eitaa logo
تاریخ و سیره اهل بیت علیهم السلام
483 دنبال‌کننده
313 عکس
82 ویدیو
26 فایل
💠 امیرالمومنین علیه السلام در نامه ای به امام حسن علیه السلام: 📜 اعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِین! تاریخ گذشتگان را به او(نفست) ارائه کن تا ببیند که در گذشته چه اتفاقاتی افتاده است! 💠 پیامگیر: @amdabir
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 فرق لشکر علی علیه السلام و لشکر معاویه ✍ از عليه السلام روايت شده كه: نزد على علیه السلام آمد و على علیه السلام در صحن نشسته بود و گفت: سلام بر تو يا امير المؤمنين و رحمت خدا بر تو. 🔸 علیه السلام گفت:  عليك السلام اى ابو يزيد(کنیه عقیل).پس روى به فرزند خود علیه السلام كرد و گفت:  🔸برخيز عمّت را به خانه ببر.حسن، عقيل را به خانه برد و نزد پدر بازگشت. 🔸على علیه السلام او را گفت: برايش جامه اى نو بخر و ردايى نو و ازارى نو و كفشى نو.ديگر روز نزد على علیه السلام آمد سراپا به نو آراسته و گفت:  🔹سلام بر تو يا .على گفت:  🔸عليك السلام اى ابو يزيد. 🔹عقيل گفت: يا امير المؤمنين نمى بينم كه جز اين سنگريزه‌ها چيزى از نصيبت شده باشد. 🔸على علیه السلام گفت: ابو يزيد چون عطاى خويش گرفتم آن را به تو دهم. 🔻عقيل از نزد على علیه السلام به نزد رفت.وقتى كه معاويه از آمدنش خبر يافت، فرمان داد كرسيها نهادند و ياران خويش بر آنها نشانيد.عقيل به مجلس در آمد.معاويه فرمان داد كه صد هزار درهم به او دهند.عقيل درهمها بستد. 🔹معاويه گفت:  مى خواهم بگويى كه ميان لشكرگاه من و لشكرگاه على چه فرقى ديدى. 🔸عقيل گفت: به لشكرگاه امير المؤمنين علیه السلام گذشتم.شبى داشت چون شبهاى صلی الله علیه و آله وسلم و روزى چون روزهاى پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم با اين فرق كه پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم در آن ميان نبود.اما به لشكرگاه تو در آمدم جمعى از را از آن كسان كه در شب (۱) بر غدر كردند، ديدم.  🔸پس عقيل گفت: اى معاويه آن كيست در دست راست تو نشسته است؟  🔹معاويه گفت: است.  🔸عقيل گفت: اين كسى است كه شش مرد ادعا مى كردند كه پدر او هستند و عاقبت از آن ميان آنكه قصاب بود، بر ديگران غلبه يافت.اكنون بگوى كه آن ديگرى كيست؟  🔹معاويه گفت: است.  🔸عقيل گفت: به خدا سوگند در زمان كار پدرش اين بود كه مزدى مى گرفت و حيوان نر را بر مادگان مى جهانيد.اكنون بگوى كه آن ديگرى كيست؟  🔹معاويه گفت: است.  🔸عقيل گفت: مادرش دزد بود.  🔻چون معاويه ديد كه عقيل مجلس نشينانش را به خشم آورده است. 🔹پرسيد: ابو يزيد از من چه مى دانى؟  🔸عقيل گفت: اين سخن رها كن.  🔹معاويه گفت: بايد بگويى.  🔸عقيل پرسيد: را مى شناسى؟  🔹معاويه پرسيد: حمامه كيست؟  🔸عقيل گفت: گفتم تو كيستى و بر خاست و برفت.  🔹معاويه يكى از نسب شناسان را خواست و گفت: مرا بگوى كه حمامه كيست؟  🔸گفت: مرا و زن و فرزندم را امان ده.  معاويه امانش داد.  🔸گفت: حمامه جدّه تو بود و در جاهليت آن كاره بود، از آنان كه بر سر خانه خود علم مى زدند.  و گويند كه حمامه مادرِ مادرِ بود.(۲) 📚 منابع ۱. شبی بود که در راه بازگشت از جنگ ، قصد ترور پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را داشتند. ۲. ترجمه ، ص ۳۶. 🆔 @islam_history
