eitaa logo
نویسندگان حوزوی البرز
393 دنبال‌کننده
355 عکس
45 ویدیو
59 فایل
✍️ "یک نویسنده" بی‌تردید نخبه است 🍃 شعار ما: حمایت از نخبگان حوزوی و مبلغان استان البرز 🌱 بازنشر یادداشت‌ شما با این مشخصات پذیرش می‌شود: ۱. نام و نام خانوادگی: ۲. از استان: ۳. نشانی کانال شخصی: تنها مرجع دریافت آثار👇 @Jahaderevayat #جهاد_روایت
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 گام به گام با انسان کامل (۲۰)اصغر آقائی 🌀 گام دوم: با نوح ع (۱۲): پایان طوفان 🔻در کشتی فرصت مناسبی بود تا بیشتر نوح را زیر نظر داشته باشم. دیگر می‌دانستم که برای آموختن، همه لحظات زندگی درس‌آموز است. 🔻راستش گویی باز گرفتار شیطان شده‌ام. این روزها که نوح را بیشتر زیر نظر دارم، بارها از خود پرسیدم: او که مانند ما است. غذا می‌خورد، راه می‌رود، ... و هر آنچه یک انسان عادی انجام می‌دهد، او نیز چنین است. 🔻تا این سخنان به ذهنم آمد یاد یکی از دشمنان نوح افتادم. روزی در بازار راه می‌رفتم که دیدم جمعی گرداگرد فردی را گرفته‌اند. او می‌گفت: اگر نوح پیامبر خداااااااااییییییییییییی در آسمانهاااااااااست، چرا چونان فرشتگان نیست؟ چرا مانند ما راه می‌رود، غذا می‌خورد و ...؟ ای مردم این را رها کنید. اگر راست می‌گوید چرا ما فرشتگانی را نمی‌بینیم که به او کمک کنند و ما را اندرز دهند؟ «وَقَالُوا مَالِهَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا» 🔻تا یاد این خاطره افتادم، سریع به خود آمده، استغفار کردم؛ و از این شیطانی به خدا پناه بردم «وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّه»، چرا که از خود انسان کامل آموخته بودم که افراد همیشه در پیِ انکار و بهانه‌اند. او به من گفت فرض بگیر فرشته‌ای برای هدایت آنان مبعوث می‌شد، آنان چه می‌گفتند؟ می‌گفتند برو پیِ کارت، تو چه می‌دانی که ما انسان‌ها چه دردهایی داریم و چه زجری از غرائز خود می‌کشیم؟ فرشته جان برو که آب نیست، اگر بود خودت نیز شناگر خوبی بودی. 🔻و من دانستم که سنت همیشگی خداوند آزمایش و امتحان است و حتی اگر قرار بود فرشتگان مبعوث شوند باید در صورت و شکل و شمایل انسانی قرار می‌گرفتند «وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ» 🔻دوباره با خاطری جمع، به نوح نگریستم. لبخند نوح در آن کشتی و بر فراز آن موج‌های سهمگین، آرامشی که از پناه‌بردن به خدا گرفته بودم را بیشتر کرد، لبخندی که انسان کامل در پی با نفسم، به من هدیه داده بود، و چه هدیه زیبایی. دیگر شیوه انسان کامل تا حدی دستم آمده بود و به قول خودمان ماهی‌گیری یادم می‌داد، نه آنکه انتظار بیجا داشته باشم که تنها و بی‌‌دلیل، با یک نگاه او تغییر کنم؛ که گفته‌اند بی‌مایه فطیر است. 🔻شاد از این مبارزه و لبخند رضایت ولیِّ خدا بودم که ناگاه نوح از جای بپاخواست. دیگر این حالت‌های او برایم عجیب نبود. روح بیدار و گوش تیز و شنوای انسان کامل، فراتر از آن چیزی است که ما می‌پنداریم. 🔻گویی دیگر زمان فرود کشتی رسیده است. تعجب نکنید چنان موج‌ها عجیب‌بودند که گویی کشتی بر فراز کوه‌ها در حال حرکت بود و اکنون زمان فرودش رسیده است. «وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ». 