آیتالله محمد سند بحرانی
#معرفی_استاد
قسمت ۱
🔻در ماه رجب ۱۳۸۲هجری قمری (۱۳۴۱ شمسی) در بحرین به دنیا آمد.
او در پنج سالگی وارد دبستان شده و در پانزده سالگی از دبیرستان فارغ شد.
🔻در پانزده سالگی با بورسیه تحصیلی در رشته مهندسی، وارد دانشکده دیوید گیم (david game college) لندن شد. بعد از یک سال از این مکان فارغالتحصیل و به دانشکده تخصصی امپریال لندن (Imperial College London) وارد گشت.
🔻با پیروزی انقلاب ایشان تحصیل در لندن را نیمه تمام و به حوزه علمیه قم برای تحصیلات حوزوی میآیند. بسیارى از استادانش به او اعتراض کردند و کسى که بیشترین مخالفت را با (تصمیم) او داشت، #استادى_یهودى بود که به نبوغ و استعدادش پى برده بود حتى به او پیشنهاد کرده بود که همه مخارج تحصیلش در لندن را بر عهده بگیرد.
🔻ایشان دوره سطح را ۳.۵ سال تمام میکنند. سپس وارد درس خارج میشوند.
🔹اساتید فقه و اصول:
مرتضی حائری یزدی، میرزا هاشم آملی، سید محمدرضا گلپایگانی، سید محمد روحانی، سید تقی طباطبایی قمی، حسین وحید خراسانی، میرزا جواد تبریزی.
🔻اساتید #فلسفه و حکمت:
- حسن زاده آملى ( #اشارات).
- جوادى آملى ( #شفاء، #اسفار، و فصوص الحکم).
-انصارى شیرازى (عقائد، شرح تجرید، حکمت سبزوارى و یکى از مجلدات #اسفار)
🔻اساتید #نجوم، هیئت و #علوم_غریبه و عرفان و سلوک:
- سید محمد جواد ذهنى (سه دوره کتاب #تشریح_الافلاک شیخ بهایى و کتاب هیئت فارسى و نیز برخى علوم غریبه)
- محمد تقى بهجت(به مدت پانزده سال به منظور تهذیب نفس)
- شیخ محمد غروى (عرفان نظری)
شذرات؛ (پراکنده نویسیهای منظومهوار یک طلبه)
https://eitaa.com/iman_norozi
📌گفتگویی پیرامون #انتقام_نرمافزاری و تمهید اندیشهای جریان مقاومت
🔹اولین بار شیخ را در مرصاد دیده بودم.
#میز_عراق اندیشکده مرصاد فراخوان نیرو داده بود.
یک رزومه فرستاده بود.
ارشد فیزیک، طلبه درس خارج، فلسفه و عرفان را نزد استاد امینی نژاد خوانده بود و بعدها بریده بود و شاگرد آقای میرباقری شده بود.
🔹رزومه کت و کلفتی داشت. مشتاق بودم ببینمش.
متواضعانه آمده بود برای مصاحبه. البته خودش میگفت دنبال این بودم ببینم مرصاد کجا ست و چه میکند.
🔹از معدود طلبه هایی بود که تا حالا دیده بودم. هم فضای علمی را خوب داشت و هم در فضای میدانی جهان اسلام شناخت دقیقی داشت.
یکی مثل خودم را پیدا کردم.
🔹بعدها که از #فلسفه بریدم. در درس #فلسفه_اصول و حدیث #استاد_میرباقری هم درس شدیم.
🔹مدتی غیبش زد. خبر رسید رفته نجف.
امروز بعد از یکسالی از باب روایت
تَزاوَروا وَ تَلاقُوا وَ تَذاکرُوا وَ احیَوا اَمرَنا؛ به ملاقاتش رفتم.
🔹یک گعده حدود دوساعتهای داشتیم. به #برکت_امیرالمومنین ایدههای خوبی مطرح شد. آخرین اخبار کویت و عراق و حوزه نجف و مسئله اردن و فلسطین و سوریه و لبنان را با هم مرور کردیم.
