفت را بشنود و تو را درک کند. تو را با تمام شرایطی که داری درک کند و بپذیرد. دوست مشفقی که امانت‌دار سخنت باشد و در دوستی و حتی دشمنی از سخنانت برعلیه خودت استفاده نکند. راز دار باشد و گاهی هم شاید فراموش‌کار. فراموش‌کار از آن جهت که اگر مشکلت حل شد تو را با دید بد نگاه نکند و یا نگاه ترحم آمیزش تو را نرنجاند. امام على عليه السلام می‌فرمایند:  إذا لَم تَكُن عالِما ناطِقا فَكُن مُستَمِعا واعِيَا .  اگر دانشمندى گويا نيستى ، پس شنونده‌اى گيرا باش. در عصر آدم‌های مجازی گوش شنوایی برای هم باشیم شاید از کلام دوست کام دل ما هم به پندی یا نکته‌ای شیرین شود. @HOWZAVIAN
. ✍ دنیای طلبگی برای من، تولید فکر است و محتوا 🔅البته به اضافه دیدن؛ همان مشاهده‌گری اطراف و اخبار @HOWZAVIAN
🍃 سلمان محمدی ✍ فاطمه میری، عضو تحریریه مدادالفضلاء در روزگاری که نژاد ملاک برتری بود پیامبری از سلاله ابراهیم پا به وجود گذاشت و شد امید همه عالمیان. دیگر نمی شد پیامبر را دوست داشت و حرف از برتری قومی و قبیله‌ای زد. او آمد و همه ابنا بشر را با هر رنگ و نژاد، برادر و برابر خواند. او آمد و میزان و معیار عیار برتری را تقوا خواند. او آبرو داد به همه عالم که در زیر پرچم الله گردآمده‌بودند. روزبه از کوران مکان‌ها و ادیان متفاوت به پیامبر رسید. سکنی نشین جلفای اصفهان حالا در کنار خاندان پیامبر بود، در کنار علی(ع). روزبه سلمان شد. سلمان فارسی به عنایت پیامبر سلمان محمدی نام گرفت. و سلمان این مسلمان شده به آیین یگانگی، شد مایه مباهات امروز من. از پس ۱۴۰۰ سال نام سلمان سربلندم می‌کند، نه برای ایرانی بودنش، بلکه برای (منا اهل البیت) شدنش. امروز به واسطه سلمان محمدی همه ایران با پیامبرند و از اهل پیامبر. مانده‌ام احمد پیمبر بود یا عطار عشق بس‌که سلمان‌ها مسلمان کرد با بوی علی *به مناسبت سالروز جنگ خندق و بزرگداشت سلمان فارسی @HOWZAVIAN
📝 نقد سخنان مخالفان و موافقان واکسن ✍ علی مهدوی 🔸 این ایام برخی رسانه‌ها و تریبون‌های خودجوش حوزوی در اندیشه انعکاس استدلال مخالفین و موافقین واکسن کرونا افتاده‌اند. گرچه این کنش رسانه‌ای، حرکتی خالصانه و دغدغه‌مند به هدف آزاداندیشی است؛ اما باید بدانیم که صرف راه‌اندازی هر گفتگویی و ضریب دادن به آن، به معنای تحقق و تقویت آزاداندیشی نیست. 🔹 آزاداندیشی مفهوم مقدسی است که اگر از لوازم و شرایط آن، حراست و پاسداری نشود و اگر از افراط و تفریط، مراقب نکنیم، هم تقدسش از بین می‌رود و هم مفهومش به تاراج خواهد رفت. 🔹 گرچه آزاداندیشی دقیقا نقطه مقابل دیکتاتوری فکری است؛ اما به معنای غلطیدن در روشنفکری مسموم و جاهلانه‌ای که به هرکسی اجازه اظهار نظر بدهد هم نیست. بر همین اساس اگر دقت نکنیم -به خیال کوچ به قله آزاداندیشی- از دامان تحجر به پرتگاه جهالت فروخواهیم افتاد. ♨️ لذا آزاداندیشی به معنای «آزادی بیان دادن» و «تریبون دادن» به هر سخن غیرعالمانه و غیر منضبطی نیست. همچنان که برخی واکسن‌هراسان به بهانه آزاداندیشی، شانتاژ و جنگ روانی راه انداخته‌اند؛ آزاداندیشی کجا و این رفتارهای زرد رسانه‌ای و شبهه‌افکن کجا. 