🔻و دستور رسید: ای زمین آب خویش فروکش، و ای آسمان بارشت، در هم کش، و امر انجام شد و کشتی بر فراز جودی شد و گفته شد دور از رحمت باد هر قوم ظالمی. «وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءكِ وَيَا سَمَاء أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاء وَقُضِيَ الأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» 🔻و کشتی به آرامی و سلامت بر فراز کوه جودی قرار گرفت «قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِّنَّا وَبَركَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ» 🔻غوغائی هنگام خروج در کشتی بر پا شده بود. لذت آزادی از یک سو و نگرانی از آنچه اتفاق افتاد بود، از سوی دیگر، قدم‌ها را گاه سست می‌کرد و گاه به وجد می‌آورد، اما همه می‌دانستند که نجات از بلای بزرگ، تحفه خداوند مهربان به همراهان انسان کامل، نوح مهربان است. گویی همه از حوادث سهمگین قیامت به بهشت امن الهی راه‌ یافته‌اند و برق نجات در چشمان همه می‌درخشید و تمام وجودشان حمد الهی شده بود "وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ" 🔻از کشتی خارج شدم. وقتی از آن دور می‌شدم با خود تکرار می‌کردم: و ما آن کشتی را نشانه‌ای [برای آیندگان] باقی گذاشتیم، آیا پندگیرنده‌ای هست؟ «وَلَقَد تَّرَكْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ» 🔻و من بار دیگر سر به زیر شرمنده شدم؛ چرا که پاسخی برای چنین سؤالی نداشتم؟ ... و سفر ادامه دارد. @howzavian_alborz
🔰 گام به گام با انسان کامل (۲۱) ✍ اصغر آقائی 🌀 گام سوم: با ادریس ع 🔻همراهیِ نوح با تمام فراز و فرودش به پایان رسید. گاه با خود می‌پرسم این سفر طولانی، چرا؟ مگر این نیست که خداوند انسان را عاقل آفریده است؛ پس چرا باید رنج این سفر را تحمّل کنم؟ 🔻این پرسش درونی من را یاد خاطره‌ای در شهر انداخت. در آن شهر در پی دوخت لباسی نو برای ادامه سفر بودم و این بهانه خوبی بود تا کمی با ، جدّ نوح ع، همراه شوم. سلام کردم و پاسخی گرم، شنیدم. می‌دانستم او فردی است که صبر صفت ممتاز رهروان مسیر حق تعالی است؛ چه رسد که باشی «وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ ۖ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ» 🔻و من با پرسش‌هایی مقابلش نشستم. 🔻ادریس پارچه را به تنم قواره کرد و مشغول دوخت شد. برش پشت برش، کوک پشت کوک. چنان با دقت کار خویش را انجام می‌داد که گویی در دنیا تنها و تنها همین یک کار را دارد، دوختن لباسی برای من. تلاش و کوشش او به من آموخت که مؤمن بی‌کار و تنبل نمی‌شود و هر کاری انجام دهد، دقیق انجام می‌دهد. «رحم الله امرا عمل عملا فاتقنه» 🔻این اثنا ناگهان سوزن سرانگشت پرمهارت او را خراشید و من یک لحظه از جا بلند شدم. با بلند شدنم ذهنم نیز گویی تکانی خورده، به عصر ما، قرن بیستم، برگشت. 🔻در حالی که بر انگشت او ضماد می‌نهادم، در ذهنم از خود می‌پرسیدم: این قرن ما کجا و زحمت سوزن پشت سوزن کجا؟ اگر این مردی که روبه‌روی من است برتر دارد، چرا چون انسان‌های عصر ما فراوان نمی‌کند؟ گویی محسور تکنولوژی شده و یک‌سو به قصه می‌نگریستم. 🔻وقتی کارم تمام شد و انگشت زخم‌خورده ادریس را ضماد نهادم، او به دیوار تکیه کرد و نگاهی عمیق به چشمانم کرد. گیرایی چشمانش تا عمق وجودم نفوذ کرد و ناگاه سر به زیر افکندم. نمی‌دانم این چه سرّی است که نگاه در چشم انسان کامل، همیشه در طول سفر برایم سخت بود؛ آری نگریستن به خورشید چشمان ولیّ خدا، تاب خود را می‌طلبد. 🔻با نگاه او ذهنم گویی به جای خود بازگشت و من پرسش‌هایم را در سینه حبس کردم؛ که پرسش همیشه نشانه عقل نیست، که گاه فریب است. 