✳️ درنگی بر #مطبوعات در دوره پهلوی اول؛
مرد آزاد در ایرانشهر دیکتاتور
#مقاله
#چکیده
حکومت #پهلوی_اول برای ترویج و تبلیغ سیاستهای خود از مطبوعات بهعنوان یک ابزار فرهنگی استفاده کرد؛ بهطوریکه با تشکیل «سازمان پرورش افکار» که یک سازمان فرهنگی بود «کمیسیون مطبوعات» بهعنوان یکی از شش کمیسیون اصلی آن مطرح شد. با دقت در مواد اساسنامه این کمیسیون مشخص میشود که اصلیترین وظیفه آن «هدایت کلی مطبوعات کشور» یا به عبارتی سیاست «ارشاد مطبوعاتی» بوده است.
بنا بر مستندات موجود، مطبوعاتی در عصر پهلوی اول فرصت بروز و ظهور یافتند که با سیاستهای حکومت، همراهی نشان دادند و از آنها حمایت کردند؛ بنابراین طبیعی است که در چنین فضایی مطبوعات نیز از معنی و محتوا خالی و جز تبلیغ و نشر افکار مورد حمایت دولت استبدادی نقشی بر عهده نداشته باشند.
#شرح_عکس
وکلای مجلس و مدیران روزنامهها در انتظار ورود رضاشاه در کارخانه پارچهبافی اصفهان (سال 1310)
شماره آرشیو: 130419-275م
برای مطالعه متن کامل این مقاله بر روی لینک کلیک کنید!
@iichs_ir
✳️ تاملی بر جامعه مدنی در عصر #پهلوی_اول
#انتخابات در زمان #رضاشاه چگونه بود؟
#مقاله
#چکیده
پهلوی اول با دستاویز قرار دادنِ بیسوادی و نیاز کشور به مدرنیزاسیون، انتخابات بهعنوان رکن اساسی پویایی و کارآمدی جامعه مدنی را به محاق برد. دولتمردان پهلوی اول بر این گمان بودند که با هماهنگی میل اکثریت با میل دولت میتوانند برنامههای مورد ظر حکومت را بهپیش ببرند؛ ازاینرو ارتش از حافظ مرزهای کشور به نهادی برای اجرای فرامین شاه در جهت مهندسی انتخابات تبدیل شد. مداخله در انتخابات تنها رویکرد حکومت به مهندسی انتخابات نبود. برخی از تغییرات حقوقی برای در امانِ ماندن مجریان انتخابات و نمایندگانی که بهصورت مهندسی انتخاب شده بودند و همزمان کنترل آنها توسط دولت صورت گرفت. خارج ساختن توهین یا افترا به مأموران و ناظران انتخاباتی و نمایندگان مجلس از زمره جرمهای مطبوعاتی باعث ترس جامعه مدنی از انتقاد شد. حذف مصونیت پارلمانی پشتوانهای شد که حتی در روزهای بعد از انتخابات نیز نماینده نمیتوانست به فعالیت نمایندگانی بدون احساس ترس ادامه دهد.
برای مطالعه متن کامل مقاله بر روی لینک کلیک کنید!
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ حسینی: تأکید رضاشاه بر میراث باستانی قبل از اسلام بود
سپس #سیدمرتضی_حسینی با موضوع «رضاشاه پهلوی و ترکیب بیقواره باستانگرایی ملیگرا» عنوان کرد: صعود سریع رضاخان از نردبان قدرت در سالهای زوال سلسله قاجار، که با زمینهسازی دولت انگلستان رخ داد، نهتنها نخبگان سیاسی و افکار عمومی که احتمالا خود او را نیز غافلگیر کرد.
وی در ادامه افزود: #رضاخان میرپنج نه در زمره درباریان و شاهزادگان بود و نه در دایره زمینداران بزرگ، اشراف و خاندانهای ریشهدار قرار داشت؛ بااینحال ضعف روزافزون احمدشاه قاجار، آشفتگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و زمینهسازی فکری روشنفکران حامی ایده «استبداد منور» باعث شد رضاخان میرپنج در قالب رهبر نظامی کودتای 3 اسفند 1299ش، اولین خیز جدی خود برای رسیدن به قدرت سیاسی را تجربه کند.
