eitaa logo
پژوهشکده تاریخ معاصر
2.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
104 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️منیری: رفتار رضاشاه در دوران حکومتش برخلاف بیانیه‌اش در دوران کودتا بود ، به‌عنوان پژوهشگر بعدی، درخصوص «استعاره‌های سیاسی در بیانیه رضاشاه» سخن گفت و اشاره کرد: به محض ورود کودتاگران به تهران بیانیه‌ای از سوی رضاخان به نام «حکم می‌کنم» منتشر می‌شود که سخنان من دراین‌باره است. در ابتدا لازم است که بگویم معنای استعاره در این پژوهش با معنای سنتی استعاره متفاوت است و نباید خلط مبحث با استعاره سنتی داشته باشیم. نقش استعاره در این پژوهش کمک می‌کند که مفاهیم را بهتر درک کنیم؛ به‌این معنا که استعاره یک فرآیند است. با استعاره مفهومی ماهیت اعمال و ایدئولوژی سیاسی را نمی‌توان به صورت مستقیم درک کرد.   وی افزود: با استفاده از این روش تکنیکی و با بررسی‌های انجام‌شده می‌توان به‌خوبی مشاهده کرد که در بیانیه از استعاره کلیدی سلطه برای سیطره بر زیست سیاسی شهروندان استفاده شده است. این سیطره سیاسی با کودتای 3 اسفند تغییر می‌کند؛ بنابراین مسئله فقط این نیست که رضاخان تا چه اندازه با کمک‌های خارجی موفق به کسب قدرت شده است.   منیری در ادامه سخنانش اشاره کرد: رضاخان در همکاری با شبکه نظامی و سیاسی انگلستان توانست کودتای خود را در 3 اسفندماه تحقق بخشد و بیانیه‌ای تحت عنوان «حکم می‌کنم» منتشر کند که حاوی استعاره‌های سلطه، کنترل‌کننده و کنترل‌‌شونده است. دستور فرمان از بالاست و هدف و مقصد را بیان می‌کند. در این بیانیه نه تنها درخصوص حفظ فراگیر ترس، سیاست‌زدایی از شهروندان و نقض قوانین مشروطیت صحبت کرد، بلکه حفظ سیاسی جامعه را در دو سطح سیاسی و زندگی تنظیم و تغییر داد تا سلطه سیاسی خود را مقابل دوست و دشمن نگه دارد.   این پژوهشگر تأکید کرد: به سخن دیگر، رضاخان به بهانه حفظ امنیت عمومی و بستر مناسب برای تثبیت اوضاع کودتا در دوران پس از کودتا، زندگی افراد و گروه‌های آزادی‌خواه را سرکوب کرد و منش تحقیرآمیزی نسبت به گرایش سیاسی شهروندان در پیش گرفت. با شخصی ‌شدن حوزه قدرت، رضاشاه عرصه را بر سیاست‌های غیر رسمی تنگ کرد. او در دوره سلطه سیاسی خود نهادهای مدنی را گروه‌های دشمن، خائن، رقیب و مانع توسعه ایران معرفی کرد؛ ازهمین‌رو در سیاست‌زدایی از شهروندان، ناامنی را ترویج می‌کرد و این کار برخلاف هدفی بود که خود در بیانیه‌اش اعلام کرده بود.   وی توضیح داد: زمانی که رضاشاه هرگونه مشروعیت لازم را در برابر قانون از دست داده بود، مشروعیت سیاسی مبتنی بر زور را جایگزین کرد. برای سخن آخر نیز باید گفت که تمام پیکره این بدنه چیزی جز استعاره زنجیره بزرگ نیست. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ نقش وزارت جنگ در به‌ قدرت رسیدن درخصوص «نقش وزارت جنگ در شکل‌گیری قدرت » بیان کرد: در سال‌های بین کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۴ش، حوادث بسیاری در ایران رخ داد که باید مورد مطالعه قرار بگیرد. در جریان بررسی حوادث به این نکته برمی‌خوریم که سایه وزارت جنگ بر روی بسیاری از این حوادث در این دوره سنگینی می‌کند. این وزارتخانه برخلاف وظیفه خود، که حفظ نظم و امنیت در کشور بود، از محدوده اختیاراتش فراتر رفت و در بسیاری از مسائل سیاسی این برهه دخالت کرد.   وی افزود: در جریان کودتای ۱۲۹۹، وزارت جنگ نقش مؤثری ایفا کرد و زمانی که کودتاچیان وارد تهران شدند، این سازمان قدرت زیادی داشت. کودتاچیان از لحاظ نفرات و تجهیزات در سطح پایین‌تری از نظامیان حاضر در تهران بودند، اما تنها چند ساعت طول کشید تا کودتاچیان موفق شدند و وزارت جنگ نظاره‌گر تصرف شهر به دست آنها بود.   