eitaa logo
جامعه‌شناسی انتقادی اسلامی
1.6هزار دنبال‌کننده
98 عکس
24 ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
میزان مرگ‌ومیر ناشی از تصادفات رانندگی در ایران تقریباً به اندازۀ کل اروپا است. جمعیت ایران حدود ۸۵ میلیون نفر و جمعیت اروپا حدود ۷۵۰ میلیون نفر است. براساس آمارهای بین‌المللی نرخ تعداد خودرو در ازای هر ۱۰۰۰ نفر جمعیت در ایران حدود ۱۸۳ دستگاه و در اروپا حدود ۵۰۰ دستگاه است. براساس آمارهای بین‌المللی نرخ مرگ‌ومیر ناشی از تصادفات رانندگی در ایران در ازای هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت حدود ۲۳ نفر است. در این شاخص ایران در منطقۀ خاورمیانه و شمال آفریقا جزو پنج کشور با بدترین وضعیت است؛ پس از عربستان، یمن، عراق، و لیبی. در بین کشورهای آسیا و اقیانوسیه هم ایران جزو ۱۰ کشور با بدترین وضعیت در این شاخص است. بدیهی است متغیّرهای زیادی نظیر کیفیت خودرو، وضعیت جاده‌ها، گستردگی و کیفیت حمل‌ونقل عمومی، کیفیت رانندگی، الگوی سفر، میزان سفر-کیلومتر با خودرو، و ... در این وضعیت دخیل‌اند، اما با همۀ این‌ها، وضعیت ایران تکان‌دهنده است. رضا امیدی @iisociology
نوروز، توحید و تغییر. ۱. تدبیر در میانه‌ی انقلاب و تحول امکان‌پذیر است. این را الهیات نوروز به ما می‌گوید. ۲. توحیدِ نوروز، توحیدی مبتنی بر تغییر است. خدای نوروز مقلّبِ جان‌ها و نگرش‌ها و  محوّل  حال انسان‌ها و احوال جوامع انسانی است و به همین دلیل و در میان این دو اسم است که مدّبرِ تاریخ است. ۳. الهیات نوروز می‌کوشد تغییر در جهان طبیعت را به جهان انسانی و اجتماعی بکشاند. ۴. پیوند ناگسستنی و روزافزون انسان ایرانی و نوروز به این خاطر است که کمالِ مطلوب و خدای مطلوب خود را در آینه‌ی این آیین می‌یابد. ۵. همین تاریخ معاصر را نگاه کنیم؛ از مشروطه تا نهضت نفت تا انقلاب۵۷ و تا انتخابات‌های پس از آن: انسان ایرانی سرشار از میل به تغییر است. انسان ایرانی، صورت بشریِ اراده‌ی معطوف به تغییرِ خداوند بر روی زمین است و نوروز آن زمانی است که این انسان، خدایِ دوست‌داشتنیِ خود را پیدا می‌یابد. ۶. نظم جوامع البته مهم است و ممهد امنیت؛ اما تغییر است که به جوامع امکانِ قسط می‌دهد. جوهره تغییرخواهی انسان ایرانی فهم همین اولویت است، همچنان‌که جوهره انقلاب بر هم زدن «جزیره ثبات» به امید رسیدن به عدالت است. ۷. انقلاب ما درست در لحظه‌ای متولد/بازتولید می‌شود که امر انقلابی، امر اسلامی و امر  ایرانی به نقطه‌ای مشترک برسند و پرسشِ «انقلاب/اسلام/ایران چیست؟» پاسخی یک‌سان ‌یابد: جستجوی تغییر از درون توحید. نوروز در معنای اخیر خود گرامی‌داشتن این لحظه و روز مشترک است. ۸. ما امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند نگاه الهیاتی، تاریخی و اجتماعی به نوروز هستیم. نگاهی که بتواند معنای فردی نوروز را از یک شادی و عید فردی به سمت یک امر اجتماعی بسط بدهد. ۹. کلیه منتفعان از نابرابری‌هایِ وضعیت های موجود، مثلا رسانه مسلطِ موسوم به ملی و پدیده/طبقه مرفه جدیدِ موسوم به نئولیبرالیسم، تلاش می‌کنند برای جامعه‌زدایی و معنازدایی از نوروز. تلاش می‌کنند شادی‌های عید و آرزوهای آن از مرزهای فردی فراتر نرود. جهت کوشش ما باید دقیقاً بر عکس باشد. ۱۰. نوروز نماد امر اجتماعی ماست. ما به ناگزیر باید به جامعه‌زدایی، سیاست‌زدایی و معنازدایی از نوروز فکر کنیم؛ و به مقابله با آن. مجتبی نامخواه @iisociology