🔻ادریس شروع به سخن می‌کند و من گوش می‌دهم که و بررسی به گوش شنوا نیاز دارد. پاسخ او خیره‌کننده بود و چه صادقانه و دلسوزانه سخن گفت؛ گویی پدری مهربان با فرزندش سخن می‌گوید «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا» 🔻من آموختم که هرچند برای زندگی لازم است، اما مهم‌تر از آن استفاده از آن است. از او آموختم که اگر قرار بود تمامِ آنچه در طول تاریخ بشر، خود انسان به راهنمایی و انسان کامل یافته و ساخته‌ است را، تنها خود انبیا، می‌ساختند، آیا اختیار و امتحان و ... معنا داشت؟ 🔻تمام تلاش انبیا، ساخت انسان است که انسان بدون ابزار هم انسان است؛ اما با ابزار ولی بدون هویّت، نه انسان است و نه از ابزار در مسیر حق استفاده خواهد کرد. 🔻انسان کامل در جامعه بشری محوری است که باید افراد بشر به خود سوی او روند و او را با عقل خویش بفهمند و سخنانش را دریابند و به کار بندند. 🔻اینجا بود که قلب و ذهنم آرام‌ گرفتند. با راهنمایی او آنچه در عمق وجودم بود گویی جوشش کرده است و من با خود گفتم: راستی اگر همه ابزارها را در طول تاریخ فقط انسان کامل با می‌ساخت و در اختیار دیگران قرار می‌داد، این روش مورد اعتراض انسان‌ها واقع نمی‌شد و آنها در وجود خود احساس پوچی نمی‌کردند؟ و آیا چنین جایی تنها یک تنبل‌خانه‌‌ نمی‌شد؟ 🔻انسان کامل نه دنبال‌ تن‌پروری و نه دنبال تن‌پرورآفریدن، که در پیِ ارتقای فهم و افراد بشر است تا آنان خود در کنار انسان کامل، به قسط و و بهبود زندگی بشر قیام کنند «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» 🔻و این قیام هزینه دارد، و تلاش مستمر و مبارزه با بدی‌ها و کژفهمی‌ها و نیرنگ‌ها نیاز دارد «وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ» 🔻در حالی که لباس دوخته‌شده‌ی ادریس را به تن می‌کردم، زبان شاکر او مرا به واداشت و بر هنر بی‌بدیل دستان ولیّ خدا آفرین گفتم و شکر کردم و دانستم که هرچند انسان کامل در میان مردم و چون مردم می‌دوزد و می‌پوشد، تا مردم در مسیر حرکت انسانی خویش او را خیلی تاخته جدابافته ندانند، اما جایگاه رفیع آنان همیشه یگانه است، 🔻و آموختم ارتقای انسان در همراهی عشق و عقل است. 🔻و ادریسِ عاقل و عاشق بر جایگاه بلندی نظاره‌گر تاریخ شد. «وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا» ... و سفر ادامه دارد. @howzavian_alborz
📮دلیل کرختی‌ و سستی مؤمنان در «جهاد تبیین» ✍ احمدحسین شریفی رهبر دانا و حکیم انقلاب، مدت‌هاست که بارها و بارها فرمان «جهاد تبیین» را صادر کرده‌اند، اما مع الاسف جز پاره‌ای فعالیت‌های جزیره‌ای و فردی، هیچ حرکت جمعی و شبکه‌ای خاصی از سوی باورمندان به اسلام و انقلاب و ولایت مشاهده نمی‌کنیم! نیروهای انقلاب هنوز در این موضوع آرایش جهادی نگرفته‌اند! علیرغم تأکید چند باره بر ضرورت و فوریت این جهاد از سوی نائب المهدی، هنوز صحنه «تبیین‌های وارونه» و «روایت‌گری‌های سیاه‌گونه» در اختیار رسانه‌های بیگانه و غرب‌گرایان داخلی و مخالفان ارزش‌های اسلامی است. درباره چرایی این تعلل و کرختی از سوی معتقدان به جبهه انقلاب، فراوان می‌توان و البته می‌باید سخن گفت. اما در اینجا می‌خواهم شما را با تحلیل عارف کم‌نظیر دوران معاصر، مرحوم آیت‌الله در کتاب ارزشمند شذرات المعارف، درباره چرایی کرختی‌ها و بی‌رگی‌ها و بی‌خیالی‌های مؤمنان در دفاع از باورها و ارزش‌ها و سبک زندگی اسلامی آشنا کنم. مرحوم شاه‌آبادی تحلیلی در نوع خود بی‌سابقه از این موضوع ارائه