#در_آینه_تاریخ
از راست: 1. دکتر صادق رضازاده شفق (1274–1350) ادیب، محقق، مترجم، نماینده مجلس و جزو هیئت اعزامی ایران به سانفرانسیسکو در فروردین 1324 برای تهیه و تصویب منشور سازمان ملل متحد 2. #اشرف پهلوی خواهر دوقلوی #شاه (4 آبان 1298 - 17 دی 1394) 3. #پرویز_راجی آخرین سفیر ایران در #بریتانیا در زمان#محمدرضا_پهلوی (1355 تا 1357)
شماره آرشیو: 10-9422ج
iichs.ir
@iichs_ir
✳️ به مناسبت توافق تقسیم ایران(1907)
استمرار بازی بزرگ
#مقاله
#چکیده
❇️ تاثیر و نفوذ #غرب در ایران از سال 1800 میلادی با فشار نظامی #روس و سپس #انگلیس آغاز شد. روسها که به سلاحهای جدید مجهز بودند با عبور از آسیای مرکزی و قفقاز، نیروهای متفرق قبیلهای ایران را به آسانی شکست دادند و معاهدههای خفتبار گلستان و ترکمنچای را به فتحعلیشاه تحمیل کردند. از همین جا طرح «بازی بزرگ» ریخته شد و بریتانیا نیز که میخواست از روسها در دریافت امتیازات در منطقه عقب نماند و علاوه بر آن از ایران، به عنوان منطقهای حائل برای محافظت از کمپانی هند شرقی در هندوستان در برابر تزارها استفاده کند، نواحی جنوبی ایران را اشغال کرد و قرارداد پاریس را به شاه قاجار قبولاند.
❇️با وجود سقوط امپراتوری تزاری #روسیه و روی کار آمدن کمونیستها و قرارداد 1907، طرح «بازی بزرگ» برای بهدست آوردن امتیازات بین دو کشور اتحاد #شوروی و #بریتانیا ادامه پیدا کرد. در این میان حکومت بریتانیا بیم این را داشت که پس از انقلاب شوروی، ایران ابتدای یک دومینو باشد و منافع خود در ایران، به عنوان حیاتیترین حلقه «دولتهای حایل» برای دفاع از کمپانی هند شرقی را از دست بدهد. بنابراین حکومت بریتانیا به منظور حفظ موقعیت برتر نسبت به اتحاد شوروی در ایران، تلاش گستردهای را آغاز کرد، که مهمترین آن تغییر حکومت مرکزی ایران از طریق یک کودتا بود. در این میان انگلیسیها #رضاخان را مرد قدرتمندی میدیدند که میتوانست منافع و نفت آنها را در ایران حفظ کند و جلوی پیشروی بلشویکها را بگیرد، به همین منظور حمایت از رضاخان را در دستور کار خود قرار دادند.
❇️در بحبوحه جنگ جهانی دوم، دو دولت بریتانیا و شوروی برای مقابله با #آلمان فاشیستی، همکاری نزدیکی را در ایران دنبال کردند و باز به ظاهر بازی بزرگ به انتهای خود رسیده بود، اما پس از شکست آلمان و اتمام جنگ جهانی دوم، میان این دو قدرت دوباره تنشی جدید بر سر مناطق حایل و استراتژیک خاومیانه پدید آمد و طرح « #بازی_بزرگ » دوباره ادامه یافت و به بعد از جنگ جهانی دوم نیز کشیده شد، و همچون گذشته ایران به عنوان حیاتیترین کشور حائل به لحاظ ژئوپلیتیکی، نقش کلیدی در این بازی ایفا میکرد. بدین ترتیب پس از استقرار #محمدرضا_شاه در سال 1320، دوباره بریتانیا بر صنعت نفت ایران کنترل یافت و علاوه بر آن خود را به عنوان برجستهترین بازیگر خارجی در اقتصاد ایران تحمیل کرد و سود سرشاری برد.
❇️ از نظر سیاسی نیز بریتانیا بر سران ایالات ایران، روزنامهنگاران و سایر گروههای سلطنتطلب و ضد کمونیستی، خاصه حزب اراده ملی نفوذ شدیدی پیدا کرد. شوروی نیز برای خنثی کردن اعمال رقیب خود در این بازی بزرگ، با استفاده از حضور نیروهای اشغالگر خود در صفحات شمالی، کوشید نفوذ خود در کشور را استمرار دهد و خواستار امتیاز نفت شمال ایران شد و حتی از جدایی آذربایجان و کردستان برای فشار بر انگلستان و دولت ایران حمایت کرد، و از بُعد اقتصادی نیز توانست امتیاز 17 درصد واردات ایران را در دست بگیرد.