حسینی اظهار داشت: #رضاشاه پس از رسیدن به سلطنت، به منظور تحقق برنامههای مدنظر خود به زیرساختهای فکری جدیدی نیاز داشت که از نظام رو به زوال #قاجار مستقل باشد. «ملیگرایی باستانگرا» یکی از این پایههای ایدئولوژیک بود که در سالهای پس از انقلاب مشروطه تا کودتای 3 اسفند 1299ش، توسط روشنفکران غربگرا و روزنامهنگارن قوام یافته بود.
وی در ادامه افزود: بااینحال برداشت غلط رضاشاه از مفهوم «ملیگرایی» و ترکیب سلیقهای آن با «باستانگرایی» و بیتوجهی به ملزومات این دو مفهوم از یکسو، و خصلت دستوری و غیردموکراتیک طرح و اجرای برنامههای مبتنی بر آن باعث شد ملیگرایی باستانگرا قدرت نفوذ و تأثیرگذاری چندانی در سطوح مختلف جامعه نداشته باشد.
حسینیی افزود: این ایده با تأکید افراطی بر مؤلفههای فرهنگی و تاریخی پیش از اسلام و ایجاد دوقطبیهای کاذب، در نهایت به ضدیت و سرکوب مؤلفههای مذهبی هویت ایرانی رسید؛ مؤلفههایی که نقش عمدهای در قوام فرهنگ ایران و انسجام اجتماعی جامعه داشتند.
وی یادآور شد: روشنفکران دوره #پهلوی_اول ، در راستای اهداف ملیگرایی دو راهبرد را پیگیری کردند: نخست به بازنمایی روایتی از «هویت» پرداختند که تا حد زیادی بر تحقیقات شرقشناسانه اروپاییان مبتنی بود؛ دوم اینکه بر قدرتیابی فرهنگ ایرانی از طریق پاسداشت گذشته و حمایت از آن تأکید میکرد.
حسینی با اشاره به اینکه #رضاشاه و مشاورانش قصد داشتند ضمن نفی گذشته اخیر، نوعی میراث باستانی قبل از اسلام را با آیندهای مبتنی بر نوعی الگوی اروپایی پیوند دهند، گفت: بهنظر میرسید نسلی که در آن دوران پا به سن میگذاشت به این تناقض گردن نهاده بود.
وی همچنین توضیح داد: رضاشاه با برجسته کردن ایران باستان، از آرمانها و اندیشههای ایران قبل از اسلام رونمایی میکرد و هنجارها و فرهنگی را رواج میداد که اسلام را دینی بیگانه از هویت ایرانی معرفی میکرد. او همچنین در جهت افزایش قدرت مطلقه خود بر ملیگرایی #باستان_گرایی ، که بر مبنای ملیت ایران و شاهپرستی بود، تأکید میکرد و بر این اساس میکوشید احساسات ملی را به شاهپرستی بدل کند. در این مسیر نیز از ایجاد رویهها تا نهادها و اعمال سیاست سرکوب نیز ابایی نداشت، اما این امر نتیجه عکس داد و بهتدریج به قدرتمند شدن نیروهای گریز از مرکز و هویتهای سرکوبشده انجامید.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️نقش نخبگان سیاسی در ساخت دوره پهلوی اول
#سارا_اکبری ، مورخ درباره «دولتسازی در دوره پهلوی اول» طی سخنانی عنوان کرد: در میان عواملی که در تأسیس یک دولت و جریان تثبیت یا فروپاشی آن مؤثر است میتوان به ساختار سیاسی دولت و چگونگی شکلگیری این ساختار اشاره کرد؛ بحثی که فرایند دولتسازی نام دارد. گفته میشود فرایند دولتسازی از سوی نخبگان جامعه صورت میگیرد و این مسئله در زمینه تأسیس دولت #پهلوی_اول بهخوبی آشکار است.
وی در ادامه افزود: در بحث نقش نخبگان سیاسی در دوره پهلوی اول باید گفت که ما باید یک نگاه زمانمند داشته باشیم؛ یعنی عقبگرد تاریخی به سالهای 1287 تا 1299 که در این سالها به واسطه ناکامی مشروطه در تحقق اهداف خود که برقراری یک نظام سیاسی مبتنی بر دموکراسی پارلمانی و تأسیس مجلس ملی و ایجاد مجلس محدود به قانون است، مشروطه ناکام ماند و دخالت قدرتهای بیگانه هم به حدی رسید که به تسخیر مناطقی از ایران رسید.