📌 علیهم السلام () 🔰 روزى كه نبرد اتفاق افتاد، شب آن روز عروسى بود. او با دختر ، سرشناس اوسيان كرده و ناچار بود كه مراسم شب زفاف را همان شب انجام دهد. 🔰 هنگامى كه نداى در گوش او طنين انداخت، متحير شد. چاره اى نديد جز اينكه از پيشگاه فرمانده كل قوا اجازه بگيرد، تا يك شب در مدينه توقف كند و فرداى آن خود را به ميدان جنگ برساند. 🔰 صلی الله علیه و آله يك شب براى انجام مراسم عروسى به وى اجازه داد. بامدادان، حنظله پيش از آن كه غسل جنابت كند، به سوى ميدان شتافت. وقتى خواست از در منزل بيرون آيد؛ اشك در ديدگان نوعروس كه از ازدواج وى جز يك شب نگذشته بود، حلقه زد. 🔰 دست در گردن خود افكند، و درخواست كرد كه چند دقيقه كند. او چهار نفر مرد را كه روى داشتن عذر در مدينه مانده بودند، گواه گرفت كه ديشب ميان او و شوهر گرامى وى عمل آميزش انجام گرفته است. 🔸حنظله از منزل بيرون رفت، عروس رو به آن چهار نفر كرد و گفت: 🔸ديشب در خواب ديدم كه آسمان شكافت و شوهرم داخل آن شد، سپس شكاف به هم آمد. من از اين رؤيا احساس مى كنم كه شوهر من به سوى جهان بالا خواهد رفت و شربت را خواهد نوشيد. 🔰حنظله وارد سپاه شد ديدگانش به افتاد كه ميان دو سپاه مشغول جولان بود. او با يك حمله جوان مردانه شمشيرى به سمت او متوجه ساخت، ولى شمشير بر پشت اسب وى فرود آمد و ابو سفيان نقش زمين شد. 🔰داد و فرياد ابو سفيان موجب اجتماع گروهى از سربازان قريش شد. 🔰شدّاد ليثى بر حنظله حمله كرد و بر اثر آن ابو سفيان از چنگال وى نجات يافت. 🔰در ميان سربازان ، نيزه دارى، به او حمله ور شد و نيزه خود را در بدنش فرو برد. حنظله با همان زخم وى را تعقيب كرد و او را با شمشير از پاى درآورد و خود نيز بر اثر زخم نقش زمين شد. 🔸پيامبر گرامى فرمود: من ديدم كه ، حنظله را غسل مى دادند، و از اين نظر او را مى گفتند. 🔰هنگامى كه قبيله ، مفاخر خود را مى شمردند،چنين مى گفتند: و منّا حنظلة غسيل الملائكة؛ از ما است حنظله كه فرشتگان او را غسل مى دادند. 📚 منابع ۱. اسد الغابه، ج ۲، ص ۵۹. ۲. ، ج ۲۰، ص ۵۷. 🆔 @islam_history
⚠️ امام حسین علیه‌السلام و یزید، پسر عمو⁉️ 🔰حتما شما هم بعد از تمام شدن هیئت‌ها و جلسات روضه و عزاداری، با جماعتی که به دید تمسخر به هیئتی‌ها می‌نگرند، برخورد کرده‌اید. این‌‌ها چون طعم لذت با بودن را نچشیده‌اند لذا هربار می‌خواهند با یک شبهه‌ای توی دل عزاداران را خالی کنند. یکی از این شبهات که تازگی هم ندارد، این است که می‌گویند: (یزید و امام حسین با هم پسر عمو بودند و علیه هم یک جنگی کردند و تمام شد رفت) حال ما قصد داریم پنبه‌ی این قول را چوب بزنیم. 🔰ابتدا از نسب دو طرف دعوا شروع میکنیم. یزید فرزند معاویه فرزند () فرزند حرب فرزند امیه () فرزند عبدالشمس فرزند عبدمناف در مقابل پسر پسر ابوطالب پسر عبدالمطلب پسر () پسر عبدمناف؛ همانطور که مشاهده می‌کنید نسب هر دو ( و ) در مشترک است؛ تا اینجا حرف شبهه افکنان درست است اما... 🔰به نقل منابع تاریخی وقتی عبدالشمس طبق رسم قریش برای تجارت به روم رفته بود از غلامی رومی به اسم امیه خوشش می‌آید و او را خریده و به حجاز می‌آورد و او را پسر خوانده خود قرار می‌دهد؛ از آن پس امیه منسوب به می‌شود (بگذریم که خداوند در سوره احزاب آیات ۳۷ تا ۴۰ با این کار مخالفت می‌کند) در ادامه این فرهنگ، و امیه پسر عمو می‌شوند. 