❇️ بدین ترتیب حضور روسها در ایران و انجام مصاحبههای تهدید کننده برای خنثی سازی اقدامات انگلیسیها، اوضاع سیاسی ایران را روز به روز ناامنتر میکرد. تمام این اعمال در حالی بود که طبق فصل پنجم معاهده سه جانبه ایران، شوروی و انگلستان، نیروهای متفقین موظف بودند پس از خاتمه جنگ، حداکثر تا شش ماه نیروهای خود را از خاک ایران بیرون ببرند، ولی شوروی به دلیل رد درخواست کسب امتیاز نفت شمال توسط مجلس ایران و دادن امتیاز نفت جنوب به انگلیسیها، حاضر نمیشد نیروهای خود را از ایران بیرون ببرد و در انتهای امضای قرارداد قوام-سادچیکف، رضایت به تخلیه ایران دادند.
❇️ یکی دیگر از این قراردادهای تحمیلی در قالب طرح بازی بزرگ توسط روسها، امضای قراردادی در 13 آبان 1329 است که بر طبق آن مقرر شد در مدت زمان یک سال معادل 100 میلیون تومان کالا بین ایران و شوری مبادله شود.
#نتیجه
❇️بازی بزرگ که حتی فراتر از مرزهای ایران توسط دو ابرقدرت برای خنثی سازی اقدامات یکدیگر ادامه داشت، در انتها با مرگ استالین و به قدرت رسیدن کادر جدید حزبی کمونیستها در اسفند 1331 و تغییر سیاستهای خارجی شوروی از یک سو و از سوی دیگر افول امپراتوری بریتانیا و دادن جای خود در منطقه به آمریکا، ابرقدرت تازه ظهور کرده، بازی بزرگ بین بریتانیا و روسیه به مرور به اتمام رسید و به ایالات متحده و شوروی به ارث رسید.
http://yon.ir/J8OBK
@iichs_ir
✳️ #ملی_شدن_صنعت_نفت ؛ جنبشی اقتصادی یا ضداستعماری؟
✳️ #مقاله
#چکیده
✅نهضت ملی شدن نفت را باید یکی از بزنگاههای تاریخی مهم ایران معاصر به حساب آورد که تاثیرات عمیقی بر تحولات سیاسی- اجتماعی ایران در سالهای بعد از خود گذاشت. نیروهای سیاسی با گرایشهای سیاسی مختلف در اواخر دهه 1320 شمسی در کنار یکدیگر قرار گرفتند تا مدیریت صنعت نفت ایران را از دست انگلستان خارج کنند. اما آیا ملی شدن نفت تنها با هدفی اقتصادی یعنی گرفتن حق مردم ایران از عایدی نفت گره خورده بود یا رهبران ملی شدن نفت و مردمی که از این نهضت پیروی کردند به دنبال چیزی فراتر از بازپس گرفتن حقوق مادی خود از انگلستان بودند!؟
✅مردم ایران از همان زمان که نخستین چاه #نفت در سال 1908 میلادی در #خوزستان کشف شد، با حق انحصاری واگذاری امتیاز کشف و صادرات نفت خود به دولتهای استعماری و سلطه طولانی مدت نیروهای بیگانه بر تاسیسات نفتی کشور روبهرو شدند. در سالهای بعد عواملی همچون تغییر سوخت نیروی دریایی #بریتانیا از زغال سنگ به نفت، فرماندههان نیروی دریایی این کشور را مصمم ساخت تا به این بهانه راهی مناطق نفت خیز جنوب غربی ایران شوند و با تاسیس شرکت نفت #انگلیس و ایران هم تامین سوخت کشتیهایشان را تضمین نمایند و هم از طریق کنترل منابع نفت، سوختی که به سرعت به عنوان مهمترین منبع انرژی جهان تبدیل میشد، بتوانند خزانه داری بریتانیا را تا سالها از مواهب طلای سیاه بهره مند کنند.