اکبری اظهار داشت: در این شرایط اوضاع ایران به لحاظ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دچار نابسامانی و هرجومرج برآمده از زوال سلطنت قاجار و ناکامی مشروطه و دخالت بیگانگان شد. این امر باعث شد که یک چرخش در گفتمان نخبگان سیاسی ایجاد شود که به تأسیس یک دولت مقتدر مرکزی برسد.
وی با اشاره به نقش و تأثیر قدرتهای بیگانه در شکلگیری گفتمان داخلی گفت: #انگلیس به عنوان مهمترین قدرت بیگانه در ایران از زمانی که نتوانست قرارداد 1919 را اجرا کند، در خیلی زمینهها در ایران ناکام ماند و به دنبال یک راه حل تازه بود. سرانجام هم با پیش آمدن وضع مذکور این قدرت راه حل را در اجرای یک برنامهای که بتواند دولت ضعیف قاجار را براندازد و یک دولت مقتدر و کارآمد اما نظامی روی کار بیاورد، دید.
این پژوهشگر اظهار داشت: در این شرایط که هم نیروهای داخلی و هم خارجی خواهان تأسیس قدرتی مقتدر در ایران بودند، بین نخبگان سیاسی و جریانات روشنفکر بر سر ساختار قدرت در آینده ایران نوعی انشقاق ایجاد شده بود؛ به گونهای که سه جریان اینجا قابل ردیابی است: جریان اول همان مشروطهطلبان سابق هستند که همچنان بر تأسیس نظام سلطنت #مشروطه تأکید دارند، اما اینها به انفعال کشیده شدند؛ چون گزینه و راهکار مناسب برای بازگرداندن اصول مشروطه در ایران را نداشتند. جریان دوم کسانی بودند که جریان مشروطه ایرانی را مطرح میکردند و این تز متأثر از فکر افرادی مثل آخوند خراسانی و میرزای نائینی هم بود.
وی ادامه داد: جریان سوم هم خواهان پیادهسازی الگوی تجدد آمرانه در ایران بودند و اینها توانستند در سطح جامعه هژمون ایجاد و به تأسیس دولت جدید در ایران تحت عنوان پهلوی اول اهتمام کنند. گام اول این نخبگان عضویت در کمیته آهن در سالهای منتهی به کودتای 3 اسفند بود که توسط انگلیسیها ساماندهی شده بود.
اکبری با بیان اینکه طیفی از نخبگان بنام و برجسته مثل #مصدق و #شهید_مدرس هم در این جریانات به مخالفت با اقدامات رضاخان و نخبگان غربگرا اهتمام ورزیدند، گفت: اما در این برهه تاریخی کفه ترازو به نفع گروه دوم چربید و آنها توانستند تا حد زیادی اقدامات خود را ساماندهی کنند؛ اشخاصی همچون تیمورتاش و #علیاکبر_داور در اینجا نقش مهمی بازی کردند.
وی همچنین توضیح داد: آنچه در یک روند تاریخی اتفاق افتاد یک جریان معکوسی بود طی آن، نخبگان همچون لیبرالها و غربگراهای اوایل مشروطیت با تندرویها و تأکید بر غربیسازی ایران و نادیده انگاشتن زمینه تاریخی هویتی و فرهنگی ایران با صرف پرداختن به الگوی پیشرفت غربی در جامعه مذهبی، نتوانستند اقبال عمومی را کسب و میدان اجتماعی را با میدان سیاسی هماهنگ کنند. بنابراین اگرچه بهظاهر ما شاهد یک دولت مقتدر و مرکزی در ایران هستیم و مجلس ملی و مطبوعات داریم، اما آنچه بعد از سالهای 1305 اتفاق میافتد چنبره یک دیکتاتوری آهنین در ایران است که دیگر رضاخان را از حالت منجی و قهرمان سیاسی به شخصی مستبد تبدیل میسازد که تنها خودش باید در مرکز هرم قدرت باشد.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ در روز دوم همایش ملی هشتادمین سالگرد اشغال ایران و سقوط رضاخان:
رجبی: جریان صهیونیسم یکی از عوامل تغییر رژیم در ایران بود (گزارش تفصیلی روز دوم همایش ملی هشتادمین سالگرد اشغال ایران و سقوط رضاخان)
به گزارش روابط عمومی #پژوهشکده_تاریخ_معاصر ، دومین روز همایش ملی «هشتادمین سالگرد اشغال ایران و سقوط #رضاخان ؛ بررسی علل اشغال ایران و سقوط رضاخان در 3 شهریور 1320» به دبیری دکتر موسی حقانی، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر، 23 شهریورماه 1400 در این پژوهشکده با حضور اساتید مختلف حوزه تاریخ آغاز شد.