🔰دیگر دلیل بر باطل بودن این حرف، نامه ۱۷ نهج البلاغه از طرف علیه‌السلام در جواب به است که می‌گفت جد ما یکی است، که حضرت فرمود: ... لَیْسَ أُمَیَّةُ کَهَاشِمٍ وَ لاَ حَرْبٌ کَعَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ لاَ أَبُو سُفْیَانَ کَأَبِی طَالِبٍ وَ لاَ الْمُهَاجِرُ کَالطَّلِیقِ وَ لاَ الصَّرِیحُ کَاللَّصِیقِ وَ لاَ الْمُحِقُّ کَالْمُبْطِلِ وَ لاَ الْمُؤْمِنُ کَالْمُدْغِلِ... هیچگاه مثل هاشم و مثل عبدالمطلب و ابوسفیان مثل ابوطالب نیست و همچنین کسی که مهاجرت کرده (از به ) با کسی که با شمشیر آورده یکی نیست و کسی که صریح است مانند شخص الصاق شده نیست و کسی که حق با اوست با باطل یکی نیست و همچنین و با دَغَل کار مساوی نیست... 📚 ، شرح عبده، ج۳، ص۱۷. 📚 الزام النواصب، مفلح بن راشد، ص۱۸۰.    📚 شرح نهج البلاغه، عبده، ج۱۵، ص۲۳۳. 📚 ، علامه مجلسی، ج۳۳، ص۱۰۷.   🆔 @islam_history
⁉️ از چه می‌دانید؟ ⁉️ اصحاب صحیفه ملعونه چه کسانی بودند؟ ✍ تفصیل داستان صحیفه ملعونه را در بحار به نقل از نقل کرده که خلاصه اش چنین است: 🔰اوّل کسانی که بر غصب خلافت هم پیمان شدند ابو بکر و بودند، و اساس و پایه ای که طبق آن پیمان بستند و سایر پیمان‌هایشان هم بر آن پایه بود این بود که (اگر بمیرد یا کشته شود این امر خلافت را از اهل بیتش بگیریم بطوری که تا ما هستیم احدی از آنان به خلافت دست نیابد). بعد از آن ابو عبیده جراح و معاذ بن جبل و در آخر سالم مولی ابی حذیفه هم به آنان پیوستند و پنج نفر شدند. اینان جمع شدند و داخل کعبه رفتند و در بین خود نوشته ای در این باره نوشتند که: (اگر محمد بمیرد یا کشته شود... ). و در تمام این قضایا و جاسوس پدرانشان در خانه صلی اللَّه علیه و آله بودند. 🔰سپس و عمر جمع شدند و سراغ و آزادشدگان فرستادند و ما بین خود مشورت و نظر خواهی کردند و بر این رأی متّفق شدند که هنگام بازگشت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله از در گردنه (هرشی) که در راه مکه در نزدیکی جحفه است شتر حضرت را بر مانند و به این طریق حضرت را بقتل برسانند. 🔰کسانی که اجرای نقشه را بر عهده داشتند چهارده نفر بودند که در جنگ تبوک هم همین نقش را بر عهده داشتند ولی این نقشه آنان بر آب شد. 🔰 علیه السّلام از طرف خداوند در خم منصوب شد و سپس پیامبر صلی اللَّه علیه و آله حرکت کرد تا به گردنه (هرشی) رسید و آن عده جلوتر رفتند و بر سر راه پنهان شدند، ولی این بار هم خداوند آنان را مفتضح کرد و پیامبرش را حفظ نمود. 🔰وقتی وارد شدند همگی در خانه ابو بکر جمع شدند و در بین خود نوشته ای نوشتند و آنچه در باره خلافت تعهّد کرده بودند در آن ذکر کردند، و اوّلین مطلب آن شکستن پیمان و علیه السّلام بود، و اینکه خلافت از آن ابو بکر و عمر و ابو عبیده است و سالم نیز با آنان است و از این عده خارج نمی شود. 🔰این صحیفه دوم را سی و چهار نفر امضاء کردند که چهارده نفر همان کمین کنندگان در گردنه هرشی بودند که عبارت بودند از ابو بکر و عمر و و و و و ابو عبیده جراح و عبد الرحمن بن عوف و سالم مولی ابی حذیفه و معاذ بن جبل و و مغیرة بن شعبه و سعد بن ابی وقاص و اوس بن حدثان و بیست نفر دیگر عبارت بودند از: ، عکرمه پسر ابو جهل، ، بشیر بن سعید، سهیل بن عمرو، صهیب بن سنان، ابو الاعور اسلمی، صفوان بن امیّه، سعید بن عاص، عیّاش بن ابی ربیعه، حکیم بن حزام، مطیع بن اسود مدری و چند نفر دیگر که هر کدام از اینان جمعیّت عظیمی را بدنبال خود داشتند که سخنشان را می‌پذیرفتند و از آنان اطاعت می‌کردند. 🔸نویسنده این صحیفه سعید بن عاص اموی بود و در سال دهم هجرت آن را نوشت. سپس آن را به ابو عبیده جراح سپردند و او آن را به فرستاد. آن صحیفه همچنان در کعبه مدفون بود تا زمان عمر که آن را از محلش بیرون آورد. 📚 ، ج ۲۸ ص ۱۱۱- ۹۶. 🆔 @islam_history
