eitaa logo
مه‌شکن🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
522 ویدیو
75 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 رهبر انقلاب: مشارکت مردم در انتخابات، مایه سرافرازی جمهوری اسلامی و کوتاه شدن زبان دشمنان است ✏️ رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار مردمی عید غدیر در آستانه انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم: امیدواریم که ان‌شالله خدا ملت ایران را سرافراز از این انتخابات خارج کند. سرافرازی به چیست؟ سرافرازی به دو مطلب است در درجه اول مشارکت حداکثری، در درجه بعد انتخاب اصلح. ✏️ هردو مهم است؛ مشارکت بالا که ما روی آن خیلی اصرار میکنیم بخاطر این است که جمهوری اسلامی دشمن دارد، یکی از چیزهایی که جمهوری اسلامی را بر دشمنانش فائق میکند انتخابات است.  اگر در این انتخابات مشارکت خوب مردم مشاهده بشود این مایه‌ی سرافرازی جمهوری اسلامی است. مشارکت مردم در ذات جمهوری اسلامی است. ✏️ وارد میدان شدن مردم این معنایش این است که جمهوری اسلامی به معنای واقعی کلمه جمهوری است، زبان دشمنان کوتاه میشود. در هر انتخاباتی که مشارکت کم بوده زبان ملامت دشمنان جمهوری اسلامی و حساد جمهوری اسلامی دراز شده است، ملامت کردند. وقتی مشارکت بالاست زبان بدگویان کوتاه میشود، نمیتوانند ملامت کنند، نمیتوانند شادی کنند، دشمن شاد نمیشویم! این علت این است که بنده اصرار بر مشارکت بالا دارم. ۱۴۰۳/۴/۵ 🖼 💻 Farsi.Khamenei.ir
مه‌شکن🇵🇸
🔰بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به
🔰بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 223 چندتا مشت به سینه‌اش می‌زند که باقی‌مانده‌های در گلویش پایین بروند و با صدای خش خورده می‌گوید: به بابام گفته بود من دوست‌دختر دارم. دست دراز می‌کنم سمت پاکت چیپس و یکی از داخلش برمی‌دارم. -خب؟ -منظورش تو بودی. نوبت من است که چیپس در گلویم بپرد. به سرفه می‌افتم و سعی می‌کنم سریع قورتش بدهم. قبل از این که ایلیا از جا بلند شود تا بزند میان کتف‌هایم، به خودم مسلط می‌شوم و می‌گویم: کدوم احمقی اینو گفته؟ ایلیا دوباره برمی‌گردد سر جایش. سرش را می‌اندازد پایین و می‌گوید: من به لیبرمن اینطوری گفتم... خیز برمی‌دارم و صدایم را بالا می‌برم. -تو چه غلطی کردی؟ از ترس خیزی که برداشته‌ام، خودش را عقب می‌کشد و می‌چسبد به پشتیِ مبل. دستانش را می‌برد بالا و می‌گوید: مجبور شدم! لیبرمن به ارتباطمون مشکوک شده بود. منم گفتم... رابطه‌مون اینطوریه... احساس می‌کنم درونم یک کوره بزرگ است و هربار نفس می‌کشم، در آن کوره دمیده می‌شود. لیبرمن حالا پیش خودش فکر می‌کند چقدر من احمق و وامانده‌ام که با ایلیا دوست شده‌ام! سعی می‌کنم این گرما را مهار کنم و می‌گویم: خب؟ من هنوز نمی‌فهمم مشکل تو چیه؟ نمک سر انگشتانش را لیس می‌زند و نگاهش را می‌دزدد. حتما از چهره‌ام پیداست که دمای کوره‌ی درونم رفته بالا. مثل پسربچه‌ای که خرابکاری کرده، این‌سو و آن‌سو را نگاه می‌کند و می‌گوید: چیزه... بابام... خب می‌دونی که... براش مهمه من با کیا میرم و میام... مخصوصا که یه سیاستمداره... گفته که... گفته می‌خواد ببیندت. در خودش جمع می‌شود؛ از ترس واکنش من در لاک دفاعی رفته. من اما باز هم تمام نیرویم را صرف می‌کنم تا در کمال آرامش بپرسم: چی گفتی؟ ادامه دارد... قسمت اول رمان: https://eitaa.com/istadegi/9527 ⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمی‌باشد⛔️ ✨ 🌐https://eitaa.com/istadegi
