eitaa logo
تاریخ و سیره اهل بیت علیهم السلام
484 دنبال‌کننده
312 عکس
82 ویدیو
26 فایل
💠 امیرالمومنین علیه السلام در نامه ای به امام حسن علیه السلام: 📜 اعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِین! تاریخ گذشتگان را به او(نفست) ارائه کن تا ببیند که در گذشته چه اتفاقاتی افتاده است! 💠 پیامگیر: @amdabir
مشاهده در ایتا
دانلود
📌مردم سیستان و علیهم السلام 🔰پس از واقعه و اسارت اهل بیت علیهم السلام از به و انعکاس آن در دنیای اسلام، مردم سیستان با شنیدن این خبر به خونخواهی علیه السلام بر ضد بن لعنت الله علیهما و حکمران او در سیستان، یعنی عباد بن زیاد(برادر عبیدالله بن زیاد) قیام کردند. عباد با دیدن مردم فرار کرد. 🔰مردم سیستان، در زمان معاویه نیز که دستور لعن علیه السلام را داده بود، حاضر نشدند، امیرالمومنین علی علیه السلام را لعن کنند. 📚 تاریخ سیستان، ص۱۰۱. 🆔 @islam_history
📌 شِکوِه جانسوز علیه السلام از مردم 🔰... بدانيد كه من شما را به پيكار دشمنتان فراخواندم چه در شب و چه در روز چه نهان و چه آشكار و گفتم پيش از آنكه آنان به جنگ شما آيند، شما به جنگ آنها رويد. به خدا سوگند هرگز هيچ قومى در آستانه خانه هايشان با دشمن ستيزه نكردند مگر آنكه به ذلت شكست گرفتار آمدند. پس شما ناتوانى و زبونى آشكار كرديد و سخن من بر شما گران آمد و نافرمانى كرديد و آن را پس پشت افكنديد تا بلادتان مورد حمله دشمن واقع شد وطن گاههايتان مسخر خصم گرديد.... 🔰اى شگفتا! دل آب مى شود و اندوه بر جان مى نشيند و شعله غم در دل مى افروزد وقتى كه مى بينم اين قوم در باطلشان هماهنگ اند و شما در حق خود پراكنده. قباحت بر شما باد و محنت و اندوه پايگيرتان، كه خويشتن هدف پيكانهاى حوادث ساخته ايد. بر شما حمله مى آورند و شما از جاى نمى جنبيد، با شما مى جنگند و شما دست فرانمى كنيد، خدا را معصيت مى كنند و خشنوديد. 🔰بر شما تجاوز روا مى دارند و شما روى درهم نمى كشيد. 🔰در تابستان كه بود شما را به جهاد دشمنتان فراخواندم، گفتيد: در اين گرماى طاقت سوز؟ ما را بهل تا اين گرما از سرما برود. در زمستان كه بود شما را به جهاد دشمنتان فراخواندم، گفتيد چه كسى را تاب تحمل چنين سوز سرمايى است ما را بهل تا سرما از سر ما برود. هم از سرما مى گريزيد و هم از گرما، نه، از گرما و سرما نمى گريزيد كه از سوزش ضربت شمشير بيشتر مى گريزيد. نه، به كسى كه جان پسر ابى طالب به دست اوست از شمشير است كه حذر مى كنيد. آخر تا كى؟ 🔰اى به صورت مردان كه نامردانيد. اى دار و دسته بى خردان چون كودكان كه در عقل و درايت عروسان حجله نشين را مانيد. خدا داند كه از زيستن در ميان شما ملول شده‌ام دوست دارم كه خدا مرا از ميان شما بر گيرد و به آستان رحمت خود برد. و اى كاش كه هرگز شما را نديده بودم و نمى شناختم كه اين آشنايى به تأسف انجاميد. خدا داند كه سينه مرا از خشم لبريز كرديد و شرنگ غم به كامم ريختيد و انديشه‌ام تباه ساختيد با اين نافرمانيها و فروگذاشتنها.... 📚 ترجمه الغارات، ص۱۸۰-۱۸۲. 🆔 @islam_history
📌 حضرت موسی سلام الله علیه زائر سیدالشهداء علیه السلام ✍️ می‌گوید: 💠 اواخر حكومت بنى مردان بود كه من براى زيارت قبر حضرت حسين بن علىّ عليهما السّلام در حالى كه از اهل شام پنهان مى داشتم از شهر خارج شده تا به رسيدم. پس در جايى مخفى شدم تا نيمى از شب گذشت سپس از مكان خود بيرون آمده و به طرف قبر رفتم و وقتى نزديك شدم مردى بطرف من آمد و گفت: برگرد كه مأجور و مثاب مى باشى و تو به قبر دسترسى ندارى! 💠 پس نالان و با فزع و جزع برگشته تا نزديك طلوع صبح شد سپس به طرف قبر بازگشته تا نزديك آن شدم باز همان شخص به طرف من آمد و گفت: اى شخص تو دسترسى به قبر ندارى! 💠 به او گفتم: خدا سلامتت بدارد چرا من به قبر دست رسى ندارم؟ در حالى كه من از كوفه به نيّت زيارت آن حضرت آمده‌ام بنا بر اين تقاضا دارم بين من و بين قبر حائل نشوى تا زيارت كرده و سريع برگردم زيرا هراس دارم صبح شود و اهل شام من را در اينجا ديده و اقدام به كشتنم كنند. 💠 راوى مى گويد: آن شخص به من گفت: كمى صبر كن زيرا حضرت بن عمران عليه السّلام از خداوند متعال درخواست نموده كه به او اذن زيارت قبر حسين بن عليهما السّلام را بدهد و حق تعالى به وى اذن داده لذا وى با هفتاد هزار فرشته از آسمان به زير آمده و هم اكنون در محضر عليه السّلام بوده و آن جناب را كرده و انتظار مى كشند صبح طلوع كرده تا به آسمان بروند❗️ 💠 راوى مى گويد: به آن شخص گفتم: خدا سلامتت بدارد كيستى؟ گفت: من از فرشتگانى هستم كه مأمور حفاظت و حراست قبر بن علیّ عليهما السّلام و طلب آمرزش براى زوّار آن جناب مى باشند. پس برگشتم و نزديك بود بخاطر آنچه از او شنيده بودم عقلم بپرد. وى مى گويد: هنگامى كه صبح طلوع كرد جلو رفته كسى حائل و مانع نشد پس نزديك به قبر شده و سلام نمودم و كُشندگان آن حضرت را نفرين كرده و در همان جا صبح را بجا آورده و بجهت خوف و هراسى كه از اهل شام داشتم سريع برگشتم. 📚 کامل الزيارت، ص۱۱۱. 🆔 @islam_history
🔰پس از مرگ در سال ۶۰ هجری و تصمیم علیه السلام برای آمدن به ، عبیدالله از کوفه بیرون آمد تا با مواجه نشود. 🔰اما در نزدیکی با وی مواجه شد. نقل است که امام علیه السلام وقتی به منزلگاهی به نام قصر بنی مقاتل یا به روایتی «قطقطانیه» در چند فرسخی کربلا رسید، خیمه‌ای دید و پرسید که آن از کیست؟ گفتند از آن عبیدالله بن حر جعفی. 🔰امام کسی را نزد او فرستاد (بیشتر کتب، نام این فرستاده را حجاج بن مسروق جعفی نوشته‌اند) تا او را به یاری اردوی امام دعوت کند، ولی او بهانه آورد و گفت: «من از کوفه بیرون نیامدم مگر از ترس اینکه حسین علیه السلام به آنجا آید و من نتوانم یاریش کنم.» فرستاده امام بازگشت و پاسخ عبیدالله را به امام رساند. 