📌 مرگ عمروبن عاص 🔰سال ۴۱ ه‍ عمرو بن عاص خبيث در سن ۹۰ سالگى به درك واصل شد. مادر او نابغه كنيزى بود كه عبد الله بن جذعان او را خريد و آزادش كرد. او به كار خلاف روى آورد، و چون قيمتش نسبت به ساير زنان خلافكار ارزانتر بود مراجعه كنند بسيار داشت. لذا آبروى عبد الله بن جذعان را برده بود. از جمله در طهر واحد، و اميه بن خلف و هشام بن و و عاص بن وائل با او زنا كردند و به وجود آمد. 🔰هنگامى كه وضع حمل كرد هر يك از آنان مدعى او شدند. آخر الامر قضاوت را بر عهده خود گذاشتند، و او هم عاص را انتخاب كرد. به او گفتند: چرا عاص را انتخاب كردى با اينكه بچه به ابوسفيان شبيه تر است؟ گفت : ابو سفيان بخيل است و عاص بهتر نفقه مى دهد! اين عاص ملعون كسى بود كه صلى الله عليه و آله را "ابتر" خطاب كرد و خاطر شريف حضرت مكدر نمود، تا آنكه سوره مباركه نازل شد. 🔰با اين نسب و نژاد تعجبى ندارد كه او دشمن پيامبر و بن ابى طالب عليهما السلام باشد، و عمرى با خون به دل عليه السلام كنند. 🔰واقعه و بر سر نيزه كردن و و واقعه حكمين و كارهاى ديگر آن ملعون روشن است. 🔰او در وقت مرگ مى گفت: چنان است كه كوه رضوا را بر گردن من نهاده‌اند و درون پر از خار است و مرا از سوراخ سوزنى بيرون مى كنند! 📚 مستدرك سفينه البحار، ج۵، ص٢١٣. 📚 مروج الذهب، ج٣، ص٣٢. 📚 الغدير، ج٢، ص١٢٠ و ۱۷۵. 🆔 @islam_history
⁉️ از چه می‌دانید؟ ⁉️ اصحاب صحیفه ملعونه چه کسانی بودند؟ ✍️ تفصیل داستان صحیفه ملعونه را در بحار به نقل از نقل کرده که خلاصه اش چنین است: 🔰اوّل کسانی که بر غصب خلافت هم پیمان شدند ابو بکر و بودند، و اساس و پایه ای که طبق آن پیمان بستند و سایر پیمان‌هایشان هم بر آن پایه بود این بود که (اگر بمیرد یا کشته شود این امر خلافت را از اهل بیتش بگیریم بطوری که تا ما هستیم احدی از آنان به خلافت دست نیابد). بعد از آن ابو عبیده جراح و معاذ بن جبل و در آخر سالم مولی ابی حذیفه هم به آنان پیوستند و پنج نفر شدند. اینان جمع شدند و داخل کعبه رفتند و در بین خود نوشته ای در این باره نوشتند که: (اگر محمد بمیرد یا کشته شود... ). و در تمام این قضایا و جاسوس پدرانشان در خانه صلی اللَّه علیه و آله بودند. 🔰سپس و عمر جمع شدند و سراغ و آزادشدگان فرستادند و ما بین خود مشورت و نظر خواهی کردند و بر این رأی متّفق شدند که هنگام بازگشت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله از در گردنه (هرشی) که در راه مکه در نزدیکی جحفه است شتر حضرت را بر مانند و به این طریق حضرت را بقتل برسانند. 🔰کسانی که اجرای نقشه را بر عهده داشتند چهارده نفر بودند که در جنگ تبوک هم همین نقش را بر عهده داشتند ولی این نقشه آنان بر آب شد. 🔰 علیه السّلام از طرف خداوند در خم منصوب شد و سپس پیامبر صلی اللَّه علیه و آله حرکت کرد تا به گردنه (هرشی) رسید و آن عده جلوتر رفتند و بر سر راه پنهان شدند، ولی این بار هم خداوند آنان را مفتضح کرد و پیامبرش را حفظ نمود. 🔰وقتی وارد شدند همگی در خانه ابو بکر جمع شدند و در بین خود نوشته ای نوشتند و آنچه در باره خلافت تعهّد کرده بودند در آن ذکر کردند، و اوّلین مطلب آن شکستن پیمان و علیه السّلام بود، و اینکه خلافت از آن ابو بکر و عمر و ابو عبیده است و سالم نیز با آنان است و از این عده خارج نمی شود. 