انشالله خداوند توفیق دهد أحیوا أمرنا را در گستره #وطن_توحیدی اقامه کنیم.
🔹قرار شد غروب پنجشنبه با هم برویم آشپزخانه مدرسه علمیهای را ببینیم. امام صادق #کتاب_الحجه و کتاب الصلاه را امتدادش دهیم تا کتاب أطعمه و أشربه. و امام صادق کتاب أطعمه و أشربه را در عینیت #آشپزخانه مدرسه حوزه علمیه مشق کنیم.
سرش شلوغ بود و پیچاند.
ترجمه روایت:
به زیارت و دیدار یکدیگر بروید، با هم به سخن و مذاکره بنشینید و #امر ما را (کنایه از حکومت و رهبری) زنده کنید.
پنجشنبه ۹ آذرماه
#سفرنامه
#تبلیغ_فاطمیه
#نجف
#جبهه_مقاومت
#سیلی_سختتر
#گام_دوم
شذرات؛ (پراکنده نویسیهای منظومهوار طلبهای #وطن_توحیدی)
@iman_norozi
🔻گفتمان #ازدواج_تمدنی
⚡️استاد امینینژاد با عمامه سیاه در کربلا
آنچه در یک موضوعی در وزان اهمیت #ازدواج_تمدنی مهم است زمزمه شدن آن در فضای ذهنی نخبگان (چه با شوخی یا جدی) نشان از درگیر شدن ذهن نخبگانی دارد. این یعنی قدم اول درست برداشته شده است.
📌گام بعدی قدم مردمی ست در تحقق آن. آن هم مردم عادی.
چون نخبگان اهل عمل نیستند، البته شاید این موضوع فرق کند. باید تحقق آن را از اساتید شروع کرد.
📌شب جمعه در حرم سیدالشهداء از خستگی خوابم برد.
خواب #استاد_امینینژاد را دیدم. #عمامه_سیاه بر سر داشتند.
عرض کردم استاد درست است از #فلسفه بریدیم ولی دلمان حقا برایتان تنگ شده بود.
📌از بحث #تعددزوجات در مقاله «زن در عرفان اسلامی» شروع به پرسیدن کردم و امتداد آن را در گام دوم انقلاب در گستره #وطن_توحیدی میخواستم به مباحثه بگذارم و اینکه برای تحقق ش باید از اساتید شروع کرد.
📌تا میخواستم داستان میرعلی همدانی جد أعلای امام و مهاجرت او را به کشمیر مثال بزنم، با صدای اذان صبح حرم سیدالشهداء بیدار شدم...
📌 عکس فوق مربوط به یک گروه نخبگانی حوزوی ست
#گفتمان
#ازدواج_تمدنی
#استاد_امینینژاد
#کربلا
#زن_در_عرفان_اسلامی
#وطن_توحیدی
کربلا؛ جمعه ۱۱ آذر
شذرات؛ (پراکنده نویسیهای منظومهوار طلبهای #وطن_توحیدی)
@iman_norozi
🔻گفتمان #ازدواج_تمدنی
⚡️استاد امینینژاد با عمامه سیاه در کربلا
آنچه در یک موضوعی در وزان اهمیت #ازدواج_تمدنی مهم است زمزمه شدن آن در فضای ذهنی نخبگان (چه با شوخی یا جدی) نشان از درگیر شدن ذهن نخبگانی دارد. این یعنی قدم اول درست برداشته شده است.
📌گام بعدی قدم مردمی ست در تحقق آن. آن هم مردم عادی.
چون نخبگان اهل عمل نیستند، البته شاید این موضوع فرق کند. باید تحقق آن را از اساتید شروع کرد.
📌شب جمعه در حرم سیدالشهداء از خستگی خوابم برد.
خواب #استاد_امینینژاد را دیدم. #عمامه_سیاه بر سر داشتند.
