فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 از دلم یه کبوتر تا مزار تو پر زد
بیقرار تواَم یا جعفر بن محمد
تو خلاصه درد مادر و حَسَنینی
عالمالعلمایی، روضهخوان حسینی
شهادت #امام_صادق علیهالسلام تسلیت باد...🖤🥀
#مه_شکن
http://eitaa.com/istadegi
◾️الَسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الإمامُ الصّادِقُ
◾️ الَسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَصِيُّ النّاطِقُ
◾️ الَسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْبَرَكاتِ
◾️ الَسَّلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دِينِ اللّهِ
◾️ الَسَّلامُ عَلَيْكَ يا نَاشِرَ حُكْمِ اللّهِ
🏴شهادت مظلومانه امام جعفر صادق علیه السلام بر تمامی شیعیان و محبان آن حضرت تسلیت باد.🏴
🏴
#شهادت_امام_صادق علیه السلام تسلیت باد...
#شهادت_امام_جعفر_صادق #امام_صادق
http://eitaa.com/istadegi
سلام
متاسفانه امکان فیلم گرفتن نبود. انشاءالله دفعه بعد.
محتاجیم به دعا 🌿
#پاسخگویی_فرات
سلام
از حدود ۱۵ سالگی.
قطعا از اول خوب نبود. مطالعه زیاد و نوشتن زیاد و البته کلاس آقای واقفی خیلی روش تاثیر گذاشت.
#پاسخگویی_فرات
سلام
انشاءالله خدا رفقای منو حفظ کنه، و به شما هم رفقایی بده که با دیدن شون یاد خدا بیفتید...
#پاسخگویی_فرات
سلام
ممنونم که تجربه شیرینتون رو برای ما فرستادید🌿
ضدانقلاب که حسابی چشمشون دراومده الحمدلله 😎
#پاسخگویی_فرات
سلام
ممنونم از لطف شما.
چون نمیدونستید اشکال نداره؛ اما لطفاً رمان رو از کانال حذف کنید و آدرس کانال ایتا رو به مخاطبان بدید.
بله به صورت فایل هم لطفاً نفرستید.
#پاسخگویی_فرات
اسمش ورزشگاه صدهزار نفره بود...
اللهم عجل لولیک الفرج...✨
#سلام_فرمانده
#امام_زمانم
#مه_شکن✨
https://eitaa.com/istadegi
✨#بسم_الله_الذي_يكشف_الحق✨
📙رمان امنیتی سیاسی#عالیجنابان_خاکستری
✍🏻به قلم #محدثه_صدرزاده
قسمت۸۶
سرش را زیر میاندازد. از کنارم بلند میشود و به سمت آیه میرود. رو به آیه میگویم:
_چی شد که پاتون اینجوری شد؟
حرفی نمیزند. حس میکنم دنبال جواب میگردد و تردید دارد برای گفتن واقعیت. بعد از مدتی میگوید:
_درست نمیدونم چیشد؛ ولی انگار یه نفر از پشت هلم داد، منم از پلهها پرت شدم پایین و بعدشم آقا عماد اومد کمک.
اخم میکنم. نفس عمیقی میکشم و میگویم:
_عماد اونجا چیکار میکرد؟
گوشه چادرش را در دست میگیرد و میگوید:
_منم نمیدونم.
دستی به ریشهایم میکشم. تلویزیون را روشن میکنم و مشغول پایین و بالا کردن شبکهها میشوم. فردا باید از عماد سوال کنم در دانشگاه چه کاری داشته. تلویزیون مانند همیشه هیچ برنامه خاصی ندارد. میخواهم خاموشش کنم که برنامه چراغ شروع میشود. کنترل را کنار میاندازم و مشتاق به تلویزیون نگاه میکنم. این چند وقت آنقدر سرم شلوغ بود که وقت دیدن تلویزیون نداشتم. مجری بعد از خوش و بش به سراغ مهمان میرود. قاب تلویزیون مهمان را که نشان میدهد، از جایم بلند میشوم. آب دهانم را پایین میفرستم و چانهام را در دست میگیرم. آیه میگوید:
_این حاج آقا همونی نیست که برای تشییع مهدی اومده بود؟
سر تکان میدهم. خودش است؛ آقای حسینی. سر جایم مینشینم و صدای تلویزیون را زیاد میکنم. بحث بر سر قتلها و پرونده پیچیدهاش است. مادر سینی چایی را روی میز میگذارد و به سمت آیه میرود. لیوان چای داغ را در دستم میگیرم. آقای حسینی شروع میکند به دادن گزارشی از وقایع گذشته. حتی درباره بیدلیل بودن دستگیری یک عده از بچهها هم حرف میزند. لیوان را به لبهایم نزدیک میکنم. آقای حسینی بعد از مکث کوتاهی میگوید:
_میخوام امشب مقصر پرونده رو مشخص کنم.
چایی یک دفعه در گلویم میپرد و به سرفه میافتم.
🖇لینک قسمت اول رمان👇🏻
https://eitaa.com/istadegi/4522
💭ارتباط با نویسنده👇🏻
https://harfeto.timefriend.net/16467617947882
⚠️ #ادامه_دارد ⚠️
🖋 #محدثه_صدرزاده
#مه_شکن✨
https://eitaa.com/istadegi
سلام
بله کاملا درسته...
منم اوایل از شعر این سرود خیلی خوشم نیومده بود چون واقعا شعرش قوی نیست؛ اما همین که اینطور جریانسازی کرده واقعاً ارزشمنده...
انشاءالله سرودهای بعدی رو با کیفیت بیشتر بسازند.
#پاسخگویی_فرات
سلام
خوب اینترنت بیشتر دست غرب و دشمنه و اونها روایت خودشونا از وقایع دارن که ما بهش میگیم جنگ روایتها.
بنده تا جایی که شده عکس منبع را براتون گذاشتم و کتاب #هشت_سال_بحران_آفرینی_اصلاح_طلبان را هم معرفی کردم که منبع رمانم هست. بیشتر گفتههای من بر اساس همین کتابه که آقای حسینیان نوشتن. آقای حسینیان همون شخصیت آقای حسینی داستانه، ایشون یکی از افرادی هست که ترور شخصیتیش کردن. شما اسم ایشون را به تنهایی وقتی در نت جستوجو کنید به عنوان قاتل و افراطی ازش نام برده میشه در صورتی که اینجور نیست. ایشون مانند شیخ فضل الله نوری، نواب صفوی و... ترور شخصیت شد.
باز هم تلاش میکنم اسناد را براتون بزارم حتما.
#پاسخگویی_صدرزاده
سلام تقریبا نیمی از رمان جلو رفته بسته به فکر و ذهن من و همین طور وقایع اون سال داره.
#پاسخگویی_صدرزاده
✨#بسم_الله_الذي_يكشف_الحق✨
📙رمان امنیتی سیاسی#عالیجنابان_خاکستری
✍🏻به قلم #محدثه_صدرزاده
قسمت۸۷
پشت سر هم سرفه میکنم. مادر به سمتم میآید و با مشت به کمرم میکوبد. صدای تلویزیون را میشنوم، آقای حسینی همان حرفهای آن شب را میزند که با توسل به حضرت زهرا(س) قصد کرده است که مقصرین اصلی را رسوا کند. حالم که جا میآید مادر میگوید:
_آروم باش پسر.
به صندلی تکیه میدهم. آقای حسینی میگوید:
_اومدم که بگم عدهای این کارها رو انجام دادن؛ اما انداختن گردن کس دیگهای. امثال مشارکت که پردهای برای کاخنشینان هستن مقصر این ماجران.
مجری خودکار در دستش را میچرخاند و میگوید:
_دلیلی هم برای حرفهاتون دارید؟
آقای حسینی اخم میکند و محکم میگوید:
_بنده اگه دلیلی نداشتم وارد این صحنه خطرناک نمیشدم.
مجری این بار میگوید:
_امکان داره از چیزی بترسید؟
_نه تنها از هیچ چیز نمیترسم، بلکه حاضرم در هر محکمهای ادعاهای خودم رو ثابت کنم.
لبخندی میزنم؛ این شجاعت و رک گوییاش ارزشمند است. بعد از کمی صحبت برنامه به پایان میرسد. با صدای بابا به سمتش بر میگردم:
_مرد با خداییه، حواست بهش باشه.
***
با نگرانی به آقای حسینی نگاه میکنم. ادامه میدهد:
_از دیشب تا الان همین طور دارن تهدیدهاشون رو بیشتر میکنن. حتی تهدید کردن خونتو به آتیش میکشیم اگه ادامه بدی.
دستی به ریشهایم میکشم و میگویم:
_حاجی! دو سه تا از بچههای اداره رو بگیم بیان مراقبتون باشن؟
حاج کاظم هم سریع پشت حرفم را میگیرد و میگوید:
_منم موافقم. این جور تهدیدا خطرناکه.
آقای حسینی لبخندی میزند و میگوید:
_نیازی نیست. همین طوری نیرو کم داریم. خدا حواسش بهم هست. معلوم نیست از کجا فهمیده بودن که میخوام حرف بزنم که تهدید کردن؟
🖇لینک قسمت اول رمان👇🏻
https://eitaa.com/istadegi/4522
💭ارتباط با نویسنده👇🏻
https://harfeto.timefriend.net/16467617947882
⚠️ #ادامه_دارد ⚠️
🖋 #محدثه_صدرزاده
#مه_شکن✨
https://eitaa.com/istadegi
واکنش فرزند شهید سلیمانی به اتفاقات
آبادان
🔹زینب سلیمانی: آبادان و خرمشهر و تمام خوزستان برای حاج قاسم مظهر ماندن و استقامت بود؛ مردم خونگرمش را چو جان دوست داشت و برای دردها و رنج هایشان اشک میریخت و به یاریشان میشتافت.
#متروپل
#آبادان_تسلیت
#مه_شکن
http://eitaa.com/istadegi