عیدتون مبارک آقا سید! عیدی مردم ایران یادتون نره، دعا کنید اصلح رو انتخاب کنیم...🌱 http://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 اولویت من کدام است؟! ✍🏻 عین‌صاد ❞ ولايت خدا و رسول و على، اولويت دادن به آن‏ها حتى در برابر خواسته‏ها و خواهش‏هاى خويش است. 📚 | ص ۲۰ #️⃣ 📥: download | عضو شوید 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2964258817C4593522bca
🌄 محبّت، کافی نیست... ✍🏻 عین‌صاد ▫️ اينكه چند هزار ساعت از على و پيامبر سخنرانى كنيم، آيا عشقى از آنها در دلمان مى‌آيد؟ اگر عشقى هست، در حد جُرج جُرداق و احمد حنبل است يا نه، عشقِ بالاتر است‌؟ ▫️ آنچه مطلوب است، ولايت على است، نه صرف محبت او. محبت على را هر كسى دارد. كسانى كه در اين هستى عاشق يك بلبل و يك برگ مى‌شوند، شكوه يك جنگل يا يك منظره آنها را مى‌گيرد، چگونه شكوه و عظمت على، آنها را به خودش جذب نكند؟!معاويه هم على را دوست داشت. ▫️ مگر كسى مى‌تواند على را دوست نداشته باشد؟! ولى مسئله، ولايت است؛ يعنى فقط على را دوست داشته باشيم و فقط او را حاكم بگيريم. اين ولايت به‌معناى اولويّت است: «اَلَسْتُ اَولى بِكُمْ مِنْ اَنفُسِكُم» يعنى آنها در ما نسبت به ما حاكم‌تر و سزاوارتر باشند. 📚 | ص ۱۵۶ #️⃣ | عضو شوید 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2964258817C4593522bca
یکی از عزیزان کانال تصمیم دارن نسخه الکترونیکی این کتاب‌ها رو در طاقچه هدیه بدن. حدود ساعت ۹ شب لینک هدیه در کانال قرار می‌گیره، دیگه هرکی زودتر لینک رو بزنه کتاب قسمتش میشه😁
📜علاقه‌ی علی علیه‌السلام به مالک... ▫️مالك اين را يافته كه على، اين مرد آزاد از غير حق و اين انسان آگاه حق، بيش از مالك به مالك علاقه دارد و بيش از مالك از مصالح و منافع مالك آگاهى دارد و بيشتر از مالك به منافع او مى‌انديشد و بهتر به منافع او مى‌انديشد. ▫️ پس ديگر جاى درنگ نيست و جاى سركشى نيست؛ كه سركشى‌ها، حماقت‌هاى زيان‌آورى بيش نيستند. زير بنا و سرّ آن همه فداكارى و جانبازى شيعه در طول تاريخ همين شناخت و همين يافت برهانى و عينى است. ▫️او [مالک] مى‌داند كه ولى بيش از او به او علاقه دارد و بيش از او به منافع او آگاهى دارد. لذا امر او را هر چه باشد مى‌پذيرد و دستور او را هر چه باشد گردن مى‌نهد و حتى به ميان آتش مى‏نشيند و به استقبال مرگ مى‌رود. ▫️مگر نه اين است كه مى‌ميريم؟ پس بگذار مرگى را انتخاب كنيم كه زندگى‏هايى را بارور كند و بهره‌هايى بياورد. ▫️مگر نه اين است كه ما از كسى چيزى اطاعت مى‌كنيم، پس بگذار اطاعت از آگاهِ دلسوز و مهربان باشد. ▫️شناخت آگاهى و دلسوزى، اطاعت را، تسليم را بدنبال مى‌كشيد و مالك مى‌دانست كه ولى، بيش از خود او، او را دوست دارد. ▫️ علاقه‌ى من به خودم، علاقه‌ى مالك به خودش، يك علاقه غريزى است و علاقه‌ى على، علاقه‌اى از روى وظيفه است. ▫️ مالك خودش را براى خودش مى‌خواهد،على مالك را براى خدا مى‌خواهد. و تفاوت علاقه‌ها به همان اندازه است كه انگيزه‌ى علاقه‌ها با هم تفاوت دارند. ❛❛ عین‌صاد 📚 | ص ۱۶ #⃣ 📨 پاسخ به سوالات: 👇🏻 👤 : @ad_einsad 🛒 ثبت سفارش: 👇🏻 🤳🏻 : @einsadshop_ad
یکی از اعضای کانال چندتا کتاب خوب از استاد صفایی حائری نذر کرده که به مناسبت عید غدیر هدیه بده، نسخه دیجیتال کتاب‌ها در نرم‌افزار طاقچه هست، الان لینکشو میذارم ببینم قسمت کیه😁 آماده‌اید؟
کتاب مسئولیت و سازندگی https://taaghche.com/gift/activation?token=638549356381901608
کتاب عوامل رشد، رکود، انحطاط https://taaghche.com/gift/activation?token=638549363889316395
کتاب از معرفت دینی تا حکومت دینی https://taaghche.com/gift/activation?token=638549368805589549
کتاب انسان ۲۵۰ ساله (حلقه دوم) https://taaghche.com/gift/activation?token=638549386342458868
مه‌شکن🇵🇸
کتاب انسان ۲۵۰ ساله (حلقه دوم) https://taaghche.com/gift/activation?token=638549386342458868