عرض کردم استاد درست است از #فلسفه بریدیم ولی دلمان حقا برایتان تنگ شده بود.
📌از بحث #تعددزوجات در مقاله «زن در عرفان اسلامی» شروع به پرسیدن کردم و امتداد آن را در گام دوم انقلاب در گستره #وطن_توحیدی میخواستم به مباحثه بگذارم و اینکه برای تحقق ش باید از اساتید شروع کرد.
📌تا میخواستم داستان میرعلی همدانی جد أعلای امام و مهاجرت او را به کشمیر مثال بزنم، با صدای اذان صبح حرم سیدالشهداء بیدار شدم...
📌 عکس فوق مربوط به یک گروه نخبگانی حوزوی ست
#گفتمان
#ازدواج_تمدنی
#استاد_امینینژاد
#کربلا
#زن_در_عرفان_اسلامی
#وطن_توحیدی
کربلا؛ جمعه ۱۱ آذر
شذرات؛ (پراکنده نویسیهای منظومهوار طلبهای #وطن_توحیدی)
@iman_norozi
🔻شب یلدا در نجف با چای آفریقایی!
قسمت دوم
۳۰ آذر ۱۴۰۰
📌#ابو_وارث زنگ زد. گفت شیخ احمد رسیده است. گفتمش همین امشب، ولو نیم ساعت شیخ احمد را ببینیم. فردا باید برگردم ایران. گفت شیخ خسته است بعید است. گفتمش زنگ بزن. ساعت از ده گذشته بود. بچهها تازه از نمایشگاه_بینالمللی_نجف برگشته بودند.
رفتیم منزل شیخ عباس.
#سفره_یلدا را آماده کرده بودند. شیخ عباس را گفتم #یلدا را بیخیال، باید با فردی آشنا شوید.
حاج آقای الهی بجنوردی هم از دندان درد گوشهای خوابیده بود. بیدارش کردم. گفتم شیخنا امشب به #طب و هنری #طب_سوزنیات لازم است.
ساعت حدودا یازده شب رسیدیم منزل شیخ احمد. شیخ احمد تازه از بصره رسیده بود و خسته.
جلسه نیم ساعت ما شد شش ساعت. صحبت ما از یازده شب شروع شد تا حدودای پنج صبح.
همه بچهها را معرفی کردم. شیخ الهی را ویژهتر. گفتم از اساتید سطوح عالی حوزه قم است، از #فقه و اصول تا #فلسفه و #عرفان تدریس داشته است. اما سالها ست #طب_سنتی و #طب_سوزنی کار میکند. ماجرای کتف درد خودم را گفتم و اینکه با دو تا سوزنی که شیخ برایم زد، خوب خوب شدم.
📌عکس #شهید_صدر در گوشه کتابخانهاش توجهم را جلب کرد. از ارتباطات نظامات اجتماعی در منظومه فکری شهید صدر گفتم. مثال عینی طب را زدم. ماجرای درمان #استاندار شهر #یائونده_کامرون را از طریق ویزیت واتساپی شیخ الهی گفتم.
📌هنوز حرفم تمام نشده بود. شیخ ابواسحاق رفیق شیخ احمد آنجا بود، گفت کمرم درد میکند. شیخ الهی دستش را گرفت. کمی نقاطی از کف دستش را فشار داد. گفت حالا دردت چطور است، گفت کمتر شده است. یکی دوتا #سوزن برایش انداخت و کمی با کمرش و #کف_پایش ور رفت. گفت حالا بلندشو راه برو. گفت الان چطور است. گفت هیچ دردی ندارم.
شیخ احمد گفت: من پدر و مادرم مریض هستند، امکانش هست فردا برویم کربلا و چند روزی مهمان ما باشید.
شیخ احمد بعد پیشنهاد داده بود سفر بعدی آفریقا حتما شیخ الهی همراه شود.
مفصل از آفریقا و #ظرفیتهای_آفریقا و تجارب سفرش گفت.
معتقد بود با امام حسین میشود آفریقا را فتح کرد.