✅ از نگاه برخی از تحلیلگران ملی شدن صنعت نفت در ایران واکنشی بود به منافعی که #انگلستان به دنبال تسلط بر منابع نفتی کشور و وجود قراردادهایی که بیشترین میزان از سود نفت را به سمت لندن سرازیر می کرد، به دست می آورد و در مقابل سود پایینی که به مردم ایران می رسید. از این منظر افزایش آگاهی مردم ایران و برخی از رهبران سیاسی جامعه همچون دکتر #مصدق نسبت به حقوق مالی از دست رفته مردم موجب شد تا نهضتی ملی علیه انگلستان و شرکت نفت ایران و انگلیس پا بگیرد.
✅ در این تردیدی نیست که انگلستان براساس آمارها درصد بالایی از سود فروش نفت را نصیب خود می کرد و این موضوع به ظاهر عامل اصلی شکل گیری اعتراضات در قالب نهضت ملی شدن نفت بود. رهبران نهضت ملی یعنی محمد مصدق و #آیت_الله_کاشانی نیز بارها نسبت به اجحاف انگلستان به مردم ایران و لزوم در اختیارگرفتن درآمدهای نفتی از سوی مردم ایران تاکید داشتند. با این حال به نظر می رسد تقلیل اهداف ملی شدن صنعت نفت به عامل #اقتصادی در واقع نگاهی تک بعدی به این نهضت باشد. اگر عوامل اقتصادی موتور محرک اصلی نهضت ملی شدن صنعت نفت بود، شاید در جریان مذاکرات نفتی و با گرفتن امتیازاتی همچون تقسیم سود به میزان 50 درصد که در آن سالها بهترین قرارداد نفتی محسوب می شد، امکان دستیابی به موفقیت میان دولت ملی و انگلستان به وجود می آمد اما ایرانیها تنها به دنبال سود بیشتر از فروش نفت نبودند. مردم ایران و رهبران نهضت ملی هرچند افزایش درآمدهای کشور از طریق نفت و کنترل منابع نفتی را دنبال می کردند اما نفت در واقع بهانه ای بود برای پایان دادن به حضور انگلستان به عنوان نماینده اصلی #استعمار در ایران.
✅ عواملی همچون پایین بودن دستمزد کارگران، نبود مسکن و زندگی در حلبی آبادها و چادرها، رفتارهای تبعیض آمیز با کارگران ایرانی، عدم تساوی در حقوق کارگران و حق تشکیل اتحادیه های کارگری و در یک کلام تلاش برای احقاق حق و زندگی بهتر، زمینه ساز اعتصابات عمومی کارگران در سالهای 1308 تا سالهای منتهی به ملی شدن صنعت نفت در 29 اسفند 1329 بود. «موارد مشخص شکایت و اعتراض ایرانیان علیه شرکت را نمی توان از خصومت عمومی آنان نسبت به امپراطوری بریتانیا جدا کرد. این احساسات ضدامپریالیستی از سالهای 1820 میلادی به بعد(1260 شمسی به بعد) یعنی از زمانی که ایران از دو سو خود را گرفتار فشار دو امپراطوری در حال توسعه – روسیه تزاری از شمال و انگلیس از جنوب- می دید، به طور مداوم در حال رشد بوده است.»
✅در تاریخ معاصر ما بسیار بر این نکته تاکید میشود که ایران هرگز #مستعمره نبوده است. اما واقعیت این است که «ایران در آستانه نهضت ملی شدن صنعت نفت تا حد زیادی به لحاظ سیاسی و اقتصادی خصوصیات یک کشور مستعمره را دارا بوده است. از لحاظ اجتماعی نیز از نارضایتی مردم، سرخوردگی، نابسامانی اجتماعی، ناامنی و نابهنجاری رنج می برده و آماده پشت سر گذاشتن یک فرایند استعمارزدایی بوده است. از این رو، جنبش ملی شدن صنعت نفت را می توان بخشی از این فرایند به حساب آورد.»
goo.gl/p21ci8
@iichs_ir
✳️ تفرشی: نگاه افسانهای به رضاشاه خطرناک است/ قدیسسازی از او بیفایده است
دکتر #مجید_تفرشی ، پژوهشگر تاریخ در لندن، طی سخنانی عنوان کرد: در سالهای اخیر بهویژه دو دهه اخیر که رسانههای دیداری و شنیداری فارسیزبان خارج از کشور گسترش پیدا کردهاند، یک تصویر و تصوری از طریق تبلیغات پژوهشی رضاشاه رشد پیدا کرده که یک نگاه نوستالژیک افسانهای درباره رضاشاه است که به مردم عادی هم منتقل میشود و آن این است که اگر رضاشاه بر حکومت میماند، مشکلات حل میشد. این نگاه عوامانه و کوچهبازاری تا حد زیادی بوده، اما از آنجایی خطرناک میشود که در میان نخبگان و دانشگاهیان نیز به صورت ابزاری رخنه میکند.
