eitaa logo
برونند زین جرگه هشیارها
259 دنبال‌کننده
214 عکس
28 ویدیو
11 فایل
به نامِ او به یادِ او که مَحبّتش معنی‌بخشِ زندگی است... جُرعه‌های مَحبّت برای مُقیمان و راهیانِ «کیشِ مهر» @mah_jan7 💌 💌 instagram.com/mehdighanbaryan
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 جانِ من و جانِ تُو 🔹 / 〰〰〰〰〰〰〰〰 جانِ من و جانِ تُو بَستَست به هم‌دیگر هم‌رنگ شوم از تو گر بود گر شَر 〰〰〰〰〰〰〰〰 جانِ من و جانِ تُو گویی که یکی بوده‌ست سوگند بدین یک جان کز غیرِ بیزارم 〰〰〰〰〰〰〰〰 آینه‌ی شده چهره‌ی تُو هر دو یکی بوده‌ایم جانِ من و جانِ تُو 〰〰〰〰〰〰〰〰 هیچ کسی سیر شد ای پسر از جانِ خویش؟! جانِ منی چون یکی است جانِ من و جانِ تُو ➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚 «شرح یکصد غزل اول از دیوان شمس تبریزی» را در طاقچه ببینید: 🌐 https://taaghche.com/book/94924 @jargeh
💌 عشق‌هایی کز پیِ رنگی بود عشق نَبوَد عاقبت ننگی بود 🔊 ۶ جلسه سخن‌رانی مفید و کاربردی با موضوع «خانواده الهی»: 🌐 https://b2n.ir/Kh_elahi 📼 برگزیده‌هایی کوتاه از این جلسات را با دنبال کردنِ هشتگ در کانالِ زیر مشاهده نمایید: @ostad_vakili @jargeh
برونند زین جرگه هشیارها
🔊 مرا به یاد بیارید... ✔️ #شب_یلدا 🔹 #وصیت 🎙 #حسین_صفا #شعر_معاصر @jargeh
اگر کسی شبِ سرما به ابرها زَد و گُم شد، مرا به یاد بیارید و با ستاره‌ی چَشمم برای راه‌بلدها نشانه‌ای بگذارید برفِ اولین روزهای خونه‌ی @jargeh
در سرزمینی که آهنی‌ست، انتظارِ را بعید می‌دانم! پرندگان همه خیس‌اند و گفت‌وگویی از پریدن نیست؛ در سرزمینِ ما، پرندگان همه خیس‌اند در سرزمینی که عشق است، انتظار معجزه را بعید می‌دانم… ✔️ @jargeh
🔖 آخرین جُرعه‌ی این جام همه می‌پُرسند چیست در زمزمه‌ی مُبهمِ آب چیست در هَمهمه‌ی دل‌کشِ بَرگ چیست در بازی آن ابرِ سپید روی این آبی آرامِ بلند که تو را می‌بَرد این‌گونه به ژرفای خیال چیست در خلوتِ خاموشِ کبوترها چیست در کوششِ بی‌حاصلِ موج چیست در خنده‌ی جام که تو چندین ساعت مات و مبهوت به آن می‌نگری نه به ابر نه به آب نه به برگ نه به این آبی آرامِ بلند نه به این خلوتِ خاموشِ کبوترها نه به این آتشِ سوزنده که لغزیده به جام من به این جمله نمی‌اندیشم من مُناجاتِ درختان را هنگامِ سحر رقصِ عطرِ گُلِ یخ را با باد نفسِ پاکِ شقایق را در سینه‌ی کوه صحبتِ چلچله‌ها را با صبح بُغضِ پاینده‌ی هستی را در گندُم‌زار گردشِ رنگ و طراوت را در گونه‌ی گُل همه را می‌شنوم می‌بینم من به این جمله نمی‌اندیشم به می‌اندیشم ای سراپا همه خوبی تک و تنها به تُو می‌اندیشم همه وقت همه جا من به هر حال که باشم به تُو می‌اندیشم تُو بدان این را تنها تُو بدان تُو بیا تُو بمان با منِ تنها تُو بمان جای مهتاب به تاریکی شب‌ها تُو بتاب من فدای تُو به جای همه گل‌ها تُو بخند اینک این من که به پای تُو درافتاده‌ام باز ریسمانی کُن از