🔰پس از آن امام حسین علیه السلام خود نیز به خیمه عبیدالله رفت و نشست و خدا را سپاس گفت و گفت: «ای مرد، در گذشته خطا بسیار کردی و خداوند تو را به اعمالت مؤاخذه می‌کند، آیا نمی‌خواهی در این ساعت سوی او بازگردی و مرا یاری کنی تا جد من روز ، نزد خدا شفیع تو باشد؟» گفت: «یابن رسول الله، اگر به یاری تو آیم، همان اول کار، پیش روی تو کشته می‌شوم، و نفس من به مرگ راضی نیست، ولی این اسب مرا بگیر، به خدا قسم تاکنون هیچ سواری با آن در طلب چیزی نرفته مگر اینکه به آن رسیده و هیچکس در طلب من نیامده مگر اینکه از او سبقت گرفته و نجات یافته‌ام.» حسین علیه السلام از او روی برگرداند و فرمود: «نه حاجت به تو دارم و نه به اسب تو.» و سپس این آیه از سوره کهف را خواند: «و ما کنت متخذ المضلین عضدا؛ ما گمراهان را به یاری خود نمی‌طلبیم.» 🔰«اما از اینجا بگریز و برو! نه با ما باش و نه بر ما! زیرا اگر کسی صدای استغاثه ما را بشنود و اجابت نکند، خداوند او را به رو در آتش جهنم می‌اندازد و هلاک می‌شود.» آنگاه امام به خیمه خود بازگشت. 🔰عبیدالله پس از واقعه کربلا، به شدت از کوتاهی و قصور خویش پشیمان شد و دائما خود را ملامت می‌کرد. او در اشعاری این اندوه و حسرت را بیان می‌کند: فیالک حسرة ما دمت حیا تردد بین صدری و التراقی آه از حسرتی که تا زنده‌ام در میان سینه و گلویم در جریان است. 📚 الفتوح، ابن اعثم کوفی، ج ۵، ص۸۴؛ 📚 حیاة الامام الحسین، ج ۳، ص۳۶۳، به نقل از مقتل خوارزمی. 🆔 @islam_history
📌 آیا امام حسین علیه السلام را به شهادت رساندند؟ 🔰برخی از عالمان با دفاع از و سلب مسئولیت از وی، حادثه را متوجه شیعیان کرده‌اند. 🔰اصطلاح در اوایل لزوما به معنای امروزی شیعه نبوده؛ گاهی در کتب تاریخی درباره شخصی می‌نویسند "فلان یتشیع" در حالی که آن شخص از مسلمات هست که از مریدان و بوده است. برخی از علماء رجال این تذکر را داده‌اند که واژه شیعه در اوایل به معنای مرید و مخالف افرادی نظیر و و... بوده است. یعنی ممکن است شخصی حق خلافت را از آن ابوبکر و عمر بداند، اما باز هم در نامش به عنوان شیعه ثبت شده باشد. 🔰مرحوم شیخ محمد تقی شوشتری در کتاب قاموس الرجال فصلی را در شرح این مدعا منعقد کرده و توضیح داده که واژه مرادف با شیعه امامی به معنای امروزی، "" یا "شیعه غالی" است که در کتب اهل سنت با این واژگان از امامیه تعبیر می‌شده. (رک به قاموس الرجال ج1 ص22) این نکته برای فهم دقیق نقل‌های تاریخی درباره شیعیان، بسیار حائز اهمیت است و اگر در یک متن کهن تاریخی این واژه دیده شد، باید به سیر تطور معنای این واژه توجه لازم را داشت. 🔰بنابراین هر چند که اهل سپاهیان ابن زیاد را تشکیل دادند و علیه السلام را به رساندند و کسانی مانند سلیمان بن صرد خزاعی که به معتقد بودند، امام حسین علیه السلام را یاری نکردند و بعدها قیام توابین را تشکیل دادند، اما اینکه عده‌ای از نویسندگان اهل سنت (العواصم من القواصم ص232) تلاش کرده‌اند تا با توجیهات ضعیفی از یزید سلب مسئولیت کنند و شهادت امام حسین علیه السلام را متوجه ابن زیاد و شیعیان کنند، مخدوش است، چرا که ابن زیاد منصوب یزید بن معاویه بوده و دستور یزید از همان ابتداء چنانچه در نامه اش به والی آمده، بر این بوده که اگر امام حسین بیعت نکردند، به قتل برسند. هرچند این مطالب هرگز نافی مسئولیت شیعیان در قبال امام حسین علیه السلام و یاری نکردن وی نمی‌شود. 🆔 @islam_history
📌 نان به نرخ ثانیه‌خور 🔰وی از قبیله بنی تمیم و آخرین دسته اعراب بودند که آوردند. شبث در سن ۹ یا ۱۳ سالگی شد. 🔰بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، شبث از اسلام برگشت و موذن زنی به نام سجاح شد که ادعای پیامبری می کرد. 🔰بعد از سرکوبی پیامبران دروغین توسط ابوبکر، باز مسلمان شد و با خلیفه بیعت کرد. 🔰بعد از دستگیری توسط ، با ابوبکر، و سپس عثمان بیعت کرد. 🔰شبث از معترضان به فساد بود و به مخالفان سیاسی خلیفه پیوست. 🔰پس از قتل عثمان، با علیه السلام بیعت کرد. 🔰در به پیوست و از امام جدا شد. 🔰امام با او صحبت کرد و از خوارج جدا جست. 🔰پس از اميرمؤمنان علیه السلام با علیه السلام به شرط جهاد برضد بیعت کرد. 🔰شبث از کسانی بود که معاویه او را طی درگیری با امام حسن علیه السلام خرید. 🔰پس از مرگ معاویه وقتی علیه السلام قصد خروج بر را نمود، از کسانی بود که به نامه نوشت و او را به دعوت کرد. 🔰وقتی عبیدالله بن زیاد ملعون بر کوفه مسلط شد، به مسلم خیانت کرد و به عبیدالله پیوست. 🔰در جزو فرماندهان عمربن سعد لعنه الله علیه بود و به خیمه های امام حسین علیه السلام حمله کرد و به شکرانه کشتن امام حسین علیه السلام مسجدی در کوفه ساخت. 🔰پس از شهادت اباعبدالله، و قیام مختار، چون از بزرگان و اشراف کوفه بود، به پیوست و رئیس پلیس کوفه شد. 🔰با مختار به اختلاف رسید و به مصعب بن پیوست. با کمک شبث، مصعب نیز موفق به شکست و قتل مختار شد. 🔰پس از آنکه به ریاست ، قصد حمله به زبیریان را نمود، از آل زبیر جدا شد و به مروان بن حکم پیوست. 🔰با کمک مروان، ال زبیر را در هم شکست و مصعب را گردن زد و با حجاج ابن یوسف ثقفی بیعت کرد. ❗️در نهایت شبث در سن۹۰ یا ۱۱۲ سالگی از دنیا رفت. 📚 برای مطالعه بیشتر ر.ک. جواد سلیمانی، لغزش خواص. 🆔 @islam_history
📌 ضحاک بن عبدالله مشرقی و حادثه ✍️ نقل کرده است ضحاک به همراه مالک بن نضر ارحبی، در میانه راه کاروان حسینی به سوی ، با علیه السلام ملاقات کردند. امام حسین علیه السلام آن دو نفر را به یاری خود خواند، وقتی آنان عذر خواستند علیه السلام علت عدم همراهی‌شان را جویا شد. مالک بن نضر گفت: من بدهی و نان‌خور دارم. اما ضحاک دعوت امام را مشروط قبول کرد و گفت: «من هم فردی عیالوارم و به مردم مقروض هستم؛ اما اگر به من اجازه دهی، هنگامی که هیچ جنگجویی -در کنارت- نیافتم، بازگردم و فقط تا آنجا برایت بجنگم که برایت سودمند باشد و بتوانم از تو دفاع کنم.» امام علیه السلام پذیرفت. ✍️ نبردهای ضحاک در روز 🔰ضحاک در صبح روز عاشورا در حمله اول شرکت کرد و شجاعت‌های بسیاری از خود به نمایش گذاشت و ظهر را همراه امام به جای آورد. او وقتی که دید سپاه به دستور بن سعد اسب‌های یاران امام علیه السلام را هدف قرار داده و با پی کردن از پای درمی‌آورند، اسب خود را در خیمه‌ای پنهان کرد و خود پیاده به نبرد با دشمن پرداخت. ضحاک خود نقل کرده که در مقابل امام، دو نفر از دشمن را که پیاده می‌جنگیدند، به قتل رسانده و دست یکی دیگر را از تنش قطع کرده که حضرت هم در حق او دعا کردند و فرمودند: «سست نگردی، دستت بریده نشود. خداوند از رسول صلی الله علیه و اله، بهترین پاداش‌ها را به تو ارزانی دارد.» ✍️ فرار از صحنه نبرد 🔰ابومخنف از عبدالله بن عاصم الفائشی به نقل از ضحاک بن عبدالله مشرقی آورده است: «وقتی دیدم یاران امام علیه السلام کشته شده‌اند و نوبت به وی و خاندانش رسیده و با وی به جز سوید بن عمرو خثعمی و بشیر بن عمرو حضرمی باقی نمانده‌اند، خدمت ابا عبدالله آمدم و گفتم: یابن رسول الله! به خاطر دارید که بین من و شما چه شرطی بود؟ حضرت فرمود: آری، من بیعت خود را از تو برداشتم ولی تو چگونه می‌توانی از بین سپاه دشمن فرار کنی؟ ضحاک گفت: من اسب خود را در خیمه‌ای پنهان کرده‌ام و به همین جهت بود که پیاده می‌جنگیدم.» پس ضحاک سوار بر اسب شد و از صحنه نبرد گریخت. ۱۵ نفر از اصحاب عمر سعد به تعقیبش پرداختند تا اینکه ضحاک به دهکده‌ای نزدیک ساحل فرات رسید و آنجا توقف کرد. کثیر بن عبدالله شعبی و ایوب بن مشرح حیوانی و قیس بن عبدالله صایدی از تعقیب‌کنندگان او را شناختند و با حمایت و کمک تعدادی از بنی تمیم که آنان نیز از تعقیب‌کنندگان بودند، ضحاک را از کشته شدن رهایی دادند. 📚 تاریخ طبری، ج۴، ص۳۱۷. 📚 انساب الاشراف، ج۳، ص۱۹۷. 📚 الکامل ابن اثیر ، ج۴، ص۷۳. 🆔 @islam_history
📌 سقیفه، علت شهادت سیدالشهدا⁉️ 💠 حادثه و حضرت سید الشهداء علیه السلام مصائب، اسارت‌ها و جنایات خونباری که در صحرای و سپس و شام انجام شد اینگونه نیست که تنها یک فاجعه نو ظهور و به دست افرادی معین و در زمانی خاص صورت گرفته باشد، بلکه این جنایت عظیم تاریخ بشریت از زمان انحراف مسیر و ، پس از شهادت اکرم صلی الله علیه و آله و به دست عاملین شوم بنی ساعده آغاز و صورت گرفت. با تحقیق و جستجو در تاریخ و با توجه به روایات و زیارات صادره از ائمه معصومین علیهم السلام نشان می‌دهد که عامل اصلی شهادت حضرت سیدالشهداء علیه السلام و جنایات عظیم آن، در حقیقت به شورای شوم سقیفه بنی ساعده و عاملین آن – و - باز می‌گردد و آن دو بودند که این خیانت‌های بی شرمانه را برای پدید آورندگان صحنه کربلا، و یزیدیان، طرح و برنامه ریزی کردند. 💠 به بیان دیگر؛ در واقع سنگ زیرین این جنایات به دست آن دو بنا نهاده شد، چرا که و فرزند ناپاکش یزید در ابتدا هیچ جایگاهی در بین مسلمین نداشتند و این عمر و ابوبکر بودند که در عهد خلافت غاصبانه‌شان حکومت شام را به معاویه سپردند و او را برای روی کار آمدن و تصاحب خلافت آماده ساختند و از همین جا بود که پایه‌های حکومت و خلافت امویان بنا نهاده شد. 💠 ما برای روشن شدن این ادعا به حدیث از چندین حدیث موجود در این باره بسنده می‌کنیم: 💠 علیه السلام در گودال قتلگاه فرمود: قَتَلَنِی فُلَانٌ وَ فُلَان(۱) [شما نیستید که مرا می‌کُشید] مرا فلانی و فلانی (ابوبکر و عمر) کشتند. 💠 حضرت سلام‌الله‌علیها وقتی برادرش را غرق در خون دید: بِأَبِي مَنْ أَضْحَى عَسْكَرُهُ فِي يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ نَهْباً(۲) پدرم فدای کسی که سپاهش روز دوشنبه تار و مار شد. [ کسی در اینکه عاشورای سال ۶۱ هجری روز جمعه بوده شک ندارد؛ اما چرا سلام‌الله‌علیها به روز دوشنبه اشاره می‌کند؟ آیا جز این است که سقیفه، روز دوشنبه تشکیل شد؟ آیا جز این است که هر مصیبتی در هر جای کره خاکی اتفاق می‌افتد ریشه در سقیفه بنی‌ساعده دارد؟ رک به: خطبه فدک سلام الله علیها] 📚 ۱. مقتل الحسینِ خوارزمی، ج۲، ص۳۹. 📚 ۲. لهوف، ص۱۳۴. 🆔 @islam_history
📌 ملعونین در (۳) 📌 زیاد بن ابیه 🔰در نسب او اختلاف است، بنابر نقلی پدر زیاد، عُبَید بنده‌ای در طائف، و مادرش سمیه، کنیز حارث بن کلده بود. ، پدر ، نیز زیاد را فرزند زنای خویش با سمیه خوانده بود؛ به همین خاطر معاویه در دوران خلافتش، او را به پدرش ملحق کرد و برادر خویش خواند❗️ 🔰زیاد به پیشنهاد ابن ، از جانب علیه السلام برای سرکوب یک شورش به فارس اعزام شد و پس از آن، کارگزار بن ابی طالب علیه السلام در استخر فارس بود. او در جنگ نیز حضور داشت و جانب علی علیه السلام را گرفت و امان نامه و دعوت معاویه را نپذیرفت. 🔰پس از صلح علیه السلام، ابتدا از پذیرش بیعت با معاویه سرباز زد؛ اما با وساطت مغیرة بن شعبه به شام رفت و معاویه وی را با استناد به صحبتی از پدرش ابوسفیان، زیاد بن ابی سفیان خواند. وی در دوران حکومت معاویه به حکومت بصره و رسید. 🔰وی پدر عبیدالله حاکم بصره و کوفه در دوران بن معاویه است که در واقعه و علیه السلام نقش مهمی داشت. 🔰مشهورترین ماجرای سخت گیری بر شیعیان در زمان زیاد، دستگیری و قتل حجر بن عدی و یارانش است. زیاد آنها را به جرم اینکه به علی علیه السلام دشنام نمی‌دهند و به دشنام دهندگان اعتراض می‌کنند، بازداشت و زندانی کرد و به دستور معاویه راهی شام کرد. حجر و یارانش به دستور معاویه در جایی به نام مرج عذراء به شهادت رسیدند. 📚 دینوری، اخبار الطوال، ص۲۱۹. 📚 ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲،ص۵۲۵. 📚 ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج ۷، ص۳۲۰. 🆔 @islam_history
📌 عبیدالله بن زیاد 🔰ابو حفص عبیدالله بن زیاد بن ابیه، از کنیزی به نام مرجانه زاده شد. برخی ابن زیاد را به طعنه به مادرش منسوب کرده و «ابن مرجانه» خوانده‌اند که اشاره به اتهام ناپاکی تولد عبیدالله دارد و در برخی منابع، به بدنام و زناکار بودن مادر او تصریح شده است. 🔰در نسب زیاد بن ابیه نیز اختلاف است و مشخص نیست پدر او کیست. از این رو،‌ وی را ابن ابیه (یعنی پسرِ پدرش) خوانده‌اند. گفته‌ شده ، زیاد را حاصل زنای خود با سمیه، مادر زیاد می‌دانست و بدین رو، ، زیاد را برادر خویش می‌خواند. 🔰ابن زیاد، بسیار خشن، بی‌رحم و بی پروا بوده و برخی از زندگی‌نامه‌نویسان از او با عنوان «جبّار» یاد کرده‌اند. 🔰معاویه پس از مرگ زیاد، عبیدالله را به حکومت خراسان منصوب کرد و در سال ۵۵، ۵۶ یا ۵۷ق او را از ولایت خراسان برداشت و به امارت بصره منصوب کرد. 🔰با آغاز قیام علیه السلام و اعزام نماینده او بن عقیل به کوفه، عبیدالله که خشونت وی و پدرش در سرکوب شورش‌ها و جنبش‌ها مشهور بود، در سال ۶۰ق با حفظ سمت به ولایت منصوب گشت. 