نخستین سخنران روز دوم، #محمدحسن_رجبی درباره «ایدئولوژی رژیم #پهلوی_اول » بیان کرد: رویدادهای سیاسی ـ نظامی کشور که به کودتای 3 اسفند ۱۲۹۹ و متعاقب آن انقراض سلسله قاجار و استقرار رژیم پهلوی انجامید، چه از حیث اهداف بلندمدتی که برای آن اندیشیده شده بود و چه از حیث عملیات سیاسی ـ امنیتی که منجر به پیروزی کودتا شد، نباید آن را واقعهای شبیه تغییر سلسلههای پادشاهی تاریخ ایران دانست، بلکه باید این جریان را در چهارچوب نقشه راهی که انگلستان و صهیونیسم جهانی برای خاورمیانه کشیده بودند، و شرایط مناسبی که پس از جنگ جهانی اول و تحولات مهمی که در نتیجه آن پدید آمد دانست و بررسی کرد.
وی افزود: در نقشه راه جدید، استعمار انگلستان به سبب ضربات نظامی و اقتصادی که در جریان جنگ جهانی اول متحمل شده بود، دیگر نمیتوانست همانند گذشته به حضور نظامی خود در مناطق دیگر جهان ادامه دهد و به دنبال این جریان دولتهای دستنشانده جدیدی با ظاهر ملیگرایانه بر سر کار آورد و همان اهداف را با هزینه مردم آن کشور به نتیجه رساند. اما لازم بود این تغییرات بهگونهای بسیار سری و در درازمدت انجام شود تا بر مردم پنهان بماند، مگر بر مجریانی که قرار بود آن را اجرایی کنند.
رجبی اشاره کرد: عامل دوم در تغییر رژیم ایران، جریان صهیونیسم بود که از حدود یک صد سال پیش از آن و از طریق درخواست سفرای اروپایی و آمریکایی از سلطان عثمانی برای فروش فلسطین به سرمایهداران یهودی و با اندیشه مهاجرت یهودیان جهان به فلسطین و تشکیل دولت یهودی شکل گرفته بود، اما این برنامه با وجود تهدید دولتهای اروپایی به سبب مخالفت سلطان عثمانی ناکام ماند.
این پژوهشگر در ادامه عنوان کرد: انگلستان و صهیونیسم در این فکر بودند که پیوندهای مشترک کشورهای اسلامی را از بین ببرند و برای هرکدام از این کشورها هویت نوینی تعریف و جایگزین کنند و اشتراکات اسلامی این کشورها را از بین ببرند تا نسلی که با این هویت جدید پرورش پیدا میکند، به دین، فرهنگ دینی و مفاخر گذشته خود احساس حقارت ملی کند و به هویت جدید خود افتخار کند.
وی با اشاره به اینکه این ایدئولوژی جدید همان ایدئولوژی رژیم رضاخانی بود که در تمام دوران بیستساله دیکتاتوری و در تمام سطوح نظام آموزشی و رسانهها مطرح میشد، گفت: این ایدئولوژی دو وجه سلبی و ایجابی داشت که وجه سلبی، اسلام را دین غیر ایرانی معرفی میکرد که متعلق به نژاد غیرآریایی بود. بخش مهمی از اقدامات دوره فرهنگی رضاخان در همین مقطع انجام شد که واکنشهای منفی مردم و روحانیت را به همراه داشت؛ از جمله محدودیت لباس روحانیت برای طلاب، ایجاد محدودیت برای مدارس دینی و... اما بخش ایجابی رژیم رضاخان بر دو بخش استوار بود: ناسیونالیسم رمانتیک یا خیالپردازانه و تجدد.
رجبی بیان کرد: بیشترین تلاش و اقدامات فرهنگی رژیم #پهلوی در جهات نظریهپردازی و تبیین این وجه از ایدئولوژی رژیم شاهنشاهی بود که از طریق رسانهها و تریبونهای عمومی به آن دامن میزد و شعله احساسات ناسیونالیستی را فراتر میبرد. بخش دوم ایدئولوژی رضاخان تجدد بود؛ آرمانی که فرهنگیمآبان از صد سال پیش از آن به دنبال تحققش بودند و با قدرت گرفتن رضاخان، آنها آرمان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود را به دست رضاخان قابل تحقق دانستند و برنامههای تجددخواهانه خود را در پیش گرفتند.
این پژوهشگر در پایان گفت: رژیم رضاخان به گمان خودش برای انعطاف خود در جامعه به کار نوسازی دست زد و با ظلم و ستیز به مقابله با سبک زندگی مردم برآمد و اقداماتی شتابزده انجام داد که نارضایتیهایی به همراه داشته و موجب وقایع خونین شد. ایدئولوژی رضاخان همچون رژیمش از آنجایی که هیچ سنخیتی با مردم نداشت نتوانست جایگاه خود را در حافظه مردم بیابد و سرانجام خود را از بین برد.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ حسینی: ایران پهلوی اول در مسیر صنعتیشدن نبود
در ادامه #مریمالسادات_حسینی درخصوص «سیاستهای صنعتی دوره #پهلوی_اول و نتایج آن» بیان کرد: اگر بخواهیم درباره وضعیت ایران در مناسبات بازار جهانی سرمایه صحبت کنیم، این جریان به قرن نوزدهم بازمیگردد که ایران بهنوعی به واسطه جایگاه جغرافیایی خود مورد توجه قدرتهای آن دوره بهویژه انگلستان و روسیه قرار گرفت و این جریان اقتصاد ایران را که تا پیش از آن یک اقتصاد معیشتی بود، متأثر کرد.
وی افزود: این روند به این گونه بود که #کشاورزی ایران نیازهای کارخانجات و نظام صنعتی غرب را تأمین میکرد و با تحمیل نیاز صنعتی و تجاری، ایران نظام اقتصادی متکی بر خود را تحت تأثیر این سیاستها از دست داد و رقابت موجب شد تا تراز تجارت ایران روند نزولی پیدا کند تا جایی که در سال ۱۲۷۹ تراز تجارت ایران منفی ۱۰۸ است که بهتدریج با نفوذهای صورتگرفته به منفی ۴۴۳ رسیده و در ادامه منفیتر نیز شد. واردات افزایش و صادرات ایران صرفا محصولات کشاورزی است که بهصورت خامفروشی به کشورهای صنعتی عرضه میشد.
حسینی اشاره کرد: بعد از جنگ جهانی اول نیز این جریان ادامه داشت، اما پس از پایان جنگ سیاست انگلستان تغییر پیدا کرد؛ چراکه به حکومت باثباتی در ایران نیاز داشت تا جریان انتقال مواد خام و نفت باامنیت صورت بگیرد. با روی کار آمدن رضاشاه وضعیت اقتصادی ایران در سه دوره مورد بحث قرار گرفت: دوره اول، کشاورزی تجاری است که محصولات کشاورزی به کشورهای غربی صادر میشد و دولت از فروش محصولات درآمد کسب میکرد.
این پژوهشگر تأکید کرد: دوره دوم بحث تغییر در سیاست اقتصاد تجاری است و این جریان به درآمد دولت آسیب وارد کرد و عاملی شد که کشورهایی چون ترکیه و آمریکای لاتین کسری تجاری خود را با سیاست صنعتی جدید جبران کنند و به جای فروش محصولات کشاورزی، محصولات کشاورزی برای مصرف کارخانههای داخلی مصرف شود. این تحول نه تنها در ایران بلکه در جهان برای تسکین بحران ارزی شکل گرفت. دوره سوم نیز بازگشت دوباره به کشاورزی تجاری بود. تمام سخنان #رضاشاه در نشریات این دوره مبنی بر گسترش صنعت در ایران و جلوگیری از صادرات مواد کشاورزی بود.
حسینی در ادامه بیان کرد: با روی کارآمدن دولت نازی سیاست اقتصادی و تجاری ایران نزولی میشود. تمام آن محصولاتی که قرار بود برای کارخانجات داخلی مصرف شود، باید برای صادرات به آلمان فرستاده میشد. البته این در حالی است که اهداف توسعه صنعتی برای ایران محقق نشده و کارخانجات در آغاز راه توسعه خود بودند. با این هزینهها سیاست اقتصادی ایران تغییر پیدا کرده و ایران دوباره به کشاورزی تجاری روی میآورد.
وی در ادامه با اشاره به ارزیابی نتایج سیاستهای صنعتی در دوره #پهلوی_اول گفت: چند شاخص برای ارزیابی نتایج همچون شاخص بحث تراز تجاری ایران، ضرردهی صنایع تجاری، شکلگیری بورژوازی وابسته، شاخص بیبرنامگی، عدم کارشناسی و هدفگذاری نشدن برنامههای تجاری و اقتصادی در نظر گرفته شده است که براساس این شاخصها میتوان گفت در دوره حکومت استبدادی رضاشاه، پروژههای اقتصادی ناقص اجرا شدند. در پایان باید اشاره کرد که ایران در دوره پهلوی اول در مسیر صنعتیشدن نبود و این جریانات موجب شد که اقتصاد و صنعت ایران در دوران پهلوی فرو پاشد.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ ذکاوت: سیاست کشف حجاب به انقطاع بین مردم و نابودی سیاست اجتماعی بدل شد
#محمود_ذکاوت ، پژوهشگر، در ادامه همایش درخصوص «چالشهای #کشف_حجاب و نقش آن در سقوط #پهلوی_اول » بیان کرد: از جمله عوامل سقوط رضاشاه و به تعبیری دیگر تغییر در عناصر قدرت در دوره #پهلوی اول را باید در مواجهه قدرت با سنّت و ساختارهای اجتماعی ایرانیان دانست. در واقع قدرت در عصر پهلوی در عصرهای مختلفی مواجهه با سنن و نهادهای اجتماعی ایرانیان را در دستور کار خود قرار داد. اگرچه دولت در بخشهایی از این رویارویی موفق بود و توانست به بخشی از اهداف خود در تغییر سبک زندگی و سنن اجتماعی ایرانیان موفق شود، اما چالشهای برنامهها و سیاستهای قدرت در این دوره عملا رابطه آن و جامعه را از هم گسیخت، طوری که دولتی که آمده بوده تا امنیتآفرین باشد، از قضا به عکس خود بدل شد و شدیدترین ناامنی تاریخ معاصر ایران را رقم زد و در عمل سرمایه اجتماعی قدرت نزد مردم را به محاق برد.
وی افزود: سیاستگذاری و برنامهریزی در عصر پهلوی اول، زمان و تداوم را در نظر نداشت. همه چیز برنامهریزی شده بود تا آنی و سریع ایران سنتی را به عصر مدرن وارد کند؛ بنابراین طبیعیترین نتیجه این تغییرات انقطاع بین مردم و قدرت بود. در این میان از جمله برنامه قدرت برای جامعه ایران سیاستهای پوشش بود که آن هم متکی بر اصلی بود که تغییر ظاهر را منتج به تغییر باطن میدانست و منع و کشف حجاب اوج این سیاستها بود.
ذکاوت اشاره کرد: سیاست کشف حجاب چالشها و تضاهای متعدد و گستردهای را بین مردم و قدرت ایجاد کرد که در نهایت به انقطاع بین آنها و نابودی سرمایه اجتماعی بدل شد. این چالشها در قالب مقاومت مردم در برابر سیاستهای کشف حجاب به ظهور رسید.
این پژوهشگر تأکید کرد: دور زدن قانون و عدم شرکت با زنان حقیقی در مجالس کشف حجاب توسط رجال دولتی از جمله روشهای مقاومت مردم در برابر قانون کشف و منع حجاب بود. همچنین خانهنشینی زنان در این دوره ابزاری برای مقاومت دربرابر این سیاست بود. ترک تحصیل نیز در ادامه در دستور کار دختران برای فرار از الزام دولت مبنی بر کشف حجاب قرار گرفت.
