eitaa logo
تاریخ و سیره اهل بیت علیهم السلام
476 دنبال‌کننده
313 عکس
82 ویدیو
26 فایل
💠 امیرالمومنین علیه السلام در نامه ای به امام حسن علیه السلام: 📜 اعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِین! تاریخ گذشتگان را به او(نفست) ارائه کن تا ببیند که در گذشته چه اتفاقاتی افتاده است! 💠 پیامگیر: @amdabir
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 پاداش هرکس اندازه اوست ✍ گويد: به علیه السلام عرض كردم فلاني در عبادت و ديانت و فضيلت چنين و چنان است. 🔸فرمود: عقلش چگونه است؟ 🔹گفتم نمي دانم. 🔸فرمود: پاداش به اندازه عقل است. همانا مردي از در يكي از جزاير دريا كه سبز و خرم و پر آب و درخت بود خدا مي كرد؛ يكي از از آنجا گذشت و عرض كرد پروردگارا مقدار پاداش اين بنده ات را به من بنما به او نشان داد و او آن مقدار را كوچك شمرد، خدا به او كرد همراه او باش پس آن به صورت انساني نزد او آمد. 🔹عابد گفت: تو كيستي؟ 🔸گفت: مردي عابدم چون از مقام و عبادت تو در اين مكان آگاه شدم نزد تو آمدم تا با تو عبادت خدا كنم. پس آن روز را با او بود. چون صبح شد فرشته به او گفت: جاي پاكيزه اي داري و فقط براي عبادت خوب است. 🔹عابد گفت: اينجا يك عيب دارد. 🔸فرشته گفت: چه عيبي؟ 🔹عابد گفت: خداي ما چهارپايي ندارد، اگر او خري مي داشت در اينجا مي چرانديمش به راستي اين علف از بين مي رود! 🔸فرشته گفت: پروردگار كه خر ندارد. 🔹 گفت: اگر خري مي داشت چنين علفي تباه نمي شد. پس خدا به فرشته وحي كرد: همانا او را به اندازه عقلش پاداش مي دهم (يعني حال اين عابد مانند مستضعفين و كودكان است كه چون سخنش از روي ساده دلي و ضعف خرد است، و نيست، ليكن عبادتش هم پاداش عبادت خداشناس را ندارد). 📚 منبع ۱. ،ج۱، ص۱۱. 🆔 @islam_history
📌 پاداش هرکس اندازه اوست ✍ گويد: به علیه السلام عرض كردم فلاني در عبادت و ديانت و فضيلت چنين و چنان است. 🔸فرمود: عقلش چگونه است؟ 🔹گفتم نمي دانم. 🔸فرمود: پاداش به اندازه عقل است. همانا مردي از در يكي از جزاير دريا كه سبز و خرم و پر آب و درخت بود خدا مي كرد؛ يكي از از آنجا گذشت و عرض كرد پروردگارا مقدار پاداش اين بنده ات را به من بنما به او نشان داد و او آن مقدار را كوچك شمرد، خدا به او كرد همراه او باش پس آن به صورت انساني نزد او آمد. 🔹عابد گفت: تو كيستي؟ 🔸گفت: مردي عابدم چون از مقام و عبادت تو در اين مكان آگاه شدم نزد تو آمدم تا با تو عبادت خدا كنم. پس آن روز را با او بود. چون صبح شد فرشته به او گفت: جاي پاكيزه اي داري و فقط براي عبادت خوب است. 🔹عابد گفت: اينجا يك عيب دارد. 🔸فرشته گفت: چه عيبي؟ 🔹عابد گفت: خداي ما چهارپايي ندارد، اگر او خري مي داشت در اينجا مي چرانديمش به راستي اين علف از بين مي رود! 🔸فرشته گفت: پروردگار كه خر ندارد. 🔹 گفت: اگر خري مي داشت چنين علفي تباه نمي شد. پس خدا به فرشته وحي كرد: همانا او را به اندازه عقلش پاداش مي دهم (يعني حال اين عابد مانند مستضعفين و كودكان است كه چون سخنش از روي ساده دلي و ضعف خرد است، و نيست، ليكن عبادتش هم پاداش عبادت خداشناس را ندارد). 📚 ،ج۱، ص۱۱. 🆔 @islam_history