این پژوهشگر در ادامه عنوان کرد: وزارت‌ جنگ در مسائلی خارج از وظایفش مداخله می‌کرد که عمده این مسائل سیاسی بود و سعی داشت بر تصمیمات مجلس چهارم شورای ملی نیز تأثیر بگذارد و از این طریق به هدف خود برسد و در این مسیر با هیچ‌کدام از کابینه‌های دولت همراه نبود؛ به‌گونه‌ای که یکی پس از دیگری به دلیل فشارهای وزارت جنگ استعفا می‌دادند.   وی ادامه داد: وزارت جنگ پس از تسلط بر شورای ملی پنجم توانست با فشارآوردن به احمدشاه دستخط ریاست‌الوزرایی رضاخان را از او بگیرد. نظامیان بسیاری از سیاستمداران از جمله  را دستگیر کردند و ریاست‌الوزرای وقت، که از این شرایط به ستوه آمده بود، از کار استعفا و رضاخان جایگاه او را تصاحب کرد. البته ریاست‌الوزرا شدن رضاخان به ‌معنای پایان دخالت وزارت جنگ در امور سیاسی نبود. هدف دیگر این وزارت بالاتر از این بود. جریانی بود که از سوی وزارت جنگ طراحی و حمایت می‌شد و این وزارتخانه سعی داشت با تغییر قانون اساسی خاندان قاجار را از سلطنت بردارد.   کشاورزی در پایان سخنانش بیان کرد: اقدامات دیگری از سوی وزارت جنگ برای خلع قاجار از سلطنت همچون چاپ مقالات در روزنامه، نشریه و... انجام شد که این کار به تشکیل مجلس مؤسسان منجر گردید و در آن احمدشاه در نهایت از سلطنت خلع شد و رضاخان با عنوان رضاشاه به پادشاهی ایران رسید. بررسی نقش این وزارتخانه در به سلطنت رسیدن رضاشاه از یک‌سو به شناخت بهتر این سازمان و از سوی دیگر به شناخت دقیق‌تر حوادث این دو دوره کمک می‌کند. هرچه دراین‌باره بیشتر مطالعه می‌کنیم، بیشتر به نقش این وزارتخانه در امور سیاسی ایران پی می‌بریم. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
پژوهشکده تاریخ معاصر
✳️ حسینی: تأکید رضاشاه بر میراث باستانی قبل از اسلام بود   سپس #سیدمرتضی_حسینی با موضوع «رضاشاه پهلو
سیدمرتضی حسینی.mp3
زمان: حجم: 14.19M
✳️ حسینی: تأکید رضاشاه بر میراث باستانی قبل از اسلام بود پژوهشگر تاریخ معاصر طی سخنانی در این همایش با موضوع «رضاشاه پهلوی و ترکیب بی‌قواره باستان‌گرایی ملی‌گرا» اظهار داشت: پس از رسیدن به سلطنت، به منظور تحقق برنامه‌های مدنظر خود به زیرساخت‌های فکری جدیدی نیاز داشت که از نظام رو به زوال قاجار مستقل باشد. «ملی‌گرایی باستان‌گرا» یکی از این پایه‌های ایدئولوژیک بود که در سال‌های پس از انقلاب مشروطه تا کودتای 3 اسفند 1299ش، توسط روشنفکران غرب‌گرا و روزنامه‌نگارن قوام یافته بود. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
پژوهشکده تاریخ معاصر
✳️ نقش وزارت جنگ در به‌ قدرت رسیدن #رضاشاه #عیسی_کشاورزی درخصوص «نقش وزارت جنگ در شکل‌گیری قدرت #رض
عیسی کشاورزی.mp3
زمان: حجم: 11.81M
✳️ نقش وزارت جنگ در به‌ قدرت رسیدن درخصوص «نقش وزارت جنگ در شکل‌گیری قدرت » اظهار داشت: در سال‌های بین کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۴ش، حوادث بسیاری در ایران رخ داد که باید مورد مطالعه قرار بگیرد. در جریان بررسی حوادث به این نکته برمی‌خوریم که سایه وزارت جنگ بر روی بسیاری از این حوادث در این دوره سنگینی می‌کند. این وزارتخانه برخلاف وظیفه خود، که حفظ نظم و امنیت در کشور بود، از محدوده اختیاراتش فراتر رفت و در بسیاری از مسائل سیاسی این برهه دخالت کرد. اقدامات دیگری از سوی وزارت جنگ برای خلع قاجار از سلطنت همچون چاپ مقالات در روزنامه، نشریه و... انجام شد که این کار به تشکیل مجلس مؤسسان منجر گردید و در آن احمدشاه در نهایت از سلطنت خلع و رضاخان با عنوان رضاشاه به پادشاهی ایران رسید. بررسی نقش این وزارتخانه در به سلطنت رسیدن رضاشاه از یک‌سو به شناخت بهتر این سازمان و از سوی دیگر به شناخت دقیق‌تر حوادث این دو دوره کمک می‌کند. هرچه دراین‌باره بیشتر مطالعه می‌کنیم، بیشتر به نقش این وزارتخانه در امور سیاسی ایران پی می‌بریم. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ حسینی: ایران پهلوی اول در مسیر صنعتی‌شدن نبود در ادامه درخصوص «سیاست‌های صنعتی دوره و نتایج آن» بیان کرد: اگر بخواهیم درباره وضعیت ایران در مناسبات بازار جهانی سرمایه صحبت کنیم، این جریان به قرن نوزدهم بازمی‌گردد که ایران به‌نوعی به واسطه جایگاه جغرافیایی خود مورد توجه قدرت‌های آن دوره به‌ویژه انگلستان و روسیه قرار گرفت و این جریان اقتصاد ایران را که تا پیش از آن یک اقتصاد معیشتی بود، متأثر کرد.   وی افزود: این روند به این گونه بود که ایران نیازهای کارخانجات و نظام صنعتی غرب را تأمین می‌کرد و با تحمیل نیاز صنعتی و تجاری، ایران نظام اقتصادی متکی بر خود را تحت تأثیر این سیاست‌ها از دست داد و رقابت موجب شد تا تراز تجارت ایران روند نزولی پیدا کند تا جایی که در سال ۱۲۷۹ تراز تجارت ایران منفی ۱۰۸ است که به‌تدریج با نفوذهای صورت‌گرفته به منفی ۴۴۳ رسیده و در ادامه منفی‌تر نیز شد. واردات افزایش و صادرات ایران صرفا محصولات کشاورزی است که به‌صورت خام‌فروشی به کشورهای صنعتی عرضه می‌شد.   حسینی اشاره کرد: بعد از جنگ جهانی اول نیز این جریان ادامه داشت، اما پس از پایان جنگ سیاست انگلستان تغییر پیدا کرد؛ چراکه به حکومت باثباتی در ایران نیاز داشت تا جریان انتقال مواد خام و نفت باامنیت صورت بگیرد. با روی کار آمدن رضاشاه وضعیت اقتصادی ایران در سه دوره مورد بحث قرار گرفت: دوره اول، کشاورزی تجاری است که محصولات کشاورزی به کشورهای غربی صادر می‌شد و دولت از فروش محصولات درآمد کسب می‌کرد.   این پژوهشگر تأکید کرد: دوره دوم بحث تغییر در سیاست اقتصاد تجاری است و این جریان به درآمد دولت آسیب وارد کرد و عاملی شد که کشورهایی چون ترکیه و آمریکای لاتین کسری تجاری خود را با سیاست صنعتی جدید جبران کنند و به جای فروش محصولات کشاورزی، محصولات کشاورزی برای مصرف کارخانه‌های داخلی مصرف شود. این تحول نه تنها در ایران بلکه در جهان برای تسکین بحران ارزی شکل گرفت. دوره سوم نیز بازگشت دوباره به کشاورزی تجاری بود. تمام سخنان در نشریات این دوره مبنی بر گسترش صنعت در ایران و جلوگیری از صادرات مواد کشاورزی بود.   حسینی در ادامه بیان کرد: با روی کارآمدن دولت نازی سیاست اقتصادی و تجاری ایران نزولی می‌شود. تمام آن محصولاتی که قرار بود برای کارخانجات داخلی مصرف شود، باید برای صادرات به آلمان فرستاده می‌شد. البته این در حالی است که اهداف توسعه صنعتی برای ایران محقق نشده و کارخانجات در آغاز راه توسعه خود بودند. با این هزینه‌ها سیاست اقتصادی ایران تغییر پیدا کرده و ایران دوباره به کشاورزی تجاری روی می‌آورد.   وی در ادامه با اشاره به ارزیابی نتایج سیاست‌های صنعتی در دوره گفت: چند شاخص برای ارزیابی نتایج همچون شاخص بحث تراز تجاری ایران، ضرردهی صنایع تجاری، شکل‌گیری بورژوازی وابسته، شاخص بی‌برنامگی، عدم کارشناسی و هدف‌گذاری نشدن برنامه‌های تجاری و اقتصادی در نظر گرفته شده است که براساس این شاخص‌ها می‌توان گفت در دوره حکومت استبدادی رضاشاه، پروژه‌های اقتصادی ناقص اجرا شدند. در پایان باید اشاره کرد که ایران در دوره پهلوی اول در مسیر صنعتی‌شدن نبود و این جریانات موجب شد که اقتصاد و صنعت ایران در دوران پهلوی فرو پاشد. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ سیاست قتل‌درمانی رضاشاه دکتر نیز با موضوع «سیاست قتل‌درمانی» عنوان کرد: در سال‌های متعاقب کودتای 3 اسفند 1299 و سپس دوره حکومت رضاشاه، قتل‌های سیاسی عمدتا مخفی و البته سبعانهِ متعددی به‌وقوع پیوست. این قتل‌ها ترکیبی از افراد و شخصیت‌های سیاسی شاخص و درجه اول مخالف و بعضا موافقِ رضاشاه را در برمی‌‎گرفت؛ اشخاص مخالف و موافقی که به‌هر دلیلی، رضاشاه نسبت به‌‌ وجود و حضور آنان در عرصه کشور (در درون و حتی بیرون از حاکمیت)، سوء ظن داشت و از ناحیه آنها، احساس نگرانی و خطر می‌کرد.   وی در ادامه افزود: شمار فراوان‌تری از رجال و شخصیت‌های سیاسی، اجتماعی و مذهبیِ دیگر هم، در تمام دوره حکومت رضاشاه، کمترین اطمینان و تضمینی برای ادامه حیات و بقای خود نداشتند و همواره این احتمال و خطر وجود داشت که هر آن، بر رقم قتل‌های سیاسی عمدتا مخفی سبعانه افزوده شود. در منابع مختلف، درباره شمار قتل‌های سیاسی و غیرسیاسی آن دوره، ارقام متعددی ذکر شده است؛ این ارقام از صدها تن تا حدود چندین هزار نفر ذکر شده است.   