🔰یکی از بزرگترین جنایات عبیدالله بن زیاد، به رساندن امام حسین علیه‌السّلام و یاران ایشان و به اسارت گرفتن حرم رسول خداست. او در سال ۶۵ق نیز قیام توابین را سرکوب کرد. 🔰مختار در پی هلاک ابن زیاد و کسان دیگری بود که در واقعه دست داشتند، ابراهیم بن را با سپاه به مقابله فرستاد. ابراهیم که می‌خواست قبل از ورود ابن زیاد به سرزمین عراق، به وی برسد، در ساحل رود خازر نزدیک روستایی به نام باربیثا در ۵ فرسخی موصل به لشکر شام رسید. در جنگ شدیدی که میان عراقیان و شامیان آغاز شد، ابن زیاد شکست خورد ( ۶۷) و همراه با یارانش به قتل رسید. براساس روایتی از ابومخنف، گویا ابراهیم بن اشتر خود در جنگ تن به تن، ابن زیاد را به قتل رسانید. 🔰 مختار سر ابن زیاد را به محضر محمد حنفیه و علیه السلام فرستاد، سر عبیدالله را وقتی محضر آوردند كه طعام میل می‏فرمود. 🔰امام فرمود: وقتی كه مرا در كوفه به مجلس ابن زیاد آوردند او طعام می‏خورد و سر بریده پدرم در كنار او بود. 💠 گفتم: خدایا! مرا نمیران تا سر ابن زیاد را به وقت طعام خوردن پیش من آورند، خدا را حمد می‏كنم كه دعای مرا اجابت فرمود. 💠 سپس امام فرمود: سر ابن زیاد را بدور اندازند و در ابن نما آمده كه امام سجده شكر كرد و گفت: 💠 «الحمد لله الذی اَدركَ لی ثاری من عدوّی و جزی اللّه المختار خیراً»؛ خدا را شكر می كنم كه انتقام خون مرا از دشمنم گرفت و خداوند به مختار جزای خیر عنایت كند. 📚 مفید، الاختصاص، ۱۳۷۹ق، ص۷۳. 📚 زرکلی، الأعلام، ۲۰۰۲م، ج۴، ص۱۹۳. 📚 طبری، تاریخ، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۶۴۳، ۶۴۹، ۶۴۶ و ۷۰۷-۷۱۳. 🆔 @islam_history
📌عمر بن سعد 🔰تاریخ‌ تولد وی‌ به‌ درستی‌ روشن‌ نیست‌. برخی‌ نوشته‌اند که‌ در زمان‌ اسلام‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و به‌ قولی‌ در سال‌ کشته‌ شدن‌ بن‌ خطاب‌ (۲۳ق‌/ ۶۴۴م‌)، زاده‌ شده‌ است‌. 🔰پس از علیه‌السّلام، عمر بن سعد به جرگه حامیان پیوست و در زمان امارت زیاد بن ابیه بر کوفه، از یاران و حامیان نزدیک او گردید. او از جمله اشراف کوفه بود که در ۵۱ق‌/۶۷۱م‌ به‌ درخواست‌ ابن‌ زیاد به‌ همراه‌ کسان‌ دیگری‌ برضد حجر بن‌ عدی‌ گواهی‌ داد که‌ حجر به‌ فتنه‌انگیزی‌ برخاسته‌ و کافر شده‌ است‌. این‌ گواهی‌ دستاویزی‌ برای‌ شد تا حجر و یارانش‌ را در مرج‌ عذراء به‌ شهادت‌ برساند. 🔰گفته شده که همزمان با ورود (علیه‌السّلام) به عراق ابن‌ سعد که از سوی به امارت حکومت ری و و دَسْتبی‌ (معرب‌ دشتپی‌، دشتی‌ پهناور میان‌ ری‌ و همدان‌ که‌ بعدها به‌ قزوین‌ ملحق‌ گردید.) منصوب و به‌ سرکوبی‌ شورش‌ دیلمیان‌ مأمور شده‌ بود، با ۴ هزار سپاهی‌ در بیرون‌ کوفه‌ اردو زده‌ و آماده‌ حرکت‌ به‌ سوی‌ ری‌ بود. پس ابن‌ زیاد او را از رفتن بازداشت و به او دستور داد تا به مصاف علیه‌السّلام برود. ابن‌ سعد از اجرای این دستور عذر خواست؛ اما عبیدالله امارت ری را مشروط به جنگ با امام حسین علیه‌السّلام کرد. 🔰نقل شده که روزی امام علیه‌السّلام شخصی را نزد پسر سعد فرستاد و از وی خواست تا شبانه با او دیدار کند. شب هنگام، امام علیه‌السّلام و ابن‌سعد هریک با همراهی بیست سوار به محل ملاقات آمدند؛ حضرت علیه‌السّلام، به جز علیه‌السّلام و علی‌اکبر علیه‌السّلام، از سایر یاران خواست که فاصله بگیرند ابن‌ سعد نیز فرزندش حفص و غلامش را نگاه داشت و به دیگران دستور داد تا عقب بروند. در این دیدار امام علیه‌السّلام به او فرمود: «عمر، وای بر تو؛ تو را چه می‌شود از خدایی که بازگشت همه ما به سوی اوست نمی‌ترسی که به جنگ من آمدی؟ حال آن که می‌دانی که من کیستم. از این خیال و‌ اندیشه‌ی ناصواب در گذر و راهی که صلاح دین و دنیای تو در آن است، اختیار کن و به نزد من آی و خود را از این ضلالت بیرون آور و بدین دنیای غدّار فریبنده که او چون من و تو بسیار دیده، مغرور نشو و یقین بدان که سعادت و سلامت تو در آنچه که می‌گویم است.» ابن‌سعد گفت: «راست گفتی؛ امّا از آن می‌ترسم که چون به نزد تو آیم، [عبیدالله] خانه‌ام را خراب کند.» امام علیه‌السّلام فرمود: «من خانه‌ای بهتر از آن، برای تو بنا می‌کنم.» عمر گفت: «قطعه زمینی آباد و حاصلخیز دارم؛ می‌ترسم که ابن‌زیاد آن را از دستم بگیرد و فرزندانم را از منفعت آن محروم سازد.» امام حسین علیه‌السّلام فرمود: «من زمینی بهتر از آن، در حجاز به تو می‌دهم.» عمر ساکت شد و دیگر سخنی نگفت. امام علیه‌السّلام چون چنین دید در حالی که می‌فرمود: «خداوند تو را هلاک سازد و در روز قیامت نیامرزد؛ امید دارم که به فضل خدا از گندم ری نخوری» بازگشت. عمر بن سعد گفت: «ای حسین (علیه‌السّلام) ! اگر گندم نباشد، جو هم می‌توان خورد» او این سخن را گفت و سپس به اردوگاه خود بازگشت. 🔰پیش از آغاز جنگ، امام علیه‌السّلام در یکی از سخنرانی‌های خود، عمر بن سعد را خطاب قرار داد و فرمود: «ای عمر! آیا تو مرا می‌کشی و می‌پنداری آن زنازاده فرزند زنازاده تو را حاکم سرزمینهای ری و گرگان خواهد کرد؟ به خدا قسم هرگز گوارایی آن روز را نخواهی چشید. این امری است حتمی؛ پس هر چه می‌خواهی انجام بده که تو پس از من در دنیا و آخرت شادمان نخواهی بود؛ گویی اکنون سرت را بر نی می‌بینم که در بر افراشته‌اند و کودکان بر آن سنگ می‌پرانند»؛ اما ابن‌ سعد بی‌توجه به این سخنان، غلامش را پیش خواند و نخستین تیر را به سوی امام حسین علیه‌السّلام و یارانش رها کرد و با صدای بلند خطاب به اصحاب و یاران خود گفت که «نزد امیر شهادت دهید که من اول کسی بودم که تیر جنگ را رها کردم.» 🔰پس از واقعه جانگداز ، او دو روز در ماند و به دفن اجساد کشته‌های سپاه خود، پرداخت سپس در حالی که اجساد مطهر و پاک شهدای کربلا را بر روی خاک تفتیده کربلا رها کرده بود به همراه اسرای علیه‌السّلام، به سوی کوفه حرکت کرد. 🔰مختار، ابوعمره را در پی ابن‌ سعد فرستاد؛ عمر برخاست و لباس پوشید تا به به همراه او به دارالاماره برود؛ اما سُر خورد و به زمین افتاد، پس ابوعمره فرصت را غنیمت شمرد و سر از بدنش جدا کرد. او سر پسر سعد را نزد مختار آورد و پیش روی او گذاشت. سپس مختار دستور قتل حفص پسر ابن سعد را نیز صادر کرد. سپس این سرها را با مقداری پول به فرستاد.