این کتاب از امام خامنه‌ای هست و بسیار عالی و ارزشمنده🌱
مه‌شکن🇵🇸
🔰بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به
🔰بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت ۲۲۴ در خودش جمع می‌شود؛ از ترس واکنش من در لاک دفاعی رفته. من اما باز هم تمام نیرویم را صرف می‌کنم تا در کمال آرامش بپرسم: چی گفتی؟ - ببین... در واقع باید یه شب باید ادای... -حرفشم نزن! -چیزی نیست که! تمام بدنم شعله می‌کشد. شعله می‌کشد و شعله می‌کشد، دمای بدنم بالا می‌رود و می‌رسم به حد انفجار. از جا می‌جهم. می‌ایستم و داد می‌زنم: چیزی نیست؟ داری می‌گی ادای نامزدتو دربیارم؟ در ذهنم ادامه می‌دهم که حتی وانمود کردنش هم وحشتناک است. خودم از حرفی که زدم چندشم می‌شود. انگار یک چیز گس و ترش خورده باشم، چهره درهم می‌کشم و دستانم را می‌گذارم دو سوی شقیقه‌ام. -نه. اصلا و ابداً. چشمانم را روی ایلیا می‌بندم که روی مبل کز کرده و به من خیره است. نمی‌دانم به چی فکر می‌کند؛ راهی برای قانع کردنم؟ یا شاید دارد این را به خودش می‌قبولاند که نباید انقدر برای به دست آوردن دل من تقلا کند. دیگر پیام از این واضح‌تر؟ صدای ایلیا را می‌شنوم که آرام و لرزان می‌گوید: می‌دونم خوشت نمیاد، ولی مجبوریم. بابام مثل هر سیاستمدار دیگه‌ای از خبرنگارا می‌ترسه. باید مطمئن بشه خطری براش نداری، وگرنه ممکنه یه بلایی سرت بیاره. پلک‌هایم را محکم روی هم فشار می‌دهم و سرم را میان دستانم گرفته‌ام. متاسفانه حرفش در عین احمقانه بودن درست است. اگر پدر ایلیا به من حساس شود اصلا عاقبت خوبی نخواهم داشت... ولی باز هم... نامزد ایلیا...؟ حتی فکر کردن به آن هم چندش‌آور است، چه رسد به بازی کردن نقشش! سرم را به چپ و راست تکان می‌دهم. دوست دارم جیغ بزنم. فکر کن یک حرفی به اندازه کافی برایت سنگین باشد، بعد تازه باید با ایلیا هم در درست بودنش توافق کنی و آن را از ایلیا بپذیری! ادامه دارد... قسمت اول رمان: https://eitaa.com/istadegi/9527 ⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمی‌باشد⛔️ ✨ 🌐https://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کنشگری آرمان عزیز در انتخابات ۹۶؛ ایشون در ستاد شهید رئیسی فعالیت می‌کردن...🥲 راسته که می‌گن: شهیدان را شهیدان می‌شناسند... پ.ن۱: دستور شخص کاندیدا این بود که به هیچ وجه اسراف نکنید... پ.ن۲: دروغگو دشمن خداست! به آدم‌هایی که دروغگو بودنشون رو دیدید رای ندید! پ.ن۳: سال ۹۶ آرمان عزیز هنوز به سن رای دادن نرسیده بود؛ ولی تمام تلاشش رو برای افزایش مشارکت و انتخاب اصلح می‌کرد... پس اگه سن‌تون کمه هم نباید بیکار بنشینید. این فعالیت‌ها اگه در جهت درست باشه، علاوه بر فایده‌ای که برای کشور داره، باعث بلوغ سیاسی شما هم می‌شه. همون‌طور که برای آرمان شد. http://eitaa.com/istadegi
طلبه طلبه است، بسیجی باشد یا رییس‌جمهور. بیست و یک ساله باشد یا شصت و سه ساله. گمنام باشد یا خوشنام. هردو سرباز امام زمانند، هردو شاگرد مکتب روح‌الله‌اند، هردو خادم مردم‌اند. اینجا جمهوری اسلامی ایران است؛ اینجا مکتب‌خانه آرمان‌های روح‌الله است. اینجا حرم است و در حرم، سن و پست و مقام مهم نیست. مهم خستگی نشناختن برای خدمت است؛ مهم ایستادن پای ولایت است. خون عشاق هم سر وقت خودش خواهد ریخت؛ یکی در کوچه‌های تب‌دار اکباتان و یکی در جنگل‌های مه‌آلود ورزقان؛ تا یکی در کلام رهبری بشود آرمان عزیز و یکی بشود رئیسی عزیز... پ.ن: شهیدان را شهیدان می‌شناسند؛ شهیدان به شهیدان رای می‌دهند... راستی این انگشتر توی عکس، همان انگشتر معروف است، همان که تصویر خونین و شکسته‌اش همچنان «رفع الله رایت العباس» را فریاد می‌زد... ✍🏻ش. شیردشت‌زاده http://eitaa.com/istadegi