آن موی دراز تُو بگیر تُو ببند تُو بِخواه پاسخِ چلچله‌ها را تُو بگو قصّه‌ی ابرِ هوا را تُو بخوان تُو بمان با من تنها تُو بمان در دلِ ساغر هستی تُو بجوش من همین یک نفس از جُرعه‌ی جانم باقی است آخرین جُرعه‌ی این جامِ تُهی را تُو بنوش 📚 / بهار را باور کُن @jargeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◼️ مجموعه طرح‌های «کانون هنر شیعی» به نام مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها 🌐 https://b2n.ir/Zahraart 🖇 @shiaarts @jargeh
هر شبی را که به پایان برسد روزی هست جُز شبِ عاشقِ مهجور که بی‌پایان است @jargeh
✔️ ۲ بیتِ منتخب از ۶ غزلِ هم‌آهنگ با ردیفِ صلاحِ کار کجا و منِ خراب کجا ببین تفاوتِ ره کز کجاست تا به کجا قرار و خواب ز طمع مدار ای دوست قرار چیست، صبوری کدام و خواب کجا کجاست منزلت ای گنجِ دیریاب، کجا کجا نشانِ تِو یابم درین خراب کجا نهان چو آبِ حیاتی درین سرای فریب کجا وصالِ تُو جویم درین سراب کجا امیدِ عیش کجا و دلِ خراب کجا هوای باغ کجا، طائر کباب کجا به می نشاط جوانی به دست نتوان کرد سُرور باده کجا، نَشئه‌ی شباب کجا کمالِ حُسن کجا، دیده‌ی پُر آب کجا شکوهِ بَحر کجا، خیمه‌ی حُباب کجا فروغِ حُسنِ جهانگیرِ او کجاست که نیست ز خویش می‌رَوی ای دل به این شِتاب کجا به غیرِ می‌کده زاهد بُوَد شراب کجا کجا روَم دگر ای خان و مان خراب کجا در آن دلی که غمِ عشق نیست راحت نیست عَبث فِسانه مخوان، ما کجا و خواب کجا کجا رِسَم منِ مسکین بدان جناب کجا وصالِ بَحر کجا گُم‌رهِ تُراب کجا به هرزه از پی او هر طرف چو پوئی صلاحِ کار کجا و منِ خراب کجا @jargeh
ز رفتـنِ تُـو من از عُمـر بی‌نصیب شـدم سفر تُو کردی و من در جهان غریب شدم @jargeh
rafto_ghazalm_chesm.mp3
1.9M
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد دلشـوره‌ی ما بـود، دل‌آرام جهـان شـد 🎙 @jargeh
اگر به مذهبِ تو خونِ عاشق است مُباح صلاحِ ما همه آن است کان تو راست صلاح سَوادِ زلفِ تو تفسیرِ جاعِلُ الظُّلُمات بَیاضِ رویِ تو تبیان فالِقُ الإصباح ز چینِ زلفِ کمندت کسی نیافت خلاص نه زان کمانچه‌ی ابروی و تیرِ چشم، نَجاح ز دیده‌ام شده صد چشمه در کنار روان که خود شنا نکند در میانِ آن، مَلّاح لبِ چو آبِ حیاتِ تو هست قُوَّتِ جان وجودِ خاکیِ ما را از اوست ذکرِ رَواح نداد لعلِ لبت بوسه‌ای به صد زاری نیافت کامْ دلِ خویش را به صد اِلحاح دعای جانِ تو وردِ زبان مشتاقان همیشه تا که بُوَد گردشِ مَسا و صَباح صَلاح و توبه و تقوا ز ما مجوی ز رند و عاشق و مجنون کسی نیافت صلاح @jargeh 🔊 شرحِ این غزل به بیانِ شیرینِ مرحوم استاد 🔽🔽🔽🔽
روی از خدا به هر چه کُنی شرکِ خالصَست کز همه رو در خدا کنیم 🌐 https://eitaa.com/a_javadiamoli_esra/7574 @jargeh
...سهلْ کاریست گُذشتن ز تماشای بهشت هر که صبرْ از رُخِ خوبِ تُو کُنَد ایّوب است بی کشش، کوششِ عاشق به مقامی نرسد فارغ از سعی بود سالک اگر مجذوب است دل‌پذیرَست ز نزدیکیِ گُل نُشترِ خار هر جفایی که ز محبوب رٓسد محبوب است... @jargeh