🔰 خوارج، متحجر بودند نه عدالتخواه. ❓ پرسش: در فضای مجازی، ویدئویی منتشر شده و در آن گوینده ادعا می‌کند که؛ انتهای عدالت‌خواهی بدون دانستن احکام شرعی آن، خوارج است. لطفا میزان صحت را بفرمایید و بطور کلی نظرتان در این باره چیست؟ ✍ پاسخ: این سخن به چهار بخش قابل تجزیه است؛ ۱- اینکه انسان برای ورود به هر کاری باید آداب آن را و احکام شرعی آن را بداند درست است و عقل و شرع به آن حکم می کند و مطالبه عدالت نیز از آن مستثنا نیست و باید مبتنی بر عقلانیت، فقاهت و واقعیت باشد. ۲- اینکه خوارج گروه منحرفی بودند و باید برحذر باشیم که مبادا به ویژگی های آنها مبتلا شویم هم درست است. ۳- اینکه خوارج علم کافی نداشتند و خشک مغز بودند هم قابل قبول است. ۴- اما اینکه خوارج به دنبال عدالت‌خواهی بودند صرف ادعا و نیازمند اقامه دلیل از سوی مدعی است! زیرا؛《البینة علی المدعی》. در هیچیک از متون تاریخی یا دینی، تقابل خوارج با امام علی ع برای مطالبه عدالت معرفی نشده است و تاریخ دانان نیز چنین برداشتی از رفتار و مواضع آنها نداشته اند. ما سندی سراغ نداریم که خوارج مثلا به علی ع خرده گرفته باشند که چرا عدالت را در جامعه اجرا نمی کنی! یا داعیه عدالت و شعار مبارزه با فساد و اشرافیت داشته باشند! بلکه شعارشان《لا حکم الا لله》 بود... آن‌ها در صفین پس از نیرنگ قرآن بر نیزه کردن، فریب خوردند و پذیرش حکمیت را بر علی ع تحمیل کردند ولی پس از چندی پشیمان شدند و از امام خواستند تا از خطایی که در پذیرش حکمیت پیش آمده توبه کند! آنها با شعارِ «لا حُکمَ إلاّ للهِ» بندگان را فاقد صلاحیت داوری دانستند! و گفتند که علی (ع)، افراد را داور در دین خدا قرار داد، در حالی که داوری مخصوص خداست و او چنین حقی نداشت! و در ادامه این کار را گناه کبیره و ارتکاب کبیره را موجب خروج از دین دانستند! و در نهروان با امام جنگیدند و شد آنچه شد... با مراجعه به برخی کتب مانند تاریخ یعقوبی و تاریخ طبری و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید و متن خطبه های نهج البلاغه (خطبه های ۳۶، ۴۰، ۵۸، ۵۹، ۶۰، ۶۱، ۹۱، ۱۲۱، ۱۲۲، ۱۸۱، ۱۸۲ و...) می توان به شاخصه های رفتاری و پنداری این جماعت پی برد که مهمترین آن؛ فقدان بصیرت، فقدان قدرت تحلیل سیاسی، ساده لوحی و ظاهرگرایی، تکفیر دیگران، تعصب در فهم دینی و تحجر و جمود بوده است. ✍ رضا حیدری 🔰 @iisociology
🔰 کدام علی (ع)؟ بار دیگر بغضِ این پرسش، راه گلو را گرفته که کدام علی(ع)؟ درود خداوند بر او فرمود به جنگ فقر و غنا بی‌توجهی می‌کنید و با این حال گمان می‌کنید در قیامت، در جوار قدس الهی خواهید بود؟ هیهات که نمی توان برای به دست آوردن بهشت، خدا را فریب داد. نهج‌البلاغه خطبه 129 و درود خدا بر او که فرمود خداوند از عالمان پیمان گرفته که در میانه جنگ فقر و غنا بی‌قرار باشند و این «بی‌قراری» را فلسفه حکمرانی دینی می‌دانست. نهج‌البلاغه خطبه 3 و درود خدا بر او که فرمود هیچ فقیری گرسنه نمی‌ماند مگر به آن سبب که غنی‌ای حق او را خورده است. مگر به دلیل جنگ فقر و غنا نهج‌البلاغه حکمت 328 ایده‌ اجتماعی علی (علیه‌السلام) محدود به جنگ فقر و غنا نیست اما برای او عدالت اجتماعی و نابرابری مسئله است. برای او توزیع نابرابر ثروت و در پی آن منزلت و قدرت مطرح است؛ نه فقط عدالت قضایی و برخورد با مفسدین. ایده‌ اجتماعی علی (علیه‌السلام) محدود به جنگ فقر و غنا نیست اما برای او عدالت تنها ارزش مطلق است. ایده‌ اجتماعی علی(ع) محدود به جنگ فقر و غنا نیست اما در زمانه‌ای به سر می‌بریم که تقدس‌مآبی این همه رواج یافته و این همه تریبونِ رسمی خرجِ خروارها تمجید بی‌حاصل از علی(ع) می‌شود و حتی با او هم عقب‌ماندگی در عدالت توجیه و تمهید و تعمیق می‌شود.. ایده‌ اجتماعی علی(ع) محدود به جنگ فقر و غنا نیست اما همین چند جمله نهج‌البلاغه‌خوانی هم کافی است تا ما را در برابر این پرسش قرار می دهد که «کدام علی(ع)؟» ✍ مجتبی نامخواه @iisociology
هذیان‌های نواصولگرایانه: خوارج، عدالت‌خواه بودند! ایام شهادت علی بن ابیطالب (ع) است. ایامی که قرن‌هاست فرصت بازخوانی منشور حیات و حکومت علوی و یادآوری اصل زوال‌ناپذیرِ «عدالت» است. اساساً این ایام جز برای گفتن و شنفتن از نبوده. حالا چند سالی ‌است گروهی از نواصولگرایان، که عداوت با عدالتخواهان، کر و کورشان کرده، بر خود فرض می‌دانند در این ایام، به‌جای شرح عدل علی (ع) و تبیین حکمرانی علوی، در مذمت عدالت‌خواهی بکوشند. آن‌هم در رسانه‌هایی که نام و نانشان از حکومت اسلامی است. آنها در کینه‌ورزی‌شان چنان دچار افراط شده‌اند و عنان تعادل از کف داده‌اند که در روز روشن می‌گویند «خوارج هم عدالت‌خواه بودند»! تا مثلاً با این تطبیق ابلهانه، مردم را نسبت به تحرکات عدالت‌خواهانهٔ امروز بدبین کنند. ابلهانه است، اما اصرار دارند بر تکرار و تداوم این بلاهت. خوارج و عدالتخواهی؟! یعنی خوارج هم دنبال مبارزه با و و بودند؟ یعنی این جماعت خشک‌مغزِ متحجر، دنبال برانداختن و و بودند؟ از مردم و مستضعفان و تاریخ که خجالت نمی‌کشند، لااقل به عنوان شیعهٔ علی(ع) از نام مبارک او شرم کنند و اینقدر پریشان و هذیان نگویند. نواصولگرایان می‌توانند از هر کنش عدالت‌خواهانه‌ای منزجر باشند _حق هم دارند_ و هرکس سودای عدالت داشت، به هر انگ و برچسبی بنوازند، اما عدالت‌خواه جا زدن خوارج، خیانت به تاریخ و اسلام است. در ایام منتسب به امیرالمومنین (ع) به‌جای برانگیختنِ شوق عمومی در جهت عدالت و نزدیک شدن به شاخص‌های جامعهٔ علوی و اصلاح امور، همت گماشته‌اند برای متنفرسازی عمومی از عدالتخواهی؛ که البته آب در هاون کوبیدن است این اراده. اگر بنا بر تطبیق تاریخی هم باشد، قطعاً خوارج را باید مصداق تام و تمامِ تحجر، جمود و عدالت‌ستیزی دانست؛ یعنی دورترین جریان به عدالت‌خواهی و نزدیک‌ترین جریان به تحجر. بیراه نیست که دسته‌ای از تندترین متحجرین، شمشیر را علیه عدالت‌خواهی آخته کرده‌اند. آنها ماهیت خود را فریاد می‌زنند. بارها گفته‌ایم اصولگراها عدالت را امری فرعی می‌دانستند، اما نواصولگراها، رسماً عدالت‌ستیزند. بیانیه‌های جاهلانه و کینه‌توزانهٔ ایام شهادت مولا، گواه روشن این عداوت است. ✍ روح‌الله رشیدی @iisociology