📌 شمر بن ذی‌الجوشن 🔰ابوسابغه بن ذی‌الجوشن، از نقش آفرینان اصلی جنایات کربلاست. او زشت روی و زشت کردار بود. 🔰منابع تاریخی از مادر شمر به پلیدی یاد کرده‌اند، تا جایی که گفته‌اند وی هنگام جابه‌جایی گوسفندانش، به گناه آلوده شد و شمر از راه نامشروع به دنیا آمد. علیه‌السّلام نیز در واقعه ، شمر را پسر زن بزچران خطاب کرده است.  🔰شمر در ، همراه  علیه‌السّلام با امویان جنگید و حتّی مجروح گشت؛ امّا پس از آن، دچار سوء عاقبت شد و به هواداران آنان پیوست. 🔰گواهیِ وی بر ضدّ حُجر بن عَدی، موجب  این مرد بزرگ در مرج عذرا گردید. 🔰او همچنین در پراکندن کوفیان از اطراف ، نقشی مؤثّر داشت و در واقعه کربلا موجب شد که ، پیشنهاد  را نپذیرد و خود، ماموریت ابلاغ پیام تهدیدآمیز عبیداللّه به بن سعد را که دستور یورش همه جانبه به امام حسین علیه‌السّلام و یارانش، یا واگذاری فرماندهی به شمر بود، به عهده گرفت. 🔰البتّه پس از آن که عمر بن سعد، خود، فرماندهیِ جنگ با علیه‌السّلام را پذیرفت، شمر، فرمانده جناح چپ سپاه شد. شمر، هنگامی که جنگ تن به تن امام حسین علیه‌السّلام را در اوج تنهایی و بی یاوری دید و متوجّه شد که نمی‌توان امام را در جنگِ تن به تن از پای در آورد، فرمان داد که پیادگان و تیراندازان و سوارکاران، به یکباره بر ایشان یورش برند. نیز پس از آن که امام بر زمین افتاد و خولی از بریدن سر ایشان هراسید، بنا بر برخی از گزارش‌ها شمر بود که از اسب به پایین آمد و سر مبارک علیه‌السّلام را از پیکر، جدا کرد و آن را به وسیله خولی برای عمر بن سعد فرستاد. 🔰شمر همچنین به غلامش دستور داد تا همسر عبداللّه بن عُمَیر کلبی را به شهادت برساند. نیز در حمله به خیمه‌های زنان و بردن اسیران و سرهای مطهّر شهیدان از عراق به سوی دربار شام، نقش اصلی را به عهده داشت. 🔰جنایات شمر به حدّی بود که امام حسین علیه‌السّلام، او را نفرین نمود. وی در جریان قیام ، مجبور به فرار شد؛ امّا در میان راه و در صحرای سوزان میان  و بصره، گرفتار شد و در زد و خوردی کوتاه، زخمی گردید و بر طبق گزارش‌هایی، در همان جا به قتل رسید. گزارش دیگری هم می‌گوید: او را اسیر کردند و به سوی مختار فرستادند. مختار هم او را گردن زد و جنازه او را در روغن جوشان‌ انداخت.  📚 محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین علیه‌السّلام بر پایه ، و ، ج۹، ص۲۰۰. 📚 قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، ج۴، ص۴۹۲. 🆔 @islam_history
📌 آيا اهل بيت امام حسين سلام الله عليه در اولين اربعين به کربلا رسيدند؟ 💠 سید بن طاوس می نویسد: عليهم السلام چون به قتلگاه رسيدند، جابر بن عبد اللَّه انصارى‏ و جمعى از و مردانى از آنها را يافتند كه براى زيارت قبر عليه السّلام فرا رسيده بودند، همگان در يك زمان به عزادارى و نوحه سرايى پرداختند و سوگوارى جگرسوزى بر پا نمودند، و زنان آن آبادى نيز با ايشان به عزادارى پرداختند و چند روز در اقامت كردند. 📚 لهوف في قتلى الطفوف، ص114 💠 ابوريحان بيروني می نویسد: در روز بيستم ماه صفر، سر نوراني عليه السلام به بدن مبارک او برگشت داده شد تا اينکه با بدن او دفن شد و در آن روز، است در حالي اهل بيت او بعد از برگشت از شام به زيارت آن حضرت آمدند. 📚 الاثار الباقيه عن القرون الخاليه، ص 422 💠 شیخ بهایی می نویسد: در اين روز يعني چهل روز بعد از امام حسين عليه السلام جابر بن عبدالله انصاري رضي الله عنه به زيارت آن حضرت آمد و اتفاقا در اين روز حرم امام حسين عليه السلام (منظور اهل بيت عليهم السلام) که از شام به کربلا آمدند در حالي که عازم بودند به زيارت آن حضرت آمدند. 📚 الشيخ البهائي العاملي، (متوفاي: 1031 هـ)، توضيح المقاصد، ص7 ✍️ مهمترين دليل مخالفان، دور بودن مسير تا شام و از شام تا کربلا است؛ اما تشريح دقيق اين سفر و مشخص شدن روزهاي اقامت در کوفه و شام، امکان و حتي قطعي بودن آن ثابت خواهد کرد. بن سعد، در عصر سر مقدس سيد الشهداء سلام الله عليه را توسط خولي به کوفه فرستاد، او خود را شبانه به کوفه رساند؛ اما دروازه قصر را بسته ديد و مجبور شد، شب را در خانه خودش بماند و فردا، سر مقدس را نزد ببرد. 🔰طبق تصريح شيخ مفيد، فرداي آن روز (سيزدهم) کاروان اسرا به کوفه رسيد. پس از دو روز اقامت در کوفه (پانزدهم)، به دستور ابن زياد، اسراء به سوي شام فرستاده شدند. با توجه به خطري که کاروان را تهديد مي‌کرد و هر لحظه ممکن بود عده‌اي براي نجات خاندان نبوت، به کاروان حمله کنند، قطعا اسرا را با مرکب‌هاي تندرو و با سرعت زياد حرکت داده‌اند. کاروان در روز اول صفر به شام رسيد. 🔰پس از آن که کاروان وارد شام شد، مردم شام جشن گرفتند؛ اما اين شادي با سخنراني اعجاب ‌آور سلام الله عليه، تبديل به کابوسي عليه شد. 🔰همچنين ذهبي از علماي اهل سنت تصريح مي کند که سر مبارک امام حسين سلام الله عليه سه روز در شام آويزان بود. 🔰يزيد بن به منظور کاستن از گناه خود و مقصر جلوه دادن ابن زياد، به ظاهر اظهار پشيماني کرده و دستور داد که پس از سه روز عزاداري، کاروان را برگردانند سر انجام در روز هشتم صفر، کاروان از شام خارج شد از هشتم صفر تا بيستم آن، سيزده روز فرصت بوده است که کاروانيان خود را به کربلا برسانند. با توجه به اين که مسير رفت 15روز طول کشيده و با در نظر گرفتن اين که کربلا مسير نزديک‌تري به شام دارد، به راحتي مي‌توان باور کرد که کاروان در روز بيستم صفر به کربلا رسيده باشند. با توجه به استحباب مؤکد زيارت اربعين، طبيعي است که کاروانيان براي رسيدن به اين فيض عظيم، با اشتياق و شتاب بيشتر خود را به کربلا رسانده باشند. 🔰با تشريح دقيق سفر کاروان اسيران و همچنين اثبات سفرهاي مشابه با زمان‌هاي کمتر، به راحتي مي‌توان باور کرد که خاندان رسالت در روز اربعين سال 61هـ به کربلا آمده و به فيض عظيم زيارت سيد الشهداء سلام الله عليه نائل شده باشند. 📚 أنساب الأشراف، ج1، ص424 📚 الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ج2، ص114 📚 تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج5، ص107 🆔 @islam_history