🔰این صحیفه دوم را سی و چهار نفر امضاء کردند که چهارده نفر همان کمین کنندگان در گردنه هرشی بودند که عبارت بودند از ابو بکر و عمر و و و و و ابو عبیده جراح و عبد الرحمن بن عوف و سالم مولی ابی حذیفه و معاذ بن جبل و و مغیرة بن شعبه و سعد بن ابی وقاص و اوس بن حدثان و بیست نفر دیگر عبارت بودند از: ، عکرمه پسر ابو جهل، ، بشیر بن سعید، سهیل بن عمرو، صهیب بن سنان، ابو الاعور اسلمی، صفوان بن امیّه، سعید بن عاص، عیّاش بن ابی ربیعه، حکیم بن حزام، مطیع بن اسود مدری و چند نفر دیگر که هر کدام از اینان جمعیّت عظیمی را بدنبال خود داشتند که سخنشان را می‌پذیرفتند و از آنان اطاعت می‌کردند. 🔸نویسنده این صحیفه سعید بن عاص اموی بود و در سال دهم هجرت آن را نوشت. سپس آن را به ابو عبیده جراح سپردند و او آن را به فرستاد. آن صحیفه همچنان در کعبه مدفون بود تا زمان عمر که آن را از محلش بیرون آورد. 📚 ، ج ۲۸ ص ۱۱۱- ۹۶. 🆔 @islam_history
📌 ملعونین در #زیارت #عاشورا (۱) #ابوسفیان 🆔 @islam_history
📌 ابوسفیان 🔰او را گاهی به کنیه ابوحنظله نیز خوانده‌اند. دقیق تولد او روشن نیست، به روایتی ۱۰ سال پیش از عام الفیل متولد شد. 🔰با آغاز دعوت صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، جزء سرسخت‌ترین دشمنان او شد، با این همه شدت مخالفتِ او را از دیگر سران قریش، مانند ابوجهل و ابولهب کمتر دانسته‌اند. 🔰وی پاسخ پرسش پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم که چرا با این‌که می‌دانی من رسول خدایم، با من می‌جنگی، گفت:می‌دانم تو راست می‌گویی؛ امّا تو جایگاه مرا در می‌دانی و چیزی آورده‌ای که با آن، دیگر بزرگی و شرفی برای من نمی‌ماند؛ پس با تو از سر حمیّت و کراهت می‌جنگیم. 🔰ابوسفیان چون از تصمیم پیامبر برای هجرت به آگاه شد، با شرکت در دارالندوة، و‌برای‌ پیش‌گیری از گسترش اسلام، پیشنهادِ مطرح شده (ترور) را پذیرفت. 🔰همچنین همسر او (هند) در زمان جاهلیت، یکی از زنان صاحب پرچم و از زنادهندگان مشهور مکه بود. 🔰در جنگ بدر، قریشیان شکست خوردند و حنظله، پسر ابوسفیان کشته و پسر دیگرش عمرو اسیر شد که بعداً آزاد گردید. این شکست چنان بر قریشیان گران آمد که تصمیم گرفتند، دوباره به پیکار با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و مسلمانان مدینه روند. 🔰ابوسفیان پس از شکست مشرکان در بدر، به روش‌های گوناگون به تحریک قریش پرداخت. گریستن بر مردگان را برای همه و استعمال بوی خوش و هم‌خوابگی با زنان را برای خویش، تا انتقام حرام کرد. 🔰در اُحد، نزدیکی مدینه، جنگ سختی روی داد که مسلمانان شکست خوردند و نخبگانی از آنان چون ، عموی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به رسیدند. پس از نبرد، ابوسفیان بر فراز کوه آمد و ضمن ستایش بتان، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را به نبردی دوباره، در بدر وعده داد. 🔰سال دیگر، ابوسفیان با یاری یهودیان مدینه، پیکار خندق را بر ضد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ترتیب داد، اما با تدبیر و هوشمندی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، سپاه ابوسفیان و متحدان او، ناکام بازگشتند و مدینه رهایی یافت. 🔰سرانجام پس از دشمنی و پیکارهای متعدد، ابوسفیان در سال ۸ ق، به هنگام فتح به یاری و وساطت بن ، نزد پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آمد و آورد و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم خانه او را پناهگاه امن اعلام کرد و فرمود: اذهبوا انتم الطلقا (بروید که شما آزاد شده اید!) 