.
اسامی داستانهایی که در جشنواره یاس شرکت کردند به ترتیب ارسال به ادمین به این شرح است:
1⃣ #پینهی_عشق
2⃣ #خاتون
3⃣ #جنهای_تیس
4⃣ #دو_یک
5⃣ #آوای_یک_پروانه
6⃣ #ترجمهی_عشق
7⃣ #سرب_عاطفه
8⃣ #لایت
9⃣ #حریری_به_رنگ_یاس
🔟 #رنگهای_گرم_گلیم
1⃣1⃣ #بالاتر_از_بامِ_سیان
2⃣1⃣ #دلدادگی_خورشید
3⃣1⃣ #بهار_عشق
4⃣1⃣ #اتوبوس_غریبهها
5⃣1⃣ #پیش_به_سوی_خورشید
6⃣1⃣ #خیابانهای_پاریس
7⃣1⃣ #استحقاق
8⃣1⃣ #تسکین_قلبها
9⃣1⃣ #عطر_ریحان
0⃣2⃣ #پرتقال_خونی
1⃣2⃣ #ستاره_سرخط
2⃣2⃣ #ماه_منیر
3⃣2⃣ #بیامان
4⃣2⃣ #ام_المؤمنین
5⃣2⃣ #پیغام_پس_از_پایان
6⃣2⃣ #بانو
7⃣2⃣ #تلاطم
8⃣2⃣ #شب_روشن
9⃣2⃣ #عشق_به_شرط_خدا
0⃣3⃣ #او_مرا_مسلمان_کرد
1⃣3⃣ #مرهم
2⃣3⃣ #پیش_یادآوری
3⃣3⃣ #طهورا
4⃣3⃣ #ایراندخت
5⃣3⃣ #در_جستجوی_آسمان
6⃣3⃣ #آتش_زیر_خاکستر
7⃣3⃣ #سلالهی_دریا
8⃣3⃣ #صدقهی_جاریه
🌿•(بِسمِ اللهِ اَلرَحمنِ اَلرَحيم)•🌿
#او_مرا_مسلمان_کرد
قدم هایم را تندتر میکردم .
باد خشونت آمیز ، در مقابلم شمشیرش را تاب میداد و تمام گرد و غبار را به دیوار ها میکوبید .
در میان کوچه پس کوچه های کوفه ، به دنبال راه نجات بودم و آشفتگی تمام جانم را فرا گرفته بود .
صدای قدم های فردی که به طرفم میآمد ، ضربان قلبم را شدت میداد .
اندکی بعد ، از پشت دیوار های کاهگلی بانویی بلند قامت به سمتم آمد .
برقِ نگاهش، مرا مجذوب خود کرد...
با دیدنِ من در این حال و روز ، پوشیه اش را بالا آورد :
_ سلام ! در راه برگشت به خانه بودم که صدایت را از پشت این دیوار ها شنیدم .
برای چه به اینجا آمده ای ؟ مسافری ؟
+ آری . راه گم کرده ام ...
_ تنها سفر میکنی؟
+ خیر . از اهل بیت صائب بن مهند هستم . برای گذراندن وقتم به بازار کوفه آمدم که از بخت بدم راه گم کردم .
با شنیدن نام صائب ، لبخندی را مهمان لبانش کرد .
_حال صلاح نیست که در این هنگام اینجا باشی ، به خانه ما بیا ، صائب هم در خانهمان است .
لحظه ای با خودم فکر کردم : صائب مگر قرار نبود درخانه ی محمد باشد ، پس در خانه این زن چه میکرد ؟ شاید هم برای تجارت نزدش رفته است ؟! اما لباس های این زن شبیه اهل بیت مردان تجار نیست !
همراه ایشان راهی خانهشان شدیم .
در طول راه ، بانو از خودم ، طرز فکرم ، سوالاتم و... سوال میپرسید و من هم سوالاتی از این قبیل . زنِ خوشروی و مهربانی است .
وقتی به خانهشان رسیدیم ، دختر زیبایی در را باز کرد . زن ، بوسه ای بر پیشانی دخترش زد و مرا به داخل دعوت کرد .
چه خانه ی زیبایی . با تمام سادگی اش ، سرشار از حسی است که تا به حال تجربه نکرده بودم .