📌 داستان جالب مجالست مفضل بن عمر با کبوتر بازان و اعتراض برخی از متدینین 🔰نقل شده است که عدّه‌اى از اهل به علیه السلام نامه نوشتند که مفضّل بن‌ عمر با یک عدّه کبوتر باز و انسان‌های نا اهل و کسانی که شراب می‌نوشند، نشست و برخاست می‌کند. سزاوار است شما وی را از مجالست با اینگونه افراد منع کنید. 🔰امام صادق علیه السلام پس از خواندنِ آن نامه، نامه‌اى براى مفضّل نوشت و به کسانی که اعتراض می کردند، داد و فرمود این نامه را به مفضل بدهید. آن افراد، نامه را به مفضل دادند. 🔰مفضل نامه را دید و خندید و برای آنها نامه را خواند که امام صادق علیه السلام نوشته بود: "بسم الله الرحمن الرحیم برای من فلان چیز و فلان چیز را بخر." و هیچ اشاره ای در نامه به درخواست آنها از امام برای توصیه به مفضل نشده بود. نامه را به معترضین داد و همین طور همه با تعجب نامه را خواندند. 🔰مفضل گفت نظرتان چیست؟ آنها گفتند: این اشیاء گران قیمت است و پول زیادی لازم دارد. باید پیرامون آن ‌فکر کنیم و در صورت امکان فراهم و جمع‌آورى نموده به تو دهیم. آنها قصد بازگشت داشتند که مفضل بن ایشان را به غذا دعوت کرد و اجازه نداد آنها بروند. تا آنها مشغول خوردن غذا بودند، مفضل نامه امام صادق علیه السلام را برای همان کبوتر بازان خواند و آنها نیز هر کدام به اندازه توانایی‌شان پولی دادند که در نهایت قبل از تمام شدن غذای آنها، دو هزار دینار و ده هزار درهم جمع شد. 🔰مفضل به آنها گفت از من می‌خواهید اینها را طرد کنم و با آنها نباشم؟ فکر می‌کنید خدا به و شما محتاج است؟ 📚 رجال الكشي ص327 🆔 @islam_history
🔰هنگامی که عمر دستور داد نصف اموال مصادره شود، عمروعاص گفت: 🔰خداوند روزگاری را که من در آن کارگزار و عامل شده‌ام، لعنت کند. به خدا سوگند! خودم، عمر و پدرش را دیدم که بر تن هر‌یک عبایی قطوانی (نوعی عبای ارزان قیمت از قطوان ) بود که از گودی زانو بلندتر نبود و بر گردن عمر پشته هیزم بود؛ در‌حالی‌که همان هنگام عاص بن وائل (پدر عمرو) جامه‌های دیبای زربفت بر تن داشت.» 📚 ابن ابي الحديد، شرح ، ج1، ص175. 🆔 @islam_history
💠 یعنی کار علیه السلام که بلافاصله بعد از علیه السلام در مسجد ایستادند و در خصوص دارایی های باقی مانده از ایشان فرمودند: ✅ ای مردم... امیرالمؤمنین به شهادت رسیدند در حالی که از مال دنیا درهم و دیناری باقی نگذاشته جز هفتصد درهم از (که به همه داده می شد) آن را پس انداز کرده و قصد داشت تا با این پول خدمتکاری را برای خانواده خویش استخدام کند... روایت در منابع شیعه: 📚 - الشيخ الكليني - ج 1 ص 457 در منابع : 📚 صحيح ابن حبان - ابن حبان - ج 15 ص 384 ◀️ اینقدر شفافیت در حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام بود که سال ها بعد هم علیه السلام فرموده اند: ✅ براستى كه (امیرالمؤمنین) پنج سال بر مردم حكومت كرد و نه آجرى روى آجرى گذاشت و نه خشتى روى خشتى نهاد (هيچ بنائى براى خويش از حكومت مسلمانان نساخت) و نه ملک و آبى براى خود جدا كرد و نه (نقره ی) سفيد و (طلاى) سرخى بجاى گذاشت جز هفتصد درهم از سهميه ی بيت المالش که جمع کرده بود و قصد داشت بوسيله ی آن براى خانواده خود خدمتكارى استخدام کند... 📚 الكافي - الشيخ الكليني - ج 8 ص 130 👈 و حتی سفیان ثوری هم اعتراف می کند که امیرالمؤمنین نه برای خود ساخت و ساز کرد و نه آجری بر آجر و چوبی بر روی چوب بنا کرد... 📚 تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 42 ص 482 🆔 @islam_history
📌 شورش های معاویه علیه حکومت مرکزی امیرالمومنین علیه السلام 🔰 در ادامه حملات سردارانش در عراق، در آغاز سال ۴۰، بسر بن ابی ارطاه را با سه هزار سپاهی از شام گسیل کرد تا به یمن بتازد. هدف از این اقدام، تعقیب و کشتار و غارت شیعه و هواخواهان امیرالمؤمنین علیه السلام و ارعاب مردم و اخذ بیعت از آنان بود. ⚔ جنایات بُسر در مدینه 🔰با ورود بسر به ، ابوایّوب انصاری، عامل علیه السلام، گریخت، و بسر با مردم و خصوصاًانصار به درشتی تمام سخن گفت و آنان را به دلیل کوتاهی کردن در ماجرای قتل عثمان، نکوهید و به نام معاویه از مردم بیعت ستاند؛ سپس خانه‌های انصار را به آتش کشید و پس از گماشتن  در مدینه، به مکه رفت. به گفته واقدی، بسر طی یک ماه اقامت در مدینه، هر که را متهم به شرکت در شورش بر  بود، کشت. 🛡جنایات بُسر در مکه 🔰با نزدیک شدن بسر به ، قُثَم بن ، عامل علیه السلام ، شهر را ترک کرد. 🔰بسر در سَراة نیز جمعی دیگر از یاران امیرالمومنین علیه السلام را به قتل رساند و در راه صنعا، دو پسر خردسال عبیدالله بن عباس را که نزد بنی کنانه به سر می‌بردند، سر برید  سپس درنَجران، و مناطقی دیگر از یمن، چون اَرحَب و جُرف و جَیسْان، بسیاری از قبیله همدان و بنی سعد و دیگر شیعیان علی علیه السلام را به طرز فجیعی کشت و زنان آنان را به اسارت گرفت. 🗡جنایات بُسر در یمن 🔰چون بسر به صنعا رسید، عبیدالله بن عباس وسعید بن نمران به  گریختند و جانشین عبیدالله پس از چندی مقاومت کشته شد. شماری از ایرانیان یمن (ابناء) که به روایتی، به دو پسر عبیدالله پناه داده بودند، به قتل رسیدند. همچنین وی بسیاری از یاران امیرالمومنین علیه السلام را از دم تیغ گذراند. 📚 تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۹۷. 📚 ابوالفرج اصفهانی، اغانی، ج ۱۶، ص ۲۶۶. 🆔 @islam_history