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد قنبریان در واکنشی صریح مطرح کرد: 🔰 آیا اجرای نهج‌البلاغه در دوره جمهوری اسلامی خوارجی‌گری است؟ ▫️ ما در دوره علی هستیم یا نه آقا؟! اینها تند روی است؟ اینها انقلابی گری مذموم است؟ این راهش آخرش خوارج است؟ اجرای نهج البلاغه خوارجی گری است در دوره جمهوری اسلامی؟ ▫️ آیا برگردیم به دوره امام سجاد(ع) که فرمود در کل حجاز بیست نفر ما را نمی شناختند! الآن در آن دوره ایم؟ یا در دوره ای هستیم که یک امت به پا خاسته ای خون داده، آموزه ها را از کتاب ها درآورده و به خیابان ها و کربلای 5 و کانال کمیل برده است؟! الان این امت می خواهد میوه اش را بچیند، اگر دیر شد این میوه فاسد می شود؛ حالا یکی آمده و می گوید... ▫️ هزار سال چرخیده تا وقت نهج البلاغه شده. وگرنه همیشه وقت وسائل الشیعه بود اما وقت نهج البلاغه نبود! 🔰 @iisociology
نتایج پیمایش ملی درباره حجاب. @iisociology
جان بیش از دو هزار کارگر در سال 1402 گرفته شد؛ روزانه شش نفر! «علی ضیایی» رییس گروه بررسی صحنه جرم سازمان پزشکی قانونی کشور در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا درباره آمار متوفیان ناشی از حوادث محیط‌های کاری در سال ۱۴۰۲ گفت: در مجموع در سال ۱۴۰۲ در حوادث ناشی از کار، ۲۱۱۵ نفر جان خود را از دست داده‌اند که در مقایسه با مدت مشابه سال قبل که آمار تلفات یک هزار و ۹۰۰ نفر بود، ۱۱.۳ درصد افزایش داشته است. از کل تلفات حوادث محیط کار در سال گذشته ۲۰۹۴ نفر مرد و ۲۱ نفر زن بوده‌اند، این در حالی است که تعداد مردان فوت شده در حوادث محیط‌های کاری در سال ۱۴۰۱ یکهزار و ۸۷۰ نفر مرد و تعداد ۳۰ نفر زن بوده است. در این مدت استان‌های تهران با ۴۱۴ نفر، اصفهان با ۱۷۲ نفر، خراسان رضوی با ۱۴۷ نفر و مازندران با ۱۳۸ فوتی بیشترین آمار و استان‌های کهگیلویه و بویراحمد با سه نفر، ایلام با ۹ نفر و زنجان با ۱۰ فوتی کمترین آمار تلفات حوادث محیط‌های کار را داشته‌اند. سقوط از بلندی همواره بیشترین سهم را در آمار تلفات حوادث کار به خود اختصاص می‌دهد و بیش از نیمی از تلفات را شامل می‌شود. بر همین اساس در سال گذشته نیز ۹۸۳ نفر از قربانیان حوادث محیط‌های کار به دلیل سقوط از بلندی جان خود را از دست داده‌اند که ۴۶.۵ درصد کل تلفات را دربر می‌گیرد. این آمار درحالی نسبت به سال ۱۴۰۱ رشد ۱۴.۲ درصدی داشته است که در سال ۱۴۰۱، ۸۶۱ نفر به دلیل سقوط از بلندی در محیط‌های کاری جان خود را از دست داده اند. پس از سقوط از بلندی، اصابت جسم سخت با ۴۷۴ فوتی، ۲۲.۴ درصد از کل تلفات حوادث محیط کار به خود اختصاص داده و در رتبه دوم دلایل مرگ در این حوادث قرار گرفته است. براساس آمارها از مجموع ۴۷۴ نفر که به دلیل اصابت جسم سخت در محیط‌های کاری جان خود را از دست داده‌اند، ۴۶۸ نفر مرد و ۶ نفر زن بوده‌اند و در مقایسه با آمار سال ۱۴۰۱ که ۴۱۴ نفر به همین دلیل در حوادث مرتبط با محیط‌های کاری جان خود را از دست داده‌اند، رشد ۱۴.