🔹 آزاداندیشی وقتی معنا پیدا می‌کند که اجازه بدهیم در هر رشته‌ای متخصصین زبده آن رشته اجازه اظهار نظر و ارائه نظریات و فرضیات خویش را داشته باشند؛ آن هم در یک محیط علمی و به دور از هیجانات و احساسات سطحی و عوامانه؛ که اگر غیر این باشد بدعتی است در لباس آزاداندیشی؛ بدعت در جرأت‌دادن به افراد برای طرح سخنان و ایده‌های خام، بدون پشتوانه و به دور از آبادیِ تخصص. 🔻 در مورد واکسن نیز گرچه برخی دلسوزان نگران اذهان شبهه‌زده‌ی بدنه حوزه بوده‌اند؛ اما راه علاجش این نیست که ما از هیاهوگران مدعی و بی‌تخصص دعوت کنیم و به صدایشان ضریب بدهیم. به امید تحقق آزاداندیشی حقیقی و به دور از هرگونه افراط و تفریط. @HOWZAVIAN
📚 کتاب سیاه منتشر شد ✍️به قلم سعید زیباکلام اهداف چندی در این رساله تعقیب شده‌اند: ▪️نخست، تبیین چیستی و چگونگی اِعمال نگرش یا قاعده یا رویکرد “برون‌دینی”. ▪️ دوم، نشان‌دادن تبعات و آثار دگردیسی‌آفرین این اَبَرقاعدهٔ روش‌شناختیِ مدرنیستی. ▪️سوم، تبیین مبانی نگرش برون‌دینی. از جمله پیشفرض‌های بنیانی این رساله، یکی اینست که انسان بدون تعلّق و تعهد یا خواسته‌ها و آمال وجود ندارد، درست همانطور که انسان نظراً خالی یا معرفتاً بکر و بایر وجود ندارد. و دیگر اینکه، “ما یا جامعهٔ ما”، “تاریخ و مواریث ما”، “فرهنگ ما”، و “فرهنگ و جامعهٔ جهانی”، نگاه و نگرش و احساس و عاطفه و استدلال و عقلانیت و تعقّل ما را تقویم می‌کنند و روح و جان و جهت می‌بخشند. 🔗 عقل سرخ @HOWZAVIAN
روزها و شب‌ها می گذرد؛ اما یادتان نه! وه چه باشکوه دل به دریا زده اید؛ و چه غم انگیز چشم‌مان به در و دیوار شهر انتظار دوخته شد! ای شهید! ای آرام‌بخش کوچه‌های ما و ای قرار شب‌های ایران، یادتان هستیم، یادمان باشید. 🍃 شهید مهدی زین الدین می‌گفت: هر گاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید؛ آنها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند. 🙏 با یک صلوات به یادشان باشیم: اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ @HOWZAVIAN
🔹زائران پروازی ✍ علی کردانی اربعین، امید پَرهای خسته‌ای بود که پرواز می‌خواست؛ اما «پروازی» شد تا «حسینی‌ها» جا بمانند. ای کاش مرزهای زمین باز می‌شد و دوباره پرواز می‌کردیم، پرواز... @HOWZAVIAN
🌱 مسیر عاشقی 📝 بخش اول ✍️الهه دهقانی، عضو تحریریه مدادالفضلا ناهار مهمان مضیف‌خانه‌ی آقا بودیم. بعد از خوردن غذا همراه خانواده و بقیه‌ی همراهان به سمت قبرستان "وادی‌السلام" حرکت کردیم. تازه به عمود‌های ابتدایی نجف به کربلا رسیده بودیم که پذیرایی‌ها شروع شد. پرتقال، سیب، خرما و لیوان‌های خنک آب‌معدنی که با نوای «مائِیَ البارد» پیشکشمان می‌کردند. برخی را قبول می‌کردم و بعضی را با بالا بردن دست و «شکراً» گفتن، محترمانه رد می‌کردم. هنوز در خیابان‌های نجف بودیم؛ شماره‌ی عمودها پنج‌ تا، پنج‌ تا اضافه می‌شد. با زیادشدن شماره‌‌ی آن‌ها، تپش قلبم تندتر می‌شد، مانند عاشقی که در مسیر دیدار یار و وصال به معشوقش است تندتر و قوی‌تر قدم برمی‌داشتم. حدود پنج - شش عمود طی کرده بودیم که خانمی با لباس مشکی بلند و روسری مشکی که به‌ رسم عرب‌ها گوشه‌ی آن را از جلو به پشت سرش برده و لبه‌ی آن را زیر کناره‌ی سمت چپ روسری، کنار صورتش محکم کرده بود، به ما نزدیک شد. با لبخندی که بر لب‌هایش نشسته بود و صورت گندم‌گونش را دل‌نشین و مهربان کرده بود، نان‌های سه‌گوش کوچکی که شبیه سرعروسک "زی‌زی‌گولو" بود و بوی کباب‌کوبیده از آن به مشام می‌رسید، به ما تعارف کرد. هر چه اصرار کردم و با عربی دست‌ و پاشکسته گفتم: " أنا أشبَع" و خواستم به او بفهمانم که من سیرم و میل ندارم، فایده‌ای نداشت؛ او همچنان اصرار می‌کرد. کودکان عراقی با لباس‌های کهنه و صورت‌های رنگ‌پریده دور او را گرفته بودند و به او التماس می‌کردند که لقمه‌ای هم به آن‌ها بدهد ولی با دستش آن‌ها را عقب می‌زد و با اخم می‌گفت: " لِزائِر"، یعنی این‌ها مخصوص زائرهاست. دلم سوخت و لقمه را از دستش گرفتم، کمی صبر کردم تا از من دور شود و لقمه را به کودکی عراقی دادم. او خندان و " شکراً " گویان آن را گرفت و دور شد. با خودم گفتم، چطور وقتی بچه‌هایشان این‌قدر گرسنه‌اند، غذایشان را نذر زائر می‌کنند؟! به یاد این آیه‌ی قرآن افتادم: " لَن تَنالُو البِرَّ حَتّی تُنفِقوا مِمّا تُحِبُّونَ. هرگز به حقیقت نیکی نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید، انفاق کنید.*" در راه، موکب‌ها که هر کدام چادر بزرگی بود که برای استراحت زائران یا پذیرایی آن‌ها از طرف شخص یا قبیله‌ای نصب‌ شده بود را پشت سر می‌گذاشتیم. هرچقدر جلوتر می‌رفتیم، تعجبم بیشتر می‌شد. دخترکی حدوداً سه، چهارساله که از صورت آفتاب‌ سوخته‌اش معلوم بود ساعت‌هاست زیر آفتاب ایستاده است، جعبه‌ی دستمال‌کاغذی را که در دستش بود به زائران تعارف می‌کرد تا عرق صورتشان را پاک کنند. در چند قدمی او پسرکی لاغر با استخوان‌های تکیده و لب‌هایی خشکیده، شیشه‌ی عطر کوچکی دستش گرفته بود و کف دست یا به لباس زائران می‌مالید. می‌گفت: " این عطر مادربزرگم است. او تازه از دنیا رفته، او را پیش مولایش حسین (علیه السلام ) دعا کنید." اشک در چشمانم حلقه‌زده بود و بغض گلویم را می‌فشرد. گویا تمام ارث مادربزرگش همین عطر بود که می‌خواست با آن، او را دعا کنیم. این مناظر مرا به فکر فروبرده بود. خدایا اینجا کجاست، این‌ها چه کسانی هستند؟ چه نیرویی آن‌ها را این‌طور به بذل و بخشش واداشته؟! ناخودآگاه به یاد شعر محتشم افتادم «این حسین کیست که عالم همه دیوانه‌ی اوست، این چه شمعی است که دل‌ها همه پروانه‌ی اوست». جوابم را پیدا کردم. این عشق امام حسین (علیه السلام) است که آن‌ها را در این گرمای سوزان به اینجا کشیده تا با کمترین چیزی که دارند از زائران او پذیرایی کنند. ادامه دارد.... @HOWZAVIAN