✍ #امام_صادق عليه السّلام مى فرمايد: 💠 «قم، #كوفه صغيره است، و #بهشت داراى هشت در است كه سه در آن از #قم است. در آن شهر زنى از اولاد من رحلت مى كند كه اسمش #فاطمه است، و او دختر #موسى بن #جعفر عليه السّلام است كه به #شفاعت او تمامى شيعيانم داخل بهشت مى شوند». 📚 #بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۲۲۸. 🏴 #شهادت #حضرت_معصومه سلام الله علیها تسلیت باد. 🆔 @islam_history
📌 فسادهای سیاسی دوران عثمان (۲) 🔰اقدامات برای قبیله‌اش به اینجا ختم نشد. 🔰او همچنین ،دایی خود را به جای ، والی قرار داد. ولیدی که به فرموده حضرت رسول صلی الله علیه و آله، فاسق نامیده شده بود.(رک به: شان نزول آیه۶ سوره حجرات) 🔰اگر کمی شایستگی این منصب‌ها را داشتند، دل انسان کباب نمی‌شد ( علیهم السلام چه کشیدند از دست این جماعت)؛ چیزی نگذشت که ولید فاسق در حال مستی صبح را چهار رکعت خواند‼️ وقتی به او اعتراض کردند که این چه وضعی است؟ او گفت: از خدایتان هم باشد به جای دو رکعت، چهار رکعت برایتان نماز خواندم❗️ 🔰عده‌ای چند از مردم کوفه برای اعتراض نزد خلیفه آمدند، چون عثمان اعتنا نکرد، خدمت علیه‌السلام رسیدند؛ علیه‌السلام نزد عثمان رفته و خواستار رسیدگی به شکایت کوفیان شد و به عثمان فرمود: ولید باید عزل شود... 🔰خلیفه مسلمین(!) که خود را محکوم دید، به ناچار را عزل کرد. 🔰ولی او هنوز به اشدّ مجازات نرسیده بود و باید حد شراب خواریش را می‌خورد، اما چه کسی باید به او حد می‌زد؟ هر کسی می‌خواست تازیانه را بردارد از برق چشمان خلیفه وحشت می‌کرد! باز هم بنازم ناز شصت امیرالمومنین را که هیچگاه از کسی جز خدا نترسید و ولید را به سزای عملش رساند. منابع 📚 همان(پست قبلی) 🆔 @islam_history
📌 داستان جالب خواب متوکل درباره ورود علیه السلام به آتش! 💠 ملا اسماعیل خواجویی در حاشیه‌اش بر کتاب مفتاح الفلاح شیخ بهایی، نقل کرده که خلیفه ظالم عباسی، در خواب دید که علیه السلام وارد آتش شد و از آن خارج نشد! 💠 متوکل از خواب بیدار شد و بابت خوابش بسیار خوشحال شد! نزد او آمد، و متوکل خوابش را به عنوان بشارت برای او نقل کرد و از او خواست تا مُعبّر زبردستی را آماده کند تا این خواب را تعبیر کند. احمد بن حنبل گفت شخص نابینایی هست که خواب تعبیر می‌کند. وی را حاضر کردند و متوکل بدون اینکه نامی از امام علی علیه السلام ببرد، گفت: من خواب مردی از مسلمانان را دیدم که وارد آتش شد و از آن خارج نشد! تعبیر این خواب چیست؟ آن شخص نابینا گفت: تا ده هزار درهم برای من نیاورید، آن را تعبیر نمی‌کنم! 💠 پول را برای او فراهم کردند و آن مُعبّر گفت بار دیگر خوابتان را برای من تعریف کنید. متوکل بار دیگر خوابش را گفت. آن معبر گفت این خواب باید درباره یا وصی پیامبری باشد! چهره متوکل سیاه شد و گفت به چه دلیل این را می‌گویی؟! آن شخص گفت: به دلیل این آیه: «فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَهَا؛ هنگامی که نزد آتش آمد، ندایی برخاست که: «مبارک باد آن کس که در آتش است و کسی که در اطراف آن است و منزّه است خداوندی که پروردگار جهانیان است!» متوکل عصبانی شد و گفت این را درباره بن ابی طالب دیدم! شخص نابینا، ده هزار درهم را برداشت و بلند شد و گفت: مثل اینکه نشنیده‌اید که بر بالای منبر گفت: «انا قسیم الجنة و النار!» 📚 مفتاح الفلاح با تعلیقات ملا اسماعیل خواجویی ص 493 🆔 @islam_history
📌 داستان جالب مجالست مفضل بن عمر با کبوتر بازان و اعتراض برخی از متدینین 🔰نقل شده است که عدّه‌اى از اهل به علیه السلام نامه نوشتند که مفضّل بن‌ عمر با یک عدّه کبوتر باز و انسان‌های نا اهل و کسانی که شراب می‌نوشند، نشست و برخاست می‌کند. سزاوار است شما وی را از مجالست با اینگونه افراد منع کنید. 🔰امام صادق علیه السلام پس از خواندنِ آن نامه، نامه‌اى براى مفضّل نوشت و به کسانی که اعتراض می کردند، داد و فرمود این نامه را به مفضل بدهید. آن افراد، نامه را به مفضل دادند. 🔰مفضل نامه را دید و خندید و برای آنها نامه را خواند که امام صادق علیه السلام نوشته بود: "بسم الله الرحمن الرحیم برای من فلان چیز و فلان چیز را بخر." و هیچ اشاره ای در نامه به درخواست آنها از امام برای توصیه به مفضل نشده بود. نامه را به معترضین داد و همین طور همه با تعجب نامه را خواندند. 🔰مفضل گفت نظرتان چیست؟ آنها گفتند: این اشیاء گران قیمت است و پول زیادی لازم دارد. باید پیرامون آن ‌فکر کنیم و در صورت امکان فراهم و جمع‌آورى نموده به تو دهیم. آنها قصد بازگشت داشتند که مفضل بن ایشان را به غذا دعوت کرد و اجازه نداد آنها بروند. تا آنها مشغول خوردن غذا بودند، مفضل نامه امام صادق علیه السلام را برای همان کبوتر بازان خواند و آنها نیز هر کدام به اندازه توانایی‌شان پولی دادند که در نهایت قبل از تمام شدن غذای آنها، دو هزار دینار و ده هزار درهم جمع شد. 🔰مفضل به آنها گفت از من می‌خواهید اینها را طرد کنم و با آنها نباشم؟ فکر می‌کنید خدا به و شما محتاج است؟ 📚 رجال الكشي ص327 🆔 @islam_history
📌 یک آرزوی واقعی... عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ قَالَ: يَدْخُلُ الْمَهْدِيُّ اَلْكُوفَةَ ... فَيَدْخُلُ حَتَّى يَأْتِيَ اَلْمِنْبَرَ وَ يَخْطُبُ وَ لاَ يَدْرِي اَلنَّاسُ مَا يَقُولُ مِنَ اَلْبُكَاءِ ! 👌امام عصر علیه السلام وارد می شوند... و ايشان پس از ورود به كوفه ، بالاى منبر رفته و خطبه‌اى ايراد مى‌فرمايد؛ كه مردم از شدت گريه نمى‌فهمند كه حضرت چه مى‌گويد❗️😭😭😭 📚 الغيبة (للطوسی) ج ۱، ص ۴۶۸ 🆔 @islam_history