۵ درصدی داشته است. دلایلی همچون برق گرفتگی، سوختگی و کمبود اکسیژن در رتبه‌های بعدی مرگ در حوادث کار قرار دارند و به ترتیب ۲۸۹ نفر، ۱۳۱ نفر و ۵۵ نفر در این حوادث جان خود را از دست داده‌اند. در سال گذشته آمار مصدومان حوادث محیط‌های کاری که به مراکز پزشکی قانونی مراجعه کرده‌اند، ۵ درصد نسبت به سال ۱۴۰۱ افزایش داشته‌است، در این مدت ۲۷ هزار و ۳۷۷ مصدوم حوادث کار به مراکز پزشکی قانونی مراجعه کرده‌اند که ۱۴۲۷ نفر آنان زن و ۲۵ هزار و ۹۵۰ نفر آنان مرد بوده‌اند. براساس آمارهای اعلام شده در سال ۱۴۰۱، ۲۶ هزار و ۷۴ نفر در محیط‌های کاری مصدوم شده‌اند که از این تعداد ۱۲۹۳ نفر زن و ۲۴ هزار و ۷۸۱ نفر مرد بوده‌اند. همچنین بیشترین مصدومان حوادث کار مربوط به استان‌های تهران با ۳ هزار و ۳۸ نفر شامل ۲۳۹ زن و ۲۷۹۹ مرد، اصفهان با ۲ هزار و ۸۹۶ نفر شامل ۱۷۱ زن و ۲ هزار و ۷۲۵ مرد و خراسان رضوی با ۲ هزار و ۳۴۳ نفر شامل ۱۱۹ زن و ۲ هزار و ۲۲۴ مرد بوده است. کمترین مصدومان حوادث کار نیز در استان‌های سیستان و بلوچستان با ۱۶۹ نفر شامل ۷ زن و ۱۶۲ مرد، خراسان جنوبی ۲۲۸ نفر شامل ۴ زن و ۲۲۴ مرد و هرمزگان با ۲۶۸ نفر شامل ۵ زن و ۲۶۳ مرد، بوده است./ ایلنا @edallatkhahi
🔸 روند افزایشی خودکشی از ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ ➖ تصویر: نرخ خودکشی موفق در ایران از سال ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱(به ازای ۱۰۰ هزار نفر) ▫️ اطلاعات آماری مربوط به خودکشی در سال گذشته (۱۴۰۲) هنوز منتشر نشده است، اما در سال ۱۴۰۱ بنا به گفته رییس مرکز مشاوره دانشگاه علوم پزشکی ایران بیش از ۶ هزار نفر بر اثر خودکشی فوت کرده‌اند که به نظر می‌رسد در سال ۱۴۰۲ افزایش قابل ملاحظه‌ای داشته است. ▫️تعداد خودکشی منجر به فوت در سال ۱۴۰۰ از سوی نیروی انتظامی ۵۰۸۵ نفر بیان شد که در سال ۱۴۰۱ حداقل ۱۸ درصد رشد داشته است. ▫️اگر سال ۹۵ را برای مقایسه در نظر بگیریم، تعداد خودکشی منجر به مرگ در ایران حدود ۵۹ درصد رشد داشته است. این میزان رشد، نشان می‌دهد که نمی‌توان مدعی بود رشد خودکشی تابعی از رشد جمعیت است؛ چرا که جمعیت ایران طی این ۷ سال، ۵۹ درصد رشد نداشته است. ▫️رشد جمعیت ایران در سال ۱۴۰۱ در مقایسه با سال ۹۵ حدود ۹.۵ درصد می‌شود؛ بنابر این، درصد رشد خودکشی در ایران طی این مدت حدود ۶.۲ برابر درصد رشد جمعیت بوده است. حسین نوری‌نیا جزییات بیشتر در لینک زیر: khabaronline.ir/xmb3k @iisociology
ستم یا آسیب؛ مسئله کدام است؟ حلقه‌های میانی؛ راه یا بیراهه؟ امروز تحجر ارتجاعی راه دیروز تجدد التقاطی را در پیش گرفته و با تمرکز بر آسیب‌های اجتماعی همچون اعتیاد و طلاق و مفاسد اخلاقی، که هم اشتباه و چالش نیمه‌اختیاری‌اند و هم معلول و پیامد مسائل اجتماعی، از تمرکز بر مسائل اجتماعی همچون نابرابری و تبعیض و سرکوب دستمزد کارگران، که هم ظلم اجباری و تحمیلی‌اند و هم علت آسیب‌های اجتماعی، طفره رفته و بر آن‌ها سرپوش می‌گذارد. طبق منطق عقلی و نقلی و تجربی، نابرابری و فقر و تکاثر منجر به رواج آسیب و فساد و مفاسد اجتماعی و اخلاقی در جامعه می‌شود. از طرفی موضوع و مخاطب اصلی آسیب‌شناسی اجتماعی، جامعه است و موضوع و مخاطب مسئله‌شناسی اجتماعی، حاکمیت. بنابراین از این منظر نیز تمایل محافظه‌کاری متصل نسبت به غلبه آسیب‌شناسی بر مسئله‌شناسی، طبیعی و قابل فهم در فضای تضاد منافع است. در حالی که حاکمیت هم از مسیر مسائل آسیب‌زا و هم از مسیر آسیب‌های مبتلابه، در شیوع آسیب‌های اجتماعی در کشور نقش ویژه داشته و شایسته تمرکز از سوی مصلحان اجتماعی است. از طرف دیگر در فضای آسیب‌شناسی نیز تحجر و تجدد، هر دو بر طبقه مستضعف تمرکز داشته و کمتر به شیوع علِّی آسیب‌ها در طبقه مترف و مسئول و سرریز آن‌ها در ساختار طبقاتی جامعه سرمایه‌داری، توجه دارد. کافی است پژوهشی کمّی و کیفی انجام شود تا کمّ و کیف آسیب‌ها در طبقات مترف و مستضعف سنجش و مقایسه شود. قابل پیش‌بینی نیست که انواع روابط نامتعارف و نامشروع، مصرف مواد مخدر گران و نوظهور و طلاق در میان مترفین شایع‌تر است یا مستضعفین؟ بنابراین فارغ از حسن نیت احتمالی برخی فعالان جوان، شبه‌کنشگری متحجرها از جمله در به‌اصطلاح جریانات حلقه‌های میانی برخاسته از حاشیه نهادهای امنیتی و عمومی و متمرکز بر آسیب‌های اجتماعی مناطق و محلات حاشیه‌نشین، نه تنها امکان کارآمدی و اثرگذاری جدی در حل مسئله و بهبود وضعیت اجتماعی ندارد بلکه هم به تعلیق و تعمیق مسائل و آسیب‌های اجتماعی کمک می‌کند و هم از پیدایش و گسترش نیروها و جریانات خودجوش، مستقل و منتقد اجتماعی برای کنشگری کارآمد و مؤثر در حل مسئله و تحول وضعیت پیشگیری و ممانعت می‌کند. برای نمونه در شرایطی که هر ساله میلیون‌ها ایرانی در سایه سرکوب تشکل‌های مستقل کارگری، از سرکوب دستمزد کارگران متضرر می‌شوند، مجموعه‌های مردمی‌نما بدون کوچکترین واکنش و حتی اطلاعی از مسئله، به خیال خام خود مشغول کاهش آسیب‌ها با حمایت و شبکه‌سازی گروه‌های مردمی محلات حاشیه و شهرستان‌های محروم هستند! البته تولید و تکثیر این مجموعه‌های مصنوعی ریشه در تصمیم و سیاستی فراتر از کنشگران و گروه‌ها، و در سطح سیستم و ساختارها و تصمیم‌گیران حاکمیت دارد؛ ساخت و برساخت یک مشارکت مصنوعی یک تصمیم تحجرمآبانه و محافظه‌کارانه در تثبیت وضع موجود است. جریان حاکم دچار یک معضل متناقض است؛ از یک سو نیازمند مشارکت و مدعی جمهوریت است، و از سوی دیگر درگیر بحران اعتماد و رضایت اجتماعی. پاسخ حاکمیت به این پارادوکس، ساخت یک شبه‌جامعه همدل، همسو، متصل و مطیع از یک سو و اجتماع‌زدایی و جامعه‌ستیزی و تبدیل جامعه به ناجامعه از سوی دیگر است. بنابراین عجیب اما واقعی است که ادبیات و انگاره رنگ‌باخته آسیب‌های اجتماعی، همچنان و هنوز نقل محافل پیدا و پستوی اجرایی و سیاسی و سیاستی کشور، از وزارت کشور تا شورای عالی انقلاب فرهنگی است. شعار امسال نیز وزش باد به خرمن حلقه‌های مزاحم و کاسبان آسیب است؛ از جیب بیت‌المال، به نام مردم مستضعف و به کام دلالان اجتماعی لولیده در دکان‌هایی با عناوین «قرارگاه»، «شتاب‌دهنده»، «دانش‌بنیان»، «مرکز نوآوری» و... . خلاصه آنکه باید به جای «کاهش آسیب‌های معلولی جامعه مستضعفان با تکثیر مجموعه‌های مصنوعی مردمی‌نما»، بر «حل مسائل علّی حاکمیت مترفان با تقویت تشکل‌های مستقل مردمی» تمرکز کرد. کیوان سلیمانی @edallat
157097728_-1893074516.pdf
1.16M
پیمایش دینداری در ایران؛ ۱۴۰۲ @iisociology
پیمایش_ملی_اعتماد_و_سرمایه_اجتماعی_۱۴۰۲.pdf
1.05M
پیمایش اعتماد و سرمایه اجتماعی در ایران؛ ۱۴۰۲ @iisociology
سَلَامٌ عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ
⚜ سهم‌بری عادلانه از درآمد کار ▪️ سهم‌بری عادلانه سه راه‌حل روشن دارد: 1⃣ اساسی: تبدیل "نظام کارگری" (اجاره نَفْس و فروش کار) به "نظام عاملیت" (که در همه عقود اسلامی کار مثل مضاربه، مزارعه و مساقات شناخته شده است). * این راه اصولی با نظام عامل_مالک شدن (با تحقق بند ب سیاست‌های اصل۴۴) کامل‌تر هم می‌شود. 2⃣ میانه: شراکت در سود ارزش تولید شده با محاسبه واقعی میزان بهره‌وری. * گرچه گفتمان مزد بر اساس بهره‌وری عملاً به نفع کارگران نبوده و نظراً هم ایراداتی دارد؛ لکن به حسب محاسبات در دهه اخیر کارگران حتی به اندازه بهره‌وری خود هم مزد نگرفته‌اند و فقط یک سوم بهره‌وری دستمزد گرفته‌اند! 3⃣ روبنایی: افزایش حداقل دستمزد کارگر در نسبت با تورم؛ به گونه‌ای که سبد معیشت خانواده به شکل آبرومند تامین شود. * به حسب محاسبات، سهم دستمزد حدود۸/۲٪ از هزینه های تولید است؛ پس افزایش آن تعطیلی یا اخراج کارگران را در پی ندارد. تجربه افزایش ۵۷ درصدی سال ۱۴۰۱ هم همین را ثابت کرد. اثرش بر تورم هم به حسب گزارش سازمان برنامه، بیش از ۳/۳٪ نبود! ⬅️ سهم‌بری عادلانه، سال ۹۲ ابلاغ و امروز هم دوباره تکرار شد. طی ۱۰ سال گذشته آن ابلاغ، نوشته بر کاغذ مانده؛ آیا تاکید امروز هم به همان سرنوشت دچار است؟!! زیبنده نیست سیاست‌های به نفع عامه (نیمی از خانوارهای ایرانی) و طبقه محروم همواره چنین شود! 👤 محسن قنبریان ☑️ @m_ghanbarian ✅ اندیشکده شرح@sharhthinktank
36.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دهه نود، دهه فقر و نابرابری. یک دهه از زندگی در حالی گذشت که داده‌ها و پژوهش‌ها حکایت از سقوط شاخص‌های رفاهی و کیفیت زندگی ایرانیان دارد. در این گزارش افزایش چشم‌گیر فقر، نابرابری و شکاف طبقاتی در دهه 90 بررسی شده است. @iisociology
18955.pdf
4.12M
وضعیت فقر و فقرا در دهه ۹۰ @edallatkhahi
ظریف و سربلندی دولت روحانی! دکتر ‎ظریف گفته «فرق می‌کند چه کسی رئیس‌جمهور باشد. دولت روحانی توانست کشور را سربلند کند». با هم چندتا از سربلندی‌های دوره ‎روحانی رو مرور کنیم تا متوجه بشیم که راست میگه، فرق می‌کنه، ولی برای فرادستان نه فرودستان و ما بین «کاسبان تحریم» و «کاسبان توافق» گرفتار شدیم: 1. در دولت روحانی و ظریف حدود ۱۰ میلیون نفر به زیر خط فقر تبعید شدند و درصد و جمعیت فقرا به ۳۰.۴ درصد و عدد وحشتناک ۲۵.۶ میلیون نفر رسید، یعنی حدود یک سوم جامعه رسما فقیرن. 2. در دولت روحانی و ظریف سرانه کالری دریافتی ایرانیان همواره کاهشی بوده و حتی به میزان کمتر از حداقل کالری لازم رسیده، یعنی سفره مردم «آن‌چنان» کوچیک و بی‌رونق شده که متأسفانه کار به «گرسنگی عمومی» کشیده. ۳. در دولت روحانی و ظریف شاخص فلاکت که جمع بیکاری و تورمه علیرغم روند کاهشی اولیه اما در مجموع افزایش داشته و به بالاترین میزان در سی سال پس از جنگ نزدیک شده. ۶. در دولت روحانی و ظریف نسبت درآمد اغنیا به فقرا از ۱.۷ رابر به ۱۳.۵ برابر رسیده و نهایتا در سال ۱۴۰۰ سهم سه دهک بالا ۵۷ درصد کل و ۱۴ درصد بیشتر از سهم هفت دهک دیگه شده. ۷. در دولت روحانی و ظریف حداقل دستمزد کارگران علیرغم افزایش اولیه در دوره دوم و در مجموع کاهش پیدا کرده و به کمترین میزان در سی سال پس از جنگ رسیده! ۸. در دولت روحانی و ظریف خرید خونه به رویای محال تبدیل شده. برای نمونه متوسط قیمت یک متر مربع آپارتمان در تهران حدود ۹ برابر حداقل دستمزد شده! ۹. در دولت روحانی و ظریف سهم هزینه آموزش از کل هزینه خانوار تقریبا نصف شده و این یعنی بازتولید فقر و جهل و نابرابری طبقاتی. ۱۰. در دولت روحانی و ظریف تعداد مرگ‌ومیرهای ناشی از حوادث کار کارگران نه تنها کاهش پیدا نکرده بلکه بیشتر شده و از ۱۶۹۳ نفر در سال ۱۳۹۶ به ۱۹۲۶ نفر در سال ۱۴۰۰ رسیده. خلاصه اینکه درسته، فرق می‌کنه کی رئیس‌جمهور بشه، ولی سهم ما فقر و مرگ بیشتره و سهم شما ثروت و زندگی بهتر. کیوان سلیمانی @edallat