✅ سخنان تکان دهنده علیه السلام در خصوص با ◀️ ای مردم ، معاویه پنداشته من او را شایسته ی میدانم و خود را نه! بافته ، كه من به تصریح قرآن و نصّ نبوی بر تمام مردم از خودشان شایسته ترم ، بخدا اگر مردم با من نموده و اطاعتم كرده و یاری ام میدادند آسمان و زمین ایشان را از باران و بركات خود بهره مند می ساخت... ◀️ و هارون را ترک گفته و به گوساله پرستی افتادند با اینكه میدانستند كه ی است ، و این امّت علی را ترک گفتند با اینكه خود شنیدند كه صلَّی الله علیه و آله به علیه السّلام فرمود : « تو در نزد من در منزلت همچون هارونی در نزد موسی هستی؛ جز امر نبوّت كه پس از من دیگر پیامبری نیست » ◀️ و خداوند رسول خود را در فرار از قوم مخیر نمود هنگامی كه هیچ یار و یاوری علیه ایشان نیافت ، و همچنین است كار من و پدرم؛ هنگامی كه امّت ما را تنها گذاشته و با دیگری نمودند و ما یار و یاوری نیافتیم از جانب خداوند جایز است، و هر آینه این سنّت و مثالهایی است كه همواره تكرار می شود... 📚 احتجاج، ج۲، ص۱۵۶. 🆔 @islam_history
📌 مورّخان سانسورچی 🔰در جریان خواست نظر اصحاب را درباره جنگ جویا شود و رو به اصحاب کرد فرمود: نظر شما در اين باره چيست؟ 🔸نخست ابوبكر برخاست و گفت: بزرگان و دلاوران ، در اين ارتش شركت كرده اند. هرگز قريش به آيينى نياورده‌اند و از اوج عزت به قعر ذلت سقوط نكرده‌اند و از طرفى ما از با آمادگى كامل بيرون نيامده ايم.(۱) (يعنى مصلحت اين است جنگ نكنيم و به مدينه بازگرديم). 💠 پيامبر فرمود: اجلس؛ بنشين. 🔸سپس برخاست و همين سخن را تكرار كرد و دستور داد كه بنشيند. 🔹 پس از او، برخاست و گفت: اى پيامبر خدا قلب هاى ما با شما است و آنچه را خداوند به تو دستور داده همان را تعقيب كن. به خدا سوگند، هرگز ما به شما سخنى را كه به گفتند نخواهيم گفت. هنگامى كه موسى آنان را دعوت به جهاد كرد، بنى اسرائيل به «كليم اللّه» گفتند: اى موسى! تو و پروردگارت برويد جهاد كنيد و ما در همين جا نشسته ايم، ولى ما ضد اين سخن را به شما عرض مى كنيم: در ظل عنايات پروردگارت جهاد كن و ما نيز در ركاب شما مى جنگيم. 🔰پيامبر از شنيدن سخنان مقداد، خوش حال گرديد و در حق او دعا كرد. ⚠️ نکته: 🔰اگر غرض ورزى و ستر حقايق و تعصب باطل، براى تمام نويسندگان ناشايست باشد؛ براى مورّخ از همه بدتر و ناشايست‌تر است. 🔰 آيينه‌اى است كه چهره هاى مردان در آن به خوبى نمايان است. مورخ بايد بكوشد صفحه آيينه آيندگان را از هر گونه زنگار تعصّب پاك كند. 👥 ابن هشام، «۲» مقريزى «۳» و طبرى «۴» شوراى نظامى پيامبر را در تاريخ خود مطرح كرده و متن پاسخ هاى سعد معاذ و مقداد را در كتاب خود آورده اند، ولى از نقل پاسخ تفصيلى ابوبكر و عمر خوددارى كرده و به طور اجمال نوشته اند كه اين دو نفر، برخاستند و نظر دادند و نيكو سخن گفتند. اكنون بايد از اين قهرمانان تاريخ پرسيد كه اگر نظرهاى اين دو شخصيت نيكو بود، چرا از بيان متن آن خوددارى كرده‌ايد؟ ❌ گرچه آنها این بخش از تاریخ را سانسور کرده‌اند اما ديگران متن گفتار آنان را آورده‌اند «۵» و چنان كه ملاحظه مى فرماييد، هرگز سخنان نيكو نگفته‌اند. سخنانى گفته‌اند كه حاكى است گوينده آن را رعب و وحشت فراگرفته بود. آنچنان قريش را عزيز و نيرومند مى پنداشتند كه هرگز احتمال شكست قريش در ذهن آن‌ها راه نداشت. 📚 منابع ۱. واقدى، المغازى، ج۱، ص۴۸. ۲. سيره ابن هشام، ج۱، ص۶۱۵. ۳. الامتاع الأسماع، ص۷۴. ۴. تاريخ طبرى، ج۲، ص۱۴۰. ۵. واقدى، المغازى، ج ۱، ص ۲۴۸؛ سيره حلبى، ج۲، ص۱۶۰ و ، ج۱۹، ص۲۱۷. 🆔 @islam_history