🔰از مدائنی نقل است که بعد از بیعت مردم با ، نزد علیه‌السلام رفت و از این که فردی از پست‌ترین قبیله قریش به خلافت رسیده، خواست تا حضرت که به خلافت سزاوارتر است، به اعتراض و ستیز برخیزد و آمادگی خود را برای حمایت از خلافت علی اعلام کرد؛ امّا علیه‌السلام نپذیرفت. 🔰 که فتنه‌گری او را می‌دانست، به ابوبکر پیشنهاد کرد تا او را تطمیع کند و بدین‌گونه بر جای نشست و بیعت کرد. 🔰با شروع خلافت با اذعان به اینکه نه خدایی هست نه پیامبری به پیشنهاد داد این امر(خلافت) را مثل توپ در دست بگیرند و به دیگران ندهند. 🔰تاریخ دقیق مرگ وی چندان روشن نیست. به گزارش واقدی، وی ۵ سال پیش از قتل عثمان، در ۳۰ق درگذشت، اما تاریخ های ۳۱ تا ۳۳ق را هم برای مرگ او آورده اند. 📚 انساب الاشراف، ج۵، ص۱۹. 📚 المغازی واقدی، ج۲، ص۸۱۷، 📚 الطبقات الکبری، ج‌۲، ص‌۲۲. 📚 الفتوح ابن اعثم کوفی، ج‌۲، ص‌۵۵۹‌. 🆔 @islam_history
📌 معاویه 🔰راغب اصفهانى در محاضرات و از ربیع الابرار زمخشرى نقل می‌کنند که را به چهار مرد نسبت می‌دادند: مسافر بن ابى عمرو، عمار بن ولید بن ، و صباح که مغنى عماره بن ولید بود. مادر معاویه هند با صباح - که جوان خوش رویى بود و کارگر ابوسفیان بود - الفتى تمام داشت! اما به ظاهر او را معاویه بن ابى سفیان بن حرب مى‌گویند❗️ 🔰مادر معاویه هند است که از ذوات الاعلام است و میل فراوانى به غلامان سیاه داشت و از توضیح حال پدر معاویه وضع مادر او هند روشن می‌شود. 🔰معاویه اول کسى بود که دشنام بر علیه السلام را ترویج کرد و در آخر خطبه جمعه لعن و جسارت بر امیرالمؤمنین علیه السلام مى‌کرد. او دستور داد در تمام شهرها این لعن انجام شود و تا زمان بن عبد العزیز ادامه داشت تا اینکه او لعن بر آن حضرت را منع کرد. 🔰معاویه مردى خوش گذران و پرخور بود، به حدى که از کثرت خوردن می‌گفت: «خسته شدم ولى سیر نشدم» و این به خاطر نفرین حضرت رسول صلی الله علیه و آله درباره او بود.  🔰روزی به همراه دو پسرش (معاویه و ) که در جلوی مرکب و پشت مرکب بودند، می‌رفت. رسول گرامی فرمودند: خدا کسی که سوار بر مرکب است، کسی که در جلوی مرکب است و کسی که در پشت مرکب است را لعنت کند. 🔰آخر الأمر معاویه در مسیر به شام بیمار شد، به حدى که مى‌لرزید و دهان او بسته نمى‌شد تا وارد شام شد و در آنجا جان به مالک دوزخ داد. 🔰جنایات او زیاده از آن است که در این مختصر بگنجد ولى در هنگام مرگ به یکى از خواص خود گفت: چند گناه بزرگ کرده‌ام: حق بن ابى طالب را غصب کردم، بن على را به فریب دادن جعده به رساندم و را به جانشینى خود انتخاب کردم و حجر بن عدى و اصحاب او را به قتل رساندم. برگرفته از 📚 منتخب التواریخ، ص۴۴۸. 📚 ، ج۳۳، ص۲۱۴. 📚 وقایع الایام رجب، ص۱۷۳. 🆔 @islam_history
📌 ملعونین در (۳) 📌 زیاد بن ابیه 🔰در نسب او اختلاف است، بنابر نقلی پدر زیاد، عُبَید بنده‌ای در طائف، و مادرش سمیه، کنیز حارث بن کلده بود. ، پدر ، نیز زیاد را فرزند زنای خویش با سمیه خوانده بود؛ به همین خاطر معاویه در دوران خلافتش، او را به پدرش ملحق کرد و برادر خویش خواند❗️ 🔰زیاد به پیشنهاد ابن ، از جانب علیه السلام برای سرکوب یک شورش به فارس اعزام شد و پس از آن، کارگزار بن ابی طالب علیه السلام در استخر فارس بود. او در جنگ نیز حضور داشت و جانب علی علیه السلام را گرفت و امان نامه و دعوت معاویه را نپذیرفت. 🔰پس از صلح علیه السلام، ابتدا از پذیرش بیعت با معاویه سرباز زد؛ اما با وساطت مغیرة بن شعبه به شام رفت و معاویه وی را با استناد به صحبتی از پدرش ابوسفیان، زیاد بن ابی سفیان خواند. وی در دوران حکومت معاویه به حکومت بصره و رسید. 🔰وی پدر عبیدالله حاکم بصره و کوفه در دوران بن معاویه است که در واقعه و علیه السلام نقش مهمی داشت. 🔰مشهورترین ماجرای سخت گیری بر شیعیان در زمان زیاد، دستگیری و قتل حجر بن عدی و یارانش است. زیاد آنها را به جرم اینکه به علی علیه السلام دشنام نمی‌دهند و به دشنام دهندگان اعتراض می‌کنند، بازداشت و زندانی کرد و به دستور معاویه راهی شام کرد. حجر و یارانش به دستور معاویه در جایی به نام مرج عذراء به شهادت رسیدند. 📚 دینوری، اخبار الطوال، ص۲۱۹. 📚 ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲،ص۵۲۵. 📚 ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج ۷، ص۳۲۰. 🆔 @islam_history
📌 عبیدالله بن زیاد 🔰ابو حفص عبیدالله بن زیاد بن ابیه، از کنیزی به نام مرجانه زاده شد. برخی ابن زیاد را به طعنه به مادرش منسوب کرده و «ابن مرجانه» خوانده‌اند که اشاره به اتهام ناپاکی تولد عبیدالله دارد و در برخی منابع، به بدنام و زناکار بودن مادر او تصریح شده است. 🔰در نسب زیاد بن ابیه نیز اختلاف است و مشخص نیست پدر او کیست. از این رو،‌ وی را ابن ابیه (یعنی پسرِ پدرش) خوانده‌اند. گفته‌ شده ، زیاد را حاصل زنای خود با سمیه، مادر زیاد می‌دانست و بدین رو، ، زیاد را برادر خویش می‌خواند. 🔰ابن زیاد، بسیار خشن، بی‌رحم و بی پروا بوده و برخی از زندگی‌نامه‌نویسان از او با عنوان «جبّار» یاد کرده‌اند. 🔰معاویه پس از مرگ زیاد، عبیدالله را به حکومت خراسان منصوب کرد و در سال ۵۵، ۵۶ یا ۵۷ق او را از ولایت خراسان برداشت و به امارت بصره منصوب کرد. 🔰با آغاز قیام علیه السلام و اعزام نماینده او بن عقیل به کوفه، عبیدالله که خشونت وی و پدرش در سرکوب شورش‌ها و جنبش‌ها مشهور بود، در سال ۶۰ق با حفظ سمت به ولایت منصوب گشت. 🔰یکی از بزرگترین جنایات عبیدالله بن زیاد، به رساندن امام حسین علیه‌السّلام و یاران ایشان و به اسارت گرفتن حرم رسول خداست. او در سال ۶۵ق نیز قیام توابین را سرکوب کرد. 🔰مختار در پی هلاک ابن زیاد و کسان دیگری بود که در واقعه دست داشتند، ابراهیم بن را با سپاه به مقابله فرستاد. ابراهیم که می‌خواست قبل از ورود ابن زیاد به سرزمین عراق، به وی برسد، در ساحل رود خازر نزدیک روستایی به نام باربیثا در ۵ فرسخی موصل به لشکر شام رسید. در جنگ شدیدی که میان عراقیان و شامیان آغاز شد، ابن زیاد شکست خورد ( ۶۷) و همراه با یارانش به قتل رسید. براساس روایتی از ابومخنف، گویا ابراهیم بن اشتر خود در جنگ تن به تن، ابن زیاد را به قتل رسانید. 🔰 مختار سر ابن زیاد را به محضر محمد حنفیه و علیه السلام فرستاد، سر عبیدالله را وقتی محضر آوردند كه طعام میل می‏فرمود. 🔰امام فرمود: وقتی كه مرا در كوفه به مجلس ابن زیاد آوردند او طعام می‏خورد و سر بریده پدرم در كنار او بود. 💠 گفتم: خدایا! مرا نمیران تا سر ابن زیاد را به وقت طعام خوردن پیش من آورند، خدا را حمد می‏كنم كه دعای مرا اجابت فرمود. 💠 سپس امام فرمود: سر ابن زیاد را بدور اندازند و در ابن نما آمده كه امام سجده شكر كرد و گفت: 💠 «الحمد لله الذی اَدركَ لی ثاری من عدوّی و جزی اللّه المختار خیراً»؛ خدا را شكر می كنم كه انتقام خون مرا از دشمنم گرفت و خداوند به مختار جزای خیر عنایت كند. 📚 مفید، الاختصاص، ۱۳۷۹ق، ص۷۳. 📚 زرکلی، الأعلام، ۲۰۰۲م، ج۴، ص۱۹۳. 📚 طبری، تاریخ، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۶۴۳، ۶۴۹، ۶۴۶ و ۷۰۷-۷۱۳. 🆔 @islam_history