شاهدی اظهار داشت: درباره رقم دقیق کسانی که در دوره رضاشاه، به انحای گوناگون و توسط آدمکشان شهربانی و دیگر دستگاه‌های نظامی و امنیتی به‌قتل رسیدند، آماری وجود ندارد. برخی منابع، گاه رقم 24000 نفر را اعلام کرده‌اند. پرسش ما در اینجا این است که چرا ترجیح می‌داد مخالفان و حتی رجالی وفادار صاحب‌نام و شناخته‌شدهِ ‌خود را با ترور و اقسامی از دیگر روش‌های مخفی سبعانه و غیرانسانی به‌قتل برساند؟ تا جایی که تحقیقات ما نشان می‌دهد، دلیل آن: فقدان مشروعیت و مقبولیت حکومت رضاشاه در میان اقشار گوناگون جامعه ایرانی بود.   وی افزود: حکومت رضاشاه مبتنی بر هیچ‌گونه اقتدارِ مشروعیت‌بخشِ اجتماعی و سیاسی نبود و به‌ تبع آن، قتل و حذف فیزیکی شخصیت‌ها و رجال سیاسی مخالف و احیانا منتقد خطرآفرین را تنها شیوه کارآمد تحکیم موقعیت خود در رأس قدرت ارزیابی می‌کرد.   این نویسنده و پژوهشگر تاریخ با اشاره به نظریه مشروعیت ماکس وبر نیز گفت: به‌نظر ما اگر حکومت رضاشاه دارای حداقل یکی از سویه‌های سه‌گانه مشروعیت سیاسی بالا بود، هیچ ضرورتی و حتی امکانی برای وقوع آن‌همه جنایات سیاسی سبعانه و غیرانسانی وجود نداشت. هم وقوع کودتا، هم فرایند صعود رضاخان به سریر سلطنت و هم کارنامه دوره شانزده‌ساله سلطنت رضاشاه، سراسر قانون‌گریزی، مشروطه‌ستیزی و برپایی یک حکومت سرکوبگر و فراقانونی شخصی بود. بدین‌ترتیب حکومت رضاشاه فاقد مشروعیت عقلانی و قانونی بود.   وی همچنین اظهار داشت: رابطه حکومت‌شوندگان با شخص رضاشاه هیچ‌گونه پایه‌ای در «احترام و اطاعت احترام‌برانگیز» نسبت به او نداشت. فرامین و احکامی هم که رضاشاه صادر می‌کرد هیچ بنیادی در «سنّت‌ها» نداشت و چه بسا سراسر تخطی از سنّت‌ها بود (مانند: مقابله سرکوبگرانه با سنّت دیرپای عزاداری و حجاب اسلامی و امثالهم). همچنین رضاشاه در میان اکثریت جامعه ایرانی، مطلقا در جایگاه یک رهبر کاریزماتیک قرار نداشت.   این نویسنده و پژوهشگر تاریخ در پایان گفت: بنابراین، حکومت رعب و وحشت رضاشاه،‌ که سیاست قتل‌درمانی و جنایات فجیع و سبعانه سیاسی از مهم‌ترین دستاوردهای آن بود، در درجه اول، از همان فقدان مشروعیت سیاسی حکومت او در میان جامعه ایرانی ناشی می‌شد؛ بدین‌ترتیب رضاشاه، که هیچ نقطه اتکایی در میان اقشار مختلف مردم ایران نداشت، قتل و حذف فیزیکی مسئولیت‌گریزانه، تروریستی و دزدانهِ مخالفان، منتقدان و حتی وفاداران به‌ خود را (که سوءظنی به‌آنها پیدا می‌کرد) تنها راه تحکیم موقعیت خود در رأس قدرت ارزیابی می‌کرد.   https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ برجستگی ویژگی‌های فردی در سیاست خارجی دولت رضاخانی دکتر ، استاد دانشگاه تهران، نیز با موضوع «اشغال نظامی ایران نتیجه ناکامی سیاست خارجی رضاشاه» عنوان کرد: در رابطه با فهم سیاست خارجی رضاشاه دو نگاه ساختارمحور و کارگزارمحور مطرح است.   وی افزود: وقتی ما صحبت از سیاست خارجی می‌کنیم، در بین متغیرهای پنج‌گانه جیمز روزنا، متغیر مختلف فردی وزن بیشتری در فهم سیاست خارجی دولت ایران در آن مقطع زمانی دارد. این متغیر ناظر بر ویژگی‌ها و مختصات فردی تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران سیاست خارجی است. ما مختصات شخصیتی رضاشاه را همراه با سوءظن و بدبینی می‌دانیم که شناختی نسبت به موضوع حکمرانی نداشته و نگرش‌های متوهمانه داشته و طبیعتا این مسئله در خروجی سیاست خارجی اثر می‌گذارد.   