بُردی دل و در کمینِ جانی... @jargeh
باش در دایم اگر جویایی کاین بُراقی‌است که تا عرش ناستد جایی پای من بر سرِ گنج است ز جمعیتِ دل نیست در دستم اگر چون دگران دنیایی لاله را نعل بوَد بر سرِ آتش در کوه در رهِ سیلِ حوادث تو چه پا برجایی چشمِ خفّاش ز خورشید ندارد قسمت ورنه در دیده‌ی روشن‌گهران پیدایی طوقِ هر فاخته‌ای دیده‌ی حیرت زده‌ای است در ریاضی که بوَد سَروِ سَهی بالایی چشمِ کوته‌نظر آیینه‌ی ظاهربین است ورنه در سینه‌ی هر قطره بوَد دریایی صائب از هر دو جهان قطعِ نظر آسان است اگر از جانبِ بود ایمایی @jargeh
رنجورِ عشقِ دوست چُنانم که هر که دید کند مگر دلِ نامهربان دوست گر دوست را بکشد یا بپرورد تسلیم از آنِ بنده و فرمان از آنِ دوست گر آستینِ بیفتد به دستِ من چندان که زنده‌ام سرِ من و آستانِ دوست بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در الّا به تیر از کمانِ دوست بعد از تو هیچ در دلِ گذر نکرد وان کیست در جهان که بگیرد مکانِ دوست @jargeh
مجالِ من همین باشد که پنهان عشقِ او ورزم کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد 🔊 شرح غزل ۱۶۵ 🎙 مرحوم 🌐 https://b2n.ir/Qazal165 🌐 https://b2n.ir/Qazal165_2 @jargeh
تمنّا از علی هم‌صحبتی با اوست خود ور نه شفاعت می‌کند پیش از علی ما را @jargeh
به مناسبت روز بزرگداشت شاعرِ بزرگِ پارسی‌گوی خواجوی کرمانی (قرن هفتم و هشتم) 🔖 واکاوی مفهوم نظربازی در شعر خواجوی کرمانی و شاه نعمت‌الله ولی 🌐 https://jmmlq.stb.iau.ir/article_674416_4e3d8a24942d61781a9cfee837688d04.pdf 🌐 https://jmmlq.stb.iau.ir/article_674416.html ✔️ از بن‌مایه‌های پربسامد ادبیات و است که در آثار بسیاری از بزرگان ادب فارسی، بازتاب قابل‌توجهی دارد. نظربازی نزد ، بیانگر نوعی است تجربه‌ای که عارف در و به جایی می‌رسد که به هرچه می‌نگرد، خدا و جلوه‌های او را می‌بیند و با آن‌ها نظربازی می‌کند. از جمله این عارفان، و شاه نعمت‌الله ولی است که نظربازی در اشعار آن‌ها، قابل تقسیم به نظربازی عرفانی و است. هدف از این جُستار، مقایسه و تبیین تشابه و تفاوت مفهوم نظربازی در دیدگاه این دو شاعر است که با روش تحلیلی ـ توصیفی به بررسی این موضوع پرداخته شده است. حاصل پژوهش حاکی از آن است که شاه نعمت‌الله ولی با نظر به چهره زیبارویان، تصویری از زیبایی خداوند را می‌نگرد و نظر او مبنای جسمی ندارد، اما خواجوی کرمانی، اساس و فلسفه بهره‌مندی انسان از نعمت بینایی را نظربازی و دیدن می‌داند به گونه‌ای که بخش اعظمی از ابیات مربوط به نظربازی او، خطاب به معشوق زمینی است. 🖼 آرامگاه خواجو در شمال شیراز، ابتدای جاده شیراز - اصفهان، در تنگ الله اکبر، مشرف بر دروازه قرآن که آب چشمه رکن‌آباد نیز از کنار آن می‌گذرد. @jargeh