📌 روز شمار کربلا 🔰با مرگ و روی کار آمدن یزید، وی از علیه السلام درخواست بیعت کرد. حاكم جمعه ۲۷ رجب سال ۶۰ قمری امام را احضار کرد. 🔰امام حسین علیه السلام با روی کار آمدن خطاب به ولید، فرمودند: باید با خداحافظی کرد.(فاتحه اسلامِ با یزید را باید خواند) 💠 بيرون رفتن امام حسین علیه السلام از در ۲۸ رجب سال ۶۰. 💠 ورود به مكّه در ۳ شعبان سال ۶۰. 💠 اقامت در مکّه در ماه ، ، شوال، ذى‌القعده و ذى‌الحجه تا روز هشتم سال ۶۰. 💠 رسيدن اولين نامه‌هاى كوفيان به امام حسین علیه السلام در ۱۰ سال ۶۰. تعداد نامه های ارسالی حدود ۱۵۰ نامه بود.(تعداد نفرات مهر کننده ۱۸هزار) 💠 بيرون رفتن بن عقیل از مکّه در ۱۵ رمضان سال ۶۰. 💠 ورود مسلم به در ۵ شوال سال ۶۰. 💠 در ۹ ذى‌الحجه سال ۶۰. 💠 خروج امام حسین علیه السلام از مکّه سه‌شنبه ۸ ذى‌الحجه سال ۶۰. 💠رسيدن امام حسین علیه السلام به سرزمين در دوم سال ۶۱. 💠 ورود به در سوم محرم سال ۶۱. 💠 سامان‌دهی سپاه از سوى عمر بن سعد و گفتگوهاى او با امام حسین علیه السلام تا ششم محرم‌الحرام سال۶۱. 💠 عدم پذیرش بیعت و مقاومت در برابر ظلم. 💠 منع سپاه اسلام از دسترسى به آب از ۷محرم ۶۱. 💠 واقعه و مظلومانه امام حسین علیه السلام و ۷۲ تن از یاران وی در ۱۰ محرم سال ۶۱. 💠 انتقال اسرا از سرزمين کربلا بعدازظهر روز ۱۱ محرم سال ۶۱. 💠 دفن شهدای کربلا و بدن امام حسین علیه السلام در روز بعد از عاشورا. 📚 جمعی از نویسندگان، مقتل جامع سیدالشهدا. 🆔 @islam_history
📌 اولین زائران کربلا ✍ طبری شیعی با سند خود از عطیه عوفی نقل می کند که گفت: 💠 [در روز ] من با جابر بن عبدالله انصاری به قصد قبر بن ابی طالب بیرون آمدیم. زمانی که به رسیدیم، جابر نزدیک ساحل فرات شد و غسل کرد و یک ردا و یک ازار پوشید (همانند افراد مُحرم)، سپس کیسه ای را باز کرد که در آن سدر بود و آن را به بدن خود زد و خود را با آن خوشبو کرد. هر قدم که برمی داشت، ذکر خدای متعال را می گفت؛ تا این که به قبر مطهر حضرت نزدیک شد. 💠 وقتی رسید گفت: دست مرا روی قبر بگذار. من این کار را انجام دادم؛ پس او خود را روی قبر انداخت، در حالی که از هوش رفت. پس من به روی او آب ریختم تا به هوش آمد. سه مرتبه صدا زد یا و گفت: آیا دوست جواب دوست را نمی دهد؟! و خودش پاسخ داد: چگونه جواب بدهی در حالی که رگ های خونین تو در بالای شانه ات نمایان شده و بین بدن و سر مقدس تو جدایی افتاده است؟! 💠 پس من می دهم که تو فرزند خاتم پیامبران و فرزند آقای مؤمنان و فرزند هم قسم تقوا و سلاله هدایت و خامس اصحاب کسا و پسر آقای پاکیزگان و فرزند سرور زنان هستی، و چرا تو چنین نباشی، در حالی که دست آقا و سرور پیامبران به تو غذا داده و در دامن پرهیزکاران تربیت یافته ای و از دستان ایمان شیر خوردی و با اسلام سیراب شدی! پس زندگی و مرگ پاک و زیبا داشتی؛ ولی دل های مؤمنان از فراق تو ناخوش است و کسی را تردیدی در اختیار تو نیست! پس سلام خدا و خشنودی او بر تو باد و شهادت می دهم که تو از دنیا درگذشتی، همان گونه که برادر بن درگذشت و به فیض شهادت رسید. 💠 سپس نگاهی به اطراف قبر مطهر حضرت سیدالشهدا علیه السلام کرد و گفت: سلام بر شما ای ارواحی که در راه حسین علیه السلام فدا شدید و شهادت می دهم که شما را به پا داشتید و زکات را پرداختید و امر به معروف و نهی از منکر نمودید و با ملحدان جهاد کردید و خدا را آن قدر عبادت کردید تا به مرحله یقین رسیدید، و قسم به کسی که حضرت صلی الله علیه و اله را به نبوّت و حق مبعوث کرد، ما در آنچه شما وارد شدید و عمل کردید، شریک هستیم. 🔰عطیه می گوید: به جابر گفتم: ما چگونه در ثواب آنها شریک هستیم، در حالی که ما نه به وادی فرود آمدیم و نه از کوهی بالا رفتیم و نه شمشیر زدیم، ولی ا ین گروه میان سر و بدن های شان جدایی افتاده و فرزندانشان یتیم شده اند و همسرانشان بیوه گشته اند؟! 💠 جابر گفت: ای عطیه! از حبیب خود صلی الله علیه و اله شنیدم که فرمود: اگر کسی گروهی را دوست داشته باشد، با آن گروه محشور خواهد شد و کسی که کار گروهی را دوست بدارد، با آنان در کار آنان شریک خواهد شد، و قسم به آن کس که محمد را به پیامبری مبعوث کرد، نیّت من و نیّت یاران بر آن چیزی است که علیه السلام و اصحاب او بر آن گذشته و رفته اند. 💠 سپس گفت: دست مرا بگیر و به طرف خانه های ببر. جابر در بین راه گفت: ای عطیه! آیا می خواهی تو را وصیت کنم؟ زیرا گمان نمی کنم پس از این سفر، دیگر تو را ملاقات کنم. ای عطیه! دوست بدار دوستدار آل محمد را مادامی که او آنها را دوست دارد و دشمن بدار دشمن آل محمد را مادامی آنان را دشمن می دارد؛ اگرچه روزها دار باشد و شب ها را به زنده داری بگذراند، و با محبّ آل محمد مدارا و نرمی داشته باش؛ زیرا اگر قدم آنها به سبب زیادی گناه بلغزد، قدم دیگر آنان به سبب محبّت آنها ثابت و استوار خواهد ماند. همانا دوستداران آنان به سوی بهشت بازمی گردند و دشمنان ایشان به طرف آتش خواهند رفت. 📚 عمادالدین قاسم طبری آملي، بشارة المصطفی، ص 125، حدیث 72. 🆔 @islam_history
📌 آذوقه بر ندارید... ✏️ علیه السلام فرمود: ✅ هنگامى كه علیه السلام كند با پرچم صلى اللَّه عليه و آله و سلّم و انگشترى و سنگ و عصاى ظهور ميكند. 🔰 سپس به جارچى اش دستور ميدهد كه جار بزند: توجّه كنيد هيچ مردى از شما نبايد خوردنى و آشاميدنى و علوفه همراه خود بر دارد پس يارانش ميگويند او ميخواهد ما را و چهار پايان ما را از گرسنگى و تشنگى بكشد. 💠 پس آن حضرت به راه مى افتد در نخستين منزل كه فرود مى آيند (عصا را) بر آن سنگ ميزند پس غذا و آب و علوفه از آن بيرون ميريزد پس ياران و چهار پايانشان ميخورند و مى آشامند تا آنكه به در پشت فرود مى آيند. 📚 نعمانی، الغیبه، باب۱۳. 🆔 @islam_history