🔴 مسئله نانمایندگی و جبهه انقلاب 🔸 پیش‌فرض می‌گیرند که جناح راست در دوره پس از دهه شصت یا دست کم در حال حاضر، «جبهه انقلاب» است و تنها مشکل این جاست که نیروهای انقلاب نتوانستند مردم را اقناع کنند که راه حل مسائل در داخل است، به همین دلیل مردم فریب غرب‌گراها را خوردند و جبهه موسوم به انقلاب از رقیب، شکست گفتمانی خورد. پس بروید و بدوید از فرصت‌ها کمال استفاده را ببریم برای تبلیغ گفتمان موسوم به انقلاب و برای گفتمان سازی و تکرار کلیاتی از قبیل آن که بیانیه گام دوم خوب است و برجام خسارت محض بود و غیره. 🔸 وقتی مسئله‌ها را بی‌تبار و وارونه ببینیم؛ چه باید کردهامان هم این چنین واژگونه خواهد بود؛ این که به مجموعه‌ای از پیر و جوان‌هایِ یک جناح سیاسی بگوییم جبهه انقلاب، خودِ این حرف آغاز مسئله است. جبهه‌ای که جز با مشارکت اندک، ۲۰ و چند درصدی یا کمی بیشتر، امکان و وقوعی برای پیروزی نداشته و ندارد؛ این جبهه/ الیت را چه به انقلاب همگانی در سال ۱۳۵۷؟ اگر از انقلابیگری سیاست‌زده کنونی فاصله بگیریم و این همه میان جامعه/انقلاب دیوار نکشیم، آن‌گاه می‌بینیم که چندین دهه است جامعه/انقلاب اساساً سازوکارهای نمایندگی خواست‌های اجتماعی سیاسی خود را نداشته و ندارد، چه رسد به این که امکان رقابت انتخاباتی داشته باشد. نباید بگذاریم شکست‌هاشان را به نام جبهه انقلاب، چیزی که نیست، فاکتور کنند. 🔸 به عنوان یک مثال، دعوای ۹۶ دعوای پاس کردنِ چکِ برجام بود و تشخیص مردم اشتباه نبود؛ چه کسی برای پاس کردن چک برجام، بهتر از همان کسی که چک را کشیده است؟! چرا یک‌سره از اشتباه مردم و لزوم اقناع آن‌ها حرف زده می‌شود اما احتمال روی‌دادن کوچک‌ترین اشتباهی در الیت را منتفی می‌دانند؟ 🔸 چه باید کرد؟ از قضا مسئله نه در سمت مردم، که در سمت الیت است. مسئله این نیست که باید مردم را اقناع کرده و به راهِ [جناح] راست هدایت کرد. مسئله این است که الیت‌های موجود به دلیل آن‌که ویژگی‌های الیکارشیک پیدا کرده‌اند، جامعه/انقلاب را نمایندگی نمی‌کنند. الیت‌های فربهی که روزاروز مناسبات اجتماعی و ساختاریِ بیشتری را از خود متأثر می‌کنند و جامعه‌ای که روزاروز لاغرتر از قبل می‌شود. مسئله جامعه در میدان سیاست و سیاست‌گذاری است و راه‌حل هم این است که برای جامعه/انقلاب، سازوکارهای نمایندگی خواست هایش را به وجود بیاوریم. 🔸 تصور می‌کنم جز این، الباقی کارها جملگی سیاست‌زدگی باشد و لابی‌بازی و پروپاگاندا و تکرار؛ تکرار یک سری حرف‌های تکراری، به گمان این که تکرار همان گفتمان‌سازی است در حالی که کلیشه‌سازی است. ای کاش پروسه/ پروژه ایجاد امکان‌های نمایندگی جامعه/انقلاب، بر پروژه/عملیات گفتمان(کلیشه)سازی مفاهیم انقلاب پیشی بگیرد؛ قبل از آن‌که تتمه معنای انقلاب مصرف شود. ✍ مجتبی نامخواه @iisociology