وی در پایان عنوان کرد: مقاومت زنان در قبال سیاست کشف حجاب پهلوی به سطحی از مقاومت رسید که چالش جدی با قدرت ایجاد کرد. این چالشها باعث ناکارآمدی سیاستهای قدرت در حوزه زنان شد و به عبارت دیگر برنامههای ادعایی قدرت برای به عرصه اقتصاد و حوزه عمومی آوردن زنان به ضد خودش بدل شد و زنان بیشتر خانهنشین شدند.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ نارضایتی افسران ارتش رضاشاهی از قانون کشف حجاب؛
پس از مطالعه، نامه را فورا آتش بزنید
پایگاه اطلاعرسانی #پژوهشکده_تاریخ_معاصر ؛ در دوره #پهلوی_اول ، وقتی #کشف_حجاب به شکل قانون درآمد و طبق آن، زنان دیگر حق استفاده از روسری و روبند را نداشتند و موظف بودند در اماکن عمومی و یا خارج از خانه بدون حجاب باشند، حتی نیروهای نظامی رضاشاه نیز برآشفته شدند و برای نمونه غلامرضا فضلی، از افسران ارتش رضاشاهی، در نامهای که در زمستان 1314 برای مادرش نوشت گفت:
راجع به بیحجابی اگر خیلی سخت شد شما و خواهرهای عزیزم قدری تریاک میل نمایید که دیگر این قسمت را نبینم. البته پس از مطالعه این کاغذ را فورا آتش بزنید.*
#شرح_عکس
جشن وزارت معارف در قم، پس از کشف حجاب (سال 1314)
شماره آرشیو: 509-4ع
#منبع
* تغییر لباس و کشف حجاب، تهران، مرکز بررسیهای اسناد تاریخی، 1378، ص 293.
✅ ما را در فضای مجازی دنبال کنید؛
eitaa.com/iichs_ir
https://instagram.com/iichs.ir
https://t.me/joinchat/AAAAAEEF2TeXL178eUH5ug
دوشنبه ۲۷ دی الی سه شنبه ۱۲ بهمن ساعت ۱۷ و ۳۰/ بازپخش روز بعد صبح ساعت ده و بیست دقیقه
دکتر #موسی_حقانی
بررسی تاریخی دوره #پهلوی_اول
کاری از گروه فرهنگ و اندیشه شبکه چهار
✅ ما را در فضای مجازی دنبال کنید؛
eitaa.com/iichs_ir
https://instagram.com/iichs.ir
https://t.me/joinchat/AAAAAEEF2TeXL178eUH5ug
✳️ نسخه اجباری #رضاشاه برای #عشایر
برنامههای اجباری (قهری) دوره #پهلوی_اول در رابطه با عشایر بدین خاطر بود که رضاخان جامعه عشایری را نمادی از عقبماندگی کشور و مردم آن را به نوعی بیمار تصور میکرد. او به تغییر اجباری سبک زندگی عشایر باور داشت و تلاش میکرد وضعیت آنها را اصلاح یا به تعبیر خودش معالجه کند. او در انتهای یکی از اعلانهای خود خطاب به ایلات لرستان میگوید:
«... این دوایی که برای معالجه شماها ظاهرا تلخ و ناگوار است به حکم اجبار خواهید چشید...».1
#منبع
1. آرشیو اسناد ودجاء، بخش امنیت داخلی، زونکن 2، پرونده 71.
ما را در فضای مجازی دنبال کنید؛
eitaa.com/iichs_ir
https://instagram.com/iichs.ir
https://t.me/joinchat/AAAAAEEF2TeXL178eUH5ug
✳️ عاقبت طرح انگلستان برای نیروهای نظامی ایران؛ چرا انگلیس حقوق قزاقهای ایرانی را پرداخت؟
پایگاه اطلاعرسانی #پژوهشکده_تاریخ_معاصر ؛ نقش انگلستان در کودتای 3 اسفند 1299 و تحولات ایران دوره #پهلوی_اول از مباحث مهم و جنجالی تاریخ معاصر ایران است. در متون مرتبط با ارتش نوین دوره پهلوی اول دوگانه: نقش و بازیگری انگلستان در مقابل استقلال و بیگانهستیزی #رضاخان، محور مباحث را شکل داد؛ منازعهای که برخی منابع با اختفای حمایتهای انگلستان و تبلیغ ملیگرایی رضاخان #سردار_سپه آن را تشدید کردهاند.