وی در ادامه افزود: من البته از جمله افرادی نیستم که صفر تا صد دوره قبل را بد ببینم، اما این جوی که در سالهای اخیر در خارج از کشور و در داخل کشور به قدیسسازی از رضاشاه پرداخته خطرناک است. ضمن اینکه انگیزه سیاسی و تبلیغاتی ضد ایرانی دارد، برای آموزهها و رویههای علمی دانشگاهی خطر دارد و این مسئله باعث میشود که بحث و بررسی مسائل ایران در دوران #رضاشاه دشوار شود.
تفرشی همچنین توضیح داد: در صحبتهای دوستانم این را شنیدم و قبلا هم در مسائل مختلف تاریخ معاصر بهویژه دوره رضاشاه بود که برخی به منابع داخلی دسترسی ندارند و برخی هم به منابع خارجی. همین عدم دسترسی باعث میشود که محققان برجستهای که راجع به یک دوره صحبت میکنند و حتی نامدار هم هستند بهصراحت چیزهایی میگویند که شاید کامل نباشد. مهمترین دلیل بیاعتنایی به مسائل داخلی عدم دسترسی به منابع و دانش نسبت به آنهاست. برخی هم مسائل داخلی را کمارزش میدانند و بهنوعی نسبت به منابع داخلی بیاعتنایی میکنند.
وی بیان کرد: همه مسائل امروز را میتوان در سه بعد بررسی کرد: مسائل داخلی، منطقهای و بینالمللی که بدون توجه به هر سه اینها نمیتوان تصویر درست به مسائل داشت. صرف نظر از این مسائل مربوط به دوره رضاشاه به لحاظ موضوعی و زمانی هم مدنظر است.
تفرشی اظهار کرد: تقسیمبندی من از دوره رضاشاه سه وجه دارد: دوره اول که به نوعی نیازهای اجتماعی داخل ایران مردم را مجاب کرد که نسبت به ریشههای خارجی کودتا حساسیتشان کمتر شود و یک تعاملی با حکومت پیدا کنند، ولی دوره دوم دوره تضارب و تقابل و رویارویی جامعه سنتی و حکومت رضاشاه بهویژه براساس سه رکن احزاب، روزنامهها و مجلس است که هر سه اینها بعد یک دوره عملا به تصرف رضاشاه و حکومتش درمیآید و دوره سوم هم سرکوبی کامل توسط رضاشاه و تکصدایی محض است.
این پژوهشگر تاریخ اظهار کرد: برخی در دوره اول تصور میکردند که یک دیکتاتور مصلح و پاکدست میتواند مملکت را نجات دهد؛ درحالیکه این تفکر اشتباه بود؛ چرا که یک دیکتاتور عملا کشور را نابود میکند. برخی هم تصورشان این بود که اگر در خدمت خودکامگان دربیایند میتوان مملکت را نجات داد و به فضای باز سیاسی رسید.
وی با بیان اینکه از انقلاب #مشروطه به بعد حضور بریتانیا در ایران تقویت شد، افزود: نمیخواهم وارد این بحث بشوم، اما خلاصه در قرن بیستم چند حادثه باعث جدیتر شدن روابط ایران و بریتانیا شد: اولین مسئله امضای قرارداد دارسی است. مسئله دوم حضور تمامعیار خارجیها در خلیج فارس است که به اشغال جزایر جنوب ایران کشید و سوم مسئله هند و استعمارش است که این موارد حضور بریتانیا را در ایران تثبیت میکند.
#تفرشی با بیان اینکه تصویر اشغال ایران در دوره رضاشاه نشانه خودکامگی کامل او در دوران حکومتش است، گفت: او عملا راه را برای اشغال ایران در شهریور 1320 فراهم کرد. درظاهر این تصمیم قوای خارجی بود، اما در عمل مقدماتش از سالها قبل توسط خود حکومت ایران فراهم شد.
ارتباط ایران و #بریتانیا از 1933 به یک روند کاملا غریبانه کشید که اوج آن در شهریور 1320 نمود و ادامه پیدا کرد که هیچ وقت هم به حالت عادی بازنگشت. پس از آن این روند با جایگزینی آمریکا ادامه پیدا کرد که مناسبات اقتصادی آن تا دهه 1350 ادامه یافت.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir