eitaa logo
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
1.3هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
542 ویدیو
76 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
آره یه چیزی توی همین مایه‌ها...
سلام خدا رو شکر که رمان انقدر اثر گذاشته؛ کاش حواسمون به نگاه خدا باشه... خیلی عالیه... ✨✨
درباره رمان دلارام من خیلی پرسیدید؛ این رمان داخل کانال پارت‌گذاری نشده و فقط فایلش هست. که فایل هم چون چند سال از انتشارش گذشته قابل دانلود نیست. و بنده هم دوباره منتشرش نمی‌کنم، چون رمان ضعیفی هست و به ویرایش اساسی نیاز داره... فعلا رمان‌ها در دست ویرایشن. لطفاً صبر کنید.
رحمت خدا بر علامه مصباح؛ بعد از شهید مطهری، بنیادهای فکریم رو مدیون ایشونم. امروز چقدر به امثال ایشون نیازه؛ به انسان‌های عالم و باتقوایی که تولید فکر کنند... صلوات و فاتحه‌ای به روح بلندشون هدیه کنیم🌱
حاج قاسمی که من می شناسم1.mp3
2.15M
🎧کتاب صوتی / حاج قاسم از دخترانش چه می‌خواهد؟📃🖊 📖بریده‌ای از کتاب 📙 ✍️به قلم: سعید علامیان 🔸انتشارات خط مقدم 🎙با صدای: آقای سپهر(گروه درختان سخنگوی باغ انار) http://eitaa.com/istadegi
درست کردن کیک برای روز مادر راحت‌تر از اینه که تمام سال به حرف مامان گوش بدی 🙄 البته امیدوارم کیک‌تون مثل کیک من پفش نخوابه😕 انقدر قشنگ پف کرده بود توی فر که حظ کردم، فر رو خاموش کردم و بعد ۲۰ دقیقه در فر رو باز کردم، با این صحنه مواجه شدم😕 خامه هم نزدم چون مامان دوست ندارن😌 (مدیونید فکر کنید خامه‌کشی بلد نیستم) ولی خداییش مزه‌‌ش خوبه، گزینه خوبیه برای روز مادر✨ امیدوارم خدا سایه همه مادرا رو روی سر ما نگه داره...💚 مبارک🌱
💐 درس زندگی حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) برای ما رهبر انقلاب: درس زندگی صدّیقه‌ی طاهره، فاطمه‌ی زهرا(سلام‌الله‌علیها) این است برای ما: تلاش، اجتهاد، کوشش، پاک زندگی کردن؛ همچنان‌که آن بزرگوار یکپارچه معنویّت و نور و صفا بود: الطُّهرَةِ الطّاهِرَةِ المُطَهَّرَةِ التَّقیَّةِ النَّقیَّةِ -الرَّضیَّة- الزَّکیَة؛ پاکی و آراستگی و تقوا و نورانیّت آن بزرگوار، همان چیزی است که در طول تاریخ تشیّع بر معارف ما سایه‌افکن بوده است. ۱۳۹۳/۱/۳۱ 🌷 سلام الله علیها و مبارک!🌷 http://eitaa.com/istadegi
7.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀جا ماندیم... آه ای دل...💔 ✨زیارت مجازی سردار دل‌ها: http://tour.soleimani.ir 🌱امشب حالم اینطوریه که درحالی که اشک از چشمام میاد، لبخند می‌زنم... http://eitaa.com/istadegi
🌷✨🌷✨🌷 ✨🌷✨🌷 🌷✨🌷 ✨🌷 🌷 گل‌های عالم را معطر کرده بویت ای آنکه می‌گردد زمین در جست‌و‌جویت یادش بخیر آن روزها ریحان به ریحان می‌چید پیغمبر بهشت از رنگ و بویت سیاره‌ها را در نخی می‌چیدی آرام می‌ساختی تسبیحی از خاک عمویت برداشتند از سفره‌ات نان، مردم شهر جرعه به جرعه آب خوردند از سبویت درهای رحمت باز می‌شد با دعایت دردا که می‌بستند درها را به رویت تاریخ می‌داند فدک تنها بهانه است وقتی بهشت آذین شده در آرزویت وقتی منزه گشته خاک از سجده‌هایت وقتی مطهر می‌شود آب از وضویت چادر حمایل می‌کنی از حق بگویی حتی اگر یک شهر باشد روبرویت برخاستی با آن صفت‌های جلالی این بار آتش می‌چکید از خلق و خویت حتی زمان می‌ایستد از این تجسم تو سوی مسجد می‌روی مسجد به سویت از های و هو افتاد دنیا با سکوتت دنیا به آرامش رسید از های و هویت از بانگ بسم الله الرحمن الرحیمت از شکوه‌های "الذین آمنویت" تو خطبه می‌خواندی و می‌لرزید مسجد ذرات عالم یکصدا لبیک‌گویت خطبه به اوج خود رسید آنجا که می‌ریخت مدح علی حیدر به حیدر از گلویت... ✍️حمیدرضا برقعی 🌷 سلام الله علیها و مبارک!🌷 http://eitaa.com/istadegi
امشب به مناسبت دو قسمت تقدیم‌تون می‌شه🌿🌺
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
🔰 بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️ب
🔰 بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت81 رافائل سرش را پایین انداخت و آرام گفت: درسته، خیلی عجیب و ناراحت‌کننده ست. ولی مطمئنم شما می‌تونید جبرانش کنید. شما حتما طوری می‌درخشید که هیچ‌کس نتونه از تاریخ اسرائیل حذفتون کنه. گالیا سرخوشانه سر تکان داد. خواست یک دور دیگر هوای مطبوع اتاق را نفس بکشد که صدای دویدن منشی‌اش در راهرو را شنید و بعد، منشی در نیمه‌باز را هل داد. گالیا که با تکیه به میز ایستاده بود، تکیه‌اش را از روی میز برداشت و خیره به منشی، منتظر توضیح ماند. منشی میان نفس زدن‌هایش گفت: خانم... بزنید... شبکه... کان... یازده... رافائل قبل از آن که گالیا تکان بخورد، تلوزیون اتاق را روشن کرد. نگاه هر سه نفر برگشت سمت تلوزیون که به دیوار نصب شده بود. زیرنویس فوری قرمز و تیترهای درشت عبری، از پخش‌زنده‌ای در چند دقیقه آینده خبر می‌داد. و ناگاه، پخش زنده آغاز شد. مردی با لباس نظامی، مقابل دوربین نشسته بود. گالیا شناختش. هرتزل لوی بود؛ رئیس سابق ستاد کل اسرائیل که چندسالی از بازنشستگی‌اش می‌گذشت. هرتزل با لباس نظامی، شق و رق و محکم مقابل دوربین نشسته بود. چهره چروکیده‌اش مصمم و اخم‌آلود بود و بی‌درنگ، خیره به دوربین، بیانیه‌ای را از حفظ خواند: مردم اسرائیل، من به عنوان سرباز جان بر کفِ این سرزمین، وظیفه خود می‌دانم دربرابر سیاست‌های ذلیلانه دولت و احزاب میانه‌رو ساکت ننشینم و اجازه ندهم این احزاب و سیاستمداران سست‌عنصر، سرزمین موعود ما را بار دیگر به دست اعراب مسلمان بسپارند. از این رو، من و جمعی از سربازان وطن، اعلام می‌کنیم که از این پس نه برای دولت اسرائیل، که برای سرزمین اسرائیل می‌جنگیم. من از سوی سربازان فداکار اسرائیل، تشکیل ارتش آزاد اسرائیل را اعلام می‌نمایم و از تمامی سربازان و فرماندهان متعهد، دعوت می‌کنم برای ساختن اسرائیلی یکپارچه و متحد، به ما بپیوندند... دهان گالیا باز مانده بود و رافائل هم. گالیا خرناس‌کشان گفت: این مرتیکه چروک چی بلغور می‌کنه؟ جدی که نیست؟ منشی سرش را تکان داد و گفت: پایگاه هوایی تل‌نوف و چندتا پادگان الان در اختیارشن. جدیه. گالیا خندید و خنده‌اش جیغ شد. -مگه می‌شه؟ چطوری این اتفاق افتاده و ما الان باید بفهمیم؟ منشی و رافائل در خودشان جمع شدند. منشی گفت: کمیته وادات درخواست جلسه اضطراری داده. همه غافلگیر شدن. گالیا دوید به سمت اتاق جلسات. دندانش را روی لبش فشار داد و آرام گفت: چرا الان؟ چرا روز اول ریاست من؟ پایان فصل سوم؛ لاویان. قسمت اول رمان: https://eitaa.com/istadegi/9527 ⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمی‌باشد⛔️ ✨ 🌐https://eitaa.com/istadegi