حقگو اظهار داشت: متغیر دوم منابع نقش‌گرایانه است که براساس این مؤلفه، وقتی فردی در یک نقشی قرار می‌گیرد یا از آن اثر می‌پذیرد یا برعکس بر روی دامنه آن اثر می‌گذارد. بیشتر از اینکه رضاشاه در آن دوره اثرپذیر باشد، بر روی نقش اثر می‌گذارد و ملزومات نقش را به حاشیه می‌برد. متغیر سوم منابع حکومتی است که این مؤلفه هم تحت تأثیر ویژگی‌های فردی رضاشاه شکل می‌گیرد و متغیر چهارم منابع ملی است و متغیر پنجم هم منابع خارجی است.   وی با اشاره به این نکته که رضاشاه به جای اینکه متغیر فرهنگی را که باعث چسبندگی جامعه و انسجام ملی می‌شود، مورد توجه قرار دهد، گفت: این متغیر پاشنه آشیلش می‌شود. از این منظر فراز و فرودهای سیاست خارجی او قابل تبیین است که برگرفته از مختصات فردی است. او در مقاطعی به خاطر برداشت خاص از هویت ملی احساس می‌کند که باید به آلمان نازی نزدیک شود و همین باعث یک محاسبه غلط از نظام بین‌الملل و به تبع شکست نظامی ایران و ماجراهای اسفناک در تاریخ معاصر می‌شود.   حقگو در پایان گفت: در بررسی متغیر اول نقش‌آفرینی اساسی دارد و سایر متغیرها را می‌توان در ذیل متغیر اول قرار داد.   لزوم بررسی تطبیقی شکست ارتش ایران در آن دوره و ارتش افغانستان در این دوره آخرین نکته‌ای بود که توسط این پژوهشگر به عنوان یک ضرورت پژوهشی مطرح شد. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ تقابل روحانیت و رضاخان چطور شروع شد ، پژوهشگر، با موضوع «چالش‌های روحانیت با » طی صحبت‌هایی گفت: در روی کار آمدن رضاشاه در کشور ما روشنفکران نقش عمده داشتند. رضاشاه در ابتدای کودتا و در مسند وزارت جنگی و سردار سپهی تظاهر زیاد به مذهب کرد تا اعتماد روحانیت را جلب کند؛ چرا که روحانیت و مراجع عظام مخالف حضور او بودند.   وی در ادامه افزود: بنابراین وی در عزاداری سیدالشهدا دسته قزاق‌ها را راه می‌اندازد و پای پیاده به زیارت سیدالشهدا(ع) می‌رود و در نهایت قسم می‌خورد که پاسدار مذهب تشیع باشد؛ در واقع همان چیزی که در قانون اساسی مشروطه هم آمده است، اما می‌بینیم که پس از جمهوری‌خواهی، رضاشاه دیگر طور دیگری عمل می‌کند و به بهانه هرج‌ومرج جامعه دستورالعمل‌های مختلف صادر می‌کند.   امینی با اشاره به قانون‌شکنی رضاشاه در زمینه حوزه‌های علمیه و تقابل او با ماهیت امر به معروف و نهی از منکر، گفت: وی از همان زمان، مقابله خود را با دستورات دینی و روحانیت علنی می‌کند و پس از آن، مسئله نظام اجباری را مطرح می‌کند و می‌گوید که سربازان می‌بایست به پادگان‌ها بروند و بعد هم شاهد تحصن و اعتراض علما در قم هستیم.   وی با بیان اینکه برای ختم قائله تحصن روحانیت عملا رضاشاه در تقابل با روحانیت قرار می‌گیرد، گفت: حرکت‌های رضاشاه در زمینه غربی شدن ضربه‌ها و هزینه‌های زیادی برای کشور داشت. در قضیه  چقدر لباس، کلاه و اقلام ضدفرهنگی به کشور وارد شد. رضاخان می‌خواست زبان کشور را نیز همچون اتاتورک در ترکیه تغییر دهد که با تهدید علما و روحانیت روبه‌رو شد.   امینی در ادامه افزود: تلاش کرد روحانیت را تهدید و محدود کند؛ بنابراین به یک سری حرکات مثل درآوردن آمار ائمه جماعات، طلبه‌ها، مدرسین، مساجد و روحانیت دست زد؛ چرا که تصمیم داشت با دین و مذهب مبارزه کند. لذا به مساجد دستورالعمل می‌دهد که دیگر ختم‌ها با میز و صندلی برگزار شود تا دیگر روحانیت بالای منبر نروند. وی هم‌زمان قضیه تبدیل کلاه پهلوی به فرنگی را مطرح کرد که آیت‌الله قمی مرجع تقلید برمی‌خیزد. حتی تلاش می‌کرد که افکار غرب‌زدگی را به طلبه‌ها آموزش دهد که در همه اینها به استثنای تربیت روحانیون دربار، شکست خورد.   این پژوهشگر در پایان گفت: در نهایت تقابل رضاشاه با دین، مذهب، فرهنگ و روحانیت هر یک بسیار مفصل است که تحقیق زیاد می‌خواهد. رضاشاه زمانی که می‌خواهد قضیه شهریور 1920 اتفاق بیفتد در بین روشنفکران، نظامیان، سیاستمداران، دانشجویان، حوزویان، عامه مردم و نظامیان طرفدار ندارد؛ لذا در عرض چند روز حکومتش بر باد رفت و این نتیجه چکمه‌پوشی و دیکتاتوری رضاشاه است. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ پاسخ به برخی شائبه‌ها درباره مدرنیته رضاخانی/ پادشاهی که به مرزهای ایران بی‌تعصب بود ، پژوهشگر تاریخ معاصر، پس از اشاره به ضایعه درگذشت دوستان تاریخ‌پژوهش چون دکتر رحیم نیک‌بخت به دلیل کرونا درباره «رضاشاه و تمامیت ارضی ایران» سخنرانی کرد و گفت: به ادعای برخی دوستان تاریخ‌نگار اگر نبود، ایرانی نبود و رضاشاه بود که با ایجاد ارتش و ساختارهای مدرن تمامیت ارضی ایران را حفظ کرد!   وی در ادامه افزود: نیروهای نظامی ایران قبل از رضاشاه هم بودند مثل ژاندارمری و پلیس و مدرسه نظام. شک و تردیدی در این نیست؛ همان نیروی قزاقی که از دل آن بیرون آمد، مدرن و آموزش‌دیده بود. پس این‌طور نیست که نیروهای نظامی را رضاخان درست کرد. این ادعایی واهی است و پایه‌های قشون مدرن در دوره محمدشاه توسعه یافته و بعد در دوره ناصرالدین‌شاه توسط و بعد هم مشروطه وجود داشت.   یادآور شد: بیشتر نظامیان برجسته دوره پهلوی مثل  در مدرسه نظام مشیرالدوله تعلیم پیدا کردند. با توجه به این وضعیت، نیروی نظامی شالوده‌اش بوده و ما پیش از رضاشاه با تجزیه‌طلبی در ایران مواجه نبودیم. ما سه دسته نیرو داشتیم که خودسر و معاند بودند: اول شورشی و گریز از مرکز با محدوده قلمرو کم‌وسعت و سپس یک سری حکومت‌های محلی و موروثی مثل شیخ خزعل و سوم هم یک‌سری خودسری‌هایی که به انگیزه‌های مختلف ایجاد شده بودند.   وی بیان اینکه هر سه این نیروها به نوعی برای دولت مرکزی مخرب بودند، اما در هر صورت هر دولتی در ایران تا حدودی تثبیت می‌شد، آنها را سرکوب می‌کرد، افزود: این ادعا که رضاشاه با پوتینش ایران را نجات داد و دور تا دور ایران را گرفت و دولت مرکزی نیرومند ساخت، اغراق و بزرگنمایی است. درست است که ارتش مدرن در این دوره توسعه یافت و خودسران محلی سرکوب شدند، اما این روند همیشه در تاریخ ایران بوده و قبل از رضاخان هم به طور پیوسته انجام می‌شده است.   این پژوهشگر تاریخ درباره مرزهای بین‌المللی ایران گفت: وارد فضایی شد که بسیار مورد زیان ایران بود؛ چرا که هر آنچه شوروی‌ها می‌خواستند درباره مرزها به آنها داد. همچنین رویکردی که رضاشاه درباره تمامیت ارضی ایران در ارتباط با ترکیه و شوروی و افغانستان پی گرفت خیلی نامناسب بود و باعث ضرر به ایران شد. او هیچ حساسیتی نسبت به مرزهای ایران نداشت. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️آسیب‌های بوروکراسی اداری عصر رضاشاهی/ رضاشاه پایه‌گذار بوروکراسی معیوب اداری در ایران دکتر ، پژوهشگر، با موضوع «بوروکراسی عصر » در صحبت‌هایی گفت: بوروکراسی یک نهاد اداری است که برای اجرای حاکمیت قانون منبعث از اراده عمومی تأسیس شده است؛ پس منظور از ارادی کردن امور قانون‌مند کردن امور است. اگر می‌بینیم در برخی کشورهای کمتر توسعه‌یافته بروکراسی دچار فساد است، به خاطر این است که عملا در آنجا حاکمیت قانون و غیر شخصی کردن حکومت محلی از اعراب ندارد. کارایی بوروکراسی تابعی از مسیر آفرینش و توسعه آن است و این در حالی است که می‌بینیم در ایران، بوروکراسی مدرن عصر رضاشاه یک تولد ناقص‌الخلقه داشت و چالش‌های زیادی مثل رانت و فساد ایجاد کرد.   وی با بیان اینکه ایران دارای یک پیشینه چندین هزارساله از نظام اداری و دیوان‌سالاری از عهد باستان تا مشروطه است، گفت: این دیوان‌سالاری در عصر قاجار به اصلاح رسید، به‌ویژه در عهد ناصری، اما باز هم به شکست انجامید. بعد از مشروطه هم در تلاش برای اصلاح برآمدند، اما این تلاش‌ها به ناکامی رسید تا اینکه به عصر رضاشاه می‌رسیم.   باقیان اظهار داشت: به دنبال این بود تا از بوروکراسی به عنوان تحکیم پایه‌های خود در کشور استفاده کند و در این راه از نیروهای فارغ‌التحصیل مؤسسات آموزش عالی و دانشگاه‌ها استفاده کرد.   این پژوهشگر اظهار کرد: خود شکل حکومت نظام حکمرانی رضاشاه بسیط و تک‌ساختی است که در آن اعمال تصمیمات در همه امور محلی و ملی از مرکز سیاسی ایجاد می‌شود و مناطق حاشیه‌ای و محلی هیچ نقشی در سیاست‌گذاری‌ها ندارند و همه چیز از پایتخت اعمال می‌شود.   