📌 سالروز صلح امام مجتبی علیه السلام با معاویه ✅ سخنان تکان دهنده علیه السلام در خصوص با ◀️ ای مردم ، معاویه پنداشته من او را شایسته ی میدانم و خود را نه! بافته ، كه من به تصریح قرآن و نصّ نبوی بر تمام مردم از خودشان شایسته ترم ، بخدا اگر مردم با من نموده و اطاعتم كرده و یاری ام میدادند آسمان و زمین ایشان را از باران و بركات خود بهره مند می ساخت... ◀️ و هارون را ترک گفته و به گوساله پرستی افتادند با اینكه میدانستند كه ی است ، و این امّت علی را ترک گفتند با اینكه خود شنیدند كه صلَّی الله علیه و آله به علیه السّلام فرمود : « تو در نزد من در منزلت همچون هارونی در نزد موسی هستی؛ جز امر نبوّت كه پس از من دیگر پیامبری نیست » ◀️ و خداوند رسول خود را در فرار از قوم مخیر نمود هنگامی كه هیچ یار و یاوری علیه ایشان نیافت ، و همچنین است كار من و پدرم؛ هنگامی كه امّت ما را تنها گذاشته و با دیگری نمودند و ما یار و یاوری نیافتیم از جانب خداوند جایز است، و هر آینه این سنّت و مثالهایی است كه همواره تكرار می شود... 📚 احتجاج، ج۲، ص۱۵۶. 🆔 @islam_history
📌 در بلند همت باشیم... 📖 روزي حضرت رسول صلي الله عليه و آله در مسافرت به شخصي برخورد و ميهمان او شد. آن شخص پذيرايي شاياني از حضرت كرد. هنگام حركت، آن جناب فرمود: «چنانچه خواسته اي از ما داشته باشي از خداوند درخواست مي كنيم تو را به آرزويت برساند.» عرض كرد: از خداوند بخواهيد به من شتري بدهد كه اسباب و لوازم زندگي ام را بر آن حمل كنم و چند گوسفند بدهد كه از شير آنها استفاده كنم. آنچه مرد خواست برايش از خدا تقاضا كرد، آن گاه رو به اصحاب كرد و فرمود: «اي كاش همت اين مرد نيز مانند پیر زن بلند بود و از ما مي خواست كه خير دنيا و آخرت را برايش بخواهيم». 💠 اصحاب عرض كردند: داستان پيرزن بني اسرائيل چگونه بود؟ آن جناب فرمود:« ... حضرت موسي از هركس محل قبر را جويا شد، اظهار بي اطلاعي مي كرد. به آن جناب خبر دادند كه پیرزني ادعا دارد كه مي داند قبر يوسف در كجاست. حضرت دستور داد او را احضار كنند. فرستاده موسي نزد پيرزن آمد و او را نزد موسي فرا خواند. زن گفت: به حضرت موسي عرض كنيد اگر به علم من احتياج پيدا كرده، او بايد نزد من بيايد؛ زيرا ارزش دانش چنين اقتضايي دارد. چون پيغام پيرزن را به موسي رساندند، تصديق كرد و از همت عالي و نظر بلند او در شگفت ماند. موسي نزد آن زن آمد و محل قبر يوسف را پرسيد. پيرزن گفت: يا موسي! علم، قيمت دارد. من سال هاست اين مطلب را در سينه خود پنهان كرده ام. در صورتي براي شما آشكارش مي كنم كه سه حاجت مرا برآوري. حضرت فرمود: حاجت هاي خود را بگو. 💠 پيرزن گفت: اول آنكه جوان شوم؛ دوم به شما درآيم؛ سوم در آخرت هم، افتخار همسري شما را داشته باشم. حضرت موسي از بلندهمتي اين زن، كه با خواسته خود، سعادت دنيا و آخرت را جمع كرد متعجب شد و از خداوند درخواست كرد كه هر سه حاجت وي را برآورده سازد. پس چنين شد.... . زن، محل قبر را به حضرت موسي نشان داد. موسي تابوت را بيرون آورد و آن را در شش فرسخي ، در محلي كه معروف به خليل القدس است، روبه روي قبر و در كنار قبر حضرت ابراهيم عليه السلام دفن كرد.» 📚 بحارالانوار، ج 87، باب 24، ص 281. 🆔 @islam_history