منازعه فوق، با بررسی نقش اغماضناشدنی انگلستان و سیاستهای آنها در دوره پهلوی اول و تحولات نظامی کشور ملموس خواهد بود. در راستا میتوان ادعا کرد: ارتش نوینی که رضاخان ادعای پایهگذاری آن را داشت به واقع یک طرح انگلیسی بود و در حالت کلان خود برای تحقق اهداف آنها مجال شکلگیری پیدا کرد. شواهد متعددی برای این ادعا میتوان ارائه داد، اما در این مختصر به دو محور کلی اکتفا میشود:
اول اینکه انگلیسیها در اواخر دوره قاجار برای محدود کردن بلشویکها از وجود ارتش سازمانیافته و دولت نظامی در ایران حمایت میکردند و برای تحقق این مهم «کمیته ایران» و «کمیته شرق» را در وزارت خارجه خود شکل دادند،[1] «قرارداد 1919» را طراحی کردند، کمیسیون مطالعات نظام ایران و انگلیس ایجاد کردند، حقوق قزاقهای ایرانی را پرداخت و در نهایت امر از کودتا و رضاخان حمایت نمودند.[2]
دوم: با اینکه بسیاری تلاش دارند رهبر نظامی کودتا را فردی ضد بیگانه معرفی کنند، اما صرف توجه به این واقعیت که رضاخان در درجه اول طرح انگلستان در خصوص نیروهای نظامی ایران را تکمیل کرد و بعدها لندن مناسبات نظامی وسیعی با قشون متحدالشکل داشت میتواند کلیتی بر ادعای ارائهشده باشد.
پینوشتها:
[1]. پرسیمولزورث سایکس، سفرنامه ژنرال سایکس یا دههزار مایل در ایران، ترجمه حسین سعادت نوری، تهران، ابن سینا، 1336، صص 438-439.
[2]. سیروس غنی، برآمدن رضاخان افتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد، تهران، انتشارات نیلوفر، 1377، ص 46.
ما را در فضای مجازی دنبال کنید؛
eitaa.com/iichs_ir
https://instagram.com/iichs.ir
https://t.me/joinchat/AAAAAEEF2TeXL178eUH5ug
✳️ عاقبت طرح انگلستان برای نیروهای نظامی ایران؛ چرا انگلیس حقوق قزاقهای ایرانی را پرداخت؟
پایگاه اطلاعرسانی #پژوهشکده_تاریخ_معاصر ؛ نقش انگلستان در کودتای 3 اسفند 1299 و تحولات ایران دوره #پهلوی_اول از مباحث مهم و جنجالی تاریخ معاصر ایران است. در متون مرتبط با ارتش نوین دوره پهلوی اول دوگانه: نقش و بازیگری انگلستان در مقابل استقلال و بیگانهستیزی #رضاخان، محور مباحث را شکل داد؛ منازعهای که برخی منابع با اختفای حمایتهای انگلستان و تبلیغ ملیگرایی رضاخان #سردار_سپه آن را تشدید کردهاند.
منازعه فوق، با بررسی نقش اغماضناشدنی انگلستان و سیاستهای آنها در دوره پهلوی اول و تحولات نظامی کشور ملموس خواهد بود. در راستا میتوان ادعا کرد: ارتش نوینی که رضاخان ادعای پایهگذاری آن را داشت به واقع یک طرح انگلیسی بود و در حالت کلان خود برای تحقق اهداف آنها مجال شکلگیری پیدا کرد. شواهد متعددی برای این ادعا میتوان ارائه داد، اما در این مختصر به دو محور کلی اکتفا میشود:
اول اینکه انگلیسیها در اواخر دوره قاجار برای محدود کردن بلشویکها از وجود ارتش سازمانیافته و دولت نظامی در ایران حمایت میکردند و برای تحقق این مهم «کمیته ایران» و «کمیته شرق» را در وزارت خارجه خود شکل دادند،[1] «قرارداد 1919» را طراحی کردند، کمیسیون مطالعات نظام ایران و انگلیس ایجاد کردند، حقوق قزاقهای ایرانی را پرداخت و در نهایت امر از کودتا و رضاخان حمایت نمودند.[2]
دوم: با اینکه بسیاری تلاش دارند رهبر نظامی کودتا را فردی ضد بیگانه معرفی کنند، اما صرف توجه به این واقعیت که رضاخان در درجه اول طرح انگلستان در خصوص نیروهای نظامی ایران را تکمیل کرد و بعدها لندن مناسبات نظامی وسیعی با قشون متحدالشکل داشت میتواند کلیتی بر ادعای ارائهشده باشد.
پینوشتها:
[1]. پرسیمولزورث سایکس، سفرنامه ژنرال سایکس یا دههزار مایل در ایران، ترجمه حسین سعادت نوری، تهران، ابن سینا، 1336، صص 438-439.
[2]. سیروس غنی، برآمدن رضاخان افتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد، تهران، انتشارات نیلوفر، 1377، ص 46.
ما را در فضای مجازی دنبال کنید؛
eitaa.com/iichs_ir
https://instagram.com/iichs.ir
https://t.me/joinchat/AAAAAEEF2TeXL178eUH5ug