(۴)❌ 👌 پاسخ علیه السلام به گستاخی 🔰امّا تو اى عمرو پسر عاص، اى بدگوى لعين ابتر (بى دنباله)، تو فقط به سگ مانى، ابتداى كار تو با مادرت كه بدكاره بود شروع شد، و تو بر فراشى مشترك تولّد يافتى، و در باره و سرپرستى تو مردانى از قريش ادّعا نمودند بنام هاى: بن حرب، بن ، و بن حارث، و نضر بن حارث بن كلده، و عاص بن وائل، و هر كدامشان تو را فرزند خود مى دانست، و دست آخر پدرت كسى شد كه در حسب از همه پست تر، و در منصب از همه خبيث تر و خلاصه بدكاره ترينشان بود، سپس تو براى سخنرانى برخاسته و گفتى: من بدگوى محمّد هستم، و پدرت عاص گفت: محمّد مردى بى دنباله است و پسرى ندارد، كه اگر بميرد نسلش منقطع خواهد شد، در اينجا خداوند آيه «همانا دشمن تو، همو دنبال بريده است- كوثر: ۳» را نازل فرمود، و اين در حالى بود كه مادرت هنوز نزد عبد قيس رفته و خواهان فسادكارى بود و در جايجاى آنجا خود فروشى مى كرد، و تو اى عمرو در تمام مكانهايى كه صلّى اللَّه عليه و آله حضور داشت از بدترين دشمنان و تكذيب كنندگان او بودى... 📚 الاحتجاج، ج۲، ص۳۳. 🆔 @islam_history
📌 معاویه چگونه به قدرت رسید⁉️ 🔰روزی از کوچه های عبور می کرد ، کوچه ها کثیف بودند.فرمان داد که مردم آلودگی های مقابل منازل خودشان را تمیز کنند.اما دوباره معابر را آلوده یافت ، با خشم تازیانه ای بر سر کوبید. ⛔️ اما: پس از درگذشت اکرم صلی الله علیه و اله ، وقتی به رسید ، اولین نفری که مخالفت کرد ، ابوسفیان بود ، او نمی توانست ببیند ، افرادی ، از پست ترین طوائف ، به حکومت برسند.به همین علت ، ابوسفیان نخستین بار به سوی علیه السلام آمد ، گفت: ای ابوالحسن ، دستت را بگشا تا با تو بیعت کنم... 🔰گردانندگان به خوبی ابوسفیان و قدرت او را می شناختند ، لذا برای ساکت کردن و راضی کردن او به تلاش افتادند. 🔰 به ابوبکر گفت: صدقاتی که در زمان پیامبر ، گرد آورده است ، در اختیارش بگذار ، تا از شرّش راحت شویم!!..... 👈این کار انجام شد و ابوسفیان بیعت کرد و ابوبکر بپاس سکوت و همکاری او ، پسرش را به فرماندهی یک لشکر بزرگ برای فتح شامات ، گسیل داشت.همراه او برادش نیز حضور داشت. پس از فتح شام ، به فرمان ابوبکر ، یزیدبن ابوسفیان به حکومت دمشق منصوب شد... بعد از مدتی ، در زمان خلافت عمر ، یزیدبن ابوسفیان به مرض طاعون مبتلا شد و مُرد .در این حال ، عمر ، معاویه را به حکومت آنجا منصوب کرد❗️ 📚نقش در ، ج۳، ص۴۴_۴۷_۶۳_۶۴ 🆔 @islam_history
📌 فسادهای سیاسی دوران عثمان (۳) 🔰نفر بعدی که عثمان باید برایش حکم یکی از بلاد اسلامی را مهر می‌کرد، بود. 🔰او برادر رضاعی عثمان بود، که یکبار آورد؛ سپس مرتد شد و به مکه بازگشت. 🔰در فتح که صلی‌الله‌علیه‌وآله همه را بخشید (حتی ابوسفیان و ) و فرمود: هر که در خانه باشد در امان است؛عبدالله از معدود نفراتی بود که حکم قتلش صادر شده بود. 🔰وقتی او را خدمت حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله آوردند، حضرت دستور دادند گردن وی را بزنند، ولی با کمال پررویی(به معنای واقعی کلمه) مانع این کار شد. 🔰روزگار گذشت و گذشت تا این آقازاده که مغضوب خدا و پیغمبرش بود والی شد؛ این حرف‌ها هم اصلا در عثمان تاثیر نداشت که چرا فلان آدم را آنجا گماشته‌ای؛ چرا که عبدالله بن ابی سرح از تیره () بود و باید جایی مشغول می‌شد که شد... برگرفته از 📚 مروج الذهب 📚 تاریخ یعقوبی 📚 تاریخ طبری (قسمت حکومت عثمان) 🆔 @islam_history