داده‌اند. ایشان در مجموع «چهار علت فرعی» و «یک علت اصلی» را برای بی‌تفاوتی مؤمنین به شیوع شبهات دینی و ناهنجاری‌های اخلاقی و آلودگی‌های رفتاری در جامعه اسلامی بیان می‌کند: یک. «غرور مسلمین»! «غرور به حقانیت خود»، «غرور به شفاعت» و «غرور به زندگانی دنیوی امروز» توضیح آنکه از نگاه این عارف مجاهد و اجتماعی و امام‌پرور «غرور به حقانیت» موجب شده است که مسلمین میدان تبلیغ و تبیین و روایت و دعوت را به «معاندین» تحویل دهند؛ خود به «اسلام انفرادی» قناعت کنند و «امر به معروف و نهی از منکر را ترک گویند». درحالی که از نگاه قرآن، برتری امت اسلامی از سایر امت‌ها صرفاً به دلیل عمل به فرضیه امر به معروف و نهی از منکر است: «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ(آل عمران، ۱۱۰) و اگر مسلمین به این فرضیه عمل نکنند، هیچ برتری و فضیلتی نسبت به دیگر ملت‌ها و امت‌ها ندارند. و «غرور به شفاعت» نیز موجب ارتکاب «انواع رذایل اخلاقی» و «انواع معاصی کبیره» شده است. در حالی که خداوند با هیچ فرد یا ملتی عقد اخوت نبسته است و در نکوهش برخی از اهل کتاب می‌فرماید: «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ وَ غَرَّهُمْ فِي دِينِهِمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ‏ (آل‌عمران، ۲۴) و همچنین «غرور به زندگانی دنیوی امروز» موجب شده است که مسلمین در صنایع و فناوری‌های پیشرفته و حِرَف و مشاغل مدرن سرمایه‌گذاری نکنند و در نتیجه این عرصه را بالکل به دشمنان اسلام سپرده‌اند! دو. «یأس و ناامیدی» نسبت به تأمین سعادت دنیوی و اخروی: توضیح آنکه از نگاه آیت‌الله شاه‌آبادی مصیبت دیگر جهان اسلام این است که مسلمین حتی اگر بتوانند خود را از چاه غرور نجات دهند و معتقد شوند که راه موفقیت اجتماعی کار و تلاش و کسب فضیلت‌های اخلاقی است، ممکن است «گرفتار چاه پرتباه یأس شوند و خود را از هرگونه تکلیف بری و عری بدانند» و در نتیجه خود را ناتوان از تحصیل سعادت بپندارد! سه. تفرقه و تشتت نیروهای موجود در جبهه حق. توضیح آنکه دشمنان ضمن تلاش در جهت حفظ وحدت حداکثری میان خودشان، تمام تلاش خود را جهت ایجاد تفرقه در صفوف مسلمین به کار می‌گیرند. و بدین وسیله آنان را دچار ضعف و اختلال در تصمیم و فهم وظیفه می‌کنند. آیت‌الله شاه‌آبادی تأکید می‌کنند که کارهای انفرادی فایده چندانی ندارد. باید نیروها را تجمیع کرد و مجتمعاً اقدام کرد. «هرچه انفراد و افتراق بيشتر شود، اختلال و انحلال شدت يابد تا به سرحد انعدام همه جهات و حيثيات رسد» چهار. مسائل مالی و ضعف در تأمین نیازهای مالی مجاهدان. «زيرا كه معلوم است جريان اسلام در ملك، محتاج است به عِده و عُده و لذا خداوند عالم، ايجاب زكوات و اخماس و ساير حقوق ماليه فرموده براى اداره نمودن اساس مقدس اسلام.» «الحاصل غرور به حقانيت و حياتِ عاريت و يأس از ظهور سعادت و افتراق مسلمين و نداشتن بيت المال موجب تعطيل قواى عامله مسلمين شده است و از وصول به سيادت دينى و دنيوى محروم ماندند» ♦️اما همه این چهار علت، از نگاه مرحوم شاه‌آبادی علل فرعی سستی در جهاد تبیین است؛ علت‌العلل این کرختی و سستی از نگاه ایشان، «جهل نسبت به اسلام» و «عدم آگاهی از مرام و مقصود و ارزش اسلام» است: «علت العلل، جهل به مرام اسلام است. زيرا اگر مرام اسلام معلوم ما بود و همان بعينه مرام ما مسلمين شده بود، البته در اطراف آن كوشش نموده مقصود را انجام مى‌‏داديم» @howzavian_alborz