باقیان با اشاره به دوازده وزارتخانه دوره رضاشاه گفت: از نظر کمّی، تعداد وزارتخانه افزایش یافته یعنی بوروکراسی نظام اداری عصر رضاشاه بزرگ می‌شود و همین یک سری مشکلاتی را ایجاد می‌کند که از جمله سلطه سیاست بر اداره و دوم تصدی‌گری دولت در نظام دیوان‌سالاری است.   وی با توضیح این دو آسیب گفت: یکی از مصادیق سلطه سیاست، دادگستری عصر رضاشاه است که دچار کمبودها و کارکردهای ناقصی است؛ چرا که وابسته به شخص شاه است؛ همچنین فساد و رانت پاشنه آشیل دولت است و چنین چیزی در دولت عصر رضاشاه به‌وفور وجود داشت.   باقیان در پایان اظهارداشت: رضاشاه را می‌توان پایه‌گذار بوروکراسی معیوب در ایران نامید؛ چرا که به جای استقلال عمل یک ستادی برای حفظ رأس قدرت تشکیل داده و فساد و ناکارآمدی از جلوه‌های آن بود.   https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ ملک‌زاده: رضاشاه مهره‌ای جز مجری سیاست‌ها و تأمین منافع بیگانگان در ایران نبود نیز به‌عنوان سخنران دیگر همایش بیان کرد: در اواخر دوره ، وی در چنبره رقابت بین دو قدرت برتر روس و انگلیس، به کارگزاری وابسته تبدیل شده بود و به‌عنوان مهره‌ای برای دسترسی این استعمارگران به منافع و اهدافشان عمل می‌کرد. در دوران پهلوی، قالب حکومتگران، کسانی فاقد اراده بودند که به مسئله‌ای جز تاج و تخت فکر نمی‌کردند و در این راه ایران را به مکانی برای ورود و تاز و تخت استعمارگران تبدیل کردند.   وی افزود: استعمارگران، ایران را همچون لباده‌ا‌ی می‌دانستند که از هر حرکتی عاجز است و این موضوع جایگاه ایران را در حد عروسک خیمه‌شب‌بازی تنزل می‌داد. در دوره پایانی قاجار و پهلوی، روسیه و انگلستان بر سر سلطه بر ایران رقابت و به‌عنوان یک مستعمره به کشور نگاه می‌کردند؛ البته این نگاه در دوران سلطنت پهلوی جدی‌تر شد.   این پژوهشگر تأکید کرد: فردی است که به خواست دولت انگلستان به قدرت می‌رسد. این شخص در دوران حکومت هم در مسیر حفظ قدرت بیگانگان حرکت می‌کند و از این مسیر خارج نمی‌شود. حال اگر بخواهیم درباره نقش انگلستان در پادشاهی رضاخان بگوییم، باید گفت: انگلستان مبلغی به عنوان هزینه ارتش در اختیار دولت قرار می‌دهد، البته دولت انگلستان مطمئن نیست که رضاخان بتواند خواسته آنها را برطرف کند و از رضاخان برای عزل احمدشاه تعهدنامه می‌گیرد، اما پس از اطمینان از دست‌نشانده خود برای رسیدن آنها به منافعشان دیگر او را تحت سلطه خود نمی‌گیرد.   ملک‌زاده اشاره کرد: با حمایت انگلیس و شوروی بسیاری از شورش‌های مردم در ایران سرکوب می‌شود و رضاخان تا حدی نظم و امنیت را رعایت و راه خودش به پادشاهی را فراهم کند.   وی اشاره کرد: رضاخان از طریق وزارت امور خارجه ایران به وزیرمختار انگلیس می‌گوید که می‌خواهد دولت قاجار را خلع کند و می‌خواهد با تأیید انگلستان به این اقدام رسیدگی کند. اصرار پی در پی رضاخان برای جلب رضایت انگلیس هم‌زمان با بدبینی او برای توطئه نکردن دولت انگلستان علیه اوست. رضاخان از اینکه این دولت علیه او توطئه کند، می‌ترسد و در این راستا اقدامی بدون رضایت انگلیس انجام نمی‌دهد و این موضوع نشان‌دهنده آموزه‌ای از عشق و نفرت رضاخان به غرب است.   این پژوهشگر در پایان سخنانش عنوان کرد: در دوره رضاشاه رقابت دو قدرت رقیب، انگلیس و روسیه، در ایران تاحدودی می‌توانست دست رضاخان را برای ایجاد سیاست‌های مستقل باز بگذارد، اما او جرئت نمی‌کرد سیاست خارجه ایران را به‌عنوان کشوری مستقل تدوین کند؛ از‌این‌رو نه تنها درجهت نفوذ بیگانگان اقدام مؤثری انجام نداد، بلکه در جهت تحکیم قدرت بیگانگان حرکت کرد و رضاشاه عملا مجری سیاست‌ها و تأمین منافع بیگانگان در ایران بود. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ تفرشی: نگاه افسانه‌ای به رضاشاه خطرناک است/ قدیس‌سازی از او بی‌فایده است دکتر ، پژوهشگر تاریخ در لندن، طی سخنانی عنوان کرد: در سال‌های اخیر به‌ویژه دو دهه اخیر که رسانه‌های دیداری و شنیداری فارسی‌زبان خارج از کشور گسترش پیدا کرده‌اند، یک تصویر و تصوری از طریق تبلیغات پژوهشی رضاشاه رشد پیدا کرده که یک نگاه نوستالژیک افسانه‌ای درباره رضاشاه است که به مردم عادی هم منتقل می‌شود و آن این است که اگر رضاشاه بر حکومت می‌ماند، مشکلات حل می‌شد. این نگاه عوامانه و کوچه‌بازاری تا حد زیادی بوده، اما از آنجایی خطرناک می‌شود که در میان نخبگان و دانشگاهیان نیز به صورت ابزاری رخنه می‌کند.   وی در ادامه افزود: من البته از جمله افرادی نیستم که صفر تا صد دوره قبل را بد ببینم، اما این جوی که در سال‌های اخیر در خارج از کشور و در داخل کشور به قدیس‌سازی از رضاشاه پرداخته خطرناک است. ضمن اینکه انگیزه سیاسی و تبلیغاتی ضد ایرانی دارد، برای آموزه‌ها و رویه‌های علمی دانشگاهی خطر دارد و این مسئله باعث می‌شود که بحث و بررسی مسائل ایران در دوران دشوار شود.   تفرشی همچنین توضیح داد: در صحبت‌های دوستانم این را شنیدم و قبلا هم در مسائل مختلف تاریخ معاصر به‌ویژه دوره رضاشاه بود که برخی به منابع داخلی دسترسی ندارند و برخی هم به منابع خارجی. همین عدم دسترسی باعث می‌شود که محققان برجسته‌ای که راجع به یک دوره صحبت می‌کنند و حتی نامدار هم هستند به‌صراحت چیزهایی می‌گویند که شاید کامل نباشد. مهم‌ترین دلیل بی‌اعتنایی به مسائل داخلی عدم دسترسی به منابع و دانش نسبت به آنهاست. برخی هم مسائل داخلی را کم‌ارزش می‌دانند و به‌نوعی نسبت به منابع داخلی بی‌اعتنایی می‌کنند.   وی بیان کرد: همه مسائل امروز را می‌توان در سه بعد بررسی کرد: مسائل داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی که بدون توجه به هر سه اینها نمی‌توان تصویر درست به مسائل داشت. صرف نظر از این مسائل مربوط به دوره رضاشاه به لحاظ موضوعی و زمانی هم مدنظر است.   تفرشی اظهار کرد: تقسیم‌بندی من از دوره رضاشاه سه وجه دارد: دوره اول که به نوعی نیازهای اجتماعی داخل ایران مردم را مجاب کرد که نسبت به ریشه‌های خارجی کودتا حساسیتشان کمتر شود و یک تعاملی با حکومت پیدا کنند، ولی دوره دوم دوره تضارب و تقابل و رویارویی جامعه سنتی و حکومت رضاشاه به‌ویژه براساس سه رکن احزاب، روزنامه‌ها و مجلس است که هر سه اینها بعد یک دوره عملا به تصرف رضاشاه و حکومتش درمی‌آید و دوره سوم هم سرکوبی کامل توسط رضاشاه و تک‌صدایی محض است.   این پژوهشگر تاریخ اظهار کرد: برخی در دوره اول تصور می‌کردند که یک دیکتاتور مصلح و پاکدست می‌تواند مملکت را نجات دهد؛ درحالی‌که این تفکر اشتباه بود؛ چرا که یک دیکتاتور عملا کشور را نابود می‌کند. برخی هم تصورشان این بود که اگر در خدمت خودکامگان دربیایند می‌توان مملکت را نجات داد و به فضای باز سیاسی رسید.   وی با بیان اینکه از انقلاب به بعد حضور بریتانیا در ایران تقویت شد، افزود: نمی‌خواهم وارد این بحث بشوم، اما خلاصه در قرن بیستم چند حادثه باعث جدی‌تر شدن روابط ایران و بریتانیا شد: اولین مسئله امضای قرارداد دارسی است. مسئله دوم حضور تمام‌عیار خارجی‌ها در خلیج فارس است که به اشغال جزایر جنوب ایران کشید و سوم مسئله هند و استعمارش است که این موارد حضور بریتانیا را در ایران تثبیت می‌کند.   با بیان اینکه تصویر اشغال ایران در دوره رضاشاه نشانه خودکامگی کامل او در دوران حکومتش است، گفت: او عملا راه را برای اشغال ایران در شهریور 1320 فراهم کرد. درظاهر این تصمیم قوای خارجی بود، اما در عمل مقدماتش از سال‌ها قبل توسط خود حکومت ایران فراهم شد.   ارتباط ایران و از 1933 به یک روند کاملا غریبانه کشید که اوج آن در شهریور 1320 نمود و ادامه پیدا کرد که هیچ وقت هم به حالت عادی بازنگشت. پس از آن این روند با جایگزینی آمریکا ادامه پیدا کرد که مناسبات اقتصادی آن تا دهه 1350 ادامه یافت.   https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir